responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 4  صفحه : 248

اتسز بن اوق خوارزمی


نویسنده (ها) :
محسن جعفری مذهب
آخرین بروز رسانی :
جمعه 2 خرداد 1399
تاریخچه مقاله

اَتْسِزِ بْنِ اُوَقِ خوارَزْمی (مق‌ ربیع الآخر 471 / اكتبر 1078)، ‌از امرای ماجراجو و تركمان سلطان الب ارسلان سلجوقی كه فلسطین و شام را از دست نشاندگان المستنصربالله خلیفۀ فاطمی مصر گرفت و چندی بر این نواحی فرمان راند. نام او در برخی منابع اقسیس (حسینی، 149؛ بنداری، 71) آمده كه به تصریح ابن‌اثیر تنها شامیان او را به این نام می‌خواندند و صحیح آن نام تركی اتسز است (10 / 103؛ قس: ابن‌ازرق، 192، كه نام او را به خطا «احبش» آورده است). لقب او معین‌الدین آمده ( الموسوعة، 1 / 79) كه ظاهراً با نام معین‌الدین اُنَر اتابكی خلط شده است (قس: ابن قلانسی، 252). اصل و نسب اتسز دقیقاً دانسته نیست، اما كاهن ظاهراً براساس نسبت خوارزمی او، احتمال داده است كه وی از قبیلۀ ایوایی بوده كه در آغاز فتوحات سلجوقیان در خوارزم مستقر شدند (EI2).
در 463 ق / 1071 م پس از پیروزی الب ارسلان بر امپراتور روم شرقی در ملازگرد، چون امپراتور پیمان خود مبنی بر ارسال غرامت جنگی را نایده گرفت، سلطان سلجوقی به امرای خود ــ كه در متصرفات شامی روم باقی مانده بودند ــ فرمان داد، هر بخشی از متصرفات آن را كه تسخیر كنند، حكومت آن نواحی به آن تعلق خواهد گرفت (ظهیرالدین، 27؛ نیز نک‌ : كردعلی، 236). به دنبال همین فرمان، منابع تاریخی نخستین بار از اتسز با عنوان «مقدم الاتراك الغز بالشام» یاد كرده‌اند (ابن قلانسی، 98).
گفته‌اند كه اتسز در همین سال به همراه اِرِسگِن(؟) داماد الب ارسلان، به آسیای صغیر گریخت و سپس به فاطمیان پیوست و از سوی آنان برای سركوب شورشیان بیابان‌گرد به فلسطین اعزام شد، ولی در همانجا بر ضد فاطمیان سر به شورش برداشت (نک‌ : EI2).
به هر روی اتسز در 463 ق رَمله و آنگاه بیت‌المقدس را گشود (ابن قلانسی، 98- 99) و از آنجا بر همۀ فلسطین بجز دژ مرزی عسقلان استیلا یافت (ابن اثیر،10 / 68). سپس به دمشق تاخت و آنجا را در محاصره گرفت (همانجا)، اما به سبب حضور بدرالجمالی، امیر مشهور فاطمیان (قس: ابن تغری بردی، 5 / 22)، به آن دست نیافت، ولی نواحی اطراف شهر را غارت كرد. نیز چند سال پیاپی به دمشق می‌تاخت و بر اهالی آنجا سخت می‌گرفت (ابن قلانسی، 99). در 465 ق ظاهراً بیت‌المقدس از دست او خارج شده بود، زیرا درماه شوال، اتسز، دیگر بار آنجا را به تصرف درآورد و به نام خلیفۀ عباسی خطبه كرد (ابن جوزی، عبدالرحمان، 8 / 284؛ ابن اثیر، 10 / 88).
در 467 ق كه شكلی امیر تركمان در غیاب بدرالجمالی، عَكّا را از تصرف فارس الدوله، جانشین وی خارج كرد و خانواده و اموال بدرالجمالی را متصرف شد، اتسز از شكلی خواست تا همسر و پسر و نیمی از اموال او را برای وی بفرستد كه پذیرفته نشد (ابن جوزی، یوسف، 172). بدین سبب اتسز در رمضان 467 در نبردی در ساحل دریا شكلی را شكست داد، آنگاه دمشق را كه حاكم آن مُعلی بن حیدرة بن منزو، شوهر خواهر شكلی بود، در حصار گرفت (همو، 172-173؛ ابن‌عساكر، 2 / 602). از‌این‌رو، شكلی نامه‌ای به فرزند قتلمش، پسر عموی الب ارسلان فرستاد و از او خواست كه به شام بیاید تا وی به اطلاعات او گردن نهد (ابن جوزی، یوسف، 174). فرزند قتلمش درخواست شكلی را پاسخ گفت و رهسپار طبریه شد و اتسز نیز برای مقابله با او از بیت المقدس به طبریه شتافت. در نبردی كه بین آنان درگرفت، شكلی و پسرش به قتل رسیدند و فرزند قتلمش با تنی چند از همراهانش به اسارت اتسز درآمدند (همو، 175). مقارن این رویداد 3 هزار نفر از سپاهیان ملكشاه به درخواست اتسز به او پیوستند (همانجا)، هر چند اتسز در نامه‌ای به ملكشاه یادآور شد كه فتوحات خود را بدون یاری دیگران انجام داده است (همو، 178).
اتسز پس از آگاهی از اختلافهای بین مردم و سپاه دمشق در اواخر ذیحجۀ 467 بار دیگر به محاصرۀ آنجا پرداخت كه تا 4 صفر 468 به طول انجامید (ابن عساكر، همانجا)، ولی در تسخیر شهر ناكام ماند. آنگاه به حلب رفت و در جلالی اقامت گزید و خود را «الملك المعظم» نامید (ابن عدیم، 411؛ قس: ابن‌قلانسی، 108- 109). اتسز همچنان لشكركشی و فتوحات خود را در نواحی شام و فلسطین پی گرفت. او پس از آنكه 15 هزار دینار از حاكم حلب دریافت كرد (ابن جوزی، یوسف، همانجا)، به سوی رفنیه از توابع حمص رفت و پس از تسخیر این ناحیه، حكومت آنجا را به برادر خود جاولی سپرد، اما با رفتن اتسز از حلب، احمد شاه تركی از سوی نصر بن محمود، حاكم حلب، جاولی را از آن منطقه براند (ابن عدیم، همانجا).
اتسز در راه بازگشت به دمشق، از طرابلس و صور گذشت و خراج گرفت، درحالی‌كه در آن نواحی همچنان خطبه به نام فاطمیان خوانده می‌شد (ابن جوزی، یوسف، همانجا).
پس از اعلان استقلال اتسز، ملكشاه بر آن شد تا برادر خود تاج‌الدوله تُتُش را برای رویارویی با اتسز به شام گسیل كند، ولی اتسز به سلطان نامه‌ای نوشت و خود را فرمان بردار او خواند. از سوی دیگر خواجه نظام‌الملك وزیر مقتدر ملكشاه، نه تنها تصمیم سلطان را تغییر داد، بلكه برای اتسز خلعتهای بسیار فرستاد و او را بزرگ داشت (همو، 178- 179). شاید علت مدارای وزیر با اتسز، ترس از شورش احتمالی و به قدرت رسیدن تتش بود، چنانكه چندی بعد این امر به وقوع پیوست (نک‌ : راوندی، 142). اتسز چون از جانب سلجوقیان بیاسود، به سبب اختلاف میان مردم دمشق و سپاهیان در شعبان 468 بار دیگر این شهر را در محاصره گرفت (ابن قلانسی، 108؛ ابن اثیر. 10 / 99؛ ابن عساكر، همانجا). مرم دمشق چنان دچار قحط شدند (برای تفصیل، نک‌ : ابن جوزی، عبدالرحمان، 8 / 297؛ ابن‌اثیر، همانجا؛ ابن جوزی، یوسف، 180) كه انتصار بن یحیی حاكم شهر به ناچار پس از گرفتن تأمین برای مردم، دمشق را به اتسز تسلیم كرد و به جای آن قلعۀ بانیاس و شهر یافا را گرفت (ابن اثیر. 10 / 100). اتسز در ذیعقدۀ 468 وارد دمشق شد و در دارالاماره اقامت گزید. افرادش در خانه‌های مردم دمشق ساكن شدند و چنان به مصادرۀ اموال بزرگان شهر دست گشودند كه حتی گروهی از آنان از بیم جان به طرابلس گریختند (ابن‌قلانسی. همانجا؛ ابن‌عساكر، 2 / 602؛ ابن‌جوزی، یوسف، همانجا). به فرمان اتسز در 25 ذیعقدۀ 468 ق / 30 ژوئن 1076 م خطبه به نام خلیفۀ عباسی، المقتدی بامرالله در جامع دمشق خوانده شد و خطبۀ فاطمیان پس از 106 سال قطع شد (ابن عساكر، ابن اثیر، همانجاها؛ ابن كثیر، 11 / 113). او در ذیحجۀ همین سال، پیكی حامل خبر فتح دمشق به صلح و تسلیم به بغداد فرستاد (ابن جوزی، یوسف، 179) و خلیفه نیز پیام او را پاسخ گفت (قلقشندی، 6 / 453-456)، اما از آوردن نام ملكشاه در خطبۀ جامع دمشق و نیز از ارسال خبر فتح برای وی آگاهی در دست نیست. اتسز برای تقویت استحكامات دفاعی شهر، دژی در باب الحدید بساخت كه بی‌سابقه بود (ابن كثیر، همانجا). او سپس به آبادانی اطراف دمشق و توسعۀ مزارع پرداخت (ابن قلانسی، 109؛ ابن جوزی. یوسف، 180). كاهن این كار را نشانۀ مبارزۀ اتسز با نظام ایلی سلجوقی كه بر غارت مبتنی بود، می‌داند (EI2)، اما این نكته را نمی‌توان نظر دور داشت كه خود اتسز و قوای او نیز تركمان بودند.
در اوایل 469 ق اتسز به خیال فتح مصر افتاد؛ شاید به این قصد كه در صورت پیروزی عنوان سلطنت آنجا را از خلیفۀ عباسی بگیرد. سرانجام اتسز در اواخر صفر همین سال پس از آنكه خلیفۀ عباسی را از تصمیم خود آگاه كرد، به بهانۀ آزادی زن برادرش مأمون كه توسط شكلی به مصر برده شده بود (ابن میسر، 2 / 25؛ ابن جوزی، یوسف، 181)، با 20 هزار سپاهی ترك، كرد و عرب از راه ساحل روانۀ مصر شد. اتسز نخست به سفارش پسر ایلدگز ــ كه به انتقام قتل پدرش به دست بدرالجمالی، او را در حمله به مصر ترغیب كرده بود ــ ریف را در حصار گرفت و به قتل و مصادرۀ اموال مردم پرداخت (ابن میسر، همانجا؛ ابن جوزی، یوسف، 182) و سپس در اواخر جمادی‌الآخر این سال، به سوی قاهره رفت (همانجا؛ ابن اثیر، 10 / 43). دراواسط رجب 469 بدرالجمالی با 30 هزار سوار و پیاده از راه دریا (نیل) به مقابلۀ او شتافت (ابن مسیر، همانجا). اتسز چون خبر نزدیك شدن وی را دریافت، تصمیم به بازگشت گرفت؛ اما برادرش مأمون و پسر ایلدگز او را به پایداری و جنگ خواندند. به هر روی در نتیجۀ تدبیر بدرالجمالی، میان تركمانان همراه اتسز، تفرقه افتاد و 700 نفر از غلامان او و نیز سردار مشهور وی، بدر بن حازم كلبی با 2 هزار سوار به جبهۀ مقابل پیوستند. سرانجام اتسز در نبردی در 22 رجب 469 ق / 19 فوریۀ 1077 م از بدرالجمالی سخت شكست خورد و گریخت. برادرش كشته شد و نیز عده‌ای از افراد خانواده و اموال او به دست مصریان افتاد (همانجا؛ ابن قلانسی 111؛ ابن جوزی، یوسف، 183). در راه بازگشت به دمشق مردم غزه و رمله نیز بر اتسز شوریدند و عده‌ای از همراهانش را كشتند (همو، 184) تا آنجا كه هنگام ورود به دمشق در 20 شعبان 468 شمار اندكی از افرادش او را همراهی می‌كردند (ابن میسر، همانجا). با اینهمه، پسر و نیز نایب اتسز در دمشق و مردم شهر به استقبال او شتافتند و او نیز با بخشیدن خراج آن سال، به آنان پاسخ گفت (ابن جوزی، یوسف، همانجا؛ ابن اثیر، 10 / 103).
پس از شكست اتسز از مصریان، مردم شام و فلسطین بر او عاصی شدندو خطبه به نام فاطمیان خواندند. اتسز نخست به بهانۀ مجازات غارت‌كنندگان اموال و رهایی زنان و نزدیكان خود در بیت‌المقدس به همراه تركمانانی كه از روم به او پیوسته بودند، به آنجا تاخت، اما در نتیجۀ مقاومت اهالی ابتدا نتوانست برج داوود را كه اموال و نزدیكانش در آنجا بودند، تسخیر كند، تا اینكه با كشف راه مخفی به برج، اتسز و سپاهش به شهر درآمدند و 3 هزار نفر از مردم شهر را كشتند (ابن جوزی، یوسف، 185؛ ابن اثیر، همانجا). گفته‌اند كه در این قتل عام، به مسیحیان شهر آسیبی نرسید (EI2؛ الدنبورگ، 546؛ رانسیمان، 1 / 102). اتسز پس از استقرار نظم در بیت‌المقدس به رمله و از آنجا به غزه تاخت و به كشتار مردم پرداخت؛ سپس به سوی العریش روانه شد و از آنجا گروهی را برای غارت به ریف گسیل كرد. سرانجام وی پس از محاصرۀ یافاو ویران كردن دیوار شهر به دمشق بازگشت (ابن جوزی، یوسف، همانجا).
اتسز پس از تاخت و تاز در شهرهای گوناگون شام و فلسطین، اینك افزون بر بدرالجمالی، از سوی ملكشاه سلجوقی نیز تهدید می‌شد. در 470 ق سپاه بدرالجمالی در تسخیر دمشق ناكام ماند (ابن میسر، 2 / 26؛ ابن قلانسی، 112) و از سوی دیگر در همین زمان، ملكشاه شام را به برادرش تتش به اقطاع داد (ابن اثیر، 10 / 111). در محرم 471 امیر تتش به حلب آمد و پس از آنكه نتوانست شهر را در چنگ آورد، راهی دمشق شد و از ملكشاه نیز یاری خواست. در برابر، اتسز در نامه‌ای به ملكشاه چون تعهد كرد كه سالی 30 هزار دینار به خزانۀ وی بفرستد، به فرمان سلطان، تتش از دمشق دست بداشت و بار دیگر حلب را محاصره كرد (ابن جوزی، یوسف، 197). نیز در 471 ق سپاه بزرگی از سوی بدرالجمالی، دمشق را در حصار گرفت. اتسز كه از سوی مصریان سخت تهدید می‌شد، از امیر تتش یاری خواست و قول داد كه پس از پایان محاصره، شهر را تسلیم وی كند. امیر تتش محاصرۀ حلب را رها كرد و این بار برای یاری اتسز به دمشق شتافت که مصریان با شنیدن این خبر به مصر بازگشتند. اتسز نیز نزد امیر تتش رفت و خود و شهر را تسلیم وی كرد و خود را مطیع وی دانست، ولی تتش به سبب تأخیر اتسز در پذیرش سلطۀ‌ سلجوقیان از او بازخواست كرد. گرچه اتسز از كردۀ ‌خود عذر خواست، اما تتش نپذیرفت و نخست به قتل برادرانش فرمان داد و آنگاه دستور داد خود او را خفه كردند (ابن قلانسی، همانجا؛ ابن عساكر، 2 / 602؛ ابن جوزی، یوسف، 200؛ ابن اثیر، همانجا). گفته‌اند مردم دمشق از كشته شدن اتسز بسیار شادمان شدند (ذهبی، 2 / 3).
با مرگ اتسز حكومت او در شام خاتمه یافت، اما بیت‌المقدس تا 475 ق هنوز در تصرف تَرمش نمایندۀ اتسز بود و هنگامی كه در این سال ارتق بك، امیرتركمان، آنجا را گرفت، دایی، زن و دختر اتسز، در حمایت او به بغداد رفتند (ابن جوزی، یوسف، 213). چنین می‌نماید كه فتوحات اتسز در فلسطین و شام و حملۀ‌ او به مصر خود سرانه صورت می‌گرفت: خلافت عباسی و نیز حكومت سلجوقی بر اقدامات او نظارتی نداشتند و ظاهراً او قصد داشت در آن مناطق حكومتی مستقل پدید آورد و از همین رو لقب «الملك المعظم» بر خود نهاده بود (ابن عدیم، 411). اتسز تنها هنگامی به فرمانبرداری از حكومت سلجوقی گردن نهاد كه از سوی امیر تتش تهدید می‌شد و یا برای مقابله با مصریان به او نیاز داشت. به هر روی فتوحات اتسز، نخستین كوشش برای تأسیس امارتی تركمنی در شام و فلسطین بوده است (EI2).

مآخذ

ابن اثیر، الكامل؛
ابن ازرق، احمد، تاریخ الفارقی، به كوشش بدوی عبداللطیف عوض، قاهره، 1379 ق / 1959 م؛
ابن تغری بردی، النجوم؛
ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، حیدرآباد دكن، 1359 ق؛
ابن جوزی، یوسف، مرآة الزمان، به كوشش علی سویم، آنكارا، 1968 م؛
ابن عدیم، عمر، زبدة الحلب من تاریخ الحلب، دمشق، 1370 ق / 1951 م؛
ابن عساكر، علی، تاریخ مدینة دمشق، [عمان]، دارالبشیر؛
ابن قلانسی، حمزه، ذیل تاریخ دمشق، به كوشش آمدرز، بیروت، 1908 م؛
ابن كثیر، البدایة؛
ابن میسر، محمد، اخبار مصر، قاهره، 1919 م؛
بنداری اصفهانی، فتح، زبدة النصرة، مختصر تاریخ آل سلجوق عمادالدین كاتب، بیروت، 1400 ق / 1980 م؛
حسینی، علی، زبدة التواریخ، بیروت، 1405 ق / 1985 م؛
ذهبی، محمد، دول الاسلام، حیدرآباد، 1365 ق؛
رانسیمان، استیون، تاریخ جنگهای صلیبی، ترجمۀ‌ منوچهر كاشف، تهران، 1351 ش؛
راوندی، محمد، راحة الصدور و آیة السرور، به كوشش محمد اقبال، تهران، 1333 ش؛
ظهیرالدین نیشابوری، سلجوقنامه، تهران، 1332 ش؛
قلقشندی، احمد، صبح الاعشی، قاهره، 1383 ق / 1963 م؛
كردعلی، محمد، خطط الشام، بیروت، 1389 ق / 1969 م؛
الموسوعة الفلسطینیة، دمشق، 1984 م؛
نیز:

EI2;
Oldenbourg, Zoé, The Crusades, tr. Anne Carter, London, 1966.

محسن جعفری مذهب

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 4  صفحه : 248
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست