نویسنده (ها) :
منوچهر پزشک
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 20 خرداد 1399 تاریخچه مقاله
اَمیرِ سِلاح، عنوانی برای یكی از چند امیرِ صاحب نفوذ در سازمان اداری ـ سیاسی دولت مملوكان مصر. وظیفۀ رسمی امیر سلاح نگهداری و حمل ابزار جنگی ویژۀ سلطان برای میدان نبرد و نیز حضور رسمی در جشنها نظیر عید قربان بود. بدینسبب، او را سلاحدار، و آن منصب را «سلاحداریه» نیز میخواندند (قلقشندی، 4/ 18، 5/ 456، 462؛ مقریزی، الخطط، 2/ 222؛ سیوطی، 2/ 131، 133). ساخت واژۀ سلاحدار از دو جزء سلاح ــ عربی ــ به معنی آلت جنگ، و دار ــ فارسی ــ به معنی دارنده، گواه آن است كه این واژه، همچون بسیاری از دیگر اصطلاحات دیوانی و اداری از زبان فارسی به سرزمینهای غرب اسلامی نفوذ كرده است. وجود سازمان یافتۀ این نهاد حكومتی در گیلان و مازندران هم كه كمتر و دیرتر از بخشهای دیگر ایران زیر نفوذ زبان عربی قرار گرفت، به وسیلۀ گزارشهایی تأیید شده است (نک : قلقشندی، 4/ 381). این مقام و لقب در مصر از نوآوریهای ملك الظاهر بیبرس بود كه در كشورداری به شیوۀ اداری مغول تمایل داشت (ابن ایاس، 1(1)/ 323؛ سیوطی، همانجا؛ نیز نک : ه د، امیرمجلس). اینگونه اصطلاحاتِ به ظاهر روبنایی در واقع نمایانندۀ تغییرات عمیقتر زیربنایی در ساختار اداری ـ سیاسی كشور بود كه با توجه به شیوۀ تشكل نظامی حكومتها در آن دوران و قدرتمندی امیرانِ محلی صاحب سپاه، نشان از گرایش به سوی تمركز و سازمان دادن همۀ نیروهای فعال كشور در نهادهای متمركز وابسته به شخص سلطان دارد (نک : ابن تغری بردی، 7/ 183-184؛ یوسفی، 157) سلاح خانه از جملۀ این مؤسسههای متمركز بود كه در آن همه گونه وسایل جنگ و دفاع ساخته، تعمیر و نگهداری میشد و آن را زرّادخانه و خزانة السلاح نیز مینامیدند (قلقشندی، 3/ 473، 474، 4/ 11-12). با اینهمه، چنین پیداست كه سازمان سلاحخانه در ایالتهای بزرگ، ویژۀ قلمرو همان ایالت بوده است (مثلاً نک : ابن فضلالله، 3/ 259؛ قلقشندی، 4/ 183). كسانی را كه در سلاح خانهها به كار میپرداختند، سلاحدار میخواندند و همگی از مملوكانِ خاص سلطان به شمار میرفتند (نک : ابنشداد، 244؛ عرینی، 63-64) و عدۀ آنان بسته به زمان، موقعیت و دامنۀ فعالیت سلطان متغیر بود. فرماندهی این افراد برعهدۀ امیر سلاح بود كه در زمرۀ امیران «هزاره»، و خود یكی از معدود امیران قدرتمند كشور محسوب میشد (ابن شاهین، 114؛ ایالون، 69). اشارهای كه در برخی از متنها به امیر سلاح به عنوان امیر «صده» شده (نک : مقریزی، همانجا؛ سیوطی، 2/ 131)، ظاهراً مربوط به كسانی است كه به طور مستقیم در بخش مركزی سلاح خانه زیردست امیر سلاح قرار داشتند (نیز نک : ابن شداد، 242-243). خود امیر سلاح نیز معمولاً از میان همان مملوكان برمیخاست و اندك اندك پیشرفت میكرد و پس از گذراندن مراتب گوناگون به ریاست میرسید (مثلاً نک : ابنتغری بردی، 13/ 5). محل استقرار امیران بزرگ و از جمله امیر سلاح در قصر سلطان بود و هر امیر با كسان زیر دست خود نشانهای ویژه داشت (قلقشندی، 4/ 60-62؛ عرینی، 226؛ نیز نک : مایر، 5, 13). سلاح خانه دارای سازمان اداری وسیع و قسمتهای گوناگون بود و در دو دهۀ نخستین سدۀ 9 ق/ 15 م، 70 تا 80 هزار دینار هزینۀ سالانۀ آن بود و از همین زمان بود كه آن را سلاح خانه نامیدند (قلقشندی، 3/ 473). ناظر خزائن السلاح مسئول نگهداری، شناسایی و ذخیرهسازی جنگافزارها در قلعۀ قاهره بود (همو، 4/ 11-12؛ ایالون، 66). خزانةالتجمل، بخشی از خزانة السلاح و ویژۀ جنگ افزارهای خاص بزرگان كشور برای مواقع خاص، مثلاً همراهی با سلطان و شركت در مراسم تشریفاتی بود (قلقشندی، 3/ 474). زردخانه (زرادخانه) ظاهراً بخشی از سلاح خانه بوده است كه در آن صنعتگران به ساخت و تعمیر جنگ افزارها میپرداختند. این صنعتگران را زردكاش مینامیدند. از زرادخانه به عنوان گونهای زندان موقتی، برای به بند كشیدن كسانی كه سلطان شخصاً قصد تنبیه یا قتلشان را داشت، نیز استفاده میشد (نک : همو، 4/ 12، 20). فرماندهی بر چنین سازمان وسیعی، به طور قطع امیرسلاح را در موقعیتی سخت حساس و ممتاز قرار میداد (لین پول، 247). در وصف سازمان اداری مصر از امیر سلاح در رأس گروهِ دارندگان شمشیر یاد شده است (سیوطی، 2/ 130) كه پس از امیركبیر یا اتابك، مقام دوم را در دولت داشته است. گرچه این ترتیب بعدها دستخوش تغییراتی شد و مقام رسمی امیر سلاح اندكی تنزل یافت (ابن تغری بردی، 7/ 185؛ ایالون، 68-69)، با اینهمه، وی در میان امیران بزرگ كشور همواره نزدیكترین شخص به سلطان و از مهمترین و پرنفوذترین صاحب منصبان به حساب میآمد (نک : ابن تغری بردی، 14/ 319-320؛ قس: مقریزی، السلوك، 2(3)/ 735؛ ابن دواداری، 8/ 381). به همین سبب، در بسیاری از حوادث مهم تاریخی حضور امیرسلاح، یا سلاحداران دیده میشود. نگاهی به فهرست امیران سلاح از 872 تا 910 ق/ 1467 تا 1504 م (نک : شیمل، 215)، گواهی روشن بر مداخلۀ امیران سلاح در حوادث مهم تاریخ مصر و نیز رسیدن آنان به مقامهای اتابكی و نیابت سلطنت است. همچنین نمیتوان نقش امیران سلاح را در نبردهای مهم تاریخی نادیده گرفت. از جمله در نبردی كه میان مغولان و مملوكان بر در حمص درگرفت، امیر سلاح بدرالدین بكتاش از شجاعترین افرادی بـود كه در این پیروزی نقش داشت (نک : ذهبی، 3/ 342؛ ابوالفدا، 7/ 20) و در تاریخ این دوره از او به بزرگی یاد شده است (ابن حبیب، 1/ 277؛ ابن حجر، 2/ 14). سلطان حسامالدین لاجین كه خود در آغاز مملوكِ سلطان منصور قلاوون و سلاحدار او بود (ابن وردی، 2/ 325)، از آن منصب به سلطنت رسید و سرانجام به دست دو تن از افراد سلاحداریه كشته شد (ابن ایاس، 1(1)/ 398؛ ابن خلدون، 5/ 472؛ ابوالفدا، 7/ 49). نیز شورش امیرسلاح شاهین الافرم در برابر سلطان الناصر فرج، موجب قتل آن سلطان گشت (عینی، 258؛ صیرفی، 2/ 304). منصب سلاحداریه، از دربار مملوكان مصر به دستگاه آخرین خلفای عباسی بغداد نیز سرایت كرد (نک : یونینی، 1/ 449؛ نویری، 30/ 36). این منصب در سدههای بعد در تاریخ مصر همچنان، به عنوان یكی از مقامهای مهم حكومتی باقی ماند (نک : شرقاوی، 69).
مآخذ
ابن ایاس، محمد، بدائع الزهور، به كوشش محمدمصطفى، قاهره، 1402 ق/ 1982 م؛ ابن تغری بردی، النجوم؛ ابن حبیب، حسن، تذكرة النبیه فی ایام المنصور و بنیه، به كوشش محمد محمدامین، قاهره، 1976 م؛ ابن حجر عسقلانی، احمد، الدرر الكامنة، حیدرآباد دكن، 1393 ق/ 1973 م؛ ابن خلدون، عبدالرحمان، تاریخ، به كوشش خلیل شحاده و سهیل زكار، بیروت، دارالفكر؛ ابن دواداری، ابوبكر، كنز الدرر و جامع الغرر، به كوشش اولریش هارمان، قاهره، 1391 ق/ 1971 م؛ ابن شاهین، خلیل، زبدة كشف الممالك، به كوشش پل راوس، پاریس، 1894 م؛ ابن شداد، محمد، تاریخ الملك الظاهر، به كوشش احمد حطیط، ویسبادن، 1403 ق/ 1983 م؛ ابن فضلالله عمری، احمد، مسالك الابصار فی ممالك الامصار، به كوشش فؤاد سزگین، چ تصویری، فرانکفورت، 1408 ق/ 1988 م؛ ابنوردی، عمر، تتمة المختصر فی اخبار البشر، به كوشش احمد رفعت بدراوی، بیروت، 1389 ق/ 1970 م؛ ابوالفدا، المختصر فی اخبار البشر، بیروت، 1381 ق/ 1961 م؛ ذهبی، محمد، العبر، به كوشش محمد سعید بن بسیونی زغلول، بیروت، 1405 ق/ 1985 م؛ سیوطی، حسن المحاضرة، به كوشش محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1387ق/ 1968م؛ شرقاوی، عبدالله، تحفة الناظرین، قاهره، 1281 ق؛ شیمل، آن ماری، فهارس بدائع الزهور ابن ایاس، استانبول، 1945 م؛ صیرفی، علی، نزهة النفوس و الابدان، به كوشش حسن حبشی، قاهره، 1971 م؛ عرینی، باز، الممالیك، بیروت، دارالنهضة العربیه؛ عینی، بدرالدین، السیف المهند، به كوشش فهیم محمد شلتوت، قاهره، 1966-1967 م؛ قلقشندی، احمد، صبح الاعشى، قاهره، 1383 ق/ 1963 م؛ مقریزی، احمد، الخطط، بولاق، 1270 ق/ 1854 م؛ همو، السلوك، به كوشش محمدمصطفى زیاده، قاهره، 1958 م؛ نویری، احمد، نهایة الارب، به كوشش محمد عبدالهادی شعیره، قاهره، 1410 ق/ 1990 م؛ یوسفی، موسى، نزهة الناظر، به كوشش احمد حطیط، بیروت، 1406 ق/ 1986 م؛ یونینی، موسى، ذیل مرآةالزمان، حیدرآباد دكن، 1374 ق/ 1954 م؛ نیز:
Ayalon, D., «Studies on the Structure of the Mamluk Army» Bulletin of the School of Oriental and African Studies, London, 1954, vol. XVI; Lane-Poole, S., A History of Egypt, Karachi, 1914; Mayer, L. A., Saracenic Heraldry, Oxford, 1933. منوچهر پزشك