responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 4  صفحه : 401

امین الحسینی

نویسنده (ها) : مجدالدین کیوانی - حسن یوسفی اشکوری

آخرین بروز رسانی : سه شنبه 20 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

اَمینُ الْحُسِیْنی، محمدامین بن محمد طاهر(۱۳۱۱-۱۳۹۴ق/ ۱۸۹۳-۱۹۷۴م)، مفتی فلسطین و از نخستین رهبران جنبش فلسطینیان بر ضد سلطۀ انگلیس و صهیونیسم. زندگی پر فراز و نشیب امین را می‌توان به چند بخش تقسیم كرد:

 

الف ـ از آغاز تا احراز مقام افتای فلسطین

امین در قدس زاده شد و زیر نظر پدرش كه مفتی فلسطین بود، به یادگیری اصول دین، قرائت قرآن و ادبیات عرب پرداخت و آنگاه به آموزش برخی از علوم نوین مبادرت كرد. پس از تحصیلات دبیرستانی، در دانشكدۀ فرر قدس مدت دو سال را به فراگیری زبان فرانسه گذراند (ماردینی، ۲۷؛ جرار، ۴۹). سپس به قصد ادامۀ تحصیل به مصر رفت و در قاهره از ۳ مركز الازهر، دانشكدۀ ادبیات و دارالدعوه بهره برد و ضمن مراوده با محمد رشید رضا (د ۱۳۵۴ ق/ ۱۹۳۵ م) با اندیشه‌های سید جمال‌الدین اسدآبادی (د ۱۳۱۴ق/ ۱۸۹۶م) و شیخ محمد عبده (د ۱۳۲۳ ق/ ۱۹۰۴م) آشنا شد و تحت‌تأثیر افكار آنان قرار گرفت. اما به سبب وقوع جنگ جهانی اول، تحصیلات خود را ناتمام گذاشت و پس از دو سال به قدس بازگشت. زمانی كه در قاهره به سر می‌برد، نسبت به مسائل فلسطین توجه خاص پیدا كرد و از پدیدۀ صهیونیسم و مطامع آن نسبت به این سرزمین آگاه شد. از این رو، زمانی كه در ۱۳۳۲ ق/ ۱۹۱۴م گروهی از هموطنان او به تأسیس جمعیتی در برابر صهیونیسم اقدام كردند، امین نیز به آنان پیوست (همو، ۴۹، ۵۰).

در ۱۳۳۳ق/ ۱۹۱۵م پدرش او را برای ادامۀ تحصیل به استانبول فرستاد، ولی وی ظاهراً به عنوان خدمت اجباری، وارد دانشكدۀ افسری شد و پس از رسیدن به درجۀ افسری به ارتش عثمانی در ازمیر پیوست. پس از آنکه در ۱۳۳۵ ق/ ۱۹۱۷ م، انگلیسیها فلسطین را اشغال كردند، امین از ازمیر گریخت تا برای پیكار با اشغالگران به صف مبارزان بپیوندد. او به عنوان مأمور جمع‌آوری داوطلب برای نیروهای فیصل بن حسین، حاكم سوریه ــ كه در آن تاریخ در شرق اردن فعالیت داشتند ــ آغاز به كار كرد. در واقع، مقارن همین ایام بود كه حاج امین الحسینی نخستین بار در میان رهبران فلسطینی سر بر آورد (پراث، 184؛ عطیه، ۴۳۴). امین از این پس افزون براینکه در مدرسۀ رشیدیه و روضةالمعارف، واقع در قدس، به تدریس همت گمارد، در روزنامۀ محلی سوریا الجنوبیه نیز به نوشتن مقاله آغاز كرد و به مخالفت خود با سیاست بریتانیا و صهیونیسم در فلسطین ادامه داد (جرار، ۵۰، ۵۱؛ ماردینی، ۲۹؛ حاساسیان، ۶۶-۶۷؛عطیه،همانجا؛ موسوعه ... ، ۴/ ۱۳۸).

نخستین اقدام سیاسی امین در فلسطین، تأسیس الجمعیة الاسلامیة المسیحیه بود كه پس از اعلامیۀ بالفور صورت گرفت. هدف او ایجاد هماهنگی در میان همۀ اعراب مسلمان و مسیحی بر ضد صهیونیسم (عطیه، ۴۳۵؛ كیالی، ۹۸) و خنثى كردن تفرقه‌افكنیهای انگلیسیها میان پیروان این دو آیین بود (جرار، ۳۱۵- ۳۱۹). در كنگرۀ اول این جمعیت كه در نوامبر ۱۹۱۸ در قدس برگذار شد، امین نقش مهمی ایفا كرد (عطیه، همانجا). در این سال، انجمنی به نام النادی العربی، به ریاست امین در قدس تأسیس شد كه هدف آن، افزون بر مبارزه با صهیونیسم، وحدت با سوریه بود (« فرهنگ [۱]... »، 163؛ كیالی، همانجا؛ جرار، ۳۹). متعاقب تأسیس النادی العربی، جمعیتهای دیگری نیز با پشتیبانی یا رهبری وی به منظور مبارزه با صهیونیسم و انگلیسیها تأسیس شد كه از آن میان می‌توان الجمعیة العربیة الفلسطینیه را نام برد (عطیه، ۴۳۶). یكی دیگر از سازمانهای انقلابی زیر نفوذ حاج امین، الكفّ السوداء بود كه در ۱۳۳۷ ق/ ۱۹۱۹م به الفدائیه، تغییر نام داد. اعضای این سازمان مخفی، سوگند یاد كرده بودند كه جان خود را در راه حاج امین فدا كنند (پراث، 129).

در قیام ۱۳۳۸ ق/ ۱۹۲۰ م كه به انقلاب اول فلسطین شهرت دارد، امین نقش برجسته‌ای در رهبری این جنبش ایفا كرد. پس از سركوب این قیام، امین دستگیر شد، ولی با همت گروهی از جوانان فلسطینی به دمشق و شرق اردن گریخت و مورد استقبال امیر عبدالله حاكم شرق اردن قرار گرفت. دادگاه انگلیسیها او و همكارش عارف العارف را غیاباً به زندان با اعمال شاقه محكوم كرد. چندی بعد كه هربرت سموئل، كارگزار عالی انگلیس در فلسطین فرمان عفو عمومی داد، امین و عارف العارف مشمول این عفو نشدند؛ با اینهمه، اینان نیز پس از مدت كوتاهی از فرمان عفو برخوردار شدند و به قدس بازگشتند (همو، 106؛ جرار، ۵۷؛ ماردینی، ۳۶- ۳۸؛ حاساسیان، ۶۷).

 

ب ـ از آزادی تا دستگیری مجدد در ۱۹۳۷ م

به دنبال بازگشت امین به قدس، برادرش (از مادری دیگر) كامل الحسینی كه پس از پدر مفتی فلسطین شده بود، درگذشت. بر اثر اعمال نفوذ خاندان قدرتمند حاج امین و هواداران وی، هربرت سموئل او را كه در آن زمان نه از رجال دین و نه حتى در لباس روحانی بود (مۀ ۱۹۲۱) به عنوان مفتی فلسطین برگزید (پراث، 192)، هر چند كه انگلیسیان و یهودیان در باطن با این انتخاب موافق نبودند ( جودائیكا، VIII/ 1132؛ جرار، ۵۸-۶۱؛ ماردینی، ۴۳-۴۴؛ دروزه، ۱/ ۵۱). علت آنکه انگلیسیان به انتخاب حاج امین تن در دادند، یكی به گفته هربرت سموئل بیم از مردم بود و دیگر آنکه این كارگزار انگلیسی می‌خواست آتش رقابت و اختلاف را میان دو خاندان رقیب، نشاشیبی و حسینی، در قدس، بیشتر دامن بزند و اعراب را دچار تفرقۀ درونی كند؛ شاید هم نیت چنین بود كه با دادن مقامی رسمی به این انقلابی افراطی، او را وادار به اتخاذ موضع ملایم‌تری كنند (پراث، همانجا). یكی از موانع موجود بر

سر راه انتصاب حاج امین به مقام افتای فلسطین این بود كه او یك عالم دین نبود. هر چند او مدتی را در قاهره به تحصیل علوم دینی گذرانده بود، اما هیچ گاه از یك مدرسۀ عالی دینی فارغ التحصیل نشده، و عنوان شیخ را احراز نک‌رده بود و از این رو، هرگز رسماً و كتباً به این مقام منصوب نشد و حتى انتصابش در روزنامه‌های رسمی اعلام نگردید (همو، 191, 193).

عنوان مفتی قدس فرصت بسیار مناسبی به امین داد تا هدفهای سیاسی خود را بر ضد یهودیان و انگلیسیان دنبال كند و عملاً مقام رهبری دینی، اجتماعی و سیاسی فلسطینیان را به دست گیرد (جرار، ۵۸؛ حاساسیان، همانجا). وی پولهایی را كه برای مصارف غیر سیاسی مانند عمران مساجد و بازسازی قبة الصخره و مسجد الاقصى در اختیارش قرار می‌گرفت، صرف اهداف سیاسی از قبیل راه‌اندازی تظاهرات، اهدای كمك به انجمن اسلامی ـ مسیحی و جز آنها می‌كرد (پراث، 203). در جمادی‌الاول ۱۳۴۰/ ژانویۀ ۱۹۲۲ كه مجلس اعلای اسلامی فلسطین تأسیس شد، حاج امین ریاست آن را بر عهده گرفت (عطیه، ۴۳۸؛ ماردینی، ۴۲؛ پراث، 135) و تا پایان كار مجلس در ۱۹۳۷م همچنان آن را رهبری كرد. مجلس اعلای اسلامی در این مدت، نقش مهمی در تحولات سیاسی و اجتماعی ایفا كرد و در واقع به مثابۀ یك دولت اسلامی عمل می‌كرد (دروزه، ۱/ ۵۲؛ موریس، 18).

امین الحسینی با احراز مقام افتا و ریاست مجلس اعلای اسلامی، همۀ امور دینی فلسطین، از جمله امور مساجد، اوقاف، ادارۀ مبلغان دینی، مفتیان و كار قضا را در اختیار گرفت. اینهمه اختیارات بر قدرت اجتماعی او افزود و در نتیجه وی را در میان دیگر رهبران فلسطینی بی‌رقیب ساخت. اوقاف یكی از مسائل پیچیده‌ای بود كه پس از اشغال فلسطین و تشكیل حكومت قیمومت به دست انگلیسیها، باعث كشمكش و درگیریهای بسیاری بین امین و مجلس اعلای اسلامی از یك سو و دولت قیمومت از سوی دیگر شد و هر یك از دو طرف تلاش می‌كرد كه این منبع درآمد را در اختیار خود بگیرد (نک‌ : دمپر، ۴۲-۴۷). به هر حال، حاج امین به اقتضای پایگاه دینی بلند كه یافته بود، موفق شد كه رشتۀ امور اوقاف را به دست گیرد و از آن به عنوان نوعی اهرم قدرت استفاده كند (پراث، 203, 204).

از ۱۹۲۱ م/ ۱۳۰۰ش به بعد، امین موضع ضد صهیونیستی خود را قاطعانه حفظ كرد، ولی نسبت به حكومت قیمومت و انگلیسیها راه مدارا در پیش گرفت. علل اتخاذ این سیاست را چنین برشمرده‌اند: ۱. مقام افتا كه مقامی رسمی بود، امین را به محافظه‌كاری سوق داده بود؛ ۲. مبارزات چندین سالۀ فلسطینیان بر ضد حكومت انگلیس در فلسطین ضربات سختی خورده بود و دیگر امكان رویارویی خشونت‌آمیز برای آنان وجود نداشت؛ ۳. حكومت انگلیس در آن زمان خود را در امور داخلی فلسطین و منازعۀ اعراب و یهودیان بی‌طرف نشان می‌داد؛ ۴. امین می‌پنداشت كه دشمن اصلی صهیونیسم است، در صورتی كه بسیاری از رهبران فلسطینی این تفكر و موضع سیاسی را نمی‌پسندیدند و از وی انتقاد می‌كردند (عطیه، ۴۳۸-۴۴۶؛ زعیتر، ۲۰۸- ۲۰۹؛ پراث، 129). هر چند كه برخی از پژوهشگران ادعا كرده‌اند كه امین از همان آغاز معتقد به مبارزۀ مسلحانه با انگلیس و صهیونیسم بود، اما فلسطینیان تا سالهای ۱۹۲۹-۱۹۳۰ م كلاً می‌پنداشتند كه می‌توانند از طریق مذاكره و مدارا با انگلستان، از حقوق خود دفاع كنند و امین هم به ناچار از همین سیاست پیروی می‌كرد (جرار، ۱۳۲-۱۳۳). مكداول بر این عقیده است كه حاج امین آن اندازه هم كه به نظر می‌آمد، سازش‌ناپذیر نبود. در اواخر سال ۱۹۳۵م، پیش از شورش اعراب هم او و هم موسى عالمی آماده بودند كه بر سر مهاجرت یهودیان به فلسطین سازش كنند و با بن گورین به توافقی دست یابند كه طبق آن جمعیت یهودی فلسطین به ۴۴٪ كل جمعیت این سرزمین برسد (ص 190). وقتی در ۱۳۴۳ ق/ ۱۹۲۵ م، بالفور، وزیر امور خارجۀ وقت انگلستان، از فلسطین دیدار كرد، تظاهرات عظیمی بر ضد او صورت گرفت كه رهبری آن با مجلس اعلای اسلامی و امین الحسینی بود (جرار، ۷۷- ۷۹). در همان سال، مردم سوریه بر فرانسویان شوریدند و امین به حمایت از سوریان برخاست (همو، ۸۰-۸۱).

سیاست محافظه‌كارانۀ امین تا ۱۹۳۰م/ ۱۳۰۹ش ادامه پیدا كرد. انگلستان نیز كوشید تا از این سیاست عالی‌ترین مقام دینی و اجتماعی فلسطین، به نفع خود بهره گیرد. چنانکه واكهوب، یكی از مقامات انگلیسی می‌گوید، امین آدمی معتدل و واقع بین است و این اعتدال او برای ما بسیار مغتنم است و نباید بگذاریم كه او به افراطیون گرایش پیدا كند وگرنه آشفتگی بسیار و اجتناب‌ناپذیر خواهد بود (كیالی، ۲۴۵). زمانی سیاست اصلی امین این شد كه مسألۀ فلسطین از محدودۀ منازعات یهودیان و فلسطینیان بیرون رود و در سطح كل ملل عرب و حتى، از آن فراتر، در سطح جهان اسلام به عنوان مسأله‌ای اسلامی مطرح شود ( جودائیكا، XVI/ 1084). از كارهای مهم وی در راه حصول این هدف آن بود كه در ۱۹۲۴ م/ ۱۳۰۳ ش تصمیم گرفت مسجد الاقصى را بازسازی كند و برای تأمین هزینۀ آن از تمام مسلمانان جهان یاری خواست؛ هیأتهایی را برای گردآوری اعانه به چند كشور اسلامی فرستاد و خود به مصر رفت؛ تا ۱۹۲۸ م/ ۱۳۰۷ش توانست ۹۵ هزار لیرۀ فلسطینی جمع‌آوری كند. تعمیر مسجد ۵ سال طول كشید (جرار، ۷۰-۷۲؛ حاساسیان، ۱۳۸).

از جمله تلاشهای وی برای اسلامی كردن قضیۀ فلسطین، پیشنهاد دفن مولانا محمد علی پیشوای مسلمانان هند، در قدس بود. تشییع و تدفین مولانا ــ كه به مسألۀ فلسطین توجهی خاص داشت ــ طی مراسمی با شركت بسیاری از شخصیتهای مهم جهان برگذار شد (جرار، ۱۱۱-۱۱۲). به علاوه، حاج امین گه‌گاه هیأتهایی را برای طرح مسألۀ فلسطین به كشورهای اسلامی گسیل می‌داشت، یا خود برای این مقصود به سفر می‌رفت (همو، ۷۵-۷۶). او در ۱۹۲۶م در كنفرانس اسلامی مكه شركت كرد (همو، ۸۱). در تمام این احوال، سیاست بریتانیا این بود كه مسألۀ فلسطین در حد منازعۀ داخلی میان اعراب و یهودیان فلسطین باقی بماند (همو، ۱۰۹). در سالهای ۱۹۲۴ و ۱۹۲۸ م گردهماییهایی به قصد ترویج مسیحیت و مبارزه با اسلام در قدس صورت می‌گرفت. مسلمانان فلسطینی از این موضع‌گیری آشكار مسیحیان بر ضد اسلام سخت به خشم آمدند و درگیریهایی میان دو طرف روی داد. حاج امین با متوقف ساختن آن گرد هماییها به درگیریها پایان داد (همو، ۸۲-۸۴).

حوادثی كه از ۱۹۲۹م به بعد رخ داد، امین و دیگر فلسطینیان را به مبارزات حادتری بر ضد صهیونیستها و انگلیسیان سوق داد. طلیعۀ این دوره از مبارزات، قیام بُراق بود؛ براق، مكانی است كوچك، نزدیك دیوار غربی بیت المقدس و چون روایت شده كه عروج پیامبر (ص) با مركبی موسوم به براق از آنجا آغاز شده، به این نام مشهور شده است. یهودیان آنجا را دیوار ندبه می‌گویند و بدین لحاظ محل مذكور برای آنان نیز مقدس است. وقتی فلسطینیان احساس كردند كه یهودیان تدریجاً درصدد دست یافتن به مسجد الاقصى و تخصیص دیوار ندبه به خود هستند، برآشفتند و كشمكشهایی پدید آمد كه در آن شماری یهودی و فلسطینی كشته شدند. در این ناآرامیها، امین و مجلس اعلای اسلامی نقش مهمی در حمایت از مسلمانان ایفا كردند (دروزه، ۱/ ۶۱-۶۳؛ سخنینی، ۱۰۲). در ۱۹۳۰م امین به منظور دفاع از حقوق مسلمانان همراه هیأتی به عنوان سخنگو به لندن رفت، ولی بدون كسب نتیجه بازگشت (جرار، ۱۰۴-۱۰۶، ۱۱۰). بعد از حادثۀ براق و خرید بیش از پیش اراضی فلسطین توسط یهودیان، امین و همفكران وی به این نتیجه رسیدند كه پشتیبان اصلی یهودیان دولت بریتانیاست و باید لبۀ تیز مبارزه را متوجه این دشمن اصلی كنند (عطیه، ۴۴۸- ۴۴۹).

در ۱۹۳۱ م امین برای جلب توجه بیشتر مسلمانان به قضیۀ فلسطین، بر آن شد تا كنفرانس جهانی اسلامی را در قدس برگذار كند. وی از این طریق می‌خواست ضمن تحقق بخشیدن به آرزوهای سیاسی خود، به وحدت ملل اسلامی هم كمك كند ( جودائیكا، IX/ 919)، اما موانع بسیاری بر سر راه تشكیل این كنفرانس وجود داشت: از یك سو، دولت بریتانیا با برگذاری آن سخت مخالف بود و از سوی دیگر خاندان نشاشیبی كارشكنی می‌كردند. بعضی از رهبران كشورهای اسلامی نیز همچون عربستان، می‌پنداشتند كه در این كنفرانس موضوع خلافت مطرح خواهد شد و احتمالاً امین الحسینی خود را به عنوان خلیفۀ مسلمانان نامزد خواهد كرد؛ بنابراین، در آغاز با تشكیل آن مخالفت ورزیدند، اما به رغم همۀ مخالفتها، كنفرانس به ریاست امین برگذار، و تصمیماتی نیز گرفته شد. اگرچه كنفرانس كار چندانی از پیش نبرد، در شرایط خاص آن زمان، گامی مثبت در راه بیداری و اتحاد مسلمانان در برابر انگلیس و صهیونیسم بود (جرار، ۱۱۴- ۱۱۹؛ دروزه، ۱/ ۷۹-۸۶، ۹۰؛ حاساسیان، ۱۳۸-۱۴۳؛ پراث، 272).

مهم‌ترین مسألۀ آن سالها كوچ روز افزون یهودیان به فلسطین بود. امین تلاش فراوانی كرد تا از این كوچ و فروش اراضی فلسطینیان به یهودیان جلوگیری شود. در ۱۹۳۴ م مردم فلسطین در یافا به رهبری امین در اعتراض به ورود یهودیان به خاك فلسطین سر به شورش برداشتند كه سركوب شد (جرار، ۱۲۸-۱۳۰). او خود، فروش اراضی را شرعاً تحریم كرد و شماری از فقیهان غیر فلسطینی مانند محمد رشید رضا و محمد حسین آل كاشف الغطا را تشویق كرد كه فتاوای مشابه صادر كنند (همو، ۱۲۴؛ كیالی، ۲۴۹). به دنبال درگیریهای خشونت‌آمیز، در ۱۹۳۵م قیام عزالدین قسام روی داد. شواهد فراوان نشان می‌دهد كه این قیام با اطلاع و همكاری امین صورت پذیرفت. عزالدین كه پس از آمدن به فلسطین از سوی امین به عنوان خطیب رسمی و مدرس مسجد حیفا منصوب شد، با او ارتباط مستقیم داشت (ماردینی، ۸۲؛ موسوعه، ۳/ ۲۳۱). در همان سال با ابتكار امین «سازمان جهاد مقدس» با عضویت گروههای مخفی كوچكی تشكیل شد تا مبارزۀ مسلحانه‌ای را آغاز كند. امین، عبدالقادر حسینی را به فرماندهی این سازمان برگزید (جرار، ۱۳۸). در همین اوان، عبدالرحمان البنّا (برادر شیخ حسن البنّا) ضمن دیدار با حاج امین، حمایت اخوان المسلمین را از جنبش فلسطین اعلام كرد (براند، ۴۶).

در ۱۹۳۶م، مفتی فلسطین همۀ رهبران احزاب سیاسی را به نشستی فراخواند كه نتیجۀ آن تشكیل «كمیتۀ عالی عرب» بود. امین به ریاست این كمیته برگزیده شد. این ریاست، رهبری بلامنازع او را در جنبش فلسطینیان استوار ساخت (جرار، ۱۴۷-۱۵۰). او در این مقام، سازمان دهندۀ اصلی شورشهای ۱۹۳۶ م و ناآرامیهای داخلی سال بعد شد («فرهنگ»، ۱۶۴). در این دوران، امین با استفاده از امكانات مادی مجلس اعلای اسلامی، اوقاف، صندوق الامه، كمیتۀ عالی عرب و كمكهای مردمی، به خرید سلاح مبادرت كرد. افزون بر تجهیز نیروهای داخلی فلسطین، امین كوشید تا نیروهایی نیز از جاهای دیگر فراهم آورد (عطیه، ۶۴۲-۶۴۳؛ ابوغربیه، ۳۱). در ۱۹۳۶ م «كمیتۀ مركزی برای جهاد» تشكیل شد كه دفتر اصلی آن در لبنان بود. گرچه ادارۀ این كمیته با عزت دروزه بود، اما ریاست عالی آن را امین الحسینی داشت (كیالی، ۲۸۹؛ دروزه، ۱/ ۲۰۹).

سال ۱۹۳۶ م، سال قیام عمومی مردم فلسطین بود كه به صورتهای گوناگون ازجمله اعتصابات طولانی و تظاهرات گسترده، آشكار می‌شد. بریتانیا كه از خاموش كردن آتش این قیام ناتوان بود، از برخی رهبران عرب مانند ملك عبدالعزیز پادشاه سعودی یاری خواست و آنان كتباً از امین تقاضا كردند تا به اعتصابات پایان داده شود كه پذیرفته شد (جرار، ۱۵۱-۱۵۴)، گرچه به نظر بعضی (عطیه، ۴۷۰-۴۸۰)، مفتی خود به دلیل فلج شدن زندگی مردم، از رهبران عرب خواستار میانجیگری شد. به منظور رسیدگی به حوادث این سال، كمیتۀ تحقیق سلطنتی بریتانیا تشكیل شد. امین در آن كمیته حضور یافت و از حقوق مردم فلسطین دفاع كرد و خواهان الغای حكومت قیمومت و استقرار حكومت مشتركی از یهود و فلسطینی شد ( موسوعه، ۴/ ۱۴۰). در این ایام مقامات و مطبوعات غربی بر ضد امین تبلیغات فراوانی كردند و او را مسئول ناآرامیهای فلسطین دانستند. وزیر مستعمرات انگلیس، مفتی فلسطین را «قهرمان شرور» خواند (عطیه، ۴۴۷؛ نجیب الریس، ۴۸، ۲۰۴). با اینهمه، قدرت و محبوبیت امین در میان فلسطینیان همچنان فزونی می‌گرفت (دروزه، ۱/ ۲۳۸). در پی این رویدادهای خشونت بار بود كه طرح تقسیم فلسطین از سوی بریتانیا مطرح شد. مقامات این كشور، امین را مانع عمده در تحقق طرح تقسیم می‌دانستند و بنابراین، مطبوعات انگلیسی مقالات تندی بر ضد وی نوشتند و آشكارا اعلام داشتند كه او سد راه است و مصلحت در عزل اوست (همو، ۱/ ۱۸۰، ۱۸۱)؛ اما امین به مبارزۀ خود ادامه داد. او با كنسول آلمان ملاقات كرد و از این كشور خواست تا اعراب را در مبارزۀ خود بر ضد صهیونیسم یاری دهند (محافظه، ۳۲۹-۳۳۱).

امین در تعقیب هدف خود در موسم حج به مكه رفت و با شاه عربستان و برخی دیگر از رهبران مسلمان دیدار و مشورت كرد و از آنجا به سوریه و سپس به عراق رفت. پس از بازگشت به قدس، حكومت انگلیسی فلسطین آهنگ دستگیری او كرد. امین به مسجد الاقصى پناهنده شد. حكومت كه نمی‌توانست او را دستگیر كند، وی را از ریاست مجلس اعلای اسلامی و كمیتۀ عالی عرب و مسئولیتهای دینی بركنار، و این دو نهاد را غیرقانونی اعلام كرد. امین پس از دو ماه محاصره، سرانجام موفق شد به سوریه بگریزد (ابوغربیه، ۹۸، ۹۹؛ سخنینی، ۱۲۸- ۱۲۹؛ دروزه، ۱/ ۱۸۱-۱۸۲، ۱۸۹، ۱۹۲؛ «فرهنگ»، 217).

 

ج ـ از دستگیری تا پایان عمر

امین وقتی از سوریه به بیروت رفت، به چنگ فرانسویان افتاد. دولت بریتانیا از فرانسه تقاضای تحویل وی را كرد، لیكن فرانسه به سبب تظاهرات گسترده‌ای كه در حمایت از امین برپا شد و نیز احتمالاً به علل دیگر، از تسلیم او امتناع كرد ( موسوعه، همانجا). در بیروت به رغم دشواریها و مراقبت شدید پلیس، امین به سازماندهی نیروهای فلسطینی ادامه داد (جرار، ۱۷۱) و در نوامبر ۱۹۳۷، سعید عبدالفتاح الامام، رئیس النادی العربی دمشق را به آلمان فرستاد تا همكاری آن كشور را با جنبش فلسطین جلب كند (محافظه، ۳۳۱). «كنفرانس جهان اسلام» كه پدید آمد، حاج امین به ریاست آن برگزیده شد. در این كنفرانس كه مركز اصلی آن در بیروت بود، كشورهای مختلفی شركت داشتند. امین تا زنده بود، ریاست این كنفرانس را بر عهده داشت (جرار، ۲۷۳-۲۷۴). در همین سال اجلاس كنفرانس با هدف مقابله با تقسیم فلسطین، در سوریه برگذار شد. چون محل اقامت امین در محاصره بود، او نتوانست در كنفرانس شركت كند، ولی شركت كنندگان او را به ریاست افتخاری خود برگزیدند (همو، ۱۵۸).

در فوریۀ ۱۹۳۹/ اسفند ۱۳۱۷، كنفرانسی به دعوت انگلیسیان در لندن تشكیل شد كه هدف آن تأمین حقوق مساوی برای اعراب و یهودیان بود. وقتی دولت بریتانیا از سران كشورهای عرب خواست تا نمایندگانشان را به این كنفرانس بفرستند، كمیتۀ عالی عرب اعلام كرد كه این كمیته نمایندۀ واقعی فلسطینیان، و رهبر مورد اعتماد آن نیز حاج امین است؛ اما بریتانیا با حضور او در كنفرانس سخت مخالف بود. با اینهمه، وی مجبور شد نمایندگی كمیتۀ عالی را بپذیرد. جمال الحسینی به عنوان نایب رئیس كمیته در رأس هیأت نمایندگی به لندن رفت و قرار شد هر تصمیمی كه در لندن گرفته شود، به تأیید امین الحسینی نیز برسد (ابوغربیه، ۱۲۹؛ جرار، ۱۷۷-۱۸۰؛ نجیب الریس، ۲۷۴). به دنبال شكست كنفرانس، طرح مكدانلد مبتنی بر تشكیل دو دولت مستقل عربی و یهودی نیز از جانب كمیتۀ عالی عرب رد شد ( موسوعه، ۴/ ۱۴۰؛ سخنینی، ۱۴۷-۱۵۲).

در پی آغاز جنگ جهانی دوم، بنا به عللی (از جمله اعمال فشار فرانسه و انگلیس بر مجاهدان فلسطینی در سوریه، لبنان و فلسطین) قیام فلسطینیان به سستی گرایید. امین الحسینی بیش از گذشته تحت مراقبت قرار گرفت. بارها دشمن قصد جانش كرد. حتى گفته می‌شد كه دولت فرانسه قصد دارد او را به انگلیسیها تحویل دهد. امین پس از دو سال اقامت در لبنان، ناچار شد مخفیانه به عراق بگریزد (جرار، ۱۸۰-۱۸۶؛ ماردینی، ۱۱۷-۱۲۰). حضور او در بغداد خشم متفقین و مخصوصاً انگلیسیان را برانگیخت، ولی دولت و ملت عراق از او به گرمی استقبال كردند. نوری سعید نخست وزیر عراق و رشید عالی گیلانی با وی دیدار كردند (زعیتر، ۴۰۶؛ ماردینی، ۱۲۴؛ جرار، ۱۸۷، ۱۸۸؛ «فرهنگ»، همانجا). چون وجود امین در عراق احساسات ضد انگلیسی مردم را برانگیخته بود، دولت بریتانیا از حكومت عراق تقاضای تسلیم او را كرد كه مقبول نیفتاد (جرار، همانجا). در این دوران، میان سیاستمداران عراق دو گرایش وجود داشت: گروهی به رهبری نوری سعید به متفقین، و گروهی دیگر به سركردگی رشید عالی به متحدین تمایل داشتند. با توجه به حسن رابطۀ امین با متحدین، گروه نوری سعید از حضور او در عراق چندان خرسند نبودند. از این رو، امین می‌كوشید در منازعات داخلی عراق وارد نشود، از پذیرفتن دعوت مردم خودداری كند و تنها در محافل رسمی شركت جوید. با اینهمه، پس از آنکه رشید عالی بر ضد انگلیسیان قیام كرد، حاج امین جانب او را گرفت و با وی صمیمانه همكاری كرد (همو، ۱۸۹-۱۹۱، ۱۹۶-۲۰۰؛ ماردینی، ۱۲۵) و حتى از همۀ اعراب خواست تا از رشید عالی حمایت كنند (محافظه، ۴۰۱)، اما كوشش عمدۀ امین در عراق معطوف به مسألۀ فلسطین بود. در آن ایام، بغداد مركز رهبری جنبش فلسطین شمرده می‌شد. دولت بریتانیا كلنل نیوكمب را به بغداد فرستاد تا امین را به پذیرش طرح مكدانلد راضی كند، اما توفیقی نیافت ( موسوعه، ۴/ ۱۴۱).

از اقدامات مهم امین در عراق آموزش مجاهدان فلسطینی زیر نظر نظامیان عراقی بود. شماری از این مجاهدان به دانشكدۀ افسری وارد، و موفق به دریافت دانشنامه شدند (ماردینی، ۱۲۷؛ جرار، ۱۹۰). از اقدامات دیگر او تشكیل حزب الامة العربیه در فوریۀ ۱۹۴۱/ اسفند ۱۳۱۹ بود كه هدف آن تحقق وحدت اعراب و تأمین استقلال كشورهای عربی بود. ریاست این حزب كه اعضای آن را شماری سیاستمدار فلسطینی و عراقی تشكیل می‌دادند، با امین بود. این حزب زمینه‌ساز قیام رشید عالی گردید (محافظه، ۲۴۵؛ جرار، ۱۸۹). در همین اوقات بود كه صهیونیستها قصد ربودن امین را كردند، ولی توفیقی نیافتند (همو، ۱۹۴). چون امین، به هنگام اقامت در عراق، در حل مسائل جهان اسلام و احقاق حقوق مردم فلسطین از بریتانیا به كلی ناامید شده بود، به فكر نزدیكی بیشتر با آلمان و متحدان آن افتاد. در همین سال، او منشی مخصوص خود عثمان حداد را به منظور مذاكره با مقامات آلمانی پنهانی بدان كشور گسیل داشت. نتیجۀ این سفر، تنظیم قراردادی در ۶ مقوله بود. از جمله مقرر گردید كه آلمان و ایتالیا چشم طمع به مصر و سودان ندوزند (محافظه، ۳۴۱-۳۴۲؛ جرار، ۱۹۲-۱۹۳).

پس از شكست قیام رشید عالی و در خطر افتادن هواداران نازیها، دولت انگلیس برای دستگیری امین به تكاپو افتاد و او ناچار با گروهی از یارانش، ازجمله رشید عالی، به ایران گریختند. چون تهران در آستانۀ سقوط قرار گرفت و گروهی از همراهان امین اسیر شدند، او مخفیانه از تهران به تركیه رفت. گویا ایتالیا او را در خروج از تهران یاری كرد (محافظه، ۳۸۶، ۴۶۲-۶۶۲؛ جرار، ۲۰۱-۲۰۴؛ ماردینی، ۱۵۷). امین پس از ورود به آنکارا آهنگ اروپا كرد. ظاهراً چون جهان عرب در آن زمان در اشغال یا در حوزۀ نفوذ متفقین بود، امین اروپا را امن‌تر یافت و بنابراین، خود را از طریق بلغارستان، رومانی به ایتالیا و سرانجام به آلمان رسانید (همانجا). به هنگام توقف در رم، امین با موسولینی و تنی چند از مقامات دیگر ایتالیا دیدار و گفت و گو كرد. در آلمان، امین به عنوان مهمان دولت مورد استقبال قرار گرفت (جرار، ۲۱۸) و با بعضی از مقامات سیاسی و نظامی آن كشور و سرانجام با هیتلر دیدار كرد ( جودائیكا، VIII/ 1132). موضوع اصلی گفت و گوهای او با رهبر آلمان، سرنوشت كشورهای اسلامی، به ویژه استقلال فلسطین بود. امین نسبت به دیگر كشورهای عربی نیز بی‌توجه نبود، چنانکه كوشید تا نظر مساعد آلمان را به كشورهای مغرب عربی جلب كند (ماردینی، ۱۸۷- ۱۸۹) و حساسیت متحدین را نسبت به سلطۀ آمریكا بر آن سامان برانگیزد كه البته در این راه به توفیقهایی نیز دست یافت (جرار، ۲۳۷).

در جنگ داخلی بالكان (۱۹۴۱-۱۹۴۲ م) میان صربها، كرواتها و مسلمانان بوسنی هرزوگوین، مسلمانان بوسنیایی از امین یاری خواستند. امین به رم رفت و بار دیگر با موسولینی دیدار كرد و از وی قول مساعد گرفت و به بوسنی بازگشت. به همت وی قرار شد جوانان مسلمان بوسنیایی زیر نظر ارتش آلمان آموزش ببینند و مسلح شوند (ماردینی، ۲۰۴-۲۱۱). ظاهراً یكی از اهداف حاج امین در نفوذ میان بوسنیاییها جلب حمایت مقامات محلی در بیرون راندن یهودیان از بوسنی بوده است ( جودائیكا، XVI/ 871). از كارهای دیگر امین در آلمان این بود كه كوشید تا شماری از زندانیان تونسی كه بر ضد اسپانیا و فرانسه جنگیده، و در فرانسه محبوس بودند، آزاد شوند (جرار، ۲۲۶). به طور كلی امین در آن اوان برای استقلال تونس تلاش بسیار كرد (محافظه، ۴۱۶- ۴۱۹). تشكیل ارتش عربی یكی از كارهای مهم امین بود كه در ۱۹۴۳م/ ۱۳۲۲ش به كمك ارتش آلمان صورت گرفت. هدف، آماده‌سازی رزمندگان فلسطینی برای جنگ بر ضد صهیونیستها بود. زمانی كه امین در آلمان به سر می‌برد، رشید عالی گیلانی نیز به آنجا رفت و بار دیگر همكاری مبارزاتی خود را بر ضد متفقین از سر گرفتند و پیمانهایی نیز میان آنان و متحدین دربارۀ حقوق اعراب فلسطین بسته شد (ماردینی، ۱۸۵-۱۸۶؛ محافظه، ۴۶۳).

تلاشهای گستردۀ مفتی فلسطین در اروپا بر ۴ محور دور می‌زد: سخنرانیهای رادیویی، هدایت عملیات جانبازانه در خاورمیانه، بسیج مسلحانۀ مسلمانان اروپا و جنوب روسیه در صفی واحد و تشكیل گروهی عرب مسلح (جرار، ۲۱۳). وی به منظور سازمان‌دهی فعالیتهایش، مركزی با عنوان «مكتب المفتی» تأسیس كرد (همانجا). «المعهد الاسلامی المركزی» در برلین، سخنرانیهای امین را كه به مناسبتهای مختلف ایراد می‌شد، به آلمانی ترجمه و منتشر می‌كرد (محافظه، ۴۳۲). به علاوه، امین با بسیاری از رجال سیاسی، دینی و اجتماعی مسلمان كه در شرق اروپا زندگی می‌كردند و نیز با بعضی از خاورشناسان آشنا شد و با آنان دربارۀ مسائل مسلمانان به رایزنی پرداخت. همچنین با برخی از رهبران جمعیتهای یهودی دیدار كرد (ماردینی، ۲۳۳-۲۴۱).

در ۱۹۴۵ م كه برلین اشغال شد، امین به ناچار از آنجا به سویس و سپس به فرانسه رفت. او در مرز فرانسه دستگیر، و در آن كشور زندانی شد (همو، ۲۴۷-۲۵۷)، اما پس از چندی آزادی خود را بازیافت و در خانه‌اش تحت نظر قرار گرفت. در این مدت، از یك طرف سیاستمداران مسلمان در فرانسه به دیدارش می‌رفتند و برای آزادیش تلاش می‌كردند و از طرف دیگر، دولت انگلیس و صهیونیستها می‌كوشیدند كه او را به عنوان مجرم جنگی دستگیر و محاكمه كنند (همو، ۲۶۱-۲۷۵). گروهی از صهیونیستها كه خود را «كمیتۀ یهودی نجات ملی» می‌خواندند، یادداشتی تسلیم كمیسیون متفقین برای رسیدگی به جنایات جنگی كردند و طی آن جنایاتی را به مفتی نسبت دادند. تلاشهای كمیسیون و صهیونیستها به این نتیجه انجامید كه بلگراد طی تلگرامی حاج امین را در فهرست جنایتكاران جنگی جای دهد (جان، II/ 3). در پاریس، صهیونیستها قصد جان وی كردند، اما موفق نشدند (جرار، ۲۴۰). دولت فرانسه، به عللی چند (ازجمله تضاد منافع با انگلیس در خاورمیانه، تلاش دیپلماتهای عرب مسلمان به ویژه مصر و تظاهرات مسلمانان جهان به نفع حاج امین)، از تسلیم وی به انگلیسیان خودداری ورزید. سرانجام امین با تلاش سلطان محمد پنجم (پادشاه مغرب) و دیگر دوستانش، توانست به طور ناشناس در مۀ ۱۹۴۶ به قاهره برود. در این شهر، امین به دیدار ملك فاروق رفت و مورد احترام قرار گرفت، اما بر اثر فشار انگلیسیها دولت مصر آزادی عمل او را محدود كرد و طبعاً افكار عمومی و انتقاد برخی از جراید مصر بر ضد این كار برانگیخته شد و برخی از جراید مصر به انتقاد از آن پرداختند (همو، ۲۵۳-۲۵۵). در این اوان، به منظور تمركز دادن به رهبری مبازرۀ فلسطینیان، سازمانی تحت عنوان «هیأت عالی عربی فلسطین» تأسیس، و امین به ریاست آن انتخاب شد. در قاهره میان او و اخوان المسلین ارتباط نزدیك‌تری پدید آمد، تا آنجا كه امین پیوسته در مجمع عام اخوان شركت، و به عنوان مشاور حسن البناء (د ۱۹۴۹ م/ ۱۳۲۸ش) در امور فلسطین فعالیت می‌كرد. در ۱۹۴۷م، گروهی از افسران ارتش مصر كه در آن زمان به سرپرستی جمال عبدالناصر فعالیت سیاسی مخفی داشتند، با امین دیدار، و اعلام كردند كه آماده‌اند همراه وی در فلسطین بر ضد انگلیسیان بجنگند. دستاورد این نخستین آشنایی كه بعدها ادامه یافت (همو، ۲۶۶- ۲۶۸؛ ماردینی، ۳۳۳-۳۳۷)، یك رشته اقدامات برضد صهیونیستها و تأسیس ارتش فلسطین در غزه بود ( موسوعه، ۴/ ۱۴۲).

هنگامی كه در ۱۹۴۷ م مجمع عمومی سازمان ملل تشكیل شد، امین گروههایی را برای دفاع از حقوق فلسطین به این سازمان فرستاد (جرار، ۲۵۹). در همان سال بریتانیا اعلام كرد كه از فلسطین خارج خواهد شد و قضیۀ این سرزمین را به سازمان ملل ارجاع خواهد كرد. امین با این طرح مخالفت كرد و به «مجلس جامعۀ عرب» كه در آن سال تأسیس شده بود، پیشنهاد كرد كه یك حكومت عربی فلسطینی در این كشور تشكیل شود. این پیشنهاد به رغم مخالفت نمایندگان عراق و اردن پذیرفته شد (سخنینی، ۲۱۷). پس از آنکه سازمان ملل به تقسیم فلسطین رأی داد، امین الحسینی با آن به شدت مخالفت كرد (جرار، همانجا). در پاییز ۱۹۴۸ م «مجلس ملی فلسطین» به ریاست امین در غزه تشكیل شد و ضمن اعلان استقلال كامل فلسطین، بیانیه‌ای صادر كرد مبنی بر اینکه آماده است پس از خروج انگلیس، حكومتی ملی در فلسطین تشكیل دهد. پس از آن دولت موقت تأسیس، و حاج امین به ریاست مجلس ملی برگزیده شد (سخنینی، ۲۲۱-۲۲۲). پس از چندی، دولت مصر، احتمالاً به درخواست بریتانیا، تمام سران فلسطین و مسئولان دولت، از جمله حاج امین را به قاهره فراخواند و امین را در خانه‌اش زندانی كرد. با این حال، امین پس از كاهش محدودیت، به فعالیت خود ادامه داد (همو، ۲۲۶؛ جرار، ۲۶۵-۲۶۶؛ موسوعه، همانجا).

پیش از پایان یافتن قیمومت انگلیس، امین با جمعی از یارانش به روستای مالكیۀ فلسطین آمد تا طرح دولت مستقل سرزمین خود را تحقق بخشد، اما پس از سقوط صفد و روستاهای آن طی جنگهای ۱۹۴۸ م، ناچار شد به خارج از اراضی فلسطین برگردد (ابوغربیه، ۲۵۷). بر اثر وقوع درگیریها و كشتارهای وسیع، مهاجرت اعراب از فلسطین آغاز شد. امین كه خروج فلسطینیان را صلاح نمی‌دید، كوشش فراوان كرد تا از آن جلوگیری كند (ماردینی، ۳۹۹-۴۰۲). چون ملك عبدالله پادشاه اردن، برای مصالحۀ اعراب با اسرائیل انعطاف از خود نشان می‌داد، مخاصمه‌ای كه سالها میان او و خاندان حسینی وجود داشت، به نقطۀ اوج خود رسید. بنابراین، روز ۲۰ ژوئیۀ ۱۹۵۱ م/ ۲۹ تیر ۱۳۳۰ ش هنگامی كه ملك عبدالله از مسجد الاقصى خارج می‌شد ( جودائیكا، II/ 58)، به دست یكی از طرفداران امین كه عضو گروهی به نام «جهاد مقدس» بود، كشته شد. از ۶ نفری كه به اتهام این قتل محكوم به مرگ شدند، یكی موسى عبدالله، پسر عموی حاج امین بود (لنچُفسكی، 476).

پس از سقوط پادشاهی مصر و به قدرت رسیدن افسران آزاد و انقلابی، امین با آنان همكاری كرد، اما بر اثر بروز اختلاف نظر میان او و جمال عبدالناصر، دولت مصر فعالیتهای وی را محدود كرد (جرار، ۲۸۷- ۲۸۹). با اینکه حاج امین در ۱۹۵۸ م/ ۱۳۳۷ ش اعلام كرد كه رهبران عرب باید همه در مسألۀ فلسطین، از عبدالناصر پیروی كنند (قاسمیه، ۱۴۹)، در همین سال مجبور شد مصر را به قصد لبنان ترك كند. به گفتۀ جرار (ص ۲۷۱-۲۷۲)، علت اختلاف آن بود كه عبدالناصر، به رغم مخالفت امین، طرح هامرشولد، دبیر كل سازمان ملل را در مورد فلسطین پذیرفت (همو، ۳۳۵-۳۳۶).

امین در ۱۹۵۱ م ریاست كنگرۀ جهان اسلام در كراچی و در سال بعد ریاست كنگرۀ علمای پاكستان را به عهده گرفت؛ ۳ سال بعد در رأس هیأت فلسطینی در كنفرانس باندونگ شركت كرد؛ در ۱۹۶۲م/ ۱۳۴۱ش از هند، پاكستان، مغرب، تونس، لیبی و الجزایر دیدار كرد؛ در همین سال به ریاست كنگرۀ جهان اسلام انتخاب شد و به بغداد رفت و در «كنفرانس روابط اسلامی» در مكه شركت كرد. وی چندی بعد با عنوان رئیس كنفرانس اسلامی مسلمانان خاور دور به مالزی سفر كرد؛ در آستانۀ سال ۱۹۶۵ م به عنوان رئیس كنفرانس جهان اسلام به مگادیشو رفت؛ در همین سال در مقام رئیس كمیتۀ اجرایی كنفرانس جهان اسلام به مكه رفت و نیز در كنفرانسهای مشابهی در كراچی و عمان شركت كرد؛ در ۱۹۶۸م به مناسبت چهاردهمین قرن نزول قرآن در راولپندی شركت جست (همو، ۲۸۸، ۲۸۹). وی سرانجام در ۱۹۷۴م/ ۱۳۵۳ش در بیروت درگذشت و جنازۀ او با شكوه تمام تشییع، و در مقبرة الشهدای این شهر دفن شد (همو، ۳۰۲).

 

خصوصیات و خدمات

حاج امین الحسینی علاوه بر سیاست، در عرصه‌های مختلف اجتماعی و فرهنگی نیز فعال بود. او پیوسته تلاش داشت كه فلسطین را به مثابۀ یك واحد ملی و جغرافیایی معرفی، و از تضاد و درگیری دینی میان مردم آن جلوگیری كند. از این رو مسیحیان و حتى یهودیان را به ضدیت با صهیونیسم و سلطۀ بریتانیا دعوت می‌كرد. هر چند در همراه كردن یهودیان توفیقی نیافت، ولی توانست مسیحیان را با جنبش فلسطین همگام كند. تأسیس جمعیت اسلامی ـ مسیحی از نخستین كارهای موفق او در این زمینه بود. امین اصولاً بر مسیحیان فلسطین نفوذی معنوی داشت. جوانان مسیحی در كلیسای قیامت، او را «مفتی ما» می‌خواندند (عطیه، ۴۳۲). امیل غوری كه از اعراب مسیحی بود، استوار در كنار امین بود (عبوشی، ۱۶۲). مسیحیان، در مقام هم‌رایی با مسلمانان، با كوچ یهودیان به فلسطین مخالف بودند (كیالی، ۱۲۲).

از اقدامات علمی و فرهنگی مهم امین تأسیس مراكزی برای آموزش جوانان فلسطینی بود. به جای دارالایتام كه قبلاً در اختیار خارجیان بود، دارالایتام الصناعیه را ایجاد كرد كه هدف آن تربیت یتیمان ضمن آموزش صنعت و حرفه بود (جرار، ۶۸-۷۰). در ۱۹۲۴ م به منظور آموزش علوم جدید به فلسطینیان دانشكدۀ اسلامی را تأسیس كرد كه تا ۱۹۳۷م كه سال خروج وی از فلسطین بود، پابرجا بود. بسیاری از مبارزان بعدی فلسطینی از همین مراكز بیرون آمدند. او همچنین، گروههایی را برای تحصیل به الازهر و دیگر مراكز فرستاد (همو، ۷۲-۷۳).

امین الحسینی موافقان و مخالفان فراوانی داشت. بسیاری از شخصیتهای مسلمان او را مبارزی بزرگ، دارای نفوذ كلام و پرجاذبه، برنامه‌ریزی توانمند و مدیری طراز اول شمرده‌اند (همو، ۳۹۹ بب‌ ؛ نجیب الریس، ۶۲؛ عطیه، ۳/ ۴۲۹-۴۳۰). یكی از شعرا او را «شیخ الجهاد» خوانده است (جرار، ۴۰۷).

بجز مقامات انگلیسی و صهیونیستی، مخالفان یا منتقدان او را می‌توان به چند دسته تقسیم كرد: قدیم‌ترین آنان، خاندان نشاشیبی بود كه به گونۀ سنتی با خاندان حسینی ضدیت و رقابت داشتند. اینان به نسبت با خاندان حسینی، با حكومت قیمومت و صهیونیستها شیوۀ معتدل‌تری در پیش گرفته بودند و حتى با اشغالگران انگلیسی به نحوی همكاری می‌كردند. امین تلاش بسیار كرد كه نشاشیبیها را به مبارزه با بریتانیا ترغیب كند، ولی توفیقی نیافت (عطیه، ۳/ ۴۶۵؛ جرار، ۸۶-۹۳). دستۀ دیگر از مخالفان او چپ‌گرایانی بودند كه او را مرتجع، برخاسته از خانواده‌ای بورژوا و حتى فردی مشكوك به شمار می‌آوردند، اینان نه تنها امین را هرگز شایستۀ مقام رهبری فلسطینیان نمی‌دانستند، بلكه معتقد بودند كه وی عامل كندی انقلاب فلسطین است و در قیام ۱۹۳۶م نقشی منفی ایفا كرده است (عطیه، ۳/ ۴۲۶). افزون بر اینان، كسانی نیز از دوستان و همراهان امین بودند كه به برخی از افكار، خط مشیها و یا عملكردهای او كه می‌پنداشتند خودكامانه است، خرده می‌گرفتند (دروزه، ۱۱۷؛ ابوغربیه، ۳۳۱).

شاید بحث‌انگیزترین اقدام امین، ارتباط و همكاری او با آلمان و ایتالیا در خلال جنگ جهانی دوم باشد. این ارتباط به زمانی باز می‌گردد كه در ۱۹۳۳م، هیتلر به قدرت رسید. در آن ایام كه كوچ یهودیان به فلسطین رو به فزونی نهاده بود، امین از كنسول آلمان در فلسطین خواست كه دولت متبوعش مانع كوچ یهودیان آلمانی بشود (محافظه، ۳۲۶). در آن روزگار برخلاف بعضی از اعراب و سران آنان كه برای احراز استقلال خود دل به دولتهای فرانسه و بریتانیا بسته بودند، گروهی چون رشید عالی، شكیب ارسلان و حاج امین عقیده داشتند كه در صورت پیروزی آلمان و ایتالیا در جنگ می‌توانند به كسب استقلال خود امیدوار باشند (همو، ۴۷۰-۴۷۱). گرچه امید هر دو گروه نقش بر آب شد (همانجا)، اما راجع به امین گفته شد كه در آن زمان، با توجه به مواضع ضدصهیونیستی و استعمار ستیزی او چاره‌ای جز تمسك به گفتۀ معروف كه «دشمنِ دشمن تو دوست تواست»، نداشته، و ازهمین‌رو از متحدان ضد یهود و ضد انگلیس و فرانسه استمداد كرده است (ماردینی، ۱۲۶). خود او در این باب گفته است كه: «ملت فلسطین هرگز نمی‌توانست به تنهایی از خود دفاع كند و بنابراین، به تكیه گاهی نیاز داشت كه از دشمن نیرومندتر باشد. هدف نهایی من آن بود كه اعراب سلاح برگیرند و بجنگند، اما نه برای پیروزی متحدین، بلكه برای آزادی سرزمین فلسطین» (همو، ۱۶۷- ۱۶۹؛ جرار، ۲۰۹-۲۱۰). با اینهمه، امین خود بعدها اعتراف كرد كه پیوستن او به متحدین، هیچ سودی نداشته است. اما او تأكید می‌كرد كه در آن زمان كاری جز این از دست او برنمی‌آمده است (ماردینی، ۱۶۷- ۱۶۸). به نظر می‌رسد كه بیشترین انتقاد بر ارتباط امین با متحدین از سوی متفقین پیروز و صهیونیستها اظهار شده باشد. اینکه ماردینی (ص ۱۴-۱۵) می‌گوید: در كتابخانۀ بن بیش از ۹۴ كتاب در انتقاد و ردّ امین دیده است، حكایت از تلاش تبلیغاتی گسترده بر ضد امین دارد.

توجه بدین نک‌ته نیز لازم است كه امین الحسینی با اینکه عنوان مفتی فلسطین یافت، اما هرگز در شمار فقها و علمای دین به شمار نیامد. او بیشتر رهبری سیاسی بود، تا عالمی دینی. گرچه او از دیدگاه دیانت به سیاست می‌نگریست، ولی هرگز از سنت معمول مفتیان پیروی نکرد. به گفتۀ خود امین، خون مجاهدان در رگهایش جاری بود، نه خون عالمان (همو، ۹۳). وی را در مراسلات «سموح» خوانده‌اند (قاسمیه، ۱۵۸).

تنها اثر مكتوب او ظاهراً خاطراتی است كه در مجلۀ فلسطین چاپ شده است (زركلی، ۶/ ۴۶). فصولی از خاطرات او نیز كه در اواخر عمر بر زهیر ماردینی املا شده بود، با مقداری شرح و بسط به چاپ رسیده است.

 

مآخذ

ابوغربیه، بهجت، فی خضم النضال العربی، بیروت، مؤسسة الدراسات الفلسطینیه؛ براند، لوری ا.، الفلسطینیون فی العالم العربی، بیروت، مؤسسة الدراسات الفلسطینیه؛ جرار، حسنی ادهم، الحاج امین الحسینی، بیروت؛ حاساسیان، مناویل، الصراع السیاسی داخل الحركة الوطنیة، قدس، ۱۹۸۷م؛ دروزه، محمد عزت، القضیة الفلسطینیة فی مختلف مراحلها، بیروت، ۱۹۵۹م؛ دمپر، مایكل، سیاسة اسرائیل تجاه الاوقاف الاسلامیة، بیروت، مؤسسة الدراسات الفلسطینیه؛ زركلی، اعلام؛ زعیتر، اكرم، الحركة الوطنیة الفلسطینیة ۱۹۳۵- ۱۹۳۹، بیروت، ۱۹۹۲ م؛ سخنینی، عصام، فلسطین الدولة، بیروت، ۱۹۸۵م؛ عبوشی، واصف، فلسطین قبل الضیاع، ترجمۀ علی جرباوی، لندن، ۱۹۸۵م؛ عطیه، علی مسعود، المؤتمر الدولی الثالث لتاریخ بلاد الشام (فلسطین)؛ قاسمیه، خیریه، الرعیل العربی الاول، لندن، ۱۹۹۱ م؛ كیالی، عبدالوهاب، تاریخ فلسطین الحدیث، بیروت، ۱۹۹۰ م؛ ماردینی، زهیر، فلسطین و الحاج امین الحسینی، بیروت، ۱۴۰۶ ق/ ۱۹۸۶ م؛ محافظه، علی، موقف فرنسا و المانیا و ایطالیا من الوحدة العربیة، بیروت، مركز الدراسات الوحدة العربیه؛ موسوعۀ عام؛ نجیب الریس، مؤید، فلسطین، الصفقة الخاسرة ۱۹۲۱-۱۹۵۱، لندن، ریاض الریس للكتب و النشر؛ نیز:

 

John, R. and S. Hadawi, The Palestine Diary, Beirut, 1970; Judaica; Lenczowski, G., The Middle East in World Affairs, London, 1982; Mc Dowall, D., Palestine and Israel, London, 1989; Morris, B., The Birth of the Palestinian Refugee Problem, 1947-1949, Cambridge, 1989; Political Dictionary of the Middle East in the 20 th Century, ed. Y. Shimoni and E. Levine; Porath, Y., The Emergence of the Palestinian Arab National Movement, London, 1974.

حسن یوسفی اشكوری ـ مجدالدین كیوانی

 

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 4  صفحه : 401
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست