responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 2  صفحه : 60

حزین لاهیجی


نویسنده (ها) :
معصومه سالک
آخرین بروز رسانی :
سه شنبه 5 آذر 1398
تاریخچه مقاله

حَزینِ لاهیجی، محمـدعلـی (27 ربیع‌الآخر 1103-11 جمادی الاول 1180 ق / 8 ژانویۀ 1692-15 اکتبر 1766 م)، شاعر پارسی زبان و تاریخ نگار ایرانی. او در اصفهان به‌دنیا آمد (حزین، تاریخ، 9)، اما موطن اصلی خاندان حزین آستارا بود. جد هشتم وی آستارا را ترک کرد و در لاهیجان سکنا گزید و از آن زمان به‌بعد، این شهر مسکن همیشگی ایشان شد (همان، 3). نسبت حزین با 16 واسطه به عارف بزرگ سدۀ 7 ق / 13 م شیخ ابراهیم زاهد گیلانی می‌رسد (نک‌ : همانجا؛ شفیق، 86).
پدر حزین در سن 20 سالگی با هدف تحصیل به اصفهان عزیمت کرد و در آنجا با دختر حاجی عنایت‌الله اصفهانی ــ که از پارسایان روزگار خویش بود ــ ازدواج کرد. حاصل این ازدواج 4 پسر بود که حزین نخستین آنها به‌شمار می‌رفت (حزین، همان، 6 -7).
پدر حزین مردی عارف و فاضل بود. وی کتابخانه‌ای داشت مشتمل بر 000‘5 جلد کتاب که اغلب آنها را حاشیه‌نویسی کرده بود (همان، 6). او از نخستین مربیان حزین به‌شمار می‌آید. محمدعلی تحصیلاتش را در کنار پدر، و از سن 4 سالگی آغاز کرد. در مدت دو سال، خواندن و نوشتن را آموخت و در 8 سالگی فن تجوید را در محضر ملک حسین قاری اصفهانی فراگرفت (همان، 10). وی دیگر علوم روز، مانند فقه، حدیث، ریاضی و طب را هم فرا گرفت. مهم‌ترین استادان او عبارت بودند از: شیخ خلیل‌الله طالقانی، مولانا شاه محمدشیرازی، میرزا قوام‌الدین محمد سیفی قزوینی و محمد مسیح بن اسماعیل فسائی (همان، 11؛ نیز نک‌ : سالک، 45- 46).
وی پس از فراگیری علوم معمول دوران خویش، به تحقیق در ادیان و سایر فرق اسلامی علاقه‌مند شد. او با دانشمندان و کشیشان مسیحی آشنا گشت و انجیل را از خلیفه آوانوس و کتاب مقدس را از شعیب یهودی آموخت (حزین، همان، 28؛ سالک، 58). حزین در بیضای فارس با یکی از دانشمندان زردشتی ملاقات کرد و از طریق او با عقاید و تعالیم دین زردشت آشنا شد و سپس به مطالعه پیرامون اختلاف فرقه‌های مختلف اسلامی پرداخت (حزین، همان، 41؛ سالک، همانجا).
حزین را به‌حق می‌توان یکی از روشنفکران سدۀ 12 ق / 18 م به‌شمار آورد. او آموزش را در کنار پدری آغاز کرد که خانه‌اش محل تجمع متفکران زمان خویش بود. وی بسیاری از شاعران و عالمانی که در تذکرة‌ المعاصرین نامشان را آورده است، در خانۀ پدری ملاقات کرد. بی‌شک این دیدارها و تلاقی افکار در شکل‌گیری شخصیت و روحیۀ متفاوت او تأثیر بسزایی داشت (نک‌ : همو، 30).
حزین پدرش را در 1127 ق / 1715 م از دست داد و سال بعد از آن نیز مادرش درگذشت (حزین، همان، 49). دو برادر جوانش نیز در 1134 ق / 1722 م درگذشتند. او در محاصرۀ اصفهان، بسیاری از دوستانش را از دست داد و کلیۀ دارایی و کتابخانه‌اش به تاراج رفت (همان، 55) و سرزمین اجدادی‌اش که به آن دلبستگی فراوان داشت، از سوی نیروهای بیگانه مورد تهاجم قرار گرفت (همان، 59، 60، 67، 68، 72، 73، 74، 76، 77) و پادشاهی صفویه که پشتیبان او بود، به دست نادرشاه منقرض شد. این همه، مسبب بی‌خانمانی و آوارگی او ست که 10 سال به درازا کشیده شد (ختک، 123-124).
حزین پیش از سقوط اصفهان از شهرهای خراسان، فارس، آذربایجان و عراق عجم دیدار کرده، و در محرم 1145 به زیارت مکۀ معظمه نایل شده بود (حزین، همان، 95). او پس از سقوط اصفهان، در 10 رمضان 1146 ق / 3 فوریۀ 1734 م با یک کشتی که عازم سواحل سند بود، ایران را ترک کرد (همان، 110). دلایل متعددی برای مهاجرت وی به هندوستان ذکر شده است که مهم‌ترین آنها عبارت‌اند از: 1. فرار از اتهام شرکت در شورش لار که منجر به قتل ولی محمدخان شاملو نمایندۀ حکومتی نادرشاه شده بود؛ 2. از دست دادن ثروت پدری؛ 3. کسب درآمد و گذران معیشت.
او در آغاز شوال 1146 به شهر تته رسید (همانجا). برای سال ورود حزین به هند، سال 1147 ق نیز ذکر شده است که تاریخ 1146 ق صحیح‌تر به‌نظر می‌رسد. او بیشتر از دو ماه در تته اقامت نکرد و سپس با قایق این شهر را ترک کرد (همان، 111). حزین پس از گذر از سویستان به خداآباد رسید و بعد از یک اقامت 7 ماهه در این شهر با قایق از خداآباد عازم بهگر شد و در جمادی‌الاول 1147 / سپتامبر 1734 به این شهر رسید و در شعبان همان سال به دهلی رفت و بر سر راه خود مدت دو سال در ملتان اقامت کرد (تا شعبان 1149) و بعد از آن به لاهور رفت (نک‌ : همان، 111-112).
حزین که به‌سبب نفرت از شهر دهلی، در ذیحجۀ 1149 / آوریل 1737 به امید بازگشت به خراسان از دهلی عازم لاهور شده بود، 3 ماه در این شهر ماند و مجدداً به دهلی برگشت و بعد از یک‌سال اقامت، دوباره عازم لاهور شد. در شهر لاهور بود که خبر ورود ارتش قزلباش و تسخیر قلعۀ قندهار و در پی آن شکست افغانها را شنید (ختک، 90؛ اکرم، 20). زکریا خان فرماندار لاهور، در پی آزار حزین برآمد، اما حسن قلی‌خان کاشی، برادر واله داغستانی و سفیر محمدشاه در پیشگاه نادرشاه افشار با همراه داشتن نامه‌ای از برادرش واله او را در حفاظت کامل به دهلی بازگرداند (ختک، 92 ؛ عبدالحی، 6 / 333، 334؛ اکرم، همانجا). او چندی در خانۀ قزلباش‌خان امید به‌طور پنهانی زندگی کرد و بعد از مدتی به همراه دو یا 3 خدمتکار از همه کناره گرفت و انزوا گزید (حزین، همان، 129-130). حزین در 1161 ق / 1748 م، دهلی را به قصد اکبرآباد ترک کرد و بعد از چند روز اقامت تصمیم گرفت به بنگال برود و با این هدف در همان سال به محمودآباد بنارس رفت (آزاد، 225).
در کتابخانۀ ایالت رامپور، بیاضی از حزین نگهداری می‌شود که در 1161 ق نوشته شده است. این مدرک دلیل قاطعی برای اثبات حضور او در بنارس است (ختک، 93). حزین بنا به خواهش راجه‌رام ناراین متخلص به موزون، فرماندار عظیم‌آباد، به این شهر رفت، ولی به‌علت نامناسب بودن شرایط آب و هوایی، بسیار زود این شهر را ترک کرد. البته در فواصل زمانی مختلف به عظیم‌آباد رفت و آمد می‌کرد (همانجا).
وی بعد از مدتی اندیشۀ رفتن به بنگال را رها کرد و در 1163 ق از عظیم‌آباد به بنارس بازگشت و در این شهر ماندگار شد (همو، 95؛ اکرم، همانجا). حزین بعد از تصمیم به اقامت دائمی در بنارس، به خرید زمینی ناهموار و بی‌آب و علف ــ که به فاطمیان معروف بود ــ اقدام کرد. او برای آباد کردن آنجا، بخشی را به زراعت و قسمتهای دیگر را به خانه، باغ و مسجد و مقبرۀ خود اختصاص داد.
در طول اقامت حزین در هند (1146-1180 ق / 1733- 1766 م)، شاعران طراز اول این کشور بسیاری از سروده‌های او را از بر داشتند و اشعارشان را برای اصلاح نزد او می‌بردند و حزین اشعار آنان را استادانه و به‌گونه‌ای که بر زیبایی آنها بیفزاید، اصلاح می‌کرد (حزین، تذکرة ... ، 107؛ شفیعی، 104).
به‌عللی ناشناخته، حزین در سالهای اقامتش در دهلی (1149-1161 ق / 1736- 1748 م) هجویه‌هایی بسیار تند علیه مردم هند سرود (ختک، 124) و این امر سبب آن شد تا شاعران آن دیار نیز به دفاع شاعرانه برخیزند و با سرودن جوابیه‌هایی به دفاع از خود پردازند (واله، 1 / 634؛ میرحسین دوست، 106؛ احمدعلی، 1 / 804). مردم کشمیر نیز با اشعار ملا ابوالحسن بن‌ علی کشمیری معروف به ملا ساطع از حزین انتقام گرفتند. شاعر دیگر کشمیری، رام پندت لکهنویی معروف به زیرک، حزین را هجو کرد (ختک، 125-126). یکی دیگر از منتقدان اشعار حزین، سراج‌الدین علی‌خان آرزو ست که هیچ‌گاه از انتقاد حزین دست برنداشت و کتاب تنبیه ‌الغافلین را علیه او نوشت. خان آرزو در این کتاب به 400 بیت از اشعار حزین که در دیوان چهارم او آمده است، اشاره می‌کند و ضمن برشمردن خطاهای حزین چنین اظهارنظر می‌کند که اشعار مورد بررسی او یا ناقص است و یا نامربوط و آشفته کـه در آنها سنتهای معمول ادبـی رعایت نشده است (نک‌ : سراسر اثر؛ اکرم، 44- 45).

آثـار

از دهها اثر مکتوب وی تنها 68 اثر برجای مانده است و بقیه در تهاجم افغانها به اصفهان در 1134 ق / 1722 م و غارت کتابخانۀ وی از بین رفت. مشهورترین آثار وی عبارت‌اند از:
1. تاریخ. این کتاب شرح زندگانی او ست که از نظر تاریخی هم دارای اهمیت است. گزارشی از احوال سیاستمداران، فقیهان و شاعران زمـان وی، به ایـن اثر ارزش ویژه‌ای بخشیده است (نک‌ : سراسر اثر؛ نیز براون، IV / 278).
2. تذکرة ‌المعاصرین، شامل شرح زندگانی یک صدتن از علما و شعرای معاصر حزین که به‌هنگام اقامت در هندوستان در 1165 ق / 1752 م نوشته است. چون هدف از تدوین این کتاب، ضبط اسامی شاعران هم‌عصر مؤلف بوده، تاریخ ولادت او، یعنی 1103 ق مبدأ نگارش این اثر قرار گرفته است (ص 23). این تذکره یک مقدمه و دو بخش دارد: بخش نخست، زندگینامۀ 20 تن از عالمان در قالب نثری مصنوع، متکلف و منشیانه است (نک‌ : ص 99، 102، 103، 112، 116، 119، 120، 121، 123، 125، 126)؛ بخش دوم، شرح حال شاعران معاصر مؤلف با عبارات ساده است (نک‌ : سراسر اثر). در مقدمۀ این اثر تعریف و استنباط مؤلف از شعر و ویژگیهای آن و نیز انتقاد از شیوۀ کار تذکره‌نویسان بیان شده است (ص 91-94). گفتنی است که عبارات به‌کار رفته در نقد شعر هر یک از شاعران، آن‌چنان مشابه و تکراری است که گویی مؤلف هدفی جز پر کردن سطور نداشته است (نک‌ : ص 194، 198، 199، 202، 207، 219، 222، 227). در این تذکره، تنها شعرِ تعداد کمی از شاعران مورد ستایش قرارگرفته و با عبارات گسترده و متفاوت‌تری وصف شده‌اند (ص 147، 157، 187). بااین‌همه، به‌رغم انتقاد مؤلف از دیگر تذکره‌نویسان، چنین می‌نماید که آوردن نام برخی از افراد در این تذکره، جز به سبب سابقۀ دوستی با مؤلف نبوده است (نک‌ : ص 187).
3. سفینه، که سال تألیف آن معلوم نیست. در این کتاب نام و منتخباتی از 107 شاعر به‌ترتیب الفبا ا‌ز روی حرف اول اسم یا تخلص شاعر آمده است (مشار، فهرست ... ، 3 / 3016-3017؛ نیز نک‌ : سالک، 74).
4. دیوان اشعار، که شامل قصاید، غزلیات، مثنویها، رباعیات، شعرهای متفرقه و ابیات پراکنده، قطعه‌ها و ترکیب‌بند است. این اثر خود به 5 قسمت یا 5 دیوان تقسیم می‌گردد (حزین، تاریخ، 15؛ نک‌ : سالک، 64). تدوین نخستین دیوان در آغاز جوانی شاعر و در پی شکسته شدن دستش صورت گرفت (حزین، همان، 31؛ سالک، همانجا). حزین دومین دیوان خود را بعد از بازگشت از شیراز و اقامت در اصفهان تدوین کرد و آن را تذکرة ‌العاشقین‌ نامید (حزین، همان، 48). سومین دیوان را به هنگام اقامت در شیراز و بعد از مرگ پدر (همان، 50)، و چهارمین را به هنگام اقامت در مشهد ــ که مقارن با حضور شاه‌طهماسب در این شهر بود ــ تدوین کرد. کلیات حزین که در کانپور و لکهنو چاپ شده است، در اصل مشتمل بر همین دیوان چهارم است (همان، 79؛ مشار، مؤلفین ... ، 4/103-104). پنجمین دیوان را به هنگام اقامت در هند جمع‌آوری کرد و به این نکته در مقدمۀ تذکرة‌ المعاصرین اشاره دارد. نسخه‌ای از این دیوان که در 1155 ق/ 1742 م تدوین شده، برجای مانده است (نک‌ : حزین، تذکرة، 88-95؛ ریو، II/715 ؛ نیز سالک، همانجا). .
حزین یکی از آخرین بازماندگان پیرو سبک هندی یا اصفهانی است، چرا که بعد از او، مکتب بازگشت ادبی جایی برای تداوم این شیوه باقی نگذاشت. شعر فارسی در این دوره، بنا بر دلایل اجتماعی و سیاسی از بزرگ‌ترین امتیاز خود که آمیختگی آن با اندیشه‌های عرفانی است، تهی می‌شود و هیچ نشانه‌ای از لطافت و زیبایی عارفانه‌ای که در شعر شاعرانی همچون حافظ، مولانا، سعدی و عراقی موج می‌زند، احساس نمی‌شود (شفیعی، 108؛ سالک، 60 -61). اما حزین در پرتو استقلال فکری و ذوقی خود از تأثیرپذیری معیارهای هنری غالب زمانۀ خود برکنار ماند و شعرش را با اندیشه‌های عارفانه و عاشقانه آراست. او در شیوۀ غزل‌سرایی، پیرو بزرگانی همچون حافظ، سعدی، مولوی و جامی است، اما در سرایش قصیده ــ که در آن صرفاً به مداحی خاندان اهل بیت (ع) پرداخته ــ از سبک خاقانی پیروی کرده است (نک‌ : دیوان، 552 -562، 567 -595؛ خوشگو، 291-292). وی در اشعارش از واژگان و شیوۀ بیان خاص آن ــ که معروف به سبک هندی است ــ استفاده کرده است (نک‌ : شفیعی، 109). از نکات برجستۀ شعر وی، روانی و مأنوس بودن تخلیل او ست. وقتی غزلیاتش را می‌خوانیم با آن مأنوسیم و به‌دنبال کشف معما نمی‌رویم. تصاویر شعری او نیز به همان زیبایی شعر شاعران سبک عراقی است (همو، 110).
در دورانی که حزین می‌زیست، از نظر آراء علمی، کلامی، فلسفی و منطقی هیچ نظریۀ جدیدی پدید نیامد و کار تحقیق به شرح و حاشیه‌نویسی و تکرار عقاید گذشتگان بسنده شد. با این حال، اظهارنظرهای وی در زمینۀ مسائل تاریخی بسی فراتر از افکـار و اندیشه‌های زمانـۀ او ست (نک‌ : سالک، 57؛ نیز صفا، 5 / 229 بب‌ ). حزین دربارۀ سقوط اصفهان در 1134 ق به دست افغانها، با تمام مهر و علاقه‌ای که به خاندان صفوی داشت، نادانی و تن‌پروری این سلسله را باعث بروز این فاجعه دانست (تاریخ، 52).
حزین در پرتو اندیشۀ روشن و معاشرت گسترده با همۀ اقشار مردم اعم از رعیت، سپاهی، فرماندهان و شاهزادگان کشور خود و سایر ممالک هم‌جوار به این نتیجه رسیده بود که هیچ‌کدام از پادشاهان و فرماندهان لشکری که او با آنها ملاقات کرده بود، لیاقت رهبری مردم خویش را ندارند، مگر بعضی از فرماندهان ممالک اروپایی که در شیوۀ مملکت‌داری و تأمین زندگی مردم و اجرای قوانین، از شاهزادگان و فرماندهان شرقی لایق‌ترند (همان، 93).
حزین روزهای پایانی عمر را در عزلت کامل گذراند. وی سرانجام در 1180 ق در محلۀ کچی‌سرای درگذشت و در باغ بی‌بی‌فاطمه و در مقبره‌ای که در زمان حیات خود بنا کرده بود، به خاک سپرده شد (نک‌ : شفیق، 87؛ سالک، 47 بب‌ ‌).

مآخذ

آرزو، علی‌خان، تنبیه‌ الغافلین، به‌کوشش محمد اکرم، لاهور، 1360 ش؛
آزادبلگرامی، میرغلامعلی، مآثر الکرام (سرو آزاد)، به‌کوشش مولوی عبدالحق، حیدرآباد دکن، 1913 م؛
احمدعلی هاشمی سندیلوی، مخزن الغرائب، به‌کوشش محمدباقر، لاهور، 1968 م؛
اکرم، محمد، مقدمه بر تنبیه الغافلین (نک‌ : هم‌ ، آرزو)؛
حزین لاهیجی، محمدعلی، تاریخ، اصفهان، 1332 ش؛
همو، تذکرة ‌المعاصرین، به‌کوشش معصومه سالک، تهران، 1374 ش؛
همو، دیوان، به‌کوشش ذبیح‌الله صاحبکار، تهران، 1374 ش؛
خوشگو، بندرابن داس، سفینۀ خوشگو، به‌کوشش عطاء الرحمان کاکوی، پتنه، 1959 م؛
سالک، معصومه، مقدمه بر تذکرة ‌المعاصرین (نک‌ : هم‌ ، حزین لاهیجی)؛
شفیعی کدکنی، محمدرضا، شاعری در هجوم منتقدان، تهران، 1375 ش؛
شفیق، لچهمی نراین، شام غریبان، به‌کوشش محمد اکبر الدین صدیقی، کراچی، 1977 م؛
صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، 1363 ش؛
عبدالحی، نزهة ‌الخواطر، به‌کوشش محمد عبدالمعیدخان، حیدرآباد دکن، 1962 م؛
مشار، خانبابا، فهرست کتابهای چاپی فارسی، تهران، 1350-1355 ش؛
همو، مؤلفین کتب چاپی فارسی و عربی، تهران، 1342 ش؛
میرحسین دوست سنبهلی، تذکرۀ حسینی، لکهنو، 1292 ق؛
واله داغستانی، علیقلی، ریاض الشعراء، به‌کوشش محسن ناجی نصرآبادی، تهران، 1384 ش؛
نیز:

‌Browne, E. G., A Literary History of Persia, Cambridge, 1969;
Khatak, S. Kh., Shaikh Muḥammad ʿAlī Ḥazīn, His Life, Times and Works, Lahore, 1944;
Rieu, Ch., Catalogue of the Persian Manuscripts in the British Museum, Oxford, 1966.

معصومه سالک

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 2  صفحه : 60
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست