responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 4  صفحه : 1702

ابن کیغلغ


نویسنده (ها) :
حسن یوسفی اشکوری
آخرین بروز رسانی :
سه شنبه 20 خرداد 1399
تاریخچه مقاله

اِبْنِ كَيْغَلَغ، شهرت چندتن از اميران ترك در سده‌های 3 و 4ق / 9 و 10م كه در دورۀ عباسيان به مقاماتی دست يافتند.
كيغلغ، سر سلسلۀ اين خاندان، از اميران بنام عباسی در اواسط سدۀ 3ق است. اطلاعات بسياری از زندگی او در دست نيست. آنچه از او می‌دانيم اين است كه در روزگار خلافت مهتدی (255-256ق) و معتمد (256- 279ق) در اوج شهرت قرار داشته و در عصر اين دو خليفه دارای مناصب نظامی و سياسی بوده و به طور خاص از نزديكان معتمد به شمار می‌آمده است ( العيون، 4(1) / 135). به گفتۀ مقريزی (ص 109) وی از شمار كسانی بود كه در 247ق در كشتن متوكل دست داشته است. به گزارش طبری به طور مشخص نخستين بار نام او در 256ق در جريان حوادث اواخر دورۀ مهتدی كه منجر به بركناريش شد، به چشم می‌خورد. در آن ايام تركان ساكن كرخ و دور بغداد برای گرفتن مستمرّی به پا خاستند. مهتدی برادرش عبدالله، كيغلغ و عده‌ای ديگر را برای آرام كردن تركان فرستاد و آنان موفق شدند كه معترضان را خاموش سازند. پس از آن، هنگامی كه محمد بن بُغا و برادرش حَبْشون زندانی شدند، كيغلغ نيز با آن دو زندانی شد (طبری، 9 / 459-460). در 262ق / 876م، صلاّنی (يا صلاّبی)، والی ری، درگذشت و كيغلغ بر جای او نشست (همو، 9 / 526؛ ابن اثير، 7 / 305). در 263ق پس از درگذشت عبيدالله بن يحيی خاقان، خانۀ او را به كيغلغ دادند (طبری، 9 / 532). در 264ق او در سركوب سليمان بن وهب كه بر خليفه شورش كرده بود، شركت كرد و همراه برخی ديگر از سران سپاه از معتمد خلعت گرفت (همو، 9 / 540). در 266ق به سوی جبل رفت (همو، 9 / 554) در صفر 267 بين ياران كيغلغ ــ كه احتمالاً از طرف خليفه مأمور سركوب ياران احمد بن عبدالعزيز بود ــ و سپاهيان احمد بن عبدالعزيز بن ابی دُلف در ناحيۀ قرماسين (كرمانشاهان) برخوردی روی داد. كيغلغ آنان را شكست داد و به سوی همدان رفت، اما احمد با كسانی كه پس از آن به او و يارانش پيوسته بودند، به همدان رفت و با كيغلغ به نبرد برخاست و او را شكست داد و كيغلغ به صيمره رفت (همو، 9 / 571). در 268ق كيغلغ خليل بن ريمال را امارت حُلوان داد (همو، 9 / 607).
مقريزی (همانجا) گفته است كه وی در آغاز جانشين عبدالله بن بغا در سرّمن‌رأى (سامرا) بود و پس از آن خود مستقلاً در آنجا امارت كرد. از آن پس، از وی نشانی نيست. كيغلغ برادرانی نيز داشته كه دارای مناصب نظامی و سياسی بوده‌اند. ابن اثير در حادثۀ حملۀ اساتكين به سجستان، ری و قزوين از امارت برادر كيغلغ در قزوين ياد كرده است (7 / 332). همو در ماجرای چيرگی محمد بن هارون بر ری در 289ق می‌گويد كه كسانی در ری كشته شدند كه از آن ميان برادر كيغلغ، يكی از سرداران خليفه، بود (7 / 517).
كيغلغ، دارای فرزندان و نوادگانی بوده كه مشهورترين آنان به اين شرحند:

1. ابوالعباس احمد بن كيغل

امير و فرمانده نظامی در دوران چهار تن از خلفای عباسی. از تاريخ تولد و مرگ او اطلاع دقيقی در دست نيست، اما از گفتۀ صفدی (چ عباس، 7 / 31) كه می‌گويد وی آخرين بار كه به امارت رفت (322ق)، 80 سال داشت و نيز از اين گفتۀ ابن اثير (8 / 229) و ابوعلی مسكويه (5 / 214) كه او هنگام امارت اصفهان در 319ق، بيش از 70 سال داشت، می‌توان چنين دريافت كه بايد حدود 242ق / 856م زاده شده باشد. از اوايل زندگی او آگاهی در دست نيست. احتمالاً در عراق پرورش يافته و در همانجا به مناصب بالای نظامی و سياسی رسيده است. به نظر می‌رسد كه از اوايل خلافت المكتفی (281-295ق)، هفدهمين خليفۀ عباسی، در دستگاه خلافت به شهرت رسيده و پس از آن در دوران خلافت المقتدر (295-320ق)، القاهر (320-322ق) و الراضی (322- 329ق) حشمت و اعتباری داشته و دارای مقاماتی بوده است. نام او نخستين بار در حادثۀ سركوبی قرمطيان شام به چشم می‌خورد كه به سال 291ق / 904م روی داد. او در اين واقعه همراه برادرش ابراهيم در سپاه محمد بن سليمان كاتب بوده و پس از آن از خليفه مكتفی خلعت گرفته است (طبری، 10 / 110، 115).
در اوايل 293ق خبر رسيد كه محمد بن علی الخليج معروف به خليجی (ابن اثير، 7 / 540: خلنجی) بر مصر چيره شده است. مكتفی، احمد و جماعتی از فرماندهان را برای سركوب وی فرستاد. آنان در حوالی عريش با سپاهيان خليجی برخورد كردند، اما در نبرد شكست خورده، پراكنده شدند. در همان سال، خليفه سپاه ديگری كه ابراهيم بن كيغلغ از جملۀ سران آن بود، به مصر گسيل داشت و آنان سپاه خليجی را شكست داده، پيروز بازگشتند (طبری، 10 / 121؛ قرطبی، 9؛ ابن اثير، 7 / 540-541). در 294ق احمد به سركردگی سپاهيان خود وارد طرسوس، در نواحی روم، شد و قلعۀ سلندوا را فتح كرد و تا آلس پيش رفت و بسياری را كشت و عده‌ای را اسير گرفت و با غنايم بسيار بازگشت (طبری، 10 / 130). از نوشتۀ قرطبی (ص 23) می‌توان دريافت كه در 295ق به هنگام بيعت با خليفۀ جديد مقتدر، كسانی دست به شورش زده و قصد داشتند كه درِ زندانها را بگشايند و احمد مأمور سركوب آنان شد و در اين راه توفيق يافت و چنانكه از روايت مسعودی (4 / 278) برمی‌آيد، در 300ق، وی در سركوب جنبش محسن ابن رضای علوی در دمشق نيز نقش داشته است. اما اين مطلب مورد تأييد ساير منابع نيست. در 302ق به امارت حلب و دمشق گمارده شد (ابن عديم، 1 / 94؛ ابن عساكر، 7 / 154). به روايت مقريزی (ص 109) در اين سال، هنگامی كه حباسة بن يوسف از افريقيه با سپاهيانی آهنگ مصر كرد، مقتدر گروهی از نظاميان را به همراهی احمد برای سركوبی حباسه به مصر فرستاد. وی در ماه رمضان احتمالاً از مصر به عنوان امير به شام رفت. از روايت طبری (10 / 122) چنين برمی‌آيد كه تا 293ق فرمانروايی او بر شام ادامه داشته است .
در اول محرم 303، هنگامی كه حسين بن حمدان در جزيره سر از اطاعت خليفه المقتدر برتافت، مونس خادم كه در مصر بود، آهنگ جزيره و سركوب حسين كرد. در اين سفر، احمد نيز همراه وی شد (ابن اثير، 8 / 92-93). در 311ق از طرف مقتدر به امارت مصر گمارده شد و همراه محمد بن حسين ماذرائی به آنجا رفت. اما به سبب خروج و فتنه‌انگيزی سپاهيان مصری، نتوانست وارد آنجا شود (كندی، 279-280). در 312ق از سوی مقتدر مجدداً به امارت دمشق منصوب شد، ولی در 313ق معزول گرديد (ابن عساكر، همانجا). در 316ق بين لشكريان خليفه و قرمطيان در عراق نبردی درگرفت و احمد در اين جنگ مدت كوتاهی نيز، به سبب بيماری نصر حاجب، به جانشينی او برگزيده شد (ابن اثير، 8 / 182). در همان سال، هارون بن غريب او را از طرف خود به امارت نهاوند و همدان گماشت (قرطبی، 138). در 317ق وی دومين بار به حكومت حلب رفت (ابن عديم، 1 / 96). در شعبان 319 لشكری (= اشكری، يشكری)، فرمانده گروهی از ديلميان در ايران، برضد خلافت سر به شورش برداشت. در اين زمان حكومت اصفهان با احمد بود. ميان آن دو نبردی درگرفت و احمد شكست خورد و لشكری اصفهان را به تصرف درآورد. پس از چندی در يكی از روستاهای پيرامون اصفهان برخوردی بين آن دو پيش آمد و سرانجام لشكری به دست احمد كشته شد (قرطبی، 161-162؛ ابوعلی مسكويه، 5 / 213-214).
در 320ق مونس و گروهی ديگر از لشكريان بر خليفه مقتدر شوريدند. مقتدر در اين هنگامه كشته شد و احمد هم به اسارت مخالفان درآمد (همو، 5 / 236). در 321ق پس از عزل محمد بن طُغج از امارت مصر، القاهر بار ديگر احمد را به امارت مصر منصوب كرد (كندی، 282؛ ابن تغری بردی، 3 / 242). وی در رجب همان سال، وارد مصر شد و قدرت را به دست گرفت، اما در اين هنگام القاهر بر كنار شد و الراضی بالله به خلافت نشست. محمد بن تكين رقيب وی در اين هنگام، بار ديگر وارد مصر شد و با سپاهيان احمد در شرق مصر بين بُلبيس و فاقوس به نبرد پرداخت. محمد شكست خورد و اسير گشت. پس از مدت كوتاهی خليفه، احمد را عزل كرد و محمد بن طغج را به جايش گماشت. اما احمد، ابن طغج را نپذيرفت و با او به نبرد پرداخت. در 17 شعبان 323 بين ابن طغج و سپاهيان احمد جنگی شديد روی داد و احمد شكست خورد و ابن طغج در آخر شعبان وارد مصر شد و حكومت آنجا را بر عهده گرفت. مدت حكومت احمد در اين بار 2 سال بود (كندی، 282-286؛ ابن تغری بردی، 3 / 242-244م). وی به روايت قلقشندی (1 / 291) از 324 تا 328ق از طرف اخشيد بر دمشق حكومت می‌كرد كه پس از چيرگی ابن رائق بر آن شهر از آنجا اخراج شد. از آن پس از زندگی احمد اطلاعی در دست نيست .
احمد بن كيغلغ را شاعر و اديب هم خوانده‌اند (ابن عديم، 1 / 95). نمونه‌هايی از اشعار او را در يتيمة الدهر (ثعالبی، 1 / 76-77) و تاريخ دمشق (ابن عساكر، 7 / 155) می‌توان ديد.

2. ابواسحاق ابراهيم بن كيغلغ

امير، سردار سپاه، اديب و شاعر. از تاريخ تولد، زندگی و مرگ او اطلاعی در دست نيست. او از اميران دورۀ مكتفی و مقتدر عباسی است كه بارها از سوی آنان به مأموريت جنگی رفته و در سركوبی مخالفان و شورشيان برضدّ خلافت شركت جسته و بدين ترتيب نزد آنان از اعتباری برخوردار بود. نخستين باری كه از او ياد شده است، شركت او همراه برادرش احمد در سركوبی جنبش قرمطيان شام است كه در 291ق صورت گرفت و بدين جهت او از شمار اميرانی بود كه از خليفه مكتفی خلعت گرفت (طبری، 10 / 115). پس از آن در 293ق در سپاهی كه به دستور خليفه از عراق به منظور خواباندن شورش خليجی به مصر می‌رفت، شركت كرد (همو، 10 / 121). در 296ق با حمايت ابن فرات، وزير قدرتمند مقتدر، به مقاماتی در ديوان خلافت دست يافت (ابوعلی مسكويه، 5 / 13-14). از روايت ابوعلی مسكويه چنين برمی‌آيد كه در آن اوان روابط ابراهيم و خلافت تيره بوده است. به روايت مقريزی (ص 43) در اواخر ربيع‌الثانی 307 / سپتامبر 919 به مصر رفت، اما هنگامی كه مونس برای سركوبی ابن مهدی، فرمانروای افريقيه، به مصر آمد، ابراهيم را به جزيرۀ اشمونين فرستاد و او مدت كمی در آنجا ماند. هر چند كه عده‌ای (ابن عساكر، 7 / 155؛ مقريزی، همانجا). مرگ او را در 308ق دانسته‌اند، اما به گفتۀ صفدی (چ ددرينگ، 6 / 96) وی از سوی مقتدر به امارت شهرهايی بر ساحل شام از جمله لاذقيه، جبله، صيدا و سويديه گمارده شد و در 316ق وارد موصل شد و در آنجا برای او خيمه‌ای در صحرا زده شد و اديبان به ديدارش رفتند.
ابراهيم دانشمند و شاعر بود و ابياتی از او را صفدی (همان، 6 / 95-96) و مقريزی (صص 43-44) نقل كرده‌اند.

3. منصور بن كيغلغ

(ح 350ق / 961م)، اديب و شاعر. وی برادر احمد و ابراهيم است. از مشاغلی كه برعهده داشته، آگاهی در دست نيست. از او به عنوان شاعر خوب و غزل سرايی نغزگو ياد كرده‌اند (فروخ، 454) و برخی از اشعار او در يتيمة الدهر (ثعالبی، 1 / 75-76) آمده است، قصيده‌ای از او در يك نسخۀ خطی در اسكوريال (ESC2، شم‌ 470(15)) موجود است. فروخ (همانجا) تاريخ مرگ او را بين 350 تا 360ق می‌داند.

4. اسحاق بن ابراهيم

امير، شاعر و اديب. از زندگی و مرگ او چندان چيزی دانسته نيست. همين اندازه گفته شده است كه از سوی مقتدر به امارت طرابلس گمارده شد (صفدی، چ يوسف نجم، 8 / 401) و مدتی در آن ديار حكمرانی كرد. وی در زمان دعوی متنبی (ح سالهای 320ق) حاكم حمص بود و تا 333ق / 945م كه سربازان سيف‌الدوله حمص را گرفتند، در اين شهر امارت داشت (بستانی). تقريباً تمامی شهرت اسحاق مربوط به برخوردهای او با متنبی و قصيده‌ای است كه متنبی در هجو وی سروده است (3 / 98-100). او شاعر را به زندان انداخت و در اواخر 324ق / 936م پس از 2 سال رهايش كرد. در 336ق متنبی آهنگ انطاكيه كرد. اسحاق در طرابلس راه را بر او بست و از او خواست تا او را مدح گويد، ولی متنبی تن زد و بدين سبب سفرش روزها به تأخير افتاد و او در توقيف اسحاق بود، اما روزی از غفلت نگهبانان استفاده كرد و به شام گريخت. پس از آن بود كه وی قصيدۀ ميميّه را در ذّم اسحاق سرود (4 / 247-261). هرچند تاريخ درگذشت او معلوم نيست، اما قطعاً گفتۀ صفدی (همانجا) كه سال مرگ او را حدود 320ق می‌داند، نادرست است.

مآخذ

ابن اثير، الكامل؛
ابن تغری بردی، النجوم؛
ابن عديم، عمربن احمد، زبدة الحلب من تاريخ حلب، به كوشش سامی دهّان، دمشق، 1370ق / 1951م؛
ابن عساكر، علی بن حسن، تاريخ مدينة دمشق، به كوشش عبدالغنی دقر، دمشق، 1405ق / 1984م؛
ابوعلی مسكويه، احمدبن محمد، تجارب الامم، به كوشش آمدرز، قاهره، 1332ق / 1914م؛
بستانی؛
ثعالبی، يتيمة الدهر، به كوشش محمد اسماعيل صاوی، قاهره، 1352ق / 1934م؛
صفدی، خليل بن ایبک، الوافی بالوفيات، به كوشش احسان عباس، بيروت، 1389ق / 1969م؛
همو، همان، به كوشش ددرينگ، بيروت، 1392ق / 1972م؛
همو، همان، به كوشش يوسف نجم، بيروت 1391ق / 1971م؛
طبری، تاريخ، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره، 1960- 1968م؛
العيون و الحدائق، به كوشش نبيله عبدالمنعم داوود، نجف، 1392ق / 1972م؛
فروخ، عمر، تاريخ الادب العربی، بيروت، 1982م؛
قرطبی، عريب بن سعد، صلة تاريخ الطبری، ليدن، 1897م؛
قلقشندی، احمدبن عبدالله، مآثر الانافة، به كوشش عبدالستار احمد فراج، كويت، 1384ق / 1964م؛
كندی، محمدابن یوسف، الولاة و القضاة، به كوشش روون گست، بيروت، 1908م، متنبی، احمدبن حسین، ديوان، همراه شرح عبدالرحمن برقوقی، بيروت، 1357ق / 1938م؛
مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، بيروت، 1385ق / 1965م؛
مقريزی، احمدبن علی، المقفّی الكبير، به كوشش محمد يعلاوی، بيروت، 1407ق / 1987م؛
نيز:

ESC2.

حسن یوسفی اشکوری

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 4  صفحه : 1702
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست