responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 3  صفحه : 324

بستی، ابوالحسن


نویسنده (ها) :
نجیب مایل هروی
آخرین بروز رسانی :
سه شنبه 27 خرداد 1399
تاریخچه مقاله

بُسْتی، ابوالحسن‌ علی بن‌ محمد بن‌ جعفر، از مشایخ‌ صوفیه‌ و محدثان‌ خراسان‌ در سدۂ 5 ق‌ / 11م‌. از جزئیات‌ زندگی او اطلاع‌ دقیقی در دست نیست‌. صریفینی تنها به‌ ذكر نام‌ و نشان‌ و موطن‌، و اشاره‌ به‌ مقام‌ ارشاد او در تصوف‌ بسنده‌ كرده‌ است‌ (ص‌ 580، 679). سمعانی نیز در شرح‌ احوال‌ ابونصر منصور طُرَیثیثی، یكی از مریدان‌ بستی نام‌ و نسب‌ وی را آورده‌ است‌ (2 / 314). او را با نسبت‌ لحیانی (همانجا) و لحسانی (صریفینی، همانجا) یاد كرده‌اند و ظاهراً لحسانی محرف‌ لحیانی، و سهو كاتب‌ است‌ (نیز نك‌ : ابن‌ اثیر، 3 / 129).
علاوه‌ بر اینها، سهلجی نیز از شخصی به‌ نام‌ ابوالحسن‌ علی بن‌ محمد داوودی بستی، به‌ عنوان‌ یكی از راویان‌ اقوال‌ بایزید بسطامی یاد كرده‌ است‌ (ص‌ 64، 84) كه‌ برخی از محققان‌ معاصر، او را همان‌ ابوالحسن‌ بستی دانسته‌اند (نك‌ : لندلت‌،48) و برخی با در نظر گرفتن نسبت «داوودی» او، در یكیشمردن‌ این‌ دو تردید كرده‌اند(پورجوادی، زندگی... ، 23-24، حاشیه‌).
تاریخ‌ ولادت‌ و درگذشت‌ بستی روشن‌ نیست‌، اما با توجه‌ به‌ روزگار حیات‌ شیخ‌ وی، ابوعلی فارمَدی (د 477ق‌ / 1084م‌)، و این‌ نكته‌ كه‌ بستی در روزگار عبدالغافر فارسی (د 529ق‌ / 1135م‌) در گذشته‌ بوده‌، و نیز قراین‌ دیگر میتوان‌ گمان‌ برد كه‌ وی در واپسین‌ سالهای آخرین‌ دهۀ قرن‌ 4ق‌ زاده‌ شده‌، و در ربع‌ آخر قرن‌ 5 ق‌ درگذشته‌ است‌ (نك‌ : همان‌، 12-20).
همچنان‌ كه‌ از نسبت‌ بستی بر می‌آید، او از اهالی ناحیۀ بُست‌ بوده‌، (صریفینی، همانجا) و از آنجا كه‌ هم‌ در نیشابور و هم‌ در یكی از توابع‌ آنجا، یعنی طریثیت‌ (تُرشیش‌ / تُرشیز) حدیث‌ میگفته‌ است‌ (نك‌ : همو، نیز سمعانی، همانجاها)، بعضی بر این‌ باورند كه‌ وی از مردمان بُشت‌ (العرب‌) نیشابور بوده‌ است‌ (نك‌ : پورجوادی، همان‌، 24 بب‌ ). گرچه‌ ضبط بست‌، صورتی است‌ از بشت‌ (پُشت‌) (نك‌ : یاقوت‌، المشترك‌، 56)، اما از آنجا كه پیشینیان بیشتر «بست‌» سیستان‌ را با «سین‌»، و بشت‌ نیشابور را با «شین‌» نوشته‌اند (نك‌ : اصطخری، 199-200؛ حاكم‌، 216؛ یاقوت‌، بلدان‌، 1 / 612، 628، 630؛ لسترنج‌،,414 354,344 ؛ نیز نك‌ : ابن‌ ندیم‌، 154) و نیز از آنجا كه‌ بشتیهای نیشابور را در برخی از متون‌ كهن‌ تاریخی با نسبت‌ «نیشابوری»، و نه‌ «بستی» آورده‌اند (نك‌ : حاكم‌، 108، 216)، باید در انتساب ابوالحسن به بشت نیشابور احتیاط كرد (قس‌: پورجوادی، همان‌، 24-31).
ابوالحسن‌ بستی در دوره‌ای میزیست‌ كه‌ تصوف‌ ایرانی در خطۀ خراسان‌ به‌ اوج‌ شكوفایی خود رسیده‌، و پیرانی دانشمند در دامان‌ خود پرورده‌ بود. او با گروهی از مشایخ‌ سده‌های 5 و 6ق‌ پیوند طریقتی و خانقاهی داشت‌ و نزد آنان‌ شناخته‌ بود. او را در طریقت‌ به‌ ابوبكر نساج‌ (د 487ق‌ / 1094م‌)، از مشایخ‌ احمد غزالی (نك‌ : جامی، 375) منسوب‌ داشته‌اند (تریمینگام‌،.(29 به‌ این‌ سبب‌، بعضی بر آنند كه‌ غزالی ابوالحسن‌ بستی را می‌شناخته‌ است‌ (پورجوادی، همان‌، 55). افزون‌بر آنكه‌ منابع‌ كهن‌ و موثق‌ نسبت‌ بستی را در طریقت‌ به‌ ابوبكر نساج‌ تأیید نمیكنند، تنها رباعی منسوب‌ به‌ بستی در منابع‌ دیگر هم‌ ــ كه‌ غزالی آن‌ را بدون‌ ذكر نام‌ گویندۂ آن‌ نقل‌ كرده‌ است‌ (نك‌ : ص‌ 36-37) ــ البته‌ نمیتواند به‌ تنهایی دلیل‌ آشنایی غزالی با او باشد، هر چند كه‌ این‌ آشنایی به‌ لحاظ هم‌عصری و هم‌مشربی آن‌ دو چندان‌ دور از واقعیت‌ نیز نمینماید.
نسبت‌ ابوالحسن‌ بستی در طریقت به‌ ابویعقوب‌ همدانی، توسط نویسندگان‌ متأخر كه‌ او را با واسطۀ همو به‌ ابوعلی فارمدی منسوب‌ داشته‌اند (نك‌ : معصوم‌ علیشاه‌، 2 / 331، 553)، نیز وجهی ندارد، زیرا ابویعقوب‌ همدانی (441-535 ق‌) بسیار خردسال‌تر از ابوالحسن‌ بستی بوده‌ است‌؛ به‌ علاوه‌، دو تن‌ از مشایخ‌ مشهور سده‌های 5 و 6ق‌، یعنی شیخ‌ حسن‌ سَكّاك‌ سمنانی و محمد بن‌ حَمّویۀ جوینی كه‌ مرید ابوالحسن‌ بستی، و از یاران‌ او به‌ شمار میآمدند (جامی، 417)، به‌ تصریح‌ خواجه‌ محمد پارسا خود از جملۀ مشایخ‌ ابویعقوب‌ همدانی بوده‌اند (نك‌ : كاشفی، 1 / 13-14؛ جامی، 380). با اینهمه‌، آشنای دور یا نزدیك‌ آن‌ دو محتمل‌ می‌نماید، چه‌، هر دو از اصحاب‌ ابوعلی فارمدی بوده‌، و نزد وی سلوك‌ كرده‌اند (همو، 380، 417).
اگرچه‌ ابوالحسن‌ بستی در آغاز مرهون‌ مرید او محمد بن‌ حمویه‌، و نیز شهرت‌ رباعی منسوب‌ به‌ او بوده‌ است‌، اما سپس‌ او را بیشتر به‌ سبب‌ «نصیحت‌نامه‌»ای میشناختند كه‌ به‌ خواجه‌ نظام‌الملك‌ طوسی نوشته‌ بود (نك‌ : نجم‌الدین‌، مرموزات‌... ، 107؛ یوسف‌ اهل‌، 2 / 157- 158). جلال‌الدین‌ یوسف‌ اهل‌ كه‌ قسمتی از این‌ «نصیحت‌نامه‌» را در فرائد غیاثی آورده‌، آن‌ را بخشی از مجموعه‌ای به‌ نام‌ «النصائح‌ و المواعظ» شمرده‌، و تاریخ‌ نگارش‌ آن‌ را زمان‌ جلوس‌ نظام‌الملك‌ بر مسند وزارت‌ (457ق‌ / 1065م‌) دانسته‌ است‌ (همانجا). نجم‌الدین‌ رازی نیز بخش‌ دیگری از این‌ «نصیحت‌نامه‌» را نقل‌ كرده‌، و آن را پاسخ‌ به‌ نامه‌ای دانسته‌ است‌ كه‌ نظام‌الملك‌ به‌ بزرگان‌ زمان‌ خود نوشته‌، و از ایشان‌ خواسته‌ بود تا او را پند دهند (همانجا). نورالدین‌ اسفراینی هم‌ تنها آغاز این‌ «نصیحت‌نامه‌» را كه‌ آیه‌ای از قرآن‌ كریم‌ (57 / 25) است‌، در اثر خویش‌ نقل‌ كرده‌ است‌ (پورجوادی، زندگی، 18-19).
برخی از محققان‌ با توجه‌ به‌ درخواست‌ خواجه‌ نظام‌الملك‌ از دانشمندان‌ و مشایخ عصر خود، مبنی بر نگارش‌ «محضری» دربارۂ او (نك‌ : هندوشاه‌، 277؛ برتلس‌، 402-405) و با استناد به‌ شواهد و قراین‌ دیگر چنین‌ نتیجه‌ گرفته‌اند كه‌ دعوت‌ خواجه‌ از بزرگان‌ و علما، و در نتیجه‌ نگارش‌ «نصیحت‌نامۀ» ابوالحسن‌ بستی نیز، در دو دهۀ آخر عمر خواجه‌، یعنی در دهه‌های 60 و 70 سدۂ 5 ق‌ صورت گرفته است (نك‌ : پورجوادی، همان‌، 12-20). این‌ نتیجه‌گیری علاوه‌ بر آنكه‌ با ضبط صریح‌ یوسف‌ اهل‌ ناسازگار است‌، تنها احتمال‌ ممكن‌ نیز نیست‌؛ زیرا میتوان‌ تصور كرد كه‌ برخی از بزرگان‌ یك‌ بار در هنگام جلوس خواجه به وزارت و به‌ درخواست‌ او پندنامه‌هایی خطاب‌ به او نوشته‌ باشند، و برخی دیگر در اواخر عمر خواجه‌ و باز به درخواست‌ او محضری به‌ نام‌ او فراهم‌ آورده‌ باشند. روشن‌ است‌ كه‌ مطالب‌ «نصیحت‌نامه‌» غیر از مضامین‌ و اشارات‌ محضر و شهادت‌نامه‌ است‌.
باتوجه‌ به‌ بخشهایی از پندنامۀ بستی كه‌ در منابع‌ مختلف‌ آمده‌، این‌ نیز ممكن‌ است‌ كه‌ بستی نه‌ یك‌ «نصیحت‌نامه‌»، بلكه‌ حداقل‌ دو «نصیحت‌نامه‌» را در دو زمان‌ متفاوت‌ نوشته‌ باشد.
بستی در «نصیحت‌نامه‌»اش‌، خواجه نظام‌الملك را «صدر عالی» و گاه‌ «نظام‌الملك‌» خطاب‌ كرده‌ است‌ و او را به‌ اعتدال‌ در امور دنیوی و توجه‌ به‌ امور اخروی فراخوانده‌، و هوشمندانه‌ از موضع‌ شیخی توانمند، وزیر را متوجه‌ خلق و خالق ساخته‌، آنچنانكه‌ وزیر هم‌ نصیحت‌ او را پسندیده‌ است‌ (نك‌ : یوسف‌ اهل‌، نجم‌الدین‌، همانجاها). در قلمرو تصوف‌ نیز، ابوالحسن‌ شیخی بوده‌ صاحب‌ رای كه‌ مریدانی چون‌ منصور طریثیثی نزد او سلوك‌ كرده‌، و از دست او خرقه گرفته‌اند (سمعانی، 2 / 314؛ صریفینی، 679) و مشایخی چون‌ محمد بن حمویه و حسن سكاك از مجلس ارشاد او برخاسته‌اند (جامی، 417).

آثار

از بستی آثاری به‌ نظم‌ و نثر باقی مانده‌ است‌:
1. از جمله آثار منظوم‌ او رباعی مرموزی است‌ كه حتى‌ محققان‌ صوفیه‌ نیز آن‌ را «مشكل‌» دانسته‌، و صورت‌ و معنی درست‌ آن‌ را درنیافته‌اند (همانجا؛ پورجوادی، همان‌، 57 -59). این‌ رباعی از اوایل سدۂ 6ق به بعد در میان‌ صوفیان‌ مشهور بوده‌، و بارها توسط آنان‌ نقل‌ شده‌ است‌ (نك‌ : غزالی، 37؛ عین‌ القضات‌، نامه‌ها، 255، تمهیدات‌، 119، 248-249؛ میبدی، 1/ 115، 2/ 58؛ جامی، همانجا؛ معصوم‌ علیشاه‌، 2/231؛ قس‌: نجم‌الدین‌، مرصاد...، 308). مرتبۀ فنای فنا در سلوك‌ عرفانی كه‌ عارف‌ در بالاترین‌ مقام‌ «تجلیات‌ نوریه‌»، نوری به‌ رنگ‌ سیاه‌ میبیند و سپس‌ با گذر از این‌ مقام‌ به‌ مرحلۀ بقاء بالله‌ میرسد، به‌ استناد همین‌ رباعی در تصوف‌ ایرانی مجال‌ طرح‌ یافته‌ است‌ (نك‌ : عین‌ القضات‌، نجم‌الدین‌، همانجاها). علاوه‌ بر این‌ رباعی، در جُنگ‌ خطی مشهور به‌ مجمع‌ الشعراء (ص‌ 9) نیز یك‌ بیت‌ دیگر منسوب‌ به‌ ابوالحسن‌ بستی نقل‌ شده‌ است‌ ‌ (نیز نكـ: پورجوادی، «ملاحظاتی...»، 128-129).
2. رساله‌ در بیان‌ حقیقت‌ لااله‌ الا اللّه‌. این رسالۀ كوتاه‌ فارسی هم‌، چنانكه‌ از نام‌ آن‌ بر میآید، از متون‌ رمزی صوفیانۀ ایرانی است‌ كه‌ نویسنده‌ در آن بر مبنای تأویل‌ به‌ تبیین‌ «كلمه‌» پرداخته‌ است‌؛ كلمه‌ای كه‌ در جهان‌ خلق‌، البته‌ بیش‌ از یكی نتواند بود (بستی، 73- 75). این‌ رسالۀ رمزی را یكی از صوفیان‌ - كه‌ در صفحۀ عنوان‌ نسخۀ موجود از او با عنوان‌ «تقی الملة والدین‌» یاد شده‌ - شرح‌ كرده‌ است‌ (مركزی، 526؛ پورجوادی، زندگی، 69).
3. «نصیحت‌نامه‌» (نك‌ : یوسف‌ اهل‌، نیز نجم‌الدین‌، مرموزات‌، همانجاها؛ پورجوادی، همان‌، 64).
علاوه‌ بر این‌ آثار، از ابوالحسن‌ بستی اقوال‌ و كلماتی در متون‌ عرفانی نقل‌ شده‌ است‌. احتمال‌ دارد كه‌ این‌ قولها و سخنها مأخوذ از نگارشهای مدون‌ و ناشناختۀ او بوده‌ باشد كه‌ از نام‌ و نشان‌ آنها تاكنون‌ اطلاعی به‌ دست‌ نیامده‌ است‌. از جملۀ این‌ اقوال‌، یكی گفتاری است‌ در فضل‌ كتابت‌ سورۂ اعلى‌ بعد از نماز آدینه‌ (نك‌ : بخاری، 97) و دیگر كلماتی به عربی درباره سیر نزولی و عروجی انسان‌ كه‌ یكی از اصحاب‌ شیخ‌ عبدالرحمان‌ اسفراینی آن‌ را عرضه‌ داشته‌، و شرح‌ و گزارش‌ آن‌ را از شیخ‌ مذكور خواسته‌ است‌. این‌ كلمات‌ همراه‌ با تفسیر نورالدین‌ عبدالرحمان‌ اسفراینی در رسالۀ «پاسخ‌ به‌ چند پرسش‌» وی (ص‌ 103-107) آمده‌ است‌. شرح‌ دیگری از همین‌ كلمات‌ توسط یكی از عارفان‌ متأثر از دیدگاه‌ ابن‌ عربی، شناخته‌ شده‌ كه‌ متن‌ كلمات‌ و شرح‌ آن‌ در 1968م‌ توسط بولس‌ نویا به‌ ابوالحسن‌ نوری منسوب‌ گردیده‌، و همراه‌ با آثار همو در بیروت‌ منتشر شده‌ است‌ (نك‌ : پورجوادی، همان‌، 107).
«كلمات‌ عربی» ابوالحسن‌ بستی و هر دو شرح‌ آن‌ با ترجمۀ فارسی آنها، همراه‌ با متن‌ دیگر آثار یاد شده‌ ــ جز متن‌ «نصیحت‌نامۀ» منقول‌ توسط یوسف‌ اهل‌، و گفتار كوتاه‌ مربوط به‌ فضیلت‌ كتابت‌ سورۂ اعلى ــ به‌ كوشش‌ نصرالله‌ پورجوادی در اثری به‌ نام‌ زندگی و آثار شیخ‌ ابوالحسن‌ بستی، در تهران‌ (1364ش‌) به‌ چاپ‌ رسیده‌ است‌.

مآخذ

ابن‌اثیر، علی، اللباب‌، بیروت‌، دارصادر؛
ابن‌ ندیم‌، الفهرست‌؛
اسفراینی، عبدالرحمان‌، «پاسخ‌ به‌ چند پرسش‌»، همراه‌ كاشف‌ الاسرار، به‌ كوشش‌ هرمان‌ لندلت‌، تهران‌، 1358ش‌؛
اصطخری، ابراهیم‌، مسالك‌ و ممالك‌، ترجمۀ كهن‌ فارسی، به‌ كوشش‌ ایرج‌ افشار، تهران‌، 1347ش‌؛
بخاری، باقر، جواهر الاولیاء، به‌ كوشش‌ غلام‌ سرور، اسلام‌آباد، 1396ق‌ / 1976م‌؛
برتلس‌، ی. ا.، تصوف‌ و ادبیات‌ تصوف‌، ترجمۀ سیروس‌ ایزدی، تهران‌، 1356ش‌؛
بستی، ابوالحسن‌، «در بیان‌ حقیقت‌ لااله‌ الاالله‌»، زندگی و آثار شیخ‌ ابوالحسن‌ بستی (نكـ: هم، پورجوادی)؛
پورجوادی، نصرالله‌، زندگی و آثار شیخ‌ ابوالحسن‌ بستی، تهران‌، 1364ش‌؛
همو، «ملاحظاتی دربارۂ نصایح‌ نظامیه‌»، معارف‌، 1364ش‌، شمـ 3؛
جامی، عبدالرحمان‌، نفحات‌الانس‌، به‌ كوشش‌ محمود عابدی، تهران‌، 1370ش‌؛
حاكم‌ نیشابوری، محمد، تاریخ‌ نیشابور، ترجمۀ محمد بن‌ حسین‌ خلیفۀ نیشابوری، به‌ كوشش‌ محمدرضا شفیعی كدكنی، تهران‌، 1375ش‌؛
سمعانی، عبدالكریم‌، التحبیر، به‌ كوشش‌ منیره‌ ناجی سالم‌، بغداد، 1395ق‌ / 1975م‌؛
سهلجی، محمد، «النور من‌ كلمات‌ ابی طیفور»، همراه‌ شطحات‌ الصوفیة، به‌ كوشش‌ عبدالرحمان‌، بدوی، كویت‌، 1978م‌؛
صریفینی، ابراهیم‌، تاریخ‌ نیسابور (منتخب‌ السیاق‌ عبدالغافر فارسی)، به‌ كوشش‌ محمدكاظم‌ محمودی، قم‌، 1403ق‌؛
عین‌القضات‌ همدانی، تمهیدات‌، به‌ كوشش‌ عفیف‌ عسیران‌، تهران‌، 1341ش‌؛
همو، نامه‌ها، به‌ كوشش‌ عفیف‌ عسیران‌ و علینقی منزوی، تهران‌، 1362ش‌؛
غزالی، احمد، سوانح‌، به‌ كوشش‌ هلموت‌ ریتر، تهران‌، 1368ش‌؛
قرآن‌ كریم‌؛
كاشفی، علی، رشحات‌ عین‌الحیات‌، به‌ كوشش‌ علیاصغر معینیان‌، تهران‌، 1356ش‌؛
مجمع‌الشعراء، جنگ‌ خطی شمـ 2448 كتابخانۀ مركزی دانشگاه‌ تهران‌؛
مركزی، میكروفیلمها؛
معصوم‌ علیشاه‌، محمد معصوم‌، طرائق‌ الحقائق‌، به‌ كوشش‌ محمد جعفر محجوب‌،تهران‌، 1318ش‌؛
میبدی، احمد، كشف‌ الاسرار، به‌ كوشش‌ علی اصغر حكمت‌، تهران‌، 1357ش‌؛
نجم‌الدین‌ رازی، عبدالله‌، مرصادالعباد، به‌ كوشش‌ محمد امین‌ ریاحی، تهران‌، 1352ش‌؛
همو، مرموزات‌ اسدی، به‌ كوشش‌ محمدرضا شفیعی كدكنی، تهران‌، 1352ش‌؛
هندوشاه‌ بن‌ سنجر، تجارب‌ السلف‌، به‌ كوشش‌ عباس‌ اقبال‌ آشتیانی، تهران‌، 1357ش‌؛
یاقوت‌، بلدان‌؛
همو، المشترك‌، به‌ كوشش‌ ووستنفلد، گوتینگن‌، 1846م‌؛
یوسف‌ اهل‌، جلال‌الدین‌، فرائد غیاثی، به‌ كوشش‌ حشمت‌ مؤید، تهران‌، 1358ش‌؛
نیز:

Landolt, H., introd. Kashif al-Asrar (vide: PB, Isfarayini);
Le Strange, G., The Lands of the Eastern Caliphate,
London, 1966;
Trimingham, J.S., The Sufi Orders in Islam,
Oxford, 1971.

نجیب‌ مایل‌ هروی

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 3  صفحه : 324
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست