responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 4  صفحه : 504

ابوعلی بن استاد هرمز


نویسنده (ها) :
ابوالفضل خطیبی
آخرین بروز رسانی :
دوشنبه 8 اردیبهشت 1399
تاریخچه مقاله

اَبوعَلیِ ‌بْنِ اُسْتادْ هُرْمُزْ، عمیدالجیوش حسن‌ بن ابی‌جعفر استاد هرمز دیلمی، ملقب به «الصاحب» (ح 350-410 ق / 961- 1011 م)، از امرا و سرداران برجستۀ آل بویه. برخی نام او را «حسین» آورده‌اند (ذهبی، 17 / 230). به گفتۀ ابن‌اثیر (9 / 224)، وی 49 سال زیسته است، از این‌رو باتوجه به سال درگذشت او، تاریخ تولدش را می‌توان 352 ق دانست.
پدرش ابوجعفر استاد هرمز (ﻫ م) از کارگزاران و سرداران مشهور و حاجب پرنفوذ عضدالدوله بود و همین عضدالدوله ابوعلی را به خدمت صمصام‌الدوله فرزند خود برگماشت (ابن جوزی، 7 / 252؛ ابن‌اثیر، همانجا). پس از مرگ عضدالدوله (372 ق / 982 م)، ابوعلی نزد صمصام‌الدوله تقرّب بیشتری یافت و از وی خواست تا پدرش را به حکومت کرمان برگمارد و او چنین کرد (رودراوری، 192).
پس از مرگ شرف‌الدوله، فرزند دیگر عضدالدوله که قلمرو پدر را در اختیـار داشت، عموزادگـانش ــ فرزندان عزالـدولۀ بختیار ــ که در قلعه‌ای در شیراز زندانی بودند، به همداستانی با برخی از دیلمیان و دیگر کسان، در 383 ق / 993 م آن قلعه را تسخیر کردند و جنگجویانی گرد خویش فراهم آوردند. صمصام‌الدوله نیز ابوعلی را برای مقابله با آنان به فارس فرستاد. وی قلعه را محاصره کرد و با فریفتن یکی از بزرگان دیلمی طرفدار فرزندان بختیار، قلعه را گشود و فرزندان بختیار را به اسارت درآورد. به فرمان صمصام‌الدوله دو تن از آنان به قتل رسیدند و بقیه نیز زندانی شدند (همو، 248- 249؛ ابن‌اثیر، 9 / 69).
در 387 ق که ابوالقاسم علاء بن حسن، نایب صمصام‌الدوله در خوزستان درگذشت، صمصام‌الدوله ابوعلی را با مال بدانجا فرستاد و ابوعلی آن مال را میان دیلمیان پراکند و به جندی شاپور رفت و ترکان طرفدار بهاءالدوله فرزند دیگر عضدالدوله را که مدعی جانشینی شرف‌الدوله در بغداد بود، به واسط گریزاند. ابوعلی بر خوزستان مسلط شد و کارها را سامان داد و به دلجویی از برخی از ترکان پرداخت. اینان نزد ابوعلی آمدند و مهربانی دیدند، اما ابومحمد بن مکرم به همراه عده‌ای از ترکان از واسط به خوزستان حمله کرد و کاری از پیش نبرد (همو، 9 / 133).
در آن میان که ابوعلی به وفاداری نسبت به صمصام‌الدوله، در جنگ با بهاءالدوله به پیروزیهای پی‌درپی دست می‌یافت، ناگاه خبر قتل صمصام‌الدوله (388 ق) انتشار یافت و آتش جنگ فروکش کرد. پسران عزالدولۀ بختیار پس از گریز از زندان و به قتل رساندن صمصام‌الدوله، از ابوعلی خواستد که به آنان بپیوندد و به جنگ با بهاءالدوله ادامه دهد؛ اما ابوعلی از فرزندان بختیار بیم داشت، چه آنان قتل دو تن از برادرانشان را به او نسبت می‌دادند. از این‌رو ابوعلی ترجیح می‌داد که با دشمن دیرین خود به مشورت پرداخت، اما آنان با اشاره به اختلافات دیرینۀ میان دیلمیان و تران هوادار بهاءالدوله، با نظر وی مخالفت کردند و از او خواستند که به فرزندان بختیار بپیوندد. بهاءالدوله در جلب نظر ابوعلی پای فشرد و ابوعلی نیز دیلمیان را با خود همداستان کرد و خواست که ابواحمد طبیب به وساطت در میانه بپردازد. سرانجام مقرر شد که بهاءالدوله به دیلمیان گزندی نرساند و دو سپاه در شوش به یکدیگر ملحق شوند.
در شوش، دیلمیان به جای پذیرایی از سپاه بهاءالدوله، به جنگ با آنان پرداختند. بهاءالدوله سخت هرسناک شد؛ اما دیلمیان او را آرام کردند و گفتند بنا بر سنت ایشان به هنگام صلح شدیدتر از همیشه می‌جنگند تا طرف مقابل گمان نبرد که ایشان از روی عجز و ناتوانی به صلح تن می‌دهند. از این روی اندکی بعد دیلمیان دست از جنگ کشیدند و دو سپاه به یکدیگر پیوستند (389 ق / 999 م) و سپس رامهرمز و ارجان و سایر بلاد خوزستان را تصف کردند (رودراوری، 319-321؛ ابن اثیر، 9 / 150-151). آنگاه ابوعلی با بهاءالدوله روانۀ فارس شد.
حدود یک سال بعد ابوعلی از بهاءالدوله خواست که او را به خراسان فرستد، اما او نپذیرفت. پس از آنکه بهاءالدوله، امیر اهواز الموفق ابوعلی‌ بن اسماعیل را دستگیر کرد، منصب او را به ابوعلی ‌بن استاد هرمز سپرد، اما پس از مدت کوتاهی وی از این مقام کناره گرفت و خانه‌نشین شد (صابی، 400). برخی از مورخان متأخرتر، ابوعلی را در این دورۀ کوتاه، وزیر بهاءالدوله شمرده‌اند (ذهبی، همانجا؛ ابن‌کثیر، 11 / 367). بهاءالدوله در 391 ق ابوجعفر حجاج را به سبب ستمگری بر مردم از حکومت خوزسان برکنار کرد و ابوعلی را به جای وی گماشت و به او لقب «عمیدالجیوش» داد. وی در ربیع‌الاول همان سال به اهواز رفت و اوضاع آن ناحیه را به سامان آورد و در مدت کوتاهی اموالی گرد آورد و نزد بهاءالدوله فرستاد (صابی، 400-401؛ قس: ابن اثیر، 9 / 162). یک سال بعد از سوی بهاءالدوله مأمور بغداد شد تا شورشها و فتنه‌گریها را که در غیاب ابوجعفر حجاج گسترش یافته بود، فرو نشاند. عمیدالجیوش پس از آنکه پدرش را به فرماندهی لشکر در اهواز برگمارد، به واسط و از آنجا به بغداد رفت و مردم و بزرگان شهر از او استقبال کردند. او در بغداد به سرکوب عیاران علوی و عباسی پرداخت و اوضاع را سامان داد (صابی، 437- 439؛ جرفادقانی، 307؛ ابن جوزی، 7 / 252-253؛ ابن اثیر، 9 / 171).
عمیدالجیوش پس از سرکوب شورش عیاران، امور دیوانی بغداد را سامان داد و افراد مورد اعتماد خود را در رأس دیوانها به کار گماشت (صابی، 439-443). وی ظاهراً به منظور جلوگیری از تجدید فتنه و نزاع میان شیعیان و سنیان، آنان را از اظهار عقاید مذهبی خود بازداشت و به دنبال آن در 393 ق / 1003 م شیخ مفید (ابن معلم) فقیه و متکلم امامی را تبعید کرد (ابن اثیر، 9 / 178؛ یافعی، 2 / 444). او همچنین مانع سوگواری شیعیان محله‌های کرخ و باب الطاق بغداد در روز عاشورا شد و اهالی محله‌های باب‌البصره و باب‌الشعیر را از زیارت مزار مصعب‌ بن زبیر بازداشت (صابی، 458؛ ابن جوزی، همانجا؛ ذهبی، 17 / 231) و نیز مانع جشن شیعان در عید غدیرخم شد (ابن کثیر، همانجا).
در این میان ابوجعفر حجاج که پیش از امارت عمیدالجیوش به جنگ با مقلد بن قراوش از بغداد بیرون رفته بود، در نواحی کوفه ماند و به مخالفت با عمیدالجیوش برخاست و در 393 ق / 1003 م برای جنگ با وی گروهی از ترکان و دیلمیان را گرد آورد. عمیدالجیوش او را درهم شکست و به سوی خوزستان رفت. در شوش خبر یافت که ابوجعفر به کوفه بازگشته است. وی نیز به عراق رفت و بار دیگر دست به جنگ گشود. در این میان بهاءالدوله را مأمور سرکوب ابوالعباس ابن واصل در بطائح کرد (ابن اثیر، 9 / 174) و در 394 ق سپاهی تدارک دید و با عمیدالجیوش به بطائح فرستاد. اما او از ابن واصل شکست خورد و به واسط گریخت. در آنجا سپاهی گرد آورد و باز به بطائح حمله برد و چون ابن واصل با گماشتن نایبی شهر را ترک کرده بود، عمیدالجیوش کسی را از جانب خود بر آنجا گماشت (همو، 9 / 181-183). بهاءالدوله که منتظر فرصتی بود تا بدر بن حسنویۀ کُرد، هم‌پیان ابن واصل را سرکوب کند، در 97 ق عمیدالجیوش را به جنگ او فرستاد. اما بدر بیمناک از عمیدالجیوش طریق صلح پیمود و عمیدالجیوش با گرفتن مخارج لشکرکشی بازگشت (همو، 9 / 196-197).
در 401 ق قراوش‌ بن مقلد امیر بنی‌عقیل در موصل، انبار، مداین و چند شهر دیگر نام القادر بالله خلیفۀ عباسی را از خطبه بینداخت و به نام الحاکم فاطی خطبه خواند. بهاءالدوله به درخواست خلیفۀ بغداد، عمیدالجیوش را به جنگ قرواش فرستاد، اما کار به صلح انجامید و بار دیگر خطبه به نام القادر خوانده شد (همو، 9 / 223؛ نیز نک‌ : ﻫ د، آل بویه). این واپسین فعالیت مهم نظامی عمیدالجیوش بود، زیرا چندی بعد در 19 جمادی‌الاول همن سال در 49 سالگی، زمانی که پدرش هنوز در قید حیات بود، درگذشت. پیکر او را در بغداد در مقبرۀ قریش به خاک سپردند و شریف رضی ادیب برجستۀ علوی او را دفن کرد و در مرگ او مرثیه‌ای سرود (1 / 111-114؛ ابن اثیر، 9 / 224).
منابه از او به عنوان سرداری شجاع و باکفایت و حاکمی عادل یاد کرده‌اند که حتی در زمان خود بیش از پدرش شهرت یاف. وی در تحولات پس از مرگ عضدالدوله و اختلاف میان جانشینان او نقشی فعال داشت. خاصه در تثبیت حکومت بهاءالدوله در خوزستان و بغداد بسی کوشید. با اینکه منابع از کشتار مردم به دستور وی در بغداد سخن گفته‌اند، اما به نظم و عدالتی که در قلمرو خویش برقرار کرده بود، نیز اشاره کرده‌اند. در این‌باره برخی منابع حکایاتی نقل کرده‌اند که قابل تأمل است (نک‌ : ابن اثیر، 9 / 224، 225؛ ابن جوزی، 7 / 253؛ ابن کثیر، همانجا؛ ذهبی، همانجا). افزون بر شریف رضی، بَبغاء نیز ابوعلی را در اشعار خود ستوده است (ابن جوزی، همانجا؛ شالجی، 3 / 160).

مآخذ

ابن اثیر، الکامل؛
ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم، حیدرآباد دکن، 1358 ق؛
ابن کثیر، البدایة والنهایة، به کوشش احمد ابوملحم و دیگران، بیروت، 1407 ق / 1987 م؛
جرفادقانی، ناصح‌ بن ظفر، ترجمۀ تاریخ یمینی، به کوشش جعفر شعار، تهران، 1357 ش؛
ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و محمدنعیم عرقسوسی، بیروت، 1403 ق / 1983 م؛
رودراوری، محمد بن حسین، ذیل کتاب تجارب الامم، به کوشش ه‌ . ف. آمدرز، قاهره، 1334 ق / 1916 م، ج 3؛
شالجی، عبود، تعلیقات بر نشوار المحاضرۀ تنوخی، بیروت، 1391 ق / 1971 م؛
شریف رضی، محمد بن حسین، دیوان، به کوشش احمد عباس ازهری، بیروت، 1310 ق؛
صابی، هلال ‌بن محسن، «الجزء الثامن من تاریخ»، به کوشش آمدرز و گلیوث، همراه ذیل کتاب تجارب الامم (نک‌ : هم‌ ، رودراوری)؛
یافعی، عبدالله ‌بن اسعد، مرآة الجنان، حیدرآباد دکن، 1338 ق.

ابوالفضل خطیبی

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 4  صفحه : 504
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست