responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 3  صفحه : 215

ابوسلیمان دارانی


نویسنده (ها) :
غلامعلی آریا
آخرین بروز رسانی :
چهارشنبه 21 خرداد 1399
تاریخچه مقاله

اَبوسُلِیمْانِ دارانی، عبدالرحمن بن احمد بن عطیۀ عنسی دارانی، از عرفای سدۀ 2-3 ق. برخی نیز او را با انتساب به نام جدش، عبدالرحمن بن عطیه گفته‌اند (سلمی، 68؛ انصاری، 39). او را از آن جهت عنسی گفته‌اند كه منسوب است به بنی عنس بن مالك از قبالیل یمن (سمعانی، 9 / 395؛ ابن‌خلكان، 3 / 131). وی در حدود سال 140 ق متولد شد (ذهبی، 10 / 182). مولد ومنشأ او قریۀ داریا از قراء دمشق بوده (خولانی، 107؛ سلمی، همانجا؛ ابونعیم، 9 / 254) و به همین جهت به دارانی شهرت یافته است، گرچه این نسبت در لغت برخلاف قیاس است (یافعی، مرآة، 2 / 30؛ یاقوت، 2 / 536؛ ابن خلكان، همانجا). برخی گفته‌اند كه اصل وی از واسط عراق بوده، ولی در دمشق اقامت داشته است (ابن ابی حاتم، 2(2) / 214؛ یاقوت، همانجا؛ ابن عساكر، 9 / 823).
ابوسلیمان از عبدالواحد بن زید، سفیان ثوری، ربیع بن صبیح و دیگر عراقیان حدیث روایت كرده (ابن‌ابی‌حاتم، همانجا؛ سلمی، 69؛ سمعانی، 5 / 271؛ ابن عساكر، ذهبی، همانجاها) و گفته‌اند كه با بایزید بسطامی هم مكاتبه داشته است (میبدی، 6 / 91). از معاصران او می‌توان ابوجعفر معروف به ابن فرجی و نیز معروف كرخی را كه مصاحب وی بود، نام برد (نك‌ : سلمی، 78؛ انصاری، 247). از خویشان وی برادرش داوود بن احمد (عین القضاة، 24؛ جامی، 40؛ ابن ملقن، 393) و فرزندش سلیمان (انصاری، 40؛ یاقوت، همانجا) را می‌توان یاد كرد كه هر دو از مشایخ بزرگ شام بوده‌اند.
از جملۀ كسانی كه از ابوسلیمان روایت كرده‌اند، شاگردش احمد بن ابی الحواری و حمید بن هشام عنسی و عبدالرحیم بن صالح را می‌توان نام برد (سلمی،‌؛ خولانی، 110، 112؛ سمعانی، ذهبی، همانجاها).
وی ظاهراً برای استماع حدیث به عراق سفر كرده است (یاقوت، سمعانی، همانجاها) و در یكی از سفرهایش كه در حدود سال 203 ق بوده، مدتی در بغداد اقامت داشته است (خطیب، 10 / 248؛ ابن عساكر، 9 / 825). گفته‌اند كه وی در عراق عابدتر بوده و در شام عارف‌تر (انصاری، همانجا؛ خطیب، 10 / 249؛ ابن جوزی، صفة، 4 / 224). وی به مكه نیز سفر كرده است (ابن ابی حاتم، همانجا؛ یافعی، روض الریاحین، 142، 444). گفته‌اند كه چون ابوسلیمان مدعی دیدار و گفت‌وگو با فرشتگان بوده، مردم دمشق او را از آن شهر اخراج كردند، ولی دوباره او را به شهر بازگرداندند (ابن عساكر، 9‌ / 841؛ ابن شاكر، 7 / 224؛ ابن‌ كثیر، 10 / 270).
در تاریخ وفات او بین 204 تا 235 ق اختلاف است (نك‌ : ابن عساكر، 9 / 842؛ ابن كثیر، همانجا). وی در قریۀ داریا مدفون شد و برگور او بنایی بوده و موقوفاتی داشته است (همانجا) و در عهد یاقوت هم، مزارش معروف بوده است (یاقوت، همانجا).
روش ابوسلیمان در تصوف، متابعت دقیق از قرآن و سنت بود،‌چنانكه هیچ فكر یا عملی را نمی‌پذیرفت، مگر اینكه با دو شاهد عادل یعنی كتاب وسنت منطبق باشد (سراج، 104؛ سلمی، 70؛ قشیری، ترجمه، 41؛ ابن‌كثیر، 10 / 267). در ریاضت و كم‌خوری به جایی رسیده بود كه او را «بندار الجائیعن» لقب داده بودند (مستملی، 1 / 207؛ عطار،‌ 276). به گفتۀ او «جوع» ذخیره‌ای از خزاین خداوند است و جز به محبان خاص عطا نمی‌گردد (سراج، ‌202؛ خطیب، 10 / 250؛ نیز نك‌ : ابونعیم، 9 / 259؛ قشیری، الرسالة، 142؛ ابن عساكر، 9 / 827). وی خوف را برتر از رجا می‌دانست و می‌گفت كه اگر رجا برخوف غالب شود، وقت آشفته و تباه می‌گردد (سلمی، 69؛ هجویری، 139؛ قشیری، همان، 127- 128). ترك دنیا و خواسته‌های آن شرط كمال است و هر چیز كه انسان را به خود مشغول دارد، ‌او را از خدا دور می‌سازد. از این رو هر كس كه وجه تعیش طلب كند، یا زن خواهد، یا به نوشتن حدیث مشغول شود، میل به دنیا دارد (مكی، 1 / 319؛ غزالی، 2 / 443؛ سهروردی،‌ 86؛ ابن جوزی، تلبیس، 209). وی نسبت به تشكیل خانواده و داشتن فرزند نیز نظر خوشی نداشت و می‌گفت هر كس فرزند بخواهد، نادان است، زیرا فرزند انسان را از عبادت خداوند دور می‌دارد (همان، 210) و اگر دوستی دنیا در دل قرار گرفت، دوستی آخرت از دل برود (سلمی، 70؛ قشیری، همان، 411).
وی مقامات را بر 3 نوع می‌دانست: زهد، ورع و رضا (مكی، 2 / 87) و اساس اعمال سالك را نیز بر 4 ركن، خوف، رجا، تعظیم و حیا (سهروردی، 189؛ كاشانی، 421). ابوسلیمان با سماع چندان موافق نبود و می‌گفت هركه از آواز خوش از جای درآید، دل او ضعیف بود و باید آن را مداوا كرد. چنین كسی چون كودكی است كه به آواز خوش او را می‌خسبانند (قشیری، همان، 348؛ ابن ملقن، 387). در نظر او هر چه در دل نباشد، به سماع نیز پیدا نشود (باخرزی، 2 / 185).

مآخذ

ابن ابی حاتم، عبدالرحمن، ‌الجرح و العتدیل، بیروت، 1953 م؛
ابن جوزی، ‌عبدالرحمن بن علی، تلبیس ابلیس، ترجمۀ علیرضا ذكاوتی، تهران، 1368 ش؛
همو، صفة الصفوة، به كوشش محمود فاخوری، بیروت، 1406 ق / 1986 م؛
ابن خلكان، وفیات؛
ابن شاكر كتبی، محمد، فوات الوفیات، به كوشش احسان عباس، بیروت، 1974 م؛
ابن‌عساكر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، دمشق، دارالبشیر؛
ابن كثیر، البدایة؛
ابن ملقن، عمر بن علی، طبقات الاولیاء، به كوشش نورالدین شربیه، بیروت، 1406 ق / 1986 م؛
ابونعیم اصفهانی، ‌احمد بن عبدالله، حلیةالاولیاء، بیروت، 1387 ق / 1967 م؛
انصاری هروی، خواجه عبدالله، طبقات الصوفیه، به كوشش عبدالحی حبیبی، كابل، 1341 ش؛
باخرزی، یحیی، اورادلاحباب و فصوص الآداب، به كوشش ایرج افشار، تهران، 1345 ش؛
جامی، عبدالرحمن بن احمد، نفحات الانس، به كوشش مهدی توحیدی‌پور، تهران، 1336 ش؛
خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، قاهره، 1349 ش؛
خولانی، عبدالجبار، تاریخ داریا، به كوشش سعید افغانی، دمشق، 1975 م؛
ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، به كوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، 1406 ق / 1986 م؛
سراج طوسی، عبدالله بن علی، اللمع فی التصوف، به كوشش نیكلسون، لیدن، 1914 م؛
سلمی، محمد بن حسین، طبقات الصوفیة، به كوشش پدرسن، لیدن، 1960 م؛
سمعانی، ‌عبدالكریم بن محمد، الانساب، حیدرآباد دكن، 1385 ق / 1966 م؛
سهروردی، عمر بن محمد، عوارف المعارف، به كوشش قاسم انصاری، تهران، 1364 ش؛
عطار نیشابوری، فریدالدین، تذكرة الاولیاء، به كوشش محمد استعلامی، تهران، 1366 ش؛
عین القصاة همدانی، عبدالله بن محمد، رسالة شكوی الغریب، ‌به كوشش عفیف عسیران، تهران، 1382 ق / 1962 م؛
عزالی، محمد بن محمد، كیمیای سعادت، به كوشش حسین خدیوجم، تهران، 1361 ش؛
قشیری، عبدالكریم، ترجمۀ رسالۀ قشیریه از ابوعلی حسن بن احمد عثمان، به كوشش بدیع الزمان فروزانفر، تهران، 1361 ش؛
همو، الرسالة القشیریة، به كوشش معروف زریق و علی عبدالحمید بلطه‌جی، بیروت، 1408 ق / 1988 م؛
كاشانی، محمود بن علی، مصباح الهدایة و مفتاح الكفایة، به كوشش جلال‌الدین همایی، تهران، 1323 ش؛
مستملی بخاری، اسماعیل بن محمد، شرح التعرف لمذهب التصوف، به كوشش محمد روشن، تهران، 1363 ش؛
مكی، محمد بن علی، قوت القلوب، قاهره، مكتبة البالی الحلبی؛
میبدی، ابوالفضل، كشف الاسرار وعدة الابرار، ‌به كوشش علی اصغر حكمت، تهران، 1361 ش؛
هجویری، علی بن عثمان، كشف المحجوب، به كوشش ژوكوفسكی، تهران، 1358 ش؛
یافعی، عبدالله بن اسعد، روض الریاحین فی حكایات الصالحین، ‌قبرس، مؤسسة عمادالدین؛
همو، مرآة الجنان، حیدرآباد دكن، 1338 ق؛
یاقوت، ‌بلدان.

غلامعلی آریا

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 3  صفحه : 215
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست