responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 2  صفحه : 220

اردو، ادبیات

نویسنده (ها) : عارف نوشاهی

آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

اُرْدو، اَدَبیاتِ، تاریخ‌ رشد و تطور ادبیات‌ اردو از لحاظ خصوصیات‌ لهجه‌ای‌ به‌ ۳ حوزۀ جغرافیایی‌ تقسیم‌ می‌شود: پنجاب‌ و اطراف دهلی‌ در شمال‌ شبه‌ قاره‌، گجرات‌، و دكن‌ در نواحی‌ مركزی و جنوب‌. این‌ زبان‌ در آغاز در مراكز مذكور به‌ «هندوی‌»، «گُجری‌»، «دَكنی‌»، «برج‌ بهاشا» و غیره‌ موسوم‌ بوده‌ است‌ و زبانهای‌ محلی‌ در هر ۳ ناحیه‌ از بدو ظهور در ویژگیهای‌ زبان‌شناختی‌ و در ادبیات‌ مكتوب‌ این‌ زبان‌ تأثیر تمام‌ داشته‌اند و همین‌ خصوصیات‌ چگونگی‌ نظم‌ و نثر اردو را در این‌ ۳ ناحیه‌ از یكدیگر متمایز می‌كند. از سدۀ ۶ تا سدۀ ۱۰ ق‌ زبان‌ و ادبیات‌ اردو بیشتر تحت‌ تأثیر ادب‌ هندی‌ و قواعد و سنتهای‌ آن‌ بوده‌ است‌ و قدیم‌تریم سروده‌های‌ اردو با قالبها و اوزان‌ شعری‌ هندی‌ مطابقت‌ دارند و حتی‌ رنگ عرفان‌ هندویی‌ گرفته‌اند، ولی‌ از سده‌های‌ ۱۰ و ۱۱ ق‌ به‌ بعد، نظم‌ و نثر اردو، هم‌ از لحاظ زبان‌ و بیان‌ و هم‌ از لحاظ فكر و مضمون‌، تحت‌ تأثیر زبان‌ و ادب‌ فارسی‌ قرار می‌گیرد (جالبی‌، ۱/ ۱۰۵-۱۰۶؛ سكسینه‌، ۱/ ۳-۹).

نمونه‌های مكتوب‌ از ادبیات‌ اردو در شمال‌ شبه‌قاره‌ قبل‌ از سدۀ ۱۰ق‌ بسیار اندك‌ است‌. مسعود سعد سلمان‌ لاهوری‌ (۴۳۸-۵۱۵ق‌/ ۱۰۴۶-۱۱۲۱م‌) نخستین‌ كسی‌ است كه‌ علاوه‌ بر دو دیوان‌ عربی‌ و فارسی‌، دیوانی‌ به‌ «هندوی‌» نیز داشته‌ است‌ (عوفی‌، ۲/ ۲۴۶)، اما امروز چیزی از اشعار هندوی‌ او در دست‌ نیست‌. برخی‌ از سرایندگان‌ و نویسندگان‌ فارسی‌ شبه‌قاره‌ در سده‌های‌ ۷- ۹ق‌ در اشعار و آثار خود كلمات‌ و تعبیرات‌ هندی‌ را با برگردان‌ فارسی‌ به كار برده‌اند. همچون‌ منهاج‌ سراج‌ در طبقات‌ ناصری‌ نگاشتۀ ۶۵۸ق‌؛ امیرخسرو دهلوی‌ در مثنوی‌ قران‌ السعدین‌ سرودۀ ۶۶۸ق‌ و خزاین‌ الفتوح‌ نگاشتۀ ۷۱۱ق‌ و دیول‌رانی‌ خضرخان‌، سرودۀ ۷۱۵ق؛ ضیاءالدین‌ برنی‌ در تاریخ‌ فیروزشاهی‌؛ محمد بن‌ مبارك‌ كرمانی‌ (د ۷۷۰ق‌) در سیرالاولیا؛ شمس‌ سراج‌ عفیف‌ در تاریخ‌ فیروزشاهی نگاشتۀ سدۀ ۸ ق‌ (شیرانی‌، ۱/ ۱۶۱- ۱۷۸). همچنین مجموعه‌های ملفوظات‌ عارفان شبه‌قاره اگرچه‌ به‌ زبان‌ فارسی‌ تألیف‌ شده‌اند، اما گاهی‌ در میان‌ عبارات‌ و اقوال‌ فارسی‌ سخنی‌ یا بیتی‌ عیناً به‌ زبان‌ هندی ـ اردو نیز نقل‌ شده‌ است‌. نمونه‌هایی‌ از اینگونه‌ سخنان‌ و ابیات‌ را می‌توان‌ در مجموعه‌های‌ ملفوظات‌ فریدالدین مسعود گنج‌ شكر (د ۶۶۴ ق‌)، ابوعلی‌ قلندرپانی‌ پتی‌ (ه‌ م‌)، شرف‌الدین یحیى‌ منیری‌ (د۷۸۲ق‌) مشاهده كرد (همو، ۱/ ۲۴۱، ۲۵۷؛ جالبی‌، ۱/ ۳۶-۳۹). نخستین آثار موجود از ادبیات‌ این‌ زبان‌ ملمعات‌ فارسی‌ و اردوی منسوب‌ به‌ امیرخسرو دهلوی‌ (د ۷۲۵ق‌) است‌ كه‌ بیشتر در منابع متأخر نقل‌ شده‌ است‌ (همو، ۱/ ۲۸-۲۹؛ سكسینه‌، ۱/ ۱۶-۱۸). اگرچه‌ برخی از محققان‌، خالق‌ باری‌ را كه‌ نصاب‌ منظوم‌ فارسی‌ ـ هندی است‌، به‌ امیرخسرو منسوب‌ داشته‌اند (همو، ۱/ ۱۷؛ جالبی‌، همانجا)، اما شیرانی‌ سرایندۀ آن‌ را ضیاءالدین خسرو، شاعر سدۀ ۱۱ق‌ می‌داند (نك‌ : جالبی‌، ۱/ ۳۰). حسن‌ دهلوی‌ (د ۷۳۸ق‌) نیز ملمعات‌ فارسی‌ و اردو دارد (همو، ۱/ ۳۵؛ سكسینه‌، ۱/ ۲۴، ۲۶).

در گجرات‌ نیز نمونه‌های‌ ابتدایی‌ ادب‌ اردو به‌طور پراكنده‌ در كتابهای‌ ملفوظات‌ و فرهنگ‌نامه‌ها و كتیبه‌ها دیده‌ می‌شود، همچون‌ جمله‌های‌ اردو از گفته‌های‌ برهان‌الدین‌ ابومحمد عبدالله‌ قطب‌ عالم‌ (د ۸۵۷ق/ ۱۴۵۳م‌) و پسر او شاه‌ عالم‌ معروف به‌ شاه‌ منجهن‌ (د ۸۸۸ ق‌) كه‌ در خاتمة مرآة احمدی‌ و تحفةالكرام‌ و جمعیات‌ شاهیه‌ نقل‌ شده‌ است‌، و اقوالِ اردوی‌ وجیه‌الدین‌ علوی‌ (د ۹۹۸ق‌/ ۱۵۸۹م‌) كه‌ در بحرالحقایق‌ آورده‌ شده‌ است‌، و باب‌ ۱۴ فرهنگ‌ بحرالفضائل‌، تألیف‌ فضل‌الدین‌ بلخی‌ در حدود سال‌ ۸۳۷ق‌/ ۱۴۳۳م‌، «در الفاظ هندوی‌ كه‌ در نظم‌ به‌ كار آید» (شیرانی‌، ۱/ ۲۱۳-۲۳۱). كتیبۀ مسجد رای‌ كهیر احمدآباد با تاریخ‌ ۹۶۳ق‌ یكی‌ از قدیم‌ترین‌ كتیبه‌های‌ اردو در گجرات‌ است‌.

نخستین‌ نمونۀ مدون‌ ادبیات‌ اردو در گجرات‌ سروده‌های‌ شیخ‌ بهاءالدین باجن‌ برهانپوری‌ (۷۹۰-۹۱۲ق‌/ ۱۳۸۸-۱۵۰۶م‌) است‌ كه‌ مرید شیخ رحمت‌الله‌ بوده‌، و گفته‌های استاد مراد خود را در خزائن‌ رحمت‌الله‌ تحریر و تدوین‌ نموده‌ است‌. اگرچه‌ این‌ كتاب‌ به‌ زبان‌ فارسی‌ است‌، اما در باب‌ هفتم‌ آن‌ باجن‌ سروده‌های‌ اردوی‌ خود را نیز آورده‌ است‌. در این‌ سروده‌ها تفكر اسلامی‌ رنگ‌ هندویی‌ به‌ خود گرفته‌ است‌. باجن‌ اشعار خود را در اوزان‌ هندی‌ سروده‌، و حتی كلمات‌ عربی‌ و فارسی‌ را نیز مطابق‌ با لحن‌ و ویژگیهای‌ آواشناختی‌ هندی‌ به‌ كار برده‌ است‌ (جالبی‌، ۱/ ۱۰۶ - ۱۱۰). بعد از او قاضی‌ محمود دریایی‌ (۸۷۴ - ۹۴۱ق‌/ ۱۴۶۹-۱۵۳۴م‌) مهم‌ترین‌ نمایندۀ ادب‌ اردو در گجرات‌ است‌. دیوان‌ او از لحاظ سبك‌ و آهنگ كلام‌ و اوزان‌ و بحور و مضامین‌ و كاربرد كلمات‌، شدیداً تحت تأثیر سنت‌ ادبی‌ هندی‌ است‌. موضوع‌ اصلی‌ اشعار او عشق‌ است‌. با مطالعۀ دیوان‌ او می‌توان‌ به‌ میزان‌ رشد و ترقی‌ ادبیات‌ منظوم‌ اردو در گجرات‌ پی‌ برد (همو، ۱/ ۱۱۰-۱۱۴). پس‌ از او علی‌محمد جیوگام‌ دهنی‌ (د ۹۷۳ق‌/ ۱۵۶۵م‌) سنت‌ شعر اردو را در گجرات به‌ اوج‌ رسانید. سروده‌های‌ اردوی‌ او به‌ همت‌ مریدش‌ ابوالحسن بن‌ عبدالرحمان‌ قریشی احمدی‌ در جواهر اسرارالله‌ گردآوری‌ شده‌ است‌. بیشتر اشعار او در اثبات‌ توحید و وجود واحد و اسرارالله‌ است‌ كه‌ با رمز و كنایه‌ ارائه‌ شده‌، و باعث‌ ابهام‌ در كلام‌ او گردیده‌ است‌. شعر جیو گام‌ دهنی‌ در گجرات‌ نمایندۀ مرحله‌ای‌ است كه‌ رنگ‌ هندی‌ از ادب‌ اردو رو به‌ كاهش‌ نهاده‌، جای آن‌ را تأثیرات زبان‌ و ادب‌ فارسی می‌گیرد (همو، ۱/ ۱۱۴- ۱۱۹). اشعار اردوی‌ شیخ‌ خوب‌ محمد چشتی‌ (د ۱۰۲۳ق‌/ ۱۶۱۴م‌) تأثیر ادبیات فارسی‌ را در گجرات‌ به‌ روشنی‌ نمایش‌ می‌دهد. وی‌ مرید كمال‌ محمد سیستانی‌ (د ۹۷۹ق‌/ ۱۵۷۱م‌) بود و در زبان‌ و انشای فارسی‌ مهارت كامل‌ داشت‌. از آثار او امواج‌ خوبی‌ و شرح جام‌ جهان‌نما از بهترین‌ نمونه‌های‌ انشای‌ فارسی‌ در هند است‌. وی‌ در ۹۸۶ق‌ یك‌ مثنوی‌ عرفانی‌ ـ اخلاقی‌ به‌ نام‌ خوب‌ ترنگ‌ سرود كه‌ خودش‌ آن‌ را «گجراتی‌ آمیخته‌ با عجمی‌ و عربی‌» می‌نامد (همو، ۱/ ۱۱۹-۱۲۰). چشتی‌ منظومه‌ای‌ به‌ نام‌ چهند چهندان‌ نیز دارد كه در آن‌ قواعد عروض فارسی‌ را بر اساس‌ عروض‌ هندی‌ توضیح‌ داده‌ است‌.

هنگامی كه‌ گجرات‌ در ۹۸۰ق‌/ ۱۵۷۲م‌ به‌ دست‌ اكبر شاه‌ فتح‌ شد، اوضاع‌ و احوال‌ دگرگون‌ گشت‌ و ارزشهای‌ ادبی‌ نیز تحول‌ یافت‌. تعلیم‌ و تدریس عروض‌ فارسی‌ جای‌ عروض‌ هندی‌ را گرفت‌ و لغات‌ و تركیبات‌ و قواعد شعر فارسی‌ در زبان‌ و ادبیات‌ اردو به حدی‌ رواج‌ یافت‌ كه‌ رفته‌رفته‌ محور و معیار ادب‌ اردو از لحاظ فكر و خیال‌ و اصناف‌ سخن‌ و اوزان‌ و بحور و تشبیهات‌ و استعارات‌ و كنایات‌ گردید (همو، ۱/ ۱۲۶- ۱۲۸).

پایگاه‌ دیگر زبان‌ و ادب‌ اردو منطقۀ دكن‌ بوده‌ است‌ كه‌ با فتوحات‌ علاءالدین‌ خلجی‌ و محمد بن‌ تغلق‌ در نیمۀ اول‌ سدۀ ۸ق‌ در این‌ ناحیه‌ رو به‌ رواج‌ و گسترش نهاد و با تأسیس‌ حكومت‌ بهمنیان‌ به‌ صورت‌ زبان‌ ادبی‌ درآمد (نك‌ : مسعود حسین‌، II/ 19-22). سلطنت‌ بهمنیان‌ در ۷۴۸ق‌/ ۱۳۴۷م‌ در دكن‌ تأسیس‌ شد و تا ۹۳۲ق‌/ ۱۵۲۵م‌ ادامه‌ داشت‌. رقابت‌ و دشمنی‌ و تعصباتی‌ كه‌ میان‌ حكومتهای اسلامی‌ شمالی‌ و جنوبی‌ وجود داشت‌، باعث‌ شد كه‌ تا ۳ سده‌ زبان‌ جنوب با استقلال‌ و دادوستدی‌ بسیار اندك‌ با شمال‌، رشد كند. از این‌ زبان‌ كه‌ «اردوی‌ دكنی‌» نامیده‌ می‌شد، ادبیاتی‌ بسیار غنی‌ بر جای‌ مانده‌ است‌. ادبیات‌ دورۀ بهمنیان‌ بیشتر منظوم‌ است‌ و آن‌ را می‌توان‌ به‌ ۳ گروه‌ تقسیم‌ كرد: داستانها و افسانه‌های‌ عامیانه‌؛ شرح‌ وقایع‌ تاریخی‌ و دینی‌؛ نوشته‌های‌ عرفانی‌ و اخلاقی‌. نخستین‌ اثر منظوم‌ این‌ دوره‌ مثنوی‌ كدام‌راو پدم‌راو است كه‌ فخرالدین نظامی در روزگار احمدشاه ولی بهمنی‌ (حك‌ ۸۲۵-۸۳۸ق‌/ ۱۴۲۱-۱۴۳۴م‌) سروده‌ است‌. موضوع‌ این‌ منظومه‌ داستانی‌ است‌ هندی‌ با وقایع‌ خارق‌العاده‌ و به‌ زبانی‌ بسیار مشكل‌، متأثر از قواعد سنسكریت و پراكریت‌ و نزدیك‌ به‌ اردوی‌ گجری‌ سروده‌ شده‌، ولی‌ از لحاظ وزن‌، به‌ یكی‌ از بحور شعر فارسی‌ تعلق‌ دارد (جالبی‌، ۱/ ۱۵۴، ۱۶۰-۱۶۳). میران‌جی شمس العشاق‌ (د ۹۰۲ق‌/ ۱۴۹۶م‌) شاعر دورۀ زوال‌ سلطنت‌ بهمنیان‌ است‌ كه‌ از او ۴ منظومۀ خوش‌نامه‌، خوش‌ نغز، شهادت‌ التحقیق‌ و مغز مرغوب‌ به یادگار مانده‌ است‌. مطالب‌ و مضامین‌ این‌ منظومه‌ها عرفانی‌ و اخلاقی‌ است‌ كه‌ در قالب‌ داستان‌ بیان‌ شده‌ است‌. گرچه‌ اوزان‌ و بحور این‌ اشعار هندی‌ است‌، اما شمار كلمات‌ عربی‌ و فارسی‌ در آنها به‌ مراتب‌ بیش‌ از كدام‌ راوپدم‌ راو است‌ (همو، ۱/ ۱۶۷-۱۷۴).

تا سدۀ ۹ق‌ كه‌ زبان‌ اردو به‌تدریج‌ در دكن‌ و گجرات‌ و مالوه‌ ریشه‌ می‌گرفت‌، بیشتر شاعران‌ عارف‌ مشرب‌ در این‌ نواحی‌ هنوز معارف دینی و مطالب اخلاقی‌ و عرفانی را به‌ زبان‌ فارسی‌ می‌نوشتند؛ اما از سدۀ ۹ق‌ به‌ بعد كه‌ اردو زبان‌ مشترك‌ عامۀ مردم‌ شده‌ بود، شاعران‌ و نویسندگان‌ نیز آن‌ را در بیان‌ مطالب‌ مربوط به اخلاق‌ و عرفان‌ و احكام‌ دینی‌ به‌ كار گرفتند. اشرف‌ بیابانی‌ (د ۹۳۵ق‌/ ۱۵۲۸م‌) شاعر عارف مسلك‌ ۳ منظومۀ لازم‌ المبتدی‌، واحد باری‌ و نوسرهار دارد كه هر ۳ در اوزان‌ شعر هندی‌ سروده‌ شده‌ است‌. لازم‌ المبتدی‌ در بیان احكام‌ عبادات‌ و اوقات‌ و شرایط آن است‌؛ واحدباری‌ شامل‌ برخی از واژه‌های‌ مترادف‌ عربی‌ و فارسی‌ و اردوست‌. زبان‌ و شیوۀ بیان این‌ دو منظومه‌ بسیار ساده‌ و مطابق‌ با زبان محاوره‌ است‌. مثنوی‌ نوسرهار كه‌ در ۹۰۹ق‌ سروده‌ شده‌ است‌، شرح‌ واقعۀ كربلا و شهادت‌ امام‌ حسین‌(ع‌) است‌ و از سبك و طرز بیان آن‌ پیداست‌ كه‌ برای‌ ذكر مصیب‌ كربلا ساخته شده است‌. سلطنت بهمنی‌ در ۹۳۲ق‌/ ۱۵۲۵م‌ منقرض‌ شد، اما در این دوران‌ زبان‌ اردو در سراسر دكن گسترش‌ یافته‌، زبان‌ مشترك‌ مردم‌ شده‌ بود (همو، ۱/ ۱۷۴- ۱۷۹).

ظهیرالدین محمد بابر در ۹۳۲ق‌ حكومت‌ بابریان‌ هند را پایه‌گذاری كرد. در دوران‌ ۳۰۰ سالۀ سلطنت‌ بابری‌، بزرگ‌ترین‌ تحول‌ فرهنگی و اجتماعی‌ در آن‌ سرزمین‌ پدید آمد و رواج‌ و اعتبار زبان‌ فارسی‌ در نواحی‌ شمالی‌ به حدی‌ رسید كه‌ مجالی‌ برای‌ رشد و ترقی‌ اردو باقی نگذارد و بدین‌سبب‌ توانایی‌ و اهمیت‌ اردو در این ناحیه‌ به‌ پایه‌ای‌ كه‌ در همان‌ زمان‌ در گجرات‌ و دكن‌ داشت‌، نرسید. تا روزگار جهانگیر (حك‌ ۱۰۱۴-۱۰۳۷ق‌) از ادبیات‌ اردو نمونه‌های‌ متفرق و چند شعر ملمّع‌ در دست‌ است‌ كه‌ فارسی گویان‌ شبه‌قاره گاه‌گاهی‌ برای‌ تنوع‌ و طبع‌ آزمایی‌ می‌سروده‌اند. مهم‌ترین‌ نمونۀ ادبیات منظوم‌ این‌ دوره‌ مثنوی‌ بكت‌ كهانی‌ سرودۀ محمد افضل پانی‌پتی‌ (د ۱۰۳۵ق‌/ ۱۶۲۵م‌) است‌. در این‌ مثنوی‌ درد هجران‌ و اشتیاق‌ عاشق (كه‌ معمولاً در ادبیات‌ هندی‌ زن‌ است‌) به‌ معشوق‌ (مرد) در طی‌ ۱۲ ماه‌ متوالی به‌ نظم در آمده‌ است‌. این‌ نوع‌ كلام را در ادبیات‌ هندی‌ «باره‌ ماسه‌» (= ۱۲ ماه‌) می‌گویند كه‌ در آن شاعر احوال‌ و كیفیات عاطفی‌ خود را تحت تأثیر فصلهای‌ سال‌، ماه‌ به‌ ماه‌ بیان می‌كند. در ادبیات‌ فارسی‌ كهن‌ترین‌ نمونۀ این نوع‌ شعر در غزلیات شهوریۀ مسعود سعد سلمان‌ (ص‌ ۶۵۴-۶۵۸) دیده‌ می‌شود. تأثیر زبان‌ فارسی‌ بر بكت كهانی‌ به‌ وضوح‌ پیداست‌. سرایندۀ آن‌ علاوه‌ بر كاربرد ضمیرها و فعلهای‌ فارسی‌، بعضی‌ ابیات‌ فارسی‌ را عیناً در ادبیات‌ اردو داخل كرده‌ است‌ (جالبی‌، ۱/ ۵۱-۶۹). از حاجی‌ محمد نوشه‌ گنج‌ بخش‌ (۹۵۹-۱۰۶۴ق‌/ ۱۵۵۱-۱۶۵۳م‌) از مردم‌ پنجاب‌ ۴۰۰‘۲ بیت‌ اردو در ۲۵ وزن‌ و ۸ صنف‌ بر جای‌ مانده‌ است‌، كه‌ به‌ نام‌ انتخاب گنج‌ شریف‌ به‌ طبع‌ رسیده‌ است‌. اوزان‌ این‌ ابیات هندی‌ است‌، ولی مضامین‌ و افكار مندرج‌ در آنها به‌ عالم‌ فكر وادب‌ اسلامی‌ تعلق‌ دارد. با توجه‌ به‌ اشعار اردوی‌ انتخاب‌ گنج‌ شریف‌ برخی‌ از محققان‌ زبان‌ و ادبیات‌ اردو برآنند كه‌ آغاز شعر اردو در پنجاب همزمان‌ با آغاز شعر اردو در دكن‌، و حتى پیش‌تر از آن‌ بوده‌ است‌، زیرا در قیاس‌ با كلام‌ محمدقلی قطب‌شاه‌، شاعر دكن‌ (۹۷۳-۱۰۳۰ق‌)، زبانِ انتخاب‌ گنج‌ شریف‌ پخته‌تر و پیشرفته‌تر است‌ (سیدعبدالله‌، ۱۳). برخی‌ از اشكال و شیوه‌های‌ جدید نظم‌ هندی‌ در كلام‌ حاجی‌ محمد نوشه‌ گنج‌بخش‌ به كار رفته است‌ (انصارالله‌، «اردو كی‌ ابتدایی‌...»، ۱۶۴) و او یكی‌ از اولین‌ غزل‌سرایان‌ زبان‌ اردو به‌شمار می‌رود (همو، «اردو غزل‌...»، ۷- ۸)، هرچند كه‌ بعضی‌ از محققان اشعار منسوب به‌ نوشه‌ گنج‌بخش‌ را در واقع‌ سرودۀ غلام‌ محیی‌الدین‌ لاهوری متخلص به‌ نوشه‌ (۱۱۵۴- ۱۲۲۹ق‌) دانسته‌اند (نك‌ : احمدخان‌، ۱-۲۴).

اكبر شاه‌ بابری‌ در ۹۸۰ق‌/ ۱۵۷۲م‌ گجرات را ضمیمۀ قلمرو حكومت‌ خود كرد، و در پی‌ تحولات‌ سیاسی‌ در این‌ ناحیه‌ شاعران‌ و نویسندگان‌ زبان‌ اردو از تشویق‌ دربار محروم‌ شدند و طبعاً به‌ دكن‌ مهاجرت كردند. بدین‌ سان‌ دكن‌ پایگاه‌ ادبیات‌ اردو شد و سنت‌ و اسلوب «اردوی گجری‌» از آمیزش‌ با «اردوی دكنی‌» گسترش یافت‌. یوسف‌ عادل شاه‌ مؤسس‌ عادل‌ شاهیان‌ بیجاپور (حك‌ ۸۹۵-۹۱۶ق‌) خود به‌ پارسی‌ شعر می‌گفت‌ و دانشمندان‌ و شاعران‌ و هنروران‌ ایرانی‌ و رومی‌ را در دربار خود جمع‌ كرده‌ بود. پسر او اسماعیل عادل‌ شاه‌ متخلص‌ به‌ وفایی‌ (حك‌ ۹۱۶-۹۴۱ق‌/ ۱۵۱۰-۱۵۳۴م‌) نیز شاعر پارسی‌گوی‌ بود و پادشاهان‌ این‌ سلسله‌ همگی‌ تا علی‌ عادل‌ شاه‌ دوم‌ (حك‌ ۱۰۶۷-۱۰۸۳ق‌) حامی‌ و مشوق‌ شعر و ادب‌ و هنر بودند. در دورۀ عادل‌شاهیانِ دكن‌، زبان‌ اردو رشد و پیشرفت‌ داشت‌ و زبان‌ ملی‌ و مشترك‌ مردم‌ شناخته‌ می‌شد (جالبی‌، ۱/ ۱۸۳- ۱۸۵) و برخی از پادشاهان‌ این سلسله‌، اردو (یا هندوی‌) را به‌ جای‌ فارسی‌، زبان درباری‌ و اداری‌ قرار دادند (فرشته‌، ۲/ ۲۷؛ خافی‌خان‌، ۳/ ۳۰۷). علی عادل‌ شاه‌ دوم‌ خصوصاً به‌ شاعران هندی‌ زبان‌ توجه‌ و التفات بیشتر داشت‌ (همو، ۳/ ۳۵۹-۳۶۰). در استقلال گولكنده‌ در دكن‌ اوضاع‌ و احوالی‌ كه‌ در استقلال بیجاپور رخ‌ داده‌ بود، تكرار شد. سلطان‌ قلی‌ فرزند اویس‌قلی حكمران‌ همدان‌ كه‌ از ایران‌ گریخته‌، به‌ دكن‌ آمده‌، و به‌ دستگاه‌ محمود شاه‌ بهمنی‌ (حك‌ ۸۸۷-۹۲۴ق‌/ ۱۴۸۲- ۱۵۱۸م‌) پیوسته‌ بود، پس از وفات محمود شاه‌ (۹۲۴ق‌) در گولكنده‌ استقلال خود را اعلام‌، و سلطنت‌ قطب‌ شاهی‌ را پایه‌گذاری‌ كرد. از میان‌ پادشاهان‌ قطب‌شاهی‌ ابراهیم‌ (حك‌ ۹۵۷- ۹۸۸ق‌/ ۱۵۵۰-۱۵۸۰م‌)، محمدقلی‌ (حك‌ ۹۸۸-۱۰۲۰ق‌/ ۱۵۸۰-۱۶۱۱م‌)، محمد (حك‌ ۱۰۲۰- ۱۰۳۵ق‌/ ۱۶۱۱- ۱۶۲۵م‌) و عبدالله‌ (حك‌ ۱۰۳۵-۱۰۸۳ق‌/ ۱۶۲۵-۱۶۷۲م‌) همگی‌ به‌ فارسی و اردوی دكنی شعر می‌گفتند و از عالمان‌ و شاعران‌ حمایت می‌كردند. در قلمرو سلاطین‌ قطب شاهی‌ گولكنده‌، فارسی‌زبان‌ اداری‌، و تشیع‌ مذهب‌ رسمی‌ بود. این‌ دو عامل‌ روابط ایران‌ را با دربار گولكنده‌ نزدیك‌تر و عمیق‌تر می‌كرد. توجه‌ سلطنت‌ بیجاپور به‌ زبان هندوی و گرایش‌ گولكنده‌ به‌ فارسی‌ نوعی‌ رقابت‌ میان‌ هندوی و فارسی‌ ایجاد كرد. نظم‌ و نثری كه‌ در بیجاپور نوشته‌ می‌شد، ادامۀ سنت‌ و اسلوب‌ ادبیات‌ گجری‌ بود كه‌ بیشتر از هندوی‌ تأثیر پذیرفته‌ بود، اما ادبیات‌ اردوی‌ گولكنده‌ تحت‌ تأثیر نظم‌ و نثر فارسی‌ قرار داشت‌، هرچند كه‌ بعداً درنتیجۀ برخی‌ روابط دوستانه‌ میان بیجاپور و گولكنده‌ تأثیرات فارسی‌ از گولكنده به‌ بیجاپور نیز رفت و ادبیات‌ اردو در بیجاپور از لحاظ الفاظ و تعبیرات‌، رنگ فارسی به خود گرفت و بعضی‌ از آثار زبان‌ فارسی‌ به‌ زبان‌ اردو ترجمه‌ شد.

از نویسندگان‌ معروف سده‌های‌ ۱۰-۱۱ق‌ در دكن‌ یكی‌ برهان‌الدین‌ جانم‌ (د ح‌ ۹۹۰ق‌/ ۱۵۸۲م‌) از صوفیان‌ نامدار بیجاپور بود كه‌ در آثار خود از فلسفۀ وجود سخن‌ می‌گفت‌ و شرع‌ و عرفان‌ را با هم‌ مطرح‌ و تطبیق‌ می‌كرد. در زبان‌ او تأثیر اسلوب‌ و سنت هندوی‌ به‌ چشم‌ می‌خورد. او به‌ نظم‌ وصیت الهادی‌، حجةالبقا و ارشادنامه‌ را سرود و به‌ نثر كلمة الحقایق‌ و رسالۀ وجودیه‌ را نگاشت كه‌ معمولاً اولین‌ نمونۀنثر اردوی‌دكنی‌ به‌شمار می‌رود و شایستۀ یادآوری است كه بعضی از محققان معراج العاشقین سیدمحمد حسینی‌ گیسودراز (د ۸۲۵ق‌/ ۱۴۲۲م‌) را اولین‌ كتاب‌ نثر اردو دانسته‌، و برخی‌ دیگر این‌ كتاب‌ را از آثار اواخر سدۀ ۱۱ یا اوایل‌ سدۀ ۱۲ق‌ و نوشتۀ مخدوم‌ شاه‌حسینی بیجاپوری‌ به‌شمار آورده‌اند (جالبی‌، ۱/ ۲۰۱-۲۱۰)؛ ولی‌ چون‌ نسخۀ خطی‌ موجود این‌ كتاب از روی نسخۀ مورخ‌ ۹۱۱ق‌/ ۱۵۰۵م‌ نوشته‌ شده‌ (نك‌ : مسعود حسین‌، I/ 20)، نظر گروه‌ اول‌ بیشتر پذیرفتنی‌ است‌. ابراهیم‌ عادل‌ شاه‌ به‌ جَگَت‌ گُرو [۱](پیر یا استاد جهان‌) معروف‌ بود و سخت‌ به‌ موسیقی‌ دلبستگی داشت‌ و در این‌ فن‌ اختراعاتی‌ كرد. وی‌ «گیت‌»ها (=ترانه‌ها)یی‌ را كه‌ مطابق‌ با «راگ‌» و «راگنی‌» (= آهنگ و پرده‌)های‌ موسیقی هندی‌ سروده‌ بود، در ۱۰۰۶ق‌/ ۱۵۹۷م‌ در كتاب‌ نورس‌ جمع آورد. ترانه‌های‌ او در ادبیات‌ اردو شهرت‌ خاص‌ دارند. نورالدین‌ ترشیزی‌ شاعر دربار عادل‌ شاه‌ مقدمۀ نورس‌ را به‌ نثر فارسی‌ ترجمه‌ كرد (جالبی‌، ۱/ ۲۱۴- ۲۱۸). ابراهیم‌ نامه‌ یكی‌ دیگر از مثنویات‌ بلند آن‌ دوره‌ است‌ كه‌ شاعری‌ با تخلص عبدل‌ در ۱۰۱۲ق‌/ ۱۶۰۳م‌ آن‌ را در شرح‌ احوال‌ و كارهای‌ ابراهیم‌ عادل شاه‌ دوم‌ سروده‌، و اوضاع‌ اجتماعی‌ و فرهنگی‌ بیجاپور آن‌ دوره‌ را توصیف كرده‌ است‌. گرایش‌ از اسلوبهای‌ هندوی‌ به‌ سوی‌ سنتها و قواعد ادبی‌ فارسی‌ در این‌ منظومه‌ آشكار است‌ (همو، ۱/ ۲۱۹- ۲۲۶).

در نیمۀ سدۀ ۱۱ق‌ اثرپذیری‌ ادبیات‌ اردو از اسلوبها و سنتهای‌ فارسی به‌ اوج‌ خود رسید و چندین‌ اثر منظوم‌ فارسی‌ به‌ اردوی‌ دكنی برگردانده‌ شد. ملك‌ خشنود در ۱۰۵۰ق‌/ ۱۶۴۰م‌ هشت‌ بهشت‌ امیرخسرو را به‌ نام‌ جنّت‌ سنگار به‌ نظم‌ اردو ترجمه‌ كرد (همو، ۱/ ۲۵۲). در همان‌ سال كمال خان رستمی‌ خاورنامۀ ابن‌حسام‌ را در ۲۴ هزار بیت به‌ اردوی دكنی برگرداند كه یكی از بلندترین منظومه‌های این زمان است‌ (همو، ۱/ ۲۶۵-۲۶۶). پس‌ از او دیگر شاعران دكن به مثنوی‌سرایی پرداختند. شاعری‌ به‌ نام‌ صنعتی یا صبعی در ۱۰۵۵ق‌/ ۱۶۴۵م منظومه‌ای به نام‌ قصۀ بی‌نظیر سرود و در آن از خوارق عادات و كرامات تمیم انصاری‌، صحابی‌ معروف‌ رسول‌ اكرم(ص‌) سخن گفت‌ (همو، ۱/ ۲۷۵). غزل‌سرایی‌ در دكن نیز همزمان با مثنوی‌سرایی شروع شد. حسن شوقی‌ (د ح ۱۰۴۳ق‌/ ۱۶۳۳م‌) علاوه‌بر دو مثنوی فتح‌نامۀ نظام شاه‌ و میزبانی‌نامه‌، ۳۱ غزل نیز سروده است‌ (همو، ۱/ ۲۸۰-۲۸۱). غزلهای‌ او رنگ‌ عاشقانه‌ دارد و از سبك و شیوۀ غزل‌ فارسی‌ متأثر است‌. شوقی اعتراف دارد كه‌ در غزل‌سرایی از عنصری و انوری و خسرو تقلید كرده است (همو، ۱/ ۲۹۰).

تأثیر فارسی در ادبیات اردو فقط به‌ مثنوی‌ و غزل‌ اردو محدود نماند، بلكه‌ نوشته‌های دینی‌ و عرفانی‌ را نیز در برگرفت‌. آثار امین‌الدین اعلی بیجاپوری (۹۹۰-۱۰۸۶ق‌/ ۱۵۸۲-۱۶۷۵م‌) بهترین‌ نمونۀ اینگونه‌ تأثیرپذیری است‌. بیجاپوری‌ فرزند برهان‌الدین‌ جانم‌ در تصوف صاحب‌ مقام بود و مریدانی‌ داشت‌. از آثار منظوم‌ او محب‌نامه‌، رموزالسالكین‌، كلام‌ اعلی‌ و وجودیه‌ را باید یاد كرد، و آثار منثور او یكی‌ گفتار حضرت امین‌ و دیگری‌ كلمۀ الاسرار در تشریح‌ فلسفۀ «تلاوت‌ الوجود» است‌ كه‌ از حدیث‌ «من‌ عرف‌ نفسه‌ فقد عرف‌ ربه‌» سرچشمه‌ می‌گیرد (همو، ۱/ ۳۰۸- ۳۰۹). در این‌ دوران‌ ادب‌ اردوی‌ دكنی‌ كمالی تمام‌ یافت‌. هشتمین‌ پادشاه‌ سلسلۀ عادل شاهیان‌ علی‌ عادل‌ شاه‌ دوم‌ (حك‌ ۱۰۶۷-۱۰۸۳ق‌) متخلص‌ به‌ شاهی‌، به‌ مناسبت علم‌ و مهارتی‌ كه‌ در شعر و ادب‌ و موسیقی‌ داشت‌، به‌ «استاد عالم‌» معروف‌ شد. او می‌خواست كه‌ شیوه‌های‌ قصیده‌ سرایی‌ فارسی‌ را به‌ شعر دكنی‌ منتقل‌ كند و از این‌ لحاظ قصاید او در تاریخ‌ شعر و ادب‌ اردو جایگاه‌ خاص دارد. شعر شاهی‌ سرشار از نشاط و طرب‌ و سرمستی‌ است‌ (همو، ۱/ ۳۲۱- ۳۲۵).

محمدنصرت نصرتی‌ (د ۱۰۸۵ق‌/ ۱۶۷۴م‌) مهم‌ ترین‌ شاعر این‌ دوره‌ است‌ كه‌ لقب ملك‌الشعرایی‌ داشت‌. وی‌ در ۱۰۶۸ق‌ داستان‌ عاشقانۀ هندی منوهر و مدمالتی‌ را به‌ تقلید از منظومه‌های‌ عاشقانۀ فارسی به‌ نام‌ گلشن‌ عشق‌ در قالب‌ مثنوی‌ به‌ شعر اردو سروده‌، و با تلفیق و تركیب‌ شیوه‌ها و مختصات‌ شعر فارسی‌ و دكنی‌ معیاری‌ جدید در مثنوی‌سرایی‌ اردویی‌ ارائه‌ داده‌ است‌ (همو، ۱/ ۳۳۱- ۳۳۹). علی‌نامه‌ مثنوی‌ رزمی‌ اوست‌ كه‌ در آن‌ جنگهای‌ دهسالۀ علی‌عادل‌شاه‌ دوم‌ در سالهای‌ ۱۰۶۷-۱۰۷۶ق‌ را با شیوه‌ای‌ متأثر از حماسه‌های‌ فارسی‌ بیان‌ می‌كند. نصرتی‌ در این‌ مثنوی‌ شعر و تاریخ‌ را به‌ طرزی‌ دلنشین درهم‌ آمیخته‌ است‌ (همو، ۱/ ۳۳۹-۳۴۳). تاریخ‌ اسكندری‌ مثنوی‌ رزمی‌ دیگر اوست‌ كه‌ در ۱۰۸۳ق‌ سروده‌، و در آن‌ یكی‌ از جنگهای‌ اسكندر بن‌ علی‌ عادل‌ شاه‌ را به‌ نظم‌ درآورده‌ است‌ (همو، ۱/ ۳۴۳-۳۴۴). نصرتی در قصیده‌ سرایی‌ نیز استاد بود (همو، ۱/ ۳۴۵-۳۴۷). وی‌ بر شعر اردوی‌ دكنی‌ از دو جهت‌ تأثیر گذاشت‌، یكی از لحاظ زبان و بیان و دیگری از نظر ارتباط استوار میان ساختار لفظی و مضمون و معنای شعر.

شاعران‌ بعد از نصرتی‌ تحت‌ تأثیر سبك‌ و روش‌ او قرار گرفتند و موازین و نوآوریهای‌ او را ادامه‌ دادند، چنانكه‌ سیدمیران‌ میان‌خان هاشمی‌ (د ح‌ ۱۱۰۹ق‌/ ۱۶۹۷م‌)، سرایندۀ توانای‌ روزگار علی‌ عادل‌ شاه‌ دوم‌، در مثنویهای‌ معراج‌ نامه‌ و عشقیه‌ از همین‌ روش‌ پیروی‌ كرد. هاشمی‌ با آنكه‌ نابینا بود، با چشم‌ تخیل‌ در عشقیه‌ چنان صحنه‌آرایی كرده‌ است‌ كه‌ خواننده‌ هرگز احساس‌ نمی‌كند كه‌ شاعر از بینایی محروم‌ بوده‌ است‌. سبك‌ و آهنگ‌ شعر فارسی‌ در عشقیه‌ كاملاً محسوس است‌. آغاز گرایش‌ او به‌ این‌ شیوه‌ در مثنوی‌ یوسف‌ و زلیخا بود كه‌ به‌ سال‌ ۱۰۹۹ق‌ آن‌ را در ۱۰۰‘۵ بیت‌ سروده‌، و در آن‌ كوشیده‌ بود كه‌ از دایرۀ زبان‌ و بیان‌ كهن‌ بیرون‌ آید و به‌ سبك جدید نزدیك شود. غزلیات‌ هاشمی‌ عاشقانه‌ است‌ و در آنها به‌ بیان‌ حالات‌ عاطفی‌ و شادیهای‌ زندگی‌ پرداخته‌ است‌.

در گولكنده‌ نامورترین شاعر سدۀ ۱۰ق‌ محمدقلی قطب شاه‌ (۹۷۳-۱۰۲۰ق‌/ ۱۵۶۵-۱۶۱۱م‌) پادشاهی صاحب‌ ذوق‌ بود كه‌ شهر حیدرآباد را نیز او بنا كرد. به‌ برگذاری‌ جشنهای‌ دینی‌ و موسمی‌ توجه‌ خاص‌ داشت و به‌ مناسبت‌ هر یك‌ از اینگونه‌ جشنها و مراسم‌ تهنیت‌ نامه‌ می‌سرود. او در ادب‌ اردو نخستین كسی‌ است كه‌ دیوان‌ اشعارش‌ در ۵۰ هزار بیت به‌ شیوۀ دیوانهای‌ فارسی‌ برحسب‌ ردیف‌ و حروف‌ قوافی‌ تدوین شده‌ است‌. اشعار او بیشتر عاشقانه‌ است‌، ولی‌ در موضوعات دیگر نیز طبع‌ آزمایی‌ كرده‌ است‌. او شعر اردوی‌ دكنی را در میان‌ عوام‌ مردم‌ رواج‌ داد. چنانكه‌ امروز هم‌ زنان حیدرآباد سروده‌های‌ او را از بردارند. در غزل‌سرایی‌ تحت‌تأثیر حافظ است‌ و در ساختار كلام‌ دقیقاً از قواعد عروض‌ و اصول‌ شعر فارسی‌ پیروی‌ می‌كند (همو، ۱/ ۴۱۰-۴۲۲؛ نیز نك‌ : شیرانی‌، ۱/ ۳۰۰). محمدقلی‌ قواعدعروض‌ فارسی‌ را در شعر هندی‌ رواج‌ داد و تحولی‌ بزرگ‌ در وزن‌ شعر اردو به‌ وجود آورد.

ملا اسدالله‌ وجهی‌ (د ۱۰۷۰ق‌/ ۱۶۵۹م‌) ملك‌الشعرای‌ دربار محمدقلی قطب شاه‌ در ۱۰۱۸ق‌/ ۱۶۰۹م‌ مثنوی‌ قطب‌ مشتری‌ را سرود و در ۱۰۴۵ق‌/ ۱۶۳۵م‌ سب‌رس‌ را به‌ نثر نگاشت‌. قطب‌ مشتری‌ معاشقات‌ محمدقلی‌ قطب‌ شاه‌ و معشوقۀ او مشتری است‌. زبان‌ و طرز بیان‌ قطب‌ مشتری‌ در مقایسه‌ با دیگر مثنویات‌ پیشین‌ دكنی‌ بسیار روان‌ و روشن‌ است و از قواعد و سنتهای‌ شعری‌ فارسی‌ پیروی‌ می‌كند. سب‌رس‌ اولین‌ نمونۀ نثر ادبی‌ و غیردینی‌ اردوست‌، زیرا پیش‌ از آن‌ تنها كتابهای‌ دینی‌ و عرفانی‌ به‌ نثر اردو نگاشته‌ می‌شد. اساس‌ این كتاب‌ قصۀ حسن‌ و دل‌، گزیدۀ دستور عشاق‌ محمد یحیی بن‌ سیبك فتاحی نیشابوری‌ است‌ (جالبی، ۱/ ۴۳۲-۴۴۴) و تأثیر فارسی در آن‌ به‌ كاربرد الفاظ و تعبیرات‌ و تشبیهات‌ محدود نمانده‌، بلكه‌ سبك‌ و شیوۀ بیان‌ و قواعد و اصول‌ دستوری‌ و نحوی‌ آن‌ را نیز تحت‌ تأثیر قرار داده‌ است‌. ظاهراً از این‌ پس‌ بوده‌ است‌ كه‌ زبان‌ دكنی‌ آمیخته‌ با فارسی‌ را قبل‌ از آنكه‌ به‌ «اردو» معروف‌ شود، «ریخته‌» نامیدند (همو، ۱/ ۴۶۰).

غواصی‌، ملك‌الشعرای‌ عبدالله‌ قطب‌شاه‌، در گولكنده‌ همانند نداشت‌. او علاوه‌ بر كلیات‌ اشعار، ۳ مثنوی‌ سیف‌ الملوك‌ و بدیع‌ الجمال‌، میناستونتی‌ و طوطی‌نامه‌ نیز سروده‌ است‌. سیف‌الملوك‌ و بدیع‌ الجمال‌ منظومه‌ای‌ بزمی‌ است كه‌ داستان‌ آن‌ از هزار و یك‌شب اقتباس شده‌ است‌. این‌ منظومه سبك و شیوۀ مثنوی‌ سرایی‌ اردو را تغییر داد و نمونه‌ و سرمشقی‌ برای‌ شاعران‌ دوره‌های‌ بعد شد. میناستونتی‌ بر یكی‌ از داستانهای‌ عاشقانۀ هندی‌ مبتنی‌ است‌ و در آن‌ از پاسداری‌ ارزشهای‌ اخلاقی و رعایت‌ پاكدامنی‌ در عشق‌ سخن رفته‌ است‌. طوطی‌نامه‌ شامل‌ ۴۵ داستان‌ است كه‌ از زبان‌ یك‌ طوطی نقل‌ شده‌، و در اصل‌ ترجمۀ منظوم‌ حكایاتی‌ از طوطی‌نامۀ نخشبی است (همو، ۱/ ۴۷۱-۴۸۳؛ مسعود حسین‌، II/ 25-26).

بیشتر شاعران‌ این دوره‌ موضوعات خود را از داستانهای‌ فارسی‌ اخذ و اقتباس می‌كردند، چنانكه‌ ابن‌ نشاطی‌ در ۱۰۶۶ق‌ بساتین‌ الانس‌ تألیف اختسان‌ (ه‌ م‌) را به‌ نام‌ پهولبن‌ در ۷۴۴‘۱ بیت‌ ترجمه‌ كرد. ابن‌ نشاطی به‌ صنایع‌ بدیعی‌ و آرایش كلام‌ توجه‌ فراوان‌ داشت‌ و این‌ منظومۀ او نمونۀ برجستۀ كاربرد كلام‌ مصنوع‌ در شعر اردوست‌، و چون‌ خودمنشی‌ و انشاپرداز بود، بسیاری‌ از مختصات لفظی انشا را در نظم‌ به كار برده‌ است‌ (جالبی‌، ۱/ ۴۸۷-۴۹۱).

نثرنویسان گولكنده‌ در سدۀ ۱۱ق‌ نیز توجه‌ به‌ آثار فارسی‌ داشتند و كتابهای‌ آنان‌ یا ترجمۀ نوشته‌های‌ فارسی‌ است‌، یا مأخوذ از آنهاست‌. میران‌ جی حسین خدانما (۱۰۰۴-۱۰۷۴ق‌/ ۱۵۹۵-۱۶۶۳م‌) شرح‌ تمهیدات عین‌ القضات‌ همدانی تألیف خواجه‌ محمدحسینی‌ گیسودراز را به سال‌ ۱۰۶۶ق‌ به‌ اردوی‌ دكنی ترجمه‌ كرد و یكی‌ از مریدان‌ خدانما، میران‌ یعقوب‌، شمائل‌ الاتقیای‌ عمادالدین دبیر معنوی را به‌ این‌ زبان‌ درآورد. نثر این‌ ترجمه‌ روان‌ و غیر شاعرانه‌ است‌؛ برخلاف‌ سب‌رس‌ و دیگر رسایل‌ دكنی كه از لحاظ طرز بیان‌ به‌ اسلوب شاعرانه‌ بسیار نزدیكند و غالباً در آنها حدی میان‌ نثر و نظم‌ احساس نمی‌شود (همو، ۱/ ۴۹۸-۵۰۳).

اورنگ‌ زیب عالمگیر در ۱۰۹۷ق‌/ ۱۶۸۵م‌ بیجاپور و یك‌ سال‌ بعد گولكنده‌ را تصرف كرد و از نظر سیاسی‌ شمال‌ و جنوب‌ دكن‌ را متحد ساخت‌؛ درنتیجه اصول و سنتهای‌ ادبی شمال‌، زبان‌ و ادبیات‌ جنوب را تحت‌تأثیر قرار داد و معیارها و كیفیات‌ جدیدی‌ پدید آورد كه‌ نمایان‌ترین‌ ویژگیهای آن‌ برطرف‌شدن آثار و بقایای‌ لهجه‌های‌ محلی در اردو و یكسان‌ شدن‌ زبان‌ و طرز بیان‌ در سراسر شمال و مركز شبه‌قاره‌ بود، بدین‌معنی‌ كه‌دكنی‌ در بیجاپور و گولكنده، و گجری در گجرات ویژگیهای‌ محلی‌ خود را از دست دادند و با زبان‌ اردویی كه‌ در شمال‌ شبه‌قاره‌ با تأثیرپذیری تمام‌ از زبان‌ فارسی‌ نشو و نما می‌یافت‌، یكسان‌ شدند و سرانجام‌ زبان‌ اردو به‌ صورت‌ معیاری‌ واحد در سراسر شبه‌قاره‌ رایج‌ گردید (همو، ۱/ ۳۷۷، ۵۱۷).

در طی‌ ۳ قرنی كه‌ از آغاز شعر اردو می‌گذشت‌، چه‌ در دكن‌ و چه‌ در گجرات‌ و نواحی شمالی‌، تأثیرات زبان‌ فارسی‌ و قواعد و اشكال و صنایع‌ شعری آن‌، از اوزان و بحور تا كنایات‌ و استعارات‌ و تعبیرات‌ و حتی‌ داستانها و افسانه‌ها و موضوعات‌ رایج‌ در نظم‌ این زبان‌ در ساخت‌ و بافت‌ زبان‌ اردو ریشه‌ گرفته‌ بود. این‌ جریان‌ در این دوران‌ با دامنۀ گسترده‌تری ادامه‌ داشت‌. ولیّ دكنی‌ (د میان‌ سالهای‌ ۱۱۳۳-۱۱۳۸ق‌/ ۱۷۲۱-۱۷۲۶م‌) كه‌ در این‌ احوال‌ پا به‌ عرصۀ ادبیات‌ اردو نهاده‌ بود، به‌ مشورت‌ سعدالله‌ گلشن‌ (د ۱۱۴۱ق‌/ ۱۷۲۸م‌) سبك كلام‌ خود را تابع‌ قواعد و سنتهای‌ شعر فارسی‌ قرار داد (میر، ۸۷) و فارسی‌ و اردو را چنان‌ محكم‌، ولی‌ نامرئی‌، به‌ هم پیوند داد كه‌ جدا كردن‌ آنها از یكدیگر پس‌ از آن‌ امكان‌ پذیر نبود (آزاد، ۸۴).

امتیاز و اهمیت كار ولی‌ دكنی‌ در این‌ بود كه‌ فارسی‌ و دكنی‌ و لهجۀ شمالی‌ را درهم‌ ریخت‌ و به‌ صورت‌ زبان‌ واحدی‌ كه‌ آن‌ را «ریخته‌» می‌گفتند، به‌ كار برد. این‌ امتزاج‌ و تركیب‌، نیروی‌ محركۀ زبان جدید شد و به‌ همین‌ سبب‌ ولی‌ را «پدر شعر اردو» خوانده‌اند (جالبی‌، ۱/ ۵۳۰-۵۳۲). ولی به‌ شعر این‌ زبان چنان‌ جاذبه‌ای داد كه‌ بسیاری‌ از شاعران‌ فارسی‌گوی‌ معاصر او نیز به‌ ریخته‌گویی‌ پرداختند (همو، ۱/ ۵۳۱). از پیروان‌ سبك‌ و شیوۀ او از همه مشهورتر سیدسراج‌الدین‌ سراج‌ اورنگ‌آبادی‌ (۱۱۲۸-۱۱۷۷ق‌/ ۱۷۱۶-۱۷۶۳م‌) است كه‌ از بزرگ‌ترین شاعران‌ زبان‌ اردوست‌. اشعار او سرشار از احساسات‌ لطیف عاشقانه‌ است‌ و در رواج‌ سنت‌ شعر عاشقانه‌ تأثیر بسزا داشته‌ است‌ (همو، ۱/ ۵۶۶، ۵۸۱).

در اواخر سدۀ ۱۱ق‌ در شمال‌ هند نخستین‌ بار شعر طنزآمیز و هجویه‌ به زبان‌ اردو سروده‌ شد. محمدجعفر، معروف‌ به‌ جعفر زَتَلّی‌ (د ۱۱۲۵ق‌/ ۱۷۱۳م‌) از مردم‌ نارنول‌ كه‌ در دهلی‌ زندگی‌ می‌كرد، از بس كه‌ سخن‌ هزل‌ می‌گفت‌، به‌ «زتلّی‌» معروف‌ شد و امروز در زبان‌ اردو، اصطلاح‌ «زتلّیات‌» به‌ كلام‌ بی‌معنی‌ و هجو اطلاق‌ می‌شود. جعفر زتلی كلمات‌ اردو و فارسی‌ را درهم‌ می‌ریخت‌ و مضمونهای‌ فكاهی و طنزآمیز می‌ساخت‌. وی‌ در بدیهه‌گویی‌ بسیار توانا بود و با ابداع‌ تعبیرات و تركیبات‌ جدید مقاصد خود را به‌ نحوی بسیار مؤثر ادا می‌نمود. وی‌ به‌ مجازات‌ هجو پادشاه‌ وقت‌، فرخ سیر، به قتل رسید، ولی هنوز پس‌ از ۳ قرن كسی در طنزسرایی‌ و هجوگویی‌ به‌ پایۀ او نرسیده‌ است‌ (همو، ۲/ ۹۰- ۹۵).

روزگار بابریان‌ متأخر، مخصوصاً عهد محمدشاه‌ (حك‌ ۱۱۳۱-۱۱۶۱ق‌)، نه‌ تنها از لحاظ سیاسی بی‌ثبات‌ و بی‌سامان‌ بود، بلكه‌ از لحاظ ارزشهای‌ اخلاقی و فرهنگی‌ و اجتماعی‌ نیز دوران‌ انحطاط و تزلزل‌ را می‌پیمود. دوگونگی‌ و تضادی‌ كه‌ میان‌ ظواهر زندگی‌ اجتماعی و ارزشهای‌ اخلاقی‌ سنتی‌ به‌ وجود آمده‌ بود، شاعران‌ اردو را به‌ ایهام‌گویی‌ كشانید و ایهام‌گویی‌ چنان‌ مقبول‌ طبع‌ مردم‌ واقع‌ شد كه‌ مهم‌ترین‌ نهضت‌ ادبی‌ اردو در آن‌ دوران‌ به‌شمار آمد. شاعران‌ ایهام‌گو بیشتر می‌خواستند ارزشهایی را كه‌ عملاً در زندگی‌ باقی‌ نمانده‌ است‌، در شعر جست‌وجو كنند و بدین‌منظور برای‌ القا و بیان مطالب الفاظ ایهام‌آمیز و ذووجهین به كار می‌بردند (همو، ۲/ ۱۹۰). از شاعران‌ معروف‌ ایهام‌گو شاه‌ مبارك‌ آبرو (د ۱۱۴۶ق‌/ ۱۷۳۳م‌)، محمد شاكر ناجی‌ (د ۱۱۶۰ق‌/ ۱۷۴۷م‌) و شرف‌الدین‌ مضمون‌ (د ۱۱۴۷ق‌/ ۱۷۳۴م‌) را می‌توان‌ یاد كرد.

بعد از دوران‌ پر تشویش‌ و پر تزلزل‌ محمدشاه‌ و خرابیها و كشتارهای‌ نادرشاه‌ افشار در هند و پی‌آمدهای‌ بعدی‌ آن‌، حالت‌ یأس و دل‌ مردگی‌ شدید در نواحی‌ شمالی‌ آن‌ سرزمین‌ پدید آمده‌ بود كه‌ طبعاً بیان‌ حالات‌ افسردگی‌ و غم‌زدگی‌ و توصیف‌ مصیبتها و دردهای‌ جامعه‌ با واژه‌های‌ ذو وجهین‌ و تعبیرات‌ ایهام‌آمیز ممكن‌ نبود و شاعران‌ می‌خواستند كه‌ احساسات‌ و عواطف‌ درونی‌ خود را صریح‌ بیان كنند و سبك و شیوه‌ای‌ متناسب‌ با این‌ مقصود بیابند و این سبك‌، جز با ترك‌ ایهام‌ امكان‌ نداشت‌. میرزا مظهر جانجانان‌ دهلوی‌ (۱۱۱۰- ۱۱۹۵ق‌/ ۱۶۹۸- ۱۷۸۱م‌) نخستین‌ كسی‌ است‌ كه‌ ایهام‌ را ترك گفت و به‌ گفتۀ احمدعلی‌ خان‌ یكتا در دستور فصاحت‌ (نك‌ : جالبی‌، ۲/ ۳۵۰) «معنی‌ را قریب‌ الفهم‌» كرد و به‌ تقلید شاعران فارسی‌زبان ایرانی‌، كلام‌ را از پیچیدگیهای‌ لفظی‌ و معنوی‌ پاك‌ كرد. بعد از او انعام‌الله‌ خان‌ یقین‌ (د ۱۱۶۹ق‌/ ۱۷۵۶م‌)، میرعبدالحی تابان‌ دهلوی‌ (د میان‌ سالهای‌ ۱۱۶۲- ۱۱۶۵ق‌/ ۱۷۴۹-۱۷۵۲م‌)، اشرف علی‌خان فغان‌ (ه‌ م‌) و شیخ ظهورالدین حاتم‌ (د ۱۱۹۷ق‌/ ۱۷۸۳م‌) این‌ روش‌ را ادامه‌ دادند.

در نیمۀ دوم‌ سدۀ ۱۲ق ساختار نظام‌ سیاسی هند از هم‌ فروپاشید و در ایالتها حكومتهای مستقل‌ تشكیل‌ شد و از دهلی‌ تنها وجودی‌ اسمی‌ و تشریفاتی‌ برجای‌ ماند. این‌ فروپاشی‌ مقارن با اقتدار یافتن‌ بریتانیا در هند و توسعۀ اغراض استعماری‌ آن‌ بود. تحولات‌ سیاسی‌ و اقتصادی‌ موجب‌ انحطاط اخلاقی‌ و اجتماعی‌ شبه‌قاره‌ شد و یأس‌ و بدبینی‌ و افسردگی‌ بر روحیات‌ جامعه‌ غلبه‌ یافت‌. ادبیات‌ اردوی‌ این‌ دوره‌ سخت‌ تحت‌ تأثیر این‌ شرایط قرار گرفت‌. چند تن‌ از شاعران‌ نامدار اردو چون‌ محمدتقی‌ میر (۱۱۳۵- ۱۲۲۵ق‌/ ۱۷۲۳-۱۸۱۰م‌)، میرزا محمد رفیع‌ سودا (۱۱۱۸- ۱۱۹۵ق‌/ ۱۷۰۶-۱۷۸۱م‌) و خواجه‌ میر درد (۱۱۳۳- ۱۱۹۹ق‌/ ۱۷۲۱- ۱۷۸۵م‌) به‌ این‌ دوران تعلق‌ دارند. شعر محمدتقی‌ میر، بیان‌ غم‌ و اندوه‌ است‌، اما غمی‌ كه‌ در شعر اوست‌، حالتی‌ عارفانه‌ دارد و به‌ جای‌ احساس‌ تلخی‌ و بیزاری‌ و نومیدی‌، خواننده‌ را با ترغیب‌ به‌ صبر و تسلیم‌ و رضا نوعی‌ سكون‌ و آرامش می‌بخشد. میر یكی‌ از بهترین‌ شاعران‌ غزل‌ سراست‌ و صاحب شیوه‌ای‌ خاص در غزل‌ است‌. وی‌ عشق‌ و فراق‌ و درد و اندوه‌ را با فلسفه و اخلاق و نكات روان‌شناسی‌ باهم‌ درمی‌آمیزد و احساسات‌ و عواطف‌ را چنان‌ مؤثر بیان‌ می‌كند كه‌ تأثیر آن‌ تا مدتها در قلب‌ و فكر خواننده‌ باقی‌ می‌ماند (همو، ۲/ ۶۰۳). از لحاظ زبان‌ و بیان‌ نیز غزل‌ میر شایان‌ توجه‌ است‌، زیرا با آنكه‌ زبان‌ او زبان‌ روزمرۀ دهلی‌ است‌ و تحت‌تأثیر زبان‌ فارسی نیست‌، لیكن‌ الفاظ و تركیبات‌ فارسی‌ در شعر او فراوان‌ است‌ و چنان‌ با كیفیات‌ و روح‌ زبان‌ اردو آمیخته‌ و همساز گردیده‌ است‌ كه‌ حالت‌ بیگانگی‌ در آن‌ مشاهده‌ نمی‌شود. ازاین‌رو شعر او خالصاً اردوست‌ (همو، ۲/ ۶۰۵). میر علاوه‌ بر ۶ دیوان‌ اردو، تذكره‌ای‌ نیز دربارۀ شاعران‌ اردو به‌ نام‌ نكات‌الشعرا به‌ زبان‌ فارسی‌ دارد.

میرزا محمد رفیع‌ سودا شاعر نام‌آور معاصر میر است‌ و میر او را ملك‌الشعرای ریخته‌گویان‌ نامیده‌، و توانایی‌ او را در قصیده‌سرایی‌ ستوده‌ است‌ (ص‌ ۳۲). در هند شمالی‌ پیش‌ از سودا قصیده‌سرای‌ قابل‌ ذكر وجود نداشته‌ است‌. قصاید سودا از نظر ساختار و شیوۀ بیان‌ تابع‌ سنت‌ قصیده‌سرایی‌ فارسی‌ است‌ و به‌ اسلوب‌ قصیده‌های‌ خاقانی‌ و انوری‌ و عرفی‌، بهترین‌ قصیده‌های‌ اردو را او سروده‌ است‌ (جالبی‌، ۲/ ۶۸۵ -۶۸۷). وی‌ در هجوگویی‌ نیز مهارت‌ داشت‌ و در این‌ فن‌ از انوری‌ تقلید می‌كرد. با آنكه‌ سودا پای‌بند سبك و سنت قدیم‌ بود، شعر او تازگی‌ داشت‌ و شاعران‌ متأخر همچون انیس‌ و دبیر و غالب‌ از او متأثر شدند. زبان‌ شعر سودا زبان خواص‌ است و تعبیرات‌ و تركیبات‌ فارسی‌ با تلفظ اصلی‌ آنها در كلام‌ او فراوان‌ به‌ كار رفته‌ است‌ (همو، ۲/ ۶۹۹-۷۱۳).

خواجه میردرد در خانواده‌ای عارف‌ مسلك‌ به‌ دنیا آمد و پرورش یافت‌. ازاین‌رو در شعر او مضامین‌ عرفانی‌ فراوان‌ است‌ و افكار صوفیانه‌ با تجربه‌های‌ شخصی‌ عرفانی‌ او پیوند خورده‌، و بنیانی‌ زنده‌ و مؤثر یافته‌ است‌. در نظام‌ شعری‌ خواجه‌ میردرد فكر و معنی‌ با لفظ و قالب‌ توافق‌ و همبستگی‌ تام‌ دارد و افكار دقیق‌ و بلند در دو مصراع‌ یا دو بیت‌ چنان‌ با سادگی‌ و روانی‌ و مهارت‌ بیان‌ شده‌ است كه‌ نظیر آن‌ را در شاعران‌ دیگر بسیار كم‌ می‌توان‌ یافت‌ (همو، ۲/ ۷۴۵، ۷۵۴).

در سدۀ ۱۲ق‌ میر و میردرد در غزل‌، و سودا در قصیده‌ نامور شدند و یكی از معاصران‌ و معاشران‌ آنان‌، میرحسن‌ دهلوی‌ (۱۱۴۹-۱۲۰۱ق‌/ ۱۷۳۶-۱۷۸۷م‌)، در مثنوی‌سرایی‌ سرآمد اقران‌ خود شد. میرحسن‌ در حدود ۵۵ مثنوی‌ كوتاه‌ سرود، اما شاهكار او سحر البیان‌ است كه‌ آن‌ را در ۱۷۹‘۲ بیت‌ در ۱۱۹۹ق‌ در لكهنو سرود. این مثنوی‌ تحت‌ تأثیر شاهنامه‌ و اسكندرنامۀ نظامی‌ و منظومه‌های دیگر فارسی‌ سروده‌ شد و از لحاظ توازن‌ لفظ و معنی‌، روانی و فصاحت‌، صحنه‌ پردازی‌ و تصویر اوضاع‌ زندگی‌ اجتماعی‌، بسیار قابل توجه‌ است‌. سحرالبیان‌ خالی‌ از كنایات سیاسی نیست‌، و در آن‌ از غلبه‌ و چیرگی‌ نیروهای‌ «مافوق‌ الفطره‌» بر نیروهای‌ مغلوب‌ و سركوفته سخن‌ می‌رود. نیروهای‌ مافوق‌ الفطره‌ كنایه‌ای‌ است‌ از قدرت حاكم‌ بریتانیا در شبه‌قاره‌ و قوای‌ مغلوب اشاره‌ به‌ سستی و درماندگی و سقوط فرهنگی لكهنو (همو، ۲/ ۸۵۱-۸۵۷).

نثر اردو در سدۀ ۱۲ق‌ بیشتر مربوط به‌ آثار دینی‌ است‌. قاضی‌ محمد معظم‌ سنبهلی كتابی‌ در تفسیر قرآن‌ كریم‌ با عنوان‌ تفسیر هندی‌ تألیف كرد. فضل علی‌فضلی‌ در ۱۱۶۱ق‌/ ۱۷۴۸م‌ وقایع كربلا را به نام‌ كربل‌كتها به‌ رشتۀ تحریر درآورد. مرادالله‌ انصاری‌ سنبهلی‌ در۱۱۸۵ق‌/ ۱۷۷۱م‌ تفسیر خدایی نعمت‌ را نگاشت‌. رفیع‌الدین‌ دهلوی‌ (د ۱۲۳۳ق‌/ ۱۸۱۸م‌) نخستین‌بار قرآن‌ مجید را به‌ اردو ترجمه‌ كرد و تفسیری‌ نیز با عنوان‌ تفسیر رفیعی‌ به‌ این‌ زبان‌ پرداخت‌. عبدالقادر دهلوی‌ (د ۱۲۳۰ق‌/ ۱۸۱۵م‌) نیز ترجمۀ دیگری‌ از قرآن‌ مجید به‌ نام‌ موضح‌ القرآن‌ به‌ اردو فراهم‌ آورد. از میان‌ نثرهای‌ ادبی سدۀ ۱۲ق‌ نوطرز مرصع‌، تألیف‌ میرمحمد حسین‌ عطا خان تحسین‌ ــ كه‌ نقل‌ قصۀ ۴ درویش‌ است‌ ــ شایستۀ ذكر است‌. در سدۀ ۱۲ق‌ در میان‌ شاعران‌ دربار لكهنو نوعی‌ شعر به‌ وجود آمد كه‌ به‌ نام‌ «ریختی‌» معروف‌ شد، و موضوع‌ آن‌ كلاً بیان احوال‌ عاشقانه و توصیف‌ مجالس‌ عشرت‌ و عیاشی‌ بود كه‌ در آن‌ اوقات‌، بازار آن‌ در دربار و محافل‌ فرمانروایان‌ و نوابان‌ لكهنوبسیار گرم‌ بود. افراد این‌ طبقه‌ شعرهای‌ عامیانه‌ و مبتذل‌ را دوست‌ می‌داشتند و شاعران‌ نیز برای‌ خشنودی‌ آنان‌ اشعار هیجان‌انگیز با كنایات و مضامین مبتذل‌ می‌سرودند. سعادت‌ یارخان‌ رنگین (۱۱۶۹-۱۲۵۱ق‌) بنیان‌گذار شعر «ریختی‌» است‌. معاصر او انشاءالله خان انشا (د ۱۲۳۳ق‌) در شعر شیوۀ رنگین را دنبال‌ می‌كرد، اما در نثر شیوۀ دیگری داشت و نخستین دستور زبان‌ اردو را به‌ نام‌ دریای لطافت‌ با بیانی متین‌ در ۱۲۲۲ق‌/ ۱۸۰۷م‌ تألیف كرد. محمدحسن قتیل در این تألیف با او همكاری داشت‌ (سكسینه‌، ۱/ ۱۷۶-۱۹۰، ۲۰۴-۲۰۶).

پس از حملۀ نادرشاه‌ به‌ دهلی‌ و انقراض حكومت بابریان‌، چندگاهی مركز شعر و شاعری‌ از دهلی به لكهنو منتقل شد و مكتب ادبی‌ خاصی‌ در آنجا تشكیل یافت‌. ویژگی‌ مكتب دهلی‌ بیان‌ احوال‌ و احساسات به‌ الفاظ ساده‌ و مؤثر بود، اما در مكتب‌ لكهنو تكلف در كلام‌ و استفاده‌ از صنایع لفظی و معنوی‌ رواج‌ تمام‌ داشت‌. غزلیات امام‌ بخش‌ ناسخ‌ (د ۱۲۵۴ق‌/ ۱۸۳۸م‌) پایه‌گذار مكتب‌ لكهنو، مجموعه‌ای‌ است از تعبیرات‌ و تشبیهات پر تصنع‌ و پرشكوه‌، اما خالی‌ از احساسات‌ و عواطف‌ (همو، ۱/ ۲۳۰). در همان‌ زمان‌ حیدرعلی‌ آتش‌ (د ۱۲۶۳ق‌) نیز از شاعران‌ لكهنو بود و در كار خود توانایی‌ و مهارت‌ تمام‌ داشت‌، اما از مكتب‌ لكهنو انحراف‌ ورزید و از تكلف‌ و تصنع‌ در كلام‌ پرهیز كرد. كلام‌ او ساده‌ و موزون‌ و خوش‌آهنگ‌، و معانی‌ سخنش‌ روشن‌ و نزدیك‌ به‌ زبان‌ محاوره‌ بود. هر چند كه‌ آتش‌ در بیان‌ حالات‌ عاطفی‌ و سوز و گداز عاشقانه‌ به‌ پایۀ محمدتقی‌ میر نمی‌رسد، لیكن‌ برخی‌ از اشعار او در ادبیات‌ اردو از این‌ جهات‌ نظیر ندارد و بعد از میر و غالب‌ دهلوی‌ او را می‌توان‌ از شاعران‌ بزرگ‌ زبان‌ اردو به‌شمار آورد (همو، ۱/ ۲۴۴).

فرمانروایان اَوَدْه‌ شیعی‌مذهب بودند و پایتخت‌ آنان‌ لكهنو مركز تشیع‌ بود. در همین‌ دوران‌ در لكهنو دو شاعر شیعی‌ مذهب‌ ظهور كردند كه‌ هر دو تقریباً همزمان به‌ دنیا آمدند و همزمان‌ از دنیا رفتند و هر دو مرثیه‌سرا بودند. میر ببرعلی‌ انیس‌ (۱۲۱۷-۱۲۹۱ق‌/ ۱۸۰۲-۱۸۷۴م‌) و میرزا سلامت علی‌ دبیر (۱۲۱۸-۱۲۹۲ق‌) وقایع‌ كربلا و مراثی‌ شهیدان‌ را چندان‌ مؤثر و استادانه‌ سرودند كه‌ جای‌ خالی حماسه‌سرایی‌ در ادب‌ اردو با آثار آنان‌ پر شد. تصویرهایی‌ را كه‌ انیس‌ از صحنه‌های‌ جنگ‌ در كربلا ساخته‌ است‌، می‌توان‌ با صحنه‌های‌ اسكندرنامۀ نظامی‌ و شاهنامۀ فردوسی‌ مقایسه‌ كرد (همو، ۱/ ۲۷۴). ویژگی‌ كلام‌ انیس‌ سادگی‌ بیان‌، كاربرد تمثیلات‌ و استعارات‌ طبیعی‌ و بی‌ تعقید و فصاحت‌ و متانت‌ الفاظ است‌، اما دبیر به‌ صنایع‌ و تكلفات‌ لفظی‌ گرایش‌ دارد (همو، ۱/ ۲۷۰-۲۸۱).

در سدۀ ۱۳ق‌ شعر ملی‌ و میهنی‌ در ادبیات اردو پدید آمد. برجسته‌ترین‌ نمایندۀ این‌ نوع‌ شعر، ولی‌ محمدنظیر اكبرآبادی‌ (د ۱۲۴۶ق‌/ ۱۸۳۰م‌) است‌. او به‌ تمام‌ معنی شاعر اصیل‌ و مردمی‌ هندوستان‌ است‌. وی‌ برای‌ بیان‌ احوال‌ و احساسات‌ و برای‌ توصیف‌ صحنه‌ها از طبیعت‌ هند و اوضاع‌ اجتماعی‌ آن‌ استفاده‌ كرده‌ است‌. موضوع‌ اصلی‌ شعر اكبرآبادی بی‌ثباتی‌ دنیا، ترك‌ تعلقات‌، محبت‌ و همدردی‌ با نوع‌ انسان‌ است‌ و یكسان‌ نگری‌ و دوری‌ از تعصب‌، از خصوصیات فكر و شعر اوست‌. وی‌ از مردم‌ كوچه‌ و بازار سخن‌ می‌گوید و احساسات‌ آنان‌ را با زبانی‌ ساده‌ و مردمی‌ و باشیرینی‌ و جذابیت‌ تمام‌ بیان‌ می‌كند (همو، ۱/ ۲۹۰-۳۰۰).

از اوایل‌ سدۀ ۱۳ق‌ مركز شعر و ادب‌ دوباره‌ به‌ دهلی‌ منتقل‌ شد و در آنجا چند شاعر توانا و معروف‌ به‌ عرصۀ ادب‌ پا نهادند. مؤمن‌ خان‌ مؤمن‌ (۱۲۱۵- ۱۲۶۸ق‌/ ۱۸۰۰-۱۸۵۲م‌) ، مصطفی‌ خان‌ شیفته‌ (۱۲۲۱-۱۲۸۶ق‌) و محمدابراهیم‌ ذوق (۱۲۰۴-۱۲۷۱ق‌)، ۳ شاعر نامدار دهلی‌ بودند، اما از همه‌ بلند آوازه‌تر و بزرگ‌تر اسدالله‌ خان‌ غالب‌ دهلوی‌ (۱۲۱۲- ۱۲۸۵ق‌) بود. اگرچه‌ او به‌ شعر فارسی‌ خود فخر می‌كند و اشعار اردوی‌خود را در برابر آن ‌«بی‌رنگ‌» می‌داند (ص‌ ۱۰)، با اینهمه‌، شهرت و مقام‌ والای‌ او در ادب‌ به‌ سبب شعر اردوی‌ اوست‌. كلیات‌ اردوی‌ غالب‌ شامل‌ حدود دو هزار بیت‌ است‌. اشعار اردوی‌ او را می‌توان‌ به‌ ۳ دوره‌ تقسیم‌ كرد. در دورۀ اول‌ او مقلد بیدل‌ و متأثر از ساختار لفظی‌ شعر فارسی‌ است‌ و همان‌ پیچیدگی‌ و دشواری‌ فهم‌ كه‌ از ویژگیهای‌ سبك‌ هندی‌ و بیدل‌ است‌، در اشعار غالب نیز دیده‌ می‌شود. در دورۀ دوم‌ غالب‌ تقلید بیدل‌ را ترك‌ گفت و راهی‌ جدید برای‌ خود در پیش‌ گرفت‌. در این‌ دوره‌ شعر اردوی‌ او تا حدودی‌ از تأثیر سخن‌ فارسی‌ بر كنار مانده‌ است و نازك‌ خیالیها و مضمون‌سازیهای‌ مرسوم‌ سبك‌ هندی‌ در اشعار او بسیار كم‌ دیده‌ می‌شود. دورۀ سوم‌ دورۀ هنر اصلی غالب‌ است‌. در این‌ دوره‌ زبان‌ او شسته‌ و پیراسته‌، و قدرت‌ بیان او به‌ جایی‌ رسیده‌ است‌ كه‌ معانی‌ باریك‌ و مشكل‌ را هم‌ با سلاست‌ و روانی‌ تمام‌ ادا می‌كند.

در ۱۲۷۲ق‌ سلطنت اوده‌ منقرض شد و در ۱۲۷۳ق‌/ ۱۸۵۷م‌ امیران‌ و لشكریان‌ هندی بر حكومت انگلیس‌ شورش‌ كردند. حكمرانان‌ انگلیس‌ پس‌ از فرونشاندن طغیان‌، واجد علی‌شاه‌ اوده‌ و بهادرشاه‌ ظفر پادشاه‌ دهلی‌ را بازداشت‌ كردند و درنتیجه‌ لكهنو و دهلی كه‌ زمانی دراز دو مركز بزرگ‌ شعر، ادب‌ و فرهنگ‌ بودند، روی‌ به‌ ویرانی‌ نهادند و شاعران‌ و ادیبان‌ به‌ ایالتهای‌ همجوار مهاجرت‌ كردند. نام‌ آورترین‌ شاعر این‌ دوران‌ نواب‌ میرزا خان‌ داغ‌ دهلوی‌ (۱۲۴۶-۱۳۲۳ق‌/ ۱۸۳۰- ۱۹۰۵م‌) است‌ كه‌ در شورش ۱۲۷۳ق‌ دهلی‌ را ترك‌ گفت‌ و به‌ رام‌پور رفت‌ و به‌ درگاه‌ نواب كلب‌ علی‌خان‌ پیوست‌. وی‌ ۲۴ سال‌ در آنجا به‌ سر برد و بعد از مرگ‌ نواب‌ كلب‌ علی‌ به‌ دربار حیدرآباد دكن‌ رو آورد و ۱۸ سال‌ نیز در آنجا زندگی‌ كرد. داغ‌ غزل‌ می‌سرود و اگرچه‌ گاهی‌ در اشعار عاشقانۀ او طنز و هزل‌ هم‌ دیده‌ می‌شود، لیكن‌ شهرت‌ و اهمیت‌ او به‌ سبب سبك‌ خاص‌ اوست‌ كه‌ ویژگی‌ آن‌ پاك‌ بودن‌ از تركیبها و تعبیرهای‌ غریب‌ و نامأنوس‌ عربی‌ و فارسی‌، و ادای‌ مطالب‌ و مضامین‌ به‌ الفاظ ساده‌ و روشن‌ و نزدیك به‌ زبان‌ محاوره‌ است‌. سخن‌ داغ‌ به‌ زودی‌ در میان‌ شاعران‌ جوان‌تر مورد توجه‌ قرار گرفت‌ و در سراسر هندوستان سرایندگان‌ نوخاسته‌، ازجمله‌ اقبال‌ لاهوری‌، به‌ او نظر داشتند (سكسینه‌، ۱/ ۳۶۶-۳۷۲).

خرابی‌ دهلی‌، اضمحلال‌ سلطنت‌ اوده‌ و شورش‌ ۱۲۷۳ق‌ مردم‌ شبه‌قاره‌ را بیدار كرد و موجب‌ شد كه‌ به‌ مطامع‌ قدرت‌ استعماری‌ و عمق‌ نفوذ آن‌ در كلیۀ شئون‌ حیاتی‌ خود واقف‌ شوند. از سوی‌ دیگر ترویج‌ زبان‌ انگلیسی‌ در میان‌ طبقات‌ متوسط نیز باعث‌ شده‌ بود كه‌ شیوه‌های‌ نوین‌ زندگی‌ و افكار و علوم‌ جدید در زندگی‌ مردم‌ رسوخ‌ نماید. این‌ احوال‌ در عالم‌ شعر و ادب‌ تأثیرات‌ كلی‌ و اساسی‌ داشت و شاعران‌ و نویسندگان‌ را به‌ سوی‌ موضوعات‌ سیاسی‌ و مسائل اجتماعی‌ و ملی‌ سوق‌ داد. الطاف‌ حسین‌ حالی‌ پانی‌پتی‌ (د ۱۳۳۳ق‌) جهت و مسیر شعر اردو را تغییر داد (نك‌ : همو، ۱/ ۴۱۱). آشنایی با افكار اصلاح‌ طلبانۀ سید احمدخان‌، الطاف‌ حسین‌ را به اندیشۀ اصلاح‌ احوال‌ جامعه‌ و تجدید حیات‌ مسلمانان‌ متوجه‌ ساخت‌. او به‌ اشاره‌ و تشویق‌ سید احمدخان‌ مسدس‌ معروف‌ خود مدّ و جزر اسلام‌ را سرود و در آن‌ عظمت‌ و شوكت‌ گذشتۀ مسلمانان‌ و خواری‌ و زبونی‌ آنان‌ در عصر استعمار را به‌ تصویر كشید و مردم‌ مسلمان‌ را به‌ سعی‌ و مجاهدت‌ برای بازیافتن‌ شأن‌ و شوكت‌ گذشته‌ ترغیب و دعوت كرد. این‌ منظومه‌ كه‌ سكسینه‌ آن‌ را كتابی‌ الهامی‌ شمرده‌ است‌ (همانجا)، سرمشق‌ شعر و شاعری‌ ملی‌ در ادبیات‌ اردو قرار گرفت‌.

شخصیت برجستۀ دیگر در این‌ دوران محمدحسین‌ آزاد (۱۲۴۵- ۱۳۲۸ق‌) بود كه‌ نه‌ تنها در شعر، بلكه‌ در نثر اردو نیز تحولی‌ بزرگ‌ ایجاد كرد. او در لاهور «انجمن‌ پنجاب‌» را تأسیس‌ كرد كه‌ هدف‌ و برنامۀ آن‌ عبارت‌ بود از بیرون‌ آوردن‌ شعر اردو از چهار چوب‌ سنتی‌ و قدیم‌ و پرداختن‌ به‌ مسائل‌ اجتماعی‌ روز به‌ جای‌ تكرار بیان‌ مضمونهای‌ عاشقانۀ پیشین‌ (همو، ۱/ ۴۱۸- ۴۱۹). وی‌ توجه‌ به‌ شعر و شاعری غربی‌ و مطالعۀ آثار ادبی‌ اروپایی‌ را برای‌ كسب توانایی‌ در بیان‌ و وسعت‌ دید و دریافت‌، ضروری‌ می‌دانست. اثر معروف‌ او آب‌ حیات‌ نیز كه‌ تاریخ‌ ادبی‌ اردوست‌، اسلوبی‌ كاملاً نو دارد و از شیوۀ تذكره‌نویسی‌ سنتی‌ ادب‌ اردو به‌ كلی‌ جداست‌. اگرچه‌ بر این‌ كتاب‌ از نظر روش‌ تحقیق‌ و دقت‌ در روایات‌، نكته‌هایی‌ می‌توان‌ گرفت‌ و محمود شیرانی‌ نقدی‌ مبسوط بر آن‌ نوشته‌ است‌، اما از نظر اسلوب‌ نگارش‌ یكی‌ از عالی‌ترین‌ نمونه‌های‌ نثر اردو و نمودار قدرت‌ قلم‌ و قوت‌ قریحۀ آزاد است‌ (سلیم‌ اختر، ۲۰۴).

اكبر حسین اكبر الله‌آبادی (۱۲۶۲-۱۳۴۰ق‌) در عصری زندگی می‌كرد كه‌ زبان‌ انگلیسی‌ و فرهنگ‌ غربی‌ بر جامعۀ هند سیطره‌ یافته‌ بود و مردم‌ هند مشتاقانه‌ به‌ سوی‌ شیوه‌های‌ زندگی‌ و تفكر اروپایی‌ روی‌ آورده‌ بودند. اكبر در برابر این گرایش‌ كوركورانه‌ به اعتراض برخاست‌ و با بیانی‌ ظریف و طنزآمیز هندیان‌ را از پذیرفتن مظاهر فرهنگی‌ غرب‌ برحذر می‌داشت‌ (سكسینه‌، ۱/ ۴۴۶-۴۴۷). او با كاربرد برخی كلمات‌ انگلیسی در اشعار خود صاحب‌ سبكی شد كه‌ با خود او آغاز شد و به‌ خود او پایان‌ یافت‌. در سبك نویسندگی‌ او ویژگیهایی‌ است‌ كه‌ تقلید از آن‌ ممكن‌ نیست‌ (همو، ۱/ ۴۲۹).

از اوایل سدۀ ۱۳ق‌ در نثر اردو تحولاتی‌ پدید آمده‌ بود و تأسیس كالج‌ فورت‌ ویلیام‌ در كلكته‌ (۱۲۱۵ق‌) سهم‌ مهمی‌ در این‌ تحول‌ داشت‌. در دارالترجمۀ این كالج‌ چندین‌ متن‌ فارسی‌ به‌ اردو ترجمه شد. در ۱۲۶۰ق‌/ ۱۸۴۴م‌ انگلیسیان‌ زبان فارسی‌ را كه‌ تا آن زمان زبان‌ رسمی‌ و دولتی‌ بود، از رسمیت‌ انداختند و زبان‌ انگلیسی را به‌ جای‌ آن‌ قرار دادند. این‌ اقدام‌ اگرچه‌ به‌ تضعیف‌ فارسی در شبه‌ قاره‌ انجامید، اما زمینه‌ای‌ برای‌ ترویج‌ وسیع‌تر اردو فراهم آورد. سید احمدخان‌ (۱۲۳۲- ۱۳۱۵ق‌/ ۱۸۱۷-۱۸۹۷م‌) مسلمانان هند را به‌ آشنایی‌ با علوم‌ جدید و هماهنگ‌ شدن‌ با شیوه‌های جدید زندگی‌ ترغیب‌ می‌كرد و از جملۀ اقدامات‌ او تأسیس «آكادمی علوم‌» بود كه‌ ترجمۀ كتابهای‌ انگلیسی‌ به‌ زبان‌ اردو از برنامه‌های‌ مهم‌ آن‌ به‌شمار می‌رفت‌. او خود پیچیده‌ترین‌ مطالب علمی‌ و موضوعات‌ اجتماعی را با ساده‌ترین‌ جملات‌ به‌ بیانی روشن‌ می‌نوشت‌ و همین‌ ویژگی‌ سبك‌ و انشا باعث‌ شد كه‌ حالی‌ او را بنیان‌گذار نثر جدید اردو قلمداد كند (همو، ۲/ ۳۸-۴۲). از شبلی نعمانی‌ (۱۲۷۳-۱۳۳۲ق‌/ ۱۸۵۷-۱۹۱۴م‌) نیز نوشته‌های‌ فراوان در تحقیقات علمی‌ و تاریخی‌ و نقد ادبی‌ برجای‌مانده‌ كه‌ از لحاظ قوت بیان‌ و سلاست و سادگی‌ دارای‌ ارزش‌ بسیار است‌. شعر العجم‌ شبلی‌ از بهترین‌ نمونه‌های‌ نثر اردو و نقد ادبی‌ به‌ این‌ زبان‌ است‌.

در ادبیات اردو، سدۀ ۱۴ق‌ را باید عصر علامه‌ محمد اقبال‌ لاهوری (۱۲۹۴-۱۳۵۷ق‌/ ۱۸۷۷-۱۹۳۸م‌) دانست‌. اگرچه‌ او دقیق‌ترین‌ افكار خود را به‌ نظم‌ فارسی بیان داشته‌ است‌، اما ۳ مجموعۀ مستقل‌ از كلام‌ منظوم‌ او، یعنی‌ بال‌ جبریل‌، بانگ‌ درا و ضرب‌ كلیم‌ به‌ زبان‌ اردوست و نمودار روشنی از شیوۀ شاعری‌ و چگونگی مضامین‌ شعر اردوی‌ اوست‌. اقبال‌ در آغاز، غزل‌ را برای‌ بیداری سیاسی‌ و اجتماعی مردم‌ هند به‌ كار گرفت‌ و به‌ تعبیرات‌ و كنایه‌ها و استعاره‌های‌ عشقی‌ و عرفانی‌ رایج‌ در غزل‌ معنا و مفهوم‌ جدید اجتماعی‌ و سیاسی‌ بخشید. اگرچه‌ پیش‌ از او اكبر الله‌آبادی‌ و حالی‌ در اشعار خود به‌ بیداری‌ مسلمانان‌ و پرهیز از محو شدن‌ در هجوم‌ فرهنگ‌ غربی‌ توجه‌ داشتند، اما اقبال‌ همین‌ مضامین‌ و مطالب‌ را با مشاهدات‌ و تجربه‌هایی‌ كه‌ از نزدیك‌ در غرب‌ به‌ دست‌ آورده‌ بود، چنان‌ با مهارت‌ و ظرافت‌ فنی‌ در شعر خود به‌ هم‌ درآمیخته‌، و تلفیق‌ كرده‌ بود كه‌ شاعران‌ متأخر ترقی‌خواه‌ اردو او را نه‌ تنها در فكر و نظر، بلكه‌ اسلوب‌ بیان‌ نیز سرمشق‌ خود قرار دادند (قریشی‌، ۴۳-۴۴؛ وزیرآغا، ۳۹۵). موضوع‌ اصلی افكار اقبال‌ عظمت انسان‌ و مقام‌ و تشخص‌ انفرادی‌ او در جهان‌ و در جامعه‌ است‌. تصویرهایی كه‌ اقبال‌ از «مرد مؤمن‌» و «انسان كامل‌» ترسیم‌ كرده‌ است‌، در حقیقت آرمان‌ شاعر را دربارۀ سر افرازی‌ مسلمانان به‌ عنوان‌ «انسان‌» و كمال‌ انسانیت مطرح‌ كرده‌ است‌ (بریلوی‌، 16).

مقارن با درگذشت‌ اقبال‌، دو نهضت‌ ادبی‌ در شبه‌ قاره‌ پدیدار شد: نهضت ترقی‌خواه‌ در ۱۳۵۵ق‌ شروع‌ شد و ادیبان‌ و شاعرانی‌ كه‌ این‌ نهضت را به‌ راه‌ انداخته‌ بودند، افكار ماركسیستی‌ داشتند و معتقد بودند كه‌ ادب‌ باید بر پایه‌های‌ «علوم» استوار شود. سجاد ظهیر، احتشام‌ حسین‌، مجنون‌ گورَكهپوری‌، كرشن‌ چندر، عصمت‌ چغتایی‌، احمد عباس‌، مخدوم‌ محیی‌الدین‌ و فیض‌ احمد فیض‌ به‌ این‌ جریان‌ فكری‌ و هنری‌ تعلق‌ داشتند. موضوع‌ رایج‌ و غالب‌ در آثار ادیبان‌ و شاعران‌ این‌ نهضت‌، بیان كشاكش‌ سرمایه‌داری‌ و كارگری‌ و نزاع‌ مالكان‌ و زارعان‌ بود. نهضت دیگر كه‌ عنوان‌ «حلقۀ ارباب ذوق‌» داشت‌، داعی آزادی‌ مطلق در آفرینشهای‌ هنری و تحلیلهای‌ ادبی‌ و اجتماعی‌ بود و از شعار «ادب‌ برای‌ ادب‌» یا «هنر برای هنر» پیروی‌ می‌كرد. ادیبان‌ و شاعران‌ این‌ نهضت‌ به‌ مكتب فكری خاصی وابسته نبودند. آنان‌ تنها چند تجربۀ موفقیت‌آمیز در كارهای ادبی‌ و هنری‌ از جمله‌ شعر و نمایشنامه‌ و داستان‌ به‌دست‌ آوردند. میراجی‌، ن‌. م‌. راشد، قیوم‌ نظر، یوسف‌ ظفر و شیر محمد اختر از گردانندگان‌ معروف‌ این‌ نهضت‌ بودند (قریشی‌، ۴۷- ۴۸).

تجزیۀ هندوستان‌ در ۱۳۶۶ق‌ موجب‌ تحولات‌ عظیم‌ اجتماعی‌ و فرهنگی و سیاسی‌ در شبه‌ قاره‌ شد و تقسیم‌ هند به دو حوزۀ اسلامی و غیراسلامی‌ بر زبان‌ اردو و سرنوشت‌ آن هم‌ تأثیر گذاشت‌. پاكستان‌، كشور اسلامی‌ تازه‌ استقلال‌ یافته‌، اردو را زبان‌ رسمی‌ و ملی‌ خود قرار داد و امكانات وسیع‌ و مؤثر برای‌ تقویت‌ و تكامل‌ این‌ زبان فراهم آورد. در هند این زبان‌ رسماً یكی‌ از زبانهای‌ محلی محسوب می‌شود و ادیبان و شاعران‌ اردو زبان‌ هند كه‌ غالباً از مسلمانانند، پاسداران‌ این زبان‌ در آن كشور به‌ شمار می‌روند و به زبان و ادب‌ اردو خدمات‌ شایسته‌ كرده‌اند. اعتبار علمی و ادبی آثار شاعران و نویسندگان اردو در هند از آثار ادیبان‌ و ناقدان پاكستانی‌ به‌ هیچ‌ روی كمتر نیست‌ (همو، ۵۵).

در میان‌ ادیبان‌ و شاعران‌ نام‌ آور ۵۰ سال‌ اخیر در شبه‌ قاره‌ كه‌ در اعتلای‌ زبان‌ و ادب اردو سهم‌ اساسی‌ داشته‌اند، این‌ نامها شایستۀ ذكر است‌: احمد فراز، احمدندیم قاسمی‌، اشفاق‌ احمد، انتظا رحسین‌، بانو قدسیه پروین شاكر، جوش‌ ملیح‌آبادی‌، راجندر سینگ بیدی‌، سعادت‌ حسن‌ منتو، شوكت صدیقی‌، عصمت‌ چغتایی‌، غلام‌عباس‌، فیض احمد فیض‌، قرةالعین حیدر، قتیل‌ شفایی‌، كرشن‌ چندر، ممتاز شیرین‌، ممتاز مفتی و منیر نیازی‌.

 

مآخذ

آزاد، محمدحسین‌، آب‌ حیات‌، لاهور، ۱۹۰۷م‌؛ احمدخان‌، خورشید، «نوشه‌ گنج‌بخش‌ سی‌ منسوب‌ اردو كلام‌ كی‌ اصل حقیقت‌»، اورینتل‌ كالج‌ میگزین‌، لاهور، ۱۹۸۲م‌، ج‌ ۵۸، شم‌ ۱-۲؛ انصارالله‌، محمد، «اردو غزل‌ كی‌ ابتدا»، اردو، كراچی‌، ۱۹۸۶م‌، ج‌ ۶۲، شم‌ ۳؛ همو، «اردو كی‌ ابتدایی‌ شاعری‌ یاگیت‌»، اردو، كراچی‌، ۱۹۸۸م‌، ج‌ ۶۴، شم‌ ۳؛ جالبی‌، جمیل‌، تاریخ‌ ادب‌ اردو، لاهور، ۱۹۷۵م‌؛ خافی‌ خان‌، محمدهاشم‌، منتخب‌ اللباب‌، به كوشش‌ ولزلی‌ هیگ‌، كلكته‌، ۱۹۲۵م‌؛ سكسینه‌، رام‌بابو، تاریخ‌ ادب‌ اردو، ترجمۀ مرزا محمد عسكری‌، لاهور، پنجاب‌ پریس‌؛ سلیم‌ اختر، اردو ادب‌ كی‌ مختصرترین‌، لاهور، ۱۹۸۹م‌؛ سیدعبدالله‌، «چند سطور گنج‌ شریف كی‌ باری مین‌»، انتخاب‌ گنج‌ شریف‌، لاهور، ۱۳۹۵ق‌؛ شیرانی‌، حافظ محمود، مقالات‌، به‌ كوشش‌ مظهر محمود شیرانی‌، لاهور، ۱۹۸۷م‌؛ عوفی‌، محمد، لباب‌ الالباب‌، به‌ كوشش‌ ادوارد براون‌، لیدن‌، ۱۹۰۳م‌؛ غالب‌، اسدالله‌، قطعات‌، رباعیات‌، تركیب‌بند، ترجیع‌بند، مخمس‌، به‌ كوشش‌ غلام‌ رسول‌ مهر، لاهور، ۱۹۶۹م‌؛ فرشته‌، محمدقاسم‌، تاریخ‌، نسخۀ عكسی‌ موجود در كتابخانۀ مركز؛ قریشی‌، وحید، «اردو ادب‌»، پاكستانی‌ ادب‌، به‌ كوشش‌ عبدالشكور احسن‌، لاهور، ۱۹۸۱م‌؛ مسعود سعد سلمان‌، دیوان‌، به كوشش‌ غلامرضا رشید یاسمی‌، تهران‌، ۱۳۱۸ش‌؛ میر، میرتقی‌، نكات‌الشعرا، به‌ كوشش‌ مولوی‌ عبدالحق‌، كراچی‌، ۱۹۷۹م‌؛ وزیرآغا، «اقبال‌ اور جدید اردو شاعری‌»، جشن‌ نامۀ اقبال‌، به‌ كوشش‌ عبادت‌ بریلوی‌، لاهور، ۱۹۷۷م‌؛ نیز:

 

Brelvi, E., «The Centenary Celebration of Iqbal», Jashn Nama-i-Iqbal, Lahore, 1977; Masʿūd Ḥusain Khān, «Dakhnī-Urdu», History of Medieval Daccan, Hyderabad, 1974, vol. II.

عارف‌ نوشاهی

 

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 2  صفحه : 220
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست