responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 4  صفحه : 1686

ابن فوطی


نویسنده (ها) :
یوسف رحیم لو
آخرین بروز رسانی :
سه شنبه 20 خرداد 1399
تاریخچه مقاله

اِبْنِ فُوَطی، ابوالفضل كمال‌الدين عبدالرزاق بن احمد بن محمد بن ابی‌المعالی شيبانی، حنبلی بغدادی، معروف به ابن فوطی و ابن الصابونی (محرم 642 ـ محرم 723 / ژوئن 1244- ژانويۀ 1323)، مورخ، اديب و كاتب. او مروزی تبار بود (ذهبی، تذكرة، 4 / 1493) و نسبش به معن بن زائدۀ شيبانی می‌رسيد (ابن رجب، 2 / 374؛ ابن حجر، الدرر، 3 / 159). «فوطی» شهرت نيای مادری پدر (ذهبی، همانجا) يا نيای مادری او بود كه به كار فروش فوطه می‌پرداخت (ابن عماد، 6 / 60؛ قس: ابن فوطی، تلخيص، 5 / 265؛ معروف، 2 / 342؛ عزاوی، تاريخ الادب، 1 / 30). شكلهای ديگر ضبط شهرت او مانند ابن الغوطی (ذهبی، دول، 415)، ابن القوطی (ابن حجر، لسان، 4 / 10) و ابن القرطی (شوكانی، 1 / 356) سهوی بيش نيست.
ابن فوطی دورۀ كودكی را در خانۀ پدری در محلۀ اعيانی خاتونيۀ شرق بغداد گذراند (بستانی، 3 / 436) و تحت توجه پدر و بزرگان خانواده‌اش، مقدمات علم و ادب را فراگرفت. او همراه پدرش تاج‌الدين در مجلسی كه معجم الادباء ياقوت در آن روايت می‌شد، حضور می‌يافت (ابن فوطی، همان، 5 / 227) و موفق‌الدين عبدالقاهر ابن فوطی، دايی پدرش او را به حفظ مقامات حريری وامی‌داشت (معروف، همانجا). احتمالاً گرايش او به صوفيان از همين هنگام آغاز شد (همانجا).
ابن فوطی 14 سال بيش نداشت كه حادثۀ بزرگ استيلای مغولان بر بغداد (در 656ق) روی داد و بر زندگی آيندۀ شخص ابن فوطی مؤثر افتاد (ابن فوطی، همان، 4(3) / 76، 4(4) / 880). او و برادرش بدرالدين عبدالوهاب در اين حادثه اسير و به آذربايجان برده شدند. از گفته‌های او چنين برمی‌آيد كه اسارتش به صورت بردگی و بيگاری بوده است، نه به صورت محبوس شدن، آنگونه كه روزنتال پنداشته است (EI2). ابن فوطی در زمان اسارتش، در 657ق در اهر به خدمت قطب‌الدين عبدالقادر اهری، حكيم صوفی و شمس‌الدين حبش فخّار رسيد (ابن فوطی، همان، 4(4) / 664) و به خانقاههای ديگر صوفيان تردد كرد (همان، 4(2) / 806). سال بعد در اهر محضر كمال‌الدين محمد نخجوانی، طبيب صوفی، را دريافت (همان، 5 / 268). در 657ق بنای رصدخانۀ مراغه آغاز و به همت خواجه نصيرالدين طوسی مجمع دانشمندان و فضلا شد و ابن فوطی نيز به خدمت خواجه پيوست. از چگونگی و تاريخ دقيق اين تحول در زندگی او اطلاعی در دست نيست. آنگونه كه خود ابن فوطی (همان، 5 / 152) نوشته است، وی در 658ق در مراغه در خدمت خواجه بوده است (قس: ذهبی، همانجا، كه سال پيوستن وی را به خواجه 660ق دانسته است) و در جای ديگر به فرار خود از دست كفار در 659ق اشاره كرده است و باز در 670ق وی را در مراغه می‌بينيم (همانجا). به هر حال آزادی او از اسارت مرهون خواجه بوده است (ابن رجب، همانجا).
ابن فوطی نزديك به 20 سال در آذربايجان به سر برد و سالها كتابداری رصدخانۀ مراغه را به عهده داشت. در همين دوران همسر ايرانی برگزيد و زبان فارسی را درحدي آموخت كه از ديوانهای شاعرانی مانند معزّی، عنصری و لامعی استفاده می‌كرد (ابن فوطی، تلخيص، 5 / 86). او در محضر خواجه، فلسفه و منطق فراگرفت (ذهبی، همانجا) و در ساير شاخه‌های علم و ادب از دانشمندان رصدخانه و فضلايی كه از جاهای ديگر به آن مركز علمی آمد و رفت می‌كردند، بهره مند شد. در همين مدت به شهرهای ديگر آذربايجان نيز مسافرت می‌كرد و در هر محل با اهل علم می‌پيوست (نك‌ : ابن فوطی، همان، 4(1) / 153، 239، 317، 337، 344، 565، 569، 623). وی از حضور خود در 668ق در شيراز خبر داده است (همان، 4(1) / 451). در اين دورۀ اقامت در آذربايجان بود كه در 675ق از فخرالدين محمد جعفری تبريزی دستور خرقه پوشاندن گرفت (همان، 4(3) / 303).
ابن فوطی پس از فوت مخدوم خود، خواجه نصيرالدين (د 672ق / 1274م) كار كتابداری رصدخانۀ مراغه را به سرپرستی فخرالدين احمد و اصيل‌الدين حسن، پسران خواجه، ادامه داد و به خدمت بزرگان ديگری چون برادران جوينی پيوست و به درخواست علاءالدين عطاملك، والی بغداد، در 678ق يا 679ق به بغداد رفت (همان، 4(4) / 761، 4(3) / 93، 4(2) / 1035، 5 / 310). اقامت او در عراق اين بار تا 704ق به درازا كشيد و در اين مدت به تحصيل فقه و حديث و تأليف و استنساخ كتاب برای خود و ديگران پرداخت و مقرری و درآمدی از بابت نظارت بر كتابداران مستنصريه و كتابداری آن مركز بزرگ علمی و اجارۀ بعضی موقوفه‌ها داشت (معروف، 2 / 346). به قرينۀ اشارات خود ابن فوطی، وضع مالی او چندان خوب نبود و گاه ناگزير از گرو گذاشتن خانۀ خود می‌شد (تلخيص، 4(1) / 126). در اين مدت او كماكان با اهل تصوف و رباطها پيوند داشت (همان، 4(1) / 395، 5 / 271، 285). در خلال اين دوره او به حله رفت و با علويان آنجا پيوند دوستی بست و به تعلّم پرداخت (همان، 4(1) / 143، 568، 4(3) / 412). در اشارۀ او به حضور در حلّه در 661ق (همان، 4(4) / 814) بايد سهوی تاريخی روی داده باشد و تاريخ 681 درست به نظر می‌آيد. او به كوفه نيز سفر كرد (بستانی، 3 / 438) و ظاهراً در حوالی 700ق سفری به اصفهان داشته است (ابن فوطی، همان، 4(3) / 465).
برخلاف گفتۀ ابن عماد كه ابن فوطی تا هنگام مرگ در بغداد ماند (6 / 60)، او در 704ق راهی آذربايجان و مقر سلطنت اولجايتو شد. اقامت دوم او در آذربايجان تا 707ق طول كشيد و او همراه اردوی سلطان مغول اماكن مختلف شمال غرب ايران را از همدان و سلطانيه تا اوجان و تبريز و اران و موقان (مغان) زير پا گذاشت (نك‌ : ابن فوطی، همان، جم‌ ). در 708ق ابن فوطی را در زادگاهش بغداد باز می‌يابيم (همان، 4(1) / 582) و او تا 714ق در آن شهر ماند (همان، 4(4) / 819). ابن فوطی در اواخر سلطنت اولجايتو (د 716ق / 1316م) بار ديگر به پايتخت ايلخان رفت و پس از فوت اصيل‌الدين طوسی (د 715ق) به خدمت رشيدالدين وزير پيوست (بستانی، همانجا). وي با امير غياث‌الدين محمد پسر رشيدالدين هم مربوط بود و از حضور خود در يكی از بزمهای شب زنده‌دارانۀ او در نيمۀ شعبان 716ق در مدرسۀ رشيديه سخن گفته است. كشمكشهای سياسی پس از مرگ اولجايتو، اتهاماتی كه به جهت وسعت مشرب بعضی عالمان تحت حمايت رشيدالدين بر رشيدالدين وارد می‌شد ــ و خود ابن فوطی هم از اين طعنها بركنار نبود و آن اتهامات را خوش نداشت ــ موجب شد كه او باز ياد وطن كند و چند ماه پيش از قتل رشيدالدين در 718ق (جواد، مقدمه بر تلخيص، 4(1) / 39) يا پس از آن (معروف، 2 / 357) به بغداد بازگردد. برای آگاهی از ديگر سفرهای ابن فوطی از 704 تا 717ق به ناجی معروف (2 / 357- 358) مراجعه شود. ابن فوطی، برخلاف گفتۀ ذهبی (تذكرة، 4 / 1493) تا آخر عمر در تصدی كتابخانۀ مستنصريه نماند و ظاهراً در 704ق از آن سمت كناره گرفته بود (معروف، 2 / 357). در آتشی كه پس از قتل رشيدالدين به كتابخانۀ او زدند بسياری از نوشته‌های ابن فوطی هم از ميان رفت (امين، 8 / 9).
ابن فوطی پنج سال پايانی عمر خود را در بغداد گذراند. او در اواخر دچار فلج شد (قنوجی، 268) و بيش از 7 ماه در آن حال بود كه در زادگاهش بغداد درگذشت و در مقبرۀ صوفيان در شونيزيه به خاك سپرده شد (ابن رجب، 2 / 376). ابن فوطی از همسر ايرانی خود پسری يافت به نام ابوالمعالی محمد (نك‌ : ابن فوطی، تلخيص، 4(1) / 151). او همراه پدر به رباط ابن محلبانی بسطامی رفت و آمد داشت (همان، 5 / 108) و ظاهراً همان زاهدی است كه ابن رجب از او روايت كرده است (نك‌ : عليمی، 2 / 360). ابن فوطی فرزندان پسر و دختر ديگری هم داشت (نك‌ : جواد، مقدمه بر تلخيص، 4(1) / 18- 19؛ معروف، 2 / 343).
وی به علت حوادث زندگی، در دوره های مختلف و در سرزمينهای متعدد، نزد استادان بسياری به تعلم پرداخته است. او مقدمات را در زادگاهش پيش از واقعۀ بغداد، تا چهارده سالگی آموخت، اما قسمت مهمی از آموزش وی در آذربايجان تا 36 سالگی و پس از مراجعت به بغداد تا سنين 60 صورت گرفت. در واقع، او تا پايان عمر از طلب نايستاد. روايت كرده‌اند كه او شمار استادان سماع و اجازۀ خود را نزديك به 500 آورده (ذهبی، همانجا) و معجم ويژه‌ای برای مشايخ خود ترتيب داده است (ابن رجب، 2 / 375). از جمله استادان او می‌توان اين دانشمندان را ياد كرد (نك‌ : تلخيص، جم‌ ): محيی‌الدين يوسف ابن ابی الفرج ابن الجوزی، خواجه نصيرالدين طوسی، ابن طِقْطَقى، رشيدالدين فضل الله همدانی، علاءالدين عطا ملك جوينی، ابوالحسن علی حلی معروف به ابن باقلانی، كمال‌الدين ميثم بن علی بحرانی، شمس‌الدين احمد بن محمد سمرقندی، برهان‌الدين عبدالعزيز بن احمد الختنی و ديگران (نک‌ : معروف، 2 / 347-350). ابن فوطی از شاعر بزرگ ايرانی معاصر خود، سعدی، نيز دارای اجازه بود (جواد، مقدمه بر تلخيص، 4(1) / 21-22). ابن فوطی از بعضی علمای بزرگ دوردست، بدون درك حضور آنان، با واسطۀ ياران و دوستان اجازۀ روايت می‌گرفت (ابن فوطی، تلخيص، 4(3) / 59). او از بعضی مشايخ جز خود برای فرزندانش هم اخذ اجازه می‌كرد (همان، 4(1) / 389، 5 / 271).
برخلاف كثرت و تنوعی كه در فهرست مشايخ ابن فوطی ديده می‌شود، نام بسياری از شاگردان او دانسته نيست. عده‌ای از طالبان و عالمان عصر از او استماع و اجازۀ روايت اخذ كرده‌اند (ابن عماد، 6 / 60) كه از آن جمله‌اند: شمس‌الدين ابوعبدالله ذهبی (ذهبی، تذكرة، 4 / 1494)، ابوالمعالی محمد پسر ابن فوطی، محمود بن خليفه از مردم شام (ابن رجب، 2 / 376)، سعدالدين ابن حامد بن عقبة الحنفی (ابن فوطی، تلخيص، 4(2) / 731)، فخرالدين محمد بن تاج‌الدين محمد (همان، 4(3) / 371) و قطب‌الدين محمد بن صدرالدين ابراهيم حموينی جوينی (همان، 4(4) / 683).
دانشمندان معاصر ابن فوطی و نويسندگان نسلهای بعد، دانشوری و احاطۀ او را بر علوم گوناگون ستوده‌اند (ذهبی، ذيول، 4 / 66، تذكرة، 4 / 1493، 1494؛ ابن شاكر، ذيل حوادث 723ق؛ ابن حجر، الدرر، 3 / 160). وی مردی تيزهوش، خوش خلق، فروتن (ذهبی، تذكرة، همانجا) و حق‌شناس بوده است و از اين رو در اثرش به ياد نيك از كسانی كه در حق او انعام و نيكی كرده‌اند، برمی‌خوريم.
در مذهب و ميزان پای‌بندی وی به احكام شريعت جای گفت‌وگو است. غالباً او را حنبلی دانسته‌اند (جواد، مقدمه بر تلخيص، 4(1) / 24). قراين موجود دربارۀ مذهب او همۀ مؤيد حنبلی بودن او نيست. اگر ذكر ترجمۀ او در الذيل علی طبقات ابن رجب (2 / 374-376)، دليل حنبلی بودن او باشد، توجه او به تراجم علمای شافعی را نيز دليل شافعی بودنش می‌توان دانست (جواد، مقدمه بر الحوادث، «رـ ش»). گفتۀ ابن رجب را در مورد اعتقاد او به عدل، ظاهراً حمل بر معتزلی بودن او كرده‌اند (همان، «ر»). برخی شاگردیِ او را در نزد خواجه نصيرالدين و اخذ حديث را از بسياری از علمای شيعی و از علويان دليل بر تشيع او دانسته‌اند و امين ترجمۀ او را در اعيان الشيعة (8 / 5- 9) آورده است. گرايش او به صوفيان و تصوف، خرقه پوشيدن و ترددش به خانقاههای صوفيه، قرينه‌ای احتمالی بر شافعی بودن او تلقی شده است (نك‌ : جواد، مقدمه بر تلخيص، 4(1) / 24-25). ذهبی به سخن بعضی از علما به ترديد در عدالت او و به می‌خواری او اشاره كرده است (تذكرة، 4 / 1494). ابن حجر پس از نقل اين سخنِ ذهبی افزوده است كه او بعدها توبه و خود را اصلاح كرد ( الدرر، 3 / 160). روی آوردن او به استماع و نقل حديث، احتمالاً از باب اين اصلاح و كفاره‌ای برای گناهان گذشته بوده است (نك‌ : ذهبی، همان، 4 / 1493). با در نظر گرفتن همۀ اين قراين، بهترين سخن در اين مورد تأكيد بر باز بودن افق فكری و اعتقادی او و رسوخ تسامح و تساهل و حقيقت‌جويی در نهاد اوست (نك‌ : امين، 8 / 8؛ جواد، مقدمه بر تلخيص، 4(1) / 46) و از اين رو بود كه او با علمای هر فرقه مصاحبت می‌كرد و در سخن گفتن از آنان جانب حرمت را فرو نمی‌گذاشت. جنبۀ ممتاز ديگر شخصيت ابن فوطی زبردستی او در كتابت و زيبايی خط بود. ذهبی و ديگران از خوشنويسی او ياد كرده‌اند (نك‌ : ذهبی، تذكرة، 4 / 1493؛ ابن شاكر، ذيل حوادث 723ق؛ ابن حجر، الدرر، 3 / 160). ابن فوطی ثلث و نسخ و تعليق را نيكو می‌نوشت و اين هنر گذشته از امرار معاش مايۀ تقرب او به بزرگان نيز می‌شد و در دهۀ آخر سدۀ 7ق سالها با ياقوت مستعصمی خوشنويس در كتابداری مستنصريه همكاری داشت (نك‌ : ابن فوطی، تلخيص، 4 / (4) / 832؛ معروف، 2 / 356). بخشی از الكامل ابن اثير، الاحكام ابوسعيد و جزءهای چهارم و پنجم تلخيص به خط ابن فوطی بازمانده است (شبيبی، 2 / 9-11).
ابن فوطی در موضوعهای مختلف از فلسفه، منطق، رياضی، حديث، فقه و قرائت از استادان بزرگ آموزش يافته بود، اما گرايش او به تاريخ زود آشكار شد تا جايی كه ذهبی (تذكرة، 4 / 1494) وی را از نظر وسعت اطلاعات تاريخی با ابوالفرج اصفهانی هم طراز می‌شمرد. وی در زمينۀ تاريخ شيوۀ ويژۀ خود را داشت (امين، 8 / 9)، اگرچه از تأثير استادان دانشمندی چون ابن السّاعی، عطاملك جوينی و رشيدالدين فضل الله بركنار نبود. هر چه بود، ابن فوطی در احاطه بر اخبار و انساب در زمان حيات خود بلند آوازه گرديد و نزد بزرگان به اين عنوان معرفی می‌شد (نك‌ : ابن فوطی، تلخيص، 4(3) / 445) و احياناً برای مراجعه‌كنندگان نسبشان را می‌نوشت (نك‌ : همان، 4(4) / 634). ابن شاكر (ذيل حوادث 723ق) و ابن عنبه ( الفصول، 63) او را به عنوان مورخ و نسّابه ياد كرده‌اند. او علم انساب را از سادات اخذ كرده بود (ابن فوطی، تلخيص، 4(3)255). وی به ادب و نظم و نثر نيز توجه داشت و اشعار بسياری به عربی و فارسی سروده بود، امّا شعر او را پايين‌تر از متوسّط ارزيابی كرده‌اند (جواد، مقدمه بر تلخيص، 4(1) / 51). و نيز به سرگذشت اهل ادب و شعر علاقه‌مند بود و در ضبط آثارشان می‌كوشيد (ابن شاكر، همانجا).
اين نكته درخور يادآوری است كه آثار او بيشتر به مجموعه‌ای از اطلاعاتِ گردآوری شده از مآخذ مكتوب يا موارد مشهود می‌ماند و از طرح موضوعهای بديع و انديشه‌های ابتكاری تهی می‌نمايد. نوشته‌های او در تاريخ و شاخه‌های آن به قدری متعدد و پرحجم بود كه شاگردش ذهبی از آن به مقدار بار شتر تعبير كرده است (تذكرة، 4 / 1493).

آثـار

آثار ابن فوطی را در 2 بخش شناخته شدۀ چاپی و آثاری كه تنها نامی و اشاره‌ای از آنها باقی است، ياد می‌كنيم:

الف ـ چاپی

1. تلخيص مجمع الآداب فی معجم الالقاب، كه ذهبی از اصل آن با نام مجمع الآداب فی معجم الاسماءِ علی معجم الالقاب، به عنوان تاريخ در 50 مجلد ياد كرده است (تذكرة، همانجا). ذهبی تاريخ بزرگ ناتمام ابن فوطی و مجمع الآداب را دو اثر جدا وانموده است، در حالی كه ابن حجر مجمع الآداب 50 جلدی را مختصر شدۀ همان تاريخ عظيم می‌داند ( الدرر، 3 / 159-160). در هيچ مأخذ كهن، از ذهبی تا بغدادی، از اين اثر با عنوان تلخيص ياد نشده، اما دو جزء از تلخيص كه به روزگار ما رسيده، به خط خود ابن فوطی است. قسمت از آن كه جزءِ چهارم تلخيص است، در كتابخانۀ ظاهريۀ دمشق وجود دارد و در 712ق / 1312م تحرير شده است (شبيبی، 2 / 8-11) و جزءِ بعدی آن مشتمل بر القاب آغاز شونده با حروف ك، ل، م كه به عنوان جلد پنجم تلخيص تلقی می‌شود، در لاهور موجود است (EI2). روزنتال اين دو جزء را در حدود دو سوم مجموع تلخيص می‌داند و به تخمين شبيبی (2 / 8) تلخيص كامل بايد 6 يا 8 جزء و بالغ بر 20 هزار ترجمۀ احوال بوده باشد. جزءِ چهارم را جواد در 4 مجلد در دمشق منتشر كرده و جزءِ پنجم به اهتمام عبدالقدوس در پاكستان به طبع رسيده است (نك‌ : مآخذ). چنانكه از نسخۀ دستنويس جزءِ چهارم برمی‌آيد، ابن فوطی پس از تحرير آن در 712ق، بعدها تا 721ق در تصحيح و تكميل آن كوشيده و در 80 سالگی خط او در كمال خوبی بوده است (شبيبی، 2 / 10). در تلخيص، تراجم بزرگان علم و سياست اعصار اسلامی تا زمان ابن فوطی آمده است. تفصيل تراجم بسيار متفاوت و معمولاً مشتمل بر اطلاعاتی در مورد تولد و وفات صاحب ترجمه و نمونه‌ای از سخنان يا نظم و نثر اوست. ابن فوطی برای رجال ادوار پيش از خود از نوشته‌های ديگران بهره جسته و در هر مورد مأخذ خود را ذكر كرده است. كتابهای تاريخ پيشينيان و استادان ابن فوطی و ديوانها و مجموعه‌های بسيار مورد استفادۀ او در تأليف بوده است. به گفتۀ عزاوی اگر اين اثر به صورت كامل به دست ما می‌رسيد، از بسياری نوشته‌های ديگر بی‌نيازمان می‌كرد (تاريخ الادب، 1 / 267). می‌توان گفت مهم‌ترين و سودمندترين قسمت تلخيص تراجم معاصرانی است كه ابن فوطی بسياری از آنان را خود ديده و با آنان گفت‌وگو كرده و نيز بعضی را با يك واسطه نقل كرده است. او گاهی در درستی گفته‌های مخاطبان خود تردید کرده است (نك‌ : تلخيص، 4(3) / 101). با توجه به اينكه زندگی ابن فوطی بيشتر در دايرۀ اهل علم و كتاب و در دستگاه حاكمان زمان گذشته است، در تراجمِ معاصران او آگاهيهای بسيار ارزشمندی دربارۀ دانشمندان و هنرمندان و آثارشان قيد شده است. به علت ارتباط نزديك ابن فوطی با ايران و به‌ويژه آذربايجان، تلخيص او منبع سودمندی برای آگاهی در مورد زندگی فكری و فرهنگی اين سرزمين در آن روزگار است. به مناسبت بعضی تراجم چند بيت شعر فارسی در تلخيص نقل شده است (4(2) / 683، 684، 4(3) / 555؛ برای صورت تصحيح شدۀ اشعار، نك‌ : اقبال، 71-76). به نظر نمی‌رسد كه تلخيص مختصر منقحی از يك اصل مفصل‌تر بوده باشد. چه، القاب و عناوين كسانی در آن ديده می‌شود كه هيچ شرحی به دنبال ندارد و ظاهراً ابن فوطی می‌خواسته است آنها را تكميل كند. بيان ابن فوطی در تلخيص ساده و بی‌تصنع است.
2. الحوادث الجامعة و التجارب النافعة فی المائة السابعة. اين اثر را ابن رجب (2 / 375) و حاجی خليفه (1 / 693) به ابن فوطی نسبت داده‌اند. مصطفی جواد اين نام را بر نسخۀ خطی مجهول المؤلفی در مورد وقايع سدۀ 7ق گذاشته و با انتساب آن به ابن فوطی آن را در 1351ق تصحيح و منتشر كرده است (نك‌ : مآخذ). شبيبی در مقدمۀ نسخۀ چاپی الحوادث الجامعة آن را همان الحوادث و التاريخ ابن فوطی (ص «الف») دانسته و مصحح كتاب نيز در مقدمۀ خود با استشهاد به نظر سركيس و صفا و ديگران اين انطباق را مورد تأكيد قرار داده است (صص «ح ـ ل»)، اما بعدها از اين نظر خود عدول كرده و انطباق آن نسخه را با الحوادث الجامعة منتفی دانسته است و احتمال داده كه آن نسخه اثر محب‌الدين ابوالعباس احمد علوی كرخی (د 721ق) باشد كه ابن فوطی در ج 5 تلخيص، كتابی به نام تاريخ علی السنين به او نسبت داده است (جواد، مقدمه بر تلخيص، 4(1) / 64). در الحوادث الجامعة مطالبی از 626ق به بعد سال به سال تا 700ق، با آشفتگی مختصری در ميانۀ اثر نقل شده است. مطالب كتاب بيشتر مربوط به وفيات و مسائل اقتصادی و مالی و نظامی و حوادث طبيعیِ روی داده در عراق و كشورهای اسلامی مجاور آن است. در بررسی اين كتاب و مقايسۀ آن با تلخيص قراين بسياری به دست می‌آيد كه می‌تواند مؤيد صحت انتساب آن به ابن فوطی باشد.

ب ـ آثار يافت نشده

1. بدائع التحف فی ذكر من نُسِب من العلماء الی الصنائع و الحِرَف (بستانی، 3 / 440، به نقل از المشتبه ذهبی)؛ 2. التاريخ، كه خود ابن فوطی در موارد متعدد تلخيص (4(2) / 924، 4(3) / 514، 5 / 292) از آن ياد كرده است. ابن فوطی در ضمن ترجمۀ علاءالدين عطا ملك جوينی اشاره كرده است كه اين وزير او را به بغداد بازگرداند و نوشتن كتاب التاريخ و الحوادث را به او محول كرد و اين كتاب، تاريخی به ترتيب سالها بوده است (تلخيص، 4(1) / 139، 4(2) / 1036). با توجه به اطلاعات موجود نمی‌توان دانست كه آيا اين اثر اخير همان التاريخ است يا تأليفی ديگر. ذهبی در بيان آثار ابن فوطی گفته است (تذكرة، 4 / 1493) كه او تاريخهای غيرقابل وصف نوشت و يك تاريخ بزرگ تأليف كرد كه نتوانست آن را پاكنويس كند. حاجی خليفه از تاريخ ابن فوطی با صفت «متعدد» ياد كرده است (1 / 279). بنا به نوشتۀ ابن شاكر (ذيل حوادث 723ق) التاريخ علی الحوادث از آدم تا ويرانی بغداد را در بر می‌گرفت؛ 3. التاريخ علی الحوادث (ابن عماد، 6 / 60) يا التاريخ و الحوادث (نك‌ : شم‌ 2)؛ 4. تذكرة من قصد الرصد (نك‌ : من قصدالرصد)؛ 5. تلقيح الافهام و تنقيح الاوهام فی المؤتلف و المختلف من الانساب و الاسماءِ و الالقاب (بستانی، 3 / 440). ذهبی (همان، 4 / 1493) با عنوان المؤتلف و المختلف با ترتيبی جدول دار و ابن شاكر (همانجا) به صورت تلقيح الافهام فی المختلف و المؤتلف نيز به شكلی مجدول از آن ياد كرده‌اند؛ 6. درر الاصداف فی غرر الاوصاف، كه ابن عماد آن را بسيار بزرگ (6 / 60) و ابن شاكر (همانجا) مشتمل بر وضع هستی از آغاز تا پايان وصف كرده‌اند. ابن فوطی خود در تلخيص از آن ياد كرده است (4(1) / 280). به گفتۀ ابن عماد به نقل از خود ابن فوطی، او اين كتاب را از هزار نوشتۀ تاريخی و ديوان و انساب و مجموعه گردآوری كرده و از 20 مجلد آن تنها 5 جلد را به بياض كشيده بود (همانجا)؛ 7. الدرّ النظيم فی ذكر من تسمیّ بعبد الكريم. كه ابن فوطی آن را برای استادش غياث‌الدين عبدالكريم بن احمد ابن طاووس علوی (د 693ق) نوشته بوده است (تلخيص، (4(2) / 1195)، اما خود چنين عنوانی را به فخرالدين ابوالفضل محاسن بن حسن تغلبی بادرائی ــ كه در 685ق برای ابن فوطی اجازه نوشته بود و در حلّه درگذشت ــ نسبت داده است (همان، 4(3) / 293)؛ 8. الذيل علی جامع المختصر، كه به گفتۀ ابن رجب (2 / 375) ذيلی است بر تاريخ استادش ابن الساعی (جامع المختصر فی عنوان التاريخ و السير)، در حدود 80 مجلد و ابن فوطی آن را برای صاحب (عطاملك جوينی) پرداخته بود؛ 9. مجمع الآداب فی معجم الاسماءِ علی معجم الالقاب (نك‌ : آثار چاپی، شم‌ 1)؛ 10. المجموع الفارسی (تلخيص، 4(3) / 193)، احتمالاً مجموعه‌ای از نظم و نثر فارسی بوده و آنجا كه ابن فوطی به قصايد مدحيۀ فارسی استادش كمال‌الدين احمد مراغی اشاره می‌كند و می‌گويد آنها را ياد كرده‌ام (همان، 4(1) / 388)، شايد نظر به ذكر آنها در اين مجموعه داشته است؛ 11. المشيخة، رساله‌ای است در معرفی استادان خود او. ابن رجب به نقل از ذهبی از آن اثر با تعبير معجم لشيوخه (2 / 375) و حاجی خليفه (2 / 1736) با عنوان معجم الشيوخ ياد كرده‌اند. ابن فوطی خود به صورت المشيخة به آن اشاره دارد (تلخيص، 4(3) / 95، 5 / 310)؛ 12. من قصد الرصد يا تذكرة الرصد يا ذكر من قصد الرصد، از نخستين نوشته‌های ابن فوطی به هنگام اقامت در مراغه و كار در رصدخانۀ آن بود. روزنتال آن را راهنمايی برای كاركنان رصد پنداشته است (EI2, III / 770). به نظر جواد (بستانی، 3 / 440) اين اثر حاوی ياد كسانی بود كه از رصدخانه ديدن كرده بودند و ابن فوطی با آنان گفت‌وگو داشته و از آنان نقل و روايت كرده است. ترجمه نويسان قديم ابن فوطی به اين اثر اشاره نكرده‌اند. خود ابن فوطی در موارد زيادی از تلخيص از اين اثر به صورتهای مذكور ياد نموده است (4(1) / 565، 569، 4(4) / 681، 770، 5 / 288). اشارات ابن فوطی مؤيد نظر جواد است و از بيان او چنين برمی‌آيد كه قسمتی از اين كتاب مانند دفتر نظرات امروزۀ ديدار كنندگان آثار تاريخی و علمی بوده است؛ 13. النّسب المشجّر (جواد، مقدمه بر تلخيص، 4(1) / 59، به نقل از خود ابن فوطی در ذيل القمر)، اثری بود در انساب كه آن را به صورت درخت پرداخته بود؛ 14. نظم الدرر الناصعة فی شعراءِ المائة السابعة، كه ابن فوطی خود در تلخيص از آن به صورت مذكور ياد كرده است (4(1) / 253، 5 / 263). او در موارد ديگر تلخيص به اين اثر با عنوان شعراء العصر (4(2) / 1023) و شعراء اهل العصر (4(3) / 57) اشاره دارد؛ 15. وصف الشّمعة، كه آن نيز چون تذكرة الرصد از نوشته‌های دورۀ اقامت او در مراغه بود (نك‌ : تلخيص، 4(1) / 45).
ظاهراً ابن فوطی جز اينها آثار ديگری داشته است كه حتی نامشان را نيز نمی‌دانيم. ابن رجب به نقل از ديگری گفته كه او جز كتابهای تاريخی ياد شده، نوشته‌های ديگری در وفيات و انساب داشته است (2 / 375). شبيبی از گفتۀ ابن فوطی استنباط كرده كه او كتابی به نام تاريخ خراسان نوشته است (2 / 12). در صحت اين استنباط جای ترديد است. انتساب كتاب مناقب بغداد به ابن فوطی هم موجه نمی‌نمايد (نك‌ : عزاوی، التعريف، 1 / 163). همان اندكی از نوشته‌های فراوان ابن فوطی كه به دست ما رسيده است، خود مغتنم است (همانجا).
بر ابن فوطی در همان عصر خود به علت اصرار غير اصولی در اثبات دلخواه خود و بيان ستايش آميزش در مورد مغولان و عمال آنان خرده گرفته‌اند (ذهبی، تذكرة، 4 / 1494). با اين حال او چون صفحۀ حسّاسی، بسياری از واقعيات آن روزگار را ضبط و حفظ كرده است (شبيبی، 2 / 15). مورخان بعد از ابن فوطی، مانند بناكتی (ص 212)، صفدی (1 / 185)، ابن رافع سلامی (ص 37)، ابن عنبه (عمدة، 246، الفصول، 153) و ابن جزری (1 / 248) از او نقل كرده‌اند. در روزگار ما كوششی در مقايسۀ او با ابن خلدون شده است (شبيبی، 2 / 14، 15).

مآخذ

ابن جزری، محمدبن محمد، غاية النهاية، به كوشش گ. برگشترسر، قاهره، 1351ق؛
ابن حجر عسقلانی، احمدبن علی، الدرر الكامنة، حيدرآباد دكن، 1394ق؛
همو، لسان الميزان، حيدرآباد دكن، 1329-1331ق؛
ابن رافع سلامی، محمد، تاريخ علماء بغداد المسمی منتخب المختار (ذيل تاريخ ابن النجار)، به كوشش عباس عزاوی، بغداد 1357ق؛
ابن رجب، عبدالرحمن بن احمد، الذيل علی طبقات الحنابلة، به كوشش محمد حامد الفقی، قاهره، 1372ق؛
ابن شاكر كتبی، محمد، عيون التواريخ، نسخۀ خطی كتابخانۀ سليمان افندی، شم‌ 11 / 1694؛
ابن عماد، عبدالحی، شذرات الذهب، قاهره، 1351ق؛
ابن عنبة، احمدبن علی، عمدة الطالب فی انساب آل ابی طالب، به كوشش محمد حسن آل طالقانی، نجف، 1380ق؛
همو، الفصول الفخرية، به كوشش مير جلال‌الدين حسينی ارموی محدث، تهران، 1346ش؛
ابن فوطی، عبدالرزاق بن احمد، تلخيص مجمع الآداب، به كوشش مصطفی جواد، دمشق، 1382-1387ق؛
همو، همان، «كتاب الكاف»، ج 5، به كوشش محمد عبدالقدوس القاسمی، پاكستان، 1358ق؛
همو، الحوادث الجامعة، به كوشش محمدرضا شبيبی و مصطفی جواد، 1351ق؛
اقبال، عباس، «جلد چهارم از كتاب تلخيص مجمع الآداب»، يادگار، فروردين 1326، س 3، شم‌ 8؛
امين، محسن، اعيان الشيعة، به كوشش حسن الامين، بيروت، 1403ق؛
بستانی؛
بناكتی، داوودبن سلیمان، تاريخ، به كوشش جعفر شعار، تهران، 1348ش؛
جواد، مصطفی، مقدمه بر تلخيص (نك‌ : ابن فوطی در همين مآخذ)؛
همو، مقدمه بر الحوادث الجامعة (نك‌ : ابن فوطی در همين مآخذ)؛
حاجی خليفه، كشف؛
ذهبی، محمدبن احمد، تذكرة الحفاظ، حيدرآباد دكن، 1333-1334ق؛
همو، دول الاسلام، بيروت، 1405ق؛
همو، ذيول العبر فی اخبار من غبر، به كوشش محمد سعيد زغلول، بيروت، 1985م؛
شبيبی، محمدرضا، مورخ العراق ابن الفوطی، بغداد، 1378ق؛
شوكانی، محمدبن علی، البدر الطالع، بيروت، 1348ق؛
صفدی، خليل بن ایبک، الوافی بالوفيات، به كوشش هلموت ريتر، بيروت، 1381ق؛
عزاوی، عباس، تاريخ الادب العربی فی العراق، بغداد، 1380ق؛
همو، التعريف بالمورخين، بغداد، 1376ق؛
عليمی، عبدالرحمن بن محمد، المنهج الاحمد فی تراجم اصحاب الامام احمد، به كوشش محمد محيی‌الدين عبدالحميد، بيروت، 1404ق؛
قنوجی، صديق بن حسن، التاج المكلل من جواهر مآثر الطراز الاخر و الاول، به كوشش عبدالحكيم شرف‌الدين، بمبئی، 1383ق؛
معروف، ناجی، تاريخ علماءِ المستنصرية، قاهره، 1396ق؛
نیز:

EI2.

یوسف رحیم‌لو

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 4  صفحه : 1686
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست