نویسنده (ها) :
حسن یوسفی اشکوری
آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 7 خرداد 1399 تاریخچه مقاله
اَحْمَدِ بْنِ عَبّاس، ابوجعفر قرطبی (مق 21 ذیحجۀ 427 ق / 15 اكتبر 1036 م)، كاتب، ادیب و وزیر اندلسی. وضع آشفتۀ دوران حكومت ملوك الطایفی در اندلس و نیز روایات ضد و نقیض دربارۀ احمد بن عباس، مانع از ارائۀ گزارشی دقیق از زندگی اوست. تاریخ تولد وی در مآخذ یاد نشده، اما به گفتۀ ابن خطیب وی به هنگام كشته شدن 30 ساله بوده است ( الاحاطة، 1 / 262). بنابراین، میتوان تولد او را در حدود سال 397 ق / 1007 م تخمین زد. به گفتۀ همو، وی نسبت به انصار میبرد (همان، 1 / 259). نخستین نكتهای كه درسرگذشت احمد بن عباس ناپذیرفتنی مینماید، مربوط به آغاز دوران وزارت اوست: گفتهاند كه پس از مرگ خیران عامری (حك 407- 419 ق)، در به حكومت رساندن زهیر عـامری (حك 419- 429 ق) نقش عمده داشـت (نك : همان، 1 / 525-526؛ همو، اعمال، 216) و چنین اقدامی ــ كه بیگمان مستلزم داشتن سابقه و تجربه، دستكم در دوران حكومت خیران بود ــ با در نظر گرفتن سن وی، عجیب به نظر میرسد. از سوی دیگر، گفتهاند كـه او وزارت را از پـدر به ارث بـرد (نك : همو، الاحاطة، 1 / 260) و شگفت آنكه در هیچ یك از مآخذ موجود، از پدر وی حتی نامی آورده نشده است. ماجرایی كه به قتل اوانجامید، تنها حادثۀ مهمی است كه به آن اشاره شده است: چون بادیس، فرزند حبوس و جانشین او، زهیر عامری درخواست تا پیمان دوستی دیرین را تجدید كند و از قصه حمله به غرناطه باز گردد، احمد بن عباس، زهیر را از پذیرفتن این پیشنهاد بازداشت (ابن بسام، 1(2) / 167؛ ابن عذاری، 3 / 170؛ ابنخطیب، همانجا) و در جنگ میان زهیر و بادیس، زهیر شكست خورد و گروهی از یاران او، از آن میان احمد بن عباس، به اسارت درآمدند. بادیس، احمد بن عباس را به زندان افكند و پس از چندی، به قتل رساند و حتی شفاعت ابوالحزم ابنجهور نیز در خلاصی او سودی نبخشید. پس از قتل وی، سرش را برافراشتند و پیكرش را به بیرون قصر بادیس افكندند (ابن بسام، 1(2) / 173-174؛ ابن عذاری، 3 / 171-172، 191). در ماجرای قتل احمد بن عباس، نقش عبدالعزیز بن ابی عامر فرمانروایی بلنسیه را كه به حكومت المریه چشم داشت، نمیتوان نادیده گرفت. وی كه نمیخواست كسی از دولتمردان پیشین زنده بماند تا با او رقابت كند، طی نامهای از بادیس خواست تا همگی امیران، به ویژه احمد را به قتل آورد (همو، 3 / 172؛ نیز نك : عنان، 212). گفتهاند كه احمد بن عباس كاتبی چیره دست بود و خطی خوش داشت و همچنین سخنوری توانا بود و چند رقعهای كه ابن بسام از او آورده است (برای نمونه، نك : 1(2) / 154-165)، نشان از تبحر او در ادب دارد. وی از فقه و دیگر دانشها نیز بهرهای داشته است. همچنین او، كتابخانهای عظیم داشت كه گفتهاند هزاران جلد كتاب در آن فراهم آمده بود (همو، 1(2) / 175؛ ابن خطیب، همان، 1 / 259؛ ابن سعید، 2 / 206). با آنكه وی ثروتی سرشار داشت، او را چشم تنگ و مغرور دانسته و ماجراهایی نیز در این زمینه در مآخذ به او نسبت داده شده است (نك : ابنبسام، 1(2) / 151-153، 175- 179). گفتهاند كه وی در شمار محدثان نیز بود و از كسانی روایت میكرد (نك : ابن خطیب، همان، 1 / 260).
مآخذ
ابن بسام شنترینی، علی، الذخیرة فی محاسن الجزیرة، قاهره، 1361 ق / 1942 م؛ ابن خطیب، محمد، الاحاطة فی اخبار غرناطة، به كوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، 1393 ق / 1973 م؛ همو، اعمال الاعلام، به كوشش لوی پرووانسال، بیروت، 1956 م؛ ابن سعید مغربی، علی، المغرب فی حلی المغرب، به كوشش شوقی ضیف، قاهره، 1953-1955 م؛ ابن عذاری، احمد، البیان المغرب، به كوشش كولن و لوی پرووانسال، بیروت، 1938 م؛ عنان، محمد عبدالله، دول الطوائف، قاهره، 1380 ق / 1960 م.