responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 4  صفحه : 1414

آلتاییان

نویسنده (ها) : عنایت الله رضا

آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 4 دی 1398 تاریخچه مقاله

آلْتاییان، در مفهوم وسیع به اقوام و قبایل ترکی زبان ساکن سرزمین آلتای شوروی، چین و مغولستان اطلاق می‌شود و به ۲ بخش آلتاییان شمالی و جنوبی تقسیم می‌گردد.

 

وجه تسمیه

نام آلتای با گذشت سده‌های دراز هنوز در پرده‌ای از ابهام باقی مانده و چنان‌که باید به درستی روشن نشده است. بعضی محققان معتقدند که این نام از واژۀ مغولی «آلتا» یا «آلتان» پدید آمده که به معنای طلا است. قدیم‌ترین نام ترکی که سرزمین آلتای جنوبی بدان نامیده شد. آلتین ـ ییش[۱] یا آلتون[۲] ـ ییش به معنای کوههای زرین است که در سنگ‌نبشتۀ مشهور اورخون[۳] آمده است. مالوف[۴] «آلتون‌ـ ییش» را با در نظر گرفتن لهجۀ محلی، به «جلگه‌های زرین» یا «دشتهای زرین» ترجمه کرده است. مردم عامی چنین می‌پنداشتند که نام «آلتای» به معنای «آلتی آی» (۶ ماه) است. این نام به صورت اسم عام به معنای «کوههای بلند» نیز آمده است (بارتولد، III / 317). بعضی محققان عنوان آلتای کیژی[۵] و به صورتی دیگر «آلتای ـ کیشی» را، که به معنای مرد آلتایی است، در مورد آلتاییان به کار برده‌اند (همو، V / 490). این نام بیشتر به تلنگیتها[۶]، که همسایگان غربی آلتاییان هستند اطلاق شده است. تلنگیتها در بخش شرقی کوههای آلتای سُکنێ داشتند. این گروه جدا از تلنگیتهای جنوبی‌اند که در مسیر سفلای روی چوی[۷] تا ملتقای آن با کاتون[۸] سُکنێ گزیده بودند. تلنگیتهای جنوبی را «چوی کیژی» (مرد چوی) می‌نامیدند (گومیلف، «ترکان باستان[۹]»، 259). در شمال سرزمین تلنگیتها، قومی به نام تاتارهای سیاه می‌زیستند که آنان را «ییش کیژی» (مرد ییش) می‌نامیدند. گروهی که همسایۀ غربی تلنگیتها بودند «آلتای کیژی» خوانده شده‌اند (همانجا). کیژی همان «کیشی» است که در لهجه‌های ترکی معاصر، معمول و به معنای مرد است. گمان می‌رود این نام شامل همۀ مردم سرزمین آلتای نبوده است. کاسترن برای قوم مورد بحث و زبان آنان نام «آلتایی» را برگزید. نام آلتین ـ ییش یا آلتون ـ ییش که محققان نام آلتایی را مأخوذ از آن دانسته‌اند در زبان چینی به صورت تسزین ـ شان[۱۰] تلفظ می‌شد. رشته‌کوههای سرزمین کوهستانی آلتای را در مآخذ جغرافیایی «اِکتاک» نیز نامیده‌اند. این نام در سدۀ ۶ م از سوی جهانگردان یونانی به سرزمین مذکور داده شد. بارتولد (III / 317) معتقد بود که نام مذکور ممکن است از نام ترکی «آک ـ تاک» (آق ـ داغ) به معنای کوه سفید پدید آمده باشد، ولی شاوان بر این عقیده بود که سرزمین مزبور را نه در آلتایی، بلکه باید در کوههای تیان ـ شان جست‌وجو کرد. اگر نام آلتای از واژه‌ای به معنای طلا گرفته شده باشد، می‌توان واژۀ مغولی «آلتان» یا «آلتا» را پایه و اساس آن دانست. گمان می‌رود این نام متعلق به روزگار سلطۀ قالموقها باشد. قالموق یا قالمیق نامی است که ترکان به یکی از اقوام مغول داده‌اند. در اصطلاح ترکیِ آسیایِ مرکزی این قوم را «قالمیق» و در لهجۀ ترکیِ حوالی رودِ ولگا آن را «قالموق» نامیده‌اند. چنین به نظر می‌رسد که واژۀ روسی «کالموک» که اروپاییان نیز به کار می‌برند از زبان ترکیِ پیرامون رود ولگا اقتباس شده باشد. قالموقها به زبان محلی مغولی، خود را اویرات[۱۱] می‌نامیدند. آلتاییان نیز پس از انقلاب اکتبر در روسیه و تأسیس منطقۀ قومی خویش از ۱۹۲۲م نام مغولی اویرات را بر خود و سرزمین خویش نهادند، حال آنکه نام مذکور به قالموقها تعلق داشت (همو، V / 191). نام اویرات تا ۱۹۴۸م باقی بود (دایرةالمعارف بزرگ شوروی، چ ۳، ۱ / ۴۶۲)، اما از این سال به بعد این منطقه «اوبلاستِ (ولایتِ) خودمختارِ آلتای کوهستانی جمهوری شوروی فدراتیو روسیه» نامیده شد (همانجا).

 

سرزمین

آلتای یا سرزمین آلتاییان منطقه‌ای است کوهستانی که بخشهایی از آن در اتحاد شوروی، مغولستان و جمهوری خلق چین واقع شده است (نک‌ : آلتای). آلتای در ناحیۀ شمال غرب به دشتهای سیبری غربی محدود می‌گردد (°۸۱ طول شرقی)، و از جنوب شرقی با صحرای گوبی (°۱۰۶ طول شرقی) هم‌مرز است. هم‌مرز است. طول آلتای بالغ بر ۰۰۰’۲ کم‌ است و شامل کوههای بلندی است که رودهای بزرگی چون اُب[۱۲]، «ایرتیش» و «ینی سئی» از آنها سرچشمه می‌گیرند. بالاترین نقطه در آلتای شوروی قلۀ بلوخا[۱۳] است که ۵۰۶’۴ متر از سطح دریا ارتفاع دارد. سرزمین آلتای دارای ۳ بخش است که عبارتند از آلتای خاص یا آلتای شوروی، آلتای مغولستان و آلتای گوبی. آلتای شوروی در محدودۀ ولایتِ خودمختارِ آلتای جمهوری شوروی فدراتیو روسیه، شرق قزاقستان و سیبری غربی واقع شده است و با آلتای مغولستان و کوهستانهایی که حوضۀ رود «قو» را تشکیل می‌دهند هم‌مرز است (همان، ۱ / ۴۵۸، ۴۵۹). آلتای مغولستان یا «اِکتاک» شامل رشته کوههایی به طول ۵۰۰’۱ کم‌ است که از جنوب شرقی آغاز و به صحرای گوبی منتهی می گردد. بلندترین قلۀ این کوهها تابون ـ بوگدو[۱۴] به ارتفاع ۶۵۳’۴ متر است. میانگین بلندی این رشته‌کوهها حدود ۰۰۰’۳ تا ۶۰۰’۳ متر است. نواحی شمالی ارتفاعات تساگان‌ـ‌گولا[۱۵] همواره پوشیده از برف و دارای یخچالهای عظیم است. آلتای مغولستان منطقه‌ای است زلزله‌خیز. رودهای آلتای مغولستان با حوضۀ رود ایرتیش و حوضۀ رودهای آسیای مرکزی ارتباط دارند. رودهای ایرتیش اورونگو[۱۶] و کوبدو[۱۷] از کوههای آلتای مغولستان سرچشمه می‌گیرند. آلتای گوبی در جنوب شرقی آلتای جمهوری خلق مغولستان واقع و از سلسله‌کوههای موازی تشکیل شده است. مرتفع‌ترین نقطۀ آن قلۀ ایخه‌ـ بوگدو[۱۸] و به ارتفاع ۰۰۰’۴ متر است که شبکۀ نهرها و جویبارهای کوهستانی آن به دریاچه‌های کوچک این سرزمین می‌ریزند (همان، چ ۲، ۲ / ۱۴۱).

 

تاریخ

آلتاییان را در زبان ترکی باستان آلتای ـ کیژی (آلتای ـ کیشی) می‌نامیدند. روسها این قوم را «کالموکهای کوهستان» خوانده‌اند. عنوان اخیر به احتمال زیاد مربوط به دوران فرمانروایی قالموقها بر این سرزمین است. عنوان دیگر این قوم زایسان[۱۹] است. مردم این سرزمین به ۹ گروه زایسان بخش شده بودند (بارتولد، V / ۴۹۰). مردم نواحی کوهستانی آلتای در مسیر علیای رود «اُب» سکنا داشتند. ترکان آلتاییِ مسیر علیای رود ینی سئی دارای دولت خاص خود نبودند و لذا بخشی از تابعان دولت قالموق محسوب می‌شدند. اینان در سدۀ ۱۱ق / ۱۷م بخشی از مشرق ترکستان را به تصرف درآوردند. پیش از آن خانهای این گروه هنوز منگول[۲۰] نامیده می‌شدند و صبغۀ ترکی نگرفته بودند، ولی از این پس ضمن آمیختن با ترکان خود را «مغول» نامیدند (همو، V / 191). بسیاری از پژوهندگان دربارۀ آغاز ظهور ترکان و سرزمین اولیۀ آنان به اظهار‌نظر قطعی نپرداخته‌اند. گمان بعضی بر این است که بخش بزرگی از قبایل ترک نخست در سرزمین آلتای سکونت داشتند. نام قبیلۀ اوروچیش[۲۱] که از نام رودخانه و محلی در آلتای اقتباس گردیده، سبب بروز چنین گمانی شده است. در سدۀ اول ق / ۷م هنگامی که ترکان باستان یا تورکیوتها به آلتای روی آوردند، با مقاومت آلتاییان بومی مواجه شدند. چنین به نظر می‌رسد که تورکیوتها طی سده‌های ۱-۳ق / ۷- ۹م در دو جبهه با دشمنان خود پیکار کردند (گومیلف، «ترکان باستان»، 261). در حدود ۶۴- ۶۸ ق / ۶۸۴- ۶۸۷ م ترکان حملاتی را علیه دولت چین که با ترکان غربی و قرقیزها متحد شده بود آغاز کردند. ایلترس[۲۲] خان ترک نخست نقشۀ دشمنان خود را برهم زد، ولی در جریان پیکار همسرش درگذشت؛ از این‌رو برادر خود مو ـ چژو[۲۳] را به فرماندهی سپاه منصوب کرد و فرمان داد تا مواضعی را نزدیک کوه آلتون ـ ییش (آلتای جنوبی) به تصرف درآورد (بارتولد، V / 322). در ۹۳ق / ۷۱۲م ترکان از طریق آلتون ـ ییش خود را به کرانۀ رود ایرتیش رسانیدند و نیروی تورگشها[۲۴] را درهم شکستند (همو، V / 324). وجود دشتهای وسیع و جنگلهای انبوه آلتای بزرگ برای ترکان که به دامپروری اشتغال داشتند مناسب می‌نمود. ولی طبیعت سرد سیبری مایۀ تلفات سنگینی بود. از این‌رو دامپرورانِ ترک را می‌توان به دو گروه کوچندۀ پیکارجو و تخته‌قاپو‌شده بخش کرد. تلنگیتها در بخش شرقی کوههای آلتای سکونت داشتند و در شمال سرزمین تلنگیتها، تاتارهای سیاه می‌زیستند. در شرق، توواها[۲۵] و در جنوب آن قزاقها زندگی می‌کردند. همسایگان غربی تلنگیتها از اقوام آلتایی بودند. اینان همان آلتای ـ کیشیهای مشهورند. سرزمین تلنگیتها با کوههای بلند و صعب‌العبور محاصره شده بود و این امر سبب گردیده بود که تلنگیتها زبان و خصوصیات قومی از‌جمله زبان خویش را حفظ کنند. لهجۀ تلنگیتیِ زبان آلتایی سرشار از عناصر مغولی و تا اندازۀ قابل ملاحظه‌ای با دیگر لهجه‌های آلتایی متفاوت است. تلنگیتهای شمالی خود را تولوس[۲۶] می‌نامیدند. این گروه از آلتاییان در نواحی چولیشمان[۲۷]، باش حوض[۲۸] و اولگان[۲۹] سکونت دارند. نواحی یاد‌شده با ۲ رود به نامهای کوبادرو[۳۰] و چیبیت سو[۳۱] از بخش تلنگیتهای ساکن بخش جنوبی آلتای جدا است. تلنگیتهای جنوبی در مسیر سفلای رود «چوی» تا ملتقای آن با «کاتون» ساکنند (گومیلف، «ترکان باستان»، 259). هر دو نامِ تلنگیت و تولوس قدیمی هستند. چینیان نام تلنگیتها را به صورت دو ـ لان ـ گه[۳۲] تلفظ می‌کنند. اینان طی سدۀ ۷م اراضی گسترده‌ای را در اختیار داشتند و سرزمین آنان در شرق ناحیۀ اورخون قرار داشت. در سنگ‌نبشتۀ اورخون از مردی به نام تولیس[۳۳] یاد شده است. بعضی محققان بر این عقیده‌اند که تلنگیتها از تولوسها جدا بودند و تنها در اواسط سدۀ ۱۲ق / ۱۸م به یکدیگر پیوستند. رادلوف نام دریاچۀ تلتس[۳۴] را با قوم تولوس مربوط می‌داند (بارتولد، IX / 673). تلنگیتها که از مدتها پیش تابع اویراتها بودند، برای رهایی از چنگ منچورها از مغولستان به آلتای گریختند. سبب فرار تلنگیتها آن بود که امپراتور «سیان‌ـ لون» فرمان نابودی اویراتها را صادر کرده بود. تلنگیتها رفته رفته با تولوسها که از سدۀ ۷م در آن سرزمین سکونت گزیده بودند، درآمیختند (گومیلف، «شاخۀ آلتایی تورک ـ توگیو[۳۵]»، 105-106). تاردوشها[۳۶] نیز از اقوامی بودند که به آلتای آمدند و زیر عنوان «تودوش» به تلنگیتها پیوستند. در روزگاران کهن قپچاقها نیز در آلتای سکنێ داشتند. محل سکونت آنان دشتی بود که چینیان «چژه‌ـ لیان[۳۷]» می‌نامیدند (همو، «ترکان باستان»، 268). بنا بر نوشتۀ گومیلف واژۀ چژه ـ لیان بی‌گمان تلفظ جیلان (ییلان) به معنای مار است و نام مارکوه یا شهر مار (در زبان روسی زمینوگورود[۳۸]) از آن منشأ گرفته است (همانجا). گروم گرژیمایلو اینان را شاخه‌ای از قبیلۀ بوما[۳۹] می‌داند. قپچاقها در ۶۳۰ م به گروههای کوچک بخش شدند و دسته‌هایی از آنان در آلاشان[۴۰] جای گرفتند. دیگر گروههای قپچاق با کانگلامها درآمیختند و قوم مشهور کومان[۴۱] را تشکیل دادند که به پولو[۴۲] نیز مشهورند (همانجا). در اوایل سدۀ ۲ق / ۸ م قارلوقها در آلتای سکنێ گرفتند. محل سکونت اصلی آنان حد فاصل میان آلتای و مسیر علیای رود ایرتیش بود. از دیدگاه قومی، مردم آلتای به ساکنان دو بخش شمالی و جنوبی منقسم می‌شوند. اهالی آلتای شمالی طی مراودات طولانی، از ۳ قوم سامودی[۴۳] یا «سامویی»، کت[۴۴] و لوگروترک[۴۵] متشکل شدند. بعضی مآخذ قدیم ضمن بحث از اهالی آلتای شمالی گاه از مردمی به نام «تاتارهای سیاه»، توباها[۴۶] (ساکنان کرانۀ غربی رود بیی[۴۷] و سواحل شمال غرب دریاچۀ تلتسک[۴۸]) چلکانها[۴۹]، لبدینها[۵۰] (لبد[۵۱] در زبان روسی به معنای قو است. گویا قوم مزبور را از آن جهت به لبد نسبت داده‌اند که در اطراف رود و دریاچۀ قو سکونت دارند) و کوماندینها[۵۲] (ساکنان مسیر علیای رود بیـی) یـاد کرده‌اند. اهالی جنـوب آلتـای شـامل قالموقهای سفید، آلتاییان کوهستان وبییها هستند که به عنوان آلتاییان اصیل (آلتای ـ کیشی) تلقی می‌شوند. تلنگیتها، تولوسها و تلئوتها[۵۳] که در نواحی کوهستانی آلتای سکنێ دارند از امتزاج اقوام ترک و سایانو‌ـ آلتای پدید آمده‌اند. بعضی محققان، تاریخ این امتزاج را سده‌های ۶ تا ۸ م دانسته‌اند. بعدها اقوام مغول نیز به این گروه پیوستند (دایرةالمعارف بزرگ شوروی، چ ۳، ۱ / ۴۶۳) در نخستین هزارۀ میلادی آلتاییان با مردم تبت مرتبط شدند. شواهدی از وجود ارتباط میان تبت و سایانوـ آلتای موجود است. در ۹۳ق / ۷۱۲م سفیرانی از قرقیزان در تبت بودند. در این زمان فرمانروای قبایل ینی‌سئی در جست‌وجوی متحدانی برای پیکار با ترکان بود و رابطۀ تبت با خاقانات قرقیز موجب پدید آمدن اتحاد نظامی میان دو دولت و ایجاد موانع بر سر راه اویغوران و ترکان گردید. در ۲۲۵ق / ۸۴۰ م قرقیزان بر اویغوران پیروزی یافتند و از آن پس راه نفوذ به آسیای مرکزی را در پیش گرفتند (کوبارف، 10). در سده‌های ۳-۴ق / ۹-۱۰م آلتاییان تابع خاقانات قرقیز شدند و قرقیزان حاکمیت خود را به اراضی کنونی تووا و آلتایی کوهستانی بسط دادند. وجود فولکلورهای آلتایی و برخی مشخصات قومی مؤید امتزاج آلتاییان با قرقیزانِ حاشیۀ ینی‌سئی طی سده‌های ۹-۱۰م است (ساگالایف، 32). از هزارۀ ۲م اراضی آلتای به تصرف دولتهای کوچ‌نشین مختلف آسیای مرکزی درآمد. طی سده‌های ۴-۶ ق / ۱۰-۱۲م آلتای تحت سلطۀ کیدانها قرار گرفت. در سدۀ ۶ ق / ۱۲م کیدانها اراضی وسیعی از ینی‌سئی تاتلس[۵۴] را در اختیار داشتند (همو، 35). در سده‌های ۷- ۸ ق / ۱۳-۱۴م آلتاییان تابعیت مغولان را گردن نهادند و در این روزگار گروهی از اقوام آلتایی (تلنگیتها و تلسها) به اراضی خانگای و سایانوـ آلتای مهاجرت کردند و به علل معین تاریخی در حاشیۀ کشور مغولستان جای گرفتند. به همین جهت است که در مآخذ به ندرت از قبایل آلتایی یاد شده است. آن زمان مغولان در سیاست آسیای مرکزی نقش عمده ایفا می‌کردند. چان‌ـ چون، زاهد چینی، در ۶۱۸ ق / ۱۲۲۱م از راهی یاد کرده که به فرمان اوگده[۵۵] از کوهستانهای آلتای برای عبور سپاهیان مغول کشیده شده بود. چنین به نظر می‌رسد که اوگده به هنگام حیات پدرش فرمانروای این سرزمین بوده است (بارتولد، V / 145). تاریخ قبایل آلتایی طی سده‌های ۹-۱۲ق / ۱۵- ۱۸م با رویدادهای غرب مغولستان پیوند داشت. مارکوپولو آلتای را کوهستانی نامیده که گورستان خانهای مغول بود. وی می‌نویسد: «خانهای نژاد چنگیز همگی در کوهی به نام آلتایی مدفونند و این رؤسای بزرگ در هر نقطه ولو با فاصلۀ ۱۰۰ روزه راه هم بمیرند، برای دفن به این کوه آورده می‌شوند» (ص ۷۴). قبایل غرب مغولستان در اوایل سدۀ ۱۱ق / ۱۷م دولت نیرومند و متمرکزی زیر عنوان خانات دزونگار[۵۶] پدید آوردند. زمین‌داران اویرات نیز در اواخر سدۀ ۱۰ق / ۱۶م و اوایل سدۀ ۱۱ق / ۱۷م به سیبری غربی راه یافتند. آنان در آغاز سدۀ ۱۲ق / ۱۸م با زمین‌داران محلی به‌ویژه تلئوتها از در سازش درآمدند. دولت مقتدر دزونگار رفته رفته قبایل آلتایی را تابع کرد و در ۱۱۱۵ق / ۱۷۰۳م تلئوتهای آلتای کوهستانی و قرقیزهای ساکن مسیر علیای رودینی ـ سئی به فرمان «تسوان ـ رابدان[۵۷]»، فرمانروای دزونگار، به نزدیکی محدودۀ فرمانروایی وی انتقال یافتند. در نیمۀ قرن ۱۲ق / ۱۸م دولت دزونگار منقرض شد و گروههایی از قبایل تلئوت، تووا و اویرات به منظور رهایی از خطر نابودی به مناطق مرکزی و غرب آلتای کوچ کردند و ضمن گذشت زمان با بومیان آن سرزمین از‌جمله تلنگیتهای چوی و تلسهای چویشمان درآمیختند. با سقوط دولت دزونگار نفوذ مغولان در تاریخ قوم آلتایی به افول گرایید. از سدۀ ۱۲ق / ۱۸م دولت روسیه نفوذ خود را در سیبری گسترش بخشید و مأموران نظامی، اداری و کلیسایی بدان سرزمین گسیل داشت. آلتای نیز رفته رفته در محدودۀ فرمانروایی دولت روسیه قرار‌گرفت.

 

جمعیت

در دوران حکومت شوروی گروه کثیری از روسها، اوکرائینیها، بِلوروسها و دیگران به آلتای کوچانده شدند. اکنون اکثر ساکنان آلتای شوروی روس هستند. روسها بالغ بر ۸۵٪ جمعیت آلتایی شوروی را تشکیل می‌دهند. شمارۀ مردمی که به زبانها و لهجه‌های اقوام ساکن آلتای گفت‌وگو می‌کنند تا ۱۹۵۹م در حدود ۰۰۰’۴۵ نفر بود. تراکم جمعیت در اُبلاست (ولایت) خودمختار آلتایی به طور متوسط ۳ / ۱۰ نفر در هر کم‌ ۲ است. در مناطق جنگلی و دشتها مردم بیشتری زندگی می‌کنند. در این مناطق تراکم جمعیت حداکثر به ۲۵ تا ۳۰ نفر در هر کم‌ ۲ می‌رسد. ۶٪ جمعیت آلتای در مناطق کوهستانی سکونت دارند. این مناطق حدود یک سوم مجموع اراضی آلتای را تشکیل می‌دهند. تا ۱۹۱۶م شمارۀ اهالی نواحی کوهستانی حدود ۴٪ مجموع اهالی روستانشین بود، ولی در ۱۹۶۹م تناسب جمعیت نواحی کوهستانی به نواحی غیرکوهستانی تا حدود ۴۵٪ افزایش یافت. تا ۱۹۱۷م در سراسر منطقۀ آلتای تنها ۳ شهر وجود داشت که عبارت بودند از بارنائول[۵۸]، بییسک[۵۹] و اسلاوگورود[۶۰]، ولی پس از آن شهرهای دیگری چون کامنسک[۶۱]، بر کنار رود اُب، روبتسووسک[۶۲]، نووآلتائیسک[۶۳]، (آلتای جدید)، گورنوآلتائیسک[۶۴] (آلتای کوهستانی)، آلیئسک[۶۵] و زمینوگورسک[۶۶] احداث گردید (دائرةالمعارف بزرگ شوروی، چ ۳، ۱ / ۴۶۱، ۴۶۲).

 

زبان و خط

زبانهای مردم آلتای شامل زبانهای آلتایی، خاکاسی، تووایی و زبانهای مردم کاراگاس[۶۷] و توفا[۶۸] است که در استان کراسنویارسک[۶۹] سکونت دارند. زبان آلتاییان به ۲ گروه مختلف از زبانهای ترکی تعلق دارد. گروه نخست، گروه شمال غربی و مرکب از لهجه‌های آلتایی، تلئوتی و تلنگیتی است. گروه دوم مربوط به زبانهای ترکی شمال شرقی است که خود شامل ۲ بخش است: ۱. بخش لهجه‌های کوماندینی، چلکانی، توبایی، لهجۀ قزل ـ کورک و زبانهای توواها، توفاها و کاراگاسهای توبا؛ ۲. بخش لهجه‌های کودا، کاچین ـ کوی بال[۷۰] و ساگای ـ بلتیر[۷۱]. زبانهای آلتایی با زبانهای ترکی آسیای مرکزی و مغولی مرتبط است (همان، چ ۲). بعضی محققان نفوذ زبان مغولان در زبانهای آلتایی را بیش از زبان ترکی دانسته‌اند. چندی است که برخی پژوهندگان مسألۀ خویشاوندی زبانهای اورال ـ آلتایی را بر پایۀ اصول تکوینِ نژادها مورد بررسی مجدد قرار داده‌اند و خویشاوندی زبانهای مجاری ـ ترکی بار دیگر از سوی دانشمندان مطرح شده است. گروهی از پژوهندگان پرسشهایی را پیرامون این نکته مطرح کرده‌اند و به بررسیهایی پرداخته‌اند تا بدانند خانوادۀ زبانهای اورال ـ آلتایی به شاخۀ زبانهای ترکی ـ مغولی نزدیک‌تر است یا شاخۀ زبانهای تونگوزی ـ منچوری. گروهی دیگر از آلتایی‌شناسان دلیلی برای وحدت این گروههای زبانی مشاهده نمی‌کنند. بعضی نیز میان زبانهای کره‌ای و ژاپنی با زبان آلتایی گونه‌ای خویشاوندی قائلند. واسیلووسکی زبانهای یاکوتی، تووایی، خاکاسی، آلتایی و شری[۷۲] را در خانوادۀ زبان ترکی، زبان مردم بوریات را در خانوادۀ زبان مغولی و زبانهای اونکی[۷۳]، نانایی[۷۴]، خانتی[۷۵]، مانسی[۷۶] را در خانوادۀ زبانهای تونگوزی ـ منچوری و زبان قوم ننتس[۷۷] و زبان سلکوپی[۷۸] را در خانوادۀ زبان سامودی جای داده و همۀ زبانهای یاد‌شده را به ۳ گروه ترکی ـ مغولی، تونگوزی ـ منچوری و سامودی (ساموئیدی ـ سامویی) بخش کرده است. ولادیمیرتسوف زبان مغولی را خویشاوند زبان ترکی و تونگوزی می‌داند و بر این عقیده است که ۳ زبان نامبرده دستخوش تحولات متفاوتی شده‌اند که معمولاً در زبان واحد روی می‌دهد. وی بر آن است که زبانهای مغولی، ترکی و تونگوزی دارای منشأ و سلفی واحد بوده‌اند که به صورتی مشروط می‌توان آن را یگانه سلف زبان آلتایی نامید. اما کوتوویچ این نکته را مورد تردید قرار داده است. به هر تقدیر هنوز نظر واحدی پیرامون این خویشاوندی وجود ندارد و اثبات آن منوط به پژوهشهای آتی است.

خط آلتایی نخستین‌بار در اواسط سدۀ ۱۳ق / ۱۹م از سوی روحانیان و مبلغان مذهبی آن سرزمین متداول شد، ولی از زبان ادبی اقوام آلتایی اثری مشهود نبود. در ۱۹۲۳م برای نخستین‌بار، الفبای جدیدی بر پایۀ الفبای روسی، در آلتای معمول گردید. گرچه خط و کتابت همۀ اقوام آلتایی با الفبای روسی است، با این‌همه کلیۀ اقوام ساکن سرزمین آلتای در تاریخ یاد‌شده تغییر خط ندادند. به‌عنوان نمونه خط و کتابت یاکوتی در ۱۹۳۹م، تووایی در ۱۹۴۱م، خاکاسی در ۱۹۳۹م، بوریاتی در ۱۹۳۸م، نانایی در ۱۹۳۸م، مانسی در ۱۹۳۷م، و خط و کتابت نِنِتْسها در ۱۹۳۷م پدید آمد که در همۀ آنها حروف الفبایی روسی مشترک است.

 

دین

برای درک ویژگیهای روانی قوم آلتایی توجه به معتقدات دینی آنان از سده‌های کهن امری ضروری است. متأسفانه از نوشته‌ها نمی‌توان به نکات قابل ملاحظه‌ای دست یافت. بنابر نوشتۀ بعضی محققان طی سدۀ اول ق / ۷م در آلتای نظام مذهبی وجود داشت. روح‌گرایی و همزادگرایی[۱] با زندگی مردم سیبری از‌جمله اقوام آلتایی مرتبط بود. پرستش ارواح گذشتگان که صیغۀ توتم‌گرایی داشت از سوی کوچ‌نشینان ترک و مغول در آلتای شایع گردید. کوچ‌نشینان مزبور از صحراهای جنوب به سرزمین آلتای راه یافتند. آیین بزرگان عمدتاً پرستش ارواح گذشتگان بود که با آیین مردم متفاوت می‌نمود (گومیلف، «ترکان باستان»، 80). در میان آلتاییان پرستش «ارباب طبیعت» نیز رواج داشت. پس از کشف سنگ‌نبشتۀ اورخون متعلق به سدۀ ۲ق / ۸ م معلوم شد که مردم آلتای زمین و آب (یر ـ سو) را می‌پرستیدند و آن را در برابر روح آسمان قرار می‌دادند. گمان می‌رود این آیین توسط مهاجران ارکیت[۲] و سویون[۳] به میان مردم آلتایی راه یافته باشد. آلتاییان امروز «یر ـ سو» را روح کوهستان می‌نامند. در گذشته، قوم مذکور روح اصنام را اولگن[۴] می‌نامیدند یکی از خدایان مورد پرستش ترکان به نام اومای[۵] یا روح نیکوکار، که روح حامی کودکان و شیرخوارگان بود، مورد ستایش آلتاییان قرار داشت (بارتولد، IX / 675). پرستش اومای هنوز هم در میان ترکان شمنی ساکن آلتای رایج است (همو، V / 27). آینا[۶] از ارواح خبیثۀ مردم آلتایی محسوب می‌شد (همو، IX / 674). مغولها در سدۀ ۷ق / ۱۳م از وجود آینا آگاهی داشتند (همو، V / 27). اختلاط میان مهاجران و اهالی بومی ساکن کوهستانهای آلتای سبب پدید آمدن آیین التقاطی در میان مردم آلتایی شد (گومیلف «ترکان باستان»، 82). بی‌گمان آیین ترکان و اویغوران، مردم تبت و ساکنان آسیای مرکزی در معتقدات دینی مردم آلتایی مؤثر افتاد. در سدۀ ۵ ق / ۱۱م آیین و فرهنگ کهن ایران از نواحی شمال خاوری این سرزمین به آسیای مرکزی و تبت راه یافت (ساگالایف، 29). اطلاعات به‌دست‌آمده از مطالعات انسان‌شناسی مؤید آن است که پیش از هزارۀ نخست ق‌م عناصری از قبایل ایرانی با قوم تبت ممزوج شدند. گسترش معتقدات اقوام ایرانی‌زبان در نواحی آسیای مرکزی و جنوب سیبری پایه و اساس مشترکی پیرامون باورهای دینی مردم این نواحی پدید آورد. البته در این مورد نمی‌توان امکان ارتباط میان اقوام سایانو‌ـ آلتای و گروه مردم تبت را از نظر دور داشت (همو، 30). مشابهت میان آیین شمنی سایونا‌ـ آلتای و تبت مربوط به پیش از نفوذ آیین بودا در جنوب سیبری است. بعضی محققان طی سالهای اخیر نظریاتی پیرامون وجود فرهنگهای واسطه در روابط کهن میان اقوام سیبری و آسیای مقدم ابراز داشته‌اند. در آیین شمنی اقوام آسیای مرکزی و منطقۀ کوههای هندوکش سنتهایی وجود دارد که مربوط به اقوام ایرانی‌زبان است. در نخستین هزارۀ م آلتاییان با اصنام مورد پرستش پیروان آیین شمنی در تبت آشنا شدند. پرستش آفتاب به هنگام برآمدن نه تنها از عادات مذهبی ترکان شمنی، بلکه از عادات مذهبی مغولان نیز بود. ابن اثیر از مغولانی یاد کرده که به هنگام طلوع آفتاب آن را سجده و نیایش می‌کرده‌اند (۱۲ / ۳۶۰). نیایش به سوی مشرق در میان آلتاییان نیز رواج داشت (بارتولد، IV / 393). آلتاییان به هنگام ذبح اسب سر حیوان را به سوی مشرق می‌گرفتند. پیش از نفوذ آیین مانی در سرزمین اویغوران، آیین بودا به میان اقوام ترک و آلتایی راه یافت. تاریخ نفوذ آیین مانی در این سرزمین را ۱۴۶ق / ۷۶۳م دانسته‌اند. در خاقانات اویغور آیین مانی به دین رسمی بدل گشت. در سده‌های ۷- ۸ ق / ۱۳-۱۴م اقوام آلتایی به صورت بخشی از تابعان اولوس جوچی درآمدند. دولت مغول پیرامون معتقدات اقوام تابع شکیبایی ابراز می‌داشت و حتێ زمینه را برای گسترش آیین بودا در مغولستان فراهم می‌آورد. بوداییان در طی سدۀ ۷ق / ۱۳م در دربار مغولان با نمایندگان دیگر ادیان از‌جمله اسلام، مسیحیتِ نسطوری و کاتولیک و آیین شمنی به رقابت پرداختند (ساگالایف، 35). آیین نسطوری طی سدۀ ۳ق / ۹م به درون قرقیزهای ساکن حوالی رود ینی‌سئی راه یافت (همو، 36). از این‌رو وجود نمونه‌هایی از معتقدات نسطوریان، پیرامون خلقت عالم در افسانه‌ها و روایات حماسی آلتاییان را نمی‌توان تصادفی دانست (همانجا). بعضی محققان ظهور روایات حماسی آلتاییان را با خدای آسمان یوچ (اوچ) ـ کوربوستان[۷] (سه کور‌بوستان) و نفوذ مغولان مربوط دانسته‌اند. کوربوستان به‌عنوان خدای آسمان در میان توواها و بوریاتها با نام «هورموس، خان تیورماس تنگری[۸]» و در میان مغولان با نام «خان، تیورماس، هورموسدا[۹]» مشهور بود که از نام «اهورامزدا = هرمزد» (خداوند دانای) ایرانیان باستان منشأ گرفته است (همو، 48). در متون مانوی که از تورفان به دست آمده نام مذکور به صورت هُرمُسد ذکر شده است. در روایت بودایی مردم اویغور نیز نام اهورامزدا به همین صورت آمده است. در میان اقوام ترک و مغول سرنوشت «هورموسدا یا هورموستا» با انتشار آیین بودا مرتبط بود. در رویدادنامه‌های مغولی «آلتان ـ توبچی» متعلق به سدۀ ۱۱ق / ۱۷م آمده است که ظهور چنگیزخان تولد مجدد «هورموستا‌ـ تنگری» بود. در اساطیر شمنی بوریاتها، مغولها و توواها، هورموستا دارای طبیعتی دوگانه است. هورموستا از یک سو خدای آسمان و از سوی دیگر نفس آسمان خوانده می‌شد، ولی هورموستا تحت تأثیر آیین بودا رنگ تازه‌ای به خود گرفت. بنابر روایات لامایی، هورموستا در تبت دینگ‌پو[۱۰] نامیده می‌شد. طبق روایات مذکور هورموستا بر تنگریها (ارواح آسمان) و سراسر جهان فرمان می‌راند (همو، 50). در آیین شمنی مغولان، هورموستا در رأس ۳۳ «روح تنگری سپید» قرار داشت و پیشوای ۵۵ تنگری غربی بود. در اساطیر قبایل آلتایی هورموستا دارای خصایل و صفات ویژه‌ای بود که از هورموستای تنگری و دیگر اقوام ترک و مغول آسیای مرکزی متمایز می‌نمود، ولی در ضمن میان آنها مشابهتهای زیادی نیز وجود داشت. نزد مردم آلتای، یوچ ـ کوربوستان جانشین «اولگن» خدای کهنِ ترکان بود. شمنیان بوریات نیز اولگن را می‌شناختند (همانجا) در میان بعضی گروههای قوم آلتایی «یوچ ـ کوربوستان» به نام هورموستا ـ تنگری[۱۱] شهرت داشت. از تبدیل هورموستا ـ تنگری به فرمانروای ۳۳ موجود آسمانی کوربوستان در اساطیر آلتایی چنین می‌نماید که واژۀ «کوربوستان» را آلتاییان از مغولان و چه بسا از اویراتها به عاریت گرفته باشند (همو، 51). یوچ ـ کوربوستان را بعضی محققان نشانه‌ای از تثلیث مسیحیت دانسته‌اند (همو، 52). گاه در اساطیر آلتایی به عنوان «یوچ‌ـ کوربوستان» نام کودای[۱۲] (خدای) نیز افزوده شده است. بعضی بر این عقیده‌اند که نام کودای از زبان پارسی اخذ شده و مربوط به سده‌های ۴- ۹ق / ۱۰-۱۵م است (همو، 54). در یکی از اسطوره‌های آلتایی، قهرمان داستان، یوچ ـ کوربوستان را مخاطب قرار داده او را «یوچ‌ـ کوربوستان کودایم» (خدایم) نامیده است. بارتولد نفوذ نامهای «کودای» (خدای) و شیطان را در میان مردم آلتایی نموداری از نفوذ مستقیم فرهنگ اسلامی بر مردم آلتایی دانسته است (V / 490). یوچ ـ کوربوستان که فرمانروایان آسمان بودند، در برابر ارلیک[۱۳] (یرلیک) یا زمینی قرار داشتند که بر جهان زیرزمینی فرمان می‌راند. نام دیگر ارلیک، ایبیستان[۱۴] بود (ساگالایف، 55). آیین سنتی مردم آلتایی از سدۀ ۱۲ق / ۱۸م دستخوش دگرگونیهایی شد و عوامل خارجی در آن مؤثر افتاد. دو آیین مسیحیت و اسلام به سرزمین آلتای راه یافتند. آیین مسیح به وسیلۀ مبلغان مسیحیت ارتدکس روسیه در آلتای مورد تبلیغ قرار گرفت. در سالهای ۱۲۰۴-۱۲۱۴ق / ۱۷۹۰ تا ۱۷۹۹م طی فرامین رسمی، مقام مذهبی ارتدکس در آلتای صورتی رسمی یافت. از ۱۲۴۶ق / ۱۸۳۰م تبلیغ آیین مسیحی ارتدکس به سبب حمایت دولت امپراتوری روسیه شدت گرفت، ولی وضع جغرافیایی آلتای و شرایط قومی مردم آن سرزمین برای پذیرش اسلام مناسب‌تر می‌نمود. هنوز در اوایل سدۀ ۱۳ق / ۱۹ م تاتارها، تلنگیتها و بخشی از قیرقیزهای ساکن آلتای بت‌پرست بودند. طی ۷۰ سال تنها ۳۰۰ تن از مردم آن سرزمین غسل تعمید یافتند و آیین مسیح را پذیرا شدند. در اواسط سدۀ ۱۳ق / ۱۹م شمار مسیحیان آلتایی فزونی یافت و در ۱۳۰۳ق / ۱۸۸۶م جمعاً به ۰۶۲’۱۴ نفر رسید. در جنوب آلتای، قالموقها حاضر به پذیرش مبلغان مسیحی نشدند. دربیتسکی[۱۵] مبلغ مسیحی که به جنوب آلتای سفر کرده بود در ۱۲۷۱ق / ۱۸۵۵م پیرامون قالموقها چنین نوشت: «کالموکهای این ناحیه به اندازه‌ای وحشی هستند که از هرگونه برخورد با ما امتناع می‌ورزند» (همو، 79). در حدود سدۀ ۱۳ق / ۱۹م دین اسلام به سرزمین آلتای راه یافت. در نیمۀ دوم سدۀ ۱۳ق / ۱۹م شمار مسلمین در آلتای رو به فزونی نهاد. بخشی از کسانی که اسلام آوردند قزاقهای تخته‌قاپو‌شدۀ ساکن آلتای و بخشی دیگر بومیان آلتای بودند. در ۱۲۸۶ق / ۱۸۶۹م شمار مسلمانان ناحیۀ بییسک[۱۶] آلتای در حدود ۴۸۳ نفر بود. مبلغان مسیحی روسی مقیم آلتای که می‌کوشیدند از نفوذ اسلام در آلتای جلوگیری کنند در ۱۲۹۸ق / ۱۸۸۱م بخش خاصی به منظور مبارزه با اسلام پدید آوردند. هدف آنان ممانعت از گسترش اسلام در میان قرقیزان استان بییسک و بخشهایی از استان سمی پالاتینسک[۱۷] بود. ولی اسلام از این پس در سرزمین آلتای رو به توسعه نهاد و گروه قابل ملاحظه‌ای از اهالی آلتای جنوبی به اسلام گرویدند. در ۱۹۱۶م در آلتای جنوبی شمار مسلمانان از ۰۰۰’۸ نفر تجاوز کرد. باید یادآور شد که طبق آمار، جمعیت سراسر آلتای در ۱۹۵۹م حدود ۰۰۰’۴۵ نفر بود (دایرةالمعارف بزرگ شوروی، چ ۳، ۴۶۱).

 

هنر

در هنر مردم آلتای، مجسمه‌های سنگی مقام خاصی را دارا هستند. این مجسمه‌ها با عنوان «زن سنگی» شهرت یافته‌اند. هنرشناسان عنوان مذکور را متعلق به سدۀ ۱۲ق / ۱۸م دانسته‌اند. گویا پیش از آن تاریخ مجسمه‌های آلتایی با عناوین «مرد سنگی ـ انسان سنگی» و «دختر سنگی» شناخته شده بودند (کوبارف، 89). مجسمه‌های سنگی آلتایی دارای چشمان تنگ بادامی هستند که تا اندازه‌ای تیره و نژاد ساکنان آن سرزمین را معلوم و مشخص می‌نماید. مجسمه‌های مردان اغلب با ریش و سبیلهای بلند ارائه شده‌اند. گاه در گوش مجسمه‌ها تصاویری از گوشواره دیده می‌شود. کلاه مدور و ردای ویژۀ آلتاییان را نیز در این تصاویر می‌توان مشاهده کرد. گاه نمونه‌هایی از خفتان در پوشاک مجسمه‌های آلتایی مشهود افتاده است. نخستین هیأت اعزامی روسی که به مجسمه‌های آلتایی در کوهستانهای آن سرزمین دست یافتند، تحت سرپرستی پتر شلگین[۱۸] قرار داشت. وی در ۱۱۵۸ق / ۱۷۴۵م از سوی دولت امپراتوری روسیه در رأس هیأتی بدان صوب اعزام شده بود. مطالعۀ آثار هنری مردم آلتای از دیدگاه نژادشناسی همچنان ادامه یافت. از ۱۹۶۸ تا ۱۹۸۲م هیأتی زیر نظر و. د. کوبارف طی مطالعات خویش به موفقیتهایی دست یافتند و به تقریب نیمی از مجسمه‌های سنگی آلتایی را کشف کردند (ص 10). بخشی از مجسمه‌های آلتایی از گور مردگان به دست آمده است. تعدادی مجسمه مشهور به «زن آلتایی» نیز در سدۀ ۱۹م توسط رادلوف کشف شد که اغلب صورتی خشن داشتند. در آلتای نمونه‌هایی از هنر سکایی و ایرانی نیز مشاهده شده است که گمان می‌رود از طریق آسیای مرکزی بدان سرزمین راه یافته باشند.

 

مآخذ

ابن اثیر، عزالدین، الکامل، بیروت، دارصادر، ۱۹۸۲م، ج ۱۲؛ پولو، مارکو، سفرنامه، ترجمۀ منصور سجادی و انجلاری جوانی رومانو، تهران، گویش، ۱۳۶۳ش؛ دایرةالمعارف بزرگ شوروی (روسی، چ ۲ و ۳)؛ نیز:

 

Bartold, V. V., Sochineniia, Moskva, Nauka, Vol. III, ۱۹۶۵, vols. IV, V, ۱۹۶۸, vol. IX, ۱۹۷۷; Gumilev, L. N., «Altaiskaia vetva Turok-Tugiu», SA, Moskva, Nauka, ۱۹۵۹; id, Drevnie Turki, Moskva, Nauka, ۱۹۶۷; Kubarev, V. D., Drevnectiurkskie izueianiia Altaita, Novosibirsk, nauka, ۱۹۸۴; Sagalaev, A. M. ,Mifologiia I verovaniia altaitsev, Tsentraino- Aziat skie vliianiia, Novosibirsk, nauka, ۱۹۸۴.

 

عنایت‌الله رضا

 

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 4  صفحه : 1414
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست