responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 4  صفحه : 1649

جبرتی، ابوالعزم

نویسنده (ها) : محمد حسین اشرف

آخرین بروز رسانی : دوشنبه 4 آذر 1398 تاریخچه مقاله

جَبَرْتی، ابوالعزم عبدالرحمان بن حسن (د ۱۲۳۷ یا ۱۲۴۰ق/ ۱۸۲۲ یا ۱۸۲۵م)، تاریخ‌نگار و دانشمند نامی مصر.

خاندان جبرتی منسوب به جبرت (جبرتی، عجائب...، ۱/ ۴۴۱؛ قس: صیاد، ۵۸۶)، از مناطق مسلمان‌نشین و حنفی مذهب زیلع در شمال حبشه بودند (جبرتی، همان، ۳/ ۶۶؛ شرقاوی، ۱۰۳۱؛ شیال، ۱۰). جد هفتم عبدالرحمان، به همین نام، در اوایل سدۀ ۱۰ق/ ۱۶م به قصد حج و تحصیل از جبرت خارج شد (مبارک، ۸/ ۱۵) و پس از مدتی اقامت در مکه و مدینه به قاهره رفت و همان‌جا ساکن شد (جبرتی، شرقاوی، همانجا؛ احمد، ۱۹۵؛ شیال، ۱۰-۱۱؛ قاسم، ۴۸). برخی این عبدالرحمان را با ابوالعزم عبدالرحمان صاحب تاریخ که در اینجا به احوال او پرداخته می‌شود، خلط کرده‌اند (نک‌ : نجاریان‌زاده، ۲۳-۲۴). بسیاری از شیوخ رواق جبرت در الازهر از این خاندان سر برآوردند (جبرتی، همان، ۷۰؛ شرقاوی، همانجا؛ مبارک، ۸/ ۱۵-۱۷؛ برای آگاهی از رواق جبرت، نک‌ : نجاریان‌زاده، ۲۹-۳۳؛ عیسى، ۱۴۶).

حسن بن برهان‌الدین پدر عبدالرحمان، از بزرگ‌ترین دانشمندان دوران خود در علوم مختلف دینی، نجوم و ریاضیات بود (مبارک، ۸/ ۲۱، ۲۳-۲۴؛ عنان، ۱۷۸؛ زیدان، ۴/ ۲۵۵-۲۵۶). او زبانهای ترکی و فارسی را نیز نیک می‌دانست (مبارک، ۸/ ۲۳؛ شیال، ۱۲؛ شرقاوی، ۱۰۳۲) و آخرین کسی بود که در الازهر علم هیئت تدریس کرد (همو، ۱۰۳۳؛ شیال، همانجا؛ EI1) و شهرتش چنان بود که افرادی از فرنگ برای فراگیری هندسه نزد او می‌رفتند (شرقاوی، ۱۰۳۵؛ قاسم، همانجا).

جبرتی تحصیلات مقدماتی خود را در مکتب‌خانه‌های اطراف الازهر گذراند. پسر او عبدالرحمان جبرتی در قاهره زاده شد (جبرتی، همان، ۱/ ۲۱-۳۱، ۲/ ۱۱۱) و در ۱۱ سالگی حافظ قرآن شد (احمد، همانجا؛ شرقاوی، ۱۰۳۷؛ قاسم، همانجا؛ عنان، ۱۷۷). جبرتی یک بار در ۱۱۸۲ق یعنی در ۱۴ سالگی (شرقاوی، ۱۰۳۶) و بار دیگر در ۱۱۹۵ق یعنی در ۲۷ سالگی ازدواج کرد (همو، ۱۰۳۷-۱۰۳۸). خلیل تنها پسر او حاصل ازدواج دوم است (احمد، ۱۹۶؛ قس: شرقاوی، ۱۰۳۸).

عبدالرحمان فقه و لغت و ادب را در الازهر نزد پدر و پس از او نزد مرتضى زبیدی لغت‌شناس نامی و صاحب تاج العروس، فرا گرفت (همو، ۱۰۳۷-۱۰۳۸؛ شیال، ۱۲؛ احمد، همانجا). با پایان تحصیلات در الازهر، به کتابخانۀ بزرگ پدر ــ که برای استفادۀ عامه در خانۀ خود تأسیس کرده بود ــ اهتمام ورزید و آن را بیش از پیش سامان داد و در کنار آن به تشکیل حلقه‌های درس پرداخت (جبرتی، همان، ۱/ ۴۶۰؛ مصطفى، ۳۲). عبدالرحمان با توجه به اعتبار و موقعیت علمی و اجتماعی پدر (نک‌ : جبرتی، همان، ۱/ ۴۵۸، ۴۶۰-۴۶۱؛ شیال، همانجا؛ عیسى، ۱۴۵-۱۴۶) با بسیاری از علمای عصر آشنا شد و ضمن تلمّذ نزد آنان در علوم آن زمان دستی قوی یافت (قاسم، ۴۹؛ سروجی، «کتاب...»، ۲۸۰؛ عنان، ۱۷۸؛ احمد، همانجا)؛ تا جایی که از بزرگ‌ترین دانشمندان قاهره به شمار رفت (EI1) و همچون پدر و اجداد خود ضمن تدریس در الازهر (عنان، همانجا) شیخ رواق جبرت شد (احمد، همانجا). جبرتی پس از مرگ پدر وارث ثروت هنگفت او شد (شرقاوی، ۱۰۳۷؛ احمد، ۱۹۵، ۱۹۶؛ عیسى، ۱۴۵).

به دنبال حملۀ ناپلئون به مصر در ۱۲۱۳ق/ ۱۷۹۸م، جبرتی این شهر را ترک کرد و به مزرعه‌اش در ابیار (ه‌ م) رفت (شرقاوی، ۱۰۳۸؛ شیال، ۱۲-۱۳؛ عنان، همانجا؛ احمد، ۱۹۷). ناپلئون برای ابراز حسن نیت و شرکت دادن بزرگان مصر در تصمیمات حکومتی، در ۱۲۱۵ق/ ۱۸۰۰م انجمنی موسوم به «انجمن دیوان» به دست ژنرال منو تأسیس کرد (سجادی، ۱۰۷؛ عنان، همانجا؛ شیال، ۱۳؛ احمد، همانجا). آنگاه جبرتی را از ابیار فرا خواند و وی را به عضویت این انجمن که متشکل از ۹ تن از بزرگان مصر بود، منصوب کرد (زیدان، ۴/ ۲۵۶؛ شرقاوی، احمد، عنان، همانجاها؛ شیخو، ۱/ ۲۰-۲۱؛ کحاله، ۵/ ۱۳۳؛ حتی، ۳/ ۸۷۴ ؛ قاسم، ۵۶)؛ اما جبرتی در این مقام به مخالفت با برخی اعمال فرانسویان از جمله نوع پوشش زنان فرانسوی، بی‌اعتنایی آنان به مقدسات دینی مسلمانان، اهانت به مسجد جامع الازهر و از همه مهم‌تر منع سفر حج، برخاست (جبرتی، همان، ۲/ ۲۳۱، ۴۳۶-۴۳۷، مظهر...، ۳۱-۳۲، ۳۸، ۵۷، ۶۰-۶۱، جم‌ ) و حتى فرانسویان را کافر خواند (مثلاً نک‌ : همان، ۲، ۴، ۷، ۸). با این همه، گاه از برخی اقدامات مثبت آنان همچون تأسیس کتابخانه‌ها، انجمنها، کارخانه‌ها و نیز جلب دانشمندان و فعالیتهای علمی آنان، نظم بخشیدن به امور اداری و قضا و قرنطینۀ مصر در هنگام شیوع طاعون (همو، عجائب، ۴/ ۳۴۷-۳۵۲، جم‌ ، مظهر، ۵۱، ۱۸۸-۱۸۹، ۱۹۳-۱۹۵؛ عنان، ۱۸۴) تمجید می‌کرد.

جبرتی تقریباً ۲۰ سال پایانی عمر خود را در دورۀ حکومت محمدعلی پاشا (حک‌ ۱۲۲۰-۱۲۶۴ق) گذراند؛ اما سرگذشت او در این دوره، مورد اختلاف است (شیخو، ۱/ ۲۱؛ قس: مبارک، ۸/ ۳۳؛ عنان، ۱۸۹). خروج فرانسویان از مصر و آغاز حکومت محمدعلی پاشا بر این کشور و حوادثی که پس از آن رخ داد، جبرتی را به گردآوری یادداشتهایش در قالب تاریخ مصر برانگیخت (نک‌ : ادامۀ مقاله). او که نخست از پایان تسلط فرانسویان و بازگشت سلطۀ عثمانی خشنود بود، کتابی نگاشت و به وزیر عثمانی تقدیم کرد (شرقاوی، ۱۰۳۸؛ نیز نک‌ : ادامۀ مقاله)؛ اما پس از چندی از آنان روی برتافت و با انتقاد از عثمانیان و به‌ویژه محمدعلی پاشا، حکومت فرانسویان را در برخی مواقع ترجیح داد (شرقاوی، ۱۰۴۲). او در نوشته‌های خود بر ۱۷ سال نخست حکومت محمدعلی پاشا نقدهایی گزنده وارد کرده است. اقدامات محمدعلی پاشا برای لغو امتیازات گذشتۀ شیوخ و گرفتن مالیات از آنها از انگیزه‌های جبرتی بود (همانجا). البته جبرتی گاه محاسن محمدعلی و اقدامات مثبت او را نیز برشمرده است (مثلاً نک‌ : عجائب، ۳/ ۵۶۱). برخی معتقدند که چون جبرتی در سالهای آغازین حکومت محمدعلی می‌زیست، هنوز اقدامات مثبت وی به نتیجه نرسیده بود؛ و اگر جبرتی اندکی بیشتر می‌زیست و آن نتایج را می‌دید، این‌چنین از او انتقاد نمی‌کرد (خاکی، ۳۷۷، ۳۸۰).

انتقادهای شدید جبرتی از محمدعلی پاشا و اطرافیانش محمدعلی پاشا را خشمناک کرد و کار به آنجا کشید که به دستور او و کمک دامادش، محمدعلی دفتردار ــ که خود از شیوخ قاهره بود ــ خلیل، تنها پسر جبرتی را که در دربار وظیفۀ تعیین اوقات شرعی داشت، در ۱۸۲۲م در محلۀ شبرا به قتل رساندند (شرقاوی، ۱۰۳۸-۱۰۳۹؛ شیخو، ۱/ ۲۱؛ قاسم، ۵۰؛ احمد، ۱۹۷). جبرتی که در آن هنگام، مشغول ثبت وقایع انقلاب یونان بود، پس از این حادثه دست از کار کشید و حتى از بازبینی نوشته‌های خود نیز سر باز زد (قاسم، همانجا)؛ از این‌رو جزء پایانی تاریخ او برخلاف جزء پیشین آن فاقد شرح و بسط کافی است و خود نیز تا حدودی بر این مهم معترف است (جبرتی، همان، ۳/ ۳۱۵؛ نیز نک‌ : قاسم، همانجا؛ احمد، ۲۰۵).

دربارۀ تاریخ و چگونگی مرگ او اختلاف است. او پس از مدتی نابینا شد و به احتمال قوی در ۱۲۴۰ق/ ۱۸۲۵م درگذشت (زیدان، ۴/ ۲۵۶؛ لین، ۲۲۰؛ شیال، ۱۰؛ شیخو، همانجا؛ سروجی، «کتاب»، ۲۸۳؛ عنان، ۱۷۷، ۱۸۹؛ قس: دبس، ۸/ ۲۱۶؛ واندیک، ۸۸، ۴۲۰؛ قاضی، ۱۳۳).

برخی بر آن‌اند که جبرتی، خود در دربار محمدعلی به عنوان مفتی حنفیه (کحاله، همانجا)، تعیین وقت شرعی می‌کرد (نک‌ : شرقاوی، ۱۰۳۸) و به دستور محمدعلی که از اندیشه‌های جبرتی، و کتاب در حال تألیف او یعنی عجائب الآثار فی التراجم و الاخبار خبر داشت (همو، ۱۰۴۸)، دستور قتل وی را صادر کرد و او را سرانجام، در شب ۲۷ رمضان ۱۲۳۷ق به غفلت گرفتند و به دار آویختند (شیخو، همانجا؛ کحاله، ۵/ ۱۳۳؛ حتی، ۳/ ۸۷۴؛ جندی، ۲۱۹؛ واندیک، ۸۸؛ دبس، همانجا؛ سرکیس، ۶۷۵). گفته‌اند پیکر او را دو سال پس از قتلش در مقبرۀ جبرتیه که هنوز به همین نام است، در محلۀ مجاورین دفن کردند (عنان، ۱۸۹؛ قس: شرقاوی، ۱۰۳۹). پس از مرگ او منزلش در صنادقیه و کتابخانۀ بزرگ خاندان جبرتی در آتش سوخت (همانجا).

 

آثـار

جبرتی بیشتر عمر خود را در قاهره، و به کسب دانش و تدریس در منزل خود و الازهر و حاشیه‌نویسی بر آثار پدر و تألیف و شرکت در محافل علمی گذراند (زکی، ۴۶۸؛ شیال، ۱۲؛ مصطفى، ۳۲؛ عبدالکریم، ۲۱-۲۲).

مشوق اصلی جبرتی در تاریخ‌نگاری، مرتضى زبیدی بود. زبیدی نیز خود از جانب محمد خلیل مرادی (د ۱۲۰۶ق) مفتی مشفق بدین کار ترغیب شد (جبرتـی، عجائب، ۲/ ۱۴۱). مرادی که برای تألیف سلک الدرر، نیاز به جمع‌آوری شرح احوال اعلام سدۀ ۱۲ق داشت، در ۱۲۰۰ق از نویسندگان و مورخان سرزمینهای مختلف یاری طلبید تا شرح احوال بزرگان سرزمین خود را در اختیار او بگذارند. در آن میان زبیدی که به درخواست مرادی مأمور گردآوری شرح احوال بزرگان مصر شده بود، چون خود مشغول تألیفات دیگر بود، جبرتی را به این کار برانگیخت. جبرتی که در آن موقع، تحصیلات خود را در الازهر به اتمام رسانده بود، به جمع‌آوری شرح احوال نامداران سدۀ پیش از خود در مصر و حجاز برخاست (نک‌ : همانجا؛ شرقاوی، ۱۰۴۴؛ شیال، ۲۲؛ قاسم، ۴۹؛ انیس، ۱۱۴؛ احمد، ۲۰۳). او در آغاز به طبقه‌بندی اقشار و اصناف مختلف پرداخت و در شرح احوال بزرگان، پیامبـران را در طبقۀ اول، و دانشمندان، امیران، والیان و پرهیزگاران را در مراتب بعدی قرار داد (زیاده، ۲۷۴). چون به سبب گستردگی موضوع، کار بر او دشوار آمد، از اسماعیل خشاب کمک گرفت (مصطفى، ۳۳؛ قاسم، همانجا) و این کار را تا دو سال ادامه داد (مصطفى، همانجا؛ عمر، ۷). جبرتی در این مدت از توصیه‌های زبیدی نیز سود جست (جندی، ۲۲۰). حاصل این یادداشتها در رسالۀ زبیدی با نام المعجم المختص، و کتاب سلک الدرر محمد خلیل بن علی مرادی و عجائب الآثار خود او مشهود است (نک‌ : شیال، ۲۱-۲۴؛ قاسم، همانجا).

پس از مرگ زبیدی در ۱۲۰۵ق/ ۱۷۹۰م جبرتی در ادامۀ کار تردید کرد؛ اما چندی بعد، مرادی طی نامه‌ای از جبرتی خواست تا مطالب گردآوری شده را همراه یادداشتهای زبیدی برای وی بفرستد (همانجا). جبرتی نیز چنین کرد (نک‌ : عجائب، ۴/ ۲۱۲) و مجموعه‌ای شامل ۱۰ جزوه به ترتیب حروف الفبا، تحت عنوان المعجم المختص (انیس، همانجا؛ سروجی، «عجائب...»، ۲۱۳) نزد مرادی فرستاد (جبرتی، همان، ۲/ ۱۴۱؛ احمد، ۲۰۳؛ شیال، ۲۲؛ انیس، ۱۱۵) و خود نیز به نگارش ادامه داد. اما به دنبال مرگ زود هنگام مرادی، جبرتی به شدت متأثر شد و بار دیگر دست از کار کشید (جبرتی، همان، ۴/ ۲۱۲؛ قاسم، ۴۹).

حملۀ فرانسویان به مصر و عضویت جبرتی در انجمن دیوان، وی را برآن داشت تا نگارش و ثبت حوادث را با شیوه‌ای متفاوت، یعنی شرح وقایع به صورت روزانه به‌ویژه در ۷ ماه اول حضور فرانسویان در مصر از سر گیرد (سروجی، همان، ۲۱۴) و اولین اثر خود را با نام مدة الفرنسیس بمصر یا مدة دخول الفرنسیس بمصر، ارائه دهد (رمضان، ۲۳۴؛ قاسم، همانجا؛ سروجی، «کتاب»، ۲۸۲، «عجائب»، ۲۱۲، ۲۱۵).

کتاب دیگر او مظهر التقدیس بذهاب دولة الفرنسیس نام دارد که مشتمل بر تاریخ مصر در سالهای ۱۲۱۳-۱۲۱۶ق/ ۱۷۹۸-۱۸۰۱م است. در ۱۸۰۱م با خروج قوای فرانسه، جبرتی نیز به نشانۀ مشارکت در شادی مردم و خوشامدگویی به عثمانیان (احمد، ۲۰۴) کتاب مظهر التقدیس را به کمک شیخ حسن عطار (شیال، ۲۵؛ رمضان، ۲۴۸؛ قس: انیس، ۱۱۶) و به سفارش یوسف پاشا، فرمانده ارتش عثمانی نگاشت (سروجی، همان، ۲۱۵). او در این کتاب، پس از توضیح مختصری دربارۀ تاریخ بشر از حضرت آدم(ع) تا دولتهای اسلامی، به عصر عثمانیان مصر وارد شده، و سپس با استفاده از کتاب مدة الفرنسیس و یادداشتهای پیشین خود، بسیاری از حوادث سالهای ۱۲۱۳-۱۲۱۶ق یعنی دورۀ اشغال مصر به‌ویژه ماههای اول آن را به تصویر کشیده است (مصطفى، ۳۳؛ شیخو، ۱/ ۲۱؛ انیس، نیز سروجی، همانجاها). او در این کتاب به روابط دوستانۀ خود با فرانسویان اشاره‌ای نکرده است. تألیف این کتاب در ۱۲۱۶ق پایان یافت (شرقاوی، ۱۰۵۴).

جبرتی پس از تألیف این کتاب (نک‌ : ص ۲۶۳؛ شیال، ۲۶؛ قاسم، ۵۹)، آن را به یوسف پاشا ــ که وارد قاهره شده بود ــ تقدیم کرد (شرقاوی، ۱۰۳۸؛ مصطفى، نیز شیال، همانجاها؛ قاسم، ۴۹، ۵۸-۵۹؛ احمد، همانجا؛ انیس، ۱۱۸). یوسف پاشا نیز آن را بر سلطان سلیم سوم (حک‌ ۱۲۰۳-۱۲۲۱ق) عرضه کرد که تحسین وی را برانگیخت (عنان، ۱۸۹) و به مصطفى بهجت رئیس پزشکان دربار دستور داد تا آن را به ترکی ترجمه کند (شرقاوی، نیز انیس، همانجاها؛ سروجی، همان، ۲۲۱). به جهت این کتاب را در ۱۲۲۲ق/ ۱۸۰۳م، یعنی در زمان حیات مؤلف، ترجمه کرد (شرقاوی، همانجا؛ قاسم، ۴۹-۵۰؛ عنان، انیس، نیز قس: سروجی، همانجاها). سپس احمد عاصم افندی در ۱۲۲۵ق/ ۱۸۱۰م، مجدداً آن را به ترکی بر گرداند (شرقاوی، همانجا؛ احمد، ۲۱۳).

برخی جبرتی را در تألیف مظهر التقدیس تحت تأثیر شیخ حسن عطار می‌دانند (قاسم، ۵۹)، اما بنابر شواهدی باید جبرتی را نویسندۀ اصلی، و عطار را تنها یک مؤلف همکار و گردآورندۀ اخبار، اشعار و نصوص دانست (جبرتی، همان، ۹، ۲۰۶، ۲۰۹، ۲۴۷؛ شیال، ۲۵). در این اثر ضمن اشاره به برخی حوادث، به بسیاری از آثار تاریخی و طبیعی مصر نیز اشاره شده است (نک‌ : ص ۳-۵). ترجمۀ ترکی و فرانسوی قسمتی از آن به کوشش الکساندر کاردن[۱]، مترجم کنسولگری فرانسه در قاهره، همراه مختصری از کتاب نقولای ترک در ۱۲۵۰ق/ ۱۸۳۵م، در اسکندریه چاپ شده است (سروجی، «کتاب»، ۲۸۲، «عجائب»، ۲۲۴؛ عنان، ۱۸۵) که بنا بر نظر کرمر [۲]ترجمه‌ای بسیار ناقص است؛ اما بعدها به صورت کامل به زبان فرانسه (سروجی، «کتاب»، همانجا، «عجائب»، ۲۲۵؛ قاسم، ۵۰) و به صورت پراکنده به زبانهای مختلف از جمله روسی و ترکی نیز ترجمه شد (زیدان، ۴/ ۲۵۶؛ سروجی، «کتاب»، همانجا). کتاب مظهر التقدیس در پاریس و در ۱۸۳۸م نیز تجدید چاپ شد (شیال، ۲۶). چاپهای مختلفی از این اثر در دست است (قاهره، مطبعة دارالکتب المصریه، ۱۹۹۸م؛ دارالمعارف، ۱۳۷۸ق/ ۱۹۵۸م؛ نک‌ : الفهرس...، ۲۸۰۷؛ برای فهرست نسخه‌های چاپی و خطی و ترجمه‌ها، نک‌ : عبدالمطلب، ۱۸۰-۱۸۱؛ سروجی، «عجائب»، ۲۱۷-۲۱۹؛ اعظمی، ۶۷).

عجائب الآثار فی التراجم و الاخبار، یا تاریخ جبرتی، مشهورترین اثر جبرتی در تاریخ مصر سدۀ ۱۲ و ۱۳ق است. اهمیت این اثر به خصوص به سبب اشتمال بر حوادث و جریاناتی است که در عصر جبرتی اتفاق افتاده، و در این کتاب به تفصیل آمده است (مصطفى، ۳۳-۳۴؛ احمد، ۲۰۴). عجائب الآثار همچنین در پژوهشهای مربوط به تاریخ‌نگاری عصر عثمانی، از اهمیت خاصی برخوردار است (ایالُن، 393؛ زیاده، ۲۷۳). محققان این کتاب را تکملۀ تاریخ بدایع الزهور ابن ایاس که خود تکملۀ تاریخ مقریزی است، تلقی کرده‌اند (واندیک، ۸۸، ۴۲۰؛ دبس، ۲۱۵؛ اعظمی، همانجا؛ سروجی، «کتاب»، ۲۸۲). جبرتی این کتاب را با مقدمه‌ای در باب تاریخ و فوائد آن آغاز کرده، و آنگاه دربارۀ ترتیب و تنظیم تراجم احوال سخن گفته، و سپس نوعی سیاست‌نامه و نصیحةالملوک ارائه داده است (نک‌ : ۱/ ۲۲-۲۸؛ سروجی، همانجا) و سرانجام وارد متن تاریخ مصر شده است. این اثر، ضمن توصیف بسیاری از اماکن و معابر قاهره (نک‌ : ۱/ ۹۳، ۱۲۱، ۱۲۴، ۲۵۱، ۲۵۷، جم‌ ؛ نیز نک‌ : زکی، ۴۷۷-۴۷۸؛ سروجی، همان، ۲۸۰-۲۸۱) و شرح احوال بزرگان و علما و امیران، شرح احوال بسیاری از صاحبان حرف و مشاغل را نیز در‌بر دارد (سروجی، همانجا؛ احمد، ۲۰۶). جبرتی مطالب دو بخش آغازین اثر خود را (نک‌ : ۱/ ۳۰، ۶۶) از مورخانی چون اسحاقی و به ویژه احمد شلبی عبدالغنی نقل کرده است. بخش اول از حوادث سال ۱۱۰۰ تا ۱۱۸۹ق، و بخش دوم از ۱۱۹۰ تا ۱۲۱۲ق یعنی دوران حکومت ابراهیم بک و مراد بک، و حوادث مهمی از جمله شیوع طاعون در مصر را در‌بر دارد (نک‌ : ۱/ ۲۲۲). وقایع مربوط به اشغال مصر توسط فرانسویان در بخش سوم این اثر جای دارد. گویا جبرتی برای ذکر وقایع این دوره نیز به کتاب مظهر التقدیس تکیه داشته، و شرح برخی حوادث را بدان افزوده، و تاریخ مصر را از ۱۲۱۶ تا ۱۲۲۰ق ادامه داده است؛ اما به نظر می‌رسد در انتقاد از فرانسویان لحنی آرام‌تر از کتاب مظهر التقدیس انتخاب کرده است (نک‌ : شرقاوی، ۱۰۵۲؛ قاسم، ۵۰؛ احمد، ۲۰۴؛ انیس، ۱۱۷).

بخش چهارم تاریخ جبرتی از فتح مصر به وسیلۀ سلطان سلیم اول و آغاز حکومت محمدعلی پاشا بر مصر یعنی ۱۲۲۱ق/ ۱۸۰۶م تا پایان ۱۲۳۶ق/ ۱۸۲۱م، یعنی اواسط حکومت محمدعلی را در‌بر می‌گیرد. او حوادث مهم این دوران را روز به روز، به تفصیل یا به اختصار (نک‌ : ۱/ ۲۱، ۷/ ۴۸۶)، بیان کرده (نیز نک‌ : سرکیس، ۶۷۶؛ واندیک، ۴۲۱؛ شیخو، ۱/ ۲۱؛ سروجی، «کتاب»، ۲۸۴)، و در پایان هر سال به شرح حال وفیات آن سال پرداخته است (سروجی، همانجا). انتقاد از نخستین سالهای حکومت محمدعلی پاشا (سروجی، همان، ۲۸۳؛ قس: قاسم، همانجا)، و شخص او و دولتمردانی که تابع و طرف‌دار او بودند، از ویژگیهای این بخش از عجائب الآثار است (همو، ۵۰، ۵۴-۵۵)؛ به همین دلیل، اثر او تا ۱۲۹۷ق/ ۱۸۸۰م منتشر نشد (نک‌ : ادامۀ مقاله).

 

اشتمال این اثر بر مباحثی چون وصف فضای اجتماعی مصر در سده‌های ۱۲ و ۱۳ق، بیان احوال قشرهای مختلف، تراجم بزرگان سیاسی و فرهنگی، ذکر انواع حوادث و بیان نارساییهای اقتصادی و اجتماعی، آن را به عنوان بزرگ‌ترین منبع تاریخ مصـر در ایـن دو سـده (نک‌ : EI1)، و جبرتی را به بزرگ‌ترین مورخ جهان اسلام در سده‌های اخیر و بنیان‌گذار تاریخ‌نگاری معاصر مصر تبدیل کرده است (قاضی، ۱۳۲). بخشهای اول و دوم این اثر در دورۀ حکومت عباس حلمی، و بخشهای سوم و چهارم آن در دورۀ خدیوی توفیق به چاپ رسید (قاسم، همانجا؛ دربارۀ نسخه‌های چاپی و خطی و ترجمه‌ها، نک‌ : عبدالمطلب، ۱۷۵-۱۷۹؛ شرقاوی، ۱۰۴۹-۱۰۵۰). این اثر در سالهای ۱۸۸۸م تا ۱۸۹۶م در ۹ مجلد به زبان فرانسه، و قسمتهایی از بخشهای سوم و چهارم آن که مربوط به حملۀ فرانسه به مصر و اوایل حکومت محمدعلی تا سال ۱۸۲۱م است، به زبان روسی ترجمه شد (سرکیس، ۶۷۶؛ قاسم، ۵۰-۵۱).

مختصر تذکرة اولی الالباب و الجامع للعجب العجاب، تلخیص کتاب تذکرۀ داوود در طب تألیف داوود بن عمر انطاکی (د ۱۰۰۸ق) است. نسخ خطی این اثر به خط احمد سمانردی، هلال بن محمد بن هلال و عبدالرحمان بن ناصر موجود است (دربارۀ نسخه‌های خطی، نک‌ : ازهریه، ۶/ ۱۳۰؛ خدیویه، ۶/ ۳۹؛ عبدالمطلب، ۱۸۲).

بازنویسی کتاب الف لیلة و لیلة. جبرتی در بازنویسی این اثر عبارات دور از ذهن را حذف کرده است (سروجی، «کتاب»، ۲۸۲).

دستور تقویم الکواکب السبعة و الجواهر و الاهلة و التواریخ الثلاثة. این کتاب در ۱۲۰۹ق در باب محاسبات نجومی و رؤیت هلال نگاشته شده است (خدیویه، ۵/ ۲۴۶؛ کحاله، ۵/ ۱۳۳؛ عبدالمطلب، همانجا).

نابودی و فقدان بسیاری از منابع مکتوب تاریخی، به سبب کشمکشهای درونی ممالیک یا نزاع با عثمانیان از یک سو، و انتقال کتابهای بسیار از مصر به فرانسه از سویی دیگر، جبرتی را از دسترسی به انبوه منابع تاریخی محروم کرده بود (نک‌ : جبرتی، عجائب، ۱/ ۲۷-۳۰؛ قاسم، ۵۱). تنها منبع او علاوه بر یادداشتهایی که از سربازان آن دوره به دست می‌آورد، کتاب اوضح الاشارات نوشتۀ احمد شلبی بود که تاریخ مصر را از فتح آن و حضور عثمانیان در مصر تا ۱۱۵۰ق در بر داشت و آن را نیز در میانۀ کار از دست داد (جبرتی، همان، ۱/ ۳۰؛ ایالن، 396؛ نیز نک‌ : شلبی، مقدمه، ۴-۹). هرچند اختصار جبرتی باعث از دست رفتن بسیاری از مطالب شلبی شده، اما نثر جبرتی ساده‌تر و روان‌تر از منبع اصلی است (مثلاً نک‌ : جبرتی، همان، ۱/ ۲۴۵-۲۴۶؛ قس: شلبی، ۲۰۶-۲۰۷). مؤلف در ذکر اخبار سالهای آغازین، از گفته‌های پدر، دوستان او و اساتید کهنسال خود و شرح حال علما و امرای بزرگ، اسناد عمومی و نوشته‌های روی قبرها استفاده کرده است (همان، ۱/ ۲۱-۲۲، ۳۰؛ قاسم، ۵۲-۵۳؛ سروجی، «عجائب»، ۲۱۶).

آنچه بر اهمیت و اعتبار آثار جبرتی در تاریخ مصر و شرح وقایعی که خود در آن دوره می‌زیسته، می‌افزاید، دسترسی او به اسناد و مدارک است. او علاوه بر استفاده از حافظۀ خود (جبرتی، همان، ۱/ ۳۰)، با بهره‌گیری از ارتباط دوستانه با بسیاری از رؤسا و صاحب‌منصبان مصر، از جمله امیران ممالیک و به‌ویژه محمد بک الفی، نیز به سبب عضویت در انجمن دیوان و دوستی با اسماعیل خشاب که با توجه به سوابقش، فردی مورد اعتماد تلقی می‌شده، توانست به اسناد رسمی حکومت ناپلئون، محاکمۀ سلیمان حلبی، لوایح و قوانین عثمانی و ممالیک و فرانسویان دسترسی یابد (نک‌ : همو، مظهر، ۷۲-۷۳؛ شیال، ۲۰؛ عنان، ۱۷۹؛ قاسم، ۵۳).

از نثر جبرتی چنین بر می‌آید که وی نیز چون دیگر نویسندگان هم‌روزگار خود، آرایه‌های ادبی را چندان در آثار خود به کار نبرده، و طرف‌دار ساده‌نویسی بوده است؛ اما استفاده از سجع در برخی موارد (مثلاً نک‌ : عجائب، ۱/ ۳۹، ۲/ ۲۱۸، ۳۵۰، ۴۱۶، ۳/ ۲۰۸، ۲۱۲) و مقدمۀ مسجع وی بر مظهر التقدیس (ص ۱-۱۷)، گویای آن است که با این آرایه‌ها آشنایی کامل داشته است، تا حدی که او را در زمرۀ مورخان ادیب به شمار آورده‌اند (ماجد، ۹۴). آشنایی جبرتی با زبانهای فارسی و ترکی باعث شد تا بسیاری از واژگان فارسی، ترکی و حتى مغولی به آثار او راه یابند (برای آشنایی با این واژگان، نک‌ : سلیمانی، جم‌ ؛ فرنوانی، ۲۸۴). جبرتی را آخرین مورخ طرف‌دار تدوین سالشمارانۀ تاریخ می‌دانند (قاسم، ۵۲؛ قس: شیال، ۲۷؛ سروجی، «کتاب»، ۲۸۴، «عجائب»، ۲۱۲).

اگرچه جبرتی در دستگاه فرانسویان و احتمالاً محمدعلی پاشا صاحب منصب بوده، اما برخی نویسندگان او را فردی آزاداندیش، وطن‌پرست، کهنه‌گرا و مخالف نوآوری قلمداد کرده‌اند (EI1). چنان‌که آورده‌اند او از مکاتب تاریخ‌نگاری پیروی نکرد و مکتب جدیدی نیز بنیان ننهاد (ایالن، 392) و از این‌رو برخی شیوۀ قدیمی او را در تاریخ‌نگاری به نقد کشیده‌اند (جنـدی، ۲۲۲). بعضی نویسندگـان نیز وی را مورخـی مصلحت‌ ـ اندیش، در خدمت حکام و محافظه‌کار دانسته‌اند (قاسم، ۵۸-۵۹؛ پوناوالا، 272-273) و به سبب بی‌اعتنایی به ذکر برخی حوادث، بر او خرده گرفته‌اند (قاسم، ۶۰-۶۱)؛ با این همه، بی‌طرفی و امانت‌داری او در شرح وقایع، پیوسته مورد تأکید بوده است (جندی، ۲۱۹؛ شیال، ۱۹؛ طبری، ۲۷۱؛ احمد، ۲۱۰-۲۱۱). انتقادهای او از ممالیک و حکومت محمدعلی پاشا و تاوانی که به خاطر آن پرداخت، اعتقاد به سازش‌کاری او را مخدوش می‌کند. عدم توانایی وی بر تحلیل سیاسی حوادث و غفلت از تأثیر وقایع خارج از مصر و به‌ویژه اروپا بر امور داخلی مصر از دیگر انتقاداتی است که بر جبرتی وارد کرده‌اند (قاسم، ۵۴؛ سروجی، «کتاب»، ۲۸۴؛ احمد، ۲۱۲). او هرچند خود اعتقاد محکمی به برخی آداب مذهبی از قبیل زیارت اهل قبور، نذر، وقف و حتى شفاعت اولیا نداشت (سروجی، همان، ۲۸۵)، اما علل بسیاری از حوادث را به مسائل دینی و مذهبی ارتباط می‌داد (مثلاً نک‌ : عجائب، ۵/ ۱۳۹، ۶/ ۳).

 

مآخذ

احمد، لیلی عبداللطیف، دراسارت فی تاریخ و مؤرخی مصر و الشام، قاهره، ۱۹۸۰م؛ ازهریه، فهرست؛ اعظمی، عواد مجید، «عبدالرحمن الجبرتی فی نظر التاریخ»، عبدالرحمن الجبرتی، به کوشش احمد عزت عبدالکریم، قاهره، ۱۹۷۶م؛ انیس، محمد، «الجبرتی و مکانته فی مدرسة التاریخ المصری فی العصر العثمانی»، همان؛ جبرتی، عبدالرحمان، عجائب الآثار، به کوشش حسن محمد جوهر و دیگران، قاهره، ۱۹۵۸-۱۹۶۷م؛ همو، مظهر التقدیس، قاهره، ۱۹۹۸م؛ جندی، انور، اعلام و اصحاب اقلام، قاهره، دار نهضة مصر؛ حتی، فیلیپ و دیگران، تاریخ العرب (مطول)، بیروت، ۱۹۵۳م؛ خاکی، احمد، «الجبرتی و محمدعلی»، عبدالرحمن الجبرتی، به کوشش احمد عزت عبدالکریم، قاهره، ۱۹۷۶م؛ خدیویه، فهرست؛ دبس، مطران یوسف، تاریخ سوریة الدنیوی و الدینی، به کوشش مارون رعد و نظیر عبود، دار نظیر عبود، ۱۹۹۴م؛ رمضان، مصطفى محمد، «مخطوطة من تألیف الجبرتی فی لیدن»، عبدالرحمن الجبرتی، به کوشش احمد عزت عبدالکریم، قاهره، ۱۹۷۶م؛ زکی، عبدالرحمان، «خطط القاهرة فی ایام الجبرتی»، همان؛ زیاده، خالد، «التصوف و التاریخ قراءة فی عجائب الآثار للجبرتی»، الفکر العربی، بیروت، ۱۹۸۲م، س ۴، شم‌ ۲۷؛ زیدان، جرجی، تاریخ آداب اللغة العربیة، به کوشش شوقی ضیف، قاهره، دارالهلال؛ سجادی، صادق و هادی عالم‌زاده، تاریخ‌نگاری در اسلام، تهران، ۱۳۷۵ش؛ سرکیس، یوسف الیان، معجم المطبوعات العربیة و المعربة، قاهره، ۱۳۴۶ق/ ۱۹۲۸م؛ سروجی، محمد محمود، «عجائب الآثار و مظهر التقدیس دراسة مقارنة»، عبدالرحمن الجبرتی، به کوشش احمد عزت عبدالکریم، قاهره، ۱۹۷۶م؛ ؛ همو، «کتاب عجائب الآثار فی التراجم و الاخبار للشیخ عبدالرحمن الجبرتی...»، دراسات تاریخ الجزیرة العربیة، ج ۱(۱)، به کوشش عبدالقادر محمود عبدالله و دیگران، ریاض، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۵۹م؛ سلیمانی، احمد سعید، تأصیل ما ورد فی تاریخ الجبرتی من الدخیل، قاهره، ۱۹۷۹م؛ شرقاوی، محمود، «تاریخ حیاة الجبرتي»، المختار من تاریخ الجبرتی، به کوشش محمد قندیل بقلی، مطابع الشعب، ۱۹۵۸م؛ شلبی، احمد، اوضح الاشارات، به کوشش فؤادمحمد ماوی، قاهره، ۱۹۷۷م؛ شیال، جمال‌الدین، التاریخ و المؤرخون فی مصر، مکتبة الثقافة الدینیة، ۱۴۲۰ق/ ۲۰۰۰م؛ شیخو، لویس، الآداب العربیة فی القرن التاسع عشر، بیروت، ۱۹۲۴م؛ صیاد، محمد محمود، «جبره و جبرت»، عبدالرحمن الجبرتی، به کوشش احمد عزت عبدالکریم، قاهره، ۱۹۷۶م؛ طبری، محمدعلی، زبدة الآثار، تهران، ۱۳۷۲ش؛ عبدالکریم، احمد عزت، «الجبرتی مؤرخ مصری علی مفرق الطرق»، عبدالرحمن جبرتی، به کوشش همو، قاهره، ۱۹۷۶م؛ عبدالمطلب، محمد رشاد، «مؤلفات الجبرتی مخطوطة و مطبوعة»، همان؛ عمر، عمر عبدالعزیز، عبدالرحمن الجبرتی و نقولا الترک، بیروت، ۱۹۷۸م؛ عنان، محمد عبدالله، مؤرخو مصر الاسلامیة، قاهره، ۱۳۸۸ق/ ۱۹۶۹م؛ عواد، کورکیس، الذخائر الشرقیة، به کوشش جلیل عطیه، بیروت، ۱۹۹۹م؛ عیسى، صلاح، «منهج عبدالرحمن الجبرتی فی رؤیة الظواهر التاریخیة»، عبدالرحمن الجبرتی، به کوشش احمد عزت عبدالکریم، قاهره، ۱۹۷۶م؛ فرنوانی، رفعت، «لغة الجبرتی»، همان؛ الفهرس الموحد للمکتبة المرکزیة، ریاض، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۵م؛ قاسم، جمال زکریا، «عبدالرحمن الجبرتی، سیرة و تقییم»، عبدالرحمن الجبرتی، به کوشش احمد عزت عبدالکریم، قاهره، ۱۹۷۶م؛ قاضی، شکری، خمسون شخصیة مصریة و شخصیة، قاهره، ۱۹۸۹م؛ کحاله، عمررضا، معجم المؤلفین، بیروت، ۱۳۷۶ق/ ۱۹۷۵م؛ لین، ا. و.، عادات المصریین المحدثین و تقالیدهم، ترجمۀ سهیر دسّوم، قاهره، ۱۴۱۱ق/ ۱۹۹۱م؛ ماجد، عبدالمنعم، «مکان عبدالرحمن الجبرتی بین المؤرخین المسلمین»، عبدالرحمن الجبرتی، به کوشش احمد عزت عبدالکریم، قاهره، ۱۹۷۶م؛ مبارک، علی پاشا، الخطط التوفیقیة الجدیدة لمصر القاهرة، بولاق، ۱۹۹۰م؛ مصطفى، احمد عبدالرحیم، «الجبرتی مؤرخاً»، عبدالرحمن الجبرتی، به کوشش احمد عزت عبدالکریم، قاهره، ۱۹۷۶م؛ نجاریان‌زاده، مصطفى، تحقیقی پیرامون جبرت و جبرتیها، تهران، رایزنی فرهنگی ایران و آدیس آبابا؛ واندیک، ادوارد، اکتفاء القنوع، به کوشش محمدعلی بیلاوی، قاهره، ۱۳۱۳ق/ ۱۸۹۶م؛ نیز:

 

Ayalon, D., «The Historian Al-Jabarti», Historians of the Middle East, London, 1962; EI1; Poonawala, I., «The Evolution of Al-Ğabartī’s Historical», Arabica, Leiden, 1968, vol. XV(1).

محمدحسین اشرف

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 4  صفحه : 1649
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست