responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 2  صفحه : 216

ادیب نیشابوری


نویسنده (ها) :
احمد بادکوبه هزاوه
آخرین بروز رسانی :
دوشنبه 19 خرداد 1399
تاریخچه مقاله

اَدیبِ نِیشابوری‌، عبدالجواد (1281- ذیقعدۀ 1344ق‌/ 1864- مۀ 1926م‌)، ادیب‌، مدرس‌ و شاعر نامدار دورۀ مشروطیت كه‌ در بسیاری‌ از علوم‌ از سرآمدان‌ عصر خویش‌ بود.
وی‌ در روستای‌ بجن‌ گرد (بیژن‌ گرد) از بلوك‌ درب‌ قاضی‌ از توابع‌ نیشابور زاده‌ شد (ریاضی‌، 145، حاشیه‌؛ گرایلی‌، 386؛ نك‌ : مرزآبادی‌، 44). ولادت‌ او را در 1284ق‌ (اشراق‌، «ادیب‌...»، 234؛ دینشاه‌، 1/ 50) و 1280ق‌ (مصاحبی‌، 1/ 2) نیز نوشته‌اند، اما چنانكه‌ او خود گفته‌، سال‌ تولدش‌ 1281ق‌ بوده‌ است‌ (نك‌ : طبسی‌، 55). پدر عبدالجواد كشاورزی‌ تنگدست‌ بود (نك‌ : اشراق‌، همانجا؛ مرزآبادی‌، 45؛ قس‌: مصاحبی‌، همانجا). عبدالجواد در 4 سالگی‌ به‌ بیماری‌ آبله‌ مبتلا شد و بینایی‌ یك‌ چشم‌ خود را از دست‌ داد و برای‌ چشم‌ دیگر وی‌ نیز بینایی‌ اندكی‌ ماند. از این‌رو، پدرش‌ او را به‌ مكتب‌ نمی‌فرستاد، اما عبدالجواد با نمایاندن‌ حافظۀ قوی‌ و استعداد خود به‌ پدر، او را بر آن‌ داشت‌ كه‌ فرزند را به‌ مكتب‌ بسپارد (نك‌ : اشراق‌، همان‌، 235).
عبدالجواد پس‌ از فراگیری‌ خواندن‌ و نوشتن‌ و آموختن‌ مقدمات‌ زبان‌ عربی‌ در زادگاه‌ خود، رهسپار نیشابور شد (جلالی‌، 18) و در مدرسۀ گلشن‌ (گرایلی‌، همانجا) دروس‌ مقدماتی‌ عربی‌ را ادامه‌ داد و به‌ فراگیری‌ منطق‌ نیز پرداخت‌. سپس‌ برای‌ تكمیل‌ آموخته‌های‌ خویش‌ در حدود سال‌ 1297ق‌ راهی‌ مشهد شد (بامداد، 45؛ طبسی‌، همانجا؛ مجتهدزاده‌، 267؛ گرایلی‌، همانجا؛ جلالی‌، 19، نیز حاشیۀ 1) و در مدارس‌ خیرات‌خان‌، فاضل‌ خان‌ و نواب‌ مسكن‌ گزید (بامداد، 45-46؛ رشید یاسمی‌، 14؛ نیز نك‌ : دینشاه‌، همانجا). ادیب‌ در مشهد، برخی‌ از متون‌ عربی‌ مانند شرح‌ قطر الندى‌ اثر ابن‌هشام‌، شرح‌ سیوطی‌ بر الفیۀ ابن‌ مالك‌ و شرح‌ جامی‌ بر كافیۀ ابن‌حاجب‌ را نزد چند تن‌ از استادان‌ آموخت‌، اما پس‌ از آن‌ دیگر نزد استادی‌ نرفت‌ و سطح‌ عالی‌ ادبیات‌ عرب‌ و كتابهایی‌ چون‌ مغنی‌ اللبیب‌ ابن‌ هشام‌، مطوّل‌ تفتازانی‌، مقامات‌ بدیعی‌ و مقامات‌ حریری‌ را با مطالعه‌ و ممارست‌ خویش‌ فرا می‌گرفت‌ و در همان‌ حال‌ در سطوح‌ پایین‌تر به‌تدریس‌ می‌پرداخت‌. ادیب‌ پیش‌ از مرگ‌ پدر سفری‌ به‌ نیشابور كرد و در حدود سال‌ 1310ق‌ به‌ مشهد بازگشت‌ و تا پایان‌ عمر در مدرسۀ نواب‌ اقامت‌ گزید و در واقع‌ تدریس‌ حرفه‌ای‌ او از همین‌ سال‌ آغاز شد (نك‌ : جلالی‌، 19-20).
ادیب‌ در دو سطح‌ متوسط و عالی‌ تدریس‌ می‌كرد. در سطح‌ متوسط برای‌ عموم‌ طلاب‌ بیشتر شرح‌ نظام‌ بر الشافیۀ ابن‌حاجب‌، مغنی‌ و مطول‌ می‌گفت‌ و برای‌ شاگردان‌ خصوصی‌، سطح‌ عالی‌ ادبیات‌ عرب‌ را از متنهایی‌ چون‌ مقامات‌ بدیعی‌ و مقامات‌ حریری‌ و معلقات‌ سبع‌، حماسۀ ابوتمام‌ و مجموعه‌ای‌ در باب‌ عروض‌ كه‌ خود گرد آورده‌ بود، درس‌ می‌داد و گاه‌ منظومۀ ملاهادی‌ سبزواری‌ در فلسفه‌ و منطق‌ را نیز تدریس می‌كرد (پروین‌، «مدارس‌...»، 165؛ ادیب‌، محمدتقی‌، 158-159). تسلط و مهارت‌ ادیب‌ در فنون‌ ادبی‌ و محفوظات‌ نظم‌ و نثر عربی‌ و پارسی‌ او شگفتی‌ همگان‌ را برمی‌انگیخت‌ (نك‌ : طبسی‌، همانجا؛ عنبرانی‌، «احوال‌...»، 60). ادیب‌ در علوم‌ عقلی‌ و نقلی‌ چون‌ فلسفه‌، نجوم‌، ریاضیات‌، طب‌، موسیقی‌ نظری‌، فقه‌، اصول‌، رجال‌ و تاریخ‌ دستی‌ داشت‌ (اشراق‌، همان‌، 237؛ مصاحبی‌، همانجا). شیوۀ تدریس‌ او خطابی‌ بود و شاگرد اجازۀ بحث‌ و پرسش‌ نداشت‌. وی‌ بر آن‌ بود كه‌ با این‌ روش‌ درس‌ را به‌گونه‌ای‌ تقریر می‌كند كه‌ هیچ‌ اشكالی‌ حتى‌ برای‌ شاگردی‌ با پایین‌ترین‌ سطح‌ استعداد، برجای‌ نمی‌ماند.
ادیب‌ به‌ لفظِ قلم‌ سخن‌ می‌گفت‌ و به‌ یاری‌ حافظه‌ای‌ نیرومند، تمامی‌ دانسته‌های‌ خویش‌ را به‌ طوری‌ منسجم‌ به‌ شاگردان‌ القا می‌كرد و همین‌ امر حلقه‌های‌ درس‌ او را چنان‌ جذاب‌ و شیرین‌ ساخته‌ بود كه‌ گاه‌ بیش‌ از 300 طالب‌ علم‌ در آن‌ حضور می‌یافتند (پروین‌، همان‌، 162، 164- 165؛ ادیب‌، محمدتقی‌، 159). ازاین‌رو، وی‌ بیش‌ از شاعری‌ ارزشمند، مدرّسی‌ توانا بود و در مكتب‌ او ادبا و فضلای‌ بسیاری‌ پرورش‌ یافتند و به‌ دست‌ دانش‌ آموختگان‌ مكتب‌ او نخستین‌ دانشكده‌های‌ ادبیات‌ در ایران‌ تأسیس‌ شد. كسانی‌ چون‌ ملك‌ الشعرا بهار، بدیع‌الزمان‌ فروزانفر، محمدتقی‌ مدرس‌ رضوی‌، محمدپروین‌ گنابادی‌، ادیب‌ طوسی‌، سیدمحمدباقر عربشاهی‌ سبزواری‌، محمود فرخ‌ و مجدالعلای‌ بوستان‌ از دانش‌ آموختگان‌ مكتب‌ اویند (نك‌ : طبسی‌، 57؛ شفیعی‌، «فروزانفر...»، 15؛ جلالی‌، 47، 49-51) و ادیب‌ تأثیری‌ شگرف‌ بر هر یك‌ از اینان‌ نهاد و متقابلاً از فضایل‌ و كمالات‌ آنان‌ تأثیر پذیرفت‌. به‌ گفتۀ پروین‌ گنابادی‌ هنگامی‌ كه‌ قصیدۀ دماوند بهار به‌ چاپ‌ رسید، ادیب‌ با آنكه‌ اندك‌ رنجشی‌ از ملك‌الشعرا در دل‌ داشت‌، از خواندن‌ سرودۀ او بسیار به‌ وجد آمد و بهار را استاد شاعران‌ ایران‌ خواند ( گزینه‌...، 508).
ادیب‌ در 35 سالگی‌ شیفتۀ یكی‌ از شاگردان‌ خود شد. مرگ‌ نابهنگام‌ آن‌ شاگرد تأثیر شگرفی‌ در زندگی‌ ادیب‌ گذارد و او به‌ یاد «حبیب‌» شعرهایی‌ عاشقانه‌ سرود (اشراق‌، «ادیب‌»، 235-236؛ آذر، 115؛ قس‌: ادیب‌، محمدتقی‌، 161). گفته‌اند كه‌ عشق ادیب‌، عشق‌ به ‌«مظهری‌ از مظاهر جمال‌» و عشقی‌ صوفیانه‌ و برخاسته‌ از معنویت‌ و دست‌آویزی‌ برای‌ شكوفایی‌ ذوق‌ غزل‌سرایی‌ او بوده‌ است‌ (نك‌ : مرزآبادی‌، 69؛ برهانی‌، 346).
ادیب‌ با آنكه‌ تنگدست‌ بود، همگان‌ از مناعت‌ طبع‌ و عزت‌ نفس‌ او یاد كرده‌اند. وی‌ به‌ مستمری‌ سالانۀ مدرسۀ نواب‌ و عایدی‌ اندكی‌ كه‌ از ملك‌ ارثی‌ به‌ او می‌رسید، بسنده‌ می‌كرد (اسحاق‌، 1/ 35؛ مرزآبادی‌، 53) و دعوت‌ هیچ‌ یك‌ از ثروتمندان‌ و خانهای‌ خراسان‌ را نمی‌پذیرفت‌ و در اواخر عمر از بزرگان‌ جز صیدعلی‌ خان‌ با كسی‌ مراوده‌ نداشت‌ (بامداد، 47؛ فرخ‌، 168؛ جلالی‌، 53) ودر برابر صاحب‌ منصبان‌ سر تعظیم‌ فرود نمی‌آورد (دربارۀ دیدار وی‌ با قوام‌السلطنه‌، والی‌ وقت‌ خراسان‌، نك‌ : مرزآبادی‌، 66؛ جلالی‌، 66 - 69) و به‌ مدح‌ كسی‌ نمی‌پرداخت‌. قصیدۀ وی‌ در ستایش‌ مظفرالدین‌ شاه‌ نیز به‌ سبب‌ افتتاح‌ مجلس‌ شورای‌ ملی‌ بود (نك‌ : عنبرانی‌، «احوال‌»، 58). پیشنهاد ریاست‌ انجمن‌ ادبی‌ خراسان‌ را نیز با سخنانی‌ گزنده‌ و تند رد كرد (همان‌، 59) و به‌ گفتۀ ادیب‌ طوسی‌ حتی‌ پیشنهاد مدرسی‌ آستان‌ قدس‌ را كه‌ مستمری‌ قابل‌ توجهی‌ داشت‌، نپذیرفت‌ (نك‌ : مرزآبادی‌، 53، 65؛ قس‌: ادیب‌، محمدتقی‌، 163). زندگی‌ او در درس‌ و بحث‌ خلاصه‌ می‌شد. تنها یك‌ بار در اواخر عمر به‌ زادگاهش‌ و كاشمر و مَحْوَلات‌ (از بخشهای‌ تربت‌ حیدریه‌) سفر كرد (همو، 165). تنها تفریح‌ او گردش‌ در باغهای‌ مشهد بود كه‌ آن‌ هم‌ به‌ بحثهای‌ ادبی‌ می‌گذشت‌ (همو، 158؛ فرخ‌، همانجا) و گاه‌ در پایان‌ هفته‌ به‌ منزل‌ دوستانش‌ از جمله‌ ایرج‌ میرزا و میرزا قهرمان‌ (شكسته‌) می‌رفت‌.
وضع‌ ظاهری‌ ادیب‌ برخلاف‌ محیط طلبگی‌ آن‌روز آمیزه‌ای‌ از سنتهای قدیم‌ و جدید بود (نك‌ : اشراق‌، همان‌، 245؛ ادیب‌، محمدتقی‌، 164- 165؛ جلالی‌، 27- 28، 36، 63)، با این‌ حال‌ نسبت‌ به‌ امور مذهبی‌ تعصب‌ داشت‌ (عنبرانی‌، همان‌، 59).
ادیب به‌ هنگام‌ تحصیل‌ در نیشابور با دیوان‌ قاآنی‌ آشنا شد. ازاین‌رو در آغاز به‌ سبك‌ وی‌ اشعاری‌ می‌سرود و گاه‌ شعرهای‌ او را تضمین‌ می‌كرد، اما پس‌ از ورود به‌ مشهد و دیدار با صیدعلی‌خان‌ درگزی‌ و به‌ اشارت‌ وی‌، به‌ سبك‌ خراسانی‌ روی‌ آورد و با آثار شاعرانی‌ چون فردوسی‌، فرخی‌ سیستانی‌، منوچهری‌، عسجدی‌، مسعود سعد سلمان‌ آشنا شد و در نظر او دیگر اشعار قاآنی‌ سست‌ می‌نمود. پیوند و ارادت‌ ادیب‌ به‌ صیدعلی‌ خان‌ تا قتل‌ او در 1336ق‌ پایدار بود و این‌دو به‌ استقبال‌ یكدیگر شعرها سرودند (اشراق‌، همان‌، 238، 240-241؛ عنبرانی‌، «صیدعلی‌خان‌...»، 7). ادیب‌ گرچه‌ خود را شاعرتر از استاد می‌دانست‌، اما در شعرشناسی‌ به‌ برتری‌ او اذعان‌ داشت‌ (همان‌، 6). مرگ‌ استاد چنان‌ بر ادیب‌ اندوهبار بود كه‌ محاسنش‌ رو به‌ سپیدی‌ گذاشت‌ (نك‌ : ادیب‌، محمدتقی‌، 161؛ قس‌: اشراق‌، همان‌، 235). گویا آشنایی‌ و همنشینی‌ ادیب‌ با اصحاب‌ سراچه‌ كه‌ گروهی‌ صوفی‌منش‌ در مشهد بودند، نیز توسط صیدعلی‌ خان‌ بوده‌ است‌ (نك‌ : مرزآبادی‌، 62 - 63؛ برای‌ آگاهی‌ بیشتر دربارۀ اصحاب‌ سراچه‌، نك‌ : حبیب‌، 21-32) و چه‌ بسا آشنایی‌ و ارتباط ادیب‌ با میرزا حبیب‌ خراسانی‌ (د 1327ق‌)، عارف‌ نامی‌ خراسان‌، در همین‌ جمع‌ صورت‌ گرفته‌ باشد. این‌ دو شطحیات‌ و اشعاری‌ به‌ استقبال‌ از یكدیگر سروده‌اند (نك‌ : شفیعی‌، «ادیب‌...»، 181-182). گرایش‌ ادیب‌ به‌ تصوف‌ و گوشه‌نشینی‌ احتمالاً تحت تأثیر این‌ گروه‌ بوده‌ است‌.
ادیب‌ در سرودن‌ اشعار عرفانی‌ از صفای‌ اصفهانی‌ (د 1309ق‌) شاعر شوریده‌ حال‌ و منزوی‌ نیز سخت‌ متأثر بود. آگاهیهایی‌ كه‌ ادیب از اواخر زندگی‌ صفا به‌دست‌ داده‌، بسیار نادر است‌ (نك‌ : اشراق، «ادیب‌»، 239-240، «صفای‌...»، 407- 408). از كسانی‌ كه‌ ادیب‌ تا پایان‌ عمر با آنان‌ معاشرت‌ دائمی‌ داشت‌، ایرج‌ میرزا بود. در این‌ همنشینی‌ كه‌ گاه‌ دیگران‌ از جمله‌ میرزا قهرمان‌ نیز حضور داشتند، از مسائل‌ ادبی‌ و سیاسی‌ گفت‌وگو می‌شد. ادیب‌ با آنكه‌ با ایرج‌ اختلاف‌ سبك‌ داشت‌، شعر او را می‌ستود (فرخ‌، همانجا). ایرج‌ میرزا نیز به‌ ادیب‌ ارادت‌ تمام‌ داشت‌ و از او بهره‌ها می‌برد و در عارف‌نامۀ خود، او را بزرگ‌ داشته‌، و از ادیب پیشاوری‌ (ه‌ م‌) برتر دانسته‌ است‌ (نك‌ : جلالی‌، 64 -66). ادیب‌ دو ماه‌ و اندی‌ پس‌ از مرگ‌ ایرج‌ درگذشت‌ و در یكی‌ از رواقهای‌ حرم‌ امام‌ رضا (ع‌) به‌ خاك‌ سپرده‌ شد (طبسی‌، 57؛ ریاضی‌، 144- 145، حاشیه‌). در مجلس‌ بزرگداشت‌ وی‌ كه‌ در انجمن‌ ادبی‌ خراسان برپا شد، دوستان و شاگردان او خطابه‌ها و مرثیه‌ها سرودند (نك‌ : طبسی‌، 58؛ مجتهد زاده‌، 269).
سروده‌های‌ ادیب‌ را می‌توان‌ به‌ 3 دسته‌ تقسیم‌ كرد: 1. اشعاری‌ كه‌ در جوانی‌ به‌ پیروی‌ از قاآنی‌ سروده‌ است‌ كه‌ بعدها خود آنها را نمی‌پسندید (برای‌ نمونه‌، نك‌ : اشراق‌، «ادیب‌»، 238-239؛ مرزآبادی‌، 100- 101)؛ 2. اشعاری‌ كه‌ به‌ تشویق‌ صیدعلی‌ خان‌ پس‌ از آشنایی‌ با شعرای‌ سبك‌ خراسانی‌ سرود. این‌ شعرها به‌ سبب برخورداری‌ از واژگانی‌ غنی‌ بسیار استادانه‌ است‌ (نك‌ : ادیب‌، محمدتقی‌، همانجا؛ مثلاً برای‌ تأثیر پذیری‌ فراوان‌ وی‌ از فرخی‌، نك‌ : مرزآبادی‌، 86 -94)؛ 3. اشعار عرفانی‌ و صوفیانه‌ای‌ كه‌ به‌ سبك‌ صفای‌ اصفهانی‌ سروده‌ (نك‌ : اشراق‌، همان‌، 239-240)، و گویا خود نوع‌ اخیر را بیشتر می‌پسندیده‌ است‌ (طبسی‌، 56).
ادیب‌ در اشعار صوفیانۀ خود توانست‌ مضامین‌ عرفان‌ ابن‌ عربی‌ و اصطلاحات‌ وحدت‌ وجودی‌ چون‌ فیض‌ اقدس‌، كمون‌ ذات‌، واهب‌ الصور و ... را در قالب‌ وزنهای‌ خوش‌ آهنگ‌ بیان‌ كند و زبان‌ عرفان‌ و تصوف‌ را با سبك‌ خراسانی‌ به‌ خوبی‌ درآمیزد. افزون‌ بر این‌، شطحیات‌ زیبایی‌ نیز در قالب‌ اینگونه‌ اشعار گنجانده‌ است‌ (نك‌ : شفیعی‌، همان‌، 173-174، 179). اگرچه‌ برخی‌ او را واقعاً صوفی‌ مسلك‌ دانسته‌اند، برخی‌ دیگر برآنند كه‌ او تنها به‌ یاری‌ حافظۀ نیرومند و ذوق‌ شعری‌ در این‌ وادی‌ طبع‌آزمایی‌ كرده‌ است‌ (نك‌ : مرزآبادی‌، 122-123؛ شفیعی‌، همان‌، 172-173).
ادیب‌ با به‌كار بردن‌ تعبیراتی‌ چون‌ «ادیب‌ الكل‌»، «ادیب‌ فحل‌ خراسان‌»، «سخنور طوس‌» و مانند آنها، گاه‌ به‌ خودستایی‌ پرداخته‌، و در سخن‌ سرایی‌ نیز خود را پس‌ از سعدی‌ بی‌همتا دانسته‌ است‌ (نك‌ : «دیوان‌»، 152، 179، 209، جم).
ادیب‌ نیمۀ دوم‌ زندگی‌ خود را در دورۀ مشروطیت‌ سپری‌ كرد، با این‌ حال‌ شعر او كمتر رنگ‌ شعر مشروطه‌ را به‌خود گرفت‌ (جلالی‌، 95- 96). ادیب‌ به‌ سبب‌ معاشرت‌ با برخی‌ از شاعران‌ این‌ دوره‌ مانند ایرج‌ میرزا، بی‌تردید با انواع‌ شعر زمان‌ خود آشنایی‌ داشت‌، اما همواره‌ به‌ سنتهای‌ كهن‌ شعر پارسی‌ پای‌بند بود و می‌توان‌ او را از پشتیبانان‌ بازگشت‌ ادبی‌ و احیای‌ شعر قدما برشمرد. بنابراین‌، ادیب‌ در حوزۀ معانی‌ و صور خیال‌ و كاربرد صنایع‌ ادبی‌ و آرایشهای‌ لفظی‌ نوآوری‌ نداشت‌ (شفیعی‌، همان‌، 172). وی‌ چنان‌ شیفتۀ شاعران‌ دورۀ سامانی‌ و غزنوی‌ بود كه از كار برد واژگان‌ تركستانی‌ و یاد كردن‌ از شهرهای‌ ماوراءالنهر كه‌ هرگز آنها را ندیده‌ بود، ابایی‌ نداشت‌ و این‌ شیوه‌، انتقاد برخی‌ از شاگردان‌ او مثل‌ ملك‌ الشعرا بهار را برانگیخته‌ بود (نك‌ : پروین‌، گزینه‌، 507؛ جلالی‌، همانجا، جم‌). رویدادهای‌ مهم‌ تاریخ‌ ایران‌ چون‌ نهضت‌ تنباكو (1309ق‌)، حوادث‌ زمان‌ مشروطیت‌ و حتی‌ آنچه‌ در خراسان‌ رخ‌ می‌داد، نظیر حملۀ نظامی‌ روسها به‌ آستان‌ قدس‌ رضوی‌ (1330ق‌)، قیام‌ كلنل‌ محمدتقی‌ خان‌ پسیان‌ (1300ش‌) انعكاسی‌ در شعر او نداشت‌. با اینهمه‌، وی‌ از آن‌ گروه‌ شاعرانی‌ نبود كه‌ یكسره‌ به‌ حوادث‌ روزگار بی‌اعتنا باشد (نك‌ : شفیعی‌، «از انقلاب‌...»، 340). وی‌ از آشفتگی‌ اوضاع‌ اجتماعی‌ و سیاسی‌ نگران‌، و از نفوذ بیگانگان‌ در كشور ناخرسند بود. ستایش‌ او از سروده‌های‌ سیاسی‌ احمد بهار برضد انگلیسها حاكی‌ از همین‌ امراست‌ (بهار، راشد، 13). شعر سیاسی‌ ادیب‌ نیشابوری‌ اندك‌ و كم‌ تأثیر است‌ (نك‌ : «دیوان‌»، 196- 202، 227- 228، 230).
امتیاز شعر ادیب‌ در موسیقیِ آن‌ است‌. تنوع‌ وزنها و قافیه‌ها و استفاده‌ از وزنهای‌ سریع‌ و نشاط آور و گاه‌ مهجور، تناسب‌ واژگان‌ و بهره‌گیری‌ از قوافی‌ میانی‌ به‌ شعر او آهنگی‌ پر نشاط و دلنشین بخشیده‌ است‌ (نك‌ : شفیعی‌، «ادیب‌»، 174-176). شعرشناسی ادیب‌ همچون‌ پیشینیان‌ وی‌ غریزی‌، و برپایۀ نقد لفظی‌ استوار بود و در این‌ راه‌ گاه‌ با شهامت‌ به‌ انتقاد از سعدی‌ و تمجید از ابوحنیفۀ اسكافی‌ می‌پرداخت‌ (نك‌ : بامداد، 47؛ برای‌ آگاهی‌ بیشتر از دیدگاههای‌ ادیب‌ در نقد شعر، نك‌ : جلالی‌، 84 - 94). وی‌ شعرشناسی‌ خود را مدیون‌ استاد خود صیدعلی‌ خان‌ می‌دانست‌ و همواره‌ می‌كوشید تا این‌ فن‌ را در میان‌ شاگردانش‌ رواج‌ دهد. ملك‌الشعرا بهار نیز سبك‌شناسی‌ خود را وام‌دار این‌ دو استاد دانسته‌ است‌ (ص‌ «یب‌»؛ پروین‌، همان‌، 507 - 508).

آثار

از ادیب‌ به‌ سبب‌ ضعف‌ بینایی‌ آثار اندكی‌ برجای‌ مانده‌ است‌. بخشی از ابتدای‌ شرح‌ معلقات‌ سبع‌، چند بخش‌ در تلخیص‌ شرح‌ خطیب‌ تبریزی‌ بر حماسۀ ابوتمام‌ و رساله‌ای‌ در جمع‌ مابین‌ عروض‌ فارسی‌ و عربی‌ (بامداد، 46). برخی‌ از تقریرات‌ او مانند «تاریخچۀ گرگان‌» نخستین‌بار در نشریۀ دبستان‌ (ص‌ 156-164)، و نیز نكاتی دربارۀ شعر و شاعری‌ در دانشوران‌ خراسان‌ (نك‌ : ریاضی‌، 140-143، 143-144، حاشیه‌) به‌ چاپ‌ رسیده‌ است‌ (برای‌ اطلاع‌ بیشتر، نك‌ : جلالی‌، 39- 45، 86 -94، 100). دیوان‌ كاملی‌ از اشعار او در دست‌ نیست‌. شاگرد وی‌ اشراق‌، دیوان‌ استاد را بالغ‌ بر 6 هزار بیت‌ از اشعار پارسی‌ گرد آورد كه‌ مفقود است‌ (نك‌ : اشراق‌، «ادیب‌»، 236، حاشیۀ 1). طبسی‌ بجز اشعار پراكنده‌ از 3 هزار بیت‌ شعر ادیب‌ یاد كرده‌ است‌ كه‌ هیچ‌گاه‌ به‌ چاپ‌ نرسید (ص‌ 56). عباس‌ زرین‌ قلم‌ خراسانی‌ بخشی‌ از اشعار ادیب‌ را با عنوان‌ لآلی‌ مكنون‌ در 1333ش‌ در مشهد منتشر ساخت‌ كه‌ حدود هزار بیت‌ از اشعار پارسی‌ ادیب‌ را در برمی‌گیرد و از اشعار عربی‌ تنها دو بیت‌ در پایان‌ این‌ مجموعه‌ آمده‌ است‌. مرزآبادی‌ در رسالۀ دكتری‌ خود به‌ تصحیح‌ اشعار لآلی‌ مكنون‌ دست‌ یازیده‌، و 61 بیت‌ فارسی‌ و 9 بیت‌ عربی‌ بر آن‌ افزوده‌ است‌ (ص‌ 140). نقل‌ قولهای‌ شفاهی‌ مؤلف‌ از شاگردان‌ ادیب‌ كه‌ در منابع‌ دیگر یافت‌ نمی‌شود، بر ارزش‌ رساله‌ می‌افزاید. آخرین‌ تصحیح‌ انتقادی‌ از دیوان‌ همراه‌ زندگی‌نامۀ ادیب‌ به‌ كوشش‌ جلالی‌ پندری‌ به‌چاپ‌ رسیده‌ است‌. مؤلف‌ با كاوش‌ فراوان‌ در مآخذ توانسته‌ است‌ ابیات‌ دیوان‌ را به‌ 189‘1برساند.

مآخذ

آذر، مهدی‌، «چشم‌اندازی‌ دیگر از زندگی‌ ادیب‌ نیشابوری‌»، زندگی‌ و اشعار ادیب‌ نیشابوری‌ (هم‌)؛
ادیب‌، محمدتقی‌، «استادم‌ ادیب‌ نیشابوری‌»، مجلۀ دانشكدۀ ادبیات‌ و علوم‌ انسانی‌ دانشگاه‌ فردوسی‌، مشهد، 1354ش‌، س‌ 11، شم‌ 1؛
ادیب‌ نیشابوری‌، عبدالجواد، «تاریخچۀ گرگان‌»، دبستان‌، مشهد، 1305ش‌، س‌ 2، شم‌ 4؛
همو، «دیوان‌»، زندگی‌ و اشعار ادیب‌ نیشابوری‌ (هم‌)؛
اسحاق‌، محمد، سخنوران‌ نامی‌ ایران‌ در تاریخ‌ معاصر، دهلی‌، 1351ش‌؛
اشراق‌ خاوری‌، عبدالحمید، «ادیب‌ نیشابوری‌»، ارمغان‌، تهران‌، 1305ش‌، س‌ 7، شم‌ 4؛
همو، «صفای‌ اصفهانی‌»، ارمغان‌، تهران‌، 1305ش‌، س‌ 7، شم‌ 6 -7؛
بامداد، محمدعلی‌، «خطابۀ ادبی‌»، ارمغان‌، تهران‌، 1305ش‌، س‌ 7، شم‌ 1؛
برهانی‌، مهدی‌، «زندگی‌ و اشعار ادیب‌ نیشابوری‌»، آینده‌، تهران‌، 1368ش‌، س‌ 15، ج‌ 15؛
بهار، راشد، مقدمه‌ بر دیوان‌ شیخ‌ احمد بهار، مشهد، 1370ش‌؛
بهار، محمدتقی‌، سبك‌ شناسی‌، تهران‌، 1337ش‌؛
پروین‌ گنابادی‌، محمد، گزینۀ مقاله‌ها، تهران‌، 1356ش‌؛
همو، «مدارس‌ قدیم‌ مشهد و شیوۀ تدریس‌ آنها»، سخن‌، تهران‌، 1353ش‌، دورۀ 24، شم‌ 2؛
جلالی‌ پندری‌، یدالله‌، «زندگی‌نامۀ ادیب‌ نیشابوری‌»، زندگی‌ و اشعار ادیب‌ نیشابوری‌ (هم)؛
حبیب‌، علی‌، مقدمه‌ بر دیوان‌ حبیب‌ خراسانی‌، تهران‌، 1361ش‌؛
دینشاه‌ ایرانی‌، سخنوران‌ دوران‌ پهلوی‌، كلكته‌، 1933م‌؛
رشید یاسمی‌،غلامرضا، ادبیات‌ معاصر،تهران‌،1352ش‌؛
ریاضی‌، غلامرضا، دانشوران‌ خراسان‌، مشهد، 1336ش‌؛
زندگی‌ و اشعار ادیب‌ نیشابوری‌، به‌كوشش‌ یدالله‌ جلالی‌پندری‌، تهران‌، 1367ش‌؛
شفیعی‌ كدكنی‌، محمدرضا، «ادیب‌ نیشابوری‌ در حاشیۀ شعر مشروطیت‌»، مجلۀ دانشكدۀ ادبیات‌ و علوم‌ انسانی‌ دانشگاه‌ فردوسی‌، مشهد، 1354ش‌، س‌ 11، شم‌ 2؛
همو، «از انقلاب‌ تا انقلاب‌»، ادبیات‌ نوین‌ ایران‌، ترجمۀ یعقوب‌ آژند، تهران‌، 1363ش‌؛
همو، «فروزانفر و شعر»، مجموعۀ اشعار بدیع‌الزمان‌ فروزانفر، به‌كوشش‌ عنایت‌الله‌ مجیدی‌، تهران‌، 1368ش‌؛
طبسی‌، حسن‌، «بزرگان‌ عصر ـ ادیب‌ نیشابوری‌»، دبستان‌، مشهد، 1305ش‌، س‌ 2، شم‌ 2؛
عنبرانی‌، ابراهیم‌، «احوال‌ و روش‌ تدریس‌ ادیب‌ نیشابوری‌»، نشریۀ فرهنگ‌ خراسان‌، مشهد، 1341ش‌، س‌ 4، شم‌ 7- 8؛
همو، «صیدعلی‌ خان‌ درگزی‌»، نشریۀ فرهنگ‌ خراسان‌، مشهد، 1339ش‌، س‌ 3، شم‌ 6 -7؛
فرخ‌، محمود، «خاطراتی‌ از ادیب‌ نیشابوری‌»، مجلۀ دانشكده‌ ادبیات‌ و علوم‌ انسانی‌ دانشگاه‌ فردوسی‌، 1354ش‌، س‌ 11، شم‌ 2؛
گرایلی‌، فریدون‌، نیشابور شهر فیروزه‌، مشهد، 1398ق‌/ 1357ش‌؛
مجتهدزاده‌، علیرضا، «بزرگان خراسان‌ ـ ادیب‌ نیشابوری‌»، نامۀ فرهنگ‌، مشهد، 1332ش‌، س‌ 2، شم‌ 6؛
مرزآبادی‌، غلامحسین‌، شرح‌ حال‌ و آثار و افكار و دیوان‌ اشعار ادیب نیشابوری‌ (رسالۀ دكتری‌)، دانشگاه‌ استانبول‌، 1966م‌؛
مصاحبی‌، محمدعلی‌، مدینۀ الادب‌، نسخۀ خطی‌ كتابخانۀ شمارۀ 2 مجلس‌ شورای‌ اسلامی‌، شم‌ 26449 .

احمد بادكوبۀ هزاوه‌

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 2  صفحه : 216
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست