responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 3  صفحه : 388

اسمر


نویسنده (ها) :
محمدجواد شمس
آخرین بروز رسانی :
دوشنبه 19 خرداد 1399
تاریخچه مقاله

اَسْمَر، عبدالسلام‌ بن‌ سلیم‌ فیتوری‌ (ربیع‌الاول‌ 880 - رمضان‌ 981/ ژوئیۀ 1475 - ژانویۀ1574)،عارف‌ و احیاكنندۀطریقۀ عروسیه‌ (ه م‌). لقب‌ «اسمر»به‌گفتۀ خود عبدالسلام‌ به‌سبب‌ شب‌ زنده‌داریهایش‌ در عبادت‌ به‌ او داده‌ شده‌ است‌ (برمونی، 86 -87)؛ برخی نیز گفته‌اند وی‌ را از آن‌رو اسمر نامیدند كه‌ پوست‌ چهره‌اش‌ به‌سبب‌ عبادت‌ در آفتاب‌ و سرما و گرما تیره‌ شده‌ بود (سالم‌، 17). نسبت‌ فیتوری‌ نیز حاكی از وابستگی او به‌ قبیلۀ فیتوریه‌ (فواتیر) است‌ (برمونی، 75-77).
عبدالسلام‌ در روستای‌ زلیطن‌ (زلیتن‌) در طرابلس‌ غرب‌، زاده‌ شد (همو، 91؛ سالم‌، 16-17). سلسلۀ نسب‌ او از طریق‌ ادریس‌ بن‌ عبدالله‌ محض‌ به‌ امام‌ حسن‌ (ع‌) میرسد (برمونی، 74، 83؛ سالم‌، 16). نیاكان‌ او در زمان‌ حجاج‌ از مكه‌ به‌ مغرب‌ كوچ‌ كردند (برمونی، 75؛ سالم‌، همانجا). عبدالسلام‌ دو ساله‌ بود كه‌ پدرش‌ درگذشت‌. سپس‌ عمویش‌، ابوالعباس‌ احمد بن‌ محمد فیتوری‌، سرپرستی او را برعهده‌ گرفت‌ و نخستین‌ استادش‌ نیز همو بود. عبدالسلام‌ در 7 سالگی قرآن‌ را حفظ كرد (برمونی، 91، سالم‌، 17)، سپس‌ به‌ حلقۀ مریدان‌ شیخ‌ عبدالواحد دوكالی، از مشایخ‌ سلسلۀ عروسیه‌، پیوست‌ و 7 سال‌ از محضر او بهره‌ برد و كتابهایی چون‌ المختصر، الرسالۀ و مقدمۀ اشعری‌ بر توحید را نزد او خواند (برمونی، 92-93؛ ازهری‌، 201؛ سالم‌، همانجا). ازهری‌ از دو تن‌ دیگر از مشایخ‌ او، عبدالرحمان‌ مسلاتی و شیخ‌ زروق‌، نیز نام‌ برده‌ است‌ (همانجا).
عبدالسلام‌ نخست‌ از مجالس‌ سماع‌ و آواز صوفیه‌ كناره‌ میگرفت‌ و حتی آنها را انكار میكرد و به‌ گفتۀ برمونی (ص‌ 93) «حافظ سنت‌» بود، ولی به‌روایتی، یك‌بار كه‌ برای‌ زیارت‌ مقبرۀ نیاكانش‌ رفته‌ بود، با دیدن‌ گروهی كه در برابر گورها دف‌ مینواختند و اشعار منسوب‌ به‌ ممشاد دینوری‌ را میخواندند، ناگهان‌ جذبه‌ و حالی شگرف‌ به‌او دست‌ داد، تا آنجا كه‌ خود به‌ نواختن‌ دف‌ پرداخت‌. استادش‌، شیخ‌ عبدالواحد دوكالی كه‌ عارفی متشرع‌ بود، در مقام‌ انكار برآمد، ولی شوق‌ و شور عبدالسلام‌ در نواختن‌ دف‌ سرانجام‌ بر مخالفت‌ استاد فائق‌ آمد، تا آنجا كه‌ به‌ تأیید عبدالسلام‌ پرداخت‌ و حتی گفته‌اند چنان‌ دلبستۀ او شد كه‌ از دوری‌ او بیتاب‌ میگشت‌ (همو، 93-96). توانایی اسمر در نواختن‌ دف‌، مشایخ‌ دیگری‌ را نیز كه‌ با او مخالفت‌ میكردند، بر سر مهر آورد و شیفتۀ او ساخت‌ (همو، 96-100)، ولی كلاً عقاید و رفتار نامتعارف‌ او مایۀ خشم‌ و دشم‌نی بسیاری‌ از علما نسبت‌ به‌ او شده‌ بود، چنانكه در زلیطن‌ بر او تهمت‌ ساحری‌ بستند و بارها او را از شهر بیرون‌ راندند (همو، 101). او سپس‌ به‌ نقاط مختلف‌، از جم‌له‌: طرابلس‌، تاورغا، مسراته‌ (مصراته‌) و قلعۀ سوف‌الجین‌ سفر كرد و در طرابلس‌ در مسجد الناقه‌ به‌ تربیت‌ مریدان‌ پرداخت‌، ولی در آنجا نیز او را به دسیسه‌گری‌ و فتنه‌جویی متهم‌ ساختند و به‌ فرمان‌ حاكم‌ شهر از آنجا راندند (برمونی، 101-112؛ سالم‌، 18).
عبدالسلام‌ در اواخر عمر به‌ زلیطن‌ بازگشت‌ و در میان‌ قبیلۀ براهمه‌ كه‌ از او به‌ خوبی استقبال‌ كردند، ساكن‌ شد و در آنجا در 970ق‌ زاویه‌ای‌ بنا نهاد و به‌ ارشاد و وعظ و تربیت‌ مریدان‌ و نیز تألیف‌ مشغول‌ شد (برمونی، 112؛ سالم‌، 18-19). او سرانجام‌ در زادگاه‌ خود درگذشت‌ و در همانجا به‌ خاك‌ سپرده‌ شد (برمونی، 226-227؛ سالم‌، 19). وی‌ عمری‌ دراز یافت‌، چنانكه‌ برخی سن‌ّ او را به‌ هنگام‌ مرگ‌ 110 و 111 و حتی 120 سال‌ نیز نوشته‌اند (برمونی، 228).
عبدالسلام‌، صوفی مالكی مذهب‌، احیا كنندۀ طریقۀ عروسیه‌ - از شاخه‌های‌ طریقۀ شاذلیه‌ - شم‌رده‌ میشود و گفته‌اند كه‌ خود احمد بن‌ عروس‌، مؤسس‌ طریقۀ عروسیه‌، پیشاپیش‌ به‌ ولادت‌ عبدالسلام‌ و اینكه‌ وی‌ پنجم‌ین‌ خلیفۀ اوست‌، خبر داده‌ بود (همو، 89؛ سالم‌، همانجا). سلسلۀ مشایخ‌ او با 4 واسطه‌ و از طریق‌ عبدالواحد بن‌ محمد دوكالی به‌ احمد بن‌ عروس‌ میرسد (كتانی، 1/ 206).
اسمر تغییراتی در طریقۀ عروسیه‌ پدید آورد و پاره‌ای‌ از عقاید و شیوه‌های‌ سیر و سلوك‌ این‌ طریقه‌ را به‌ صورت‌ تازه‌ای‌ عرضه‌ كرد. الزام‌ به‌ پوشیدن‌ جامۀ سفید یا سبز، خواندن‌ اذكار و اوراد خاص‌، حضور در مجلس‌ شیخ‌ (حضره‌) با شرایط و آداب‌ خاص‌ آن‌، و نواختن‌ دف‌ (بَندیر) از جم‌لۀ این‌ تغییرات‌ بود كه‌ او خود در الوصیۀ الصغری‌ و الوصیۀ الكبری‌ به‌ تفصیل‌ از آنها سخن‌ گفته‌ است‌ (نك‌ : برمونی، 178- 210، كه‌ متن‌ الوصیۀ الصغری‌ را نقل‌ كرده‌ است‌). این‌ وصیتها در واقع‌ دستور عملهایی بودند برای‌ سالكان‌ این‌ طریقه‌، و همۀ مریدان‌ اسمر میبایست‌ در امور معاشی و دینی خود آنها را سرمشق‌ قرار دهند. او برای‌ عقاید و سخنان‌ خویش‌ ارزش‌ معنوی‌ بسیار قائل‌ بود و فراگیری‌ و خواندن‌ و استماع‌ آنها را برای‌ تربیت‌ روحانی مریدان‌ لازم‌ میشم‌رد (نك‌ : همو، 195، 200). این‌ قبیل‌ آراء اسمر خصوصاً در اشعار وی‌ آشكار است‌ كه در آنها خود را قطب‌ و غوث‌ و ولی مشهور و از اكابر شیوخ‌ و صاحب‌ علوم‌ خضر و لقمان‌ میخواند و مدعی است‌ كه‌ اسرار الهی را از پیامبر(ص‌) به‌ ارث‌ برده‌ است‌ و در زمان‌ او هیچ‌كس‌ جز شخصی كه‌ معصوم‌ باشد، مرتبه‌ای‌ عالیتر از او ندارد (همو، 113- 115، 153-154، 160-162). او در میان‌ عارفان‌ بزرگ‌ از حلاج‌ دفاع‌ میكرد و ابن‌ عربی را بزرگ‌ترین‌ ولی همۀ اعصار و ركن‌ طریقت‌ میشم‌رد (همو، 115-116، 158-159).
اسمر در زمانه‌ای‌ پرآشوب‌ میزیست‌ و طبعاً این‌ آشوب‌ و نابسامانی در ایجاد و اشاعۀ گرایشهای‌ زاهدانۀ صوفیانی چون‌ او مؤثر واقع‌ شده‌ بود. عبدالسلام‌ مریدان‌ و پیروان‌ بسیاری‌ داشت‌ كه‌ نام‌ شم‌اری‌ از آنان‌ در منابع‌ آمده‌ است‌ (نك‌ : همو، 246-257؛ ازهری‌، 201).
پس‌ از درگذشت‌ اسمر، به‌ سفارش‌ خود او، شاگردش‌ ابن‌ حجا، عمر بن‌ محمد بن‌ حمودۀ طرابلسی، جانشین‌ و خلیفۀ او شد (برمونی، 227). مقبرۀ اسمر در زلیطن‌ همواره‌ زیارتگاه دوستداران‌ و پیروان‌ او بوده‌ است‌. امروزه‌ مركزی‌ نیز برای‌ آموزشهای‌ دینی به‌ نام‌ المعهد الاسمری‌ در آنجا تأسیس‌ شده‌ است‌.
شهرت‌ و اهمیت‌ مقام‌ عبدالسلام‌ اسمر سبب‌ شده‌ است‌ كه‌ طریقۀ عروسیه‌ به‌ سلامیه‌ نیز معروف‌ شود؛ در عصر حاضر نیز در بیشتر كشورهای‌ شم‌ال‌ افریقا، به‌ خصوص‌ تونس‌، این‌ دو نام‌ مترادف‌ هم‌ به‌ كار میروند (رزقی، 130؛ تریمینگام‌، 87 ؛ نیز نك‌ : ه‌ د، ابن‌ عروس‌). اساس‌ روش‌ این‌ طریقه‌ بر جذبه‌ و شوق‌ است‌ و اصحاب‌ آن‌، اوراد مخصوص‌ و اذكار كوتاهی را در مجالس‌ سماع‌ خود با آواز و همراه‌ با دف‌ میخوانند و جم‌اعت‌ حاضر نیز با ذكر تهلیل‌، ایشان‌ را همراهی میكنند. اكنون‌ در میان‌ پیروان‌ این‌ طریقه‌، مانند برخی دیگر از طریقه‌های‌ تصوف‌، اعمال‌ غریب‌ و ریاضتهای‌ خاصی، چون‌ خوردن‌ آتش‌، رفتن‌ به‌ میان‌ آتش‌ و مانند آنها رایج‌ است‌ (رزقی، 130، 132). امروزه‌ این‌ طریقه در تونس‌، مصر و لیبی پیروان‌ بسیار دارد، تا آنجا كه در تونس‌ آن‌ را با طریقه‌های‌ معروفیچون‌ قادریه‌ (هـ م‌) و عیساویه ‌(هـ م‌) برابر دانسته‌اند (همو، 130).
یكی از شاگردان‌ عبدالسلام‌ به‌ نام‌ شیخ‌ كریم‌الدین‌ برمونی كتابی با عنوان‌ روضۀالازهار و منیۀالسادات‌ الابرار، در شرح‌ حال‌ او نوشته‌ است‌ كه‌ به‌دست‌ محمد بن‌ محمد بن‌ عمر مخلوف‌ تنقیح‌ شده‌ است‌. مخلوف‌ این‌ كتاب‌ را مواهب‌ الرحیم‌ فی مناقب‌ مولانا الشیخ‌ سیدی‌ عبدالسلام‌ بن‌ سلیم‌ نامیده‌ است‌، ولی در طبع‌ قاهره‌ (1386ق‌) و سپس‌ بیروت‌ عنوان‌ تنقیح‌ روضۀ الازهار و منیۀ السادات‌ الابرار، به‌ آن‌ داده‌ شده‌ است‌.
یكی از نوادگان‌ عبدالسلام‌ به‌ نام‌ ابومحمد عبدالسلام‌ بن‌ صالح‌ نیز كتابی با عنوان‌ فتح‌ العلیم‌ در شرح‌ احوال‌ وی‌ نوشته‌ است‌ (مخلوف‌، 318؛ كتانی، 1/ 206).

آثار

1. الانوار السنیۀ فی اسانید الطریقۀ العروسیۀ . عبدالسلام‌ در این‌ كتاب‌ به‌ ارتباط و اتصال‌ خود با ابوالعباس‌ ابن‌ عروس‌ اشاره‌ كرده‌ است‌ (كتانی، 1/ 205-206). 2. سفینۀ البحور، حاوی‌ اشعاری‌ از عبدالسلام‌ كه در 1969م‌ در قاهره‌ به‌ چاپ‌ رسیده‌ است‌. 3. العظمۀ فی التحدث‌ بالنعمۀ، كه‌ به‌ گفتۀ خود او اذكار فراوانی را در آن‌ جم‌ع‌آورده‌ است‌ (برمونی، 115؛ نیز نك‌ : سالم‌، 19). 4. الوصیۀ الصغری‌، كه‌ خلاصه‌ای‌ است‌ از الوصیۀ الكبری‌، و ظاهراً زمانی كه‌ مؤلف‌ در زادگاه‌ خود ساكن‌ بوده‌ است‌، آن‌ را تألیف‌ كرده‌ و به دست‌ شاگردش‌ محمد بن‌ عطیه‌ جم‌ع‌آوری‌ شده‌ است‌ (برمونی، 210). 5. الوصیۀ الكبری‌ . این‌ اثر را مؤلف‌ در 972ق‌ در زادگاه‌ خود تقریر كرده‌، و شامل‌ جوابهای‌ او به‌ سؤالهای‌ محمد بن‌ عطیه‌ بوده‌ است‌ (همانجا؛ نیز نك‌ : GAL, S, II/ 998). این‌ دو اثر عبدالسلام‌ را اسحاق‌ ابراهیم‌ مُلیجی در كتاب‌ خود، فی هامش‌ حیاۀ سیدی‌ عبدالسلام‌ الاسمر (طرابلس‌، 1969م‌) منتشر كرده‌ است‌.
عبدالسلام‌ ظاهراً رساله‌های‌ دیگری‌ نیز داشته‌ است‌، از جم‌له‌ رساله‌ای‌ شامل‌ نصایح‌ و گفتار او به‌ مریدانش‌ و رساله‌ای‌ دیگر مشتمل‌ بر اخبار غیبی كه‌ بخشی از آن‌ را محمد بن‌ عطیه‌ و بخشی دیگر را سایر مریدان‌ شیخ‌ جم‌ع‌آوری‌ كرده‌اند (برمونی، 210-211). عبدالسلام‌ صاحب‌ 4 حزب‌ یا دعا نیز هست‌ كه‌ عبارتند از حزب‌ كبیر، حزب‌ طمس‌، حزب‌ خوف‌، حزب‌ فلاح‌ كه در الوصیۀ الكبری‌ آمده‌ است‌ و نیز در آخر كتاب‌ تنقیح‌ روضۀ الازهار به‌چاپ‌ رسیده‌ است‌ (همو، 211-222).
اشعاری‌ نیز از شیخ‌ نقل‌ شده‌ است‌ كه‌ بخش‌ درخور توجهی از آنها در كتاب‌ تنقیح‌ روضۀ الازهار آمده‌ است‌ (همو، 121-122، 141، 143-176؛ نیز نك‌ : رزقی، 132- 135).

مآخذ

ازهری‌، محمد بشیر ظافر، الیواقیت‌ الثمینۀ، قاهره‌، 1324ق‌؛
برمونی، كریم‌الدین‌، روضۀ الازهار و منیۀ السادات‌ الابرار، تنقیح‌ محمد مخلوف‌، بیروت‌، المكتبۀ الثقافیۀ؛
رزقی، صادق‌، الاغانی التونسیۀ، تونس‌، 1967م‌؛
سالم‌ بن‌ حموده‌، «الشیخ‌ عبدالسلام‌ الاسمر»، المسلم‌، قاهره‌، 1383ق‌/ 1963م‌، س‌ 13، شم‌ 8؛
كتانی، عبدالحی، فهرس‌ الفهارس‌ و الاثبات‌، به‌كوشش‌ احسان‌ عباس‌، بیروت‌، دارالغرب‌ الاسلامی؛
مخلوف‌، محمد، شجرۀ النور الزكیۀ، قاهره‌، 1350ق‌؛
نیز:

GAL, S;
Trimingham, J.S., The Sufi Orders in Islam, Oxford, 1971.

محمدجواد شم‌س‌

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 3  صفحه : 388
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست