responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 4  صفحه : 170

ابوالقاسم درگزینی


نویسنده (ها) :
ناصر شعاریان ستاری
آخرین بروز رسانی :
پنج شنبه 11 اردیبهشت 1399
تاریخچه مقاله

اَبوالْقاسِم دَرْگَزینی، قوام‌الدین ابوالقاسم ناصر بن علی بن حسن (حسین) (مق‌ 527 ق / 1133 م)، دیوان‌سالار و وزیر سلجوقیان خراسان و عراق. وی در خانواده‌ای كشاورز از روستای اَنَس‌آباد، نزدیك درگزین، در ناحیۀ اعلم همدان، به دنیا آمد (بنداری، 143)، از این‌رو وی را ابوالقاسم اَنس‌آبادی نیز گفته‌اند (راوندی، محمد، 170؛ ابن اثیر، 10 / 652). اما او به علت شهرت و بزرگی درگزین در آن عهد، خود را به آنها منتسب می‌كرد (بنداری، همانجا). نام او را «علی ناصر» (مغزی، 569) و نام پدرش را حسین (مجمل‌ التواریخ، 415؛ منشی كرمانی، 74) نیز گفته‌اند.
از زندگی قوام‌الدین پیش از ورود به مشاغل دیوانی همین قدر معلوم است كه پدرش وی را برای تحصیل به اصفهان فرستاد و در آنجا بود كه توانست خط و ربطی به هم رساند و با مأمورین ولایتی رابطه برقرار كند. به گفتۀ عمادالدین كاتب كه روایات او دربارۀ درگزینی خالی از بغض نیست، او در هر معركه‌ای وارد می‌شد (بنداری، همانجا). در آغاز به خدمت كمال‌الملك سُمَیرمی، وزیر و كاتب گهر خاتون همسر سلطان محمد، دختر فرمانروای آذربایجان درآمد (همو، 128-130، 143).
ورود درگزینی در دستگاه دیوانی سلطان محمد (حك‌ 498- 511 ق) مصادف با درگیری و اختلاف امیر علی بار (علی بن عمر) حاجب بزرگ با كمال‌الملك سمیرمی بود. چون سلطان محمد را مرگ در رسید، امیرعلی بار به نیابت از سلطان مبالغی از خزانه برگرفت و میان ناراضیان و شاكیان و فقرا توزیع كرد. ابوالقاسم درگزینی كه در این زمان، زین‌الملك لقب داشت و كاتب علی‌بار بود، بیشتر آن مال را اختلاس كرد و از این پس ثروت خود را در راه نیل به مناصب مهم به كار گرفت (همو، 135، 142). باآغاز رقابت بر سر جانشینی سلطان محمد، درگزینی با استفاده از جوانی سلطان محمود و اختلاف او با سلطان سنجر (حك‌ 511-552 ق) درصدد حفظ موقعیت خود برآمد. از یك سو به تحریك علی بار برای كسب منصب اتابكی سلطان محمود پرداخت و از طرف دیگر به شورش و بلوار دامن زد (كلاوسنر، 54).
پس از استقرار محمود (حك‌ 512-525 ق) بر اریكۀ قدرت، درگزینی برای دستیابی به مقام مهم‌تر موجبات عزل خطیرالملك میبدی را از ریاست دیوان طغرا فراهم آورد و سپس او را با منصب وزارت سلجوقشاه، برادر كوچك محمود، از دربار دور و به فارس فرستاد (بنداری، 143). پس از درگیری سنجر و محمود (513 ق / 1119 م) و غلبۀ سنجر، درگزینی با پرداخت مبالغی رشوه به این و آن خود را به سنجر نزدیك كرد و از سوی او به ریاست طغرا و انشای محمود منصوب شد (همو، 145- 149؛ اقبال، وزارت، 267). هم ازاین‌روست كه بعضی از جمله قوامی رازی، از او با عنوان طغرایی یاد كرده‌اند (محدث، «ط، یج ـ ید»؛ نك‌ : اقبال، «قوامی رازی»، 67-72). چون سنجر به خراسان بازگشت، كمال‌المك سمیرمی (كه اینك وزیر محمود بود) درصدد دفع رقبا برآمد و با مرگ علی بار، درگزینی دستگیر شد. آنگاه با وساطت عزیزالدین اصفهانی (نك‌ : ﻫ د، ابونصر مستوفی) عم عمادالدین كاتب، از بندرهایی یافت (بنداری، 150-151).
او در دوران وزارت شمس‌الملك پسر نظام‌الملك یك چند به نیابت از انوشیروان بن خالد متصدی دیوان عرض گشت (همو، 159) و آنگاه به رسالت نزد سلطان سنجرفرستاده شد تا طبق قرار، ماه ملك خاتون دختر سلطان سنجر را برای ازدواج به دربار سلطان محمود آورد (مجمل التواریخ، همانجا؛ راوندی، محمد، 205). معزی نیز از این واقعه یاد كرده است (ص 325، بیت 7730) و در همین مأموریت بود كه با توطئۀ او و عزالدین ابونصر، شمس‌الملك به قتل رسید. چون درگزینی بازگشت (518 ق) منصب وزارت برعهدۀ او گذاشته شد (مجمل التواریخ، همانجا؛ بنداری، 166-167، 174، اقبال، وزارت، 268). به گفتۀ عمادالدین كاتب، او از این پس درصدد آزار و براندازی رقبا برآمد و در این راه از توسل به اسماعیلیه نیز خودداری نكرد و جمع كثیری ازجمله قاضی زین الاسلام ابوسعید محمد بن نصر هروی، فرستادۀ خلیفه نزد سنجر، و ابونصر مختص الملك كاشی را به دست خود یا باطنیه از میان برداشت (بنداری، 167- 169؛ اقبال، همان، 257- 258، 268).
آنچه در دوره اول وزارت درگزینی (518-523 ق) روشن نیست، دسایس او برضد سلطان محمود است. در سفری كه سلطان به بغداد داشت، درگزینی كه مدتها درصدد برهم زدن میانۀ خلیفه و سلطان بود، تسخیر بغداد را در نظر سلطان نیك جلوه داد (بنداری، 179؛ اقبال، همان، 265)، ولی رقبای درگزینی از جمله عزیزالدین ابونصر موجبات انصراف سلطان را فراهم آوردند و او از بغداد به همدان عقب نشست (ابن اثیر، 10 / 642؛ بنداری، 175، 179)، در رجب 521 درگزینی به اتهام تعلل و سهل‌انگاری در ترتیب صلح با خلیفه المسترشد بالله بازداشت شد و انوشروان بن خالد كاشانی از بغداد احضار و جانشین او گشت (ابن‌اثیر، همانجا؛ بنداری‌، 175-180)، اما وزارت انوشیروان نیز دیری نپایید و او در شعبان 522 به بغداد بازگشت. درگزینی با ورود سنجر به ری از حبس رهایی یافت و آنگاه ابتدا به وزارت همسر محمود (دختر سنجر) و سپس در 24 محرم 523 با دستیاری همین زن، مجدداً به وزارت محمود نشست (ابن اثیر، 10 / 642، 652؛ اقبال، تاریخ، 368).
درگزینی در دورۀ دوم وزارت خود برای بركنار كردن رقیب مقتدرش عزیزالدین ابونصر توطئه‌ای چید و با پیشنهاد مالی گزاف به سلطان محمود او را واداشت تا عزیزالدین را در قلعۀ تكریت زندانی كند. سپس قصد برادران او كرد و اموالشان را مصادره نمود، اما در پرداخت مالی كه وعده داده بود. تعلل می‌كرد، تا آنكه سلطان پس از بیماری سختی در شوال 525 درگذشت. گفته‌اند كه درگزینی از ترس عاقبت كار وی را مسموم ساخته بود (بنداری، 174، 179-182).
درگزینی با عین القضات همدانی نیز دشمنی می‌ورزید. وی پس از بركناری عزیزالدین ابونصر كه به عین‌القضات اعتقادی بیش ازحد داشت، قصد جان اوكرد و عین‌القضات را كه مورد حسد برخی از علمای عصر بود، با توهین و تحقیر بسیار احضار و علما را وادار به تكفیر و صدور حكم قتل او كرد (525 ق / 1131 م). گویند كه او فدای صراحت لهجه، صداقت ذاتی، اشاراتش به فسق صاحب منصبانی چون قوام‌الدین درگزینی و دوستی با رقیب او عزیزالدین شد (نك‌ : سبكی، 7 / 129؛ بیهقی، 117- 118).
با آغاز رقابت میان جانشینان محمود، درگزینی با اموال و سپاهیان خود به ری رفت تا تحت حمایت سلطان سنجر قرارگیرد (بنداری، 185). سنجر چون به ری رسید، طغرل را به جانشینی محمود برگزید و وزارت خود و طغرل را به درگزینی داد (526 ق). درگزینی با قبول وزارت سنجر، ظهیرالدین عبدالعزیز حامدی را كه خزانه‌دار سلطان بود، به نیابت روانۀ خراسان كرد و خود با سمت وزیر عراق و خراسان در خدمت طغرل بماند (همو، 324- 325)، اما طغرل از وزارت وی خشنود نبود (همو، 185-186). به نوشتۀ عمادالدین، درگزینی چنین وانمود می‌كرد كه سنجر تدبیر امور عراق را فقط به اومحول كرده است. از این‌رو طغرل از او خشمگین بود، هرچند كه بر وی تسلطی نداشت (همو، 189-190؛ كلاوسنر، 56).
عمادالدین در مقابل دادگری و بخشندگی طغرل، از ظلم، سوءرفتار، مصادرات و مالیات سنگینی كه درگزینی در این دوره بر بزرگان و مردم عادی بسته بود، یاد می‌كند (بنداری، 190، 193). نفوذ درگزینی واعتماد سلطان سنجر به او در این زمان به جایی رسید كه سلطان اوراق سفید را مهر می‌كرد و در اختیار او قرار می‌داد تا درمواقع ضروری مورد استفاده قرار گیرد. او در اولین فرصت بدون اطلاع طغرل فرمانی به مهر سلطان سنجر، مبنی بر قتل عزیزالدین ابونصر كه در قلعه تكریت محبوس بود، به بهروز شحنۀ بغداد فرستاد و او به‌رغم مخالفت نجم‌الدین ایوب، والی شهر، در 527 ق عزیزالدین را به قتل رساند (قمی، 21-22؛ اقبال، وزارت، 269؛ بنداری، 197-200؛ قس: ابن جوزی، 8(1) / 141؛ وقایع سال 526 ق). شناعت این كار به اندازه‌ای بود كه حتی قمی ستایشگر درگزینی نیز قتل عزیز را به دست او دور از كرم دانسته است (همانجا). با اینهمه، اقتدار و نفوذ درگزینی دیری نپایید، زیرا نه تنها طغرل، بلكه خلیفه نیز از توطئه‌های او در هراس بود (اقبال، همان، 268، 300، 316- 318). ازاین‌رو چون در رمضان، 527، طغرل قصد خوزستان كرد، دستور داد وزیر را نزدیك «الشتر» در «شاپور خواست» (در لرستان كنونی) دار زدند (بنداری، 200-202؛ راوندی، محمد، 209؛ ابن‌اثیر، 10 / 687). زمان مرگ او را جز یاقوت (2 / 569) و فصیح‌خوافی (2 / 232) كه به ترتیب سالهای 521 و 528 ق ذكر كرده‌اند، دیگر منابع 527 ق آورده‌اند.
با توجه به اظهارات عبدالجلیل قزوینی (ص 130-131)، ابوالقاسم درگزینی بر مذهب اهل سنت بود، هرچند گفته‌اند كه وی گاهی جهت ریختن خون یك سید علوی تظاهر به سنی‌گری می‌كرد و گاهی با اظهار تشیع به قتل پیشوایان سنی مذهب دست می‌یازید (بنداری، 178).
قمی در تاریخ الوزراء، درگزینی را بسیار ستوده (ص 8، 9، 26) و در سخاوت او آورده كه «به آنچه از دست برخاست، تقصیر نكرد» (ص 22-23). منشی كرمانی (ص 76) نیز بذل و عطای او را به افراط می‌داند. در مقابل عماد كاتب و در نتیجه تمام آنانی كه در سده‌های بعد براساس سخنان او به داوری در باب درگزینی پرداخته‌اند، ویرا نكوهش كرده‌اند. او ظاهراً دركنار سیاست به ادب هم علاقه‌مند بود و در شعر دست داشت (همو، 74، عقیلی، 255). فضل‌الله راوندی، بجز اشعاری كه در مدح درگزینی سروده (ص 1-4)، قصیده‌ای نیز در رثای وی دارد (ص 5-6). جز او شاعران دیگر چون معزی (همانجا)، سنایی (ص 119، 121- 123) و قوامی (ص 44-47) كه لقب خود را از همین قوام‌الدین برگرفته، او را مدح گفته‌اند.

مآخذ

ابن اثیر، الكامل؛
ابن جوزی، یوسف بن قزاوغلی، مرآة الزمان، حیدرآباد دكن، 1370 ق / 1951 م؛
اقبال، عباس، تاریخ مفصل ایران، به كوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1346 ش؛
همو، «قوامی رازی»، یادگار، تهران، 1324 ش، س 2، شم‌ 1؛
همو، وزارت در عصر سلاطین بزرگ سلجوقی، به كوشش محمد تقی دانش‌پژوه و یحیی ذكاء، تهران، 1338 ش؛
بنداری اصفهانی، فتح بن علی، تاریخ سلسلۀ سلجوقی (زبدة النصره و نخبة العصره)، ترجمۀ محمد حسین جلیلی، تهران، 1356 ش؛
بیهقی، علی بن زید، تتمة صوان الحكمة، به كوشش محمد شافعی، لاهور، 1351 ق / 1932 م؛
راوندی، فضل‌الله، دیوان، به كوشش جلال‌الدین محدث، تهران، 1374 ق / 1995 م؛
راوندی، محمد بن علی، راحة الصدور، به كوشش محمد اقبال، تهران، 1333 ش؛
سبكی، عبدالوهاب بن علی، طبقات الشافعیة الكبری، به كوشش محمود طناحی و عبدالفتاح محمد حلو، قاهره، 1383 ق / 1964 م؛
سنایی، مجدودبن آدم، دیوان، به كوشش مدرس رضوی، تهران، 1341 ش؛
عقیلی، حاجی بن نظام، آثار الوزراء، به كوشش جلال‌الدین محدث، تهران، 1364 ش؛
فصیح خوافی، محمد، مجمل فصیحی، به كوشش محمود فرخ، مشهد، 1340 ش؛
قزوینی رازی، عبدالجلیل‌ بن ابی الحسین، النقض، به كوشش جلال‌الدین محدث، تهران، 1358 ش؛
قمی، ابوالرجاء، تاریخ الوزارء، به كوشش محمد تقی دانش‌پژوه، تهران، 1363 ش؛
قوامی رازی، بدرالدین، دیوان، به كوشش جلال‌الدین محدث، تهران، 1334 ش؛
مجمل التواریخ والقصص، به كوشش محمدتقی بهار، تهران، 1318 ش؛
محدث ارموی، جلاالدین، مقدمه بر دیوان (نك‌ : هم‌ ، قوامی رازی)؛
معزی، محمد بن عبدالملك، دیوان، به كوشش عباس اقبال، تهران، 1318 ش؛
منشی كرمانی، ناصرالدین، نسائم الاسحار من لطائم الاخبار، به كوشش جلال‌الدین محدث ارموی، تهران، 1364 ش؛
یاقوت، بلدان، نیز:

Klausner, Carla, The seljuk Vezirate, Cambridge (Massachusetts), 1973.

ناصر شعاریان ستاری

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 4  صفحه : 170
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست