اَحْمَدِ بَناكَتی، یا فناكتی (مق 681 ق / 1282 م)، دیوانسالار و وزیر مسلمان قوبیلای قاآن، فرمانروای مغولی چین. نام او در برخی ازمنابع چینی: هوئی هو (نك : فرانكه، 224)، در سفرنامۀ مـاركوپولو: آكماك (ص 176) و در منـابع تركی: آخمت (نك : مارسدن، 176) آمده است. منابع موجود دربارۀ زندگی سیاسی احمد بناكتی را میتوان به 3 دسته تقسیم كرد: نخست باید از منابع چینی، بهویژه «تاریخ یوان» نام برد (نك : فرانكه، 222؛ برتشنایدر، I / 272) كه گزارشهای مفصلی دربارۀ مناصب گوناگون احمد در دستگاه دیوانی حكومت مغولان چین به دست داده است؛ دوم منابع تاریخی ایرانی و بالاتر از همه جامع التواریخ رشیدالدین فضلالله، مورخ برجستۀ دورۀ ایلخانان است و مورخان پس از وی چون میرخواند (5 / 205-210) و خواندمیر (3 / 67- 69) نیز مطالب خود را ــ البته با جزئیات بیشتری ــ از او برگرفتهاند؛ سوم از سفرنامۀ ماركوپولو باید یاد كرد كه خود از صـاحب منصبان قوبیلای به شمـار میرفت (نك : ساندرز، 123). گزارش او نیز در این باره مانند جامع التواریخ تقریباً در شرح ماجرای قتل احمد خلاصه میشود. احمد اهل بناكت (فناكث یا فناكت، شهری در ماوراءالنهر، بین تاشكند و سیردریا) بوده است. از آغاز زندگانی و مهاجرت او و یا نیاكانش به چین آگاهی در دست نیست. به گزارش رشیدالدین فضلالله (2 / 507) وی نخست در زمرۀ نزدیكان «چابوی خاتون»، دختر ایلچی نویان یكی از امرای مغول بود (همو، 2 / 352-353). پس از آنكه چابوی خاتون به ازدواج قوبیلای قاآن درآمد، احمد نیز به دربار خان راه یافت و ملازم او شد و به زودی «از جملۀ امرای بزرگ گشت و حكم ممالك به دست فرو گرفت» (همو، 2 / 507). به نوشتۀ ماركوپولو (ص 179) فرمانروایان مغول پس از فتح چین، در ادارۀ آن سرزمین غالباً از غیر چینیان بهره میبردند، به ویژه مسلمانان از همان آغاز فرمانروایی مغولان، به مقامهای برجستهای دست یافتند. به گزارش «تاریخ ایوان» (نك : فرانكه، 224)، احمد بناكتی در 1262 م (660 ق) به ریاست شعبههای چپ و راست دیوان مركزی منصوب شد و در همان زمان سرپرستی ادارۀ انحصار نمك را نیز بر عهده گرفت. سپس در 1264 م ادارۀ امور ناحیۀ شانگ تو هم به مشاغل او افزوده شد. مقام احمد از این پس روی به ترقی نهاد و چندی بعد به مقام نیابت صدارت در دیوان مركزی برگزیده شد و لقب جونگ لوتفو گرفت (نك : همو، 224-225). رشیدالدین فضلالله (2 / 470-471) در نموداری كه از سلسله مراتب لشكری و اداری دولت مغولان چین به دست داده، این منصب را با نام «فنچان [كه] نایب و وزیر دیوان باشند از اهل اقوام مختلف»، در مرتبۀ سوم قرار داده است. در حالی كه بر اساس منابع چینی، این منصب در مرتبۀ چهارم جای میگیرد (نك : بلوشه، II / 472). ظاهراً رشیدالدین فضلالله (2 / 470)، مقامهای دوم و سوم را كه در منابع چینی (نك : بلوشه، همانجا) با دو عنوان جدا مشخص شده، یكی دانسته و از آن تنها با نام «چینك سانك» یاد كرده است. به گفتۀ رشیدالدین: «چون امیر احمد اعتباری تمام داشت، او را شوفنچان میگفتند، یعنی وزیر بیدار» (1 / 508- 509). در 1266 م كه قوبیلای به تأسیس نهادی با نام «سرپرستی امور مالی» فرمان داد، احمد بناكتی را به ریاست آن برگمارد و چون در 1270 م به جای آن «دیوان ریاست» بنیاد گذارده شد، احمد باز هم به مقام نیابت صدارت رسید. در 1272 م «دیوان ریاست» كه به صورت موقت تأسیس شده بود، منحل و به دیوان مركزی منضم شد، اما احمد همچنان در مقام خود باقی ماند (نك : فرانكه، همانجا). مشاغل احمد غالباً امور مالی امپراتوری مغول سروكار داشت و اقدامات و اصلاحات او در این زمینه موجب شد كه درآمدهای دولتی به تدریج فزونی گیرد، به ویژه اصلاحات او در زمینۀ انحصار نمك كه بیشترین درآمد حكومت از این راه تأمین میشد، سخت قابل توجه است. او امتیازات برخی از طبقات اجتماعی مانند روحانیون بودایی و تائوئیستها، خانوادۀ سربازان و پیشهوران را دربارۀ مالیات نمك ملغی كرد، چنانكه فقط بر نمك ارزان قیمت، مالیات تعلق نمیگرفت (نك : همو، 226-227). انحصار آهن یكی دیگر از اقدامات احمد بناكتی بود كه از این طریق نیز سود سرشاری به خزانۀ دولت سرازیر میشد. از دیگر اقدامات وی كه براساس گزارش «تاریخ یوان» به انحصار 32 قلم كالای مهم میرسید، میتوان انحصار چای، مواد الكلی، خیزران، چوب و ادویه را نام برد (همو، 228-230). در 1275 م چون قوبیلای امپراتوری سونگ را در جنوب چین برانداخت و آن نواحی را تصرف كرد، احمد بناكتی از سوی وی مأموریت یافت تا دربارۀ سیاستهای اقتصادی، به ویژه انحصار نمك و رواج پول كاغذی (چاو) در سرزمینهای فتح شده، مأموران عالی رتبۀ حكومت را به مشورت فرا خواند (همو، 231). سرانجام احمد بناكتی بر اثر توطئهای كه برخی از صاحب منصبان رقیب در دربار قوبیلای بر ضد وی ترتیب داده بودند، در خان بالیق (پكن) كشته شد. دربارۀ علت و چگونگی قتل او در گزارشهای مورخان، اختلاف نظرها و پراكندگیهایی به چشم میخورد. به گزارش منابع چینی (نك : همو، 235)، یكی از بزرگترین دشمنان وی چنگگیم (نك : رشیدالدین، 2 / 507: چیم كیم)، پسر و ولیعهد قوبیلای بود. او از احمد بناكتی چنان نفرت داشت كه یكبار او را زخمی كرد و حتی در حضور پدر، وی را به باد كتك گرفت. افزونبر آن برخی از فرماندهان نظامی مغولی، وزیران و دیوانسالاران چینی و نیز محافل بودایی، شاید به علل مذهبی، از دشمنان او محسوب میشدند (نك : فرانكه، همانجا). از سوی دیگر رقابت مسیحیان دربار قوبیلای را با مسلمانان نمیتوان نادیده گرفت،مسیحیان كه به گفتۀ رشیدالدین فضلالله (2 / 523-524)، «تعصب عظیم با مسلمانان میورزیدند»، با استناد به آیهای از قرآن «قاتِلُوا الْمُشْرِكینَ كافَّةً» (توبه / 9 / 36) ــ كه مضمون آن را آباقاخان، ایلخان مغول در ایران نیز در نامهای به قوبیلای یادآور شده بود ــ قاآن را از مسلمانان سخت بیم میدادند، چندانكه قوبیلای بارها علمای مسلمان را به مناظره فراخواند و حتب به قتل یكی از آنان كه مضمون این آیه را تأیید كرده بود، فرمان داد، اما احمد بناكتی از نفوذ خود بهره برد و نه تنها او را از مرگ رهانید، بكله سیاستی در پیش گرفت كه قاآن از كینهورزی نسبت به مسلمانان دست برداشت. با اینهمه، گزارشی از مداخلۀ مسیحیان در قتل این وزیر مسلمان در دست نیست. به گزارش منابع چینی، در 681 ق آنگاه كه قوبیلای، خان بالیق را ترك گفته بود، یكی از امرای برجستۀ دربار به نام وانگ چو با یاری كوهو شانگ بر ضد احمد بناكتی توطئهای درچید. او به وسیلۀ دو راهب لامایی آوازه در افكند كه ولیعهد برای برگذاری مراسم مذهبی به قصر میآید و چون احمد براساس وظایف خود بدانجا شتافت، به دست وانگ چو كشته شد، اما قوبیلای قاآن عدهای را به پایتخت گسیل كرد و توطئه گران را برانداخت (بلوشه، II / 508-509, 516-517). رشیدالدین فضلالله عامل توطئه را وزیری چینی به نام «كاوفنچان» دانسته است. به روایت او توطئۀ كاوفنچان یك بار برملا شد، اما به زودی توانست اعتماد قوبیلای را بار دیگر نسبت به خود جلب كند و با یاری راهبی كه با كارهای اعجابانگیز، مریدان بسیاری پیرامون خود گرد آورده بود، در توطئهای دیگر (تقریباً همانگونه كه منابع چینی شرح دادهاند) احمد بناكتی را بكشت، ولی خود نیز به دست یكی از هواداران احمد به قتل رسید (2 / 508-517). ماركوپولو (ص 176-181) كه مدعی است مقارن قتل احمد بناكتی در خان بالیق به سر میبرده، در فصلی از سفرنامۀ خود جزئیات بیشتری در این باره ذكر كرده، اما اساساً همان است كه مورخان چینی و رشیدالدین فضلالله آوردهاند، ماركوپولو تصریح كرده كه فقط قتل احمد بناكتی مدنظر توطئهگران نبوده است. بلكه آنان میخواستهاند با بسیج مخالفان در پایتخت و دیگر شهرها، شورشی بزرگ بر ضد حكومت مغولان در چین به راه اندازند (نیز نك : پراودین، EI2, V / 300; 332). به گفتۀ رشیدالدین فضلالله (2 / 518- 519)، پس از قتل احمد، نخست قوبیلای به امرا و بزرگان دولت فرمان داد «تا او را به تعظیم تمام دفن كردند»، ولی آنگاه كه دریافت وزیر نه تنها در اموال بیتالمال، بلكه حتی در اموال خود او خیانت ورزیده، و جواهری را كه یكی از بازرگانان برای او فرستاده، از آن خود كرده است، فرمان داد، پیكر احمد را از گور بیرون آورده، بردار كشیدند، یا به روایت منابع چینی (نك : بلوشه، II / 509) پیش سگان انداختند (قس: پولو، 180-181). سپس اینچوخاتون، همسر سوگلی احمد را هم كه جواهر را نز او یافته بودند، به دستور قوبیلای كشتند و «چهل خاتون دیگر و 400 قمای (كنیز) كه داشت، پخش كردند». نیز دو تن از پسرانش را زنده زنده پوست كندند و همۀ دارایی او را به خزانۀ دولت فرستادند (رشیدالدین، 2 / 519-520؛ نیز نك : پولو، 100؛ هاورث، I / 245). به گزارش «تاریخ یوان» (نك : فرانكه، 236)، پس از این رویداد، حدود 714 تن از وابستگان او از مقامهای خود بركنار شدند. از آنجا كه در «تاریخ یوان»، تاریخ نخستین مقام رسمی احمد بناكتی 1262 م ذكر شده (نك : همو، 224)، پس او تا هنگام مرگ (1282 م)، حدود 20 سال در مقامهای گوناگون، در امپراتوری مغولان خدمت میكرده است، اما به گفتۀ رشیدالدین فضلالله (2 / 515)، او 25 سال وزارت كرد و نیز گزارش ماركو پولو حاكی از آن است كه او 22 سال سیاست پیشۀ مطلق العنان چین بوده است (ص 178). گویا رشیدالدین فضلالله و ماركوپولو سالهای پیش از 1262 م را هم كه احمد بناكتی احتمالاً مشاغل كم اهمیتتری بر عهده داشته، جزو این دوران شمردهاند. شخصیت و اقدامات و اصلاحات احمد بناكتی را به سبب گوناگونی منابع مربوط به زندگی او، به دشواری میتوان ارزیابی كرد؛ خاصه كه نویسندگان آن هر كدام مذهب و ملیتی جداگانه داشتهاند. ناخشنودی مورخان چینی كه غالباً در زمرۀ دبیران دیوانها بودهاند، از مهاجرانی چون احمد بناكتی كه مقامهای مهم دیوانی را اشتغال كرده بودند، نمیتوانست در داوری آنان و چگونگی ثبت اخبار این دوره توسط آنان بیتأثیر بوده باشد. همچنانكه اگر در نظر آوریم كه ماركوپولوی مسیحی از سوی دولتهای اروپایی مأموریت داشت تا حمایت قوبیلای را در جنگهای صلیبی بر ضد مسلمانان جلب كند، آنگاه گزارشهایی كه در سفرنامۀ خود آورده، چون «بیم و وحشت دولتمردان درجۀ اول مملكت از احمد بناكتی و دستاندازی وی به جان و ناموس مردم» (نك : ص 176 به بعد)، نمیتواند خالی از مبالغه باشد. از سوی دگیر این گفتۀ رشیدالدین فضلالله دربارۀ این دیوانسالار هم كیش خود كه «امیر احمد وزارتی بناموس كرد» (همانجا)، نیز تماماً پذیرفتنی نمینماید. گزارش منابع چینی (نك : فرانكه، 232) حاكی از آن است كه درآمد دولت مغول به روزگار احمد بناكتی از 1261 م به بعد مرتباً افزایش مییافته است (قس: گروسه، 490؛ اقبال، 164، كه برآنند سیاستهای نادرست مالی وی و جانشینش، سقوط اعتبار چاو و تورم شدید پولی را موجب شد). مورخان چینی بر این باورند كه احمد بناكتی افراد خانواده و نزدیكان خود را به مشاغل پر درآمد بر میگماشت. حسین یكی از پسران او سالها دبیر حكومت و از مأموران عالی رتبۀ برخی از ولایات مهم به شمار میرفت كه امرای چینی و مغولی و حتی خود قوبیلای از وی ناخشنود بودند. مسعود پسر دیگر احمد، سمت «داروغهچی» حكومت مركزی داشت و سپس به حكمرانی شهری در یكی از ولایات جنوبی منصوب شد. آنگاه كه ولایات ثروتمند امپراتوری سونگ به دست مغولان افتاد، از اخبار «تاریخ یوان» پیداست كه احمد بناكتی، بسیاری از مسلمانان را در مشاغلی چون «ناظر مالیات» به كار گرفت (برای تفصیل، نك : فرانكه، 233-234). اخبار رشیدالدین فضلالله (2 / 521 به بعد) و ماركوپولو(ص 181) مبنی بر اینكه قوبیلای پس از قتل احمد بر مسلمانان سخت گرفت و او و جانشینانش به تعقیب و آزار مسلمانان پرداختند، مبالغهآمیز مینماید، زیرا گزارش مورخان چینی حاكی از آن است كه از این پس نیز مسلمانان در چین آزادانه به تجارت میپرداختند و برخی از آنان به مقامهای برجستهای نیز دست یـافتند (نك : فرانكه، 336؛ بلوشه، II / 519؛ برتشنایدر، I / 264 به بعد).
مآخذ
اقبال، عباس، تاریخ مغول، تهران، 1364 ش؛ خواندمیر،غیاثالدین، حبیب السیر، به كوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1362 ش؛ رشیدالدین فضلالله، جامع التواریخ، به كوشش ادگار بلوشه، لیدن، 1911 م؛ ساندرز، ج. ج.؛ تاریخ فتوحات مغول، ترجمۀ ابوالقاسم حالت، تهران، 1363 ش؛ قرآن مجید؛ گروسه، رنه، امپراتوری صحرانوردان، ترجمۀ عبدالحسین میكده، تهران، 1353 ش؛ میرخواند، محمد، روضة الصفا، تهران، 1339 ش؛ نیز:
Blochet, E., Annotation to Jamei ... (Vide: PB, Rašid-od-dīn); Brestchnieder, E., Mediaeval Researches from Eastern Asiatic Sources, London, 1967; EI2; Franke, H., «Aḥmed, ein Beitrag zur Wirtschaftsgeschicte Chinas unter Qubilai», Oriens, Leiden, 1948, vol. I; Howorth, H., History of the Mongols, London, 1876; Marsden, W., Notes on The Travels (vide: Polo); Polo, Marco, The Travels, tr. and ed. William Marsden, London, 1946; Prawdin, M., The Mongol Empire, tr. Eden and Cedar Paul, London, 1967.