اِخْوان، گروهی مذهبی ـ سیاسی و نظامی در شبه جزیرۀ عربستان كه تحت تأثیر اصول وهابیت بودند و مدتی نقش سیاسی و نظامی در عربستان ایفا كردند. چنانكه از بیشتر منابع برمیآید، عبدالعزیز بن عبدالرحمان آل سعود برای اسكان بادیه نشینان و سركوب شیوخ و قبایل مخالف خود در شبهجزیره و دستاندازی به بخشهایی از سرزمینهای كشورهای همجوار از قبیل كویت، جنوب عراق و بخشهایی از اردن و یمن طرح تشكیل این دسته را در اندیشه پرورد و آن را ایجاد كرد و به تقویت آن پرداخت. اوج فعالیتهای ایشان را به سالهای 1330- 1348ق ارتباط میدهند. نخستین كس از اروپاییان كه به وجود این گروه اشاره كرده، سروان شكسپیر است كه در 1914م در راه كویت به ریاض از اَرطاویه گذشت، ولی در این تاریخ، اخوان نیروی جنگندهای كه بعداً مشهور شدند، نبودند (لیسی، 1/ 203). ظاهراً نخستین تجمع اخوان در ارطاویه در كنار راه زلفی و كویت عملی شد و عدهای از بنی حرب در آن ساكن شدند (بیربی، 50؛ زركلی، الوجیز ...، 70). در آغاز كار 50 نفر با خانوادههای خود در كنار چاههای آب ارطاویه منزل گزیدند (فیلبی، 305). ناحیۀ ارطاویه جزو سرزمینهای قبیلۀ مطیر بود و فیصل الدویش، رئیس قبیله، گاهی شتران خود را در آنجا میچرانید (لیسی، 1/ 202). فیصل از یاران عبدالعزیز بود و به جنوب عراق دستبرد میزد، اما در 1330ق/ 1912م به مخالفت با او برخاست و با گروهی از قبیلۀ خود قصد عراق كرد، ولی قوای عثمانی، او را راند و دو سال بعد پس از بازگشت، عبدالعزیز او را در ارطاویه كه گروهی از اخوان در آنجا ساكن شده بودند، جای داد. این سرزمین قبلاً به وسیلۀ پارهای از مشتاقان وهابیت كه در پی یافتن مكانی برای بهوجود آوردن جامعهای مطابق با باورهایشان بودند، اشغال شد و اینان تصمیم گرفتند در آنجا مسجدی برای عبادت و خانههای گلی برای اقامت خود بنا كنند و طولی نكشید كه آوازۀ آنان به نام الاخوان ــ یا اخوان التوحید ــ پراكنده شد (نك : همو، 1/ 202-203؛ زركلی، اعلام، 5/ 166). قریب یك دهه، آبادیهای ارطاویه هم اردوگاه نظامی و هم جامعۀ مذهبی بود. یكی از كارهای شهروندان ارطاویه ساختن برجهایی برای مراقبت از دشتهای شمال شهر و حفظ وضعیت آمادهباش نظامی بود (لیسی، 1/ 208). تا اینكه جمعیت این شهر نوساخته به 10 هزار تن رسید (فیلبی، 306) و پس از آن از روی این نمونه، اماكن متعددی پدید آمد و بدویان، بیابانگردی را ترك كردند و به این هجرتگاهها آمدند. آنان شتران خود را میفروختند و به موجب فتوای علمای شرع به كسب و كشاورزی میپرداختند (زركلی، الوجیز، همانجا). برای آموزش این افراد كارهایی بایسته بود: ازجمله نشر آثار محمد بن عبدالوهاب (لیسی، 1/ 206) و كتابهای قابل فهم برای مردم سادهاندیش بدوی و توزیع آن در میان قبایل، همراه با گروهی از شاگردان شیخ عبدالله بن محمد بن عبداللطیف كه مطالب را برای مردم شرح میدادند (مختار، 2/ 146). پس از پدید آمدن آبادی ارطاویه در همان سال یا سال بعد، اخوان از عبدالعزیز تقاضای زمین كردند و او ناحیۀ سوق الجیشی غُطغُط ــ واقع در دامنۀ كوه طویق در جنوب غربی ریاض و 75 كیلومتری جنوب غربی جادۀ اصلی مكه ــ را بدیشان داد. این هجرتگاه تحت فرماندهی قبیلۀ عتیبه به ریاست سلطان بن بجاد بن حمید تأسیس یافت. تا 1917م متجاوز از 200 آبادی از این نوع به وجود آمد كه فاصلۀ هریك از دیگری بیش از یك روز راه نبود و شبكۀ نظامی بینظیری را به وجود میآورد. گرچه فهرست كامل هجرتگاهها و محل بسیاری از آنها دانسته نیست (لیسی، 1/ 208)، اما طبق آمار دقیقتر به روزگار عبدالعزیز شمار هجرتگاهها به 153 رسید (زركلی، همانجا) و در اوج قدرت جنبش حدود 60 هزار جنگجوی اخوان آمادۀ كمك به عبدالعزیز بودند و در مدتی كمتر از یك سال حدود 250 هزار زن و مرد و كودك از سیاه چادرهای خود به خانههای گلی منتقل شدند (لیسی، 1/ 208- 209). اخوان مدتی نیروی اصلی عبدالعزیز را در جنگ با مخالفان و تصرف اراضی مجاور نجد تشكیل میداد (نك : ه د، 2/ 30-33). آنچه در این میان مهم است، بیان عقاید اخوان و رفتار ایشان است. برخی از نویسندگان (ریحانی، 2/ 82؛ EI2) كوشیدهاند تا شباهتهایی میان اخوان و كارهای ایشان با مسلمانان صدر اول اسلام بیابند، از جمله عدم توجه به پیوندهای قبیلهای، لزوم هجرت، مبارزه با آنچه از مظاهر شرك میپنداشتند، كوشش برای اشاعۀ مذهب و تصلّب در كارهای خود تا پای مرگ و شهادت. در نظر اخوان كسی كه از مذهب و روش ایشان (وهابیت) پیروی نمیكرد، مسلمان شمرده نمیشد (فیلبی، 306)، حتی سلام سنی و شیعی مذهب را هم پاسخ نمیدادند (ریحانی، 2/ 82). وظایف عمومی هریك از اخوان را دیكسون (ص 154) فهرستوار آورده است. آنان در آبادیها، تنها به كار كشاورزی نمیپرداختند، بلكه خدمات سپاهیگری را نیز انجام میدادند. هر آبادی امیری داشت كه از سوی ساكنان و تأیید ابن سعود انتخاب میشد. ساكنان به كشاورزان، شبانان، سوداگران و داوطلبان (مُطّوّعة) تقسیم میشدند. از هر 50 نفر یك نفر داوطلب میشد كه مالیات زكات بگیرد و سربازگیری كند و بادیهنشینان را كشاورزی و قرآن خوانی بیاموزد و پایبندی ایشان را به نهادهای دینی و دنیوی وهابیان زیر نظر بگیرد (فیلبی، 308). در تاریخ تقریباً 20 سالۀ ایشان، هرگز گزارش نشده است كه در جنگی پشت كنند؛ چون خود را سربازان خداوند میدانستند و از مرگ باكی نداشتند (لیسی، 1/ 202). به پیروی از نظریات محمد بن عبدالوهاب در تمسك به قرآن و حدیث به جای عقال سیاه، پارچۀ سفیدی، عمامهوار، روی كوفیهشان میبستند و از پوشیدن جامههای ابریشمی و استفاده از طلا و جواهر و زیب و زیور پرهیز میكردند. جامههایشان كوتاهتر از حد متعارف بود. ریش خود را بلند و سبیل را بسیار كوتاه میكردند. استعمال دخانیات ممنوع بود و از اختراعات جدید بهره نمیگرفتند، گرچه استفاده از تفنگ را پذیرفتند (همو، 1/ 203-204) و نیز گفته شده كه اینان از حدود سال 1918م به اجبار مردم را به پذیرش مذهب خود وامیداشتتند (همو، 1/ 209-210)، اما فروكش كردن نسبی اختلافات داخلی عربستان و كمترشدن فشارهای خارجی از سویی و نافرمانی برخی از سران اخوان در طی چند سال از سوی دیگر، باعث شد كه جنبش اخوان به تدریج سست شود، تا سرانجام در گارد ملی عربستان با نام «مجاهدون» ادغام شدند (EI2) و نامی از ایشان برجای نماند.
مآخذ
بیربی، جان، جزیرةالعرب، ترجمۀ نجده هاجر و سعید الغز، بیروت، المكتب التجاری للطباعة و التوزیع و النشر؛ ریحانی، امین، ملوك العرب، بهكوشش البرت ریحانی، بیروت، 1380ق/ 1960م؛ زركلی، اعلام؛ همو، الوجیز فی سیرة الملك عبدالعزیز، بیروت، دارالعلم للملایین؛ فیلبی، سنت جان، تاریخ نجد و دعوة الشیخ محمد بن عبدالوهاب، ترجمۀ عمر دیراوی، بیروت، المكتبة الاهلیه؛ لیسی، رابرت، سرزمین سلاطین، ترجمۀ فیروزه خلعتبری، تهران، 1363ش؛ مختار، صلاحالدین، تاریخ المملكة العربیة السعودیة فی ماضیها و حاضرها، بیروت، مكتبة الحیاة؛ نیز:
Dickson, H.R.P., Kuwait and her Neighbours, London, 1956; EI2. عبدالامیر سلیم