responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 4  صفحه : 1656

جربه

نویسنده (ها) : محمدرضا ناجی

آخرین بروز رسانی : دوشنبه 4 آذر 1398 تاریخچه مقاله

جَرْبه، یا جِربه، بزرگ‌ترین جزیره در کرانه‌های شمالی افریقا واقع در مدیترانۀ مرکزی در خلیج قابس در شرق تونس. این جزیره از جنوب شرقی به وسیلۀ پلی به سرزمین اصلی تونس متصل است. نویسندگان یونانی از این جزیره با نامهایی همچون فاریس [۱]و منینکس [۲]یاد کرده‌اند. ویرانه‌های شهر جربۀ کهن (منینکس) در کنار برج القنطره در انتهای جادۀ رومی برپا ست و جربۀ نـو ــ کـه نام ایـن جزیره از آن گرفتـه شده ــ محتملاً نزدیک حومة السوق قرار داشته است (EI2). ابن خلدون جربه را در اصل نام یکی از طوایف بازماندۀ قبیلۀ لمایه دانسته که این جزیره به نام این طایفه خوانده شده است (۶/ ۱۲۱).

جربه ۵۲۸ کم‌ـ ۲ مساحت دارد و جزیره‌ای هموار و پست است و از طریق تنگۀ آجیم در جنوب غربی آن، ۲ کمـ با سرزمین اصلی تونس فاصله دارد. این تنگه برای تردد کشتیهایی که تا ۴متر آبخور دارند، مناسب است. جربه از جنوب و جنوب شرقی به وسیلۀ خلیج بوغراره و تنگۀ القنطره از سرزمین اصلی جدا می‌شود. در دورۀ معاصر بر روی بقایای پل رومی به القنطره، راهی احداث گردیده، و ارتباط مستقیم میان جزیره و سرزمین تونس برقرار شده است. بلندترین نقطۀ جزیره واقع در جنوب غربی آن ۵۴ متر از سطح دریا ارتفاع دارد، اما هر چه به سمت شمال شرقی پیش رویم، از ارتفاع آن کاسته می‌شود. جزیرۀ جربه از صخره‌هایی تشکیل شده است که از جنوب به سمت شمال شیب دارند. این صخره‌ها در جنوب گِلی است و در شمال شرقی به خصوص ماسه‌زار است. این کران ماسه‌ها و همچنین جریانهای جزر و مد از ویژگیهای جربه به شمار می‌رود (ستهم، ۵۴، ۵۶؛ EI2). مخاطرات کشتی‌رانی در این جریانها و کران‌ماسه‌ها همواره به منزلۀ عاملی دفاعی در برابر متجاوزان خارجی به شمار می‌رفته است (همانجا).

در جربه به رغم کمی باران (میانگین سالانه ۲۰۰ میلی‌متر)، کشاورزی تا حدودی رواج دارد، چنان که باغهایی در وسط جزیره از جمله در منطقۀ محبوبین و میدون احداث شده است که با سخت کوشی و به وسیلۀ آب نسبتاً شیرین (با میزان شوری ۲ گرم در لیتر) چاههای عمیق آبیاری می‌شود. در این منطقه درختان انجیر، زردآلو، هلو، انگور، انار و مرکبات و مزارع بنشن و تره‌بار یافت می‌شود (دپوا، ۱۴۴-۱۴۵؛ دربارۀ تنوع پوشش گیاهی، نک‌ : ستهم، ۵۶- ۵۸). در بخش دامداری فعالیت اندکی در زمینۀ پرورش گوسفند و بز و شتر و گاو صورت می‌گیرد. به هر روی، به سبب شرایط نامساعد طبیعی جربه، مردم آن بیش از ۹۰٪ نیازهای غذایی خود را از دیگر نقاط تونس تأمین می‌کنند. تولید و صدور انواع پارچه‌های پشمین و ظروف سفالین که زمانی جربه به داشتن آنها مشهور بود، اکنون در اثر رشد بخش جهانگردی، تقریباً از میان رفته است. صنعت ماهیگیری و دیگر صنایع سنتی نیز، به‌جز شماری از کارگاههای بافندگی و روغن‌کشی، رو به افول نهاده است (نک‌ : همو، ۵۸-۵۹؛ دپوا، ۱۴۶).

جغرافیانویسان مسلمان از دیرباز به وصف جربه پرداخته‌اند. به نوشتۀ آنان جربه جزیره و شهری است از اقلیم سوم در دریای روم (ابوالفدا، ۱۹۲) و از توابع افریقیه که میان طرابلس و قابس، در خلیجی در شرق قابس قرار دارد (ابن‌ابی دینار، ۲۲؛ ابن خلدون، ۵/ ۲۰۱، ۶/ ۳۷۳). طول این جزیره از شرق به غرب ۶۰ میل، عرض آن در سمت شرق ۱۵ میل، و در سمت غرب ۲۰ میل است (ادریسی، ۱/ ۳۰۵؛ ابن‌خلدون، ۶/ ۳۷۴). مسعودی ضمن اشاره به جزر و مد آب در اطراف جربه گفته است که اهالی گله‌هایشان را هنگام پایین آمدن آب به چرا می‌برند و شب، پیش از بالا آمدن آب برمی‌گردانند (ص ۶۲). جربه جزیره‌ای است آباد با باغهای بسیار و زیتون فراوان (ابوعبید، ۲/ ۶۶۸، ۷۶۰) و دارای درختان انجیر، انگور، نخل و سیب خوشگوار (ابن‌خلدون، همانجا؛ سراج، ۱/ ۳۵۸). پیش‌تر کمبود غله و حبوبات در جربه محسوس بود و گندم مورد نیاز از بیرون جزیره تأمین می‌شد. گوشت نیز بسیار گران بود و عربها چارپایان خود را برای فروش به جربه می‌بردند (لئون افریقی، ۲/ ۶۲، ۹۳-۹۴).

جربه به بافتن پشمینه‌های نیکو به عنوان لباس و شمد در افریقا شهرت داشت و بافته‌های آن را تا این اواخر به کشورهای همجوار می‌بردند (تجانی، ۱۲۲؛ ابن‌خلدون، سراج، همانجاها؛ عبدالوهاب، ۳/ ۳۰۹). از دیگر صادرات جربه کشمش، روغن زیتون و سفالهای ساده و لعاب‌دار بود (لئون افریقی، ۲/ ۹۴؛ عبدری، ۲۳۷؛ مقدیش، ۱/ ۱۴۲).

منابع تاریخی ساکنان جربه را بربر و خارجی مذهب (اباضی) و اهل شرارت، فساد و راهزنی در دریا و خشکی معرفی کرده‌اند (ابو‌عبید، ادریسی، همانجاها؛ یاقوت، ۲/ ۴۷-۴۸). در اوایل سدۀ ۸ ق (۷۰۶- ۷۰۸ق) از مردم خارجی مذهب جربه دو گروه رقیب باقی‌ مانده بودند: یکی وَهْبیّه که در ناحیۀ غربی و شمالی ساکن بودند و دیگر نَکّاره (یا مِستاوه) که در ناحیۀ شرق و جنوب می‌زیستند. شهر جربه میان آنان حایل بود و ریاست همه با گروهی بود که به قبیلۀ بنی‌نجار از انصار انتساب داشت (تجانی، ۱۲۳؛ ابن‌خلدون، ۶/ ۳۷۳-۳۷۴؛ قس: سراج، ۱/ ۳۵۹؛ قوجه، ۴۲). تجانی در رحلۀ خود به بیان آداب دینی آنها پرداخته است (ص ۱۲۳-۱۲۴).

زبان مردم جربه بربری بود (ادریسی، همانجا؛ ابن عبدالمنعم، ۱۵۸). اما در بیرون محیط خانه، زبان عربی نیز رواج داشت (عبدالحمید، ۱/ ۱۱۱). اهالی جربه گندم‌گون (ادریسی، همانجا)، کوتاه قد و دارای جمجمۀ گرد بودند (دپوا، ۱۴۴)، و خانه‌هایشان بیشتر با شاخ و برگ خرما بود و خانه‌های ساخته شده از دیگر مصالح کم دیده می‌شد (تجانی، ۱۲۲-۱۲۳؛ سراج، همانجا).

 

تاریخچه

جربه در میانۀ سدۀ ۴ق‌م جزو قلمرو کارتاژ بود، اما با چیرگی رومیها بر کارتاژها جزو ایالتهای روم گردید، و سپس به طور متوالی تحت سلطۀ طرابلس، واندالها و بیزانس بود (EI2). چون در عهد معاویه، معاویة بن حُدَیج حملات خود را در سرزمین بیزانس آغاز کرد، رُوَیْفِع بن ثابت به همراه حَنَش بن عبدالله صنعانی در ۴۷ق/ ۶۶۷ م جربه را از سوی ابن‌حدیج گشودند (ابوعبید، ۲/ ۶۶۸؛ تجانی، ۱۲۴-۱۲۵؛ ابن‌ابی دینار، ۲۸-۲۹) و جربه جزو قلمرو اسلامی گردید. گزارشی دیگر فتح جربه را در ۴۹ق/ ۶۶۹ م و به فَضالة بن عُبَید نسبت داده است (نک‌ : طبری، ۵/ ۲۳۲).

دربارۀ جربه در سده‌های نخست هجری اطلاعات اندکی در دست است، جز اینکه می‌دانیم در این دوره جربه تابع قیروان و مهدیه بوده است (EI2). پس از آنکه مذهب خوارج به میان بربرها راه یافت، اهالی جربه نیز به این مذهب گرویدند (ابن‌خلدون، ۶/ ۳۷۴). با ظهور ابویزید خارجی در ۳۳۳ق/ ۹۴۵م در افریقیه (نک‌ : ابن‌اثیر، ۸/ ۴۲۲ بب‌ ؛ قس: ابن‌خلدون، همانجا: ۳۳۱ق)، جربه نیز پس از جنگی تسلیم او شد و ابن‌کلوس، رئیس شهر به قتل رسید؛ اما منصور اسماعیل، خلیفۀ فاطمی (۳۳۴-۳۴۱ق) جربه را باز پس گرفت و یاران ابویزید را کشت (ابن‌ اثیر، ۸/ ۴۹۷؛ ابن خلدون، همانجا). بعدها حاکمان بنی زیری از قبیلۀ صَنهاجه که بر قیروان حکومت داشتند، بر جربه نیز استیلا یافتند. از آن میان معز بن بادیس (حک‌ ۴۰۶-۴۵۳ق) که از اطاعت فاطمیان سرپیچید و به نام عباسیان دعوت نمود، جزیرۀ جربه را فتح کرد (ابن‌ابی‌دینار، ۸۳). در ۴۳۱ق/ ۱۰۴۰م، در زمان وی ثائر نَکّاری سر به شورش برداشت و جربه را گرفت و در آنجا کسانی را کشت یا اسیر کرد. معز با فرستادن ناوگانی، جربه را به اطاعت باز آورد و یاران نکاری را کشت. پس از مرگ معز، اهالی جربه به فساد و راهزنی در دریا دست گشودند (تجانی، ۱۲۵؛ سراج، همانجا).

در حدود سال ۴۸۴ق/ ۱۰۹۱م روژۀ [۳]اول (در منابع اسلامی: رجار)، پادشاه نُرمان صقلیه (سیسیل) جربه را تصرف کرد. اما در ۴۹۱ق/ ۱۰۹۸م، تمیم بن معز بن بادیس این جزیره را باز پس گرفت (ابن اثیر، ۱۰/ ۱۹۸، ۲۷۹). از آنجا که مردم جربه به شرارت می‌پرداختند، ابوالحسن علی بن یحیی بن تمیم بن معز در ۵۱۰ ق/ ۱۱۱۶م با فرستادن ناوگانی جربه را زیر فرمان درآورد و آرامش و امنیت را برای کشتیهای مسافری و بازرگانی برقرار کرد (همو، ۱۰/ ۵۱۳-۵۱۴؛ تجانی، ۱۲۵-۱۲۶؛ ابن‌خلدون، ۶/ ۳۷۴؛ سراج، ۱/ ۳۵۹). بعداً العزیز (حک‌ ۵۰۰-۵۱۵ ق) از دیگر شاخۀ بنوزیری که بر بجایه حکم می‌راند، ناوگانی فرستاد و جربه را به زیر سلطۀ خود درآورد و با حاکم تونس مصالحه کرد (ابن‌خلدون، ۶/ ۱۷۴-۱۷۵).

در ۵۲۹ ق/ ۱۱۳۵م، روژۀ دوم با فرستادن ناوگانی جربه را فتح کرد. در این جنگ عده‌ای از اهالی جربه کشته شدند و دیگران امان یافتند و زنان و کودکان به اسارت درآمدند. در ۵۴۸ ق/ ۱۱۵۳م، مردم جربـه قیام کردند؛ اما در همان سال این قیـام فرونشانده شد و بیشتر اهالی جربه اسیر شدند (ادریسـی، ۱/ ۳۰۵؛ ابن‌اثیر، ۱۱/ ۳۲؛ تجانی، ۱۲۶). در ۵۵۱ ق/ ۱۱۵۶م، در زمـان پسر و جانشین او، ویلیام (ابن‌اثیـر، ۱۱/ ۲۰۳: غُلیالم)، جربـه از اطاعت او بیرون رفت (ابن‌اثیر، همانجا) و در ۵۵۴ ق/ ۱۱۵۹م، عبدالمؤمن بن علی، مؤسس دولت موحدون (حک‌ ۵۲۴-۵۵۸ ق) ضمن فتوحات خود در افریقیه (نک‌ : همو، ۱۱/ ۲۴۱-۲۴۵) بر جربه تسلط یافت و فرنگان را راند و وضع آنجا ثبات یـافت. چون امرای بنـی حفص بر افریقیـه مستولی شدنـد، پس از مدتـی کارشان به اختلاف کشیـد (ابن‌خلدون، ۶/ ۳۷۴). حیلاتـی از جنگ و کشمکـش میان دو گروه رقیب وهبیه و مستاوه در سالهای ۶۱۶ و ۶۴۲ ق در جربه یاد کرده است (ص ۴۴، ۴۵). گزارشهایی نیز از بروز قحط و گرانی در ۶۰۵ ق و شیوع وبا در سالهای ۶۵۰، ۶۶۶ و ۶۹۶ ق در جربه در دست است (نک‌ : همو، ۴۶- ۴۸، ۵۰).

در ۶۸۳ ق/ ۱۲۸۴م، در اوایل سلطنت امیرحفصی، ابوحفص عمر، مسیحیان بـه فرماندهی روژۀ لوریایی ــ که شاه سیسیل پیتر (پطرس) سوم آراگونی وی را فرستاده بود ــ با ۷۰ کشتی به جربه تاخت و آنجا را غارت، و ۳۰ کشتی مسلمانان را تصرف کرد و ۸ هزار نفر (قس: EI2: ۲ هزار نفر) از جوانان جربه از زن و مرد را به اسارت گرفت که در بازارهای برده‌فروشی اروپا فروخته شدند و این برای مسلمانان حادثه‌ای بسیار ناگوار بود (ابن‌قنفذ، ۱۴۹-۱۵۰؛ EI2؛ قس: تجانی، همانجا، نیز ابن‌خلدون، ۶/ ۳۰۵-۳۰۶، ۳۷۴، که تاریخ این حمله را ۶۸۸ ق/ ۱۲۸۹م نوشته‌اند؛ حیلاتی، ۴۴، که استیلای مسیحیان را بر جربه در ۵۸۳ ق در نبرد تاربِلاّ، و بازپس‌گیری آن را به دست مسلمانان در ۵۸۸ق نوشته است).

مسیحیان در ۶۸۸ ق/ ۱۲۸۹م، نزدیک شهر قدیمی جربه دژی استوار موسوم به قَشتیل ساختند. این دژ مربع شکل، و در هر گوشۀ آن برجی بود. دو برج از اینها گرد و دو برج دیگر هشت گوش بود. میان هر دو برج در وسط دیوار برجی مربع شکل و کوچک قرار داشت و پیرامون دژ خندقی حفر کرده بودند (تجانی، ۱۲۷- ۱۲۸؛ ابن‌خلدون، ۶/ ۳۷۴). مسیحیان سالانه ۱۰۰هزار دینار مالیات بر اهالی جربه تحمیل کردند (همو، ۶/ ۳۰۶).

پس از آن، نخستین درگیری در ۶۹۹ ق/ ۱۳۰۰م، میان اهالی جربـه و اسپانیاییها ــ کـه جربـه را در تصرف خود داشتند ــ در نزدیکی تاربلا در اطراف قشتیل روی داد (قوجه، ۴۵). در جمادی‌الاول ۷۰۶/ نوامبر ۱۳۰۶ امیر حفصی و شیخ دولت موحدون، ابویحیى زکریا بن احمد لحیانی، به قصد محاصرۀ جربه از تونس حرکت کرد و وارد جزیره شد و دو ماه دژ آنجا را در محاصره گرفت؛ اما بر اثر مقاومت مدافعان دژ، ناگزیر در ۲۶ شعبان ۷۰۶ به قابس بازگشت (تجانی، ۴-۵، ۱۲۸-۱۲۹، ۱۳۲؛ ابن‌خلدون، ۶/ ۳۱۹-۳۲۰؛ ابن قنفذ، ۱۵۹؛ عبدالوهاب، ۳/ ۱۶۹). در ۷۰۸ق/ ۱۳۰۸م، نیروهای دیگری به مسیحیان مستقر در جربه پیوستند که موجب قیام و درگیری مردم جربه با آنان گردید (ابن‌خلدون، ۶/ ۳۲۰). از این رو، فردریک حاکم سیسیل، رمون مونتانر را برای اشغال مجدد جربه فرستاد و او در سالهای ۷۱۱-۷۱۴ق/ ۱۳۱۱-۱۳۱۴م، حکومتی مستبدانه در جربه برقرار کرد (EI2).

عبدالله بن محمد تجانی در سفر خود طی سالهای ۷۰۶- ۷۰۸ق بــه تونس و طرابلس ــ کـه امیر ابویحیـى لحیانی را همراهی می‌کرده ــ گفته است: شهر قدیم جربه که مرکز جزیره به شمار می‌رفت، خالی از سکنه و به کلی ویران بوده است. این شهر کوچک طرحی مربع شکل داشت و باروی مرتفع پیرامون آن باقی بود. درون این شهر کوچک آثار مسجد جامع زیبایی که آن نیز خراب شده بود، به چشم می‌خورد و فقط حمامی کوچک در کنار قصبه سالم مانده بود (ص ۱۲۷- ۱۲۸).

حفصیان بارها کوشیدند که جربه را بازپس گیرند تا سرانجام، این جزیره در زمان ابویحیى ابوبکر ثانی، سلطان حفصی (حک‌ ۷۱۸-۷۴۷ق) به قلمرو اسلامی بازگشت. روایات دربارۀ تاریخ بازپس‌گیری جربه مختلف است. ابن‌خلدون یک جا فتح آن را در ۷۳۸ق/ ۱۳۳۸م به دست مخلوف بن کماد نوشته است (۶/ ۱۲۱، ۳۷۴) و در جای دیگر(۶/ ۳۰۲، ۳۰۶) تاریخ آن را در اواخر سال ۷۴۰ق/ ۱۳۴۰م در پی قیام اهالی جربه به رهبری ابوعبدالله بن حسین از بزرگان موحدون و همراهی ابن اومغار، از سران جربه یاد کرده است که مسیحیان را مجبور به ترک جربه و بازگشت به مالقه کرد. روایتی دیگر، خروج مسیحیان را از جربه در ۷۳۴-۷۳۵ق/ ۱۳۳۴-۱۳۳۵م پس از مقاومتی سخت نوشته است (EI2؛ قس: حیلاتی، ۴۵، که محاصرۀ مسیحیان را در قشتیل در ۶۳۳ ق (۷۳۳ ق؟) و اخراج آنان را از جربه در ۶۳۹ ق (۷۳۹؟) نوشته است).

چه بسا در همۀ تاریخهای یادشده درگیری میان مسلمانان و مسیحیان برقرار بوده، و بیرون راندن نهایی مسیحیان از جربه در ۷۴۰ق صورت گرفته است. سلطان حفصی حکومت جربه را به ابوالعباس احمد بن مکی (د ۷۶۶ق)، حاکم قابس واگذار کرد. با ورود احمد بن مکی به جزیره، محمدبن ثابت ــ حاکم طرابلس کـه دژ جربه را در اختیـار گرفته بود ــ جـزیـره را ترک کرد (ابن‌خلدون، ۶/ ۳۵۲، ۳۶۹). چون احمد بن مکی بدرفتاری پیشه کرد، ابو محمد بن تافراکین حاجب، پسرش ابوعبدالله را در ۷۶۳ق/ ۱۳۶۲م به جربه فرستاد و آنجا را تصرف کرد. ابوعبدالله کاتبش محمد بن ابی‌القاسم بن ابی العیون را به حکومت جربه گمارد. پس از مرگ حاجب، ابن‌ابی العیون اعلام استقلال نمود. از این رو، سلطان ابوالعباس احمد مستنصر (حک‌ ۷۷۲-۷۹۶ق) در ۷۷۴ق/ ۱۳۷۳م، پسرش ابوبکر را با لشکریانی به جربه فرستاد و آنجا را گرفت (همو، ۶/ ۳۷۴-۳۷۵، ۳۸۵-۳۸۶). مسیحیان تنها یک بار دیگر از ۷۸۵ تا ۷۹۴ق/ ۱۳۸۳-۱۳۹۲م بر جربه تسلط یافتند. در هنگام حمله به جربه، ناوگانی از ژنو به یاری سیسیلیها آمد (EI2). پس از آن، ابوالعباس جربه را باز پس گرفت و در ۷۹۵ق/ ۱۳۹۳م، پسر وی، عمر بر آنجا حکومت یافت (ابن‌خلدون، ۶/ ۴۰۲).

در قرن بعد، تلاشهای آلفونسوی پنجم آراگونی (در روایات اسلامی: ملک ارغون قطلانی) برای تصرف دوبارۀ جربه به شکست انجامید (EI2). در دهۀ اول ذیحجۀ ۸۳۵ ق/ ۳۰ژوئیۀ ۱۴۳۲م، وی بار دیگر به قصد تصرف جربه، با لشکری انبوه بدانجا تاخت و با بریدن پل، ارتباط میان جزیره و سرزمین اصلی تونس را قطع کرد. در پی آن، سلطان ابوفارس حفصی (حک‌ ۷۹۶-۸۳۷ ق) شخصاً به یاری مردم جربه رفت و از طریقی دیگر لشکری به جزیره فرستاد و دشمن ۲۷ روز پس از اشغال جربه، با کشتیهایش آنجا را ترک کرد (زرکشی، ۱۲۹-۱۳۰). مسلمانان قلعۀ دیگری نزدیک ویرانه‌های جربۀ کهن در شمال جزیره ساختند که به برج‌الکبیر معروف شد و در پیرامون دیوارهای آن، مرکز تجارتی کوچکی به نام حومة السوق ساختند که بعدها به مرکز جزیره بدل گشت (EI2).

روحیۀ مخالفت و استقلا‌ل‌خواهی اهالی جربه موجب برخورد با مسیحیان و نیز حفصیان بود. در ۸۸۵ ق/ ۱۴۸۰م، آنان بر ضد ابوعمر عثمان، سلطان حفصی شوریدند (همانجا) و پس از وفات وی (۸۹۳ ق) و در اثر ضعف جانشین او (ابوزکریا یحیى حفصی)، اهالی جربه خواهان استقلال شدند و پل رابط میان جربه و سرزمین اصلی تونس را از بیم حملۀ زمینی سلطان تونس قطع کردند (لئون افریقی، ۲/ ۹۴-۹۵).

منابع جدید از دودمانی به نام بنی‌زکریا یاد کرده‌اند که از طرف بنی‌حفص (فرمانروایان تونس) به ولایت جربه منصوب شدند. آغاز حکومت این دودمان دانسته نیست؛ اما گفته شده است که ابویحیى زکریا نخستین حاکم این دودمان بود و پس از وی حکومت به صورت موروثی به پسرش یحیى رسید و سپس پسران یحیى به نامهای سعید و احمد و صالح هم‌زمان حکومت جربه را به دست گرفتند. حکومت این دودمان ۳۷ سال به درازا کشید و ظاهراً در اوایل سدۀ ۱۰ق/ ۱۶م همچنان در مقام خود باقی بودند تا آنکه جربه به تصرف فرنگان، و سپس به استیلای پیاله پاشا، سردار عثمانی درآمد (زامباور، ۱۱۸؛ سلیمان، ۱/ ۱۰۴).

 

 

در زمان لئون افریقی (د ح ۹۵۷ق) جربه با وجود کشتارها و کشمکشهای داخلی، جزیره‌ای ثروتمند به شمار می‌رفت و بازرگانان اسکندرانی، ترک و تونسی به آنجا رفت و آمد داشتند. جربه سالانه ۲۰ هزار دوبل به سلطان می‌پرداخت (لئون افریقی، ۲/ ۹۵). جربه با صادرات محصولاتی مانند کشمکش، سیب، انجیر، خرما، نمک، و منسوجات پشمی موسوم به جربی با سرزمین اصلی تونس و نقاط دیگر، مانند ونیز روابط بازرگانی داشت (EI2).

در اوایل سدۀ ۱۰ق/ ۱۶م، اسپانیاییها که در پی تسلط بر مدیترانه بودند، توجه خود را به سوی جربه معطوف کردند. بنا بر روایتی مسیحی، در ۲۵ جمادی‌الاول ۹۱۶ ق/ ۳۱ اوت ۱۵۱۰م، پدرو ناوارو از سوی فردیناند پادشاه اسپانیا، با ۱۲ هزار سپاهی که پس از فتح طرابلس با خود داشت، به جزیرۀ جربه حمله کرد. ۳ هزار سپاهی نیز از بجایه به او پیوست که دو پسر دوکِ آلب [۱]در میان آنان بودند. اما آنان به سبب ناآشنایی با جزیرۀ جربه و گرفتار شدن در جریانهای جزر و مد، و مقاومت دلیرانۀ مسلمانان، ۵۰۰‘۱ کشته دادند که هزار نفر آنان از گرما و تشنگی جان باختند و عدۀ کمی توانستند به ناوگان خود پیوسته، جان به در برند (نک‌ : لئون افریقی، ۲/ ۹۵، نیز حاشیه؛ حیلاتی، ۳۲-۳۴). پس از آن، در پی حملۀ ناوگانی به فرماندهی دون نووو، شهسوار فرقۀ قدیس یوحنای شهر مسینا، در زمان شارل پنجم (شارل کن/ کارلوس) امپراتور امپراتوری مقدس روم (۱۵۱۹-۱۵۵۸م) و شاه اسپانیا، جربه ناگزیر به پذیرش قراری گردید که طبق آن می‌بایست سالانه ۵ هزار دوبل به نایب پادشاه سیسیل پرداخت کند (لئون افریقی، ۲/ ۹۶).

در بهار سال ۹۱۹ق/ ۱۵۱۳م، اُروج ــ دریانورد ترک و فـاتح و حاکم الجزایر ــ جزیرۀ جربه را برای حمله به سواحل مسیحیان، پایگاه خود قرار داد و اموال و غنایم خود را در آنجا نهاد (التر، ۳۵). در زمان خیرالدین بارباروس (ه‌ م)، برادر و جانشین اروج و دست‌نشاندۀ ترکان عثمانی، جربه پایگاه نیروهای داوطلبی بود که از آناتولی گسیل می‌شدند (التر، ۸۱). تورقود علی‌پاشا (دراگوت) دریازن ترک و از یاران خیرالدین بارباروس، در ۹۵۸ق/ ۱۵۵۱م، بر نیروهای آندرئا دوریا[۲]، دریاسالار جنووایی که پایگاه دریایی وی در جربه را محاصره کرده بود، حمله‌ای موفقیت‌آمیز داشت و سپس با تدبیر طرابلس را از تصرف دشمن آزاد ساخت (همو، ۲۰۹).

در ۱۵جمادی ‌الاول ۹۶۷ ق/ ۱۲فوریۀ ۱۵۶۰م، کشتیهای اسپانیایی و دیگر دولتهای متحد مسیحی، جربه را بار دیگر تصرف کردند و آنجا را پایگاهی برای حمله به طرابلس قرار دادند و استحکامات آن را تقویت کردند. در پی این حمله که به فرماندهی آندرئا دوریا و همراهی ژنرال دون آلوارو[۳]ی اسپانیایی صورت گرفت و در تاریخ عثمانی به جنگ جربه شهرت دارد، دولت عثمانی پیاله پاشا، دریا سالار خود را به سوی جربه فرستاد و او در ۱۷ جمادی‌الآخر ۹۶۷ ق/ ۱۵ مارس ۱۵۶۰م، به جربه رسید. ۵ روز بعد تورقود علی‌پاشا نیز به وی ملحق شد و در پی جنگی سخت، دشمن متحمل شکست و تلفاتی سنگین گردید و ناگزیر به فرار شد. هرمی که ترکان پس از این پیروزی، از سرکشتگان دشمن افراشتند و به برج الجماجم معروف گردید، تا ۱۲۶۴ق/ ۱۸۴۸م برپا بود و پس از آن با اجازۀ احمدبای، حاکم تونس، به گورستان مسیحیان در حومة السوق منتقل و به خاک سپرده شد (نک‌ : التر، ۲۱۰؛ نیز نک‌ : ه‌ د، پیاله پاشا؛ قس: حیلاتی، ۵، ۷، ۵۱، نیز حاشیۀ ۱۳۹). پس از این جنگ، تورقود، موسی بن جلود را پس از مرگ مسعود سمومنی (۹۶۷ ق) به عنوان امیر جربه تعیین کرد و به طرابلس رفت. بدین‌ترتیب، ریاست‌خاندان سمومنی در جربه پایان‌یافت. موسی‌بن جلود نخستین فرد از خاندان بنی جلود است که تا ۱۱۷۲ق/ ۱۷۵۹م، بر جربه حکومت کردند (حیلاتی، ۵۲؛ قوجه، ۷).

در ۹۷۸ق/ ۱۵۷۰م، به رغم خشک سالی و گرانی در جربه، جعفرپاشا والی طرابلس مالیات سنگینی بر اهالی این جزیره وضع کرد و این موجب گردید بسیاری از مردم، از این جزیره مهاجرت کنند (حیلاتی، ۹). در ۱۰۰۷ق/ ۱۵۹۹م، حاکم تونس وابستگی مالیاتی جربه به طرابلس را قطع کرد (همو، ۱۱). در سال بعد ابراهیم پاشا، والی طرابلس به جربه حمله کرد (همو، ۱۵). سرانجام در ۱۰۱۴ق/ ۱۶۰۵م، اهالی جربه نیروهای فرستاده شده از طرابلس را شکست دادند و پس از آن، جربه تابع تونس گردید(نک‌ : همو، ۲۰-۲۱، ۵۴؛ قس: EI2 : در زمان‌حکومت حَموده، بای تونس، حک‌ ۱۰۴۰-۱۰۶۹ق/ ۱۶۳۱-۱۶۵۹م).

در ۱۰۸۵ق/ ۱۶۷۴م، مراد دوم، بای تونس مدرسه‌ای در جربه بنا کرد که مرکزی برای ترویج مذهب مالکی در جنوب تونس گردید (صباغ، ۳۲۶). از اوایل سدۀ ۱۲ق/ ۱۸م به بعد‌ مذهب مالکی به تدریج جای مذهب اباضی را گرفت و تداول زبان عربی به منزلۀ زبان رایج آغاز شد (EI2).

در ۱۱۷۲ق/ ۱۷۵۹م علی‌پاشا بای‌ تونس عنوان قائد را به جای شیخ، برای نماینده و دست‌نشاندۀ خود در جربه برگزید و خاندان بنی عَیّاد را به این سمت تعیین کرد که تا ۱۲۶۵ق/ ۱۸۴۹م بر جربه حکومت کردند (قوجه، همانجا).

در ۱۲۰۸ق/ ۱۷۹۴م، علی بُلْغُر ماجراجوی طرابلسی جربه را اشغـال و غـارت کـرد، اما بـا لشکرکشی حموده ــ بای‌تونس ــ بدان سوی، پس از ۵۸ روز ناگزیر جزیره را رها کرد (EI2؛ مونس، ۲(۳)/ ۳۷۱). پس از فرمان احمدبای، حاکم تونس دایر بر ممنوعیت تجارت برده در ۱۲۶۲ق/ ۱۸۴۶م، جربه که یکی از بازارهای فروش برده بود، زیان دید؛ با این همه، به نوشتۀ جهانگردان، جربه در سدۀ ۱۳ق/ ۱۹م از لحاظ اقتصادی همچنان فعال و شکوفا بود. بر اساس معاهدۀ باردو دربارۀ تحت الحمایگی تونس، نیروی نظامی کوچکی از فرانسویان در اول رمضان ۱۲۹۸ق/ ۲۸ ژوئیۀ ۱۸۸۱م وارد جربه شد و در برج الکبیر مستقر گردید (EI2).

امروزه نزدیک ¼ از مردم‌جربه به بربری سخن‌ می‌گویند، اما همه به عربی نیز تکلم می‌کنند (ستهم، ۶۴). نیمی از جمعیت جربه اعتقاد به مذهب اباضی را در شکل وهبی حفظ کرده‌اند، اما بیشتر ساکنان آنجا در شرق و مرکز اهل تسنن هستند. در ۱۳۲۵ش/ ۱۹۵۶م، ۷۰۰‘ ۲ تن یهودی در روستاهایی در شمال جزیره سکنا داشتند (دپوا، ۱۴۴) که پس از استقلال تونس، بیشتر آنها به فرانسه و فلسطین مهاجرت کردند (ستهم، همانجا).

علمای بسیاری به ویژه از مذهب اباضی به جربه منسوب بوده، یا در آنجا سکنا گزیده‌اند. سلیمان بن احمد حیلاتی جربی (د ۱۰۹۹ق) در رسائل خود که با عنوان علماء جربه به چاپ رسیده، به معرفی عالمان جربه و مکان دفن آنها پرداخته، و حوادث جربه در دوران اسلامی تا روزگار خود را به اختصار یاد کرده است. شماری از این علما اینان‌اند: ابومسور یَهراسن (نیمۀ اول سدۀ ۴ ق/ ۱۰م) که مؤسس واقعی حرکت علمی و فکری‌ای به شمار می‌رود که نزدیک ۸ قرن در جربه دوام یافت. جامع کبیر و مدرسۀ مجاور آن در حومۀ حَشّان از بناهای او ست؛ ابوعمرو نَمیلی (نیمۀ اول سدۀ ۵ ق/ ۱۱ م)؛ ابوطاهر اسماعیل بن موسى جیطالی (د ۷۳۷ق)؛ ابوالفضل ابوالقاسم بَرّادی (نیمۀ دوم سدۀ ۸ ق/ ۱۴م)؛ عبدالرحمان بن احمد حیلاتی (سدۀ ۱۰ق/ ۱۶م)؛ و محمد بن عمر بن ابی ستّه، مشهور به مُحَشّی (د ۱۰۸۸ق) (حیلاتی، ۷۳، ۷۵-۷۶، ۷۸، ۸۰ - ۸۲).

شماری از مساجد تاریخی جربه اینها ست: جامع الکبیر در حومۀ حَشّان (سدۀ ۴ق/ ۱۰م)؛ جامع لاکین / تلاکین (تأسیس: ۶۰۱ ق/ ۱۲۰۵م) در حومۀ غیزِن؛ مسجد اولاد ابی‌زکریا، معروف به مسجد سیدی زِکری (تأسیس: ۶۶۳ ق/ ۱۲۶۵م)؛ مسجد وِلحی (تأسیس: نیمۀ دوم سدۀ ۷ق/ ۱۳م)؛ و مسجد شیخ صالح سمومنی (توسعه در ۱۰۲۸ق/ ۱۷۹۴م) در حومة السوق (همو، ۲۴، ۴۷، ۴۸، ۶۳، ۸۶؛ قوجه، ۲۴، ۴۷، ۴۸، ۶۳، ۸۶). از دیگر آثار مهم جربه، دژ قشتیل (بنا در ۶۸۸ ق/ ۱۲۸۹م) در جنوب شرقی جزیره است (همو، ۱۵، ۴۴).

مهم‌ترین ویژگی جربه در حال حاضر جاذبۀ توریستی آن است که پس از استقلال تونس، و به خصوص از اوایل دهۀ ۱۹۶۰م موجب جذب و رشد جمعیت جزیره شده است. با توسعۀ صنعت جهانگردی که از دهه‌های ۸۰ و ۹۰م به شکل خیره‌کننده‌ای ادامه دارد، جمعیت جربه از ۶۳ هزار نفر در ۱۹۵۶م اکنون به حدود ۱۲۰ هزار نفر رسیده است (ستهم، ۵۶).

 

مآخذ

ابن‌ابی دینار، محمد، المؤنس، به کوشش محمد شمام، تونس، ۱۳۸۷ق؛ ابن‌اثیر، الکامل؛ ابن خلدون، عبدالرحمان، تاریخ، بیروت، ۱۳۹۱ق/ ۱۹۷۱م؛ ابن‌عبدالمنعم حمیری، محمد، الروض المعطار، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۸۰م؛ ابن‌قنفذ، احمد، الفارسیة، به کوشش محمد شاذلی نیفر و عبدالمجید ترکی، تونس، ۱۹۶۸م؛ ابوعبید بکری، عبدالله، المسالک و الممالک، به کوشش وان لون و ا. فره، تونس، ۱۹۹۲م؛ ابوالفدا، تقویم البلدان، به کوشش رنو و دوسلان، پاریس، ۱۸۴۰م؛ ادریسی، محمد، نزهة‌المشتاق، قاهره، ۱۴۰۹ق/ ۱۹۸۹م؛ التر، عزیز سامح، الاتراک العثمانیون فی افریقیا الشمالیة، ترجمۀ محمود علی عامر، بیروت، ۱۴۰۹ق/ ۱۹۸۹م؛ تجانی، عبدالله، رحلة، به کوشش حسن حسنی عبدالوهاب، تونس، ۱۹۸۱م؛ حیلاتی جربی، سلیمان، علماء جربة، به کوشش محمد قوجه، بیروت، ۱۹۹۸م؛ دپوا، ژ.، تونس، ترجمۀ صادق مازیغ، تونس، ۱۹۶۹م؛ زامباور، معجم الانساب، ترجمۀ زکی محمد حسن بک و حسن احمد محمود، بیروت، ۱۴۰۰ق/ ۱۹۸۰م؛ زرکشی، محمد، تاریخ الدولتین الموحدیة و الحفصیة، به کوشش محمد ماضور، تونس، ۱۹۶۶م؛ ستهم، حافظ ، شخصیة الاقالیم الجغرافیة التونسیة، تونس، ۱۹۹۹م؛ سراج اندلسی، محمد، الحلل السندسیة، به کوشش محمد حبیب هیله، بیروت، ۱۹۸۵م؛ سلیمان، احمد سعید، تاریخ الدول الاسلامیة و معجم الاسر الحاکمة، قاهره، ۱۹۷۲م؛ صباغ، لیلی، «معالم الحیاة الفکریة فی الولایات العربیة فی العصر العثمانی»، الدولة العثمانیة تاریخ و حضارة، به کوشش اکمل الدین احسان اوغلی، ترجمۀ صالح سعداوی، استانبول، ۱۹۹۹م؛ طبری، تاریخ؛ عبدالحمید، سعد زغلول، تاریخ المغرب العربی، اسکندریه، ۱۹۷۹م؛ عبدری، محمد، رحلة، به کوشش محمدفاسی، رباط، ۱۹۶۸م؛ عبدالوهاب، حسن حسنی، ورقات عن الحضارة العربیة بافریقیة، به کوشش محمدعروسی مطوی، تونس، ۱۹۷۲م؛ قوجه، محمد، مقدمه و حاشیه بـر علماء جربة (نک‌ : هم‌ ، حیلاتی)؛ لئون افریقی، حسن بن محمد وزان، وصف افریقیا، ترجمۀ محمد حجی و محمد اخضر، بیروت، ۱۹۷۸م؛ مسعودی، علی، التنبیه و الاشراف، به کوشش عبدالله اسماعیل صاوی، قاهره، ۱۳۵۷ق/ ۱۹۳۸م؛ مقدیش، محمود، نزهة الانظار، به کوشش علی زواری و محمد محفوظ ، بیروت، ۱۹۸۸م؛ مونس، حسین، تاریخ المغرب و حضارته، بیروت، ۱۴۱۲ق/ ۱۹۹۲م؛ یاقوت، بلدان، نیز:

 

EI2.

محمدرضا ناجی

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 4  صفحه : 1656
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست