responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 4  صفحه : 1547

ابن صدقه


نویسنده (ها) :
صادق سجادی
آخرین بروز رسانی :
سه شنبه 20 خرداد 1399
تاریخچه مقاله

اِبْنِ صَدَقه، چند تن از وزیران و امیران و دیوان سالاران خاندانی عراقی در سدۀ 6 ق / 12 م:

1. حسن بن علی، ابوعلی جلال الدین عمیدالدوله

در 459 ق / 1067 م در نصیبین متولد شد (هندوشاه، 296) و حدود 20 سال داشت که پدرش درگذشت و او به جای پدر به خدمت ابراهیم بن قریش بن مسلم امیر موصل درآمد. چون ابراهیم در 482 ق / 1089 م به دست ملکشاه سلجوقی توقیف شد (ابن اثیر، 10 / 220)، ابوعلی گریخت و به بغداد رفت. گویا در همانجا وارد امور دیوانی شد و به ریاست موکلان املاک خلافت در واسط و نقاط دیگر منصوب گردید (صفدی، 12 / 147). ابوعلی مدتی بعد با دختر ابوالمعالی هبة‌الله بن محمد وزیر مستظهر (وزارت: 501-502 ق / 1108-1109 م) ازدواج کرد (ذهبی، سیر، 19 / 552) و سپس به ریاست دیوان زمام (نظارت امور مالی) منصوب شد، ولی چندی بعد به علل نامعلومی از آن شغل استعفا کرد (صفدی، 12 / 148). گویا تا 503 ق که سلطان محمد سلجوقی وارد بغداد شد او را به جای ابن قضاعه به ریاست امور عمرانی بغداد منصوب کرد (ابن جوزی، عبدالرحمن، 9 / 163)، شغلی نداشت.
از تاریخ انتصاب ابوعلی به امارت حلّه (ذهبی، سیر، 19 / 552-553) که گویا پس از ریاست امور عمرانی بغداد دست داد، اطلاعی در دست نیست و به نظر می‌رسد که در فترت میان حکومت صدقة بن منصور و پسر او دبیس بن صدقه، بر آنجا امارت داشته است، اگر چه ذهبی (سیر، 19 / 552) خاطرنشان ساخته که ابوعلی امارت مناطق مختلف را در دست داشت، ولی صفدی (12 / 148) بر آن است که وی پس از امارت حلّه، به دیوان بازگشت و در بغداد و اطراف آن به کار پرداخت.
در 513 ق که ربیب الدوله نظام الدین وزیر محمود سلجوقی درگذشت، مستر شد خلیفه نیز پسر او را که به گفتۀ ابن اثیر (10 / 560) در بغداد وزیر خلیفه بود و به قولی به نیابت از پدر در آنجا وزارت می‌کرد، معزول ساخت و ابوعلی حسن بن صدقه را که در آن وقت گویا در تکریت بود (صفدی، 12 / 148)، به بغداد خواند و وزارت داد و به جلال الدین صدر الوزراء صفیّ امیرالمؤمنین ملقبش ساخت (ابن عمرانی، 210؛ قس: ابن طقطقی، 409). سنجر سلجوقی نیز وزیر جدید خلیفه را هدایایی فرستاد و شحنگی بغداد را نیز به او واگذاشت (ابن جوزی، عبدالرحمن، 9 / 206). در اواخر همان سال یا اوایل 514 ق دبیس بن صدقه امیر حله به سبب آنکه خلیفه به وعدۀ خود مبنی بر ارسال مال برای وی، در ازای دست‌برداری از حمایت عبدالله بن مستظهر که به نام المستنجد در واسط دعوی خلافت کرده بود، عمل نکرد، دست به قتل و غارت در اطراف بغداد زد، اما راه به جایی نبرد و بر اثر حملۀ محمود سلجوقی، نزد طغرل سلجوقی که با گرجیان در پیکار بود، گریخت و چون طغرل شکست خورد، وی به عراق بازگشت (ابن عمرانی، 213، 214). دبیس این بار نیز با ایجاد آشوب بغداد را مورد تهدید قرار داد و به گفتۀ سبط ابن جوزی بر اساس گفت‌وگوی عفیف، خادم خلیفه با دبیس قرار شده بود که خلیفه وزیر خود ابن صدقه را هلاک کند تا دبیس به اطاعت خلیفه گردن نهد (ابن جوزی، یوسف، 8(1) / 100)، ولی چون خلیفه از آن کار سرباز زد، دبیس حملات خود را تشدید کرد و آق سنقر برسقی را که به دستور محمود سلجوقی به او حمله برده بود، در 516 ق / 1122 م شکست داد. با اینهمه از خلیفه صلح خواست، به شرط آنکه ابن صدقه از وزارت عزل و دستگیر شود (ابن اثیر، 10 / 599). از سبب دشمنی دبیس با ابن صدقه اطلاعی در دست نیست. شاید این دشمنی به روزگاری که ابن صدقه حکومت حله را داشت، بازگردد و بعید نیست که خلیفه به اشارت ابن صدقه از پرداخت مالی که به دبیس وعده کرده بود، سرباز زد و کار به نزاع کشید. به روایت ابن اثیر (همانجا) خلیفه شرط دبیس را پذیرفت و ابن صرقه را از وزارت عزل کرد (516 ق) و اموال او را به تصرف درآورد. گفته‌اند که خلیفه اسب وزیر را به نشانۀ عزل او نزد دبیس فرستاد و او نیز مبلغ هنگفتی مژدۀ این خبر داد (هندوشاه، 297) از آن پس خانۀ ابن صدقه و یاران و منسوبان وی به غارت رفت و برادرزادۀ او جلال‌الدین ابوالرضا از بیم به موصل گریخت (ابن اثیر، همانجا). با اینهمه ابن طقطقی (ص 409) بر آن است که خلیفه به سبب دشمنی شمس‌الملک عثمان پسر نظام‌الملک و وزیر محمود سلجوقی، ابن صدقه را از وزارت برداشت و سپس به درخواست سلطان برادر او احمدنظام الدین (و نه نظام الملک) یا قوام الدین را به وزارت خود برگزید (ابن اثیر، 10 / 602؛ اقبال، 169). وزیر جدید خواستار تبعید ابن صدقه بود و از این رو وزیر معزول، خود از خلیفه اجازه خواست تا به حدیثۀ عانه نزد سلیمان بن مهارش رود و خلیفه نیز پذیرفت، ولی راهزنی ترکمن به نام یونس او را گرفت و ابن صدقه از بیم آگاه شدن دبیس، آن راهزن را وعدۀ مال داد تا وی را آزاد سازد. سرانجام با حیله‌ای که عامل شهر فرات درچید، ابن صدقه رهایی یافت، در حالی که دبیس پس از آگاهی از واقعه حاضر شده بود، 000‘6 دینار در ازای تحویل ابن صدقه به یونس بدهد (ابن اثیر، 10 / 602، 603).
عزل ابن صدقه چندان به درازا نکشید، چه بلافاصله پس از قتل شمس الملک عثمان وزیر سلطان محمود، خلیفه نیز برادر او را معزول ساخت و ابن صدقه را باز به وزارت نشاند (همو، 10 / 614-615). دبیس بن صدقه که در آن وقت در شام بود، نزد طغرل سلجوقی رفت و او را بر حمله بر عراق و تسخیر بغداد تحریک کرد. طغرل نیز در 519 ق / 1125 م رهسپار عراق شد. خلیفه و ابن صدقۀ وزیر نیز در 8 صفر همان سال برای مقابله از بغداد بیرون رفتند و در دسکره مقام گزیدند. دبیس بن صدقه که با طغرل قرار گذاشته بود پس از عبور از رود دیالی و پل نهروان، به وی بپیوندد و شبانگاه بغداد را تصرف کنند، دچار باران شدید و سیل و طغیان رود شد، طغرل نیز همان شب به بستر بیماری افتاد. از آن سوی شایع شد که دبیس بغداد را تصرف کرده است. از این رو خلیفه از دسکره به سوی نهروان به راه افتاد. چون اردوی دبیس رسید، وی از در عذرخواهی درآمد و صلح خواست. ابن صدقه، خلیفه را از پذیرفتن درخواست دبیس بازداشت و کسانی را به دستگیری او فرستاد، ولی دبیس گریخت و به طغرل پیوست و هر دو به همدان عقب نشستند (ابن اثیر، 10 / 626- 628؛ ابن جوزی، عبدالرحمن، 9 / 252، 253).
از این پس از ابن صدقه تا هنگام بیماری و مرگ وی در 522 ق / 1128 م (قس: یاقوت، 13 / 49) اطلاع چندانی در دست نیست، جز آنکه در اواخر 520 یا اوایل 521 ق که میان محمود سلجوقی و خلیفه در بغداد نزاع شد و سلطان قصر خلیفه را به محاصره گرفت، ابن صدقه به میانجیگری پرداخت تا کار به مصالحه انجامید (عمادالدین، تاریخ دولة آل سلجوق، 141).
ابوعلی حسن بن صدقه را دیوان سالاری ماهر، و کاتب و ادیبی چیره‌دست دانسته‌اند (ابن طقطقی، 409؛ هندوشاه، 296) که دانشمندان را بسیار ارج می‌نهاد (ابن عمرانی، 210) و در برابر آنها متواضع بود (ابن اثیر، 10 / 652) و گفته‌اند که دختر قاضی القضاة علی ابن حسین زینبی را نیز به زنی داشت (هندوشاه، 298). وی چندان سیرت نیکو داشت که مورد علاقۀ خاص و عام بود (ابن تغری بردی، 5 / 233) و امیران و بزرگان بغداد در کنارش پیاده به راه می‌افتادند (ابن طقطقی، 409-410). از داستانی که ابن طقطقی (همانجا) نقل کرده برمی‌آید که ابن صدقه مردی ظالم و کین‌خواه نبوده و حتی در برابر سدیدالدولة بن انباری که وی را هجو گفت، نرمش بسیار نشان داد. گفته‌اند که ابن صدقه نیز خود شعر می‌سرود (عمادالدین، خریده، 1 / 96) و حریری صاحب مقامات، کتاب خود را به نام جلال‌الدین ابن صدقه تصنیف کرد (ابن خلکان، 4 / 64). پس از مرگ ابن صدقه ابن اقفاسی شاعر، مرثیه‌ای برای او گفت (صفدی، 12 / 148). در باب القاب ابن صدقه میان نویسندگان اختلاف است. درحالی که ابن عمرانی (ص 210) او را جلال الدین، صدرالوزراء، صفیّ امیرالمؤمنین لقب داده، ابن طقطقی (ص 409) او را جلال الدین، صدرالوزراء، صدرالشرق و الغرب، ظهیر امیرالمؤمنین نامیده، و یاقوت به جای جلال الدین، از وی با عنوان جلال الدوله یاد کرده است (13 / 49).

2. علی بن صدقة بن علی بن صدقه، ابوالقاسم قوام الدین

وی برادرزادۀ جلال الدین حسن بن علی است. از زندگی وی قبل از وزارت آگاهی چندانی در دست نیست، اما به نظر می‌رسد که روزگار خود را بیشتر به تحصیل ادب و حدیث گذرانیده باشد، چه گفته‌اند که از جملۀ دانشمندان زمان خود بود و از ابوغالب احمد بن حسن بن بنا و دیگران حدیث شنید (ابن فوطی، 4(4) / 809) و مقامات حریری را نزد منصف آن خواند (ابن انباری، 263). وی قبل از وزارت یک چند به خزانه‌داری مقتفی خلیفه منصوب شد (عمادالدین، تاریخ دولة آل سلجوق، 203) و در 542 ق / 1147م پس از نظام الدین بن جهیر، خلیفه او را به وزارت برگمارد (ابن خلکان، 6 / 232) و به قوام الدین ملقب ساخت (ابن عمرانی، 225). ابن صدقه در دوران وزارت خود قدرت چندانی نداشت و در فتنۀ ایلدگز سلطانی و ابن القش، کاری از پیش نبرد و حتی سلطان مسعود نامه‌های او را که به شکایت از دژم خویی مسعود بلالی شحنۀ منصوب از سوی سلطان بر بغداد نوشته شده بود، بی‌جواب گذارد (ابن خلکان، 6 / 231-232). ازاین‌رو وزارتش به درازا نکشید و پس از دوسال از آن شغل عزل شد (ابن دبیثی، المختصر، 15 / 304). ابن فوطی که در دو موضع از ابن صدقه یاد کرده. یک جا در تاریخ وزارت دچار اشتباه شده و سالهای 542-544 ق را از قول ابن نجار دوران خزانه‌داری او دانسته (4(4) / 809) و در جای دیگر شرح حال او را را ذیل نام قوام الدین ابوالفضل هبة‌الله ذکر کرده و به روایت زینبی خاطرنشان ساخته که در 542 ق رئیس خزانه بود و سپس به اشارت مسعود سلجوقی به وزارت نشست و جلال الدین لقب یافت. به گفتۀ همو، ابن صدقه چون مخالف سربازگیری بود و آن را ویژۀ سلطان می‌دانست در 4 جمادی الاول 543 از وزارت عزل و توقیف شد (4(4) / 867-868). این واقعۀ اخیر را عبدالرحمن بن جوزی نیز تأیید کرده و متذکر شده که خلیفه، ابن صدقه را توقیف کرد، ولی سپس او را به خانه فرستاد (10 / 132). از این پس تا هنگام مرگ وی در 23 جمادل الاول 552 (همان، 10 / 178، 179) اطلاعی از او در دست نیست. پیکر او را در باب التین بغداد به خاک سپردند.

3. علی بن حسن بن علی بن صدقه، ابوالحسن شرف الدوله

به نیابت از پدر در دیوان مجلس می‌نشست و سپس عامل دیوان واسط شد (ابن نجار، 3 / 304). یاقوت از قول سمعانی، علی بن حسن را مردی فاضل و خردمند و نیکوکار دانسته که در مکه و مدینه و بغداد در مجالس حدیث سمعانی حضور می‌یافت (13 / 49). وی همچنین از ابوالحسن علی بن محمد بن علی بن علاف، علی بن حسین الربعی، علی بن احمد بن محمد بن بیان و دیگران حدیث شنید (ابن نجار، همانجا).
ابن صدقه خطی خوش داشت و از سبک علی بن هلال‌بن بواب (تکمیل کنندۀ اقلام ششگانۀ محقق، ریحان، ثلث، نسخ، رقاع، توقیع) پیروی می‌کرد (یاقوت، 13 / 50). یاقوت همچنین متذکر شده که وی رباط معروف به الدرجه را در بخش غربی دجله بنا کرد و در آنجا با گروهی عزلت گزید و امور دولتی را تا هنگام مرگ ترک گفت (همانجا). به نظر می‌رسد که یاقوت این معنی را از عبدالرحمن بن جوزی گرفته باشد، در حالی که صدقة بن وزیر واسطی که ابن جوزی (10 / 204، 205) از او یاد کرده، گویا صدقة بن حسین بن احمد بن وزیر ابوالحسن واسطی (؟) از زاهدان و عابدان و سازندۀ رباط در بغداد بوده است (ابن دبیثی، المختصر، 15 / 200-201)، نه علی بن حسن بن صدقۀ مورد بحث، خاصه که ابن جوزی557 ق را تاریخ درگذشت او دانسته و ابن نجار اصولاً به رباط ساختن وی اشاره نکرده است.

4. محمدبن احمدبن علی بن صدقه، ابوالرضی (ابوالرضا) جلال‌الدین

(498-556 ق / 1105-1161 م). از فعالیتهای سیاسی محمدبن احمد قبل از وزارت آگاهی در دست نیست و به رغم آنکه در 516 ق پس از عزل عمویش جلال‌الدین ابوعلی از وزارت مستر شد، وی از بغداد به موصل گریخت (ابن اثیر، 10 / 599)، نمی‌توان یقین کرد که شغلی رسمی و دولتی داشته است. با اینهمه به نظر می‌رسد که اندکی بعد که عمویش باز به وزارت نشست، وی به بغداد بازگشت و احتمالاً در زمرۀ نزدیکان ابوجعفر منصور پسر مستر شد درآمد، زیرا در ذیحجۀ 529 ق که وی با لقب الراشد به خلافت نشست، ابن صدقه را بلافاصله به وزارت گمارد وهمو برای خلیفه از مردم بیعت گرفت (ابن عمرانی، 222؛ قس: ابن جوزی، عبدالرحمن، 10 / 51، که خاطرنشان ساخته الراشد او را به ریاست دیوان گمارد نه وزارت). اما این وزارت چندان نپایید، زیرا نابسامانیهای سیاسی ناشی از نزاعهای سلاجقه با دستگاه خلافت و رقابتهای درونی سلاطین متأخر سلجوقی باعث شد که سلطان مسعود قصد تصرف بغداد کند. امیران نیرومندی چون اتابک عمادالدین زنگی از موصل و ملک داوود پسر محمود سلجوقی از آذربایجان برای حمایت خلیفه وارد بغداد شدند. الراشد که در همان اوقات تنی چند از بزرگان دولت بغداد را توقیف کرده بود، همراه ابن صدقۀ وزیر به اردوی عمادالدین رفت و چون بازگشت، وزیر از بیم توقیف، نزد اتابک ماند و از او بر جان و مال خویش امان خواست. اتابک نیز کس فرستاد تا خانۀ او را محافظت کند (ابن اثیر، 11 / 36-37؛ ابن جوزی، عبدالرحمن، 10 / 56).
به روایت ابن دبیثی (ذیل، 1 / 96)خلیفه سپس ابن صدقه را طلب کرد و چون از پناهندگی وی آگاه شد، دست از او بداشت، در حالی که به گفته ابن اثیر، مدتی بعد روابط ابن صدقه با خلیفه به گرمی گرایید و وی دوباره به وزارت بازگشت (11 / 37). ابن دبیثی همچنان بر آن است که چون عمادالدین به موصل بازگشت، ابن صدقه نیز با او به آنجا رفت، ولی مدتی بعد به بغداد بازگشت (ذیل، همانجا). در 530 ق / 1136 م سلطان مسعود بغداد را به محاصره گرفت و خلیفه ناچار شهر را ترک کرد و به موصل نزد عمادالدین زنگی رفت و ابن صدقه در این سفر خلیفه را همراهی کرد (عمادالدین، تاریخ دولة آل سلجوق، 167؛ قس: ابن دبیثی، ذیل، همانجا، که به خلاف، بر آن است که وزیر با خلیفه به موصل نرفت)، اما چون میان عمادالدین و مسعود سلجوقی صلح افتاد، خلیفه موصل را نیز ترک گفت و ابن صدقه همانجا ماند و به روایتی وزارت عمادالدین را پس از مرگ وزیر او ضیاءالدین ابوسعید بهرام بن خضر (ابن خلکان، 5 / 143) در دست گرفت (عمادالدین، همان، 168). با اینهمه ابن دبیثی (همانجا) بر آن است که چون مقتفی به خلافت نشست، ابن صدقه را در دواوین به کار گمارد (هندوشاه، 304).
ابوالرضی محمدبن احمدبن صدقه را مردی نیکوکار و دیندار (ذهبی، العبر، 3 / 26) و از جملۀ طالبان و راویان حدیث شمرده‌اند. چنانکه گفته‌اند از ابوالحسن علاف حدیث شنیده و کسانی چون احمدبن شافع، علی بن احمد زیدی، قاضی عمربن علی قرشی، صبیح ابن عبدالله عطاری، ابوالفرج مبارک بن عبدالله بن نقور و دیگران از او حدیث شنیده‌اند (ابن دبیثی، ذیل، همانجا؛ همو، المختصر، 15 / 5).

مآخذ

ابن اثیر، الکامل؛
ابن انباری، عبدالرحمن بن محمد، نزهة الالباء، به کوشش ابراهیم السامرایی، بغداد، 1959 م؛
ابن تغری بردی، النجوم؛
ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم، حیدرآباد دکن، 1358- 1359 ق؛
ابن جوزی، یوسف بن قزاوغلی، مرآة الزمان، حیدرآباد دکن، 1370 ق / 1951 م؛
ابن خلکان، وفیات؛
ابن دبیثی، محمدبن سعید، ذیل تاریخ مدینة السلام بغداد، به کوشش بشار عواد معروف، بغداد، 1974 م؛
همو، المختصر المحتاج، بیروت، 1405 ق / 1985 م؛
ابن طقطقی، محمدبن علی، الفخری، به کوشش درنبورگ، پاریس، 1894 م؛
ابن عمرانی، محمدبن علی، الانباء فی تاریخ الخلفاء، به کوشش قاسم السامرایی، لیدن، 1973 م؛
ابن فوطی، عبدالرزاق بن تاج الدین، تلخیص مجمع الآداب، به کوشش مصطفی جواد، قاهره، 1967 م؛
ابن نجار، محمد بن محمود، ذیل تاریخ بغداد، به کوشش قیصر فرح، بیروت، 1402 ق / 1982 م؛
اقبال، عباس، وزارت در عهد سلاطین بزرگ سلجوقی، به کوشش محمد تقی دانش‌پژوه و یحیی ذکاء، تهران، 1338 ش؛
ذهبی، محمدبن احمد، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، 1405 ق / 1984 م؛
همو، العبر، به کوشش ابوهاجر محمد السعید بن بسیونی زغلول، بیروت، 1405 ق / 1985 م؛
صفدی، خلیل بن ایبک، الوافی بالوفیات، به کوشش رمضان عبدالتواب، بیروت، 1399 ق / 1979 م؛
عمادالدین کاتب، محمدبن محمد، خریدة القصر، به کوشش محمد بهجة الاثری وجمیل سعید، بغداد، 1375 ق / 1955 م؛
همو، تاریخ دولة آل سلجوق، بیروت، 1400 ق / 1980 م؛
هندوشاه بن سنجر نخجوانی، تجارب السلف، به کوشش عباس اقبال، تهران، 1357 ش؛
یاقوت، ادبا.

صادق سجادی

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 4  صفحه : 1547
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست