آخرین بروز رسانی : یکشنبه
18 خرداد 1399 تاریخچه مقاله
بیدار، نام ۴ نشریه
در ایران و افغانستان:
۱. بیدار، روزنامهای
سیاسی - خبری به مدیریت عباس خلیلی
(۱۲۷۲-۱۳۵۰ ش
/۱۸۹۳-۱۹۷۲ م) كه در حوت (=
اسفند) ۱۳۰۱ ش / فوریۀ
۱۹۲۳ م، به جای روزنامۀ اقدام كه در
دلو (= بهمن) همین سال توسط رئیس الوزرا، مستوفی الممالك
توقیف شده بود، منتشر شد. این روزنامه نیز پس از انتشار
۴ شماره، به سبب ادامۀ تندرویهای عباس خلیلی، به دستور مستوفی
الممالك توقیف شد (صدر هاشمی، ۱ /۲۲۷،
۲ / ۳۸- ۳۹).
۲. بیدار، روزنامهای
به صاحب امتیازی سیدعلی محمد آقازادۀ قمی
كه اجازۀ انتشار آن در ۱۷ جدی (= دی)
۱۳۰۱ش، از طرف شورای عالی معارف صادر شد
(بیات، ۲ /۳۶۷- ۳۶۸). هیچ
یك از منابع از انتشار این روزنامه سخنی نگفتهاند؛ و به
نظر میرسد در حدّ همین اجازهنامه متوقف مانده باشد.
۳. بیدار، هفتهنامهای
سیاسی، اجتماعی و خبری كه انتشار آن به مدیریت
عبدالمهدی مجد نوایی در تابستان
۱۳۳۰ش، در تهران آغاز شد. عمر این هفتهنامه
كوتاه بود و ظاهراً بیش از چند شماره از آن منتشر نشد. این نشریه
همانند برخی از نشریات دیگر در فاصلۀ سالهای
۱۳۲۹-۱۳۳۲ش
/۱۹۵۰-۱۹۵۳م، به سبب اوضاع
خاص سیاسی ـ اجتماعی، با تیراژ كم، عمر كوتاه و توزیع
محدود منتشر میشد (صادقینسب، ۴۱؛ برزین،
۹۷، ۴۱۷؛ ایرانیكا، IV /241).
۴. بیدار، هفتهنامهای
(و بعداً، روزنامهای) سیاسی و اجتماعی كه در مزارشریف
افغانستان، به زبان فارسی، با چاپ سنگی و به مدیریت
عبدالعزیز خان در ۴ برگ منتشر میشد. این نشریه
در ابتدای كار خود یعنی از اول حوت (= اسفند)
۱۳۰۰، با نام اتحاد اسلام، آغاز به كار كرد و دو هفته
پس از آغاز سال سوم (۱۵ حوت ۱۳۰۳) به بیدار
تغییر نام داد، اما بار دیگر در حكومت چند ماهۀ حبیباللهخان،
معروف به بچه سقا (۱۳۰۷ش
/۱۹۲۹م)، با عنوان رهبر اسلام منتشر شد و پس از سقوط
حبیبالله خان، بار دیگر به نام اصلی خود، یعنی
بیدار بازگشت (آهنگ، ۱۵۸، ۱۶۰؛ صدر
هاشمی، ۲ /۳۹؛ ایرانیكا، همانجا).
بیدار در طول حیات خود
افزون بر عبدالعزیزخان، سردبیران و مدیران دیگری
مانند حافظ عبدالقیوم، میرزاثاقب، نورمحمد، غلامحسن غزنوی،
محمد حنیفه، عبدالصمد، میرحیدر و عبدالرحیم داشته است
(آهنگ، ۱۵۸).
بیدار از ابتدای نشر
روزنامهای خبری ـ محلی و اجتماعی بود، ولی پس
از استقرار «جمهوری دموكراتیك افغانستان»، به عنوان روزنامۀ رسمی
حكومت، به یك روزنامۀ خبری و سیاسی تبدیل شد ( ایرانیكا،
IV /241-242). زبان روزنامه از ابتدا فارسی بود، ولی پس از
رسمیت یافتن زبان پشتو به عنوان یكی از زبانهای
رسمی افغانستان (۱۳۱۴ش
/۱۹۳۶م)، برخی از مطالب آن به پشتو نوشته میشد
(همان، VI /۲۴۲).
تا پیش از سلطۀ بریتانیا
بر مالزی، علمای دینی نمایندگان اسلام در مالزی
بودند و سلطانهای محلی ــ با آنكه مهمترین كارگزاران مذهبی
و سیاسی، و مظهر ماهیت اسلامی جامعۀ مالایا
به شمار میرفتند ــ نقش بسیار محدودی در اجرای شریعت
اسلامی و آموزشهای دینی داشتند و تمامی امور دینی
و احوال شخصی در دست علما بود (لاپیدوس، همان ترجمه،
۱۰۷۳-۱۰۷۵).
بریتانیا امتیازات
سلطانها را در همۀ زمینهها ــ بجز مسائل دینی و فرهنگی ــ سلب
كرد. از این رو، سلطانها كوشیدند تا تشكیلات مذهبی
اسلامی را به كنترل خود درآورند و نفوذ خویش را بر ابعاد مذهبیِ
حیات روزانۀ مردم گسترش دهند. در ۱۳۳۳ق /
۱۹۱۵م شورایی به نام «مجلس مذهبی»
تشكیل شد كه ادارۀ دادگاههای مذهبی و مساجد روستایی را در دست
گرفت. از طریق همین شورا، حكومتهای شبه جزیرۀ مالایا
كم كم اختیار امور حقوقی و آموزشی و مسائل عبادی و
مالی مسلمانان را به دست آوردند. این امر كه عاملی مهم
در حفظ ثبات سیاسی تا دهۀ ۱۹۵۰مبود،
موجباتخاذ رویكردی شدیداً محافظهكارانه نسبت به امور
اسلامی شد (همانجا).
كشور مستقل مالزی در
۱۳۳۶ ش /۱۹۵۷ م به رهبریِ
تنكو عبدالرحمان تأسیس گردید و در قانون اساسیِ آن اسلام دین
رسمی اعلام شد. در مالزی اسلام از جایگاهی ویژه
در سیاست و حكومت برخوردار است و بیشترِ دولتهای ایالتی
وزارت امور دینی دارند. با این حال، از همان ابتدای
امر، دولتهای محلیِ ایالتهای كلانتن و ترِنْگانو با
مخالفت حزب اسلامیِ پان مالایا روبهرو شدند. حزب اسلامی
پان مالایا متقاضی تشكیل حكومت اسلامی بود و در
۱۹۵۹ م توانست تشكیلات اسلامی را تحت
كنترل خود درآورد (EI۲, VI /۲۴۱).
این حزب بعدها با تعدیل مواضعِ سیاسیِ افراطی
خود و تغییر نام به «حزب اسلامی» واردِ عرصۀ
مبارزات سیاسی و اجتماعی شد كه این امر تقویت
جنبشهای تبلیغی و آموزشی را در پی داشت.
در ۱۳۵۰ش
/۱۹۷۱م «انجمن جوانان مسلمان ماله» به رهبری
انور ابراهیم تشكیل شد. هدف این انجمن اصلاح فرد و جامعه
بر اساس تعالیم اسلام بود. گروه اسلامی دیگر «دارالارقم»
نام دارد كه از تشكیل تعاونیها و تأسیس كارگاهها،
درمانگاهها و مدارس اسلامی حمایت میكند. گروه اسلامی
دیگری نیز به نام «تبلیغ» وجود دارد كه افراد تحصیل
كردۀ اسلام گرا به آن توجه دارند. این ۳ گروه كه از لحاظ
مذهبی و سیاسی اسلام گرای اصلاح طلب هستند، در محیطی
مشغول فعالیتاند كه گفته شده است: اصرارشان بر رعایتِ مصالح
اسلامی و منافع جمعیِ مسلمانان موجب برهم خوردنِ تعادل شكنندۀ جامعۀ مالزی،
و از بین رفتن یكپارچگیِ آن میشود (لاپیدوس،
همان ترجمه، ۱۰۷۹- ۱۰۸۰).
در غرب: به بیداری اسلامی
در غرب باید به گونۀ دیگری نگریست؛ چه، وضعیت مسلمانان در غرب
با وضع آنان در سرزمینهای اسلامی متفاوت است؛ بیشتر
مسلمانان اروپا مهاجرند و تنها در اروپای شرقی، به ویژه
بوسنی و آلبانی، بخش عمدۀ مسلمانان را جمعیت بومی
تشكیل میدهد.
آغاز مهاجرتِ انبوه مسلمانان به
اروپای غربی به دهۀ ۱۹۶۰م باز میگردد؛ در آغاز، این
مهاجران كارگرانی بودند كه اقامت در اروپا را موقت تلقی میكردند؛
اما از دهۀ ۱۹۷۰م با پیوستن خانوادههای بسیاری
از این كارگرانِ مهاجر به آنها و سكنای دائم در آنجا، آنان نسبت
به حفظ هویت اسلامیِ نسل دوم خودنگران شدند ( اسلام ... ،
۵۵). بنابراین، هستۀ مركزی بیداری
اسلامی در غرب كوششی است كه اقلیت مسلمان برای
حفظ هویتِ اسلامی و گسترش دادن همبستگی میان خود
مبذول داشتهاند. برای تحقق این هدف، از همان زمان فعالیتهای
گستردهای برای شناساندن حقوق فرهنگی، اجتماعی و سیاسی
و ایجاد نهادهای مورد نیاز مانند تأسیس مساجد، نمازخانهها،
انجمنهای اسلامی و نیز تلاشهایی برای
نفوذ در نظام سیاسی كشورِ میزبان آغاز شد (همان،
۴۱-۴۲، ۶۰-۶۱).
به سبب حاكم بودنِ فضایی
آزاد در كشورهای غربی، این كشورها مكان مناسبی برای
مبارزان و فعالان اسلامی بودند. افزایش درآمدِ كشورهای نفتیِ
خاورمیانه در دهههای ۱۹۶۰ و
۱۹۷۰م، به بسیاری از دانشجویان
كشورهای اسلامی فرصت داد تا برای ادامۀ تحصیل
به غرب بروند. این دانشجویان از یك سو با تشكیل
انجمنها و نهادهای اسلامی، مهمترین پایهگذاران
گسترش اسلام در غرب شدند و از سوی دیگر دامنۀ مبارزات سیاسی
فعالان اسلام گرا در كشورهای مادر، به میان این دانشجویان
نیز كشیده شد و فعالیت آنان را وارد حوزۀ اسلام
سیاسی كرد.
برخی مشكلات و تنگناهای
معنوی در غرب نیز باعث شد تا بعضی از روشنفكران و تحصیلكردگان
غربی هم به اسلام روی آورند. بسیاری از این
گرایشها نتیجۀ مطالعات برخی اندیشمندان غربی مانند مونتگمری
وات، ماسینیون، ادوارد براون، آن ماری شمیل، هانری
كربن، روژهگارودی و دیگران است. برخی از آنان مانند شیمل
با شناختی عمیق از اسلام، آثار علمیِ بسیاری در
معرفیِ اسلام و فلسفه، عرفان و ادبیات غنی مسلمانان آفریدند
كه به طور مستقیم در جذب افراد، به ویژه روشنفكران به اسلام
مؤثر بود؛ برخی نیز مانند روژهگارودی خود به اسلام گرویدند.
پیروزیِ انقلاب اسلامی
ایران نیز عامل مهمی در توجه به اسلامِ سیاسی
در سراسر جهان، و از جمله غرب بود. عامل دیگری كه در بیداری
اسلامی و گسترش اسلام در غرب مؤثر بوده، اسلام ستیزی
موجود در غرب است. به عنوان نمونه، انتشار كتاب آیات شیطانی
در انگلستان و ممنوعیت حجاب در فرانسه، هر یك به نقطۀ عطفی
در حیات سیاسی و اجتماعیِ مسلمانان در غرب تبدیل
شده است. در نتیجۀ همین تحولات، امروزه اسلام به كانون جذب جوانان و
روشنفكرانی تبدیل شده است كه پیش از این، به
جنبشهای چپ و ضد نژادپرستی روی میآوردند (كپل،
۲۰۳).
در بریتانیا
جامعۀ مسلمانان بریتانیا
با بیش از ۵ /۱ میلیون نفر جمعیت، در زندگیِ
سیاسی و اجتماعی این كشور دارای اهمیت
است. نخستین مهاجران مسلمان به بریتانیا كارگران عدنیِ
كشتیهای بریتانیایی بودند. همانان در
۱۲۸۷ ق /۱۸۷۰ م نخستین
مسجد را در بریتانیا بنا كردند (نیلسن، ۴۱).
امروزه بیشترِ مسلمانان بریتانیا را مهاجران هندی و
پاكستانی تشكیل میدهند (همانجا).
مسلمانان بریتانیا در طول
دهههای طولانیِ حضور در این كشور، با احداث مسجدها و نهادهای
آموزشی و اجتماعی كوشیدهاند محیط مناسبی برای
زندگی خود ایجاد كنند (ژولی، ۳۵-۳۷).
بر اساس آمار رسمی شمار مساجد از ۱۳ باب در
۱۳۴۲ ش /۱۹۶۳م، به
۴۵۰باب در ۱۳۷۲ش
/۱۹۹۳م رسیده بود (نیلسن،
۴۵). این رشد سریع، نشانۀ توجه و نگرانیِ
جدی مسلمانان به حفظ هویت اسلامی خود و فرزندانشان است.
از دهۀ ۱۹۸۰م به این سو، حضور جوانان در
مساجد بیش از پیش شده است.
در زمینۀ آموزش،
مسلمانان از ۱۹۶۰م به بعد، برای ایجادِ
محیطی اسلامی برای آموزش و پرورش فرزندان خود، به
طور جدی فعال شدهاند؛ به همین منظور، در
۱۹۶۶م، «بنیاد آموزش مسلمانان» تشكیل شد.
این تلاشها در دهۀ ۱۹۸۰ م، علاوه بر تغییر شرایط
آموزش و پرورش به نفع مسلمانان، راه را برای ایجاد مدارس
اسلامی در بریتانیا هموار كرد (همو،
۵۳-۵۹). بجز مساجد، نهادها و مدارس آموزشی اسلامی
متعددی در بریتانیا تأسیس شده است. به عنوان نمونه،
میتوان از كالج اسلامی، تأسیس شده به همت زكی بداوی،
رئیس سابقِ مركز فرهنگی اسلامی لندن، و مدرسۀ اسلامی
لندن، تأسیس شده به همت یوسف اسلام، خوانندۀ سابقپاپ
در بریتانیا ــ كه پیش از مسلمان شدن كت استیونس
نام داشت ــ یاد كرد (همو، ۴۷, ۴۸؛ كپل،
۱۲۳-۱۲۴).
مسلمانان بریتانیا با تشكیل
سازمانهایی چون «اتحادیۀ سازمانهای اسلامی
بریتانیا»، «شورای مساجد بریتانیا»، «شورای
ائمۀ جماعت مركز فرهنگی اسلامی مسجد ریجنتس»، برای
احقاق حقوق اجتماعی و دینی خود میكوشند. این
امر باعث شده است كه آنان در صحنۀ سیاست ملی و محلی
فعال شوند؛ به گونهای كه در شهر برادفورد در دهۀ
۱۹۸۰ م، مسلمانان به عضویت شورای شهر
درآمدند و حتى این شهر برای نخستین بار دارای شهردار
مسلمان شد.
در جریان انتشار كتاب آیات
شیطانی و قضیۀ سلمان رشدی، «كمیتۀ بریتانیایی
اقدام در امور اسلامی» تشكیل شد (نیلسن،
۱۲۴؛ كپل، ۱۴۱-۱۴۲).
پارلمان مسلمانان بریتانیا نیز در
۱۹۹۲م، به همت كلیم صدیقی، طرفدار
مشهور انقلاب اسلامی ایران افتتاح شد. این رویداد در
رسانهها و جامعۀ بریتانیا انعكاس وسیعی داشت. هدف از تأسیس
پارلمان ایجاد نهادی برای سخنگویی
رسمی از جانب مسلمانان بریتانیا
و سازمان دادن آنان در مواجهه با مشكلات سیاسی و اجتماعی
و مذهبی است (نک : «پارلمان ... »).
در فرانسه
حضور مسلمانان در فرانسه به سدۀ
۱۳ق /۱۹م باز میگردد كه این كشور فعالیتهای
استعماری خود را در سرزمینهای اسلامی، به ویژه
در شمال افریقا، آغاز كرد. با این حال، تا پیش از نیمۀ دوم
قرن ۲۰ م حضور مسلمانان در فرانسه چندان محسوس نبود (خداقلیپور،
... فرانسه، ۹۳، ۱۰۳). بسیاری از
مهاجران مسلمان، خاصه از شمال افریقا، پس از جنگ دوم جهانی،
به تشویق فرانسویان برای كار وارد این كشور شدند. با
این همه، دولت فرانسه سیاستی بر پایۀ جلوگیری
از شكلگیری نهادهای اسلامی و كوشش برای
استحالۀ مسلمانان در جامعه و فرهنگ فرانسه اتخاذ كرد. از این رو، بیشترِ
مساجد فرانسه، از دهۀ ۱۹۸۰م به مراكز تعلیمات اسلامی
تبدیل شد و ایجاد و تأسیس مساجدِ بیشتر، روندی
روی به رشد یافت (نیلسن، ۲۱) كه این
امر را میتوان تلاش مسلمانان برای حفظ هویتِ دینیِ
خود تلقی كرد. در واقع، وقایع سیاسی و اجتماعی،
بسیاری از مسلمانانِ تابع فرانسه را به نزدیكی جستن
به اسلام تشویق كرد و همین معنی سبب شد كه دولت فرانسه
به گونهای، هویت اسلامی آنان را به رسمیت بشناسد
(لویس، ۱۳۱). چنانكه گفتهاند: هیچ مركز صنعتی
در فرانسه وجود ندارد كه برای مسلمانان نماز خانهای نداشته
باشد (خداقلی پور، همان، ۲۵۸-۲۵۹؛
كپل، ۱۷۹-۱۸۴).
افزون بر گسترش جنبشهای تجدید
هویت در میان مسلمانان فرانسه، اسلام در میان فرانسویان
غیر مسلمان نیز رشد قابل توجهی دارد و این معنی
به طور كلی در غرب روندی بیسابقه یافته است (نیلسن،
۳۹-۴۱). برخی از مشكلاتی كه رسماً و از سوی
دولت در فرانسه برای مسلمانان و حفظ ارزشهای اسلامی در این
كشور ایجاد میشود، حاكی از نگرانیِ دولتمردان از
گسترش اسلام است؛ به ویژه آنكه مسلمانانِ جوان در بازشناسیِ
هویت اسلامی خود غالباً با بنیادهای جامعۀ لائیكِ
فرانسه در تقابل قرار میگیرند. از این رو، برخی از
اهل نظر با طرح مباحثی چون اسلام فرانسوی، درصددِ یافتن
راهحلهایی برای این مشكلِ فزایندهاند (خداقلیپور،
كپل، همانجاها). در ۱۳۶۸ ش /
۱۹۸۹ م دولت فرانسه به جلوگیری از حضور
دختران مسلمان با حجاب در مدارس پرداخت؛ ولی با اعتراض مسلمانان
روبهرو شد و این موضوع خود در روند جنبش اسلامی فرانسه تأثیر
گذارد و تغییراتی به بار آورد و جوانان بیشتری
به این جنبش جذب شدند (خداقلیپور، همان،
۲۶۹). افزون بر این، چند جنبش و سازمان اسلامیِ
تبعیدی از كشورهای شمال افریقا ــ به خصوص الجزایر
ــ در فرانسه فعالیت دارند. از دهۀ ۱۹۸۰ م،
اسلامگرایان فرانسه اتحادیهای موسوم به «اتحادیۀ
سازمانهای اسلامی فرانسه» براساس اندیشۀاخوان
المسلمین تشكیل دادند و به فعالیتهایی دست
زدند. این روند اكنون نیز به صورت كوششهایی برای
تثبیت هویت خود از سوی پیروان اسلام در فرانسه
ادامه دارد (كپل، ۳۲-۳۳).
در آلمان
سابقۀ شكلگیریِ
جامعۀ مسلمانان آلمان به پس از جنگ جهانی دوم باز میگردد
كه نیاز به نیروی كار در آلمان موجب مهاجرت گروههایی
بزرگ از مسلمانان تركیه به این كشور شد. بخش اعظم مسلمانان
آلمان را اكنون نیز تركها تشكیل میدهند كه خود دارای
انجمنها، مساجد و مراكزی هستند. افزون بر آن، مركز اسلامی هامبورگ
به شیعیان ایران تعلق دارد؛ و مراكزی مشابه در مونیخ
و آخن وابسته به اخوان المسلمین مصر و سوریه، فعالیت میكنند.
مسلمانان آلمان عموماً برای حفظ هویت اسلامی و كسب حقوق
مدنی، بسیار میكوشند، در حالی كه فعالیتِ برخی
از گروههای ترك مسلمان در آلمان غیرقانونی اعلام شده است.
یكی از مشهورترینِ این سازمانها، «ملی گُروش»
(نگاه ملی) است كه در نیمۀ دهۀ
۱۹۷۰ م توسط حزب «نجات اسلامی» به رهبری
اربكان (بعداً حزب رفاه) ایجاد شد و به فعالیتهایی
گسترده در سطح اروپا دست زد، با برخی از سازمانهای اسلامی
غیرترك روابطی نزدیك ایجاد كرد و به كوشش برای
ایجاد تحولات اسلامی در داخل تركیه پرداخت. «جماعت تبلیغ»
به رهبری جمالالدین كاپلان، از همان سازمان «ملی گروش»
جدا شد. این گروه تا درگذشتِ كاپلان در ۱۹۹۵م
همواره خواهان ایجاد یك دولت اسلامی در تركیه بود.
كاپلان همچنین سازمانی موسوم به «فدراسیون جوامع اسلامی»
در آلمان ایجاد كرد (ونسكه، ۱۰۰؛ كتانی،
۳۹؛ كُگلمان، ۳۲۶-۳۲۸؛ اسلام،
۲۰۲).
یكی از مهمترین زمینههای
فعالیت مسلمانان آلمان، گذشته از تشكیل كلاسهای آموزشی
خاص دینی كه مورد استقبال مسلمانان واقع شده، كوشش برای
وارد كردن آموزشهای اسلامی در برنامههای درسیِ
فرزندان مسلمانان در مدارس رسمی است؛ البته در این زمینه
موفقیتهایی نیز به دست آوردهاند (ونسكه،
۱۰۵-۱۰۷؛ نیلسن، ۳۲).
مسلمانان آلمانی تبار بهرغم شمار اندكشان، نقشی مهم و گسترده
در فعالیتهای جامعۀ اسلامی آلمان و ایجاد تشكیلات اسلامی برعهده
دارند (كگلمان، ۳۳۲؛ نیلسن،
۶۱-۶۷؛ «اسلام ... »، II /۲۹۵-۲۹۶).
در بلژیك
مسلمانان بلژیك حدود
۳٪ از جمعیت این كشور را تشكیل میدهند كه
غالباً پس از جنگ جهانی دوم، از شمال افریقا و تركیه به
آنجا مهاجرت كردهاند. مركز اسلامی ـ فرهنگی بلژیك در
۱۳۴۸ش / ۱۹۶۹م ایجاد گردید.
این مركز فعالیت خود را بر آموزشهای دینی، حفظ
باورها و هویت اسلامی، معرفی اسلام و برگذاری مراسم
دینی متمركز كرده است. این فعالیتها موجب شد تا در
اوایل دهۀ ۱۹۷۰م اسلام در بلژیك رسمیت یابد.
بیشتر مسلمانان بلژیك وابسته به اخوان المسلمین مصر و
گروه «سلیمانیۀ» تركهای مسلمان یا ملهم از آناناند (نیلسن، نیز
«اسلام»، همانجاها).
در هلند
جامعۀ مسلمانان
هلند را نیز مهاجرانی از تركیه و شمال افریقا، و نیز
مسلمانان هلندی تبار تشكیل میدهند. از حدود دهۀ
۱۹۸۰م، در پی ایجاد فدراسیون فرهنگ
تركها، شمار مساجد و مراكز اسلامی در هلند روی به افزایش
نهاد. گروههای مسلمان مانند «ملی گروش»، گروه كاپلان و «سلیمانیه»
از جمله جوامع فعال مسلمانان در هلند بهشمار میروند. مسلمانان هلندی
تبار نیز فعالیتهای گستردهای برای تثبیت
هویت اسلامی، از طریق انتشار نشریۀ قبله
و ایجاد مراكز اطلاعات مسلمانان در لاهه دارند ( اسلام، ۶۶؛
نیلسن، ۳-۴).
در بوسنی و هرزگوین: بوسنیاییها
از آغاز جنگ جهانی دوم، با ایجاد تشكلهایی مانند
سازمان «الهدایۀ» و «مرحمت» در یوگوسلاوی سابق دست به كوششهای
استقلالطلبانه زدند. برخی از رهبرانشان دستگیر و زندانی، یا
اعدام شدند. در پیِ تسلط كمونیسم، فشار بر مسلمانان فزونی
گرفت و اجرای مناسك و مراسم دینی ممنوع شد. در دهۀ
۱۹۶۰ م، بر اثرِ سیاست ایجاد روابط نزدیك
با كشورهای مسلمان توسط تیتو و ظهور جنبش عدم تعهد، وضع مسلمانان
روی به بهبود نهاد و مدارس و مساجد اسلامی بازگشایی
شدند (خداقلیپور، همان، ۱۷- ۱۸). به دنبال
انتشار «بیانیۀ اسلامی» در دهۀ ۱۹۷۰م كه در آن علی عزت بگویچ
از ضرورت احیای اسلام، ایجاد جامعه و حكومت اسلامی
سخن به میان آورد، فعالیتهای اسلامی در بوسنی
وارد مرحلۀ نوینی شد. اینگونه فعالیتها دولت یوگسلاوی
را بیمناك ساخت و این دولت به دستگیری بگویچ
و چند تن از دیگر رهبران مسلمان دست یازید و همه را به
زندانهای بلندمدت محكوم كرد. ولی با فروپاشیِ یوگسلاوی،
جنبش مسلمانان جوان با تشكیل «حزب اقدام دموكراتیك»، همان
اهداف را پی گرفت (همان، ۴۷- ۴۸).
در آمریكا
بنابر شواهدی، ورود نخستین
مسلمانان به قارۀ آمریكا، به زمان كشف این قاره باز میگردد؛ ولی
نخستین گروههای بزرگ مسلمان كه وارد این سرزمین
شدند، بردگانِ سیاه افریقایی بودند كه گفتهاند: حدود
یك پنجمِ كل بردگان سیاه را در گفتهاند: حدود یك پنجمِ كل
بردگان سیاه را در آمریكا تشكیل میدادند (همو، ...
آمریكا، ۲۵۴- ۲۶۸،
۳۲۵). با
این همه، گویا اینان
به ناچار دست از دین پدران فرو شستند و مسیحی شدند. از دهۀ
۱۹۳۰م، نخستین كوششهای سازمان یافتۀ
مسلمانان آمریكا، با تشكیل سازمانی به نام «ملت اسلام»
توسط والس فرد آغاز شد. مدتی بعد عالیجاه محمد رهبری سازمان
را عهدهدار شد و بهتدریج این عقیده قوت گرفت كه سیاهان
باید به دین اصلی خود، یعنی اسلام بازگردند. با
آنكه این جنبش به عنوان واكنشی در برابر افكار نژادپرستانه در
آمریكا، رنگ و بوی نژادپرستی سیاهپوستان به خود
گرفته بود، ولی عالیجاه محمد پیش از مرگ به پیروی
از تعالیم پیامبر (ص)، از این موضع بازگشت و این تغییرِ
موضع و عدول از افكار نژادپرستانۀ سیاهپوستان، موجد تحولی در روند گروش به اسلام در میان
سیاهان و غیرسیاهان آمریكا شد. ناامیدیِ سیاهاناز
نهضت احقاق حقوق مدنیِ مارتین لوتركینگ در دهۀ۱۹۶۰
م، یكی از عوامل افزایش جنبشهای اسلامی و
گروش به اسلام در میان سیاهان بود. تظاهرات یك میلیونی
مسلمانان سیاه آمریكایی به دعوت «ملت اسلام» در مهر
۱۳۷۴ / اكتبر ۱۹۹۵ در واشینگتن،
نشان دهندۀ نفوذ روزافزونِ اسلام در جامعۀ سیاهان آمریكاست
(همان، ۴۰؛ نیانگ، ۳۱۷؛ گاردل،
۴۳۶-۴۳۷).
افزون بر این، از دهۀ
۱۹۶۰م، مهاجرت گروههای مسلمان از دیگر
كشورها به آمریكا، روی به افزایش نهاد (همانجاها). این
فرایند خود به افزایش سازمانها و مراكز و جمعیتهای
اسلامی در آمریكا انجامید كه غالباً برای احیای
اسلام و ایجاد فضایی اسلامی در این سرزمین
میكوشند. انجمنهای اسلامی دانشجویان در آمریكا،
از فعالترین سازمانهای اسلامی بهشمار میروند. هدف
این انجمنها بازسازی و تثبیتِ هویت اسلامی و
ترویج آداب و رسوم و عقاید دینیِ فراموش شده در میان
مسلمانان است. از آن میان، «انجمن دانشجویان مسلمان» در آمریكای
شمالی كه در ۱۳۴۲ش
/۱۹۶۳م توسط دانشجویان خاورمیانهای
آمریكا تشكیل شد و بسیاری از آنان طرفدار گروههایی
مانند «اخوان المسلمین» و «جماعت اسلامی» بودند، قابل توجه است.
مواضع ضداستعماری و اسلامگرایانۀ این
انجمن دیگر مراكز اسلامیِ آمریكا را تحتالشعاع قرار داد. ایجاد
سمینارهای مربوط به دین و فرهنگ اسلامی، انتشار نشریات
متنوعِ تحقیقی، ایجاد مساجد و مراكز دینی و
نهادهای تبلیغاتی ازجمله فعالیتهای مستمر این
سازمان است.
باید گفت: استقرارِهدفدارِ جامعۀمسلمانان
آمریكای شمالی تا حد زیادی مرهون اقامت دائم
دانش آموختگانِ مسلمانِ غیرآمریكایی در این
سرزمین است. تعدد سازمانهای اسلامی كه این گروهها ایجاد
كردند و لزومِ همكاری و وحدت میان آنان سرانجام به ایجاد
«جامعۀ اسلامی آمریكای شمالی» انجامید. هدف
اصلی این سازمان ایجاد تریبونی واحد برای
ترویج اسلام و عقاید اسلامی از طریق تأسیس
مدارس، ترجمۀ آثار متفكران و نویسندگانی چون سیدقطب و ابوالاعلی
مودودی، گسترش اطلاعات، تبلیغ اسلام، كمكهای معنوی و
تربیتی به خانوادههای مسلمان، و یاری رساندن
به سازماندهی فعالیتهای اجتماعی مسلمانان در آمریكاست.
فعالیت «جامعۀ اسلامی آمریكای شمالی» نتایج قابل
توجهی در روند گروش به اسلام و تأثیرگذاری در حوزۀ سیاست
و امور اجتماعی در آمریكا برجای نهاده است (نک : مكلود،
۴۵؛ حداد، دنی، جم ؛ حنیف، ۲۷-
۲۸).
Ayata, S., «Patronage, Party, and
State: The Politicization of Islam in Turkey», The Middle East Journal, ۱۹۹۶, vol. L; Cederroth, S.,
«Indonesia and Malaysia», Islam Outside the Arab World, eds. D. Westerlund and
I. Svanberg, London, ۱۹۹۹; Denny, F.M., «Islam in
Americas», Encyclopedia of Modern Islamic World, vol. II; EI۲; Gardel, M., «North America», Islam Outside the
Arab World, eds. D. Westerlund and I. Svanberg, London, ۱۹۹۹; Haddad, Y.Y. and A.T. Lumis, Islamic Values in
the United States, New York, ۱۹۸۷; Hilav, S., «Düşünce tarihi (۱۹۰۸-۱۹۸۰)», Türkiye tarihi, ed. S. Akşin,
Istanbul, ۱۹۹۰, vol. IV; IA; «Islam in
Europe«, Encyclopedia of Modern Islamic World; Kepel, G., Allah in the West,
Oxford, ۱۹۹۷; Kettani, M. A., Muslim
Minorities in the World Today, London, ۱۹۸۶; Kogelmann, F., «Germany and Austria», Islam
Outside the Arab World, eds. D. Westerlund and I. Svanberg, London, ۱۹۹۹; Lapidus, I.M., A History of
Islamic Societies, Cambridge, ۱۹۹۱; Lipovsky, I., «The Awakening of Central Asian
Survey», Middle Eastern Studies, ۱۹۹۶, vol. XXXII(۳); McCloud, A.B., African American Islam, New York, ۱۹۹۵; Mc Turaan, G., Nationalism
and Revolution in Indonesia, Ithaca / London, ۱۹۷۰; Mesrioğlu, K., Kurtulus, savasinda sarikli
mücahitler , Istanbul , ۱۹۷۲; Meydan Larousse, Istanbul, ۱۹۸۷; The Muslim Parliament of Great Britain, www.
muslim parliament., org.uk; Niang, S., «Muslim in Europe», The Oxford
Encyclopedia of the Modern Islamic World, ed. J. Esposito, New York, ۱۹۹۵; Nielson, J., Muslims in
Western Europe, Edinburgh, ۱۹۹۵; The Oxford Encyclopedia of the Modern Islamic
World, ed. J. L., Esposito, New York, ۱۹۹۵; Özdemer, H., «Sial tarih (۱۹۶۰-۱۹۸۰), Türkiye tarihi, ed. S. Akşin,
Istanbul, ۱۹۹۰; Paklın, M. Z., Osmanlı
tarih deyimleri ve terimleri sözlüğü, Istanbul, ۱۹۷۲; Schulze, R., A Modern History of the Islam
World, London /New York, ۲۰۰۰; Shaw, S. J. and E.K. Shaw, History of the
Ottoman Empire and Modern Turkey, Cambridge, ۱۹۷۷; Tamara, N., «The Ummah: Rising to the Challenges
With Special Reference to Indonesia», Islamic Civilization in the Malay World,
ed. M. T. Osman, Kuala Lumpur, ۱۹۹۷; Tazmini, Gh., «The Islamic Revival in Central
Asia», Central Asia Survey, ۲۰۰۱, vol. XX(۲); Toprak, B.,«Islamist Intellectuals: Revolt Against Industry
and Technology», Turkey and the West, London / New York, ۱۹۹۳; Tunçay, M., T.C.ʾ nde tek-parti
yönetiminin kurulmasi (۱۹۲۳-۱۹۳۱), Istanbul, ۱۹۸۱; Türkiye dianet vakfı İslâm
ansiklopedisi, Istanbul, ۱۹۸۹; Ülken, H. Z., Türkiye’de çağdas düşünce
tarihi, Istanbul, ۱۹۷۹; Yetkin, Ç., Etnik ve
toplumsal yönleriyle Türk halk hereketleri ve devrimler, Istanbul, ۱۹۷۴; Yücekök, A., ۱۰۰ Sorudo Türkiye’de din ve siaset, Istanbul, ۱۹۷۶.