آخرین بروز رسانی : دوشنبه
19 خرداد 1399 تاریخچه مقاله
اِسْماعیل پاشا، خَدیو
(۱۷ رجب ۱۲۴۵ - ۵ رمضان
۱۳۱۲ق/ ۱۲ ژانویۀ
۱۸۳۰- ۲ مارس ۱۸۹۵م)،
دومین پسر ابراهیم پاشا (ه م) و پنجمین والی مصر از
خاندان محمدعلی پاشا و نخستین حاكم آنجا كه رسماً عنوان «خدیو»
گرفت.
اسماعیل با نظارت نیای
خود، محمدعلی در مدرسۀ ویژۀ دربار مقدمات علوم و زبانهای عربی، تركی و فارسی،
نیز اندكی ریاضی و علوم طبیعی را فرا
گرفت (عمون، ۲۱۸؛ زیدان، ۶۲
-۶۳). در ۱۴ سالگی برای معالجۀ چشم
بیمارش به وین فرستاد شد (شبیكه، ۵۱۵) و
دو سال بعد همراه گروهی از جوانان ممتاز مصر و چند تن دیگر از
فرزندان محمدعلی به پاریس گسیل شد و در آنجا زبان فرانسه،
ریاضیات، طبیعیات، هندسه و بهویژه طراحی
و نقشهكشی را آموخت (همانجاها). اسماعیل پس از بازگشت از اروپا
در ۱۲۶۴ق/ ۱۸۴۸م برای
حل پارهای اختلافهای خانوادگی، همراه با برخی از
اعضای خاندان محمدعلی به استانبول نزد سلطان عثمانی رفت،
اما برخلاف همراهان خود كه به قاهره بازگشتند، او در پایتخت عثمانی
ماند و با لقب پاشا (IA, V(۲)/ ۱۱۱۵)
به عضویت شورای عدالت دولت (مجلس الاحكام) برگزیده شد.
در ۱۲۷۰ق در زمان والیگری سعید پاشا
(۱۲۷۰-۱۲۷۲ق/
۱۸۵۴- ۱۸۵۶م) بر مصر، اسماعیل
به قاهره باز گشت و سال بعد كه سعید پاشا میخواست پشتیبانی
دولتهای بزرگ اروپایی را برای استقلال بیشتر
از عثمانی جلب كند، اسماعیل پاشا را به پاریس نزد ناپلئون
سوم فرستاد. اسماعیل پاشا سپس ریاست یك هیأت سیاسی
رهسپار واتیكان را برعهده گرفت و در ۱۲۷۲ق رئیس
شورای عدالت دولت مصر شد (EI2, IV/ 192). چندی بعد در شوال
۱۲۷۴ پس از غرق شدن برادر بزرگترش احمد رفعت در نیل
كه اسماعیل نیز به دست داشتن در این ماجرا متهم شده بود
(نك : شبیكه، همانجا)، به ولیعهدی رسید.
اسماعیل در اواخر سال
۱۲۷۸ق به فرماندهی سپاهی به سودان
فرستاده شد و شورش قبایل آنجا را به سختی فرو نشاند. او پس از
مرگ سعید پاشا در ۲۷ رجب ۱۲۷۹ق/
۱۸ ژانویۀ ۱۸۶۳م به والیگری مصر رسید
(IA, V(2)/ 1115-11116؛ عمون، همانجا).
مسائل مهم دورۀ حكمرانی
اسماعیل مبتنی بر محور قدرت طلبی و تجدد خواهی بدون
شناخت كافی از عمق و عوامل تجدد بود و رفتارها و سیاستهای
هوسبازانۀ اقتصادی و مالی او در وابستگی ظاهری به
امپراتوری عثمانی در حال زوال شكل گرفت و تكیهای
نسنجیده به قدرتهای اروپایی داشت.
روابط اسماعیل با دولت عثمانی،
بجز برههای كوتاه در هنگام برگذاری جشنهای گشایش
آبراه سوئز، دوستانه بود و اسماعیل نیك دریافته بود كه میتواند
با پرداخت پول و تقدیم پیشكشها، نظر مساعد عثمانیها را جلب،
و حتی در امور آن دولت مداخله كند (رمضان، ۶۴؛ IA،
همانجا). اسماعیل با استفاده از موقعیتی كه نزد صدر اعظم و
سلطان عثمانی برای خود فراهم كرده بود و نیز با افزایش
مبلغ پرداختی سالانه به عثمانی، در
۱۲۸۳ق/ ۱۸۶۶م موفق به دریافت
فرمانی از سلطان شد (همانجا) كه به موجب آن توارث حكمرانی،
برخلاف سنت عثمانی انتقال به بزرگترین فرد خاندان، به پسر
ارشد والی تعلق میگرفت (همانجا؛ اینال، II/ 173؛
رمضان، ۷۱). سال بعد اسماعیل با همان تدابیر طی
فرمانی (۵ صفر ۱۲۸۴ق/ ۸ ژوئن
۱۸۶۷م) از سلطان رسماً لقب «خدیو» گرفت (همو،
۷۷؛ نیز نك : عمون، ۲۱۸، كه تاریخ
دو فرمان مزبور را با اختلاف اندكی یاد كرده است) و این
لقب، اسماعیل را در مقامی برتر از دیگر والیهای
عثمانی قرار میداد (IA، همانجا). اسماعیل از این پس نیز
كوشید تا امتیازات بیشتری از دولت عثمانی دریافت
كند؛ تا آنجا كه گاهی مانند یك فرمانروای مستقل رفتار میكرد
و همین رفتار استقلالطلبانۀ اسماعیل سبب شد تا روابط مصر و عثمانی به تیرگی
گراید و حتی شایعۀ احتمال لشكركشی سلطان به
مصر قوت گرفت؛ چه، خدیو مصر مذاكره با دولتهای اروپایی
را برای ایجاد دادگاههای مختلط در مصر بدون مراجعه به بابعالی
پیش برد و در جشنهای افتتاح كانال سوئز (شعبان
۱۲۸۶/ نوامبر ۱۸۶۹)، بدون اعتنا
به باب عالی، رؤسای كشورهای خارجی را به مصر دعوت
كرد و به مجادلۀ مطبوعاتی با سلطان برخاست. سلطان مجبور شد، طی فرمانی
(۲۴ شعبان ۱۲۸۶) برخی امتیازات
خدیو از جمله اختیار استقراض خارجیرا از او بازپسگیرد.
در اینمیان، برخی دولتهایاروپاییمانند
انگلستان، سلطان را از وارد آوردن فشار بیشتر بر اسماعیل مانع میشدند،
همانگونه كه از خدیو نیز میخواستند تا اندیشۀ اعلام
استقلال مصر را از سر بیرون كند (IA، همانجا؛ رمضان،
۶۵ ، ۶۸). اما اسماعیل چون در تنگنای مالی
قرار گرفت، برای جلب خشنودی سلطان به استانبول سفر كرد و با
تقدیم هدایای فراوان موفق به اخذ دو فرمان شد (۷ و
۲۲ رجب ۱۲۸۹ق/ ۱۰ و
۲۵ سپتامبر ۱۸۷۲م) كه به موجب آنها امتیازات
پیشین را دیگر بار به دست میآورد. سال بعد نیز
به پایتخت عثمانی سفر كرد و با پرداخت نزدیك به ۴ میلیون
لیره، از سلطان عثمانی فرمانی گرفت (۱۱ ربیعالا¸خر
۱۲۹۰ق/ ۸ ژوئن ۱۸۷۳م)
كه به موجب آن همۀ امتیازاتی كه در فرمانهای پیشین به
اسماعیل داده شده بود، بار دیگر به او اعطا میشد (IA،
همانجا؛ رمضان، ۷۰؛ برای متن فرمان، نك : زیدان،
۶۴ -۶۷). این فرمان در واقع، به معنای
پذیرش استقلال و جدایی مصر از عثمانی بود. بحران مالی
دولت عثمانی از ۱۲۸۸ق/
۱۸۷۱م و نیز عوامل قدرتمندی كه اسماعیل
در باب عالی داشت (نك : اینال، II/ 175,
IV/ 498-499, 434, III/ 330)، موجب میشد كه خدیو خواستهای خود را از
دربار عثمانی نسبتاً به آسانی بهدست آورد.
اسماعیل همزمان با كسب استقلال
بیشتر، میكوشید تا با تقویت توان دفاعی و تهاجمی
مصر، مرزهای حكمرانی خود را در نواحی جنوبی و كنارههای
دریای سرخ و سواحل سومالی گسترش دهد. همچنین سلطان
عثمانی نیز طی فرمانی (۱۲۸۲ق/
۱۸۶۵م) افزون بر سودان، بنادر مصوع و سواكِن (در
ساحل دریای سرخ) را به قلمرو اسماعیل افزود و انگلیسیان
نیز او را در این توسعهطلبیها تشویق میكردند
(اُلیور، 85-86).
اسماعیل پاشا از
۱۲۸۶ق/ ۱۸۶۹م بهبعد، با تكیه
بر صاحبمنصبان انگلیسی قلمرو خود را بهسوی خط استوا گستراند
و گوندوكورو [۱](اسماعیلیۀ بعدی)
و اونیورو [۲]تا اوگاندا را به تصرف درآورد (IA، همانجا؛ طوسون، ۱/
۱۲-۱۳، ۱۰۷- ۱۰۸،
۱۱۶، ۱۵۷؛ زیدان، ۷۳). نیروهای
خدیو، همزمان با گسترش نفوذ در جنوب سودان، به سوی قسمتهای
ساحلی شرق افریقا در جنوب دریای سرخ تا نزدیكیهای
سومالی پیش رفتند و با استقرار در بندر زَیله (عدن) در عمق
خشكی نیز تا هَرَر نفوذ كردند. این حركت در صورتی كه
به ایجاد یك خط ارتباطی میان دو نقطۀ نهایی
پیشروی نیروهای خدیو در ساحل و داخل منتهی
میشد، به معنای محاصرۀ حبشه بود (الیور، 87 ,82).
در واقع نیز اسماعیل در اندیشۀ الحاق حبشه
به قلمرو خود بود؛ اما حركات نظامی او در حبشه در سالهای
۱۲۹۲-۱۲۹۳ق/
۱۸۷۵-۱۸۷۶م با ناكامی و
شكست روبهرو شد و به مصالحه با نجاشی (یوحنا) حاكم سودان انجامید
(شبیكه، ۵۴۵؛ عمون، ۲۲۱).
بارزترین ویژگی دورۀ
حكمرانی اسماعیل اقدامات او در جهت نشر مظاهر تمدن اروپایی
در مصر و ساماندهی آن جامعه به شیوۀ غربی
است. اسماعیل در دوران جوانی در اروپا دانش اندوخت و اعتماد و
كششی كه او نیز مانند عمویش سعید نسبت به اروپاییها
داشت، در اندیشۀ تجدد خواه فرنگی مآب او تأثیر گذاشت. نوجویی
و نوسازی در زمینههای گوناگون زندگی شخصی و
درباری وی و هیأت حاكم و نیز در جامعه آشكار شد.
خودِ خدیو كه هنگام تحصیل در پاریس به مهندسی و
طراحی گرایش یافته بود، در زمان فرمانروایی به
امور شهرسازی و بنای كاخها و زیباسازی علاقهمندی
بسیار نشان داد؛ گویا میخواست قاهره را چنان نوسازی
كند كه با پاریس برابری نماید (زیدان،
۷۱-۷۲). خیابانهای منظم و بزرگ، ساختمانهای
با شكوه و باغها احداث كرد كه از آن جمله بودند: كاخ جزیره، سرای
زعفران، قصرالعالی، تالار اوپرا، تالار آثار تاریخی (موزه)،
رصدخانه، و كتابخانۀ درب الجمامیز كه بعد به باب الخلق منتقل شد و نام مشهور
دارالكتب المصریه گرفت. شهرك اسماعیلیه در زمان او و به
نام او ساخته شد كه با باغ ازبكیهاش بهصورت زیباترین
محلات قاهره درآمد. شهر بندری اسماعیلیه را نیز او
طراحی كرد. در اسكندریه، حُلوان و شهرهای دیگر مصر نیز
اقداماتی از این دست صورت گرفت. از دیگر اقدامات او میتوان
به گسترش چاپخانههای بولاق و امیریه، احداث ترعههای
فراوان از جمله ترعۀ اسماعیلیه و ابراهیمیه، ساختن لنگرگاه
اسكندریه و راههای آهن، و امتداد خطوط تلگراف تا سودان اشاره
كرد (عمون، ۲۱۸-۲۱۹؛ زیدان،
۷۱-۷۳؛ رمضان، ۲۳-۳۷).
آموزشو پرورشو فرهنگدر زماناسماعیل،گسترشچشمگیری
یافت و مدارس بستۀ دورۀ سعید پاشا، بازگشایی، و تأسیس مدارس جدید
شروع شد و همچنین مدارسی برای تربیت استادان زبان
عربی (دارالعلوم) و زبانهای خارجی و علوم دیگر و
مدارس ویژه برای خارجیها و اقلیتهای مذهبی
شكل گرفت. دانشجویان ممتاز را برای ادامۀ تحصیل
به اروپا میفرستادند و در الازهر شیوۀ امتحان و
كارنامۀ علمی برقرار شد.
اسماعیل برای غنی
كردن كتابخانۀ خدیویه به استفاده از الگوی كتابخانۀ ملی
پاریس فرمان داد و مقرر كرد از هر جا كه باشد، چون اروپا، حجاز و شام...
كتاب فراهم كنند. سرشناسترین صاحب منصب فرهنگی خدیو، علی
پاشا مبارك بود كه دارالعلوم نیز به اهتمام او ساخته شد (رمضان،
۴۵-۵۰؛ شبیكه، ۵۲۹؛ المقتطف،
۱۵۵). دربارۀ فراهم ساختن امكانات آموزش دختران قدمهایی برداشته
شد. یكی از همسران اسماعیل، مدرسۀ دخترانهای
به شیوۀ غربی ایجاد كرد (رمضان، ۵۲ -۵۴).
اسماعیل خود نیز به امر آموزش و فعالیت مدارس علاقهمند
بود و در جشنها و انجمنهای آنها حاضر میشد و در توزیع جوایز
شركت میكرد (عمون، ۲۲۰). برخی انجمنهای
علمی و پژوهشی مانند جمعیت جغرافیایی خدیوی
و نیز ایستگاه تحقیقاتی كشاورزی در ایندوره
شكل گرفت ( آمریكانا، ذیل مصر[۳]).
در زمان فرمانروایی اسماعیل،
مطبوعات در مصر رونق گرفت و برای تأمین مواد اولیۀ آن،
كارخانۀ كاغذسازی تأسیس شد. روزنامۀ رسمی
الوقائع المصریه شكل و وسعتی تازه یافت و بهصورت سخنگو
و مدافع حكومت در برابر انتقادات نشریۀ ایجبت
اسكندریه درآمد. افزون بر این، در زمان اسماعیل، حدود
۴۰ نشریۀ دیگر به زبانهای مختلف به چاپ میرسید و
مطبوعات به عنوان یكی از اركان زندگی اجتماعی
شناخته میشد. مطبوعات تخصصی پزشكی، نظامی و اقتصادی
هم مانند یعسوب الطب، الجریدۀ العسكریۀ المصریه
و التجاره پدید آمد. از مطبوعات اجتماعی، سیاسی و ادبی
مشهور آن عصر الاهرام، مصر و الوطن را میتوان نام برد ( بستانی،
۱۳/ ۲۹۹؛ عوض، ۱-۲/
۴۰۷- ۴۰۸؛ رمضان،
۴۳-۴۴). از عوامل رونق مطبوعات در آن زمان مهاجرت
بسیاری از روشنفكران مسیحی سوریه و لبنان به
مصر بود كه از شدت استبداد عثمانی بهمصر میگریختند و با
انتشار جراید و تألیف مقالات بهمبارزه با سلطان عبدالحمید
برمیخاستند (شبیكه، همانجا؛ عنایت، ۴۰).
در زمان اسماعیل به نوآوری
در سازمان حكومتی و اداری مصر كه بر الگوی عثمانی
شكل گرفته بود، نیز توجه میشد. در زمان او همۀ دیوانهای
سابق به «نظارت» (وزارت) تبدیل شد كه مهمترین آنها «دیوان
خزینه» بود كه عنوان «نظارت مالیه» گرفت. مصر به
۱۴ مدیریت با مراكز معین تقسیم شد.
دادگاههای عرفی و شرعی سازماندهی، و حدود و روابط هر
یك مشخص شد. از جمادیالا¸خر ۱۲۹۲/ ژوئن
۱۸۷۵ «محاكم اصلاح» برقرار، و از رمضان همان سال
مجموعههای قوانین مدنی، تجاری، دریایی
و جزایی جدید وضع شد (مویلحی، 125 ,96-97, ,25
-24؛ زیدان، ۷۲). اسماعیل، امتیازات كنسولهای
اروپایی را نیز محدود كرد و قرار شد دادگاههای مختلط از
قاضیان مصری و اروپایی با قوانین مأخوذ از
قانون فرانسه - كه یك كمیسیون بینالمللی آن
را تأیید میكرد - به امور مذهبی و جنایی
رسیدگی كنند و كنسولها فقط در امور اتباع دولت خودشان مداخله
داشته باشند (عمر، ۲۵۳-۲۵۷). برای
تشكیل نیروی انتظامی، افسرانی از ایتالیا
استخدام شدند و نیروی انتظامی پیشین ترك و
آلبانیایی را كه به مردم تعدی میكردند، به
سودان فرستادند. برای سهولت معامله با اروپاییان و دولتهای
خارجی از شعبان ۱۲۹۲/ سپتامبر
۱۸۷۵ تاریخ میلادی و تقویم
اروپایی در امور مالی به كار گرفته شد و از سال بعد نظام
ده دهی (سیستم متریك) در اوزان و سنجشها بهجای روش
پرتنوع سابق برگزیده شد (رمضان، ۴۰-۴۲).
بزرگترین اقدام اسماعیل
در زمینۀ تجدد در سازمان حكومتی تأسیس مجلس شورا در
۱۲۸۳ق/ ۱۸۶۶م و صدور نخستین
قانون عمومی در همان سال بود كه ۱۳ سال بعد برای
مجلس نمایندگان و قانون اساسی آن مبنا قرار گرفت (شكری،
۲۱۲). هیأت وزیران (مجلس النظار) در واپسین
سال حكمرانی اسماعیل بیشتر بر اثر فشار غربیها و برای
حفظ منافع آنان ترتیبی جدید یافت و این هیأت
به جای توجه به مصالح عمومی و حقوق مردم، نمایانگر
بحران اجتماعی و تضاد منافع اروپاییان و اسماعیل
بود؛ چنانكه طی ۸ ماه، ۳ بار هیأت دولت عوض شد و در
هر بار دو وزیر اروپایی حضور داشتند (شبیكه،
۵۲۵ - ۵۲۸؛ كرم، ۱/ ۵،
۳۵).
اسماعیل چنان شیفتۀ فرهنگ
اروپایی بود كه در واپسین سال فرمانروایی خود
وقتی اروپاییان او را به تشكیل هیأت وزیران
واداشتند، با افتخار ادعا كرد كه «ما اكنون قسمتی از اروپا هستیم»
(شبیكه، ۵۲۵). او در دورۀ اقتدارش در این
راه چنان كوشید كه میتوان گفت قسمت اعظم تجدد مصر در سدۀ
۱۳ق/ ۱۹م مربوط به زمان فرمانروایی اوست؛
چنانكه بعدها نیز گفتهاند مصر طی ۷۰ سال از این
سده به اندازۀ ۵۰۰ سال ممالك دیگر ترقی كرده است ( V(2)/ IA, 1118).
گفتنی است كه در نتیجۀ این گرایشِ اسماعیل، چهرۀ شرقی
قاهره كه گوهرخاور (درۀ الشرق) نامیده میشد، از بین رفت (رمضان،
۲۱- ۲۸).
از بزرگترین مظاهر تمدن جدید
در زمان اسماعیل حفر كانال سوئز بود. گرچه اندیشۀ ایجاد
این آبراه مصنوعی پیش از دورۀ اسماعیل
مطرح، و قرارداد آن با فرانسویها بسته شده بود، اما بخش عمدۀ كار
آن در زمان اسماعیل سامان یافت. گو اینكه انگلیسیها
از این اقدام فرانسویها خشنود نبودند و سلطان عثمانی را به
مخالفت با این كار برمیانگیختند، ولی كاری از
پیش نبردند (شبیكه، ۵۰۸ -۵۱۴؛
هاردی، 121). سرانجام، جشنهای گشایش این آبراه در
روزهای ۱۱- ۱۵ شعبان
۱۲۸۶ با حضور برخی از سران اروپا و حدود ۶
هزار میهمان، برگذار شد. اسماعیل در برگذاری این
مراسم چنان شاهانه رفتار كرد و هیأت یك سلطان مستقل به خود
گرفت كه سلطان عثمانی در آن شركت نكرد و ۱۰ روز پس از پایان
مراسم، فرمان لغو امتیازات خدیو از باب عالی صادر شد (شبیكه،
۵۱۸؛ بستانی، ۱۳/ ۳۰۰؛
عمون، ۲۲۰؛ IA, V(2)/ 1116). غرامتهای پرداختی
حكومت مصر به شركت فرانسوی و هزینههای سنگین جشنها
و خود بزرگنماییهای خدیو، حكومت مصر را چنان به
تنگنای مالی انداخت كه وی در
۱۲۹۲ق/ ۱۸۷۵م ناچار،
۶۰۲ ،۱۷۶سهم مصر (حدود كمتر از نصف) از
كانال را به دولت انگلیس فروخت و انگلستان بهصورت سهامدار عمدۀ آن
درآمدو توجه این دولت به كانال، مصر و سودان (دروازههای
هندوستان) چنان شد كه چند سال بعد رسماً به مداخله و اشغال آن ممالك
پرداخت. به این ترتیب، مصر از این بزرگترین رخداد
تمدن قرن در این كشور، چندان بهرهای نیافت و از نظر سیاسی
نیز بزرگترین مانع استقلال آن كشور بهشمار آمد (شبیكه،
۵۱۸ -۵۱۹؛ هاردی، همانجا؛ بریتانیكا،
V/ 900).
از لحاظ اقتصادی و مالی،
دورۀ حكمرانی اسماعیل بهرغم ظاهر پر جنب و جوش و با رونق
آن، یك حركت شتابآمیز بهسوی ورشكستگی و سقوط بود.
سالهای نخست فرمانروایی او مقارن جنگهای داخلی
ا¸مریكا (جنگهای انفصال: ۱۸۶۱-
۱۸۶۵م) و رونق صادرات پنبۀ مصر و افزایش
قیمت جهانی آن شد؛ اما با پایان گرفتن آن جنگ و صدور
دوبارۀ پنبۀ آمریكا، بازار صادرات پنبۀ مصر راكد شد و قیمت آن
سقوط كرد. بینظمی طغیانهاینیل در زماناو بیشتر
بود و از اینراه خسارتهای فراوانی به كشاورزیوارد
شد و نیز در اواخر فرمانرواییاو
(۱۲۹۴ق/ ۱۸۷۷م) خشكسالی
در مصر به قحطی و گرسنگی انجامید. اسماعیل، با اینكه
در آغاز حكومت، عمویش را به سبب استقراض از خارج سرزنش میكرد،
ولی برنامههای جاهطلبانه و هوسبازیهای پر خرج، او
را بر آن داشت كه در همان سال دوم حكمرانی ۵ میلیون
لیره با بهرۀ گزاف وام گیرد. این استقراضها چندان ادامه یافت
كه دولت، هرگز توان بازپرداخت آنها را نداشت و اعتماد و اعتبار كافی
برای استقراضهای دیگر نماند. مبلغ قرضهای مصر كه در
آغاز حكمرانی اسماعیل كمی بیش از ۳ میلیون
لیره بود، در اواخر فرمانروایی او به ۹۱ میلیون
لیره رسید. حال آنكه، افزون بر كاخها و اموال منقول خدیو،
زمینهای شخصی او از ۷۰ هزار فدان (فدان =
۲۰۰ ،۴ مترمربع) در آغاز حكمرانی به حدود یك
میلیون فدان از بهترین زمینهای مزروعی
در اواخر فرمانروایی او رسیده بود (شبیكه،
۵۲۰ -۵۲۱؛ برای تفصیل، نك :
رمضان، ۷۹-۹۶). وضع مالی مصر از
۱۲۹۲ق/ ۱۸۷۵م چنان دچار بحران
شد كه برای جلب اعتماد وام دهندگان، اسماعیل درخواست كرد یك
هیأت كارشناس مالی انگلیس به مصر آید. نتیجۀ بررسی
هیأت این بود كه پول وامها درموارد بیحاصل و جنگهای
پر هزینه به باد رفته است و پیشنهاد كرد همۀ قرضها یك
كاسه گردد و طی زمان و بهرهای مشخص بازپرداخت شود؛ با این
شرط كه یك هیأت مالی اروپایی بر مالیۀ مصر
نظارت كند (شبیكه، ۵۲۳). سرانجام، مقرر شد كه همۀ وامهای
مصر به مبلغ ۹۱ میلیون لیره در یك «صندوق
مشترك» جمع، و با بهرۀ ۷% به مدت ۶۵ سال بازپرداخت شود (همو،
۵۲۴). سپس یك هیأت ۵ نفری (دو انگلیسی،
دو مصری و یك فرانسوی) برای بررسی درآمدهای
دولتی مصر تشكیل یافت. هیأت پیشنهاد كرد، خدیو
اختیارات مطلقۀ خود را به یك هیأت دولت مسئول بسپارد (همو،
۵۲۵). خدیو ناچار به این پیشنهاد تن در
داد و فرمان تشكیل هیأت وزیران جدید را به ریاست
نوبار پاشا صادر كرد. در این هیأت وزیران كه در
۲۸ رجب ۱۲۹۵ق/ ۲۸ اوت
۱۸۷۸م تشكیل شد، یك وزیر انگلیسی
(ویلسُن) و یك وزیر فرانسوی (دو بلینیر[۴])
وزارتهای مالیه و كار را در اختیار گرفتند (همو،
۵۲۵ -۵۲۶). بدینسان، مصر دوران خدیو،
استقلال خود را تا حدی از دست داد.
بحران ناشی از تجدد و اروپاگرایی
در مصر به اوج خود نزدیك میشد. در واقع، سیاستهای
محمدعلی و بهویژه اسماعیل دگرگونیهای متعدد و
متناقضی در جامعۀ مصر پدید آورده بود. اگر محمدعلی برای كسب استقلال
از عثمانی و ورود به دنیای جدید به اروپا روی
آورد، در زمان اسماعیل این اروپا بود كه برای به بند كشیدن
مصر آمد (شكری، ۱۴۳). گسترش شبكۀ ارتباطی
و مالی در مصر و رونق تجارت خارجی، روابط با اروپا را وسیعتر،
و حضور اروپاییان را در مصر افزونتر كرد. سوداگران بیگانه
با استفاده از كاپیتولاسیون سودهای هنگفت میبردند و
درآمدهای خود را به خارج از مصر منتقل میكردند. از اینرو،
تناقضهای چندی در زندگی اجتماعی و اقتصادی مصریان
آشكار شد: ریخت و پاشهای بیحساب فرمانروای مصر و وضع
انواع مالیاتهای خانمان برانداز (رمضان،
۹۹-۱۰۲)؛ گرایش حاكمان مصر به استقلال در
عین وابستگی عملی به دولتها و محافل مالی غرب؛ رونق
صنایع و بازرگانی در شهرها در عین تنگدستی و واماندگی
مردم در روستاها؛آگاهینسبی اقلیت روشنفكر در عین بیخبری
اكثریتجامعه؛ منافع بازرگانان بیگانه در برابر منافع شهرنشینان
و طبقات متوسط (عنایت، ۱۴- ۱۵)؛ ظهور گروه جدیدی
از افسران بومی مصر در برابر اشراف نظامی ترك؛ پدید آمدن
مالكیتهای ارضی بزرگ در عین خرابی وضع روستاییان
و آشكار شدن برخی شورشهای روستایی (لاپیدوس،
617 -616 )؛ نفوذ اندیشۀ دموكراسی غربی در میان روشنفكران مصری در عین
مخالفت سیاستهای رسمی اروپا با برقراری یك
نظام سیاسی منطبق بر مصالح جامعۀ مصر (شكری،
۲۱۳).
در نتیجۀ حمایتهای
اسماعیل از مطبوعات و تشویق روشنفكران به انتقاد از اوضاع برای
ترساندن بیگانگان و نیز بر اثر گسترش آزادِ فكری و مخالفت
عالمان دین با برخی سیاستهای خدیو، زمینۀ پدید
آمدن حركتهای سیاسی برای دگرگونی و اصلاح وضع
موجود آماده شده بود (عنایت، ۳۹-۴۰). سیدجمالالدین
اسدآبادی از مهمترین عوامل غیر مصری بود كه با
همكاری برخی روشنفكران مصری و انتقادهای آشكار از
اوضاع، چراغ جنبش اجتماعی را در مصر روشن كرد (شكری،
۱۶۴). از چند سال پیش همزمان با ورشكستگی مالی
و شكست نیروهای خدیو در حبشه، روحیۀ
مخالفت در میان افسران بومی ارتش (از طبقۀ فلاح) گسترش
یافته بود (دخانیاتی،
۱۳۲-۱۳۳). كابینۀ اروپایی
دولت نوبار پاشا تصمیم گرفت هزینههای دولتی را در عین
حفظ حقوقهای گزاف كارمندان خارجی، كاهش دهد. در پی آن
حقوق مأموران دولت و ارتش مرتباً پرداخت نشد. از اینرو، در
۲۵ صفر ۱۲۹۶ق/ ۱۸ فوریۀ
۱۸۷۹م قریب ۶۰۰ افسر دسته جمعی
بهسوی وزارت مالیه راه افتادند. برخی از اعضای
مجلس شورای نمایندگان نیز در راه به آ نان پیوستند
و با نوبار پاشا و وزیر مالیۀ انگلیسی او (ویلسن)
به خشونت رفتار كردند. خدیو خود به وزارتخانه آمد و با ایراد
سخنان و دادن وعدههایی، این جمع را پراكنده كرد و نشان
داد كه هنوز اوست كه قدرت
را در دست دارد (پیترز،
۹۳؛ رمضان، ۹۷- ۹۸)؛ ولی كابینۀ نوبار
بر اثر این شورش برافتاد (اول ربیعالاول
۱۲۹۶ق/ ۲۳ فوریۀ
۱۸۷۹م) و دولتهای اروپایی، خدیو
را كه میخواست ریاست وزرا را نیز خود برعهده گیرد،
به تشكیل دولتی به ریاست پسرش محمدتوفیق ولیعهد
وادار كردند (شبیكه، ۵۲۸). اكثریت نمایندگان
مجلس با انتشار اعلامیه و تأكید بر حق مردم در تعیین
حكومت و لزوم گسترش اختیارات مجلس، موج اعتراض بزرگی را در
سراسر كشور ایجاد كردند كه موضوع عمدۀ آن اعتراض
به حضور بیگانگان بود (دخانیاتی، ۱۳۴). بدینسان،
كابینۀ دوم اروپایی نیز پس از كمتر از یك ماه ساقط
شد و یك دولت ملی به ریاست محمدشریف پاشا روی
كار آمد. اروپاییان كه مخالفت خدیو را با این دولت
ملی نوپا دریافتند، سلطان عثمانی، عبدالحمید دوم را
به عزل او واداشتند. سرانجام، با صدور فرمان سلطان، خدیو اسماعیل
روز ۶ رجب ۱۲۹۶ق/ ۲۶ ژوئن
۱۸۷۹م به نفع پسرش محمدتوفیق پاشا از حكمرانی
كناره گرفت و سلطۀ اروپاییان در مصر استوارتر شد (همو، ۱۳۵؛
شبیكه، همانجا).
اسماعیل پس از بركناری،
از قاهره به اسكندریه، و از آنجا به ناپل رفت. پس از قریب
۱۰ سال، در ۱۳۰۵ق/
۱۸۸۸م راهی استانبول شد و در قصر امیرگان
اقامت گزید و سرانجام، در ۵ رمضان ۱۳۱۲
همانجا درگذشت. پیكرش را به مصر بردند و در گورستان جامع رفاعی
قاهره به خاك سپردند (IA, V(2)/ 1117).
اسماعیل جسارت و ارادهای
قوی داشت و شخصاً به جزئیترین امور دربار رسیدگی
میكرد؛ هوشیار و با فراست بود و زبانهای عربی، تركی،
فارسی و فرانسه را بهخوبی میدانست؛ به جلال و شكوه
علاقهمند، و غرقه در عیش و هوسبازی بود؛ با اینهمه، به علم
و فرهنگ نیز توجه داشت و در سختیهای بزرگ، مردم ناتوان را
فراموش نمیكرد (زیدان، ۷۵-۷۶). اسماعیل
گرچه در نوسازی مصر و رهایی آن از سلطۀ عثمانی
بسیار كوشید، اما سیاستهای اقتصادی نسنجیدۀ او
موجب شد، مصر در چنگال استعمار اروپایی و بهویژه بریتانیا
گرفتار شود و آنگاه كه نظام سلطنتی مصر و آخرین سلطان از سلالۀ اسماعیل
بر افتاد، در منشور شورای فرماندهی انقلاب برای تأسیس
جمهوری (۱۸ ژوئیۀ ۱۹۵۳م/
۲۷ تیر ۱۳۳۲ش) از این رفتار او
به عنوان خیانت یاد كردند (خلیل، 497).
مآخذ
بستانی؛ پیترز، رادلف،
اسلام و استعمار، یا جهاد در عصر حاضر، ترجمۀ محمد خرقانی،
مشهد، ۱۳۶۵ش؛ دخانیاتی، ع.، تاریخ
افریقا، تهران، ۱۳۵۸ش؛ رمضان، صالح، الحیاۀ
الاجتماعیۀ فی مصر فی عصر اسماعیل من
۱۸۶۳-۱۸۷۹، اسكندریه،
۱۹۷۷م؛ زیدان، جرجی، تراجم مشاهیر
الشرق فی القرن التاسع عشر، بیروت، دارمكتبۀ الحیاۀ؛ شبیكه،
مكّی، تاریخ شعوب وادی النیل، مصر و السودان فی
القرن التاسع عشر المیلادی، بیروت،
۱۹۶۵م؛ شكری، علی، النهضۀ و
السقوط فی الفكر المصری الحدیث، بیروت،
۱۹۸۲م؛ طوسون، عمر، تاریخ مدیریۀ خط
الاستواء من فتحها الی ضیاعها من سنۀ
۱۸۶۹ الی ۱۸۸۹م، اسكندریه،
۱۳۵۵ق؛ عمر، عمر عبدالعزیز، تاریخ المشرق
العربی، ۱۵۱۶-۱۹۲۲، بیروت،
۱۴۰۵ق؛ عمون، هند اسكندر، تاریخ مصر، قاهره،
۱۳۴۱ق؛ عنایت، حمید، سیری در
اندیشۀ سیاسی عرب، تهران، ۱۳۵۸ش؛ عوض،
لویس، تاریخ الفكر المصری الحدیث من الحملۀ
الفرنسیۀ الی عصر اسماعیل، قاهره، مكتبۀ مدبولی؛
كرم، فؤاد، النظارات و الوزارات المصریۀ، قاهره،
۱۹۶۹م؛ المقتطف، اعلام، قاهره، سپتامبر و اكتبر
۱۹۲۵م؛ نیز:
Americana ; Britannica, Macropaedia ,
1978; EI 2 ; Hardy , G. , Vue générale de l'histoire de l'Afrique, Paris, 1948;
IA; Inal, M.K., Osmanlı devrinde son sadrı azamlar, Istanbul, 1965,
Khalil, M., The Arab States and the Arab League, Beirut, 1962; Lapidus, I. M.,
A History of Islamic Societies, Cambridge, 1991; Mouelhy, I. Organ- isation et
fonctionnement des institutions Ottomanes en Egypte (1511-1917), Ankara, 1989;
Oliver, R. & A. Atmore, Africa Since 1800, Cambridge, 1967.