بیتیكْچی، واژهای تركی به معنی دبیر، منشی، كاتب و نویسنده. این واژه از 3 جزء «بیتی» به معنی نوشتن، پسوند نامساز « ك» و پسوند فاعلی « چی» تركیب شده، و در فارسی به شكلهای بیتكچی، بتیكچی و بتكچی نیز آمده است (نک : دورفر، II /262؛ كلاوسن، 299, 303, 304). «بیتی» از واژگان كهن تركی است و اشتقاقهای گوناگون آن در سنگ نبشتههای اورخون، شینه اوسو، وایرق بتیغ ــ از سدۀ 2 ق / 8 م ــ كه قدیمترین نوشتههای بازماندۀ آن زبان است، به تكرار به كار رفته است. بیتیكچی در آن سنگ نبشتهها به دو صورت بیتكهچی و بیدگوچی آمده است (اُركون، I /28, 54، نیز جم ،II /91، نیز جم ، III /89, 90, 96). در نوشتههای تركی یافت شده در تورفان نیز «بیتی» به معنای نوشتن، و «بیتیگ» به معنای نوشته، كتاب و سند وجود دارد (دورفر، همانجا). در زبان تركی اویغوری قدیم و در كتاب مثنوی تركی قوتادغوبیلیگ سرودۀ یوسف خاص حاجب از درباریان قراخانی نیز این واژهها كاربرد داشتهاند (نک : جعفراوغلو، 45؛ آرات، III /94-95). در دیوان لغات الترك نیز «بیتی» به معنای نوشتن، «بیتیگ» به معنای كتاب، نامه، نوشته، هر چیز نوشته شده و كاغذ، و «بیتیگو» به معنای دوات است (کاشغری، I /71, 156، نیز جم ، II /7, 21، نیز جم ، III /59-64 نیز جم ). بیتیك در زبان تركی كومانی (قپچاقی) به صورت بیتیو و بیتُوْ (= نوشته) درآمده است (دورفر، همانجا). ابوالغازی بهادرخان (ص 4) در سدۀ 11ق بیتی را به صورت «بیت» به همان معنی، و بیتیكچی را به صورت بیتكچی (احتمالاً: بیتكهچی) آورده است.
كاربرد واژۀ بیتی در زبان تركی جغتایی تداوم یافته، و استرابادی اشتقاقهای آن را در آثار امیر علیشیر نوایی به دست داده است (نک : گ 143 ب). سپس ظاهراً از تركی جغتایی به تركی عثمانی راه یافته است و اكنون در تركیه كاربرد گفتاری دارد (دورفر، همانجا). بیتی در روزگار كهن به زبان مغولی وارد شد و «بیچی» به معنای نوشتن و «بیچیك» به معنای نوشته در قدیمترین نوشتۀ مغولی، یعنی «منگغولون نی اوچا» به كار رفته است («تاریخ ... » 174). در متون «خپاگس ـ پا» به خط چهارگوش بیچیك به معنای نوشته و نامه ضبط شده است (نک : پوپ، 120). دربارۀ منشأ و ریشۀ بیتیكچی بحثهای دور و درازی میان محققان درگرفته است. بلوشه آن را برگرفته از واژۀ سنسكریت «پیثاكا» به معنای گنجۀ كتاب میداند و اشمیت آن را با واژۀ یونانی «پیتاكیون» مرتبط میانگارد. برخی آن را تركی شدۀ «پیداكا»ی تخاری دانسته، و احتمال دادهاند كه با یك واژۀ سغدی به معنای قانون، آیین و فرمان كه پاذاك یا پذك (= پذكه) خوانده میشود، ارتباط لغوی داشته باشد (نک : دورفر، II /263؛ قریب، 257). كلاوسن بیتیكچی را بر گرفته از دو واژۀ جداگانه با تلفظ و با منشأ و ریشۀ متفاوت، و هر دو را به یك معنی میداند: بیتیگ + چی و یا بتْكه (با فتح و كسر ب) + چی، و این دومی را تركی شدۀ واژۀ بتغۀ سریانی میانگارد كه به واسطۀ آیین مانی وارد این زبان شده است (ص 304). كسانی نیز با وی در این باب هم رأی بودهاند (دورفر، II /264). مبنای تصور كلاوسن ضبط آن به صورت بیتكهچی در كتیبۀ اورخون است. برخی از این سنگ نبشتهها مربوط به دورۀ فرمانروایی توركوها (گوك تركها) است و سالها بعد در دورۀ جانشینان آنان، یعنی اویغوران آیین مانی در میان تركان نفوذ (اسین، 133)، و بر اثر آن واژگان سغدی و سریانی به زبانشان راه یافت. به تأییدو تأكیداكثر محققان، مادۀ فعل بیتی تركی برگرفته از واژۀ چینی پی، بی به معنای قلم موی خط نویسی، سپس مداد، قلم و نیز نوشتن است كه تلفظ كهن و میانۀ آن پی اِت بوده است (كارلگرن، 372؛ دورفر، II /263-264؛ كلاوسن، 299). واژۀ بیتیكچی پس از یورش مغولان به ایران، به زبان فارسی راه یافته است و نخستین نوشتۀ بازمانده كه این واژه در آن به كار رفته، تاریخ جهانگشای است (نک : جوینی، 1 /34، 2 /223، 231، جم ، 3 /27، 37، 55، جم ). بیتیكچیان در روزگار مغول و ایلخانیان سمت كاتب و دبیر داشتهاند و بُلُغای سرور و وزیر كُتّاب (بیتیكچیان) عصر مُنگكه قاآن، مأمور بود كه «اَمثِله» و «مَناشیر» را بنویسد و سواد كند، و در عین حال، امور دیوانی به عهدۀ وی بود (همو، 3 /86-87). بیتیكچیان كه سركردۀ آنان در آغاز اُلُغ بیتیكچی (= بیتیكچی بزرگ) و وزیر خوانده میشد، جانشین مستوفیان پیشین و مأمور تعیین میزان مالیات و صدور برات و وصول آن بودند. در دوران امارت چنتمور در ایران ــ پیش از لشكركشی هلاگو و تشكیل حكومت ایلخـانی ــ نخست شرفالدین خوارزمی سمت الغ بیتیكچی و وزارت یافت (همو، 2 /223، 268-269) كه «محاسبات چندین ساله» میدانست (همو، 2 /236). زمانی كه امیر ارغون امارت ایران یافت، در 641 ق وزارت و مقام الغ بیتیكچی را دوباره به شرفالدین سپرد (همو، 2 /243). او درواقع رئیس مستوفیان و مأمور وصول مالیات بود (همو، 2 /244). پس از مرگ وی خواجه فخرالدین بهشتی خوارزمی به جای او نشست (همو، 2 /246). پس از او نیز پسرش حسامالدین امیرحسین كه خط اویغوری و زبان مغولی میدانست، جانشین پدر شد (همو، 2 /260). در همان روزگار خواجه نجمالدین نیز از سوی باتو آن سمت را داشت (همانجا). در آن دوران بیتیكچیان از سوی شاهزادگان مغول سمت نظارت بر دیوان را داشتند (رشیدالدین، 1 /662). در زمان لشكركشی هلاگو، كوكه بر بیتیكچی مقدّم بیتیكچیان مغول بود (همو، 1 /181). توكور بیتیكچی نیز از همراهان هلاگو بود (همو، 2 /123). امیر سیفالدین بیتیكچی در دورۀ هلاگو مدبّر مملكت و وزیر خاص بود و در همۀ امور مداخله میكرد و پیش از گشودن بغداد از هلاگو خواست تا مغولانی را مأمور حفاظت مرقد حضرت علی (ع)، و مردم نجف نماید (همو، 2 /1020، 1045). در روزگار غازان كه به تدبیر رشیدالدین فضلالله اصلاحاتی در امور و ادارۀ كشور انجام گرفت، بیتیكچیان مأمور شدند كه به همۀ ولایات بروند و «مجموع آن ولایت را دیه دیه مفصل بنویسند» (همو، 2 /1424-1425)؛ پس از آن مقرر شد كه بیتیكچیان در اول هر سال برات ولایات را به موجب قانون بنویسند و جز آن در طول سال، دیگر حواله و برات ننویسند و اگر بنویسند، دستشان بریده شود؛ در آن زمان، هر ولایتی یك بیتیكچی در دیوان بزرگ داشت (همو، 2 /1425). در آن دوران، بیتیكچیان مأمور گردآوری آمار آبادیها، نفوس، احشام، مزارع و مسئول تنظیم بودجۀ سالانۀ كشور و تعیین كنندۀ اعتبار هزینهها بودند. جز آن، بیتیكچیانِ سمت بازرسی و نظارت و تهیۀ گزارش نیز داشتند (جوینی، 2 /235؛ وصاف، 438، 439، 498). بیتیكچیان از آغاز به سفارت (ایلچیگری)، مأموریت بازداشت كسان و اجرای حكم قتل نیز میرفتند. شیلامون بیتیكچی در عصر منگكه قاآن سمت سفارت یافت (جوینی، 3 /55؛ رشیدالدین، 2 /838)، قراقای در دورۀ هلاگو مأمور قتل نزدیكان ركنالدین خورشاه اسماعیلی در قزوین شد (جوینی، 3 /276)، براق بیتیكچی مأمور جلب احمد بوری شد (وصاف، 76)، آباچی بیتیكچی از سوی براق مأمور جلب و بازگرداندن قبچاق شد (رشیدالدین، 2 /1074)، ارغا بیتیكچی سفیر نوروز به سوی غازان بود (همو، 2 /1258)، ایسان بوقا بیتیكچی سفیر بایدو بود (همو، 2 /1246)، در عصر اولجایتو نیز از كسان موچی بیتیكچی، سفیر مصر و شام (ابوالقاسم، 42)، و علاءالدین بیتیكچی سفیر ایسنبوقا به سوی اولجایتو بود (همو، 203، 205). بیتیكچیان گاه مانند حاجبان، سخن مردم را به عرض قاآن میرسانیدند (رشیدالدین، 1 /689) و گاه به عنوان محاسب (حسابدار) ایفای وظیفه میكردند (سیفی، 117؛ اسفزاری، 2 /113)؛ آنان گاه امارت و فرماندهی نیز میكردند، ازجمله: هندو بیتیكچی در ولایت بادغیس خراسان امیر تومان قرا اوناس بود (رشیدالدین، 1 / 178) و همو در فتح بغداد «از اكابر امرا» بود (همو، 2 /1015). برخی از آنان سمت یارغوچی (بازپرس) داشتند، مانند مصطفى بیتیكچی نویان در روزگار منگكه قاآن (همو، 1 /181). مهر سلطنتی (تمغاهای بزرگ) نیز تا اواسط دوران غازان در دست بیتیكچیان بود (همو، 2 /1467). اصطلاح بیتیكچی تا عصر صفویان در زبان فارسی به كار میرفت (قاضی احمد، 1 /109، 282).
Arat, R. R., Kutadgu bilig, Istanbul, 1979; Caferoğlu, A., Eski uygur türkçesi sözlüğü, Istanbul, 1968; Clauson, G., An Etymological Dictionary of Pre-Thirteenth-Century Turkish, Oxford, 1972; Doerfer, G., Türkische und mongolische Elemente im Neupersischen, Wiesbaden, 1965; Esin, E., İslâmiyettenönceki Türkkültür târîhive İslâma giriş, Istanbul, 1978; Histoire secrète des Mongols, ed. L. Ligeti, Budapest, 1971; Karlgren, B., Analytic Dictionary of Chinese, Taipei, 1975; Kaşğari, M., Divanü Lûgat-it-Tü rk, tr. B. Atalay, Ankara, 1986; Orkun, H. N., Eski türk yazıtları, Ankara, 1986; Poppe, N., In Ħpªags-pa Script, tr. J. R., Krueger, Wiesbaden, 1957. مصطفى موسوی