آخرین بروز رسانی :
چهارشنبه 21 خرداد 1399 تاریخچه مقاله
پَرْچَم، قطعهای پارچۀ منقوش
به نشانی خاص كه معمولاً به میلهای آویخته میشود
و به عنوان نماد یك قوم، كشور، آرمان و یا سازمان معینی
به كار میرود. در گذشته گاه از پوست به جای پارچه استفاده میشده
است.
واژۀ پرچم در سدههای
۵-۶ق / ۱۱-۱۲م از زبان تركی وارد
فارسی شده، و از سدۀ ۱۲ق / ۱۸م به معنای امروزیِ آن
متداول گردیده است (پورداود، «پرچم»، ۲۳، هرمزد نامه،
۲۸۷- ۲۸۸). كلماتی چون بیرق،
درفش، علم، رایت، لوا، سنجق و علامت و بند نیز در زبان فارسی
و عربی و تركی به همین معنا به كار رفته است. امروزه از
پرچم به عنوان مهمترین نمادِ هویت ملی كشورها به طور
گسترده توسط دولتها، سازمانها، گروههای مختلف كشوری و لشكری،
و در مراسم و تشریفات دولتی و بینالمللی استفاده میشود
(پرچم[۱]»). افزون بر این، سازمانهای فراملیتی،
مانند سازمان كنفرانس اسلامی، سازمان ملل متحد، اتحادیۀ اروپا
نیز از پرچم ویژۀ خود استفاده میكنند (همان؛ «پرچمهای اسلامی[۲]»؛
«دائرةالمعارف...[۳]»، ذیل پرچم[۴]).
۱. پرچم در تاریخ اسلام
ابن خلدون تاریخ استفاده از
پرچم را به آغاز خلقت انسان میرساند (۱ /
۲۵۸)؛ در حالی كه گفتهاند: این تاریخ تا
حدود ۵ هزار سال پیش قابل پیگیری است (خیراندیش،
۲۵۷-۲۵۸؛ قس: «پرچم»). در برخی از
متون تاریخیِ اسلام، پیامبر اكرم(ص) «حاملِ لِوا در روز
رستاخیز» نامیده شده (مقری، ۷ /
۴۲۳؛ ابن كثیر، ۱ / ۵)، و امیرالمؤمنین
علی (ع) خود را اهل اللواء نامیده است كه بر اهمیت و
احترام پرچم در میان مسلمانان دلالت دارد (ابن عدیم، ۵ /
۲۲۰۰). پیش از ظهور اسلام، قبیلۀ قریش
دو پرچم داشت: یكی رایتی موسوم به عقاب كه شاید
تقلیدی از رومیان بود (زیدان، ۱ /
۱۸۰) و دیگری پرچمی كه آن را «لواء» مینامیدند
و مخصوص جنگها بود («پرچمهای اسلامی»). دربارۀ رنگ لوا یا
حتى شكل آن آگاهی دقیقی در دست نیست؛ اما گفته
شده كه عقاب به رنگ سیاه بوده است (همان).
پرچمداری در میان قریش
از منصبهای مهم بود و متولیان حفظ و حمل پرچم به این
منصب افتخار میكردند. عقاب یا رایت كه پرچم قبیله
به شمار میرفت، در اختیار بنیامیه بود؛ اما لوا را
خاندان بنی عبدالدار حمل میكردند و به این سبب خود را
صاحب اللواء مینامیدند (طبری، ۲ / ۶۴؛ ابن
جوزی، ۲ / ۲۱۶؛ ابن كثیر، ۳ /
۶۵، ۱۴۲؛ زیدان، همانجا؛ محب الدین،
۲ / ۵۳). پس از ظهور اسلام نیز این افتخار برای
بنیعبدالدار باقی ماند (طبری، همانجا؛ سیوطی،
تاریخ...، ۱ / ۱۶۷؛ ابن كثیر، ۴ /
۲۰).
در آغاز اسلام پیامبر اكرم (ص)
پرچمی سیاه رنگ موسوم به عقاب برگزید. این پرچم
كه هیچ نقش یا علامتی نداشت، احتمالاً همان است كه گفتهاند:
از چادر عایشه ساخته شده بود (زیدان، همانجا؛ «پرچمهای
اسلامی»؛ قس: ابن كثیر، ۴ / ۲۹۳). افزون
بر این، گفتهاند: پیامبر(ص) رایتهای متعدد به رنگهای
گوناگون داشت كه مشهورترین آنها رایت سفید بود (همو،
۳ / ۲۶۰؛ بختور تاش، ۱۰۰؛ «پرچمهای
اسلامی»). گفتهاند: بر لوای پیامبر(ص) كه در جنگها حمل میشد
- و شاید بر عقاب نیز - كلمۀ توحید نقش شده بود (واقدی،
۲ / ۴۲).
به گزارش مورخان، در جنگ بدر «لوای»
پیامبر (ص) بزرگترین لوای مهاجران بود؛ از این گفته
برمیآید كه در جنگها هر یك از گروههای مهاجر و انصار
لوایی مخصوص به خود نیزداشتهاند (ابنجوزی، ۳
/ ۱۹۴). در جنگهای مسلمانان برافراشته نگهداشتن و حفظ
لوا اهمیت بسیار داشت. معمولاً برای هر جنگ لوایی
مخصوص بسته، و به دست كسی سپرده میشد كه فرماندهی بر
عهدۀ او بود، یا از دیگران دلاوری بیشتری
داشت و یا از فضیلت و برتری ویژهای برخوردار
بود. مثلاً در جنگ یمامه لواء در دست سالم بن عبید بن ربیعه
بود كه از صحابۀ نخستین و از اصحاب اهل صفه به شمار میرفت (ابونعیم،
۱ / ۳۷۰؛ سخاوی، ۱ /
۳۷۶). اما در اغلب جنگها، مانند جنگ خیبر، لوا به حضرت
علی بن ابیطالب (ع) داده میشد (طبری، ۲ /
۱۳۶؛ سیوطی، همانجا؛ ابن عماد، ۱ /
۵۰). كسی كه لوا به وی سپرده میشد، میبایست
تا واپسین لحظۀ حیات خویش آن را برافراشته نگهدارد. در جنگ یمامه
سالم بن عبید با آنكه هر دو دستش قطع شد، نگذاشت لواء بر زمین
بیفتد (ابونعیم، سخاوی، همانجاها؛ ابن جوزی، ۴
/ ۹۱). چون شخصی كه لوا را در دست داشت، كشته میشد،
بیدرنگ آن را به دیگری میسپردند. در جنگ احد ابتدا
لوا در دست مصعب بن عمیر بود و پس از قتل او، پیامبر(ص) لوا را
به علی(ع) سپرد (مقدسی، ۴ /
۲۰۱-۲۰۲؛ ابنكثیر، ۳ /
۳۲۴، ۴ / ۱۵، ۲۰).
مورخان مسلمان گزارشهای
افتخارآمیزی از این گونه رویدادها ارائه كردهاند. در
جنگ مؤته زید بن حارثه، جعفر بن ابیطالب و عبدالله بن رواحه
یكی پس از دیگری كشته شدند، اما نگذاشتند لوا بر زمین
بیفتد تا آنكه خالد بن ولید آن را به دست گرفت (طبری،
۲ / ۱۵۱؛ ابنكثیر، ۴ /
۲۴۴-۲۴۷؛ ابوعبید، ۴ /
۱۱۷۲؛ ابنجوزی، ۳ / ۱۹۴،
۴ / ۳۱۴). برافراشته بودنِ لوا به منزلۀ اصرار
و همت بر پیروزی و برتری بر دشمن بود. یكی از
توصیههای علی(ع) در گرماگرم جنگ صفین این
بود كه پرچم خویش را همواره برافراشته نگهدارید و آن را به
دلاوران خویش بسپارید (ابن خلدون، ۱ /
۲۷۵).
در فرهنگ اسلامی در دست گرفتن
لوا معنای كنایی پیشوایی و برتری
را میرساند (نک : مقری، ۲ / ۱۱۵۶،
۵ / ۴۶۵، ۶ / ۱۳۸)، چنان كه به
عنوان مثال امرؤالقیس را «حامل لوا در شعر» نامیدهاند (سیوطی،
المزهر، ۲ / ۴۰۹). همچنین در دست داشتن لوا به
معنای دلاوری و به پیشباز خطر رفتن بود (ابن خلدون،
۱ / ۱۹۸؛ ابن عماد، ۱ / ۹۰). در حوادث
مهم در دست داشتن پرچم تأیید و جلب اعتماد دیگران را به
دنبال داشت (نک : ابن اثیر، چ قاضی، ۵ / ۶) و نوعی
اقتدار به حامل آن میبخشید (همان چ، ۴ /
۲۵۴). فضل بن سهل «ذوالریاستین»، «صاحب الریاسة
الحرب و القلم» و «حامل اللواء» خوانده میشد (همان چ، ۵ /
۳۸۳). معمولاً عقدلوا برای كسی كه لوا را برای
او میبستند، افتخاری بزرگ به شمار میرفت. در فتح انطاكیه
ابوعبیده همان لوایی را در دست داشت كه ابوبكر برای
وی بسته بود (واقدی، ۱ / ۳۰۹).
عقد لوا به منزلۀ صدور منشور
حكمرانی نیز بود (بلاذری، ۱ / ۲۵۲؛
ابن خلدون، ۱ / ۲۵۹) و درخواست لوا از خلیفه
توسط حكومتهای تازه تأسیس ــ مانند صفاریان (ابن اثیر،
۶ / ۳۷۱) و مسعود غزنوی پس از پیروزی
بر برادرش محمد (بیهقی، ۱ / ۱۵) ــ برای
تثبیت و تأیید استیلای آنها صورت میگرفت.
رسم عقدلوا كه با پرچم كوچك سیاه رنگی اجرا میشد، به
عنوان یكی از تشریفات دستگاه خلافت عباسی معمول
بود. هر گاه یكی از كارگزاران شایستۀ تقدیر
شناخته میشد، و یا هنگامی كه فرماندهان و گماردگان خلیفه
بر دشمنی پیروزی مییافتند، علاوه بر خلعت و
پاداش، ارسال لوا هم ضرورت داشت. وقتی كه طاهر ذوالیمینین
خبر پیروزی بر امین را برای مأمون فرستاد، مأمون به
پاس این پیروزی برای عقد لوای او وقت خاص تعیین
كرد (ابن عماد، ۱ / ۴).
پیروزی عضدالدوله بر
عزالدوله در زمان خلافت طائع سبب شد كه خلیفه دو لوای مخصوص
برای وی ببندد: یكی به رسم لوای عمّال، یعنی
لوای «نقره كاری»؛ و دیگری مانند لوای ولیعهدان،
یعنی مذهّب (طلاكاری) (سیوطی، تاریخ،
۱ / ۴۰۷؛ ابن عماد، ۲ / ۵۸).
به استثنای دورۀ كوتاهی
در زمان خلافت مأمون ــ كه وی به سبب نزدیك شدن به شیعیان
رنگ سبز را برای پرچم خود برگزید (ابن خلدون، همانجا؛ «پرچمهای
اسلامی») ــ رنگ پرچم خلفای عباسی از پیش از پیروزی
نهضت ضد اموی سیاه بود. این رنگ نماد خلافت عباسی
شمرده میشد و دیگر حكمرانان از آن استفاده نمیكردند (قزوینی،
۶۰۸). به گفتۀ ابن خلدون، عباسیان رنگ سیاه را به نشانۀ
غمگساری برای كشتگان خویش برگزیده بودند (همانجا)؛
اما آنان خود گزینشِ این رنگ را به سبب انتساب به «اهل بیت»
میدانستهاند (سیوطی، همان، ۱ / ۱۸؛
قلقشندی، ۲ / ۲۳۷؛ «پرچمهای اسلامی»)؛
پرچم امویان نیز سپید (همان)، یا سرخ (زیدان،
۱ / ۱۸۱؛ قس: مقری، ۳ /
۳۱۰، ۶ / ۲۳۸: رنگ پرچم امویان
اندلس)، و یا به گفتۀ برخی سبز بود (زرین كوب، دو قرن...،
۱۳۹؛ قلقشندی، ۲ /
۲۳۵-۲۳۶).
چون ابومسلم خراسانی دعوت
عباسی را آشكار ساخت، ابراهیم امام دو لوای سیاه
برای وی فرستاد كه یكی از آنها موسوم به ظل (سایه)،
و دیگری موسوم به سحاب (ابر) بود (ابن اثیر، چ قاضی،
۵ / ۲۸؛ نیز نک : ه د، ابومسلم). از این پس،
«رایات سود» (بیرقهای سیاه) به نماد ویژۀ عباسیان
تبدیل شد. به روزگار ضعف خلافت عباسی، مخالفان و معارضان خلیفه
علم سپید را نشانۀ مخالفت خویش با عباسیان قرار دادند و اگر چه پرچم شیعیان
سبز، و بیرق خرم دینان سرخ بود («پرچمهای اسلامی»؛
خیراندیش، ۲۵۸؛ زكی، ۲۸؛ نظام
الملك، ۱ / ۲۸۵؛ زرین كوب، همان،
۲۳۳، ۲۴۹؛ داور)، اما اغلب مخالفان دستگاه
خلافت ازجمله طالبیان به مبیضه (سفید بیرقها) شهرت یافتند
(ابن خلدون، زیدان، همانجاها؛ قزوینی،
۶۰۷).
از گزارش یعقوبی برمیآید
كه طولونیان نخستین كسانی بودند كه در مصر پرچمهایی
با رنگهای متنوع و متفاوت برافراشتند (ص ۱۳۱؛ قس: زكی،
همانجا). پس از آن، فاطمیان با گزینش رنگ سبز برای پرچم
خویش و استفادۀ گسترده از بیرقهای گوناگون در مراسم و جنگها بر اهمیت
و رواج آن افزودند. هنگام عبورِ خلیفۀ فاطمی
دو پرچم در دو طرف وی حمل میشد و افزون بر آن شمار بسیاری
از طبلها و پرچمهای رنگارنگ در موكب خلیفه یا در سپاه وجود
داشت. فاطمیان دیوان خاصی با عنوان دارالبنود داشتند كه
وظیفۀ نگهداری و رعایت آداب مربوط به پرچم را برعهده داشت
(زكی، ۳۶-۳۷). وقتی عزیز پنجمین
خلیفۀ فاطمی عزم شام كرد، ۵۰۰ پرچم در سپاه وی
بود (ابن خلدون، ۱ / ۲۵۹؛ زیدان، همانجا). پس
از آن، ایوبیان برای نخستین بار رنگ زرد را برای
پرچم خویش برگزیدند (مقدسی، ۳ /
۳۲۲، ۴۰۴). آنان نیز بر شمار بیرقها
افزودند و برای حمل و نصب پرچم و تشریفات مربوط به آن قواعد
تازهای تنظیم كردند (زكی، ۲۹). در میان
اتابكان زنگی، عمادالدین نخستین كسی بود كه هنگام
عبورش سنجق بر سر او میگرفتند (ابن كثیر، ۱۲ /
۲۲۷).
در مغرب سرزمینهای اسلامی
امویان اندلس تا مدتها رنگ سفید («پرچمهای اسلامی»)
و یا سرخ (زیدان، همانجا؛ قس: زكی ۲۹-۳۰)
را حفظ كردند، اما گویا به تدریج رنگ خاص پرچم حكومتها جای
خود را به شمار فراوانی از بیرقهای رنگارنگ داد و طبل و
عَلَمِ بسیار نشانی از شكوه موكب سلطانی گردید. در
دولت بنیمرین یك پرچم سفید بزرگ به عنوان شعار
خاص سلطان حمل میشد، اما افزون بر آن، شمار زیادی بیرقهای
رنگارنگ در موكب وی وجود داشت (سلاوی، ۱ / ۱۱،
۲ / ۱۶۵). آنان نیز محلی به نام «باب البنود»
داشتند (همو، ۱ / ۲۵۸).
در حكومت مرابطون نه تنها در موكب
سلطان پرچمهای رنگارنگ متعددِ ساخته شده از حریرهای خالص
و زربفت وجود داشت، بلكه كارگزاران بزرگ آنها نیز موكب با شكوهی
از طبل و عَلَمهای رنگارنگ داشتند. به این مجموعۀ طبلها
و بیرقها «ساقه» میگفتند. تنها تفاوت بین ساقۀ سلطان
و كارگزاران تفاوت شمار پرچمها بود (ابن خلدون، همانجا).
در حكومت موحدون تنها موكب پادشاه
ساقه داشت و كارگزاران برجسته فقط پرچمهای كوچكی از جنس كتان
داشتند (همو، ۱ / ۲۵۹- ۲۶۰). هدف از
حمل طبلها و پرچمهای بسیار بیم افكندن در دل دشمنان یا
مخالفان بود، چنان كه گاه به گفتۀ مقری تلمسانی، بیشهای
از پرچمها پدید میآمد (۱ / ۲۴۲). سلطان
ابوالحسن پادشاه زناته ساقهای داشت كه ۱۰۰ طبل و
۱۰۰ علم در آن بود (ابن خلدون، همانجا).
در شرق سرزمینهای اسلامی،
فرمانروایان دولتهای ترك از پرچمهای بزرگ با منگولهای
بزرگ از موی كه به آن شالش یا چتر میگفتند، استفاده میكردند.
این پرچمها فقط مخصوص پادشاه بود. اما شمار بسیاری از بیرقهای
كوچكتر در موكب پادشاه و یا در لشكر وی وجود داشت كه به آنها
سنجق میگفتند. امیران و فرماندهان لشكر میتوانستند شماری
دلخواه طبل و سنجق داشته باشند (همو، ۱ / ۲۶۰). در
حكومت ایوبیان و شاید در دورۀ ممالیك
نیز به پرچمِ مخصوصِ سلطان «عصابه» میگفتند و معمولاً نام و لقبهای
خلیفه یا سلطان بر روی آن نوشته میشد (زكی،
۲۹؛ قس: پروین گنابادی، ۱ /
۴۹۶، نیز ۴۹۷، حاشیه).
با آنكه در بیشتر سرزمینهای
قلمرو خلافت اسلامی، پرچم حكومتها از نقش و نماد خاصی، جز نام
خلیفه یا آیات قرآنی نداشت «هلال...[۵]»؛
«پرچمهای اسلامی»؛ برق، ۷۱)، بر پرچم تركان آسیای
صغیر (عثمانی) از آغاز نقش هلال و سپس ستاره دیده میشد؛
چه، این نماد ــ پیش از آنكه قبایل ترك آسیای
مركزی را ترك كنند ــ در شمار توتمهای اصلی آنان بود
(«هلال»؛ «پرچمهای اسلامی»؛ خیراندیش،
۹۹).
افزون بر این، نقش هلال بر
پرچم بیزانس با پارهای از وقایع تاریخی و
افسانهای بسیار كهن آمیخته است («پرچمهای اسلامی»؛
زكی، ۳۳). چون تركان آناتولی قدرت یافتند و
امپراتوری عثمانی گسترده شد، دگرگونیهایی در
رنگ پرچم پدید آمد و پرچم ملی از پرچم دینی جدا شد،
اما باز هم هلال ماه و ستاره بر پرچمهای ملی و دینی
آنها باقی ماند («تركیه[۶]»؛ «پرچمهای اسلامی»؛
قس: زكی، همانجا). پایداری این نماد در خلال سدههای
متوالی بر پرچم این امپراتوری كه بر بخشهای بزرگی
از جهان اسلام و اروپا سیطره داشت، سبب شد تا به تدریج هلال
ماه و ستاره در اذهان بسیاری از مردم جهان و حتى مسلمانان به
نماد اسلام مبدل گردد (نک : دنبالۀ مقاله).
پرچم در ایران: هم زمان با پیدایش
سلسلههای پادشاهی ایرانی و یا شاید اندكی
پیش از آن استفاده از پرچم در نبردهای ایرانیان رایج
بود (شهمردان، ۲۶۹؛ بختورتاش، ۹-۱۱؛ بهار،
۱ / ۱۱). در سپاه كورش برای حفظ نظم و شناسایی
دستههای نظامی از درفشهای رنگارنگ استفاده میشد
(گزنفن، ۲۲۳). گفتهاند: پرچم ویژۀ كورش رنگ سپید
داشت و تصویر عقابی زرین و گشوده بال در میانۀ آن
بود («ایران، پرچمها[۷]»).
پرچم در نزد ایرانیان
افزون بر جنبههای نظامی و سیاسی، با برخی
باورهای اسطورهای و دینی هم آمیخته بود.
معمولاً بر درفشهای ایرانی تصویر عقاب یا
جانورانی كشیده میشد كه نماد قدرت بودند (شهمردان،
۲۷۰؛ بختورتاش، ۳۸- ۴۸؛ جكسن،
۵۷). گزارشهای بسیاری دربارۀ پرچمهای
رنگارنگ ایرانیان در دست است (زنجانی،
۴۶۷؛ صفا، ۲۳۳؛ بختورتاش،
۳۵-۴۷؛ شهمردان، ۲۷۱). افسانهها و
گزارشهای تاریخی نشان میدهد كه پرچم ایرانیان
از عهد باستان تا پایان دورۀ ساسانی درفش كاویانی نام داشته است (ابن اثیر،
۱ / ۷۴-۷۵؛ داور). بنا به روایت فردوسی،
این درفش با قیام كاوۀ آهنگر و آغاز پادشاهی فریدون
پدید آمد (۱ / ۴۵). از این افسانه همواره تفسیرهای
گوناگونی شده است، اما برخی نیز آن را بیان وجهی
برای نام درفش كاویانی میدانند كه درفش شاهنشاهی
ایران بود (كریستنسن، كارنامه ... ،
۲۳-۲۴، كیانیان، ۶۷).
درفش كاویانی را همۀ
پادشاهان ایران گرامی میداشتند (ثعالبی،
۳۸-۳۹؛ طبری، ۱ / ۱۲۳،
۳۰۰) و به باور ایرانیان این درفشِ فرخنده
مایۀ پیروزی در جنگها به شمار میرفت (گردیزی،
۴؛ ابنخلدون، ۱ / ۵۰۲). اشارۀ كنایه
آمیز ناصر خسرو به «خجسته علم كاویان» ( دیوان،
۱۴) و نیز خاقانی (نک : شمیسا،
۴۰۳) این باو را نشان میدهد. به سبب همین
ویژگیها، پادشاهان ایرانی گوهرهایی
گرانبها بر آن آویخته بودند (گردیزی، همانجا؛ شهمردان،
۲۶۷؛ بیرونی، ۲۲۲). گفتهاند:
هنگامی كه این درفش در نبرد قادسیه به دست مسلمانان
افتاد، ۰۰۰‘۲۰۰‘۱ دینار بها داشت
(كریستن سن، ایران ... ، ۵۲۸؛ مان، ۳؛
داور). اشارات مكرری به درفش كاویانی و باورهای
مربوط به آن در شعر فارسی دیده میشود (برای نمونه،
نک : شمیسا، همانجا؛ نظیری، ۴۰۵).
پس از سقوط امپراتوری ساسانی،
ایرانیان تا مدتها پرچم خاصی نداشتند (بختورتاش،
۸۵- ۸۸؛ داور؛ ۲؛ برق، ۷۱). پس از پیدایش
حكومتهای محلی، به تدریج پرچمهایی متفاوت با
پرچم
خلفای عباسی پدیدار
شد (همانجا). دربارۀ اینكه آیا سامانیان پرچم ویژهای
داشتهاند یا نه، اطلاعی در دست نیست؛ اما در تاریخ
سیستان به بروز اختلاف در موسم حج بر سر نصب پرچم عمر و بن لیث
و محمد بن طولون حاكم مصر اشاره شده است؛ چه، در آن زمان مرسوم بود كه
در موسم حج پرچم عمروبن لیث در جانب راست منبر نهاده شود؛ در این
باب «سخن با مصریان دراز شد و حرب او فتاد، مردمان حكم نصرت خلیفت
عمرو را كردند و علم عمرو بر یمین چنان كه رسم رفته بداشتهاند»
(ص ۲۳۸- ۲۳۹).
نخستین بار به فرمان سلطان
محمود غزنوی عكس ماه بر روی پرچم سیاهی كه نماد
تابعیت وی از خلافت بغداد بود، زر دوزی شد («تاریخچه...»؛
داور). پس از آن، اگر چه پرچم سیاه همچنان به عنوان نماد خلافت
عباسی در مراسم و جنگها دیده میشد (بیهقی،
۲ / ۴۱۴، ۳ / ۹۰۵،
۹۷۲)؛ اما بیهقی بارها از علامت شیر سخن
گفته است (۲ / ۴۲۰، ۳ / ۹۵۴).
گفتهاند: نخستین بار مسعود غزنوی تصویر شیر را بر پرچم
خویش نقش كرد («تاریخچه»؛ داور؛ نیز نک : لغت نامه...، ذیل
علامت). از آن پس، استفاده از پرچم در مراسم و در نبردها به شیوۀ دیرینۀ ایرانیان،
رواج كامل یافت. در جنگها هر دسته یا فوج از سربازان پرچم یا
علامت مخصوص داشتند كه با آن شناسایی میشدند. این
عبارت قابوسنامه:«و به یكبار لشكر پیش مبر، علامت علامت، فوج
فوج همی فرست» (عنصرالمعالی، ۲۷۵) نشان میدهد
كه هر علامت ویژۀ فوجی از سربازان بوده است. افزون بر این، از چند بیت
شعرِ فرخی سیستانی میتوان دریافت كه سلطان
محمود نیز رایتی داشته كه عكس مرغی همای
مانند بر آن نقش گردیده بوده است (یوسفی،
۴۲۲). از همانجا برمیآید كه علامت یا پرچم
را چون چتر بر سر سلاطین میگرفتند (همو، ۴۲۳؛ بیهقی،
۳ / ۹۷۲) و در هنگام پراكنده شدن سپاه پرچمها یا
علامتها را از پایۀ آنها باز میكردند (همو، ۳ / ۹۵۶؛ خطیب
رهبر، ۳ / ۱۰۶۳).
در همین دوره علامت بركشیدن
به معنای برافراشتن پرچم (زرینكوب، سیری...،
۲۳۲، ۵۶۶)، و نیز برافراشتن پرچم در
اعیاد كه در بیتی از ظهیر فاریابی (ص
۵) دیده میشود و اشارات فراوان شاعران به نقش شیر
(مولوی، ۱ / ۳۸، ۲ / ۴۵۸؛ گوهرین،
۶ / ۱۱۳؛ بختورتاش، ۹۶- ۹۸) و
ماه (ظهیرفاریابی، ۱۰) بر علمها، و همچنین
رواج اصطلاحهایی چون ماهچه و منجوق برای اجزاء مختلف
پرچم كه در مرزبان نامه (مرزبان بن رستم، ۱۰۶) و تاریخ
بیهقی (۲ / ۴۲۰؛ نیز خطیب
رهبر، ۳ / ۵۴۰، ۷۷۷) آمده است و نیز،
علم بر در سرای كسی زدن (محمدبن منور، ۱ / ۴۹)
و به كار بردنِ اصطلاح عَلَمِ گدایان (مولوی، ۱ /
۴۲۳؛ گوهرین، ۶ / ۳۲۶؛ قس: نیكلسن،
۲ / ۸۹۴) كه نشان میدهد گروههایی
از اهل فقر نیز عَلَم مخصوص داشتهاند، گویای رواج گستردۀ
استفاده از پرچم است.
از آنچه قزوینی رازی
میگوید (ص ۶۰۸)، میتوان دریافت كه
نخستین كسانی كه پرچمهایی به رنگ سبز، سرخ و زرد
برافراشتند، سلجوقیان بودند. شاید همانها نیز برای نخستین
بار نقش شیر و خورشید را بر پرچمهای خویش قرار دادند.
اگر چه بنا به برخی قرائن نقش پرچم آنها اصلاً ماه یا هلال
ماه بود («هلال»؛ قس: زكی، ۳۳-۳۴). با این
حال، آشكار شدنِ نقش شیر بر پرچم مسعود غزنوی نخستین بروز
نمادی ایرانی بر پرچم حكومتی بود كه خود را یكسره
تابعِ خلافت بغداد میدانست (بیهقی، ۱ /
۶۵).
كهنترین اثر از شیر و
خورشید سكههایی است كه از روزگار غیاثالدین كیخسرو،
پادشاه سلجوقیِ آناتولی (سدۀ ۷ ق / ۱۳ م)
باقی مانده، و با روایت افسانهآمیزی درآمیخته
است: عشق مفرط این پادشاه به همسر گرجیاش سبب شد تا چهرۀ او را
چون خورشیدی بر پشت شیر بر روی سكه نقش كنند (كسروی،
۱۴-۱۵؛ بختورتاش،
۱۷۷-۲۰۲،
۲۰۸-۲۰۹؛ ذكاء، ۱۷)؛ اما شماری
از پژوهشگران با تحلیل برخی شواهد، سابقۀ شیر و
خورشید را تا دورههای پیش از اسلام پیگیری
كرده و گفتهاند: از آنجا كه ایران در اقلیم چهارم قرار داشته
(كه متعلق به خورشید است) و بر پایۀ نظریههای
نجومی كهن، خورشید در برج اسد قرار دارد (ناصرخسرو، جامع...،
۲۷۵) و همچنین بنا بر سابقۀ آیین
مهرپرستی در ایران و علاقه و احترام ایرانیان به
خورشید به عنوان پدیدۀ نورانیِ مقدس، پیوند شیر و خورشید باید
امری باستانی و بسیار كهن تلقی گردد (رضوانی،
۱۹۹-۲۰۳؛ كسروی،
۱۳-۱۴، قس: نفیسی، ۸۵).
برپایۀ گزارش ابوریحان
بیرونی پادشاهانِ ایران در جشن مهرگان تاجی بر سرمیگذاشتند
كه نقش خورشید بر آن بود (ص ۲۲۲). اشارۀ كلاویخو
به قدمت نشان شیر و خورشید بر طاق عمارت قصر تیمور در
سمرقند (ص ۲۰۸)، و نیز تصویر شیر و خورشید
بر پرچم سربازان مغول در نقاشی مربوط به فتح نیشابور (بختورتاش،
۲۴۲) وجودِ این نشان را در دورههایی از
تاریخ ایران تأیید میكند. با این حال،
به نظر میرسد پادشاهان صفوی نخستین كسانی بودند كه
كه نقش شیر و خورشید را به عنوان نشان رسمی خود پذیرفتند
(همو، ۱۰۱- ۱۰۸). این امر با توجه به
باورهای دینی صفویان و لقب حضرت علی (ع) (شیرخدا)
بسیار محتمل است (رضوانی، ۲۰۲؛ كسروی،
۱۸-۲۱).
پرچم در دورۀ صفویه
به عنوان نماد قدرت حكومت و نیز مراسم دینی از اهمیت
فراوان برخوردار بود و منصب علمدار باشی در دولت صفویه (شاردن، V / ۴۸۷)
همان اهمیتی را داشت كه سنجق بك در حكومت عثمانی (فرید،
۱ / ۲۲۵- ۲۲۸؛ برق، ۷۲).
در دورۀ افشاریان دولت ایران پرچمهای گوناگون داشت
(بختورتاش، ۱۱۱-۱۱۳؛ لاكهارت،
۱۸۲)؛ اما پرچم رسمی حكومت پرچمی سفید به
شكل سه گوش با نقش شیر و خورشید بود (بختورتاش، همانجا؛ «تاریخچه»).
نقاشی باقیمانده از جنگ سپاهیان نادر با محمد گوركانی،
پادشاه هند این پرچم را كه یك نوار سبز رنگ در كنارۀ بالایی
و یك نوار قرمز در لبه پایینی دارد، نشان میدهد
(همانجاها).
در اوایل عصر قاجار، در نتیجۀ
مراودات ایرانیان با اروپاییان و نیز جنگهای
ایران و روس پرچم ایران چهارگوش شد و رنگهای سه گانۀ پیشین
به رنگ قرمز و دایرهای سفید كه علامت شیر و خورشید
در درون آن قرار داشت، تغییر یافت (بختورتاش،
۱۳۱؛ «تاریخچه»؛ ذكاء، ۱۴). در همین
دوره، شاید به پیروی از دورۀ صفویان
شمشیری به نشانۀ ذوالفقار علی(ع) در دست شیری كه بر روی
پرچم نقش میشد، قرار داده شد («تاریخچه»؛ رضوانی، همانجا)
و سپس در حكومت محمدشاه تاجی بر بالای خورشید افزودند
(«تاریخچه»).
زمینۀ پیدایش
پرچمِ سه رنگِ كنونی را امیركبیر فراهم آورد كه در عین
حال نقش تاج را حذف كرد (همان؛ بختورتاش، ۱۳۸؛ مینوی،
۸۵). در این دوره، پرچمهای گوناگون در ایران
وجود داشت كه اعتمادالسلطنه شرح آنها را ارائه كرده است (افشار،
۱۹۰۳بب ). پس از پیروزی مشروطه، بر پایۀ مادۀ
۵ قانون اساسی، پرچم ایران با ۳ رنگِ كنونی و
نشان شیر و خورشید به عنوان پرچم ملی و نماد حكومت مشروطه
جنبۀ قانونی یافت (رضوانی، ۲۰۳؛ برق،
۷۲-۷۳) و پرچم ملی و دولتی از یكدیگر
جدا شد و نشان شیر و خورشید تنها بر پرچم دولتی باقی
ماند (بختورتاش، ۲۲۸).
در دورۀ رضا شاه آخرین
تغییرات در شكل شیر و خورشید پدید آمد و پس از
آن در دورۀ محمد رضا شاه آیین نامۀ برافراشتن
پرچم در مراسم و تشریفات دولتی و اندازه و رنگ پرچم برای
نیروهای سه گانۀ ارتش و نهادهای مختلف دولتی تعیین گردید
(رضوانی، ۲۰۳-۲۰۴؛ ذكاء،
۳۸). در این هنگام در ایران ۴ پرچم به نامهای
درفش شاهنشاهی، پرچم ملی، پرچم دولتی و پرچم نظامی
وجود داشت (بختورتاش، ۲۳۵، ۲۳۸).
پرچم كنونیِ ایران بر
اساسِ اصل ۱۸ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
از ۳ رنگ سفید در وسط و سبز و سرخ در بالا و پایین تشكیل
شده است. رنگ سبز نماد اسلام، رنگ سفید نشانۀ صلح، و رنگ
سرخ نماد دلاوری ایرانیان است («ایران»). در وسطِ
نوار سفید نشانِ مخصوص جمهوری اسلامی قرار دارد كه از یك
نیزه در وسط و ۴ هلال در دو طرف آن تشكیل شده است. علامت
تشدید بر نوك نیزه نیروی مضاعف آن را نشان میدهد.
در مجموع این علامت یادآورِ شكل گل لاله است كه نماد خون شهیدان
انقلاب اسلامی به شمار میرود و در كنارۀ بالا و پایین
قسمت سفید عبارتالله اكبر با خط كوفی ۲۲ بار نوشته
شده كه تاریخ پیروزی انقلاب اسلامی (۲۲
بهمن) را نشان میدهد (همان).
پرچم در دیگر كشورهای
جهان اسلام
مهمترین و رایج ترین
كاربردِ كنونی پرچم در همۀ كشورها و از جمله كشورهای اسلامی كاربرد آن به عنوان
پرچم ملی است كه هویت ملی و تاریخی ملتها را
نشان میدهد («پرچم»). این هویت معمولاً با به كاربردن
رنگها، طرحها و علامتهایی نشان داده میشود كه به نوعی
با تاریخ و گذشتۀ كشورها پیوند دارد (همان؛ «معنی...»). بر این اساس،
پرچم كشورهای اسلامی را میتوان از جهات گوناگون دسته
بندی كرد. در پرچم برخی از كشورهای اسلامی ــ مانند
پاكستان، عربستان سعودی و لیبی ــ رنگ سبز به عنوان نماد
اصلی و سنتیِ اسلام به كار رفته است. در ایران كویت،
اردن و فلسطین نیز نوار سبز رنگ نشان دهندۀ هویت
اسلامی و یا عربی است (همان؛ «ایران»). هلال ماه و
ستاره نیز در پرچم چندین كشور اسلامی ــ ازجمله تركیه
و موریتانی ــ مورد استفاده قرار گرفته است («موریتانی»؛
قس: خیراندیش، ۲۲۴؛ «هلال»).
هلال ماه از حدود ۷ هزار سال پیش
توتم قبایلی بود كه در آسیای مركزی و سیبری
میزیستند و پس از آن نیز نقش بسیار مهمی در
تاریخ و فرهنگ بیزانس ایفا كرد. بنا بر برخی از
گزارشهای تاریخی، در شب حملۀ فیلیپ
مقدونی (پدر اسكندر) به بیزانس (۳۳۹ ق م)
درخشش هلال ماه مانع حملۀ او گردید؛ در نتیجه، این پدیدۀ طبیعی
در نزد مردم بیزانس احترام ویژهای یافت (همان؛
«پرچمهای اسلامی»؛ زكی، ۳۳).
افزون بر این، پیروزی
رومیان بر قبایل وحشی نیز در نخستین روزهای
ماه قمری بود («هلال»). این ویژگیها و نیز برخی
رویدادهای دیگر («پرچمهای اسلامی») سبب شد تا
هلال ماه به عنوان نماد امپراتوری روم شرقی برگزیده شود
(زكی، همانجا).
تركان عثمانی پس از فتح بیزانس
(۸۵۷ ق / ۱۴۵۳ م) پرچم پیشین
را پذیرفتند («تركیه»). بر پایۀ برخی
گزارشها، سلطان محمد فاتح در خواب دید كه هلال ماه از شرق تا غرب
گسترده شده است و این را نشانۀ گسترش قلمرو حكومت خویش
تلقی كرد («پرچمهای اسلامی»؛ «هلال») و هلال ماه را علامت
پرچم عثمانی قرار داد. در ۱۲۶۰ق /
۱۸۴۴م ستارهای به این هلال اضافه شد
(«تركیه») كه گفتهاند از سورۀ طارق قرآن كریم الهام
گرفته شده، و به معنای ستارۀ بامدادی است (خیراندیش،
۱۰۰).
چنان كه گفته شد، سیطرۀ طولانیِ
امپراتوری عثمانی بر بخش بزرگی از جهان اسلام هلال ماه
و ستاره را به تدریج در اذهان بسیاری از مردمجهان و حتى
مسلمانان بهنماد اسلام مبدل ساخت («هلال»). از این رو، اگر چه در
خلال این مدت پرچم عثمانی دستخوش تغییراتی
شد، اما علامت ماه و ستارۀ آن همواره ثابت ماند (زكی، ۳۰-۳۳).
پس از تشكیل جمهوری تركیه
در ۱۳۰۲ش / ۱۹۲۳م همان پرچم
پیشین (قرمزیكدست با نقش هلال و ستارهای به رنگ
سپید) به عنوان پرچم كشور جمهوری تركیه پذیرفته شد
(خیراندیش، همانجا). اكنون افزون بر تركیه، نقش پرچم بسیاری
از كشورهای اسلامی كه پس از سقوط دولت عثمانی و در خلال
سدۀ ۱۴ق و دهههای اخیر تشكیل شدهاند، با
الهام از پرچم امپراتوری عثمانی تركیبی از هلال ماه
و ستاره است. این كشورها عبارتاند از آذربایجان، الجزایر،
پاكستان، تونس، تركمستان، ازبكستان، مالزی، مولداوی و كومور
(«پرچمهایی...»؛ «معنی»).
در پرچم برخی از كشورهای
اسلامی، مانند اردن، عراق و سوریه نیز علامت ستاره وجود
دارد كه گاهی به عنوان نماد اسلام و گاه به معانی دیگر
به كار رفته است. در پرچم اردن كه از ۳ رنگ سیاه، سفید
و سبز به ترتیب از بالا به پایین تشكیل شده، سفید
نشانۀ خلافت اموی، سیاه نشانۀ خلافت عباسی،
و سبز نشانۀ خلافت فاطمی است. یك مثلث قرمز كه قاعدۀ آن
به موازات میلۀ پرچم است، نماد جنبش ۱۹۱۶م در این
كشور است و ستارهای هفت پر به رنگ سفید كه در درون آن قرار
گرفته، نشانۀ اعتقاد به خدای یگانه و هفت آیۀ سورۀ فاتحۀ
الكتاب است («پرچم اردن»؛ قس: خیراندیش، ۳۸). اما در
پرچم عراق و سوریه ستارهها به معنای متفاوتی به كار
رفته است. در پرچم عراق ۳ رنگ قرمز، سفید و سیاه به ترتیب
از بالا به پایین قرار گرفته، و در وسطِ بخش سفید ۳
ستاره به رنگ سبز وجود دارد كه نشانۀ ۳ شعار وحدت، آزادی
و سوسیالیسم حزب بعث است. این پرچم در
۱۳۴۲ش / ۱۹۶۳م پس از بركناریِ
عبدالكریم قاسم (روحانی، ۴۴۹) انتخاب شد. از این
ستارهها به عنوان نمادی از آرمان اتحاد اعراب نیز یاد شده
است (خیراندیش، ۱۳۶-۱۳۷؛ «پرچم
عراق»). پس از بحران خلیجفارس در ۱۳۷۰ ش /
۱۹۹۱ م عبارت اللهاكبر را بین ستارههای
یاد شده اضافه كردند كه احتمالاً هدف از آن جلب حمایت جهان
اسلام بوده است (همان).
پرچم سوریه نیز از لحاظ
رنگ با پرچم عراق و مصر و یمن یكسان است و تنها تفاوت آن، دو
ستارهای است كه در قسمت سفید قرار گرفته، و نمادی از
وحدت عربی است. رنگهای این پرچمها نیز چنانكه گفته
شد، به آرمان وحدت اعراب اشاره دارد (خیراندیش،
۱۳۷، ۲۱۴، ۲۵۱؛ «پرچم
عراق»). همین رنگها با اندكی تفاوت در پرچمهای كویت
و امارات متحدۀ عربی نیز نشان دهندۀ همین معناست (خیراندیش،
همانجا، نیز ۵۱).
پرچم معدودی از كشورهای
اسلامی در استفاده از رنگها دارای تفاوتهای بیشتری
است، مانند پرچم افغانستان كه ۳نوار سبز، قرمز و سیاه به ترتیب
از راست به چپ به صورت عمودی قرار گرفته، و تصویر عمارتی
معبد مانند و دو حلقۀ زرین در دو سوی آن نشانۀ تاریخ
این كشور است («پرچم افغانستان»). تفاوت پرچم عربستان سعودی با
لیبی در كلمۀ شهادتین و شمشیری است كه در زیر آن قرار
گرفته، و نشانۀ اسلامی بودن عربستان است؛ اما از جهت معنایی،
رنگ سبز در پرچم لیبی افزون بر اشارۀ نمادین
به اسلام، نشانۀ انقلاب سبز در لیبی است (نک : مطر،
۱۰۴-۱۳۳؛ خیراندیش،
۲۰۳). تنها پرچمی كه از نمادهای یاد شده
اثری در آن دیده نمیشود، پرچم كشور لبنان است كه رنگها
و علامت آن (درخت سدر)، نشانۀ تسلط فرانسویها بر این سرزمین، و قدمت تاریخی
این كشور است (خیراندیش،
۱۹۵-۱۹۶).
«Afghan Flag»,
All You Can Read, www. allyoucanread. com / flag. asp? id = 1; Chardin, J.,
Voyages du cheralierchar din, en perse, etautreslieuy del'orient, Paris, 1811;
Clavijo, Emlassy to Tamerlane, 1403-1406, tr. G. Le Strange, London, 1928;
«Crescent Moon: Flags of Muslim Wolrd», About, islam. about.com / library /
weekly / aa060401b. htm; »Crescent Moon: Symbol of Islam?», ibid,
islam.about.com / library / weekly / aa0641a.htm; «Flag», The Free Dictionary,
encyclopedia. the freedictionary. com / flag; «History of Iranian Flag», Faith Freedom,
www. faithfreedom. org / Iran / flaghistory. htm; «Iran», Flags of the World,
flagspot.net / flags / ir.html; «Iraq Flag», All You Can Read, www.,
allyocanread. com / flag. asp? id = 79; «Islamic Flags», ibid, www. fotw. net /
flags / islam. html; Jackson, A. V. W., «Indo-Iranian Contributions», Journal
of the American Oriental Society, New Havan , 1899; «Jordan Flag», All You Can
Read, www. allyoucanread. com / flag. asp? id = 85; Lockhart, L., Nader Shah,
London, 1938; «Mauritania», Flags of the World, flagspot. net / flags /
mr.html; «Meaning of Flag Design and Colors», Countries of the World, www.
theodora. com / flags / meaning. html; «Persia (Iran): Pre - Islamic Flags»,
Flags of the World, flagspot.net / flags / ir_preis. html; Siah Sepid, www.
siahsepid. net / week / archives / 000010. php; «Turkey», Flags ofthe World,
flagspot.net / flags / tr.html; The World Book Encyclopedia, Chicago, 1957,
vol. VI.