responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 2  صفحه : 410

جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی

نویسنده (ها) : یدالله جلالی پندری

آخرین بروز رسانی : دوشنبه 6 آبان 1398 تاریخچه مقاله

جَمالُ‌الدّینِ عَبْدُالرَّزّاقِ اِصْفَهانی، از شاعران نام‌آور زبان فارسی در سدۀ ۶ ق / ۱۲م، که ظاهراً در اوایل سدۀ مزبور زاده شده بود.

به گواهی شعر خود او (ص ۸۲) و منابع کهن، نام وی محمد، و نام پدرش عبدالرزاق بوده است (راوندی، ۳۳؛ جاجرمی، ۱ / ۴۶؛ عوفی، ۲ / ۴۰۲؛ شمس‌ قیس، ۴۰۱؛ دولتشاه، ۱۳۶)، اما آذربیگدلی (ص ۱۷۵) و به تبع او هدایت (ریاض ... ، ۲۸۳) به‌اشتباه نام پدر وی را به جای نام وی ذکر کرده‌اند (قزوینی، محمد، ۲ / ۱۶۷؛ فروزانفر، سخن ... ، ۵۴۷). در این میان، سعید نفیسی ــ گـویا به تبعیـت از ابن فوطـی ــ نام او را عبدالله و کنیۀ وی را ابومحمد آورده است (تاریخ ... ، ۱۰۱)، به تصریح اغلب منابع، از جمله به گواهی شعر فرزندش کمال‌الدین اسماعیل (ص ۱۳۷)، او ملقب به جمال‌الدین، و به گواهیِ برخی از منابع ملقب به ملک‌الشعرا بوده (جاجرمی، همانجا)، و احتمالاً از جانب یکی از ممدوحان خود لقب سیدالشعرا گرفته است (جمال‌الدین، ۳۴؛ نفیسی «جمال‌الدین ... »، ۱۰۹؛ دامادی، شرح ... ، ۴۲-۴۳). همۀ منابع زادگاه او را اصفهان ذکر کرده‌اند (قزوینی، زکریا، ۸۲؛ دولتشاه، ۱۴۱؛ آذر، همانجا) و جمال‌الدین خود نیز در چند جای‌دیوان به‌این موضوع اشاره دارد (برای نمونه، نک‌ ‌: ص ۳۹۷،۴۰۹).

چنان‌که از برخی از ابیـات دیـوان جمال‌الدین برمـی‌آید (نک‌ : ص ۲۴۷-۲۵۰؛ فروزانفر، همان، ۵۴۸) و پسرش کمال‌الدین اسماعیل نیز بدان اشاره کرده است (ص ۱۹۱)، خانوادۀ وی در شمار پیشه‌وران بوده‌اند و خود وی نیز به زرگری اشتغال داشته و نقاشی می‌کرده است: «تا چو من باشند ابرو باد دائم در دو فصل / در ربیع این نقش‌بندی در خزان آن زرگری» (جمال‌الدین، ۳۳۵؛ عوفی، همانجا؛ اوحدی‌، ۲ / ۹۱۱؛ قس: وحید، «ز»). به گفتۀ راوندی، نویسندۀ هم‌عصر جمال‌الدین، وی در نقاشی توانا بوده، و در جُنگی که به سفارش پادشاه سلجوقی، طغرل بن ارسلان (سل‌ ۵۷۳-۵۹۰ ق / ۱۱۷۷-۱۱۹۴م) تهیه می‌شده، صورت شاعران را نقاشی می‌کرده است. به این سبب به «جمال نقاش» نیز معروف است (راوندی، ۵۷؛ جمال‌الدین، ۲۹۵؛ وحید، «ح»؛ فروزانفر، مجموعه ... ، ۳۶۰-۳۶۱). برخی به اشتباه، جمال نقاش را از دوستان جمال‌الدین شاعر به شمار آورده‌اند (اقبال، ۴۷۷؛ وحید، همانجا). جمال‌الدین در دیوان به «نقش‌بندیِ» خود اشاره دارد (همانجا) و برخی از تذکره‌ها نیز با عباراتی چون «کلک مانی هنر» و «ارتنگ مانوی» دربارۀ شعر او که ایهامی لطیف به هنر نقش‌بندی وی دارد، اشاره کرده‌اند (رازی، ۲ / ۹۱۶؛ اوحدی، ۲ / ۹۱۱). وی با آنکه به نقش‌بندی و زرگری می‌پرداخت، در کسب معارف معمول در آن روزگار می‌کوشید؛ و از فحوای اشعارش (همانجا) چنین برمی‌آید که با علوم روزگار خود آشنایی کامل داشته است (نک‌ : فروزانفر، سخن، ۵۴۹-۵۵۰).

جمال‌الدین شاعری توانا، اما به سبب لکنت زبان، در عرصۀ زبان‌آوری ناتوان بود و رقیبان او بر این امر خرده می‌گرفتند (جمال‌الدین، ۲۱، ۲۵۷، ۳۰۰؛ وحید، «ط‌ ‌»‌). براساس اشاره‌ای که در دیوان وی (ص ۲۸۹) و نیز در شعر کمال‌الدین اسماعیل (ص ۱۴۲) وجود دارد، جمال‌الدین ۴ فرزند داشته که از میان آنها کمال‌الدین اسماعیل (د ۶۳۵ ق / ۱۲۳۸م) در شاعری به مرتبه‌ای والا رسیده، و «خلاق المعانی» نام گرفته است (دولتشاه، ۱۴۸-۱۴۹). با این همه، دولتشاه فرزند دوم او ــ معین‌الدین عبدالکریم ــ را نیز «بس دانشمند و فاضل» معرفی کرده است (ص ۱۴۹). کمال‌الدین به درگذشت برادر جوان‌تر خود اشاره می‌کند (ص ۴۳۴) و وحید دستگردی (همانجا)، براساس شعری از جمال‌الدین (ص ۳۸۶) نام او را کمال‌الدین محمود دانسته، و تصور کرده که بعد از درگذشت، لقب او به برادرش کمال‌الدین اسماعیل رسیده است؛ در حالی که، با بررسی شعر مزبور، بعید به نظر می‌رسد که آن شعر دربارۀ فرزند شاعر باشد. همچنین دولتشاه (ص ۱۵۵) رفیع‌الدین لنبانی (شاعر اصفهانیِ اواخر سدۀ ۶ ق / ۱۲م) را از اقران جمال‌الدین، و تذکره‌نویسان بعدی، رفیع‌الدین را خواهرزادۀ وی معرفی کرده‌اند (اوحدی، ۳ / ۱۴۱۴؛ هدایت، مجمع ... ، ۲(۱) / ۶۷۸). افزون بر آن، هدایت شرف‌الدین شفروه‌ای اصفهانی (شاعر اواخر سدۀ ۶ ق / ۱۲م) را از اقربای جمال‌الدین دانسته است (همان، ۲(۱) / ۸۰۰).

به نظر می‌رسد که جمال‌الدین در سراسر عمر در اصفهان اقامت داشته است، اما برخی به استناد شعری از او (ص ۴۱۳) گمان برده‌اند که وی به شهر گنجه سفر کرده (نفیسی، «جمال‌الدین»، ۱۱۶)، و در آن شهر با نظامی‌گنجوی (د ۶۱۴ ق / ۱۲۱۷م) دیدار داشته است (وحید، «یز»). همچنین به سبب مدایحی که برای فرمانروای مازندران سروده، از جمله: «صیت سخایت مرا خواند برون ز اصفهان» (ص ۳۰۸)، از سفر کردن وی به مازندران سخن گفته‌اند (نفیسی، همان، ۱۱۳؛ فروزانفر، همان، ۵۵۲؛ وحید، همانجا). در دیوان جمال‌الدین اشعاری هست که سفر وی را به جایی نامعین و نیز دلتنگی او را در این سفر، از دوری دوستان تأیید می‌کند (ص ۴۴).

براساس اشاراتی که جمال‌الدین در دیوان به پیری خود دارد (ص ۲۹۲، ۳۹۲)، ظاهراً نزدیک به ۸۰ سال عمر کرده است؛ نویسندۀ هم‌عصر او، راونـدی ــ که کتاب خود را در ۵۸۹ ق ‌نگاشته ــ از او همانند درگذشتگان یاد کرده است (ص ۳۳). بنابراین، به احتمال زیاد روایت تقی‌الدین کاشی (د ۱۰۱۶ق / ۱۶۰۷م) مؤلف خلاصة الاشعار، مبنی بر درگذشت او در ۵۸۸ ق دارای صحت بیشتری است (قزوینی، محمد، ۲ / ۱۶۷؛ فروزانفر، همان، ۵۵۴).

با این همه، در برخی منابع سالهای ۵۸۰ ق / ۱۱۸۴م (نفیسی، تاریخ، ۱ / ۱۰۱) و ۶۰۰ ق (فروزانفر، همانجا) نیز برای تاریخ درگذشت وی ذکر شده است. در مرثیه‌ای که کمال‌الدین اسماعیل برای پدر خود سروده (ص ۱۳۴)، ماده تاریخ و یا اشاره‌ای که حاوی تاریخ درگذشت وی باشد، نیامده است. مدفن جمال‌الدین در روزگار اوحدی مؤلف عرفات‌العاشقین (سدۀ ۱۱ق / ۱۷م) در «عین شهر اصفهان، قریب به دروازۀ سید احمدیان» برجا بوده است (۲ / ۹۱۲). به روایات تواریخ اصفهان، مدفن او در محلۀ جوباره (جهانبارۀ) اصفهان، یعنی در محل آرامگاه شماری از علما و فضلای خاندان آل صاعد، در کنار مقبرۀ پسرش کمال‌الدین اسماعیل قرار داشته که به مرور ایام ویران شده است (جابری، ۱۶۹؛ مهدوی، ۱۴۱؛ بحرالعلومی، ۹۱).

 

ممدوحان

با آنکه جمال‌الدین در برابر ممدوحان، شکرگزار خداوند است که صنعتی می‌داند (ص ۲۵۷) و به این سبب «مدح انگشت خویش» می‌گوید (همانجا)، دیوان او آکنده از مدایح امیران، حاکمان و دیگر کارگزاران حکومتی است. شمار درخور توجهی از اشعار او، در ستایش خاندان صاعدیان اصفهان است که ریاست حنفیان آن شهر را برعهده داشته‌اند. از مجموع ۱۳۳ قصیدۀ دیوان او، ۲۹ قصیده در ستایش رکن‌الدین صاعد، ۱۴ قصیده در مدح قوام‌الدین صاعد، و ۵ قصیده در مدح صدرالدین بن قوام‌الدین و نظام‌الدین ابوالعلاء صاعد و بهاءالدین بن قوام‌الدین از صاعدیان اصفهان است. او همچنین ستایشگر دیگر خاندان حکومتگر اصفهان، یعنی خجندیان بود که ریاست شافعیان این شهر را برعهده داشتند و میان آنها و صاعدیانِ حنفی همواره نزاع و خصومت وجود داشت. در دیوان جمال‌الدین تنها ۴ قصیده درستایش صدرالدین محمود خجندی (د ۵۹۲ ق / ۱۱۹۶م) و یک قصیده در مدح جمال‌الدین خجندی دیده می‌شود و به نظر می‌رسد که شاعر، تعدادی از آنها را از ترس یا ملاحظۀ صاعدیان از بین برده باشد (جمال‌الدین، ۲۸۳).

او همچنین تنی چند از پادشاهان سلجوقی از جمله: معین‌الدین ملکشاه (سل‌ ۵۴۷-۵۴۸ ق / ۱۱۵۲-۱۱۵۳م‌)، محمد بن ملکشاه (سل‌ ۵۴۸- ۵۵۴ ق / ۱۱۵۳-۱۱۵۹م‌)، ارسلان بن طغرل (سل‌ ۵۵۶-۵۷۳ ق / ۱۱۶۱-۱۱۷۷م‌) و طغرل بن ارسلان (سل‌ ۵۷۳-۵۹۰ ق / ۱۱۷۷-۱۱۹۴م‌) را ستایش کرده (لین‌پول، ۱۳۷)، و چون نزدیک به ۴۱ سال مداح این خاندان بوده است، او را از شاعران سلسلۀ آل سلجوق به شمار آورده‌اند (نفیسی، «جمال‌الدین»، ۱۱۴). جمال‌الدین قصایدی در مدح جهان پهلوان محمد بن ایلدگز (حک‌ ۵۶۸- ۵۸۱ ق / ۱۱۷۳-۱۱۸۵م) دومین اتابک آذربایجان و حسام‌الدوله اردشیر بن حسن (حک‌ ۵۶۷-۶۰۲ ق / ۱۱۷۲-۱۲۰۶م‌) از ملوک آل باوند که بر مازندران حکومت می‌کرده، سروده است (فروزانفر، سخن، ۵۵۲). نزدیک به ۲۰ قصیدۀ او نیز در ستایش وزرا و امرای روزگار خود است که شخصیت بسیاری از آنان امروزه بر ما معلوم نیست (نفیسی، همانجا).

دولتشاه در یک جا از تذکرۀ خود، جمال‌الدین را از «اکابر عصر که در روزگار سلطان محمد ظهور یافته‌اند» (ص ۱۳۶)، معرفی می‌کند و در جایی دیگر ظهور او را در «روزگار دولت سلطان جلال‌الدین خوارزمشاه» می‌داند (ص ۱۴۲)؛ اما ظاهراً منظور او سلطان تکش خوارزمشاه است که ری و اصفهان را در فاصلۀ سالهای ۵۸۹ و ۵۹۰ ق / ۱۱۹۳ و ۱۱۹۴م بر ممالک خوارزمشاهی افزود (لین‌پول، ۱۶۰). این اشتباه به آتشکدۀ آذر (ص ۱۷۵)، عرفات العاشقین اوحدی (همانجا) و مجمع الفصحای هدایت (۱(۱) / ۴۷۱) نیز راه یافته است؛ اما با وجود آنکه ظهور جمال‌الدین در روزگار تکش خوارزمشاه بوده، هیچ شعری در مدح این پادشاه در دیوان جمال‌الدین دیده نمی‌شود (نفیسی، همان، ۱۱۰).

 

معاصران

زمانه‌ای که جمال‌الدین در آن زندگی می‌کرد، از روزگاران دوران‌ساز و سبک‌آفرین شعر فارسی به‌شمار می‌رود؛ زیرا در این روزگار، شماری از شاعران بزرگ زبان فارسی، یا سالهای پایانی عمر خود را می‌گذراندند و یا زمان شکوفایی شعر آنها تازه آغاز شده بود. جمال‌الدین با آنکه پیوسته مقیم اصفهان بود، اما با برخی از آنها ارتباط شعری داشت. هنگامی که خاقانی در ۵۵۱ ق / ۱۱۵۶م پس از زیارت کعبه، مثنوی تحفة العراقین (ختم الغرایب) خود را به عنوان ره‌آورد آن زیارت برای صدرالدین محمد خجندی و جمال‌الدین محمود خجندی (از رؤسای شافعی) به اصفهان فرستاد (خاقانی، ۳۵۵؛ افشار، ۲۱)؛ جمال‌الدین که از مفاخره‌های خاقانی برآشفته بود (زرین‌کوب، با کاروان ... ، ۱۵۷)، در قصیدۀ «کیست که پیغام من به شهر شروان بَرَد» (ص ۸۵)، ابتدا به نکوهش خاقانی، و در پایان به ستایش وی پرداخت (ص ۸۵-۸۸)، و خاقانی در جوابیۀ منظومی که در ۵۷۳ ق / ۱۱۷۷م (افشار، ۱۶) برای شاعران اصفهان فرستاد: نکهت حورا ست یا هوای صفاهان (ص ۳۵۳)، از اینکه به جرم هجویۀ مجیرالدین بیلقانی (د ۵۸۶ ق / ۱۱۹۰م)، شاگرد وی، بر او عتاب کرده‌اند، گله کرد: جرم زشاگرد، پس عتاب بر استاد؟! / اینت بد استاد از اصدقای صفاهان (ص ۳۵۶؛ بهار، ۱ / ۱۷۲؛ وحید، «ه‌ ‌»‌).

جمال‌الدین با مجیرالدین بیلقانی، شاگرد خاقانی و کارگزار حکومت ایلدگزیان در اصفهان، نیز ارتباط شاعرانه داشت. هنگامی که مجیرالدین در اشعار خود به نکوهش اهالی اصفهان پرداخت (قطعۀ ۵۱، رباعیهای ۵۶، ۱۲۶؛ آبادی، ۲۷)، جمال‌الدین به هجویه‌های او پاسخی تند داد (ص ۴۰۰، ۴۰۲؛ زرین‌کوب، سیری ... ، ۶۱) و چون مجیرالدین معزول‌وار از اصفهان به آذربایجان رفت، هنگامی که از جانب حکومت قزل ارسلان عثمان بن ایلدگز (حک‌ ۵۸۱ -۵۸۷ ق / ۱۱۸۵-۱۱۹۱م‌) مأموریت یافت تا به اصفهان بازگردد، با جمال‌الدین از در دوستی درآمد (اوحدی، همانجا؛ هدایت، همان، ۳(۱) / ۱۱۸۵) و قطعه‌ای در مدح‌ او سرود (نک‌ : قطعۀ ۵۳؛ جمال ‌الدین، ۴۱۱؛ آبادی، ۲۸) و جمال‌الدین نیز در قصیده‌ای به ستایش او پاسخ داد (ص ۱۲۴؛ وحید، همانجا‌).

شاعر دیگری که جمال‌الدین با او مراودات شاعرانه داشت، ظهیرالدین فاریابی (د ۵۹۸ ق / ۱۲۰۲م) است که جمال‌الدین در ترکیب‌بندی، او را «آفتاب فضل» و «سلطان نظم و نثر» نامیده است (ص ۳۴۹؛ فروزانفر، سخن، ۵۵۴؛ زرین‌کوب، همانجا). ظهیر فاریابی نیز در قطعه‌ای که در پاسخ جمال‌ الدین سروده، با لقب «افتخار جهان» از او یاد کرده است (قطعۀ ۷۱؛ یزدگردی، ۲۹۹، ۳۰۵؛ فروزانفر، همانجا). ادب‌شناسان قصیدۀ جمال الدین را از باب «استحکام الفاظ و معانی» بسیار برتر از شعر ظهیرالدین دانسته‌اند (وحید، «ید»).

جمال‌الدین با شرف‌الدین شفروه‌ای اصفهانی (دولتشاه، ۱۵۴؛ اوحدی، ۳ / ۱۷۹۰؛ هدایت، همان، ۲(۱) / ۸۰۰) و رفیع‌الدین لنبانی ــ که گویا خواهرزادۀ وی بوده (دولتشاه، ۱۵۵؛ اوحدی‌، ۳ / ۱۴۱۴؛ هدایت، همان، ۲(۱) / ۶۷۸) ــ روابط شاعرانه داشته، و در چند مورد شرف‌الدین را هجو کرده است (دولتشاه، ۱۵۴). اما در دیوان جمال‌الدین نشانه‌ای از این هجویات نیست و صفا با قرائت دگرگونۀ عبارت دولتشاه، به تصور هجو شرف‌الدین از جمال الدین رسیده است (نک‌ : ۲ / ۷۴۰).

اشعاری در ستایش انوری، رشید وطواط، مجدالدین همگر و اثیرالدین ابهری وزیر شاعر طغرل بن ارسلان سلجوقی در دیوان جمال‌الدین (ص ۱۴۶، ۱۴۹، ۳۹۲، ۳۹۸، ۴۲۹) دیده می‌شود که نشانـۀ ارتباط شاعرانۀ او با آنها ست (در این باره، نک‌ : نفیسـی، «جمال‌الدین»، ۱۵۹؛ وحید، «یج»؛ دامادی، شرح، ۴۷). از مجموع این مراودات منظوم شاعرانه نکته‌هایی از چگونگی نگرش شاعران سدۀ ۶ ق / ۱۲م به شعر شاعران هم‌عصرشان به دست می‌آید که در بررسی سیر تحول نقد ادبی در ایران مفید تواند بود (همانجا).

 

شعر جمال‌الدین

نزدیک به نیمی از اشعار دیوان جمال‌الدین را قصاید او تشکیل می‌دهد. از میان ۱۳۵ قصیده‌ای که او سروده، فقط ۴۲ قصیده دارای تغزل و تشبیب است و بقیۀ قصاید او «مقتضب» یعنی بدون تغزل است؛ در حالی که جمال‌الدین در غزل‌سرایی توانا بوده (فروزانفر، همان، ۵۴۹)، و می‌توانسته است برای این قصاید تغزلهای زیبایی بسراید؛ اما ظاهراً توجهی که وی به قصاید انوری و شیوۀ شاعری او داشته، در اتخاذ این شیوه بی‌تأثیر نبوده است (مؤتمن، ۱۹)، جمال‌الدین در برخی از قصایدِ مقتضب خود به جای استفاده از تغزل، از لغز (چیستان)‌هایی همچون حمام (ص ۱۹۰) شمشیر (ص ۲۹۷، ۳۰۶) و آب (ص ۱۵) ــ که در برخی از قصاید سبک خراسانی، از جمله قصاید منوچهری و عنصری معمول بـوده ــ استفاده کرده است.

انتخاب ردیفهای دشوار برای قصاید، مانند آتش (ص ۲۰۱)، تیغ و قلم (ص ۲۳۷)، آتش و آب (ص ۴۷)، بجهد (ص ۱۱۲) و ناخن (ص ۳۱۰) از جمله التزامهایی است که جمال الدین در رقابتهای شاعرانۀ خود با دیگر شاعران، برای نشان دادن قدرت طبع خود از آنها استفاده کرده، و حتى به آنها افتخار کرده است (ص ۲۰۵). این التزام، در انتخاب برخی قوافی نیز دیده می‌شود؛ مثلاً او با انتخاب کلمات مختوم به «آه» برای قافیۀ یکی از قصاید خود از اینکه به سبب کمبود قافیه، قصیدۀ او به کوتاهی گراییده، از ممدوح خود عذر خواسته است (ص ۸۴؛ مؤتمن، ۱۴۶-۱۴۷).

ویژگی دیگری که برای قصاید او ذکر شده، سهولت بیان است؛ اما این امر باعث دوری شعر جمال‌الدین از «جزالت کلام قدما» شده (فروزانفر، سخن، ۵۴۸؛ رضازاده، ۱۹۱؛ زرین‌کوب، سیری، ۶۰)، و گاهی لطافت بیان او، این‌گونه قصاید را به سرحد غزل رسانده است (فروزانفر، نیز زرین‌کوب، همانجاها). به نظر می‌رسد که این ویژگیها بتواند قصیدۀ سبک عراقی را از آنچه در سبک خراسانی معمول بوده است، متمایز سازد.

غزلهای جمال‌الدین را از غزلهای درجۀ اول سدۀ ۶ ق / ۱۲م دانسته‌اند (فروزانفر، همان، ۵۴۹) و آنها را پایه و اساس غزل سدۀ ۷ق / ۱۳م، و مقدمۀ ظهور غزل‌سرایان بزرگی همچون سعدی به شمار ‌آورده‌اند (صفا، ۲ / ۷۳۳؛ مؤتمن، ۲۲۴)؛ اما گفتنی است که یکدستی غزلهای سعدی در غزلهای جمال‌الدین دیده نمی‌شود. با آنکه شمار غزلهای جمال‌الدین زیاد نیست، او در ۱۷۲ غزلی که از خود باقی گذاشته ــ با انتخاب کلمات نرم و ترکیبـات ملایم، سادگـی و فصـاحت بیـان ــ در حـوزۀ «لفـظ»، باعث پیشرفت غزل سبک عراقی شده است (فروزانفر، همانجا؛ مؤتمن، ۲۲۴-۲۲۵؛ دامادی، شرح، ۴۳)؛ در حالی که به تعبیری در حوزۀ «معنی»، خاقانی و نظامی غزلِ این دوره را پیشرفت بخشیده‌اند (مؤتمن، ۲۳۲).

 

بیشترین شهرت جمال‌ الدین اصفهانی به سببِ این ترکیب‌بند مشهور است: «ای از بر سدره شاه‌راهت» (ص ۲)، اما وی افزون بر آن، ۱۵ ترکیب‌بند و ترجیع‌بند دیگر، ۱۰۷ قطعه و ۱۲۲ رباعی نیز سروده است و برخی رباعیات او با رباعیات استادان بزرگ شعر فارسی «هم‌سنگ» است (وحید، «یه»).

بیشترین مضمونی که در دیوان جمال‌الدین دیده می‌شود، مدح است، ولی در کنار آن ضمن نکوهش روزگار، به پیروی از سنایی به زهدیات نیز پرداخته است (برای نمونه، نک‌ : ص ۱۶۱، ۴۲۶، ۷۳، ۷۹، ۲۵۶)؛ اما زهدیات او برخلاف سنایی مبتنی بر اصول عرفان نیست و بیشتر متوجه به «ظواهر شرع» است (فروزانفر، همان، ۵۴۸). چنین به نظر می‌رسد که وی اندیشه‌های زهدآمیز توأم با استغنا را به تصنع در شعر خود آورده است (همان، ۵۵۱؛ جمال الدین، ۷۳).

مرثیه‌هایی که جمال‌الدین برای ممدوحان خود سروده، نیز به تبعیت از رسم رایج آن روزگار آمیخته با تهنیت جلوس پادشاه یا حاکم بعدی است (نک‌ : ص ۷۷) و با آنکه از عاطفۀ چندانی برخوردار نیست، اما جمال‌الدین به خوبی از آمیختن دو عنصر متضاد تعزیت و تهنیت برآمده است (امامی، ۲۴۰).

سدۀ ۶ ق / ۱۲م زمانۀ رونق شعر فارسی است، اما جمال‌الدین از مدیحه‌سرایی برای مقتدایان شهر اظهار دل‌تنگی می‌کند و آنان را گدایان می‌خواند: من از اینان چه طرف بربندم / که همه همچون من گدایانند (ص ۴۰۸؛ نک‌ : دامادی، «معرفی ... »، ۳۲۳)؛ همچنین بخشی از اشعار جمال الدین به شکوه از روزگار اختصاص دارد (نک‌ : ص ۲۵ بب‌ ، ۷۹ بب‌ ، ۲۵۶ بب‌ ). ظاهراً لشکرکشیهای حاکمان و حملاتی نظیر حملۀ غزها، باعث بدبینی برخی از شاعران و گلۀ آنها از زمانۀ زندگی‌شان شده است. قصیدۀ معروفِ جمال‌الدین: «الحذار! ای غافلان زین وحشت‌آباد الحذار!» (ص ۱۶۱) نمونه‌ای بارز از این گونه اندیشه‌ها ست (صفا، ۲ / ۳۶۶). انتقادهای جمال‌الدین از روزگار گاهی متوجه اهالی روزگار نیز شده است و با آنکه او زادۀ اصفهان است و به هجو مجیرالدین بیلقانی و دیگر نکوهش‌کنندگان این شهر پرداخته (ص ۴۰۲)، گاهی خود نیز این شهر را پر از «خساست و بخل» (ص ۴۱۳) و برکنار از «مردمی» و «مروت» (ص ۴۱۹) توصیف کرده است.

وصف طبیعت نیز از دیگر مضمونهایی است که در قصاید دارای تغزل جمال‌الدین دیده می‌شود و با آنکه برخلاف شاعران سبک خراسانی، اوصاف او از تنوع لازم برخوردار نیست، اما نمونه‌ای از نگرش شاعری غیرعارف به دنیای پیرامون خود است. در غزلهای او نیز مضمونهای تکرارشوندۀ غزل، از قبیل شکوه از هجران و فراق، توصیف معشوق و سرزنش رقیب دیده می‌شود و عشقی که در این‌گونه غزلها بیان می‌شود، البته عشقی زمینی است (مؤتمن، ۲۳۱) و گفت و گوهای رایج میان عاشق و معشوق، به صورت طبیعی و سالم، به زیباترین زبان ممکن تصویر شده است (شفیعی،‌ مفلس ... ، ۵۶).

 

سبک شعر

جمال‌الدین درعرصۀ قصیده و غزل دگرگونیهایی پدید آورد که آن را «مقدمۀ ظهور سبک عراقی در شعر فارسی» (صفا، ۲ / ۳۴۳-۳۴۴) به شمار آورده‌اند. او با آوردن ترکیبات جدید و مضامین تازه و همچنین سادگی بیان که در قصیدۀ سبک خراسانی کمتر سابقه داشت، زمینه‌های ظهور سبک عراقی را فراهم کرد و بر این اعتقاد بود که گویندگان حوزۀ عراق عجم بسـی تواناتر از شاعران آذربایجـان‌انـد (نک‌ : ص ۸۶). با این همه، سنت شعری سبک خراسانی گاهی او را به این وسوسه می‌انداخت که همچون آنها از ردیفهای دشوار و قوافی مشکل استفاده کند (مؤتمن، ۱۴۶) و یا در قصیده‌سرایی به قصاید مقتضب روی آورد (همو، ۱۹) و به «رعایت قواعد بلاغت قدما» و «صناعت‌سازی» آنها بپردازد (فروزانفر، سخن، ۵۴۸)، و حتى خود را مسعود سعد دیگری بداند (ص ۲۵۸؛ دامادی، شرح، ۴۸).

او با اینکه همچون مسعود سعد و اغلب شاعران سبک خراسانی بیشتر از تشبیهات حسی استفاده کرده، همانند دیگر شاعـران سدۀ ۶ ق به تصویرهای تقلیدی و تکـراری ــ البته با «شیوۀ ترکیب و اسلوب متفاوت» ــ روی آورده است (شفیعی، صور ... ، ۲۱۳؛ مؤتمن، ۲۳۱) و اگر بتوان امتیازی برای قدرت توصیف او قائل شد، تصویرپردازی از ندیده‌ها ست که توصیف روز قیامت و حشر آدمیان از جملۀ آنها ست (نک‌ : ص ۲۷۸-۲۸۱؛ دامادی، همان، ۴۲). همچنین توجه به رنگ اقلیم و محیط، شعر او را از بعضی معاصرانش متمایز ساخته است (شفیعی، همان، ۳۹۵).

با اینکه شعر جمال‌الدین را از تعقید لفظی و پیچیدگی معنوی برکنار دانسته‌اند (رضازاده، ۱۹۱)، اما به کلی از تکلف و تعقید عاری نیست (فروزانفر، همانجا)؛ بلکه در مواردی مضمون شعر او دشوار و حتى مبهم به نظر می‌رسد تا جایی که یکی از دوستان شاعر وی، عقل و ادراک را از فهم دقایق آن ناتوان، و دست ادراک را از دامن معانی آن کوتاه دانسته است (نک‌ : جمال‌الدین، ۴۰۰؛ مؤتمن، ۱۴۴). می‌توان جمال‌الدین را به همراه ظهیر فاریابی، رشید وطواط، سیدحسن غزنوی، و شماری دیگر از شاعران سـدۀ ۶ ق / ۱۲م در حوزۀ عراق عجـم و آذربایجان، ایجاد کنندۀ سبک بینابین خراسانی و عراقی به شمار آورد (بهار، ۱ / ۱۴۱؛ قس: فروزانفر، همانجا؛ شمیسا، سبک‌شناسی ... ، ۱۱۹) و شعر او را در تجدید سبک شعر فارسی مؤثر دانست (صفا، همانجا؛ دامادی، همان، ۴۰-۴۱).

 

تأثیر و تأثر

جمال‌الدین در راه استفاده از سنت شعری گذشتگان، توجه خاصی به ‌سبک و شیوۀ مسعود سعد سلمان (د ‌۵۱۵ق / ۱۱۲۱م‌) دارد (فروزانفر، همانجا؛ دامادی، همان، ۴۸) و در مفاخره‌ای که سروده است، «جزالت لفظ» شعر خود را با شعر مسعود سعد برابر می‌داند (ص ۲۵۸) و حتى شعر خاقانی را باعث شرمساری روح مسعود سعد به شمار می‌آورد (ص ۸۸). افزون بر آن، او در بخشی از قصیده‌ها و غزلهای خود، توجهی به شیوۀ شاعر معاصر خود انوری (د ۵۸۵ یا ۵۸۷ ق / ۱۱۸۹ یا ۱۱۹۱م) دارد، اگرچه در قصیده‌سرایی از نظر «روانی لفظ و صراحت فکر» او را برتر از انوری به شمار آورده‌اند (فروزانفر، همانجا)، اما به سبب دست نیافتن به جزالت بیان (زرین‌کوب، سیری، ۶۱)، کوشش وی را در این تقلید قابل توجه ندانسته‌اند. همچنین در غزلهایی که به شیوۀ انوری سروده، غیر از «سهولت الفاظ و رقت ترکیبات و لطافت اوزان»، از نظر «معنی و روح‌ مطلب» پیشرفتی در اشعار او ندیده‌اند (مؤتمن، ۲۳۱). با این حال، جمال‌الدین شکفتگی شعر خود را از انوری می‌داند (ص ۲۶۵).

بخش دیگری از قصاید و غزلهای جمال‌الدین به پیروی از سنایی (د ۵۳۵ ق / ۱۱۴۱م) سروده شده و آنچه به نکوهش دنیا و دنیاداران اختصاص داده، ظاهراً به تبعیت از اندیشه‌های زهدآمیز سنایی بوده است؛ به ویژه شعر معروف زهدآمیز وی را (ص ۱۶۱) تقلید موفقی از قصیدۀ «ای خداوندان مال الاعتبار الاعتبار» سنایی (ص ۱۸۲) دانسته‌اند (وحید، «یج») و شعر او را از نظر «وضوح معنی و دلالت لفظ» هم‌طراز شعر سنایی به شمار آورده‌اند (زرین‌کوب، همانجا). اما آنچه وی در تحقیر زندگی مادی و دعوت مردم به نعیم اخروی گفته، بیشتر تصنعی دانسته شده است (فروزانفر، سخن، ۵۵۱؛ صفا، ۲ / ۷۳۳)؛ چنان که از نظر «عمق فکر و دقت مضمون» نیز شعر او را نازل‌تر از سنایی ارزیابی کرده‌اند (فروزانفر، همان، ۵۴۸؛ زرین‌کوب، همانجا).

جمال‌الدین به شعر دیگر شاعران معاصر خود، از قبیل رشید وطواط و سیدحسن غزنوی (اشرف) توجه داشت، و رشید وطواط را می‌ستود. او رشید را «پادشاه شعر» (ص ۱۴۸) و خود را فرزند ادبی وی معرفی کرده است (ص ۴۲۹)؛ همچنین به سیداشرف اعتقادی کامل داشت و او را در کنار رشید وطواط و انوری از «شاعران حکیم» می‌دانست (ص ۲۶۵؛ مدرس، ۳۹۸؛ وحید، «یا») و با اینکه شعر آنان را سرمشق قرار داده بود، برخی از ناقدان شعر او را بر شعر سیدحسن غزنوی و رشید وطواط برتر شمرده‌اند (همانجا). با آنکه شعری خطاب به مجدالدین همگر (د ۶۸۶ ق) در دیوان جمال‌الدین (ص ۳۹۸) آمده، اما ظاهراً او توجهی به شعر مجدالدین همگر نداشته است (عبدالغنی، ۳۶)، به نظر می‌رسد که دلیل این بی‌توجهی تأخر زمانی بوده باشد.

بیشترین تأثیری که جمال‌الدین بر شاعران پس از خود گذاشته، متوجه شعر سعدی (د ۶۹۱ ق / ۱۲۹۲م) است. سعدی برخی از مضامین غزلهای جمال‌الدین را با دگرگونیهای اندک در ضمن غزلهای خود آورده است (ریپکا، ۱ / ۳۹۱؛ فروزانفر، همان، ۵۴۹)؛ اما غزلهای جمال‌الدین به سبب قرار گرفتن در «اواسط تحول غزل» یکدستی غزلهای سعدی را ندارد (همانجا). برخی معتقدند که هرچند شعر جمال‌الدین واسطۀ میان شعر انوری و سعدی است (شمیسا، سبک‌شناسی، ۲۱۵؛ وحید، «ید»)، اما جمال‌الدین تأثیر زیادی بر سعدی نداشته است و هر دو در غزل‌سرایی به شیوۀ انوری توجه داشته‌اند (مؤتمن، ۲۲۵). گفته شده که این تأثیر «نامحسوس» و در حکم «نتیجه نسبت به مقدمات» است (فروزانفر، تاریخ ... ، ۳۸۸) و این موضوع که «غزل آرام» (در مقابل غزل مواج مولوی) از جمال‌الدین به سعدی رسیده است (همان، ۳۶۵)، انکارشدنی نمی‌نماید. افزون بر غزلها، تأثیر ترکیب‌بند مشهور جمال‌الدین «ای از بر سدره شاه‌راهت» (ص ۲) بر ترجیع‌بند مشهور سعدی «بنشینم و صبر پیش گیرم» (ص ۶۵۱) آشکار است، اما برتری ترجیع‌بند سعدی هم به سبب موضوع عاشقانۀ آن پنهان نیست (وحید، «یه»).

شعر جمال‌الدین بر برخی غزلهای حافظ نیز تأثیر داشته است،ُ و بیت معروفِ «گویند صبر کن که شود خون زصبر مشک / آری شود ولیک به خونِ جگر شود» (جمال‌الدین، ۳۵۵، ۴۰۲) که به‌خطا به اوحدی مراغه‌ای (د ۷۳۸ق / ۱۳۳۷م‌) نسبت داده‌اند (خرمشاهی ۱ / ۶۵) و در دیوان حافظ (غزل ۲۲۶) آمده، از آن جمال‌الدین است که در دو جای دیوان او (همانجاها) تکرار شده است.

همچنین تأثیر غزل «هر جور که من زیار بینم» از جمال‌الدین (ص ۴۷۱) را در غزلی از مولوی: «در وصالت چَرا بیاموزم / در‌ فراقت چرا بیاموزم؟» (شم‌ ۱۷۵۸) مشهود دانسته‌اند. برخی از عبارات و الفاظ غزل جمال‌الدین در غزل مولوی تکرار شده است (شمیسا، سیر ... ، ۹۹-۱۰۱)؛ اما این غزل جمال‌الدین به شمس‌الدین جوینی (مق‌ ۶۸۳ ق / ۱۲۸۴م) نیز نسبت داده شده است (وحید، ۴۷۱، حاشیه).

امامی هروی (د ۶۷۶ ق / ۱۲۷۷م) نیز با اینکه معاصر سعدی است و قاعدتاً باید به شیوۀ شاعری او که شهرت فراوانی پیدا کرده بوده، توجه داشته باشد، به روش قصیده‌سرایی جمال‌الدین توجه داشته (فروزانفر، همان، ۴۰۱)، و این نشانه‌ای از تأثیر جمال‌الدین بر طیف وسیعی از شاعران هم‌روزگار و اندکی پس از وی است.

 

جایگاه شعر جمال‌الدین

بیشتر شهرت جمال‌الدین معلول ترکیب‌بند معروف او ست که با مصراعِ «ای از بر سدره شاه‌راهت» (ص ۲) آغاز می‌شود و در برخی از کتابهای معاصرِ او، از جمله المعجم شمس قیس رازی (ص ۴۰۱) تمامی آن نقل شده است؛ نیز قصیدۀ زهدیۀ او «الحذار ای عاقلان زین وحشت‌آباد الحذار» (ص ۱۶۱) تماماً در کتاب راحة الصدور راوندی (ص ۳۳) و مونس الاحرار جاجرمی (۱ / ۴۶) آمده است. در مقایسۀ شعر او بر شعر خاقانی، به شعر منصفانۀ خود او استناد کرده‌اند که خود را بهتر از خاقانی، و کمتر از مجیرالدین بیلقانی نمی‌داند (ص ۱۸۰؛ قس: نفیسی، «جمال‌الدین»، ۱۶۱)؛ اما برخی شعر او را بر شعر خاقانی برتری داده‌اند (وحید، «یا» ـ «یب»؛ نفیسی، همانجا) و عده‌ای دیگر این داوری را «دور از سخن‌دانی» (زین‌العابدین، ۶۲۴)، و حتى «سخنی یاوه» دانسته‌اند (مصفا، ۱(۱) / ۴۸۱).

در ترجیح شعر جمال‌الدین بر شعر فرزندش کمال‌الدین اسماعیل (د ۶۳۵ ق / ۱۲۳۸م) نیز دولتشاه اعتقاد سلطان الغ‌بیگ گورکانی (حک‌ ۸۵۰-۸۵۳ ق / ۱۴۴۶-۱۴۴۹م) به «پاکیزه‌تر و شاعرانه‌تر بودنِ» سخنِ جمال‌الدین، و اظهار شگفتیِ او از شهرت بسیار شعر کمال‌الدین اسماعیل را بیان می‌کند و اعتقاد سلطان را نوعی «مکابره» (از موضع قدرت سخن گفتن که از انواع مجادله بوده است‌) می‌داند و علت شهرت شعر کمال‌الدین را «نازک‌تر» بودن آن به شمار می‌آورد (دولتشاه، ۱۴۲؛ قس: بحرالعلومی، ۷۴)؛ اما حزین لاهیجی (د ۱۱۸۱ق / ۱۷۶۷م) در شعر خود، جمال‌الدین را «استاد سخن» و کمال‌الدین را تکمیل کنندۀ «طرز و روش» او می‌داند (همو، ۷۶).

جاجرمی از مؤلفان نیمۀ اول سدۀ ۸ ق / ۱۴م که اشعار شعرای کهن را براساس تقسیم‌بندی موضوعی در کتاب خود آورده است، در باب «نعت پیامبر (ص)» به جای آنکه به ذکر ترکیب‌بند معروف جما‌ل‌الدین بپردازد، ترکیب‌بند کمال‌الدین اسماعیل «ای جز به احترام خدایت نبرده نام» را در صدر این باب آورده است (۱ / ۱۸)؛ و این امر نشان می‌دهد که از قدیم در ترجیح شعر پسر بر پدر، میان صاحبان ذوق اختلاف سلیقه وجود داشته است. به هر حال، در مجموع می‌توان جمال‌الدین اصفهانی را از شاعران بزرگ سدۀ ۶ ق / ۱۲م، و یکی از بنیان‌گذاران سبک عراقی در شعر فارسی به‌شمار آورد، هرچند برخی از سرِ شیفتگی گفته‌اند که هیچ یک از آن شاعران به مقام و مرتبۀ او نمی‌رسند (وحید، «یج»).

 

آثـار

جمال الدین همچون دیگر شاعران کهن، افزون بر تسلط بر ظرایف زبان فارسی، نسبت به اصول ادبیات عرب نیز آگاهی داشته است (آصفی، ۲۳۳) و از اشاراتی که در اشعار خود به «آراستن دو دیوان» (ص ۲۷۴) و ریزه‌خوارِ خود خواندن فرزدق و جریر (شاعران عرب) دارد (ص ۱۸۰)، او را صاحب دو دیوان شعر فارسی و عربی دانسته‌اند (وحید، «یه»)؛ اما نشانه‌ای از دیوان عربی وی در دست نیست و در دیوان فارسی او نیز شعر عربی نیامده است.

جمال‌الدین افزون بر شعر، به برتری نثر خود نیز اشاره کرده است (ص ۸۷). مؤلف هفت اقلیم نیز نثر او را شایستۀ ستایش می‌داند (رازی، ۲ / ۹۱۵)؛ اما امروزه از نثر جمال‌الدین، نیز اثری باقی نمانده است.

دیوان جمال‌الدین به‌کوشش اوحدی بلیانی (د ۱۰۳۰ق / ۱۶۲۱م) جمع‌آوری شده، و جامع دیوان بر آن است که آنچه او جمع آورده، نزدیک به ۱۰ هزار بیت است (۲ / ۹۱۲). هدایت شمار اشعار او را در مجمع الفصحا (۱(۱) / ۴۷۲) ۵ هزار، و در ریاض‌العارفین (ص ۲۸۳) ۲۰ هزار بیت گفته است. در لغت‌نامۀ دهخدا (نک‌ : ذیل جمال اصفهانی) و تذکرة الشعرای محمد‌عبدالغنی‌خان (ص ۳۶) به همین میزان شعر از جمال‌ الدین اشاره شده است. نفیسی شمار اشعار او را ۸ هزار بیت می‌داند ( تاریخ، ۱ / ۱۰۲)، اما وحید دستگردی نتوانسته است بیش از ۱۰ هزار بیت از اشعار او را در دیوان چاپی خود گرد آورد (نک‌ : «یط»).

دیوان اشعار جمال‌الدین نخستین‌ بار زیر نظر محمدتقی ادیب نیشابوری (ادیب دوم) در تهران (۱۳۱۰ش) در ۲۶۳ صفحه چاپ شد (مشار، ۵ / ۵۶۶؛ آقابزرگ، ۹(۱) / ۲۰۳). دومین چاپ آن به کوشش حسن وحید دستگردی در ۱۳۲۰ش در تهران صورت گرفت و همین چاپ بار دیگر در ۱۳۷۹ش در تهران با تجدید حروف‌چینی انتشار یافت. پس از تصحیح وحید دستگردی، تصحیح تازه‌ای از آن در ۱۳۸۲ش توسط جمشید مظاهری و حمیدرضا قانونی در دانشگاه اصفهان انجام پذیرفت که تاکنون انتشار نیافته است (مظاهری، ۲۴۰-۲۴۱؛ اسماعیل‌زاده، ۵۶-۵۷).

افزون بر دیوان اشعار، شرح ترکیب‌بند مشهور او در ۱۳۶۹ش / ۱۹۹۰م به وسیلۀ محمد دامادی در تهران انتشار یافته است.

 

مآخذ

آبادی، محمـد، مقدمه بر دیـوان مجیرالـدین بیلقـانی (هم‌ ‌)؛ آذر بیگدلی، لطفعلی، آتشکده، به کوشش جعفر شهیدی، تهران، ۱۳۳۷ش؛ آصفی، تاجماه، آسمان و خاک، تهران، ۱۳۷۶ش؛ آقابزرگ، الذریعة؛ اسماعیل‌زاده، یوسف، «پایان‌نامه‌های تصحیح نسخ خطی دانشگاه اصفهان»، گزارش میراث، تهران، ۱۳۸۷ش، س ۳، شم‌ ۲۵، ۲۶؛ افشار، ایرج، مقدمه بر ختم الغرایب ( تحفة العراقین) خاقانی شروانی،تهران، ۱۳۸۵ش؛ اقبال لاهوری، محمد، مقدمه بر راحة الصدور (نک‌ : هم‌ ، راوندی)؛ امامی، نصرالله، مرثیه‌سرایی در ادبیات فارسی، تهران، ۱۳۶۹ش؛ اوحدی‌ بلیانی، محمد، عرفات العاشقین، به کوشش محسن ناجی نصرآبادی، تهران، ۱۳۸۸ش؛ بحرالعلومی، حسین، مقدمه بر دیوان کمال‌الدین اسماعیل اصفهانی (هم‌ ‌)؛ بهار، محمدتقی، بهار و ادب فارسی، به کوشش محمد گلبن، تهران، ۱۳۵۱ش؛ جابری انصاری، حسن‌، تاریخ اصفهان، به کوشش جمشید مظاهری، اصفهان، ۱۳۷۸ش؛ جاجرمی، محمد، مونس الاحرار، به کوشش صالح طبیبی، تهران، ۱۳۳۷ش؛ جمال الدین عبدالرزاق اصفهانی، دیوان، به کوشش حسن وحید دستگردی، تهران، ۱۳۷۹ش؛ حافظ، دیوان، به کوشش محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران، ۱۳۸۱ش؛ خاقانی شروانی، دیوان، به کوشش ضیاء الدین سجادی، تهران، ۱۳۸۲ش؛ خرمشاهی، بهاء الدین، حافظ نامه، تهران، ۱۳۶۷ش؛ دامادی، محمد، شرح بر ترکیب بند جمال‌الدین محمد بن عبدالرزاق در ستایش پیامبر(ص)، تهران، ۱۳۶۹ش؛ همو، «معرفی اجمالی سرگذشت جمال‌الدین عبدالرزاق»، گوهر، تهران، ۱۳۵۴ش، س ۳، شم‌ ۴؛ دولتشاه سمرقندی، تذکرة الشعرا، به کوشش ادوارد براون، لیدن، ۱۹۰۰م؛ رازی، امین احمد، هفت اقلیم، به کوشش محمدرضا طاهری، تهران، ۱۳۷۸ش؛ راوندی، محمد، راحة الصدور، به کوشش محمد اقبال لاهوری، تهران، ۱۳۶۴ش؛ رضازاده شفق، صادق، تاریخ ادبیات ایران، تهران، ۱۳۲۱ش؛ ریپکا، یان، تاریخ ادبیات ایران، ترجمۀ ابوالقاسم سرّی، تهران، ۱۳۸۲ش؛ زرین‌کوب، عبدالحسین، با کاروان حله، تهران، ۱۳۴۳ش؛ همو، سیری در شعر فارسی، تهران، ۱۳۶۳ش؛ زین‌العابدین شیروانی، ریاض السیاحة، به کوشش اصغر حامد ربانی، تهران، ۱۳۳۹ش؛ سعدی، کلیات، به کوشش محمدعلی فروغی، تهران، ۱۳۶۲ش؛ سنایی، دیوان، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، ۱۳۴۱ش؛ شفیعی‌کدکنی، محمدرضا، صور خیال در شعر فارسی، تهران، ۱۳۵۰ش؛ همو، مفلس کیمیا فروش، تهران، ۱۳۷۲ش؛ شمس قیس رازی، محمد، المعجم، به‌ کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، ۱۳۳۸ش؛ شمیسا، سیروس، سبک‌شناسی شعر، تهران، ۱۳۷۴ش؛ همو، سیر غزل در شعر فارسی، تهران، ۱۳۶۲ش؛ صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، ۱۳۳۹ش؛ ظهیر فاریابی، طاهر، دیوان، به کوشش امیرحسن یزدگردی، تهران، ۱۳۸۱ش؛ عبدالغنی، محمد، تذکرة الشعرا، به کوشش محمد مقتدا شروانی، علیگره، ۱۹۱۶م؛ عوفی، محمد، لباب الالباب، به کوشش ادوارد براون، لیدن، ۱۹۰۳م؛ فروزانفر، بدیع‌الزمان، تاریخ ادبیات ایران، به کوشش عنایت‌الله مجیدی، تهران، ۱۳۸۳ش؛ همو، سخن و سخنوران، تهران، ۱۳۶۹ش؛ همو، مجموعه مقالات و اشعار، به کوشش عنایت‌الله مجیدی، تهران، ۱۳۵۱ش؛ قزوینی، زکریا، آثار البلاد، ترجمۀ عبدالرحمان شرفکندی، تهران، ۱۳۶۶ش؛ قزوینی، محمد، یادداشتها، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۳۳ش؛ کمال‌الدین اسماعیل اصفهانی، دیوان، به کوشش حسین بحرالعلومی، تهران، ۱۳۴۸ش؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ لین‌پول، استنلی، طبقات سلاطین اسلام، ترجمۀ عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۱۳۶۳ش؛ مجیرالدین بیلقانی، دیوان، به کوشش محمدآبادی، تبریز، ۱۳۵۸ش؛ مدرس رضوی، محمدتقی، مقدمه بر دیوان سیدحسن غزنوی، تهران، ۱۳۶۲ش؛ مشار، خانبابا، فهرست کتابهای چاپی فارسی،‌ تهـران، ۱۳۵۰ش؛ مصفـا، مظاهـر، حاشیـه بـر مجمـع الفصحــا (نک‌ : هم‌ ، هدایت‌)؛ مظاهری، جمشید و حمیدرضا قانونی، «نگرشی نو به زبان و شعر جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی»، مجلۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان، ۱۳۸۴ش، شم‌ ۴۱؛ مؤتمن، زین‌العابدین، تحول شعر فارسی، تهران، ۱۳۵۲ش؛ مولوی، کلیات شمس، به کوشش بدیع‌الزمان فروزانفر، تهران، ۱۳۵۵ش؛ مهدوی، مصلح‌الدین، تذکرة القبور، اصفهان، ۱۳۴۸ش؛ نفیسی، سعید، تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی، تهران، ۱۳۴۴ش؛ همو، «جمال‌الدین عبدالرزاق»، ارمغان، تهران، ۱۳۰۴ش، س ۶، شم‌ ۲، ۳، ۴؛ وحید دستگردی، حسن، مقدمه و حاشیه بر دیوان جمال‌الدین عبدالرزاق (هم‌ ‌)؛ هدایت، رضا قلی‌، ریاض العارفین، به کوشش مهرعلی گرکانی، تهران، ۱۳۴۴ش؛ همو، مجمع الفصحا، به کوشش مظاهر مصفا، تهران، ۱۳۳۶-۱۳۴۰ش؛ یزدگردی، امیرحسن، مقدمه بر دیوان ظهیر فاریابی (هم‌ ‌).

یدالله جلالی‌پندری

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 2  صفحه : 410
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست