responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 4  صفحه : 1580

جمال‌الدین اصفهانی


نویسنده (ها) :
احمد آرین نیا
آخرین بروز رسانی :
دوشنبه 6 آبان 1398
تاریخچه مقاله

جَمالُ‌الدّینِ اِصْفَهانی، ابوجعفر محمد بن کامل علی بن ابی‌منصور اصفهانی، وزیر کاردان و سیاستمدار چند تن از اتابکان آل زنگی در موصل، که به همین سبب او را موصلی نیز خوانده‌اند (نک‍ : دایرةالمعارف ... ، 1 / 746).
از احوال خاندان جمال‌الدین تا پیش از وزارت او، فقط به اجمال می‌دانیم که پدر و پدربزرگش در دستگاه سلاجقه صاحب‌منصب بودند. پدربزرگش ابومنصور، به تربیت و نگهداری حیوانات شکاری سلطان سلجوقی اشتغال داشت، و پدرش کامل علی، مردی ادیب و دانا بود و سلاطین و شاهزادگان و وزیران برای مشاوره با وی از یکدیگر پیشی می‌گرفتند (بنداری، 193). کامل علی درنتیجۀ همین قابلیتها، حاجب شمس‌الملک پسر نظام‌الملک، وزیر نامدار سلجوقی گردید (ابو شامه، 1 / 365). جمال‌الدین از نوجوانی زیر نظارت و حمایت عزیزالدین یا عزالدین مستوفی، از دیوان‌سالاران مشهور این دوره (کلاوسنر، 84)، تربیت شد و به همت همو، در دیوان عرض سلطان محمود سلجوقی شغلی یافت (بنداری، همانجا). توجه عزیزالدین به آموزش جمال‌الدین تا زمان مرگش در 526 ق / 1132م در قلعۀ تکریت، ادامه یافت و درنتیجۀ این حمایتها و آموزشها، جمال‌الدین جوانی کافی و کامروا شد (جوده، 11).
جمال‌الدین در 518 ق / 1124م به پیشنهاد و حمایت عزیزالدین مستوفی، به فرمان سلطان محمود سلجوقی، به وزارت امیر خاصبک، پسر امیر کندغدی منصوب شد و از این راه با عمادالدین زنگی پسر قسیم‌الدوله آق سنقر ــ از امرای برجستۀ سلجوقـی کـه بیـوۀ امیر کندغـدی را به زنی گرفته بود ــ آشنا گشت (بنداری، جوده، همانجاها). چون عمادالدین در 521 ق امارت موصل یافت، جمال‌الدین را نیز با خود به آن ناحیه برد (جوده، 11-12).
عمادالدین چندی بعد جمال‌الدین را به فرمانروایی نصیبین برگماشت و چون در آن شغل کفایت نشان داد، ولایت رحبه را نیز به او واگذار کرد. اعتماد عمادالدین به کاردانی و کارآیی جمال‌الدین سبب گردید که در اواخر فرمانروایی خود، وی را با اختیارات تام ناظر و سرپرست ویژه بر امور حکومت کند (بنداری، همانجا؛ ابن اثیر، التاریخ ... ، 118؛ ابن خلکان، 5 / 143-144)؛ از این‌رو جمال‌الدین بعد از عمادالدین قدرتمندترین شخص در دستگاه اتابکان موصل به‌شمار می‌آمد (نک‍ : ابن اثیر، همان، 118-119).
گفته‌اند درنتیجۀ کاردانی جمال‌الدین قلمرو آل زنگی رونق گرفت و دولتش بیش از پیش اهمیت و اعتبار یافت (بنداری، همانجا). جمال‌الدین بعد از مرگ عمادالدین زنگی (541 ق) نقشی اساسی در حفظ قلمرو وی و انتقال قدرت به پسرانش ایـفـا کرد (نک‍ : طقـوش، 167)، امـا از انتقـام‌جـویـی بـرخـی از دشمنانش ازجمله صلاح‌الدین یاغی‌سیانی بیمناک شد و به یکی از امرای طرف‌دار خود پناه برد. نبوغ و هوش سیاسی جمال‌الدین هنگامی آشکار گردید که از نیت نهانی تاج‌الدوله الب‌ارسلان، امیر سلجوقی شام، برای تصرف قلمرو زنگیان آگاه گردید. وی برای حفظ دولت و قلمرو عمادالدین زنگی به ظاهر با الب ارسلان همراه شد و با دشمن خود صلاح‌الدین یاغی‌سیانی طرح دوستی ریخت. صلاح‌الدین نیز که از عواقب تسلط الب ارسلان هراس داشت، با جمال‌الدین همراه شد. به این ترتیب جمال‌الدین از یک سوی با سرگرم کردن تاج‌الدوله، سیف‌الدین غازی، بزرگ‌ترین فرزند عمادالدین را بر مسند حکومت موصل نشاند (ابن اثیر، همان، 84-85؛ ابن واصل، 1 / 107-109؛ رانسیمان، II / 239)، و از سوی دیگر صلاح‌الدین یاغی‌سیانی دشمن کینه‌جوی خود را از موصل دور کرد و همراه نورالدین محمود، پسر دیگر عمادالدین، به پیکار با صلیبیان به شام فرستاد (بنداری، 191؛ ابن اثیر، همان، 85؛ نیز نک‍ : جوده، 15-16).
چون سیف‌الدین به حکومت موصل نشست، جمال‌الدین را وزارت داد و یک‌دهم درآمد دولت را به وی واگذار کرد. درنتیجۀ این توانایی مالی، جمال‌الدین به یاری تهیدستان و زندانیان، ایجاد بناهای عمومی و بازسازی اماکن مقدس همت گماشت، به گونه‌ای که در اندک زمانی در تمام سرزمینهای اسلامی شهرتی بسزا یافت و به «جواد» نام‌بُردار گشت (صفدی، 4 / 160؛ یافعی، 3 / 342).
پس از مرگ سیف‌الدین غازی در 544 ق / 1149م، جمال‌الدین و هواداران وی که قدرت کافی در اختیار داشتند، قطب‌الدین مودود، برادر سیف‌الدین را بر مسند حکومت موصل نشاندند. قطب‌الدین نیز او را بر مقام وزارت ابقا کرد (نک‍ : ابن اثیر، همان، 93-94؛ ابن فرات، 4(1) / 98-99). اما نورالدین محمد که خود را به حکومت موصل سزاوارتر می‌دانست، به تحریک کسانی که از نفوذ و قدرت جمال‌الدین بیمناک بودند، به موصل لشکر کشید و شهر سنجار را تصرف کرد. قطب‌الدین مودود و جمال‌الدین برای مقابله با این تهاجم روانۀ سنجار شدند و در تل یعفر اردو زدند. اما جمال‌الدین خواهان جنگ نبود و شکست هریک از دو برادر را موجب تضعیف آل زنگی در برابر سلجوقیان و صلیبیان می‌دانست. بنابراین به کوشش برخاست و صلح را جایگزین جنگ کرد برآن قرار که حمص به نورالدین واگذار شود و سنجار به قطب‌الدین بازگردد (ابن عدیم، 2 / 297-298؛ ابن شداد، 3(1) / 169-171؛ ابن واصل، 1 / 118-120؛ ابن دواداری، 6 / 558؛ دیـوه‌جـی، 288؛ نک‍ : مـونـس، 237- 238؛ عبدالرئوف، 28؛ طقوش، 179-180). از این تاریخ آل زنگی به دو شعبۀ اتابکان موصل و اتابکان شام و بعدها به 4 شعبه تقسیم شدند (نک‍ : ه‍ د، 2 / 8).
نورالدین که به رغم لشکرکشی، به کاردانی جمال‌الدین ایمان داشت، قبل از ترک سنجار، او را به شام دعوت کرد. جمال‌الدین این دعوت را نپذیرفت و برای توسعۀ کارهای عمرانی در قلمرو زنگیان یک‌دهم درآمد شام را طلب کرد. با آنکه نورالدین این تقاضا را پذیرفت، اما چون برای دفاع از سرزمینهـای اسلامـی در برابر صلیبیـان، بـه مـالـی هنگفت نیاز داشت، جمال‌الدین به 10 هزار دینار سالیانه اکتفا کرد (ابن اثیر، همـان، 97؛ ابـن واصل، 1 / 120؛ نیز نک‍ : دیـوه‌جـی، 289). از این پس جمال‌الدین که از احترام خاصی نزد نورالدین برخوردار بود، به وزیر شام و موصل شهرت یافت (جوده، 22؛ ابن قلانسی، 543-544؛ ابوشامه، 1 / 340-341).
پس از مرگ سلطان محمد (555 ق) جمال‌الدین نامزد وزارت دولت سلاجقه، در صورت قدرت‌یابی سلیمان‌شاه شد؛ ولی کار به انجام نرسید (ابن اثیر، الکامل، 11 / 254-255).
قطب‌الدین مودود سرانجام در 558 ق / 1163م، به تحریک دشمنان و سخن‌چینان و نیز ترس از قدرت و نفوذ روزافزون جمال‌الدین بر او خشم گرفت و در قلعۀ موصل زندانی کرد. جمال‌الدین حدود یک‌سال در زندان ماند و سرانجام بر اثر بیماری درگذشت (559 ق). پیکر او را ابتدا در موصل به خاک سپردند، اما اسدالدین شیرکوه ایوبی، دوست و هم‌پیمان جمال‌الدین، پیکر او را با احترام فراوان به مکه منتقل کرد و پس از طواف به دور کعبه و دیگر اماکن مقدس، در نزدیکی آرامگاه پیامبر(ص) در مدینه به خاک سپرد (نک‍ : همو، التاریخ، 118-119، 127-128؛ ابن جوزی، 18 / 161؛ ابن خلکان، 5 / 145؛ نیز نک‍ : ابن فرات، 4(1) / 52-53؛ ابوالفدا، 3 / 41-42).
جمال‌الدین برجسته‌ترین وزیر اتابکان موصل به‌شمار می‌آید (عبدالرئوف، 225). وی فضایل اخلاقی بسیار داشت و خاصه به سخاوت و دستگیری از بینوایان و زندانیان مستمند شهره بود (ابن اثیر، همان، 128، الکامل، 11 / 308-309؛ دیار بکری، 366؛ نک‍ : ابن عماد، 6 / 308؛ عصامی، 4 / 3-4). سخاوت او تنها موصل و عراق را دربر نمی‌گرفت، بلکه بخش بزرگی از سرزمینهای اسلامی از خراسان تا مصر و یمن از هدایای وی بهره می‌بردند (نک‍ : سبط ابن جوزی، 8(1) / 249).
جمال‌الدین همچنین علاقۀ فراوان به ساخت ابنیه و مراکز عام‌المنفعه داشت. ازجمله کارهای عمرانی وی می‌توان به تعمیر خانۀ کعبه و طلاکاری آن، ایجاد حصار پیرامون مدینه، بازسازی مسجد خیف در منى، نوسازی مسجد عرفات، ایجاد حوضهای آب در عرفات برای استفادۀ حاجیان، بنای پلی بزرگ و شگفت‌انگیز بر روی دجله در نزدیکی جزیرۀ ابن عمر، گسترش و اصلاح راههای عراق، شام و حجاز، و ایجاد کاروان‌سراهای بسیار برای استفادۀ مسافران اشاره کرد (نک‍ : ابن اثیر، همان، 128-129؛ ابن کثیر، 12 / 223؛ ابن جبیر، 124-127؛ ابن تغری بردی، 5 / 365؛ ابن وردی، 2 / 105). کوشش او در بازسازی بنای کعبه (نک‍ : ابن جوزی، همانجا؛ قزوینی، 310) به گونه‌ای بود که خاقانی او را معمـار کعبه خـوانده است (نک‍ : دیـوان، 220). جمـال‌الدین برای رسیدگی بهتر به انجام امور خیریه، دیوانی ویژه به نام «ارباب الرسوم و القصّاد» تشکیل داد (صفدی، 4 / 160).
جمال‌الدین اصفهانی ممدوح بسیاری از شاعران پارسی‌گوی و عربی‌سرای آن عصر بود؛ از آن میان می‌توان به خاقانی شـروانـی (نک‍ : دیـوان، نیز تحفـة ... ، جم‍‌ )، حَیـص بَیـص، عمـاد اصفهانی و حسن‌بن‌سعید شاتانی (جوده، 33-35؛ ابوشامه، 1 / 374؛ عمادالدین، 1 / 294-295) اشاره کرد. خاقانی به هنگام سفر حج و اقامت در موصل مثنوی تحفةالعراقین خود را به جمال‌الدین اصفهانی تقدیم کرد (قریب، «مه»؛ صفا، 2 / 781-782). ابیات بسیاری از مثنوی تحفة العراقین خاقانی (نک‍ : ص 179-181، 191، جم‍‌ )، نیز دیوان وی (نک‍ : ص 215-221، 355، جم‍‌ ) به مدح جمال‌الدین اصفهانی اختصاص دارد. خاقانی همچنین مرثیه‌ای جان‌سوز در مرگ جمال‌الدین سروده (نک‍ : همان، 891-892) و آن حادثه را به اندازه مرگ پسر خود دردناک خوانده است (همان، 903-904). دربار اتابکان موصل به سبب حضور جمال‌الدین پناهگاه مناسبی برای فقها و شعرا بود (نک‍ : بنداری، 202؛ عمادالدین، همانجا؛ ابن خلکان، 2 / 383).
ازجمله فرزندان جمال‌الدین علی بن محمد مشهور به جلال‌الدین است که مانند پدر مردی ادیب و دانشمند بود و وزارت سیف‌الدین غازی بن قطب‌الدین را بر عهده داشت. نامه‌های دیوانی این وزیر دانشمند را مجدالدین ابن اثیر در کتابی به نام الجواهر و اللآلی من الاملاء المولوی الوزیری الجلالی جمع‌آوری کرده است. جلال‌الدین پس از وفات در کنار پدرش به خاک سپرده شد (صفدی، 22 / 99؛ ابن خلکان، 5 / 146-147). وی نیز مورد ستایش شاعران بوده است (نک‍ : ابن ساعی، 9 / 166).

مآخذ

ابن اثیر، علی، التاریخ الباهر، به کوشش عبدالقادر احمد طلیمات، قاهره، 1382ق / 1963م؛
همو، الکامل؛
ابن تغری بردی، النجوم؛
ابن جبیر، محمد، رحلة، به کوشش ویلیام رایت و دخویه، لیدن، 1907م؛
ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، به کوشش محمد عبدالقادر عطا و مصطفى عبدالقادر عطا، بیروت، 1412ق / 1992م؛
ابن خلکان، وفیات؛
ابن دواداری، ابوبکر، کنزالدرر و جامع الغرر، به کوشش صلاح‌الدین منجد، قاهره، 1380ش / 1961م؛
ابن ساعی، علی، الجامع المختصر، بغداد، 1353ق / 1934م؛
ابن شداد، محمد، الاعلاق الخطیرة، به کوشش یحیى عباره، دمشق، 1978م؛
ابن عدیم، عمر، زبدةالحلب من تاریخ حلب، به کوشش سامی دهان، دمشق، 1370ق / 1951م؛
ابن عماد، عبدالحی، شذرات الذهب، به کوشش محمود ارناؤوط و عبدالقادر ارناؤوط، دمشق، 1411ق / 1991م؛
ابن فرات، محمد، تاریخ، به کوشش حسن محمد شماع، بصره، 1386ق / 1967م؛
ابن قلانسی، حمزه، تاریخ دمشق، به کوشش سهیل زکار، دمشق، 1403ق / 1983م؛
ابن کثیر، البدایة والنهایة، به کوشش احمد ابوملحم و دیگران، بیروت، 1407ق / 1987م؛
ابن واصل، محمد، مفرج الکروب، به کوشش جمال‌الدین شیال، قاهره، 1953م؛
ابن وردی، زین‌الدین، تتمةالمختصر فی اخبار البشر، به کوشش احمدرفعت بدراوی، بیروت، 1389ق / 1970م؛
ابوالفدا، المختصر فی اخبارالبشر، بیروت، دارالمعرفه؛
ابوشامه، عبدالرحمان، کتاب الروضتین، به کوشش ابراهیم شمس‌الدین، بیروت، 1422ق / 2002م؛
بنداری، فتح، تاریخ دولة آل سلجوق (زبدة النصرة)، بیروت، 1400ق / 1980م؛
جوده، صادق احمد، الجواد الاصفهانی وزیر الموصل و الشام، بیروت، 1406ق / 1985م؛
خاقانی شروانی، تحفة العراقین، به کوشش یحیى قریب، تهران، 1357ش؛
همو، دیوان، به کوشش ضیاءالدین سجادی، تهران، 1368ش؛
دایرةالمعارف فارسی؛
دیار بکری، حسین، تاریخ الخمیس، بولاق، 1283ق؛
دیوه جی، سعید، تاریخ الموصل، 1402ق / 1982م؛
سبط ابن جوزی، یوسف، مرآة الزمان، حیدرآباد دکن، 1370ق / 1951م؛
صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، 1339ش؛
صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، به کوشش ددرینگ، ویسبادن، 1394ق-1404ق / 1974-1983م؛
طقوش، محمدسهیل، تاریخ الزنکیین فی الموصل و بلاد الشام (521-630 ق / 1127-1233م)، بیروت، 1419ق / 1999م؛
عبدالرئوف، عصام‌الدین، بلادالجزیرة فی اواخرالعصرالعباسی، دارالفکر العربی؛
عصامی، عبدالملک، سمط النجوم العوالی، قاهره، 1380ق؛
عمادالدین کاتب، محمد، خریدة القصر، به کوشش عدنان محمد آل طعمه، تهران، 1377ش؛
قریب، یحیى، مقدمه بر تحفةالعراقین (نک‍ : هم‍ ، خاقانی)، قزوینی، زکریا، آثارالبلاد، به کوشش فردیناند ووستنفلد، لیدن، 1848م؛
کلاوسنر، کارلا، دیوان‌سالاری در عهد سلجوقی، ترجمۀ یعقوب آژند، تهران، 1363ش؛
مونس، حسین، نورالدین محمود، قاهره، 1404ق / 1984م؛
یافعی، عبدالله، مرآةالجنان، بیروت، 1390ق / 1970م؛
نیز:

Runciman, S., A History of the Crusades, London, 1965.

احمد آرین‌
نیا

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 4  صفحه : 1580
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست