responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 2  صفحه : 49

حبیب اصفهانی، میرزا

نویسنده (ها) : علی میرانصاری

آخرین بروز رسانی : دوشنبه 4 آذر 1398 تاریخچه مقاله

حَبیبِ اِصْفَهانی، میرْزا، یا حبیب‌الله اصفهانی (۱۲۵۱- ذیقعدۀ ۱۳۱۰ ق / ۱۸۳۵- مۀ ۱۸۹۳ م)، فرزند اسدالله، ادیب، شاعر، مترجم، از پیشگامان تجدد ادبی ایران، و اندیشمندِ وابسته به حوزۀ روشنفکری استانبول که پیش از مشروطه، با محوریت روزنامۀ اختر در آن شهر شکل‌گرفته‌بود.

مهم‌ترین منابعی که دربارۀ سوانح زندگی میرزا حبیب سخن گفته‌اند، عبارت‌اند از: نوشته‌های سید احمد خان ملکِ ساسانی و حاجی محمدعلی پیرزاده که هر دو در استانبول بـا وی ملاقات ـ داشته‌اند، روزنامۀ اختر که حبیب اصفهانی در طول ۱۸ سال با آن همکاری‌داشته‌است، و مطالبی که یکی از معاصران میرزا حبیب یعنی کمال اینال (۱۸۷۰-۱۹۵۷ م) درکتاب شاعران معاصر ترک، براساس یادداشتهای خودِ میرزا حبیب و نیز گفته‌های پسر او، کمال‌بیک نوشته‌است. ۳ منبع نخست، پایه و مایۀ بیشتر مراجعی است که به زندگی و آثار میرزا حبیب پرداخته‌اند. زندگی وی به دو دورۀ پیش از تبعید به استانبول و پس از آن، تقسیم‌می‌گردد:

 

الف ـ دورۀ پیش از تبعید به استانبول

(۱۲۵۱-۱۲۸۳ ق / ۱۸۳۵-۱۸۶۶م): مهم‌ترین نکات قابل اشاره در این دورۀ ۳۲ ساله تحصیلات میرزا حبیب و چگونگی تبعید او به استانبول است. منـابع موجود دربـارۀ بخش اول زندگی وی بـه کوتاهی سخن ـ گفته‌اند و همین اندازه روشن است که او در روستای بِن در چهارمحال، نزدیک شهرکُرد به دنیا آمد. از احوال پدرش نیز آگاهی چندانی در دست نیست، جز اینکه گفته‌می‌شود وی وابسته به طایفۀ علی‌بیگلو قره‌باغی بوده‌است. میرزا حبیب مقدمات علوم را در زادگاه خود فراگرفت؛ سپس در اصفهان بـه تحصیل ادامه ـ داد. گفته‌می‌شود وی در این زمان ظاهراً برای امرار معاش به کتابت هم مشغول‌بوده‌است؛ چنان‌که نسخه‌ای ازکتاب مفتاح الفلاح، به قلم او که در «ثمان و ستین مائتین بعد الف» (۱۲۶۸ق / ۱۸۵۱م)، یعنی در ۱۷سالگی، کتابت کرده، موجود است.

میرزا حبیب در این زمان، ظاهراً به‌سبب ناسازگاری فکری با پدر عازم تهران شد و به تکمیل تحصیلات خود پرداخت و حدود سال ۱۲۷۹ق / ۱۸۶۲م، راهی بغداد گردید و ۴ سال در آنجا توقف کرد. در این مدت به فراگیری فقه و اصول، و ادبیات عرب پرداخت. او پس از پایان تحصیلات خود در ۱۲۸۳ق / ۱۸۶۶م به ایران بازگشت و در تهران اقامت گزید (خان ملک، «میرزا حبیب ... »، ۷۳۲؛ دانش، ۲۷؛ افشار، «تازه‌ها ... »، ۵۷- ۵۸، ۵۹؛ کلباسی، ۴۲؛ اینال، II / 473).

سنجابی بدون مدرکی مشخص، مدعی است که میرزا حبیب در بغداد با محافل بابی در ارتباط بوده‌است (ص ۳۶). اقامت میرزا حبیب در تهران دیری نپایید و او مجبور به ترک ایران و تبعید خود خواسته در استانبول شد. رئیس‌نیا علت این امر را دستگیری روشنفکران ایرانی «در جریان برچیدن بساط فراموش‌خانه» می‌داند (۱ / ۲۰۱-۲۰۲). این نظر نمی‌تواند درست باشد، زیرا حادثۀ مذکور ۵ سال پیش از تبعید میرزا حبیب به استانبول، یعنی در ۱۲۷۸ق / ۱۸۶۱م روی‌داده‌بود. برای تبعید او دو علت عمده برشمرده‌اند. خان ملک می‌گوید: «به تهمت اینکه در حق سپهسالار محمد خان صدراعظم هجو ساخته، قصد گرفتن و اذیت وی کردند. در سنۀ هزار و دویست و هشتاد و سه به ممالک روم گریخت و در دارالسعادۀ استانبول به دولت عثمانی التجاءبرد» (همانجا). اینال هم به نقل از دست‌نوشتۀ میرزا حبیب می‌گوید که پس از هجو صدراعظم مجبور به ترک ایران شد (همانجا). پیرزاده در این باب چنین اظهارنظر می‌کند: «در زمان ریاست میرزا محمد خان سپهسالار، چند نفررا به بدنامیِ دهری‌بودن از طهران نفی‌نمودند؛ از آن جمله میرزا حبیب نیز ازآن بدنامی از طهران فرارنموده، کم‌کم خود را به اسلامبول رسانیده ... » (۲ / ۹۵).

زندگی بعدی میرزا حبیب در دوران تبعید، به‌ویژه ارتباط نزدیک او با سفارت ایران در استانبول نشان داد سخن کسانی که سبب تبعید میرزا حبیب را هجو صدراعظم ذکرکرده‌اند، درست‌تر به نظر می‌رسد، زیرا، اولاً برای حکومت ناصرالدین شاه، هجو صدراعظم پذیرفته‌تر از اتهام دهری‌بودن به یک شخص به حساب می‌آمد؛ آن هم صدراعظمی که خودش اندکی پس از تبعید میرزا حبیب، یعنی در ۱۲۸۸ق، از طرف علمای تهران مانند ملاعلی کنی و سید صالح عرب، «ملحد و بی‌دین» نامیده شد، و از کار برکنار گردید (نک‌ : افشاری، ۱۹۰- ۲۰۹؛ بامداد، ۱ / ۴۰۷)؛ ثانیاً میرزا حبیب از روحیه‌ای طنزپرداز برخوردار بود و به تعبیر پیرزاده زبانش «میل به الفاظ هرزه و لغویات» داشت (۲ / ۹۷)؛ ثالثاً اتهام «دهری بودن»، به معنای تقابل عقیدتی با حکومت قاجار و شخص ناصرالدین شاه به شمار می‌رفت. اگر این سخن درست می‌بود، میرزا حبیب هیچ‌گاه نمی‌توانست در استانبول همنشین ۳ سفیر ایران، یعنی نمایندگان سیاسی حکومت قاجار شود، در تمامی مجامع و مناسبتهایی که سفارت برپامی‌ساخت، شرکت کند، اشعاری در مدح ناصرالدین شاه و همچنین سفیران ایران بسراید، و سرانجام آنکه از طرف دولت ایران، نشان شیر و خورشید هم دریافت دارد (نک‌ : ادامۀ مقاله).

 

ب ـ دورۀ پس از تبعید به استانبول

(۱۲۸۳-۱۳۱۰ ق / ۱۸۶۶-۱۸۹۲ م): زمانی که میرزا حبیب راهی استانبول شد، این شهر به دلایلی چون قرارگرفتن بر سر راه اروپا و آسیا، وجود اقلیتهای یونانی و ارمنی، آمدوشد بسیاری از سیاحان اروپایی بدانجا، و داشتن ارتباط گسترده با بسیاری از بنادر اروپایی مدیترانه، کانونی بود برای تجمع همۀ مسلمانان، ازجمله ایرانیان نواندیشِ گریخته از وطن، که خواهان آشنایی با تمدن جدید غربی بودند. افزون بر آن، ایشان دلایل خاص خود را نیز برای تجمع در استانبول داشتند. ازجمله اینکه ضمن نزدیک بودن به کشور خود از آزار دولت قاجاری هم درامان می‌بودند. مرکز عمدۀ ایرانیان در استانبول، در محلی به نام «خان والده» بود. شمار ایرانیانی را که در این زمان درآنجا اقامت گزیده بودند، تا ۰۰۰‘۱۴ تن تخمین‌زده‌اند. این افراد از لحاظ فرهنگی، طبقاتی و شغلی طیف وسیعی را تشکیل‌می‌دادند (بهنام، ۲۷۴-۲۷۶).

در چنین شرایطی میرزا حبیب وارد استانبول شد. گفته می‌شود او در حالی که جراحاتی بر پیکر داشت، همراه با پسرعمویش نصرالدین (ناصرالدین) شاهین وارد خاک عثمانی گردید (اینال، II / 433). او پس از ورود، تابعیت دولت عثمانی را پذیرفت و «صاحب مواجب و مرسوم» شد (پیرزاده، ۲ / ۹۵). اینال به نقل از پسر میرزا حبیب، چگونگیِ پذیرش تابعیت او را بدین‌گونه آورده است که سپهسالار توسط سفیر ایران، یعنی مشیرالدوله میرزا حسین خان قزوینی، مبلغ ۱۰۰ لیره برای کشتن میرزا حبیب تعیین‌کرده‌بود، اما میرزاحبیب با اخذ تابعیت عثمانی که با وساطت سفارت انگلیس صورت‌گرفت، از این خطر رهایی‌یافت و تحت حمایت صدراعظم علی‌پاشا قرارگرفت (II / 472).

سفیرانی که در این دوره به نمایندگی از ایران در استانبول به سر می‌بردند، به ترتیب عبارت بودند از: میرزا حسین خان قزوینی، مشیرالدوله (۱۲۷۵-۱۲۸۷ق / ۱۸۵۸-۱۸۷۰م)، حسنعلی خان گروسی، امیرنظام (۱۲۸۸-۱۲۹۰ق / ۱۸۷۱-۱۸۷۳م)، شیخ محسن خان معین‌الملک، مشیرالدوله (۱۲۹۰- ۱۳۰۸ق / ۱۸۷۳-۱۸۹۰م)، و میرزا اسدالله خـان نـاظم‌الدوله (۱۳۰۸-۱۳۱۲ق / ۱۸۹۰-۱۸۹۴م) (نک‌ : خان‌ملک، یادبودها ... ، ۲۴۰-۲۷۰). در این دوره و در شرایطی که سفارت ایران در استانبول و شخص سفیر، تقریباً بر تمامی امور اجتماعی و فرهنگی محافل ایرانی، اِشراف و حتى نفوذ داشت (نک‌ : همان، ۲۴۰- ۲۶۹)، برای نواندیشِ محافظه‌کاری مانند میرزا حبیب که ادامۀ حیاتِ فرهنگی و اجتماعی‌اش وابستگی تام به حضور فعال او در مجامع ایرانی داشت، بسیار مهم می‌نمود که رابطه‌ای حسنه با نمایندگان سیاسی ایران، به‌ویژه سفیر وقت داشته‌باشد. اما میرزا حبیب، به دلایلی که بدانها اشاره‌شد، مجبور بود خود را از سفارت و از شخص سفیر، میرزا حسین خان قزوینی (مشیرالدوله) که ۴ سال بعد (۱۲۸۷ق) مأموریتش پایان می‌پذیرفت، دور نگه‌دارد. با وجود این او یک بار برای ایجاد ارتباط با وی اقدام‌کرد، ولی ظاهراً با بی‌التفاتی سفیر روبه‌رو شد (نک‌ : پیرزاده، همانجا؛ دانش، ۲۷). به سبب همین بی‌مهری سفیر بود که در ۴-۵ سال نخست ورود میرزا حبیب به استانبول، حضور وی در هیچ‌یک از محافل اجتماعی و فرهنگی ایرانیان ثبت نشده، و هیچ‌گونه فعالیتی در ارتباط با مجامع ایرانی، از طرف وی در منابع انعکاس‌نیافته‌است.

در ۱۲۸۸ق، با رفتن مشیرالدوله، سفیر جدید ایران، امیرنظام حسنعلی خان گروسی، وارد استانبول شد، و این امر سبب شد تا میرزا حبیب بار دیگر خود را به سفارت ایران نزدیک‌کند. وی ظاهراً به مقصود خویش دست یافت، زیرا یک سال بعد، اولین حرکت فرهنگی و اجتماعی خود را پس از تبعید، به منصۀ ظهور درآورد و آن چاپ نخستین اثرش یعنی دستور سخن در ۱۲۸۹ق در استانبول، آن هم به تشویق امیرنظام حسنعلی خان گروسی بود (نک‌ : حبیب، دستور ... ، ۳؛ نیز خان‌ملک، «میرزا حبیب»، ۷۳۲-۷۳۳).

در ۱۲۹۰ ق / ۱۸۷۳ م، معین‌الملک به عنوان سفیر جدید ایران وارد استانبول شد و مدت ۱۷ سال در این شهر ماند (همو، یادبودها، ۲۵۵). او افزون بر سفارت، مدت ۱۲ سال نیز مسئول «گراند متر لژ فراماسونری گراند اوریانت» در این شهر بود (نک‌ : رائین، ۱ / ۴۳۷-۴۴۶). درمقایسه با دیگر سفیران ایران، میرزا حبیب ارتباط نزدیک‌تری با معین‌الملک برقرار ساخت، تا جایی که تقریباً به هر مناسبتی، مانند عید نوروز، یا جشن تولد ناصرالدین شاه، در سفارت حاضر می‌شد و به قرائت سروده‌های خود، ازجمله مدایحی در ستایش شاه و سفیر (معین‌الملک) می‌پرداخت ( اختر، س ۱۳، شم‌ ۲۵، ص ۱۹۹، س ۱۴، شم‌ ۶، ص ۳۹، س ۱۵، شم‌ ۲۸، ص ۲۳۳، س ۱۶، شم‌ ۳۰، ص ۲۴۳). چنین بود که میرزا حبیب در محافل ایرانیان بیشتر دیده‌شد و نامش به مدت ۲۰ سال (۱۲۹۰-۱۳۱۰ ق / ۱۸۷۳-۱۸۹۲ م)، بر سرِ زبانها افتاد. ارتباط میرزا حبیب با سفارت ایران تا آنجا بالا گرفت که در ۱۳۰۴ ق / ۱۸۸۷ م، به دریافت نشان درجه چهارم شیروخورشید از طرف دولت ایران نائل‌شد (همان، س ۱۳، شم‌ ۲۶، ص ۲۱۰). با پایان مأموریت معین‌الملک در استانبول (۱۳۰۸ق) و آمدن میرزا اسدالله خان ناظم‌الدوله، ارتباط میرزا حبیب با سفارت ایران همچنان ادامه‌یافت و اشعاری نیز در مدح سفیر جدید سرود (نک‌ : افشار، سواد ... ، ۱۶۹؛ نیز نک‌ : رجایی، ۹۹ بب‌ ).

دوران اقامت میرزا حبیب در استانبول، مصادف با تحول و تجدد در ادبیات و نفوذ علوم غربی در عثمانی بود و طرف‌داران تجدد ادبی و علمی، در کار گشایش انجمنها و انتشار مجلات ادبی، سیاسی و علمی می‌کوشیدند. آثار بزرگان ادبیات اروپایی، مانند مولیر، روسو، هوگو، و جز آنان نیز به طور گسترده ترجمه و چاپ می‌شد. مدارس جدید هم یکی پس از دیگری با گرایش به تدریس علوم جدید و زبان فرانسه افتتاح‌می‌گردید (شمس، ۱۹۲). میرزا حبیب نیز با این حرکت تحول‌خواهانه ــ که می‌توان آن را قافلۀ تجدد ادبی و علمی نامید ــ همسو شد و فعالیتهای خود، اعم از یادگیری زبانهای جدید، مراوده با نواندیشان ایرانی، عضویت در انجمنهای علمی، همکاری با نشریات، تدریس در مدارس جدید، و تألیف و تصنیف را به گونه‌ای تنظیم ساخت که هم‌جهت با نوجویان و نوخواهان ادبی و نواندیشان باشد.

فعالیتهای میرزا حبیب در این دوره که همسو با جریان نوخواهی مردم عثمانی بود، اینها ست:

 

۱. یادگیری زبان

میرزا حبیب در آغاز ورود به استانبول، به یادگیری زبانهای ترکی عثمانی و فرانسه اقدام کرد (پیرزاده، ۲ / ۹۵؛ اختر، س ۱۹، شم‌ ۱۳، ص ۲۰۷) و درکوتاه‌مدت توانست به ظرایف و دقایق آنها پی ببرد. او با اتکا به این دو زبان و نیز زبان عربی که پیش‌تر در بغداد آموخته‌بود، به امور فرهنگیِ مختلفی روی آورد و خود را تا هنگام مرگ، با آنها مشغول داشت (نک‌ : ادامۀ مقاله).

 

۲. عضویت در محافل و مجامع فرهنگی

از مهم‌ترین این مجامع «انجمن معارف» در استانبول بود که به نامهای دیگری، ازجمله «انجمن تفتیش و معاینۀ وزارت جلیلۀ معارف» نیز خوانده می‌شد (دانش، همانجا؛ اختر، س ۱۴، شم‌ ۶، ص ۳۹). دربارۀ وظایف میرزا حبیب در این انجمن سخنی گفته‌نشده‌است، لیکن ظاهراً کاری برعهده داشته که مدتی «به واسطۀ سعایت دشمنان از آن خدمت معزول‌گردید، ولی پس از یک‌سال‌ونیم، باز مورد التفات سلطانی شده، بر سر خدمت پیشینه رفت» (خان ملک، «میرزا حبیب»، ۷۳۲). دربارۀ تاریخ پیوستن او به این انجمن، تنها اینال به نقل از پسر میرزا حبیب گفته که وی پس از واقعۀ علی سُعاوی در ۱۲۹۵ ق / ۱۸۷۸ م، به این انجمن پیوسته‌است (II / ۴۷۲، برای آگاهی دربارۀ این واقعه، معروف به «حادثۀ قصر چراغـان»، نک‌ : رئیس‌نیـا، ۳ / ۱۴۲-۱۵۰، بـه نقـل از اختـر، شم‌ ۲۰، جمادی‌الاول ۱۲۹۵ / مۀ ۱۸۷۸). گفتنی است که روزنامۀ اختر تنها از سال دوازدهم خود (۱۳۰۳ق / ۱۸۸۶م) تازمان درج اطلاعیۀ مرگ میرزاحبیب (۷ ذیقعدۀ ۱۳۱۰ق / ۲۳ مۀ ۱۸۹۳م)، از وی با عنوان عضو انجمن مذکور یادکرده‌است (نک‌ : س ۱۲، شم‌ ۲۸، ص ۲۲۳، س ۱۳، شم‌ ۳، ص ۱۹، شم‌ ۲۶، ص۲۱۰، س ۱۴، شم‌ ۶، ص ۳۹، س ۱۵، شم‌ ۶، ص ۴۳، س ۱۹، شم‌ ۱۳، ص ۲۰۶-۲۰۷).

 

۳. مراوده با نواندیشان ایرانی

میرزا حبیب در طول اقامت ۲۷سالۀ خود در استانبول، افزون بر مأموران رسمی ایران، با طیف متنوعی، مشتمل بر نواندیشان ایرانی و یا حتى مخالفان فکری و سیاسی حکومت قاجار مجالست داشت، ازجمله: آقاخان کرمانی، شیخ احمد روحی کرمانی، حسین خان دانش، میرزاحسین شریف کاشانی، زین‌العابدین مراغه‌ای، عبدالرحیم طالبوف، فتحعلی آخوندزاده، میرزا طاهر تبریزی، سید محمد توفیق همدانی، و فیضی افندی تبریزی که حول ۳ محور یعنی سید جمال‌الدین اسدآبادی، روزنامۀ اختر، و مدرسۀ ایرانیان گرد آمـده بـودند (همـان، س ۱۸، شم‌ ۱، ص ۳۹؛ شمس، ۱۹۱؛ رجایی، ۱۰۷- ۱۰۸؛ رئیس‌نیا، ۲ / ۵۸۶؛ دانش، ۲۷). از میان این افراد، آقاخان کرمانی ارتباط نزدیک‌تری با میرزا حبیب داشت، تاجایی که به گفتۀ افضل‌الملک (ص «ح») و دولت‌آبادی (۱ / ۱۵۹)، او حدود دو سال در منزل میرزا حبیب اقامت گزیده بود.

آدمیت (ص ۲۲) و افشار («تازه‌ها»، ۶۰) هریک می‌نویسند که آقاخان و میرزا حبیب در استانبول از راه «رونویس کردن کتابهای خطی» و کتابت نسخه‌های گوناگون، امرار معاش می‌کرده‌اند؛ و دانش هم در این باره می‌گوید: میرزا حبیب «بعضی از دیوانهای شعرای معروف را به [آقاخان] نویساند که آن نسخه‌ها امروز عیناً به خط خود میرزا آقاخان درکتابخانه‌های اسلامبول موجود است» (همانجا). به‌نظر می‌رسد، استنساخ نسخه‌های خطی در مقابل دستمزد، اولاً کار مشترک این دو بوده است و ثانیاً در مدتی اتفاق افتاده که آقاخان در منزل میرزا حبیب اقامت داشته است، زیرا آثار بسیاری به کتابت میرزا حبیب و آقاخان در کتابخانۀ دانشگاه استانبول موجود است که بیشتر آنها سال کتابت یکسان، یعنی ۱۳۰۸ق دارند (نک‌ : هاشم‌پور، ۱۱۶، ۱۱۷، ۱۱۸، ۱۲۶، ۱۲۹، ۱۳۳، ۱۳۶، ۱۷۳، ۲۰۵، ۲۲۴).

وجود این نسخه‌ها و سال کتابت مشترک، می‌تواند تأییدی بر این موضوع باشد که ۱۳۰۸ق، یکی از دوسالی است که آقاخان در منزل میرزاحبیب حضور داشته است. ناگفته نماند که در ۱۳۰۸ق معین‌الملک، به‌عنوان بزرگ‌ترین حامی میرزا حبیب، استانبول را ترک کرده بود (نک‌ : خان‌ملک، یادبودها، ۲۶۶-۲۶۷) و میرزاحبیب ناگزیر بود برای یافتن راههای جدیدی برای امرار معاش خود تلاش نماید. این ضرورت، او را به آقاخان که او هم در عسـرت و تنگـدستی بـه‌سر می‌بـرد، نـزدیک‌ترسـاخت (نک‌ : رئیس‌نیا، ۲ / ۵۳۳).

 

۴. همکاری با روزنامۀ اختر

نخستین شمارۀ این روزنامه در ۱۶ ذیحجۀ ۱۲۹۲ ق / ۱۳ ژانویۀ ۱۸۷۶ م در استانبول به مدیریت آقامحمدطاهر قراچه‌داغی تبریزی (د ۱۳۲۵ ق / ۱۹۰۷ م)، سردبیری میرزا مهدی خان تبریزی (د ۱۳۲۵ ق)، و حمایت میرزا محسن خان معین‌الملک، سفیر ایران منتشر شد. این روزنامه را از مهم‌ترین و منظم‌ترین روزنامه‌های فارسی‌زبان فارسی خارج از کشور به شمار آورده‌اند که به مدت ۲۳ سال منتشر می‌شد. از مهم‌ترین همکاران این روزنامه، باید از میرزا نجفقلی خان تبریزی، آقاخان کرمانی، شیخ احمد روحی کرمانی، میرزا یوسف خان مستشارالدوله، و میرزا حبیب اصفهانی یاد کرد (پروین، ۳۲۷، ۳۲۹، ۳۳۰). حضور میرزا حبیب در روزنامۀ اختر، در طول ۱۸ سالی که در انتشار این روزنامه سهمی داشت، بدین شرح است:

یک ـ درج سروده‌های او (نک‌ : اختر، س ۸، شم‌ ۵، ص ۳۵، س ۹، شم‌ ۱۰، ص ۷۴-۷۵، شم‌ ۱۹، ص ۱۴۳-۱۴۴، شم‌ ۲۰، ص ۱۵۲-۱۵۳، س ۱۳، شم‌ ۳، ص ۱۹، شم‌ ۲۵، ص ۱۹۹-۲۰۰، س ۱۴، شم‌ ۶، ص ۳۹، س ۱۵، شم‌ ۶، ص ۴۳، س ۱۵، شم‌ ۲۸، ص ۲۳۳-۲۳۴، س ۱۶، شم‌ ۳۰، ص ۲۴۳، س ۱۸، شم‌ ۳۹، ص ۱-۴).

دو ـ چاپ ترجمۀ کتاب غرائب عواید ملل در بیش از ۵۰ شماره (ازجمله، همان، س ۹، شم‌ ۲۰، ص ۱۴۴).

سه ـ آگهی چاپ آثار میرزا حبیب، مانند تصحیح دیوان اطعمه، دیوان البسه، و غرائب عواید ملل (نک‌ : همان، س ۱۲، شم‌ ۱۸، ۱۴۴، شم‌ ۲۸، ص ۲۲۳، س ۱۳، شم‌ ۲۶،ص ۲۴۴).

چهار ـ درج مقاله‌ای تحت عنوان «تحقیقِ ]تحقیقات[ زبان فارسی» (نک‌ : همان، س ۱۶، شم‌ ۳۳، ص ۲۶۵، شم‌ ۳۴، ص ۲۷۳، شم‌ ۳۵، ص ۲۸۱، شم‌ ۳۶، ص ۲۸۹).

پنج ـ اخبار مربوط به او، مانند خبر دریافت نشان شیر و خورشید و اطلاعیۀ مرگ وی (نک‌ : همان، س ۱۳، شم‌ ۲۶، ص ۲۱۰، س ۱۹، شم‌ ۱۳، ص ۲۰۶-۲۰۷).

ناگفته نماند که مقاله‌های بدون امضا در اختر کم نیست و چه‌بسا برخی از این مقالات از آن میرزا حبیب باشد. باید گفت که گردانندگان اختر، از مجموع آثار یادشده، تنها به دریافت یکـی از سـروده‌های وی (همان، س ۱۳، شم‌ ۳، ص ۱۹) و مقـالۀ «تحقیق [ تحقیقات]زبان فارسی» از خود میرزا حبیب تصریح کرده‌اند و متذکر نشده‌اند که بقیۀ آثار را هم از خود میرزا حبیب یا از مجاری دیگری دریافت کرده‌اند.

 

 

۵. تدریس در مدرسۀ ایرانیان

میرزا حبیب لقب خود را «معلم ـ المکاتب» نامیده بود (نک‌ : هاشم‌پور، ۲۵۲). این لقب می‌رساند که وی در مدارس گوناگون تدریس می‌کرده است. از میان این مدارس، تنها نام دو مرکز بر ما روشن است. اول، مدرسۀ سلطانی، که او در آغاز ورود خود به استانبول، با حمایت صدراعظم، علی پاشا و احمد افندی، در آن به تدریس زبان فارسی و عربی پرداخت (اینال، II / 474)؛ دوم، مدرسۀ ایرانیان، که ۱۷ سال پس از ورود میرزا حبیب به استانبول (۱۲۹۹ق / ۱۸۸۱م) به عنوان نخستین مدرسۀ ایرانیان، و به همت شخصی به نام آقا میرزا علی در مسجدِ محلۀ «خان والده» با ۹ دانش‌آموز آغاز به کار کرد. ۳ سال بعد (۱۳۰۲ق / ۱۸۸۴م)، شیخ محسن معین‌الملک (مشیرالدوله)، سفیر ایران، با استفاده از اعانه‌ای که از یک کنسرت موسیقی به دست آورده بود، مدرسۀ ایرانیان را رسماً در محلۀ «غدیرگاه» راه‌اندازی کرد (داودی، ۶۸۹). بسیاری از روشنفکران و تحصیل‌کردگان ایرانیِ مقیم استانبول ازجمله میرزا حبیب اصفهانی، آقاخان کرمانی، و در سالهای بعد، محمدعلی تربیت، سید حسن تقی‌زاده، و ابوالقاسم لاهوتی، جذب این مدرسه شدند. این مدرسه به «معلم‌خانۀ ایرانیان» اشتهار داشت که دانش‌آموزان ایرانی را تربیت می‌کرد (پیرزاده، ۲ / ۹۶؛ داودی، ۶۹۰؛ دانش، ۲۶؛ نیز خان‌ملک، یادبودها، ۱۰۴). شاید یکی از دلایل برپایی این مدرسه در این زمان، مرگ تدریجی ایران‌دوستان در بافت سیاسی عثمانی در سالهای پایانی سفارت میرزا حسین خان مشیرالدوله و سالهای آغازین سفارت حسنعلی خان گروسی بود که نتیجۀ آن روی کارآمدن «ترکهای جوان» بود که با ایرانی و ایرانیت روی خوشی نداشتند و احتمالاً ایرانیهای استانبول برای آنکه فرزندانشان «تحت تأثیر کتب تبلیغاتی عثمانیان، ازایرانیت دلسرد و از ایران بیزار» نگردند، به ایجاد این مدرسه اقدام کردند (همان، ۱۰۴، ۲۴۷-۲۵۴).

حبیب اصفهانی از نخستین کسانی بود که به معلمی این مدرسه برگزیده شد (همان، ۱۰۴) و سبب آن «تعصب و غیرت [ میرزا حبیب] در وطن‌دوستی و ایرانی بودن» او، برخورداری از تجربـۀ تدریس فـارسی و عـربی در مدرسۀ سلطانی (نک‌ : اینال، همانجا؛ پیرزاده، ۲ / ۹۷- ۹۸)، نیز تسلط وی بر زبانهای فارسی، عربی و ترکی ایرانی می‌تواند باشد (همو، ۲ / ۱۰۴). ۳ سال پس از آغاز به کار میرزا حبیب در مدرسۀ ایرانیان (۱۳۰۳ ق / ۱۸۸۵ م) آقاخان کرمانی هم که به تازگی وارد استانبول شده بود، احتمالاً به پایمردی میرزا حبیب، به این مدرسه پیوست (شمس، ۱۹۱). میرزا حبیب در این مدرسه «غالب اوقات خود را صرف تعلیم لسان فارسی و ترتیب قواعد برای زبان مزبور» می‌کرد ( اختر، س ۱۹، شم‌ ۱۳، ص ۲۰۷). به نظر می‌رسد او تا پایان عمر خود (۱۳۱۰ق) یعنی ۱۰ سالِ نخست حیات مدرسۀ ایرانیان، با این نهاد همکاری مستمر داشته است؛ با وجود این، روزنامۀ اختر اشاره‌ای مستقیم به مسئولیت او در این مدرسه نکرده است. این روزنامه هرگاه می‌خواست از شغل میرزاحبیب در استانبول یاد کند، او را عضو انجمن تفتیش وزارت معـارف معرفـی می‌کرد (نک‌ : س ۱۲، شم‌ ۲۸، ص ۲۲۳، س ۱۳، شم‌ ۳، ص ۱۹، شم‌ ۲۶، ص ۲۱۰، س ۱۴، شم‌ ۶، ص ۳۹، س ۱۵، شم‌ ۶، ص ۴۳، س ۱۹، شم‌ ۱۳، ص ۲۰۶-۲۰۷).

 

۶. تألیف

میرزا حبیب در طول ۲۷ سال اقامت در استانبول، آثار بسیاری از خود برجای نهاد. سبب شهرت او بیشتر همین آثار بوده است که دارای تنوع موضوعی و مشتمل بر تصنیف، تحقیق و تألیف، تصحیح متون، ترجمه، و انتخاب اشعار است. میرزاحبیب در بیشتر این آثار در مقام یک پیشگام و یک مُبدع ظاهر شده، و تأثیراتی شگرف بر آیندگان خود برجای نهاده است. او در تصنیف و سرودن شعر، آن‌چنان بر استفاده از ظرایف و طرایف ادبی، نکات ظریف و دلپسند، ملاحت الفاظ، و در یک کلمه طنز و مطایبه اصرار داشت که براون وی را در هزل‌سرایی حتى برتر از عبید زاکانی می‌شمارد (ص ۳۴۰).

وی در تحقیق و تألیف، دست به خلق آثاری زد که از لحاظ موضوعی درشمار «اولین»ها قرار گرفت و پیشگام در استفاده از روشهای جـدید در تحقیقـات ادبـی محسوب‌گـردید (نک‌ : افشار، «میرزا حبیب ... »، ۴۹۱).

او سالها پیش از علامه قزوینی به تصحیح متون فارسی، هرچند به طور بسیط، اقدام کرد و از این‌رو خود را به عنوان یک آغازگر تصحیح متون در تاریخ فرهنگ ایران مطرح ساخت. افزون بر آن وی هنر و خلاقیت خود را در ترجمه به اوج رساند و با تسلطی که بر زبانهای فرانسه، ترکی و عربی داشت، ترجمه‌های خود را ــ که قسمت اعظم آثارش را شامل می‌گردد ــ پدید آورد. او با اتخاذ روشی سنجیده و در آمیخته به ذوق هنری، و وقـوف زیـرکانه‌اش بـه احوالات اجتماعی ـ سیاسی، تسلط به تعابیر، حکایات و ضرب‌المثلها، در کنار قدرت طنز و هزل، جایگاه خود را در ترجمۀ فارسی در مـرتبۀ کم‌مانندی قرارداده ـ است (آذرنگ، ۳۸ بب‌ ، به نقل از یوسفی؛ خانلری، ۳ / ۲۹۶).

آثار میرزا حبیب اینها ست:

الف ـ اشعار: شامل سروده‌های او به فارسی و ترکی. تخلص او «دستان» بود، ولی به تصریح خان‌ملک («میرزاحبیب»، ۷۳۲) هیچ‌گاه از این تخلص استفاده نکرد. سروده‌های او در قالب قصیده، غزل، قطعه، مثنوی و مفردات است. قصاید میرزا حبیب بیشتر در منقبت حضرت رسول (ص)، مدح ناصرالدین شاه، شیخ محسن معین‌الملک، و میرزا اسدالله خان ناظم‌الدوله، نیز تهنیت نـوروز و عید غدیر است (نک‌ : اختر، س ۸، شم‌ ۵، ص ۳۵، شم‌ ۹، ص ۱۴۳-۱۴۴، شم‌ ۱۰، ص ۷۴-۷۵، س ۹، شم‌ ۲۰، ص ۱۵۴-۱۵۵، س ۱۳، شم‌ ۳، ص ۱۹، شم‌ ۲۵، ص ۱۹۹-۲۰۰، س ۱۴، شم‌ ۶، ص ۳۹، س ۱۵، شم‌ ۶، ص ۴۳، شم‌ ۲۸، ص ۲۳۳-۲۳۴، س ۱۶، شم‌ ۳۰، ص ۲۴۳، س ۱۸، شم‌ ۳۹، ص ۱-۴؛ خان‌ملک، همان، ۷۳۶-۷۴۰؛ افشار، «سرگذشت ... »، ۲۶).

غزلیات وی حجم عمده‌ای از سروده‌هایش را تشکیل می‌دهد، که ازجملۀ آنها ۵۰ غزل است که مانند عبید زاکانی و بسحق اطعمه ابیاتی از حافظ را در آنها تضمین کرده است (نک‌ : رئیس‌نیا، ۱ / ۵۱۳).

میرزا حبیب قطعه شعری هم در ۱۲ بند به نام «خوان سپاس» دارد که در ۱۳۰۷ ق / ۱۸۸۹ م، «به مناسبت مجلس مهمانی هشتمین کنگرۀ مستشرقین سروده» است. این قطعه همان زمان با ترجمۀ فرانسوی‌اش به چاپ رسید (نک‌ : افشار، «پیوست ... »، ۱۷۷- ۱۷۹). احتمال دارد این قطعه شعر را معین‌الملک که در این کنفرانس شرکت داشت (نک‌ : اختر، س ۱۶، شم‌ ۳، ص ۲۹)، به آنجا برده باشد. گرکانی می‌گوید: این شعر «وزنی سیلابیک (هجایی) [دارد] و از نظر عروضی مطابق با یکی از فروع بحر قریب یعنی اخرب مکفوف مقصور است» (ص ۱۴۱).

تقریباً تمامی حجم مثنویات میرزا حبیب را هزلیات تشکیل می‌دهد. این هزلیات عناوین متنوعی دارند، ازجمله، «راز بستر»، «چهارگاه ... مهستی»، «نوای بوسه»، «قصیدۀ ماستی» و «... نامه». از میان این مثنویات، «چهارگاه ... مهستی» و « ... نامه»، هرکدام به شکل مستقل، یک بار در استانبول و سپس به کوشش کوهی کرمانی در تهران، و یک بار دیگر هم، همراه باهزلیات صادق ملارجب، خاکشیر اصفهانی، و فوقی یزدی، در مجموعه‌ای تحت عنوان سرور عیش و کامرانی، به کوشش جعفر موسوی منتشر شده است (نک‌ : پیرزاده، ۲ / ۹۷؛ خان ملک، «میرزا حبیب»، ۷۳۵-۷۴۰؛ رئیس‌نیا، ۱ / ۵۱۲؛ دانش‌پژوه، نسخه‌ها ... ، ۷ / ۲۱۳؛ هاشم‌پور، ۶۸۹؛ افشار، «میرزا حبیب»، ۴۹۵؛ شمس، ۱۹۱).

مفردات میرزا حبیب مطایباتی است که به طور پراکنده سروده‌است (نک‌ : خان‌ملک، همان، ۷۳۶).

به نظرمی‌رسد، آنچه بدانها اشاره شد، تمامی تصانیف میرزا حبیب نباشد، زیرا در کتابخانۀ دانشگاه استانبول دو نسخۀ خطی تحت عنوانهای «مجموعۀ اشعار و ضروب امثال» و «مجموعۀ اشعار و فواید»، به ترتیب در ۱۴۹ و ۱۸۱ برگ، به زبانهای فارسی و ترکی از حبیب اصفهانی نگهداری می‌شود (هاشم‌پور، ۲۵۲، ۳۲۰)؛ حجم این سروده‌ها تأییدی برنظر یادشده است. نسخه‌ای عکسی از این آثار توسط مجتبى مینوی تهیه شده که در فهرست کتابخانۀ وی به نام «مجموعة النفائس» ثبت شـده است (نک‌ : دانش‌پـژوه، فهرستـواره ... ، ۱۲۸؛ افشـار، سواد، ۱۶۶-۱۷۳).

ب ـ تألیفات: مشتمل بـر ۱۱ اثر در ۳ موضوع زبان فارسی، خوشنویسی، و فهرست‌نگاری است. میرزا حبیب در حوزۀ زبان فارسی ۹ اثر دارد که به ترتیب سالهای چاپ در استانبول، چنین است: ۱. دستور سخن (ه‌ م)، ۱۲۸۹ ق / ۱۸۷۲ م. ۲. دستورجۀ (دستورچۀ) فارسی، ۱۲۹۳ ق / ۱۸۷۶ م و ۱۳۰۳ ق / ۱۸۸۵ م، در ۸۲ صفحه؛ این اثر به زبان ترکی، و ظاهراً توسط «جمعیت تدریسیۀ اسلامیه» منتشر شده است. دستور سخن برای تدریس در «دارالشفقـه» ــ دارالتـربیه‌های اسلامی استـانبول ــ تـألیف شده بود. ۳. برگ سبز، ۱۳۰۴ ق / ۱۸۸۶ م، ۵۵ صفحه، دراصول تعلیم زبان فارسی. ۴. ممارست فارسی، ۱۳۰۴ق. ۵. «تحقیق زبان فارسی»، که به صورت مقاله‌ای بلند در ۴ شماره از روزنامۀ اختر در ۱۳۰۷ق / ۱۸۸۹ م به طور مسلسل چاپ شده است و بحثی دارد دربارۀ تحول و تطور زبان فارسی درطول حیات خود. ۶. دبستان پارسی، استانبول، ۱۳۰۸ ق / ۱۸۹۰ م، ۱۳۵ صفحه، که تجدید تألیف و خلاصۀ دستور سخن است. ۷. خلاصۀ رهنمای فارسی، ۱۳۰۹ق / ۱۸۹۱م و ۱۳۱۶ق / ۱۸۹۸م، ۹۶ صفحه، که راهنمای آموزش زبان فارسی برای ترک‌زبانان در مکاتب رشدیه (دورۀ متوسطه) بوده است. میرزاحبیب این کتاب را در همان سال، به خواهش زاهد پاشا، وزیر معارف عثمانی تألیف کرد. ۸. رهنمای فارسی، ۱۳۰۹ق، و ۱۳۱۲ق / ۱۸۹۴ م، ۱۲۹ صفحه. ۹. رهبر فارسی، ۱۳۱۰ ق / ۱۸۹۲ م، و ۱۳۱۴ ق / ۱۸۹۶ م، ۵۵ صفحه، برای تدریس جمله‌سازی در مدارس رشدیه (نک‌ : اختر، س ۱۶، شم‌ ۳۳، ص ۲۶۵، شم‌ ۳۴، ص ۲۷۳، شم‌ ۳۵، ص ۲۸۱، شم‌ ۳۶، ص ۲۸۹؛ خان ملک، «میرزا حبیب»، ۷۳۳؛ افشار، همان، ۱۶۵، «سرگذشت»، ۲۱-۲۲؛ آرین‌پور، ۱ / ۴۰۱؛ رئیس‌نیا، ۱ / ۵۰۴؛ یازیجی، 426).

میرزاحبیب در زمینۀ خوشنویسی و تذکرۀ احوال خوشنویسان هم یک اثر به نام خط و خطاطان دارد که در ۱۳۰۵ق / ۱۸۸۷م، به زبان ترکی در استانبول و در مطبعۀ ابوالضیاء بامقدمۀ خود وی به چاپ رسید. این اثر تاریخ خطوط اسلامی، به‌ویژه نستعلیق، و تذکرۀ احوال خوشنویسان اسلامی، ایرانی و عثمانی را دربر می‌گیرد. او در تألیف خط و خطاطان، متکی بر۴ اثر مناقب هنروران (نوشتۀ مصطفى دفتری، معروف به علی افندی در ۹۹۵ق)، گلزار صواب (نفس‌زاده، نیمۀ اول سدۀ ۱۱ق)، تحفة الخطاطین، و سلسلة الخطاطین (هردو نوشتۀ مستقیم‌زاده در آغاز سدۀ ۱۲ ق / ۱۸ م) بوده است (حبیب، خط ... ، ۴-۵). دربارۀ ارزش این اثر، خان‌ملک آورده است: که وی «یکصد سال تاریخ و سیرۀ خوشنویسان را برتألیفات سابقین اضافه کرده، نواقص آنها را تکمیل نموده و نظریات جدیدی ضمیمۀ آنها کرده است و [ او] به همین دلخوش بوده که هنرمندان و خوشنویسان ایران را بدین‌وسیله از زوایای خاموشی و فراموش‌شدگی بیرون بکشد» (نک‌ : «میرزا حبیب»، ۷۳۴). این کتاب از منابع مهم کلمان هوار درتدوین کتاب خوشنویسان و مینیاتوریستهای شرق مسلمان بود (ص ۶-۸). این اثر دو ترجمۀ فارسی دارد: یکی ترجمۀ بخش نستعلیق‌نویسان توسط جلال‌الدین محدث ارموی (نک‌ : گلچین‌معانی، ۲ / ۵۹۹) که ظاهراً تاکنون به چاپ نرسیده است و دیگری ترجمۀ تمامی کتاب توسط رحیم چاوش اکبری که در ۱۳۶۸ش درتهران به چاپ رسید.

از دیگر آثار میرزا حبیب می‌توان به فهرست کتابهای موجود در کتابخانۀ اندرون مسجد ایاصوفیا، چاپ استانبول، ۱۸۸۷ م اشاره کرد (شریفی، ۳۱۶). این اثر حاوی سیاهه‌ای از موجودی کتابهای فارسی، عربی و ترکی کتابخانۀ ایاصوفیه (نزدیک به ۸۰۰‘۴ نسخه) است. باتدوین این اثر، میرزاحبیب در شمار پیشگامان فهرست‌نگاری نوین ایرانیان قرارگرفته، و سابقۀ فهرست‌نگاری در ایران را به چند دهه پیش از میرزاعلی ثقةالاسلام تبریزی (مق‌ ۱۳۳۰ق) (ه‌ م)، که نخستین فهرست‌نگار ایرانی به شمار آمده، به عقب برده‌است.

ج ـ تصحیح متون: میرزا حبیب در این حوزه دارای دو اثر است: دیوان اطعمۀ ابواسحاق حلاج شیرازی (بسحاق اطعمه)، و دیوان البسه از محمود نظام قاری. خان‌ملک (همان، ۷۳۳) انگیزۀ میرزاحبیب در انتشار این دو اثر را «عشق مفرط ]وی[ به انتشار زبـان فـارسی» دانستـه است. میرزا حبیب (نک‌ : مقدمـه بر دیوان البسه، ۴-۵، نیز مقدمه بر دیوان اطعمه، ۵) انگیزۀ خود را در این باره تعلیم و تفهیم لغات و اصطلاحات و ابقای اسامی و تعبیرات اطعمه و البسه گفته است و اینکه چاپهای موجود این آثار، «به‌سبب نقصان نسخه و کثرت اغلاط آن قابل انتفاع نبود»، بدین سبب به «تصحیح» آنها اقدام‌کرد. این سخن میرزاحبیب در مقدمۀ دیوان اطعمه (همانجا)، نشان از نگاه علمی او به تصحیح متون دارد. او به دو نسخۀ ناقص اشاره دارد که با تلفیق آنها «نسخۀ قریب به کامل حاصل» کرده و سپس با «تصحیح» خودش، نسخۀ واحدی را «به حَیّز طبع» درآورده‌است. دیوان اطعمه و دیوان البسه، هر دو در استانبول، در مطبعۀ ابوالضیاء و به ترتیب در سالهای ۱۳۰۲ ق / ۱۸۸۵ م، و ۱۳۰۳ ق به چاپ رسیده است. آگهی چاپ و فروش این دو اثر بلافاصله پس از انتشار در روزنامۀ اختر (س ۱۲، شم‌ ۲۸، ص ۲۲۳، س ۱۳، شم‌ ۲۶، ص ۲۴۴) درج‌گردید.

د ـ ترجمه‌ها: ازجملۀ ترجمه‌های میرزا حبیب می‌توان به این آثار اشاره کرد:

 

۱. سرگذشت حاجی بابای اصفهانی (ه‌ م) نوشتۀ جیمز موریه.

۲. ترجمۀ منظوم نمایشنامۀ میزانتروپ[۱] اثر مولیر، تحت عنوان گزارش مردم‌گریز، که در استانبول (۱۲۸۶ق / ۱۸۶۹م) چاپ‌شد. این اثر نخستین ترجمۀ یک متن نمایشی غربی به فارسی است. میرزا حبیب ۳ سال پس از ورود به استانبول، آن را از زبان فرانسه برگردانده‌است. بدین سبب، گمان می‌رود او از ملکم خان ــ کـه آن مـوقع در استـانبول بود ــ کمک گرفته یـا از ترجمۀ ترکی این نمایشنامه نیز بهره برده است. میرزا حبیب این اثر را مجالی مناسب یافته‌است تا برای انتقال پیام و روح اثر مولیر، از تواناییهای خود در استفاده از تلمیحات ادبی طنز، هزل، فرهنگ عامه، بازیهای زبانی و شگردهای قلمی به نحو شایسته استفاده ـ کند (ملک‌پور، ۱ / ۳۲۴-۳۳۵؛ سنجابی، ۳۵؛ ناطق، ۶۶-۶۷).

۳. غرائب عوائد ملل، که اصل این اثر به زبان فرانسه[۲] بود (افشـار، «سـرگذشت»، ۲۲؛ نیـز نک‌ : ادواردز، 191). رفـاعه بیک مصری آن را به عربی برگرداند و میرزا حبیب آن را از عربی به فارسی ترجمه کرد و در استانبول، در ۱۳۰۳ ق / ۱۸۸۵ م، به چاپ رساند. این اثر در باب «عادات، رسوم و اخلاق» ملل اروپایی است که میرزا حبیب با قصد آشنا ساختن خوانندگان پارسی‌زبان با فرهنگ اروپایی به ترجمۀ آن پرداخت. تمامی این ترجمه در بسیاری از شماره‌های نشریۀ اختر به تناوب درج گردید. یک قسمت آن تحت عنوان «در بازی تماشا و تماشاخانه» که در دو شمارۀ متوالی اختر (س ۱۲، شم‌ ۴۴و ۴۵) به چاپ رسید، از نخستین آثاری است که ایرانیان را با نمایش نوین غربی آشنا ساخته است (خان ملک، همان، ۷۳۳-۷۳۴؛ دانش، ۲۷- ۲۸؛ آرین‌پور، ۱ / ۴۰۱؛ ملک‌پور، ۱ / ۱۰۷؛ رئیس‌نیا، ۱ / ۵۰۰).

۴. سرگذشت ژیل بلاس دوسانتیان[۳] اثر آلن رونه لوساژ، که مترجم در آن پایبندی چندانی به متن اصلی نشان نداده، ولی با زبانی روان و سلیس تغییراتی در تعابیر داده، و حتى اسمهای فارسی را جانشین اسمهای اروپایی کرده است. این اثر در زمان میرزا حبیب به چاپ نرسید. محمد خان کفری کرمانشاهی ترجمه‌ای از ژیل بلاس به چاپ رسانده است. بنا بر تحقیق مینوی که ترجمۀ میرزا حبیب به کتابت آقاخان کرمانی را دراختیار داشته، ترجمۀ کرمانشاهی را از آن میرزا حبیب دانسته است. نسخه‌ای از این ترجمه در کرمان و بازمانده از کتابخانۀ آقاخان موجود است. وجود برخی تعبیرات کرمانی در این ترجمه، باستانی پاریزی را به این باور رسانده است که آقاخان نه تنها کاتب این اثر بوده‌است، که در ترجمۀ آن هم نقش‌داشته‌است (مینوی، ۳۱۲؛ ناطق، ۶۳؛ آرین‌پور، ۱ / ۴۰۲؛ مشار، ۲ / ۲۸۵۷؛ رئیس‌نیا، ۱ / ۵۱۱).

 

ه‌ ـ منتخبات: میرزا حبیب منتخبی از برخی متون نظم و نثر فارسی تهیه کرده است که ازجملۀ آنها ست: منتخبات گلستان سعدی، استانبول، ۱۳۰۹ ق / ۱۸۹۱ م، و مجموعۀ دلگشای زیبا (خطی)، کـه منتخبـاتی از سروده‌های ۲۰ شاعر است (نک‌ : افشار، سواد، ۱۶۵؛ هاشم‌پور، ۱۲۶-۱۲۷). بسیاری از محققان کتاب منتخب اللطائف عبید زاکانی را که با مقدمۀ هانری هانری فرته[۴] در استانبول (در ۱۳۰۳ق) به چاپ رسیده است، از میرزا حبیب دانسته‌اند (نک‌ : افشار، همانجا). در انتساب این اثر به وی تردید وجود دارد، زیرا فرته در مقدمۀ خود (ص ۵-۶) نه‌تنها نامی از میرزا حبیب نبرده، بلکه تصریح‌می‌کند که مطالب منتخب اللطائف را خود وی «گزینش و اتخاذ» کرده‌است، هرچند که طبع هجوپسند میرزا حبیب اقتضا می‌نمود که عنایت ویژه‌ای به عبید زاکانی داشته باشد؛ چنان‌که پیرزاده (۲ / ۹۷) در ملاقات خود با میرزاحبیب، از جمع‌آوری و چاپ «کتاب عبید زاکانی» توسط وی سخن گفته است و میرزا حبیب هم چند سال پس از این ملاقات، یعنی در ۱۳۰۷ ق، به کتابت دیوان عبید زاکانی اقدام کرد (نک‌ : هاشم‌پور، همانجا). با وجود این، دلیل قانع‌کننده‌ای در دست نیست که منتخب اشعار عبید زاکانی از میرزا حبیب باشد.

میرزا حبیب دو بار در عثمانی ازدواج کرد. حاصل ازدواج اول او پسری به نام کمال بود که در مدرسۀ سلطانی به تحصیل نظام اشتغال‌داشت. او پس از جدایی از همسرش، با خانمی از طایفۀ چرکس ازدواج کرد که نتیجۀ آن، دو پسر به نامهای جمال و جلال بود (پیرزاده، ۲ / ۹۶؛ خان‌ملک، «میرزا حبیب»، ۷۳۲). احتمالاً میان میرزا حبیب و معین‌الملک، که او نیز دارای همسری از چرکس بود (نک‌ : رائین، ۱ / ۴۳۷)، پیوند خویشی برقرار بوده است. میرزا حبیب پیش از آنکه به ۶۰ سالگی برسد، دچار فربهی، رماتیسم و احتمالاً اختلال حواس شده‌بود (همانجا؛ دانش، ۲۷). او را برای معالجۀ رماتیسم در ۱۳۱۰ ق، جهت استفاده از آبهای معدنی شهر بورسه در پای کوه «الوداغ» بردند. معالجات مؤثر واقع نشد ودر اوایل ذیقعدۀ همان سال درگذشت و در گورستان محلۀ «چکرگه» در بورسه به خاک سپرده شد (خان ملک، همانجا؛ شمس، ۱۹۰-۱۹۱؛ اختر، س ۱۹، شم‌ ۱۳، ص ۲۰۶-۲۰۷).

 

مآخذ

آدمیت، فریدون، اندیشه‌های میرزا آقاخان کرمانی، تهران، ۱۳۵۷ ش؛ آذرنگ، عبدالحسین، «میرزا حبیب و حاجی بابای اصفهانی»، بخارا، تهران، ۱۳۸۱ ش، شم‌ ۲۷؛ آرین‌پور، یحیى، از صبا تا نیما، تهران، ۱۳۵۱ ش؛ اختر، استانبول، شماره‌های مختلف؛ افشار، ایرج، «پیوست ۲، خوان سپاس»، گزارش مردم‌گریز، تهران، ۱۳۸۸ ش؛ همو، «تازه‌ها و پاره‌های ایران‌شناسی»، بخارا، تهران، ۱۳۷۹ش، شم‌ ۱۳-۱۴؛ همو، «سرگذشت میرزاحبیب اصفهانی»، گزارش مردم‌گریز، تهران، ۱۳۸۸ ش؛ همو، سواد و بیاض، تهران، ۱۳۸۹ ش؛ همو، «میرزا حبیب اصفهانی»، یغما، تهران، ۱۳۳۹ ش، س ۱۳، شم‌ ۱۰؛ افشاری، پرویز، صدراعظمهای سلسلۀ قاجار، تهران، ۱۳۷۲ ش؛ افضل‌الملک، غلامحسین، مقدمه بر هشت بهشت میرزا آقاخان کرمانی؛ بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، تهران، ۱۳۵۷ ش؛ براون، ادوارد، از سعدی تـاجامی، بـه کوشش علی‌اصغـر حکمت، تهـران، ۱۳۵۷ ش؛ بهنـام، جمشید، «منزلگاهی درراه تجدد ایران: اسلامبول»، ایران‌نامه، نیویورک، ۱۳۷۲ ش، س ۱۱، شم‌ ۲؛ پروین، ناصرالدین، «اختر اسلامبول»، ایران‌شناسی، ۱۳۷۴ ش، س ۸، شم‌ ۲؛ پیرزاده، محمدعلی، سفرنامه، به کوشش حافظ فرمانفرماییان، تهران، ۱۳۶۰ ش؛ حبیب اصفهانی، خط و خطاطان، استانبول، ۱۳۰۵ ق؛ همو، دستور سخن، استانبول، ۱۲۸۹ ق؛ همو، مقدمه بر دیوان اطعمۀ بسحاق اطعمه، استانبول، ۱۳۰۲ ش؛ همو، مقدمه بر دیوان البسۀ نظام قاری، استانبول، ۱۳۰۳ ق؛ خانلری، پرویز، هفتاد سخن، تهران، ۱۳۶۹ ش؛ خان‌ملک ساسانی، احمد، «میرزاحبیب اصفهانی»، مدینة الادب، به کوشش عبرت نائینی، تهران، ۱۳۷۶ ش، ج ۲؛ همو، یادبودهای سفارت استانبول، تهران، ۱۳۴۵ ش؛ دانش، حسین خان، ایوان مدائن تسدیس قصیدۀ خاقانی، برلین، ۱۳۴۳ ق؛ دانش‌پژوه، محمدتقی و ایرج افشار، فهرستوارۀ کتابخانۀ مینوی، تهران، ۱۳۷۳ ش؛ همان دو، نسخه‌های خطی، تهران، ۱۳۵۳ ش؛ داودی، حسین، «دبستان ایرانیان استانبول»، راهنمای کتاب، تهران، ۱۳۵۶ ش، س ۲۰، شم‌ ۸-۱۰؛ دولت‌آبادی، یحیى، حیات یحیى، تهران، ۱۳۶۲ ش؛ رائین، اسماعیل، فراموش‌خانه و فراماسونری در ایران، تهران، ۱۳۵۷ ش؛ رجایی، عبدالمهدی، «نقد روزنامۀ اختر»، رسانه، تهران، ۱۳۷۹ ش، س ۱۱، شم‌ ۳؛ رئیس‌نیا، رحیم، ایران و عثمانی در آستانۀ قرن بیستم، تبریز، ۱۳۷۴ ش؛ سنجابی، مریم، «دربارۀ نمایش‌نامۀ مردم‌گریز»، ترجمۀ عباس امام، مترجم، مشهد، ۱۳۷۷ ش، س ۷، شم‌ ۲۸؛ شریفی، جواد، «حبیب اصفهانی»، دانشنامۀ ادب فارسی، تهران، ۱۳۸۳ ش، ج ۶؛ شمس، صباح‌الدین، «نکاتی در باب شرح حال میرزاحبیب، نوشتۀ ایرج افشار»، یغما، تهران، ۱۳۴۰ ش، س ۱۴، شم‌ ۱؛ فرته، هانری، مقدمه بر لطائف عبید زاکانی، تهران، ۱۳۴۰ ش؛ کلباسی، محمد، «میرزا حبیب و سنت ترجمۀ ایرانی»، زنده‌رود، ۱۳۸۲ ش، شم‌ ۲۷؛ گرکانی، فضل‌الله، «وزن خوان سپاس میرزاحبیب»، آینده، تهران، ۱۳۶۰ ش، س ۷، شم‌ ۱-۲؛ گلچین معانی، احمد، تاریخ تذکره‌های فارسی، تهران، ۱۳۵۰ ش؛ مشار، خانبابا، فهرست کتابهای چاپی فارسی، تهران، ۱۳۵۲ ش؛ ملک‌پور، جمشید، ادبیات نمایشی ایران، تهران، ۱۳۶۳ ش؛ مینوی، مجتبى، پانزده گفتار دربارۀ چند تن از رجال ادب اروپا، تهران، ۱۳۴۶ ش؛ ناطق، هما، کارنامۀ فرهنگی فرنگی در ایران، تهران، ۱۳۸۰ ش؛ هاشم‌پور سبحانی، توفیق و حسام‌الدین آق‌سو، فهرست نسخه‌های خطی فارسی کتابخانۀ دانشگاه استانبول، تهران، ۱۳۷۴ ش؛ نیز:

 

Edwards, E., A Catalogue of the Persian Printed Books in the British Museum, London , ۱۹۲۲; Huart, C., Les Calligraphes et les miniaturistes de l'Orient musulman, Paris, ۱۹۰۸; İnal, M. K., Son asir Türk Şairleri, Istanbul, ۱۹۶۹; Yazıcı, T., «Ḥabıb EŞfahānı», EI۲, vol. XI .

علی میرانصاری

 

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 2  صفحه : 49
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست