آخرین بروز رسانی :
چهارشنبه 18 دی 1398 تاریخچه مقاله
خَرْگوشی، ابوسعد عبدالملک بن
ابوعثمان محمد بن ابراهیم خرگوشی نیشابوری (د
۴۰۶ یا ۴۰۷ ق /
۱۰۱۵ یا ۱۰۱۶ م)، معروف به
ابوسعد واعظ و عبدالملک واعظ، عالم، زاهد، سیرهنویس و واعظ شافعیمذهب.
خرگوشی را امامالقدوة و استاد
کامل خواندهاند و او را از صلحای قوم، و یکی از مشاهیر
خراسان ازلحاظ علم، زهد، ورع، حسب و طریقت به شمار آوردهاند (جرفادقانی،
۳۱۷؛ خطیب، ۱۰ / ۴۳۲؛ فارسی،
۵۰۱؛ ابنعساکر، تبیین ... ،
۲۳۶؛ ابنجوزی، ۷ / ۲۷۹؛ نیز
نک : سمعانی، ۵ / ۸۵،
۱۰۱-۱۰۲). شهرت او به خرگوشی را به سبب
انتسابش به کوی «خرگوش»، از محلههای مشهور نیشابور، دانستهاند
(نک : همو، ۵ / ۸۶، ۱۰۱؛ ابناثیر،
۱ / ۳۵۷؛ قس: یاقوت، ۲ /
۴۲۱، ۴۲۵، ۴۲۶). در برخی
از منابع نیز کنیۀ او ابوسعید ثبت شده است (نک : ابنجوزی، همانجا؛ ذهبی،
تذکرة ... ، ۳ / ۱۰۶۶، العبر، ۲ /
۲۱۴؛ اسنوی، ۱ / ۴۲۸؛ ابنعماد،
۳ / ۱۸۴؛ آربری، 345، حاشیۀ 1).
از نیاکان و خاندان خرگوشی
اطلاعی در دست نیست. تنها با توجه به گزارش حاکم نیشابوری
(نک : خلیفه، ۹۴-۹۵) که او را «زاهد بن زاهد» میخواند
و همچنین بر مبنای روایتی که او خود به نقل از پدرش یاد
میکند (شرف ... ، ۲۴۷)، میتوان حدس زد که پدرش
در شمار زهاد و محدثان نیشابور بوده است (نیز نک : فارسی،
همانجا؛ سبکی، ۵ / ۲۲۳). همچنین میدانیم
که وی در نیشابور به دنیا آمد، اما تاریخ دقیق تولد
او دانسته نیست. بااینهمه، با توجه به اینکه برخی او را
از نظر سنی کوچکتر از حاکم نیشابوری
(۳۲۱-۴۰۵ ق) دانستهاند (نک : ذهبی،
سیر، ۱۷ / ۲۵۶؛ سبکی، ۵ /
۲۲۲)، و نیز با توجه به تاریخ درگذشت برخی از
استادان وی در فاصلۀ سالهای ۳۴۶- ۳۴۹ ق (نک :
دنبالۀ مقاله)، میتوان ولادت او را در دهههای ۳ و ۴
سدۀ ۴ ق تخمین زد (نیز نک : طاهری،
۴۹-۵۰).
خرگوشی نخست در زادگاه خود به
فراگیری علوم و معارف دینی همت گماشت و مقدمات را نزد
پدرش خواند، و سپس نزد ابوالحسن محمد بن علی بن سهل ماسرجسی نیشابوری
(د ۳۸۶ ق) فقه شافعی آموخت و شاید به همین
سبب، برخی او را فقیه شافعی خواندهاند (نک : یاقوت،
۲ / ۴۲۵-۴۲۶؛ ابناثیر، همانجا).
وی همچنین در محضر ماسرجسی و دیگر محدثان نیشابور و
خراسان حدیث شنید، که از آن جملهاند: ابوالحسن علی بن بندار
صوفی صیرفی (د ۳۵۷ ق)؛ ابوعلی حامد بن
محمد رفاء هروی (د ۳۵۴ یا ۳۵۶
ق)؛ ابومحمد یحیی بن منصور قاضی (د ۳۵۱
ق)؛ ابوالعباس محمد بن یعقوب، معروف به اصم (د ۳۴۶ ق)؛
ابوالولید حسان بن محمد بن احمد (د ۳۴۹ ق)؛ ابوالحسن
(ابوالحسین) محمد بن حسن سرّاج نیشابوری (د
۳۶۶ ق)؛ ابوعمرو محمد بن جعفر نیشابوری مزکی
(د ۳۶۰ ق)؛ ابوسهل بشر بن احمد تمیمی اسفراینی
(د ۳۷۰ ق)؛ ابوعمرو اسماعیل بن نجید سلمی (نک
: ه د، ابوعمرو بن نجید)؛ ابواحمد محمد بن محمد شیبانی نیشابوری؛
محمد بن عبدالملک نسوی؛ ابواسحاق ابراهیم بن محمد مزکی؛ ابوسهل
صعلوکی؛ علی بن فضل خزاعی؛ ابوعبدالله حسن (حسین) بن احمد
صفار هروی؛ و ابوبکر احمد بن محمد متکلم (نک : خرگوشی، همان،
۱۰۶، ۱۱۱، ۱۲۳،
۲۱۰، ۲۴۷، ۳۶۳،
۳۹۹، ۴۱۸، تهذیب ... ، ۳۸،
۶۵، ۷۰، ۸۱، ۸۹،
۱۰۱، ۱۲۰، ۱۳۲،
۲۱۷، ۲۲۵، ۳۷۶،
۴۲۹، ۴۴۸، ۴۹۴؛ خطیب،
۱۰ / ۴۳۲؛ فارسی،
۵۰۱-۵۰۲؛ سمعانی، ۵ /
۸۶، ۱۰۱-۱۰۲؛ ابنعساکر، تبیین،
۲۳۵، تاریخ ... ، ۱۰ /
۴۹۳-۴۹۴؛ یاقوت، ۲ /
۴۲۶؛ ذهبی، همانجا؛ سبکی، ۵ /
۲۲۲-۲۲۳).
افزون بر اینها، خرگوشی در
۳۵۶ ق نزد ابوبکر محمد بن علی شاشی قفال، و در
۳۶۰ ق نزد ابواحمد حسین بن علی تمیمی
دانش آموخت (نک : خرگوشی، شرف، ۱۵۰،
۲۳۴، ۲۸۷)، و چنانکه برخی گفتهاند،
در همین دوره با زهاد و عباد نیز مجالست داشت (سمعانی، همانجا؛
ابنعساکر، تبیین، ۲۳۳-۲۳۴). پس
از آن، اندکی پیش از ۳۷۰ ق، اولین دور از
سفرهای خود را برای دانشاندوزی و سماع حدیث به سرزمینهای
مختلف اسلامی، ازجمله عراق، حجاز، شام، فلسطین و مصر آغاز کرد (فارسی،
۵۰۲). به گفتۀ سمعانی (۵ / ۱۰۲)، پس از
۳۷۰ ق در عراق بود و در آنجا نیز حدیث شنید و
احتمالاً در همان زمان، در نجف اشرف از محضر ابوالحسن علی بن محمد بغدادی
بهره جست (خرگوشی، همان، ۴۹۰). پس از آن، به حجاز سفر کرد
و مدتی ــ احتمالاً تا پس از ۳۷۶ ق ــ در آنجا ماند و در
این مدت، افزون بر سماع حدیث نزد محدثان آن دیار، با صلحا نیز
مجالست داشت. فراگیری دانش و سماع حدیث او نزد بزرگان این
شهرها، با توجه به تاریخ درگذشت برخی از آنان، احتمالاً در همین
سفر وی بوده است. از جملۀ این بزرگان میتوان به اینها اشاره کرد: ابواسحاق
ابراهیم بن محمد دینوری؛ ابوالحسین محمد بن یحیى
عامری؛ ابوعمرو محمد بن سهل بستی؛ ابوالفضلجعفر بن فضل وزیر
(بهاحتمال منظور ابوالفضل جعفر بن فضل بن جعفر > د ۳۹۱ ق
<، از خاندان ابنفرات؛ نک : ه د، ابنفرات)؛ ابوالحسین یحیی
بن حسین مطلبی، امام جماعت مسجدالنبی (ص)؛ ابومحمد محتسب؛
ابوالحسن علی بن عمر بن موسى؛ ابوالفضل احمد بن عمران؛ و ابوالحسن صوفی
همدانی (نک : خرگوشی، همان، ۸۸،
۲۰۰، ۳۴۱، ۳۶۹،
۳۸۸، ۴۰۳، ۴۲۶،
۴۴۳، تهذیب، ۳۰۶،
۳۱۳، ۴۵۷، ۴۹۸؛ قس: ابنعساکر،
همان، ۲۳۴، تاریخ، ۱۰ /
۴۹۴؛ نیز نک : طاهری،
۴۹-۵۰).
خرگوشی پس از آن، برای فراگیری
و سماع حدیث به سیروسفر در دیگر سرزمینهای اسلامی
پرداخت. در اردن از ابوالحسن زید بن عبدالله بلوطی، در مصر از
ابوالحسن حازم بن ابراهیم معدل، ابوطلحه مالکی، ابومحمد عبدالله بن
عبدالرحمان ازدی و ابوالحسن علی بن محمد حلبی قاضی، و در
بیتالمقدس، فسطاط و صیدا از ابوالفتح محمد بن ابراهیم طرسوسی
معروف به ابنبصری، ابوعلی اندلسی، ابوالحسن علی بن محمد
اصطخری، ابوالحسین محمد بن احمد غسانی و ابومحمد بکر بن محمد
عابد طبرانی حدیث شنید و نزد آنان شاگردی کرد (خرگوشی،
همان، ۱۱، ۱۲۸، ۱۴۵،
۱۹۱، ۲۰۷، ۲۱۶،
۲۳۴، ۲۳۶، ۲۸۵، جم ).
افزون بر اینها، وی از بزرگان دیگری نیز بهره برد
که اینها هستند: ابوالقاسم عمر بن ابراهیم بصری؛ ابوبکر محمد بن
عبدالله قریش ریونجی؛ ابواسحاق ابراهیم بن عبدالله اصفهانی؛
ابواسحاق ابراهیم بن احمد بن رجاء ابزاری؛ ابوسعید اسماعیل
بن احمد خلّال (خلالی)؛ ابوالحسن علی بن عمر دارقطنی؛ ابوالحسن
علی بن محمد قصار، مفتی ری؛ عبدالرحمان بن محمد تمیمی؛
ابوعبدالله بن محمد رازی صوفی؛ ابوبکر محمد بن علی قفال؛ ابوسعید
اسماعیل بن احمد جرجانی؛ ابوبکر محمد بن جعفر بستی؛ ابوعمرو
محمد بن جعفر بن محمد؛ ابوالحسن محمد بن داوود حسنی؛ ابوالحسن محمد بن علی
حسنی؛ ابوبکر محمد بن علی خباز؛ ابوعلی حسین بن احمد قاضی؛
عبدالعزیز بن حسن فارسی؛ ابوبکر محمد بن جبیر نسوی؛
عبدالله بن محمد اشعری؛ و ابوسعد اسماعیل بن احمد تاجر (نک : همان،
۴۹، ۵۴، ۷۶، ۸۴،
۱۰۸، ۱۱۲، ۱۵۷،
۱۶۳، ۱۹۵، ۲۱۴،
۲۲۸، جم ، نیز برای دیگر استادان او، نک
: ۵۹، ۱۵۲، ۱۷۶،
۲۰۹، ۲۷۹، جم ).
خرگوشی بار دیگر در دهۀ
۳۹۰ ق به مکه سفر کرد. با توجه به گزارش ابوالقاسم علی بن
محسن تنوخی، او در ۳۹۳ ق وارد بغداد شد و از آنجا به مکه
رفت و مدتی مجاور خانۀ خدا شد. پس از آن در ۳۹۵ ق به دمشق سفر کرد و در
۳۹۶ ق دوباره به بغداد بازگشت (خطیب، ۱۰ /
۴۳۲؛ ابنعساکر، همان، ۱۰ / ۴۹۳،
۴۹۴، تبیین، همانجا، نیز
۲۳۵). او در سفر دوم خود، در شهرهای مختلف، ازجمله بغداد
و دمشق، مجالس نقل و روایت حدیث برپا داشت و بسیاری از
بزرگان آن روزگار نزد او سماع حدیث کردند که از جملۀ آنها میتوان
به اینان اشاره کرد: ابوالقاسم علی بن محسن تنوخی، ابومحمد حسن
بن محمد خلال بغدادی (د ۴۳۹ ق)، ابوالقاسم عبیدالله
بن احمد ازهری (د ۴۳۵ ق)، و ابوالقاسم عبدالعزیز بن
علی بغدادی ازجی، در بغداد؛ ابوالحسین عبدالوهاب بن جعفر
میدانی (د ۴۱۸ ق) و ابوعلی حسن بن علی
اهوازی (د ۴۴۶ ق) در دمشق؛ و ابوعبدالله محمد بن احمد شیرازی
در مکه (نک : خرگوشی، تهذیب، ۱۱؛ خطیب، همانجا؛
ابنعساکر، تاریخ، ۱۰ /
۴۹۳-۴۹۴؛ سمعانی، ۵ /
۱۰۱-۱۰۲).
خرگوشی پس از این تاریخ
(۳۹۶ ق)، به نیشابور بازگشت و ظاهراً تا آخر عمر در آنجا
ماند. چنانکه گفتهاند، در آنجا سالها به املای حدیث پرداخت و بیشتر
اوقات خود را به وعظ و ارشاد و تعلیم و تربیت شاگردان سپری کرد.
بسیاری از بزرگان آن عصر، ازجمله حاکم نیشابوری، نزد او
به سماع حدیث پرداختند. ابوحازم عمر بن احمد بن ابراهیم عبدوی نیشابوری
(د ۴۱۷ ق) و ابوبکر احمد بن علی بن خلف شیرازی
نیشابوری (۴۸۷ ق) از جملۀ کسانی
بودند که در نیشابور نزد او حدیث شنیدند. افزون بر اینها،
ابوبکر احمد بن حسین خراسانی بیهقی (د
۴۵۸ ق) و ابوالفضل محمد بن عبیدالله صرام حیری
(د ۴۹۹ ق) نیز اواخر عمر خرگوشی را درک کرده، و در
آثار خود، حکایات و اشعاری را از او آوردهاند (نک : فارسی،
۵۰۱-۵۰۲؛ سمعانی، ۵ /
۱۰۲؛ ابنعساکر، تبیین،
۲۳۵-۲۳۶، تاریخ، همانجا؛ ابناثیر،
۱ / ۳۵۷؛ ذهبی، سیر، ۱۷ /
۲۵۶؛ سبکی، ۵ / ۲۲۲؛ ابنکثیر،
۶ / ۱۵۹).
برخی از دیگر شاگردان او اینها
هستند: ابوبکر بن ابوزکریا مزکی؛ ابوصالح مؤذن؛ ابوالمعالی
بسطامی؛ ابوسعد بن رامش؛ ابوعمرو محمی؛ ابوالحسین محمد بن مهتدی
باللٰه؛ ابومحمد عبدالله بن سعید شنتجالی؛ ابوبکر تفلیسی؛
و ابوالقاسم مختار (نک : فارسی، ۵۰۲؛ ابنخیر،
۲۸۹؛ ذهبی، سبکی، همانجاها). ذهبی، ابوالقاسم
قشیری را نیز از شاگردان او دانسته است (همانجا).
چنانکه اشاره شد، ابوعبدالله حاکم نیشابوری
نیز نزد او حدیث شنید و برخی بر همین اساس، او را
از جملۀ شاگردان ابوسعد شمرده، و سخن او در ستایش خرگوشی را نقل
کردهاند (ذهبی، همانجا، العبر، ۲ / ۲۱۴؛ نیز
نک : فارسی، سبکی، همانجاها؛ سمعانی، ۵ /
۱۰۱؛ ابنعساکر، تبیین، ۲۳۵، تاریخ،
۱۰ / ۴۹۴؛ اسنوی، ۱ /
۴۷۷؛ ابنعماد، ۳ / ۱۸۴). بااینهمه،
با توجه به برخی قراین، رابطۀ استاد و شاگردی میان
آن دو مورد تردید است، زیرا با آنکه حاکم نیشابوری در تاریخ
نیشابور از او به بزرگی یاد میکند، اما به شاگردی
خود نزد وی هیچ اشارهای ندارد. از سوی دیگر، خرگوشی
در کتاب شرف النبی روایاتی از حاکم نقل میکند (نک :
ص ۱۸۶- ۱۸۸،
۱۹۳-۱۹۶). بالاتر بودن سن حاکم نسبت به خرگوشی
نیز بر این تردید میافزاید (نک : ذهبی، سیر،
همانجا). ازاینرو، به نظر میرسد که ارتباط آن دو بیشتر همچون
دو محدث و عالم همتراز بوده است.
چگونگی و زمان پیوستن خرگوشی
به زهد و تصوف دانسته نیست. در تذکرهها و منابع عرفانی سدۀ
۵ ق، هیچ اشارهای به او یافت نمیشود و تنها در
تذکرة الاولیاء (نک : عطار، ۶۵۱)، ضمن شرح احوال ابوعلی
دقّاق حکایتی تردیدآمیز از ارتباط آن دو آمده است (قس:
طاهری، ۴۹-۵۰). برخی بر آناند که در همان
اوان جوانی به زهد و ریاضت و مجالست با زهاد روی آورد، تا آنکه
خداوند او را خلفی صالح برای عابدان و زاهدان قرار داد (سمعانی،
۲ / ۳۵۱)، و برخی دیگر او را ازلحاظ علم،
زهد، ورع، حسب و طریقت و پایبندی به شریعت ستودهاند
(فارسی، ۵۰۱؛ نیز نک : ابنعساکر، تبیین،
۲۳۴، ۲۳۵، تاریخ، ۱۰ /
۴۹۳-۴۹۴؛ سبکی، ۵ /
۲۲۳). بههرروی، با توجه به گزارشهای موجود میتوان
گفت که او از صوفیان و زهاد شافعیمذهب بود که البته به مذهب کلامی
اشعری نیز تمایل داشت (ابنعساکر، تبیین،
۲۳۳-۲۳۴؛ سبکی، ۵ /
۲۲۲-۲۲۳؛ اسنوی، همانجا؛ نیز نک
: طاهری، ۵۰). شاید بتوان کمتوجهی تذکرههای
صوفیانه به او را به سبب غلبۀ جنبۀ حدیثی و فقهی او بر جنبۀ زهد و تصوفش
دانست. وی احتمالاً نزد ابوعمرو بن نجید و شیخ ابوسعید
عبدالله بن محمد بن عبدالوهاب رازی قرشی، افزون بر فراگیری
حدیث، با علوم و معارف صوفیه نیز آشنا شد. به گزارش برخی
از منابع، ابوسعد در نیشابور خانقاه، مدرسه و کتابخانهای نیز
بنا کرد (نک : فارسی، همانجا؛ سمعانی، ۵ / ۸۶؛
ابناثیر، ۱ / ۳۵۷؛ ذهبی، همان،
۱۶ / ۴۲۷).
خرگوشی در نیشابور از
دسترنج خویش روزگار میگذراند، و افزون بر تألیف آثار و تعلیم
و تربیت شاگردان، به اعمال خیر نیز میپرداخت، بهویژه
رسیدگی به وضعیت فقیران، بیماران و غریبان را
همواره در نظر داشت و بخشی از اوقات و اموال خود را صرف خدمت به آنان میکرد.
وی همچنین در نیشابور بناهای خیریهای
همچون مدرسه، کتابخانه، مسجد و بیمارستان بنا نهاد و اموالی نیز
بر آنها وقف کرد و شماری از شاگردان خود را به خدمت بیماران گماشت
(سمعانی، ۵ / ۱۰۲؛ ابنعساکر، همان،
۲۳۴، تاریخ، ۱۰ / ۴۹۴؛ یاقوت،
۲ / ۴۲۶؛ ابناثیر، همانجا؛ ذهبی، همان،
۱۷ / ۲۵۷؛ سبکی، ۵ /
۲۲۳؛ نیز نک : قمی، ۲ /
۲۰۵-۲۰۶)؛ حتى خود نیز، چنانکه در
«تاریخ یمینی» (نک : عتبی، ۲ /
۱۲۵؛ نیز منینی، ۲ /
۱۲۷)، در شرح قحطی سال ۴۰۱ ق در نیشابور
آمده، به یاری محنتزدگان شتافته، و در این باره به نقل از او
آمده است: «در یک روز از ایام این محنت، چهارصد کس مرده از
شوارع شهر به دارالمرضى نقل کردم تا به تکفین و تدفین ایشان قیام
نمایم» (نک : جرفادقانی، ۳۱۷).
ابوسعد خرگوشی در
۴۰۶ ق (خطیب، ۱۰ / ۴۳۲؛
سمعانی، ابناثیر، همانجاها؛ ابنجوزی، ۷ /
۲۷۹) یا جمادیالاول ۴۰۷ (فارسی،
۵۰۲؛ ابنعساکر، تبیین، ۲۳۶؛ ذهبی،
همانجا، نیز العبر، ۲ / ۲۱۳-۲۱۴؛
صفدی، ۱۹ / ۲۰۰؛ اسنوی، ۱ /
۴۷۷) درگذشت و پس از آنکه قاضی ابوعمر بسطامی بر او
نماز خواند، در همانجا در خانقاهش به خاک سپرده شد (نک : طاهری،
همانجا). با توجه به گزارش سمعانی (همانجا) مبنی بر زیارت مکرر
مدفن او، میتوان احتمال داد که آرامگاه او در نیشابور تا مدتها برپا
بوده است. از خانوادۀ او اطلاعی در دست نیست.
آثـار
در منابع آمده است که خرگوشی در
علوم شریعت و دلایل نبوت، و سیرت عبّاد و زهاد کتابهایی
نوشت که نسخههای متعددی از آنها فراهم آمد و در سرزمینهای
اسلامی بهسان تاریخی برای نیشابور و عالمان آن
سرزمین رواج یافت (خلیفه، ۹۵؛ سمعانی،
۵ / ۸۶، ۱۰۲؛ ابنعساکر، تاریخ،
همانجا، تبیین، ۲۳۳-۲۳۴؛ اسنوی،
ابناثیر، همانجاها؛ ذهبی، تذکرة، ۳ /
۱۰۶۶-۱۰۶۷؛ کتانی،
۹؛ نیز نک : طاهری، همانجا). بااینهمه، تنها از چند
اثر او نشانی بر جای مانده است که اینها ست:
۱. تهذیب الاسرار، که آن را
تهذیب الاسرار فی طبقات الاخیار (حاجیخلیفه،
۱ / ۵۱۴؛ کحاله، ۶ / ۱۸۸) و تهذیب
الاسرار فی اصول التصوف نیز نامیدهاند. این کتاب در شمار
کهنترین و مهمترین آثار صوفیه در زمینۀ اصول
و معارف عرفانی به زبان عربی، و شامل ۱۲ جزء و بیش
از ۸۰ باب است. ابوسعد، چنانکه خود در مقدمۀ کتاب میگوید،
این اثر را به درخواست یکی از مشایخ تصوف در معرفی
مذاهب اهل تصوف، و آداب، سیره، اقوال و افعال آنان، مستند به آیات،
روایات و حکایات سلف نوشته است (ص ۷- ۸؛ نیز نک :
طاهری، ۵۰-۵۱؛ آلوارت، III / ۶).
بیشتر ابواب تهذیب الاسرار
با ذکر حدیثی از پیامبر اکرم (ص) آغاز میشود و پس از آن،
مؤلف با نقل و استناد به سخنان عارفان بزرگ، به شرح و توضیح اصول و مبانی
عرفان و تصوف میپردازد و تنها در برخی از موارد، دیدگاههای
خود را میآورد که ازجمله میتوان به نظریات او دربارۀ ملامت
و ملامتیه، توبه، رضا، فرق میان کرامت و معجزه، قبض و بسط، زهد، اخلاص
و کسب اشاره کرد (ص ۲۴-۲۵،
۷۶-۷۷، ۹۷-۱۰۰،
۱۰۸- ۱۰۹،
۱۵۷-۱۶۲، ۲۷۰، جم ). یکی
از مهمترین ویژگیهای این اثر، نقل سخنان و احادیث
بسیار از امیرالمؤمنین علی، امام حسن، امام زینالعابدین،
امام محمد باقر، امام جعفر صادق و امام رضا (ع) در توضیح مبانی و
اصطلاحات عرفانی است (ص ۲۹، ۳۷، ۵۱،
۶۸، ۸۸، ۹۴، ۱۰۰،
۱۰۱، ۱۰۲، جم ). افزون بر این، وی
هرگاه از بزرگان علوی نام میبرد، واژۀ احترامآمیز
«الشریف» را پیش از نام آنان میآورد (ص ۱۹۵،
۳۶۴).
در این اثر، در فصل مربوط به
«استنباط» (نک : ص ۱۷۶-۱۸۶)، منتخباتی
از تفسیر امام جعفر صادق (ع) نقل شده، که در حقایق التفسیر سلمی
نیامده است (نک : نویا، ۱۳۰، حاشیۀ
۴۵، نیز ۱۳۵). افزون برآن، کتاب حاوی
بسیاری از سخنان حلاج است (نک : ماسینیون، I / 134،
حاشیۀ 3، II / 10, 128، 294 III / 269,، نیز ۳۵۴، حاشیۀ 8).
باب دوم این اثر، که به ذکر ملامتیه و فرق میان صوفیه و
ملامتیه اختصاص دارد، از ابواب مهم و قابل توجه آن است. به اعتقاد ابوسعد،
تصوفْ طریقت اهل عراق است، درحالیکه اهل خراسان بر طریقت
ملامتیهاند. به گفتۀ او، ملامتیه که در راه حق از سرزنش هیچ سرزنشکنندهای
نمیهراسند، پیش از این «محزونین» خوانده میشدند.
او فرق میان ملامتیه و صوفیه را چنین برمیشمرد:
اصول ملامتیه مبتنی بر علم، و اصول صوفیه مبتنی بر حال
است؛ ملامتیه متمایل به کسباند، درحالیکه صوفیه بر ترک
کسب تأکید میکنند؛ ملامتیه از لباس شهرت و اظهار مرقعات گریزاناند،
حال آنکه صوفیه بدان تمایل دارند؛ ملامتیه رقص، سماع، صیاح
و تواجد را چنانکه نزد صوفیه متداول بوده است، روا نمیدارند و شعار
آنان ترک دعوی و اشتغال به تحقیق معانی است (ص
۲۴-۲۵).
ظاهراً ابوسعد در تألیف و تبویب
تهذیب الاسرار به کتاب اللمع فی التصوف ابونصر سراج طوسی توجهی
ویژه داشته است و این امر موجب مشابهت برخی از مطالب این
دو اثر شده است؛ ازجمله آنکه هر دو با شرح و تعریف معنی تصوف و نقلقولها
در این زمینه آغاز میشوند و پس از آن، از مقامات و احوال سخن
به میان میآید. بااینهمه، در تهذیب الاسرار مطالبی
(ازجمله دربارۀ ملامتیه، و همچنین شرح بیشتر اصطلاحات تصوف، و بابی
دربارۀ مکاتبات) آمده است که در اللمع یافت نمیشود. افزون بر این،
در تهذیب الاسرار، بابی به اشعار عرفانی اختصاص دارد که در
اللمع مشابهی ندارد. همچنین ابوسعد، چنانکه خود اشاره میکند،
از پرداختن به دو موضوع شطح و سکر نیز میپرهیزد (نک : سراج،
۴ بب ، ۴۱ بب ؛ خرگوشی، همان، ۷- ۸،
۲۴-۲۶، ۴۵۷-۴۷۴؛
آلوارت، III / ۷؛ آربری،
۳۴۷-۳۴۹).
با توجه به مشابهتهای این
دو کتاب، آربری بر این باور است که ابوسعد بیشتر مطالب خود را
از اللمع برگرفته است. افزون بر این، وی بهسبب آنکه راوی سخنان
ابوسعد در این کتاب، ابوعبدالله محمد بن احمد بن موسى شیرازی
است که خطیب بغدادی (۱ /
۳۵۹-۳۶۰) او را فردی ناموثق و غیرقابلاعتماد
میشمارد، در اعتبار این کتاب تردید میکند (ص 346).
این اثر، با عنوان تهذیب
الاسرار فی اصول التصوف، به کوشش امام سید محمد علی، همراه با
مقدمهای کوتاه و فهرست مطالب و موضوعات، در ۱۴۲۷ ق
/ ۲۰۰۶ م در بیروت به چاپ رسیده است.
۲. شرف النبی، که آن را شرف
النبی و معجزاته، دلایل النبوة، شرف النبوة، شرف المصطفى، سیر
المصطفى و کتاب المبتدأ و المبعث نیز خواندهاند (نک : ص
۵۰۲؛ نیز ابنخیر، ۲۸۹؛ راوندی،
۲؛ ذهبی، سیر، ۱۷ / ۲۵۶، العبر،
۲ / ۲۱۳-۲۱۴؛ صفدی،
۱۹ / ۲۰۰؛ ابنعماد، ۳ /
۱۸۴؛ حاجیخلیفه، ۲ /
۱۰۴۵؛ طاهری، ۵۱؛ روشن،
۱۳، ۱۷). ظاهراً این نکته که مؤلف خود اشارهای
به عنوان کتاب نمیکند و تنها در مقدمه، موضوع کتاب و قصد خود را از تألیف
آن، گردآوردن «شرف النبی (ص)»، یعنی آنچه دربارۀ شرافت
نبی (ص) است، معرفی میکند (نک : راوندی، همانجا)، موجب
آن شده است که این کتاب را شرف النبی و شرف المصطفى بخوانند (نک :
طاهری، همانجا).
این کتاب، چنانکه از نام آن پیدا
ست، اثری دربارۀ زندگی و سیرۀ پیامبر اکرم (ص) است که البته مانند دیگر کتابهای دلایل
النبوة و شمایل النبویة، و برخلاف کتابهای اصلی مغازی
و سیر، بیشتر به موضوعات و مطالب فرعی و غیرتاریخی،
همچون اوصاف خَلقی و خُلقی و معجزاتِ رسول اکرم (ص) میپردازد و
کمتر به ضبط وقایع تاریخی حیات ایشان توجه دارد (نک
: همانجا). به روایت راوندی، ابوسعد در تدوین و تألیف این
اثر رنج بسیار برد و کتاب را چنان تبویب و تنظیم کرد که در میان
پیشینیان سابقه نداشت (همانجا؛ نیز نک : ریو، 307-308).
از جملۀ مباحثی که در ابواب مختلف این اثر آمده است، میتوان
به اینها اشاره کرد: ظاهرشدن نور رسولالله (ص)؛ آفرینش او؛ صفت آداب
رسول و اخلاق رسولالله (ص)؛ آنچه پیامبر اکرم (ص) بدان مزاح کرده است؛ و
نامهای رسول اکرم (ص) در قرآن و احادیث (نک : ص ۳-۷).
از مهمترین بخشهای این اثر، باب ۳۰، دربارۀ معراج
پیامبر (ص) و همچنین بهشت و دوزخ است (ص
۳۰۴-۳۴۰).
خرگوشی در هر باب، ضمن نقل روایات
و مستندات خود، در برخی موارد تاریخ سماع روایات را نیز
نقل کرده است (نک : ص ۳۸۸، ۴۰۳؛ طاهری،
همانجا).
شرف النبی از متون مورد استناد و
استفادۀ علمای شیعه، ازجمله طبرسی، فرزندش رضیالدین،
ابنشهرآشوب، مجلسی، میر حامد حسین (صاحب عبقات)، و علامه امینی
بوده است و اینان در ذکر فضایل ائمه (ع)، معتقدات شیعه و حقانیت
تشیع بدان استناد کرده و آن را منبعی معتبر شمردهاند. برای
نمونه، در دو کتاب مناقب آل ابی طالب و بحار الانوار بیش از
۴۰ بار به شرف النبی استناد شده است (مجلسی، ۱ /
۲۲۰، ۲۲۲، ۲۲۳؛ طبرسی،
فضل، ۴۰-۴۱؛ طبرسی، حسن،
۲۵۱-۲۵۲؛ حسینی، ۱ /
۳۴۷، ۷ / ۱۱۷- ۱۱۸،
۱۲ / ۲۲۴؛ امینی، ۱ /
۱۰۸، ۲۷۴، ۵ / ۲۰۲؛
برای آگاهی بیشتر، نک : ثبوت،
۲۵۳-۲۶۰).
اصل این کتاب به عربی، و
شامل چندین مجلد (به روایتی ۸ مجلد) بوده است (کتانی،
۹؛ GAL, S, I / 361)، اما اکنون تنها مختصری از آن در دست است که
به قلم شخصی ناشناس در سدۀ ۵ ق گرد آمده است (نک : طاهری، همانجا؛ قس: ابنخیر،
۲۸۹، که از اثری با عنوان اختصار شرف المصطفى به قلم قاضی
ابوالفضل عیاض بن موسى یحصبی نام میبرد). از این
مختصر، نسخههای متعددی در کتابخانههای مختلف دنیا موجود
است (نک : آلوارت، IX / 138-141؛ ظاهریه، 1 / 51-53؛ ریو، 307-309؛
استوری، I / 175-176؛ GAL, S، همانجا؛ GAS, I / 671). ترجمۀ فارسی این
کتاب با نثری روان، ساده و بیتکلف، به قلم نجمالدین راوندی،
از عالمان سدۀ ۶ ق، است (برای نسخههای خطی آن، نک : منزوی،
۶ / ۴۴۹۸؛ روشن، ۱۹-۲۴).
محمد روشن این اثر را با استفاده از ۳ نسخۀ خطی تصحیح،
و در ۱۳۶۱ ش در تهران چاپ کرده است.
۳. . البشارة و النذارة فی
تعبیر الرؤیا و المراقبة، رسالهای مهم و ارزشمند در تعبیر
رؤیا و به زبان عربی که طیف گوناگونی از تجربهها را در
بر دارد. این اثر شامل یک مقدمه و چندین باب (در فهرستهای
مختلف میان ۵۸ تا ۶۰ باب) است (نک : فهرس ... ،
۶ / ۱۷۴؛ فهد، ۳۵۸؛ سید، ۱
/ ۱۰۴؛ طاهری، ۵۱؛ I / ۶۷۰ GAS,).
ابوسعد چنانکه خود میگوید، در نگارش این اثر از منابع مهم دینی
ـ روایی همچون صحف ابراهیم، کتب (شاید کتاب) دانیال،
روایات سعید بن مسیّب، روایات ابنسیرین و
ظاهراً رسالهای با عنوان فائق، منسوب به حضرت امیرالمؤمنین
(ع)، بهره برده است که البته ماهیت برخی از آنها، همچون صحف ابراهیم،
چندان روشن نیست (نک : فهد، همانجا).
وی همچنین در مقدمۀ این
اثر، دربارۀ رؤیای «صحیحۀ صادقه که مبیّن حقایق
اعمال و عواقب امور و یکی از طرق وحی به انبیا ست»، سخن میگوید
و با نقل احادیثی از رسول اکرم (ص) دربارۀ رؤیای
صالحه و اثر آن، رؤیاهای برخی از انبیا ازجمله آدم، یعقوب،
یوسف، و موسى (ع) را ذکر میکند؛ آنگاه در باب اول، آداب بیننده
و تعبیرکنندۀ خواب را برمیشمارد، و دیگر ابواب را به تعبیر رؤیاهای
گوناگون اختصاص میدهد. حسن ختام کتاب نیز فصلی دربارۀ رؤیای
پیامبر اکرم (ص) است. نکتۀ قابلتوجه آنکه او در تعبیر و تأویل رؤیاها بیشتر
بر احادیث و سنت پیامبر (ص)، و آثار و اخبار صحابه، تابعین و
بزرگان توجه دارد و البته از اقوال ابنسیرین و ابراهیم بن محمد
کرمانی نیز بهرۀ فراوان میبرد (نک : طاهری، همانجا؛ قس: تفسیر ... ،
۲۳ بب ). از دیگر ویژگیهای جالبتوجه این
اثر، حکایات تاریخی آن است که ضمن تعبیر خوابِ برخی
از رجال تاریخی و دینی آمده است (نک : طاهری،
همانجا).
البشارة همواره یکی از
منابع مهم تعبیر خواب به شمار میآمده، و بر آثار دورههای بعد
نیز تأثیرگذار بوده است؛ ازجمله گفتهاند که تاجالدین
عبدالوهاب بن احمد بن عربشاه دمشقی (د ۹۰۱ ق) در تنظیم
مجموعۀ اشعار خود (حدود ۴هزار بیت)، از محتوای این اثر
الهام گرفته است (نک : فهد، طاهری، همانجاها). همچنین ابنشاهین
در تدوین کتاب الاشارات فی علم العبارات، از این رساله که آن را
«التعبیر» مینامد، بهره برده و مطالب بسیاری در تعبیر
رؤیا از این کتاب نقل کرده است (نک : ۲ / ۳،
۱۲-۱۴، ۱۶، ۵۳،
۶۱-۶۳، جم ). افزون بر این، در کتاب تفسیر
الاحلام الکبیر (نک : ص ۲۳، ۲۵، ۲۹،
جم )، منسوب به ابنسیرین (ه م)، نیز اقوال تعبیری
بسیاری (بیش از ۳۰ مورد) به نقل از البشارة با ذکر
نام ابوسعد، و در مواردی با عنوان «استاد چنین گفت» آمده است. بسیاری
از مشایخ روایی این دو اثر نیز یکی است
و ازاینرو، برخی با توجه به همانندیهای پرشمار این
دو کتاب در مباحث مقدمه و عناوین ابواب، احتمال دادهاند که مؤلف تفسیر
الاحلام الکبیر یکی از شاگردان ابوسعد بوده که در تدوین این
اثر به کتاب او نظر داشته است (گذشته، ۷۳۶؛ نیز نک :
تفسیر، ۴۹۵-۵۰۱). از این کتاب،
نسخههای متعددی در کتابخانههای جهان موجود است (نک : فهرس،
سید، GAS، همانجاها؛ استوری، I / ۱۷۵؛ لویدلاویدا،
۱۹۹؛ ورهووه، ۵۳؛ GAL, S, I /
۳۶۱; GAL, I / ۲۱۸).
۴. الاشارة و العبارة: از این
اثر نسخهای در دست نیست، اما بخشهایی از آن، ازجمله بیان
وجوه مختلف حکمت، در کتاب علم القلوب، منسوب به ابوطالب مکی (د
۳۸۰ ق)، نقل شده است (نک : ص ۱۸-
۱۹، ۸۷ -۹۰،
۱۶۴-۱۶۶؛ نیز پورجوادی،
۳۴-۴۰). نکتۀ جالبتوجه اینکه ظاهراً در
کتاب الاشارة و العبارة نظریات تفسیری ابوسعد نیز موجود
بوده است و مؤلف علم القلوب در تفسیر برخی از آیات قرآن کریم،
ازجمله آیۀ حکمت (بقره / ۲ / ۲۶۹)، آیۀ توحید
(بقره / ۲ / ۱۶۳) و آیۀ الست (اعراف /
۷ / ۱۷۲) از این تفسیر بهره برده و دیدگاههای
ابوسعد را نقل کرده است (ص ۸۷-۹۰،
۱۶۴-۱۶۵؛ نیز نک : پورجوادی،
۳۸-۴۰). شاید تفسیر کبیری که برخی
به او نسبت دادهاند، همین اثر باشد (نک : ذهبی، سیر،
۱۷ / ۲۵۶، تذکرة، ۳ /
۱۰۶۶-۱۰۶۷؛ صفدی،
۱۹ / ۲۰۰؛ کحاله، ۶ /
۱۸۸).
۵. المسائل و الاجوبة: پل نویا
(ص ۲۲، حاشیۀ ۱۴) کتابی با عنوان المسائل و الاجوبة را که نسخهای
از آن به شمارۀ ۷۳۳‘۶ در موزۀ بریتانیا
نگهداری میشود، از تألیفات ابوسعد خرگوشی میداند
و اشاره میکند که وی در این اثر، از تفسیر المتشابه
مقاتل بن سلیمان بهره برده است.
دیگر آثار منسوب به ابوسعد اینها
ست: شعار الصالحین؛ اللوامع (حاجیخلیفه، ۲ /
۱۰۴۷، ۱۵۶۹)؛ کتاب الزهد؛ و تفسیر
کبیر، که شاید همان الاشارة و العبارة باشد (ذهبی، همانجاها، نیز
العبر، ۲ / ۲۱۳-۲۱۴؛ صفدی،
کحاله، همانجاها؛ ابنعماد، ۳ / ۱۸۴). زرکلی
(۴ / ۱۶۳) نیز بهاشتباه کتابی با عنوان سیر
العُباد و الزهاد به او نسبت میدهد، که البته چنانکه پیشتر اشاره
شد، «سیر العباد و الزهاد» عنوان موضوع آثار ابوسعد است. افزون براین،
در تهذیب الاسرار (ص ۲۸)، ابوسعد از اثر دیگر خود با
عنوان الخلاص و النجاح نام میبرد که از آن نیز اکنون اثری در
دست نیست. وی اشعاری نیز به عربی دارد که ابیاتی
از آنها در تهذیب الاسرار آمده است (نک : ص
۲۲-۲۳، جم ؛ نیز ابنعساکر، تبیین،
۲۳۶).
مآخذ
ابناثیر، علی، اللباب،
قاهره، ۱۳۵۷ ق؛ ابنجوزی، عبدالرحمان، المنتظم، حیدرآباد
دکن، ۱۳۵۹ ق؛ ابنخیر، محمد، فهرسة، به کوشش ف.
کودرا، بیروت، ۱۸۹۳ م؛ ابنشاهین ظاهری،
خلیل، «الاشارات فی علم العبارات»، در حاشیۀ جزء
دوم تعطیر الانام نابلسی، بیروت، ۱۳۸۴
ق / ۱۹۶۴ م؛ ابنعساکر، علی، تاریخ مدینة
دمشق، چ تصویری، دمشق، دارالبشیر؛ همو، تبیین کذب
المفتری، دمشق، ۱۳۴۷ ق؛ ابنعماد، عبدالحی،
شذرات الذهب، بیروت، دارالفکر؛ ابنکثیر، البدایة؛ اسنوی،
عبدالرحیم، طبقات الشافعیة، به کوشش عبدالله جبوری، بغداد،
۱۳۹۰ ق / ۱۹۷۰ م؛ امینی،
عبدالحسین، الغدیر، بیروت، ۱۴۰۳ ق /
۱۹۸۳ م؛ پورجوادی، نصرالله، «بازماندههای
کتاب الاشارة و العبارة ابوسعد خرگوشی در کتاب علم القلوب»، معارف، تهران،
۱۳۷۷ ش، دورۀ ۱۵، شم ۳؛
تفسیر الاحلام الکبیر، منسوب به ابنسیرین، بیروت،
۱۴۱۷ ق / ۱۹۹۶ م؛ ثبوت، اکبر، «روایات
شرف النبی در کتابهای معتبر شیعه»، آینۀ میراث،
تهران، ۱۳۸۶ ش، س ۵، شم ۴؛ جرفادقانی،
ناصح، ترجمۀ تاریخ یمینی، به کوشش جعفر شعار، تهران،
۱۳۵۷ ش؛ حاجیخلیفه، کشف؛ حسینی،
علی، نفحات الازهار، بیروت، ۱۴۱۵ ق /
۱۹۹۵ م؛ خرگوشی، عبدالملک، تهذیب الاسرار فی
اصول التصوف، به کوشش امام سید محمدعلی، بیروت،
۱۴۲۷ ق / ۲۰۰۶ م؛ همو، شرف النبی،
ترجمۀ محمود راوندی، به کوشش محمد روشن، تهران،
۱۳۶۱ ش؛ خطیب بغدادی، احمد، تاریخ
بغداد، بیروت، دار الکتاب العربی؛ خلیفۀ نیشابوری،
احمد، ترجمه و تلخیص تاریخ نیشابور حاکم نیشابوری،
به کوشش بهمن کریمی، تهران، ۱۳۳۹ ش؛ ذهبی،
محمد، تذکرة الحفاظ، بیروت، ۱۳۷۷ ق /
۱۹۵۸ م؛ همو، سیر؛ همو، العبر، به کوشش محمد سعید
بن بسیونی زغلول، بیروت، ۱۴۰۵ ق /
۱۹۸۵ م؛ راوندی، محمود، مقدمه بر شرف النبی
(نک : هم ، خرگوشی)؛ روشن، محمد، مقدمه بر شرف النبی (نک : هم
، خرگوشی)؛ زرکلی، اعلام؛ سبکی، عبدالوهاب، طبقات الشافعیة
الکبرى، به کوشش محمود محمد طناحی و عبدالفتاح محمد حلو، قاهره،
۱۳۸۶ ق / ۱۹۶۷ م؛ سراج، عبدالله،
اللمع فی التصوف، به کوشش ر. نیکلسن، لیدن،
۱۹۱۴ م؛ سمعانی، عبدالکریم، الانساب، به کوشش
عبدالرحمان بن یحیى معلمی، حیدرآباد دکن،
۱۳۸۵ ق / ۱۹۶۶ م؛ سید،
فؤاد، فهرست المخطوطات، قاهره، ۱۳۸۰ ق /
۱۹۶۱ م؛ صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات،
به کوشش رضوان سید، اشتوتگارت، ۱۴۱۳ ق /
۱۹۹۳ م؛ طاهری عراقی، احمد، «ابوسعد [سعید؟]
نیشابوری و شرف النبی»، نشر دانش، تهران،
۱۳۶۱ ش، س ۳، شم ۲؛ طبرسی، حسن،
مکارم الاخلاق، بیروت، ۱۳۹۲ ق /
۱۹۷۲ م؛ طبرسی، فضل، اعلام الورى، بیروت،
۱۳۹۹ ق / ۱۹۷۹ م؛ ظاهریه،
خطی؛ عتبی، محمد، «تاریخ یمینی»، ضمن شرح الیمینی
( الفتح الوهبی) از منینی، قاهره، ۱۳۸۶
ق؛ عطار نیشابوری، فریدالدین، تذکرة الاولیاء، به
کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۶۰ ش؛ علم القلوب،
منسوب به ابوطالب مکی، به کوشش عبدالقادر احمد عطا، قاهره،
۱۳۸۴ ق / ۱۹۶۴ م؛ فارسی،
عبدالغافر، سیاق تاریخ نیسابور، انتخاب صریفینی،
به کوشش محمدکاظم محمودی، قم، ۱۴۰۳ ق /
۱۳۶۲ ش؛ فهرس الکتب العربیة الموجودة بالدار الغـایة،
سنۀ ۱۹۳۲، قـاهره، ۱۳۵۲ ق /
۱۹۲۳ م؛ قـرآن کریم؛ قمـی، عبـاس، الکنى و
الالقاب، تهران، ۱۳۹۷ ق؛ کتانی، محمد، الرسالة
المستطرفة، بیروت، ۱۳۳۲ ق /
۱۹۱۴ م؛ کحاله، عمر رضا، معجم المؤلفین، بیروت،
دار احیاء التراث العربی؛ گذشته، ناصر، «ابنسیرین»، ه
د، ج ۳؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت،
۱۴۱۲ ق / ۱۹۹۲ م؛ منزوی،
خطی؛ منینی، احمد، شرح الیمینی ( الفتح الوهبی)
(نک : هم ، عتبی)؛ نویا، پل، تفسیر قرآنی و زبان عرفانی،
ترجمۀ اسماعیل سعادت، تهران، ۱۳۷۳ ش؛ یاقوت،
بلدان؛ نیز:
Ahlwardt ; Arberry, A. J., «Khargūshī ’s
Manual of Sūfism», Bulletin of the School of Oriental Studies, Liechtenstein, 1975,
vol. IX; Fahd, T., La Divination Arabe, Leiden, 1966; GAL; GAL, S; GAS; Levi
Della Vida, G., Elenco dei manoscritti arabi islamici della Biblioteca
Vaticana, Vatican, 1935; Massignon, L., La Passion de Husayn ibn Mansûr Hallâj,
Paris, 1975; Rieu, Ch., Supplement to the Catalogue of the Arabic Manuscripts
in the British Museum, Oxford, 1894; Storey, C. A., Persian Literature, London,
1970; Voorhoeve..