آخرین بروز رسانی : سه شنبه
20 خرداد 1399 تاریخچه مقاله
ایهام، در لغت به معنی به
گمان افكندن و به پندار و شك درانداختن، و در دانش بدیع یكی از
صنایع معنوی و بخشی مهم از بدیع معنوی.
بخش یكم ـ تعریف
۱. مقدمه
مراد از ایهام آن است كه لفظی
با بیش از یك معنا را در نظم و نثر به كار برند كه برخی از معانی
آن نزدیك به ذهن، و برخی دور از ذهن باشد (بابرتی،
۶۲۸؛ كاشفی،
۱۰۹-۱۱۰؛ لودی،
۱۱۲)، مثلِ «استوا» در آیۀ
«اَلرَّحْمٰنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوى» (طه/ ۲۰/
۵) كه به دو معناست: یكی جلوس، دوم استیلا؛ نیز مثل
كلمۀ «عهد» در این بیت حافظ (غزل ۷۰):
دی میشد و گفتم صنما عهد
به جا آر / گفتا غلطی خواجه در این عهد وفا نیست
كه دارای دو معناست: یكی
روزگار، دوم پیمان؛ همچنین است كلمۀ «انسان» در این
بیت (همو، غزل ۱۹۲):
مردم چشمم به خون آغشته شد / در كجا این
ظلم با انسان كنند
كه آن نیز دارای دو معناست:
یكی آدمیزاده، دوم مردمك چشم.
دو معنا یا بیش از دو معنای
واژههای ایهامآمیز یا معانی حقیقی
است، یا معانی مجازی، یا یكی حقیقی،
و دیگری مجازی است و گاه نیز به اشتراك است و به تواطؤ (سیوطی،
۳/ ۲۸۵؛ تهانوی، ۲/
۱۵۱۵؛ علی خان، ۵/ ۵؛ مازندرانی،
۳۳۱)، چنانكه از دو معنی «استوا» یكی حقیقی
است و دیگری مجازی؛ و معانی «عهد» هر دو حقیقی
است. از آنجا كه «بیش از یك معنا» شامل دو معنا و بیشتر است، میتوان
تعاریف ایهام را به دو قسم تقسیم كرد: مشهور و غیرمشهور.
الف ـ تعریف مشهور
تعریف ایهام به كاربرد لفظ
دو معنایی است، مثل «استوا» در آیۀ یاد شده
و «عهد» و «انسان» در ابیات مذكور. تعریف ایهام بدین
صورت، تعریفی است رایج و مشهور كه در اغلب منابع عربی و
فارسی ثبت و ضبط است. از جمله منابع به زبان عربی، آثاری است از
خطیب قزوینی (۱/ ۴۹۹)، اسامة بن منقذ
(ص ۶۰)، سكاكی (ص ۲۰۱)، تفتازانی (
مطول، ۴۲۵)، طیبی (ص ۲۹۹)، جرجانی
(ص ۴۲)، و بابرتی (همانجا)، و از جمله منابع به زبان فارسی
آثاری است از رشید وطواط (ص ۳۹)، شمس قیس رازی
(ص ۳۱۱)، تاج الحلاوی (ص ۴۰)، رامی (ص
۵۶)، مازندرانی (ص ۳۳۰) و رضاقلی هدایت
(ص ۳۱-۳۲).
ب ـ تعریف غیرمشهور
تعریف ایهام به كاربرد لفظ
با دو معنا و بیش از آن تعریفی است غیرمشهور كه در برخی
از منابع بلاغی به زبان عربی (بابرتی، همانجا) و فارسی
(كاشفی، لودی، همانجاها) ضبط شده است، چنانكه مثلاً تعبیر «به
چشم» در بیتی از حافظ (غزل ۱۱):
مستی به چشم شاهد دلبند ما خوش
است / زان رو سپرده اند به مستی زمام ما
كه دارای ۳ معنی است:
۱. از دیدگاه دلبند ما مستی خوش است، یعنی معشوق ما
مستی را میپسندد؛ ۲. در چشم دلبند ما، یعنی برای
چشم دلبند ما مستی خوش است، به عبارت دیگر تنها مستی چشم دلبند
ما خوش است؛ ۳. مستی، تنها با پیمانۀ چشمان معشوق
دلبند ما خوش است (دادبه، «توازی ... »، ۱۵-۱۶).
كاشفی ضمن تصریح بدین معنا كه لفظ ایهامآمیز بیش
از دو معنا نیز میتواند داشته باشد، به طرح شواهدی میپردازد
كه دارای ۳ معنی و گاه دارای ۷ معنای ایهامی
هستند (ص ۱۰۹-۱۱۰).
۲. ویژگیهای
معانی ایهامی
از دیدگاه علمای دانش بدیع،
معانی ایهامی دارای دو ویژگی است:
الف ـ قُرب و بُعد
كه مراد از آن نزدیكی به
ذهن و دوری از ذهن است. بدینترتیب كه ذهن شنونده با برخی
از معانی آشناست و آنها را به آسانی در مییابد و با برخی
از معانی كمتر آشنا، یا بیگانه است و به اصطلاح معنی را
بعید و غریب مییابد و دیرتر به دریافت آن
نائل میشود. چنانكه «جلوس»، معنای نزدیك و آشنای
«استوا»، و «استیلا»، معنای دور آن است و «آدمیزاده» معنای
نزدیك «انسان»، و «مردمك» معنای دور آن است.
ب ـ مقصود و غیرمقصود
كه مراد از آن، این است كه معنی
نزدیك، غیر مقصود است و مراد گوینده نیست و معنی بعید،
مقصود و مراد گوینده است، چنانكه مراد از «استوا» در آیۀ یاد
شده «استیلا»، و مراد از «انسان» در بیت حافظ، «مردمك چشم» است. این
دو ویژگی را در تمامی منابع پیشین میتوان یافت
(نك : خطیب، سكاكی، تفتازانی، رشید وطواط، شمس قیس
رازی، همانجاها).
۳. توازی معنایی
مراد از توازی معنایی
در ایهام آن است كه معانی ایهامی، و دست كم اغلب این
معانی مورد نظر گوینده و مقصود اوست و شنونده، همزمان، یا با
تقدیم و تأخیر بدان معانی توجه خواهد كرد. توازی معنایی
به دو قسم تقسیم میشود: تساوی معنایی، اختلاف معنایی.
الف ـ تساوی معنایی
چنان است كه معانی ایهامی
در ابهام و صراحت و در دوری و نزدیكی به ذهن یكسانند و
همزمان به ذهن میآیند، مثل معانی «عهد» در بیت حافظ (غزل
۷۰) كه شنونده هر دو معنی آن را همزمان در مییابد
و چنین ادراك میكند كه «در پیمان نكورویان چونان روزگار
وفا نیست» (دادبه، همان، ۲۳-۲۴).
ب ـ اختلاف معنایی
چنان است كه برخی از معانی
ایهامی، صریحتر از دیگر معانی است و در نتیجه
به ذهن نزدیكتر است و زودتر دریافت میشود و برخی از
معانی دارای صراحت كمتری است؛ بنابراین دورتر از ذهن است
و دیرتر به ذهن متبادر میگردد و این امر، به هیچ روی
حاكی از مقصود بودن و مقصود نبودن نیست. چنانكه در مصراع «در كجا این
ظلم با انسان كنند» (حافظ، غزل ۱۹۲) نخست، از «انسان» معنی
«آدمیزاده» مفهوم میشود و مصراع، بیانگر اعتراض بر ستمی
میگردد كه بر انسان میرود، و سپس معنای «مردمك چشم» به ذهن میآید
و مصراع، بیانگر شكوۀ عاشق از معشوق میشود (دادبه، همان، ۲۹). بدین
ترتیب، «مقصود» و «غیرمقصود» امری است نسبی كه زمان و
مكانی كه شعر در آن سروده و خوانده میشود از یك سو، و قصد و نیت
خواننده و حال و هوای او از سوی دیگر در ارادۀ یكی
از معانی ایهامی تعیین كننده خواهد بود. سخن برخی
از دانشمندان بلاغت مبنی بر «ارادۀ یكی از دو معنا یا
یكی از معانی ایهامی» (اسامه، ۶۰؛ احمد
نگری، ۱/ ۲۴۷) مؤید این معنا، و در نهایت
قرینهای است بر تأیید «توازی معنایی»
كه با اصل «شمول معنایی شعر» پیوندی ناگسستنی دارد
(نك : دادبه، «شمول ... »، ۱۰-۱۱).
بخش دوم ـ طبقهبندی
ایهام را به چند اعتبار میتوان
تقسیم و طبقهبندی كرد:
۱. به اعتبار ملائمات معانی
ایهام به اعتبار ملائمات معنی
قریب و بعید به ۵ قسم تقسیم میگردد:
الف ـ مجرّد
ایهامی است كه به نظر برخی
از علمای بلاغت مجرد از ملائمات هر دو معنی است (علی خان،
۵/ ۶؛ تهانوی، ۲/ ۱۵۱۵؛ سیوطی،
۳/ ۲۸۶؛ تفتازانی، شرح ... ،
۱۹۲) و به نظر اكثر علمای این فن، ایهامی
است مجرد از ملائمات معنی قریب (خطیب، ۱/
۴۹۹؛ برقوقی، ۳۶۰؛ تفتازانی،
مطول، همانجا؛ مازندرانی، ۳۳۱) و ناگزیر همراه با
ملائمات معنی بعید (كاشفی، ۱۱۰؛ عبدالواسع،
۵۱). از شواهد ایهام مجرد، در زبان عربی «استوا» در آیۀ یاد
شده است و در زبان فارسی بیتی است از «بوستان» سعدی (ص
۲۲) كه در آن لفظ ایهامآمیز «خُرده» (به معنی
۱. خرد و ریز، ۲. آتش) همراه با ملائمات معنی بعید
آن، یعنی همراه با ملائمات آتش كه عبارتند از «افروختن» و «سوختن» به
كار رفته است:
به خرده توان آتش افروختن / پس آنگه
درخت كهن سوختن
ب ـ مرشّح
ایهامی است همراه با
ملائمات معنی قریب، مثل آیۀ «وَ السَّماءَ
بَنَیْناها بِأَیْدٍ» (ذاریات/ ۵۱/ ۴۷)
كه لفظ موهم «اید» (جمع ید به دو معنی: ۱. دست، ۲.
قدرت) همراه با ملائم معنی قریب آن، یعنی «بَنَیْناها»
است (خطیب، ۱/ ۴۹۹-۵۰۰؛ برقوقی،
همانجا؛ بابرتی، ۶۲۹-۶۳۰؛ سیوطی،
همانجا؛ تفتازانی، احمد نگری، مازندرانی، همانجاها). ازجمله
شواهد ایهام مرشح در زبان فارسی، بیتی است از حافظ (غزل
۶۹):
ماهم این هفته شد از شهر و به
چشمم سالی است / حال هجران تو چه دانی كه چه مشكل حالی است
در این بیت «ماه» با دو معنی
اصلی (۳۰ روز) و استعاری (معشوق) لفظ ایهامآمیز
است كه با ملائمات معنی قریب (۳۰ روز)، یعنی
با «هفته» و «سال» همراه شده است (كاشفی، عبدالواسع، همانجاها). تهانوی
ایهام مرشح را مقرون به ملائمات معنی قریب یا معنی
بعید میداند (همانجا).
ج موشّح
ایهامی است كه با ملائمات
هردو معنی ــ قریب و بعید ــ همراه است، مثل لفظ ایهامآمیز
«یاقوت» در این بیت:
بود ز خطِ تو حرفی بهاش صد كان
لعل /گر ابن مُقله بود مشتریش ور یاقوت
كه موهم دو معناست: ۱. سنگ قیمتی
(معنی قریب) كه متناسب است با «كان»، و «لعل»، ۲. نام خطاط
مشهور (معنی بعید) كه متناسب است با «ابنمقله» (نام خطاطی دیگر)،
«خط» و «حرف» (عبدالواسع، همانجا).
د ـ مبین
ایهامی است همراه با
ملائمات معنی بعید (ابوالبقا، ۲/
۴۴-۴۵)، مثل «ذَنَب السرحان» (۱. دُم گرگ = معنی
قریب، ۲. علامت طلوع فجر = معنی بعید) و «غزاله»
(۱. آهو و شیر = معنی قریب، ۲. خورشید = معنی
بعید) در بیتی از مسعود سعد:
كه معنی بعید «ذنب السرحان»
همراه است با «افق» و «غزاله» و «طلوع (تطلع)»؛ و نیز مثل «خزان» (۱.
فصل پاییز = معنی قریب، ۲. خزنده = معنی بعید)
و «بهار» (۱. فصل بهار = معنی قریب، ۲. بتكده = معنی
بعید) در بیتی از قوامی رازی:
بخت سوی درت خزان آید /
راست چون بت پرست سوی بهار
كه معنی دور «خزان» (خزنده)
متناسب است با «آمدن» و «در» و معنای دور «بهار» متناسب است با «بتپرست»
(بدایعنگار، ۴۰-۴۱).
ه ـ مهیا
ایهامی است كه از تصرف در
عبارت و به دنبال زمینهسازی لفظی به بار میآید
(ابوالبقا، ۲/ ۴۵؛ گركانی، ۲۰۴) و واژههای
زمینهساز، در شمار ملائمات یكی از معانی ایهامی
هستند، مثلِ لفظ «مندوب» در این بیت:
لَقضیتُ نحباً فی جنابك
خدمةً / لاَكون مندوباً قضى مفروضا
كه با زمینهسازی لفظی
و آوردن لفظ «مفروض»، درپی آن، ایهامآمیز شده، و دو معنا یافته
است: ۱. عمل مستحب (معنی قریب)، ۲. مُرده كه بر او میگریند
(معنی بعید) و مراد از «مندوب» همین معنی است (ابوالبقا،
همانجا) و در زبان فارسی مثل بیت عالَمی دارابجردی:
آمد آن مه ز سفر جانب سرگشتۀ خویش
/ آمد اینم عجب از طالع برگشتۀ خویش
در این بیت مصراع اول كه بیانگر
«بازگشت ماه (معشوق) از سفر» است، زمینهساز ایهامآمیز شدن
«طالع» (۱. بخت = معنی قریب، ۲. معشوق = معنی بعید)
در مصراع دوم شده است (نشاط، ۱۰۲).
از انواع پنجگانۀ ایهام
به اعتبار ملائمات معانی نوع اول و دوم (مجرد و مرشح) را قدما (نك : خطیب،
۱/ ۴۹۹؛ تفتازانی، مطول، ۴۲۵؛ سیوطی،
۳/ ۲۸۶) مطرح كردهاند و نوع سوم و چهارم و پنجم (موشح،
مبین و مهیا) از سوی متأخران مطرح شده است (نك : ابوالبقا،
۲/ ۴۴-۴۵؛ عبدالواسع، بدایعنگار، همانجاها).
۲. به اعتبار تعدد معنی
ایهامها، غالباً دو معنایی
هستند. میتوان ایهامهای دو معنایی را ایهام
عادی خواند و ایهامهایی را كه ۳ معنی و بیش
از آن دارند، چنانكه كاشفی (ص ۱۱۰) بیان كرده است،
دو قسم دانست:
الف ـ ایهام تام
یعنی ایهامهای
۳ معنایی، مثل تعبیر ایهامآمیز «به چشم» در
بیتی از حافظ (غزل ۱۱).
ب ـ ایهام ذو وجوه
یعنی ایهامهایی
كه بیش از ۳ معنی افاده میكنند و به قول كاشفی گاه
تا ۷ معنی به بار آمده است (ص ۱۱۱).
۳. به اعتبار اِفراد و تركیب
ایهام به اعتبار افراد و تركیب
شامل ایهام مفرد و مركب است:
الف ـ ایهام مفرد
عبارت است از ایهام در واژهها یا
واژههای ایهامآمیز، مثل «عهد» در بیتی از حافظ
(غزل ۷۰) و «انسان» در بیتی دیگر (همو، غزل
۱۹۲) كه پیشتر مورد بحث قرار گرفت (نك : دادبه، «توازی»،
۲۳-۲۴، ۲۹-۳۰).
ب ـ ایهام مركب
شامل جملههای ایهامآمیز
و ایهام گونهگون ـ خوانی است:
۱. جملۀ ایهامآمیز
جمله یا تعبیری است
موهم دو یا چند معنی، مثل جملۀ «با خود دار» در بیتی
از حافظ (غزل ۳۵۰):
نشان اهل خدا عاشقی است، با خود
دار / كه در مشایخ شهر این نشان نمیبینم
كه موهم دو معناست: ۱. عاشقی
را با خود دار و عاشق باش كه اهل خدا عاشقند؛ ۲. این راز را كه «در
مشایخ شهر نشان عشق نیست» با خود دار و رازدار باش (دادبه، همان،
۲۰-۲۱). چنین است تعبیرهایی مثل
«به تاب رود» در مصراع «چو دست در سر زلفش زنم به تاب رود» (حافظ، غزل
۲۱۶)، و «شمع به افسانه بسوخت» در مصراع «كه نخفتیم شب و
شمع به افسانه بسوخت» (همو، غزل ۱۸) (نك : دادبه، همان، ۲۱-۲۲،
۲۶-۲۷).
۲. ایهام گونهگونخوانی
ایهامی است كه از چگونگی
قرائت یا از گونهگون خواندن عبارت، تعبیر، مصراع و بیت به بار
میآید. به همین سبب، میتوان بر آن نام «ایهام
گونهگونخوانی» نهاد (همو، «مرگ صراحی ... »، ۲۱). گونهگونخوانی،
معلول عوامل مختلفی است كه از جملۀ آنها ۴ عامل را میتوان
یاد كرد:
یك ـ عامل اِخبار و پرسش
یعنی میتوان عبارتی
یا مصراعی را هم به صورت خبری خواند، هم به صورت پرسشی و
از آن دو معنی به دست آورد؛ مثلاً میتوان این مصراع را: «جواب
تلخ میزیبد لب لعل شكرخا را» (حافظ، غزل ۳) اولاً، به صورت خبری
خواند تا از آن این معنی به دست آید: «جواب تلخ زیبندۀ لب لعل
شیرین معشوق است»؛ ثانیاً، به صورت پرسشی قرائت كرد تا این
معنی به بار آید كه «جواب تلخ زیبندۀ لب لعل شیرین
معشوق نیست» (دادبه، همان، ۲۱-۲۲).
دو ـ عامل تأكید
یعنی با تأكید ورزیدن
و تكیه كردن بر واژه یا تعبیری از یك عبارت یا
یك بیت میتوان به سخن معنایی خاص بخشید و با
تأكید و تكیه كردن بر واژه یا تعبیری دیگر از
همان عبارت و همان بیت از آن معنایی دیگر به دست آورد،
چنانكه میتوان با تكیه كردن بر بخشهای مختلف مصراع «جواب تلخ میزیبد
لب لعل شكرخا را» از آن معانی مختلف استخراج كرد، بدین ترتیب كه
اولاً، با تأكید بر «جواب تلخ» این معنی را به دست داد كه «تنها
جواب تلخ زیبندۀ لب لعل شكرخاست و جز جواب تلخ آن را نزیبد»؛ ثانیاً، با تكیه
كردن بر تعبیر «میزیبد لب لعل شكرخا را» بدین معنا رسید
كه «جواب تلخ، تنها زیبندۀ لب معشوق است و جز لب معشوق، جواب تلخ زیبندۀ هیچ لبی
نیست» (همان، ۲۲-۲۳).
سه ـ عامل خط (املا)
چنان است كه میتوان به مدد رسم
الخط تعبیری را گونهگون خواند و از آن معانی گونهگون به دست
آورد، مثل تعبیر «برای» در مصراع «مكن! كه آن گل خندان برای خویشتن
است» (حافظ، غزل ۵۱) كه تعبیر «برای» را به دو صورت میتوان
خواند: یكی، «به رای»، یعنی «آن گل خندان به رای
خود (مستبد الرأی) است»؛ دوم، «برای»، یعنی «آن گل خندان
برای خود و به فكر خود است» (دادبه، همانجا). كاشفی از این عامل
به «شبه ایهام» تعبیر كرده است (ص ۱۱۱).
چهار ـ عامل پیوند اجزاء
چنان است كه با پیوند دادن بخشی
از عبارت یا بیت به بخش قبل یا بعد آن، عبارت یا بیت
را گونهگون خوانند و معانی مختلف به دست آورند، به عنوان مثال در این
بیت حافظ (غزل ۳۲۶):
آن دم كه به یك خنده دهم جان چو
صراحی / مستان تو خواهم كه گزارند نمازم
می توان از دو گونه قرائت پیروی
كرد: یكی آنكه تعبیر «چوصراحی» را به ما قبل آن پیوست
و مفهوم «مرگ صراحی» به دست داد؛ دوم آنكه همین تعبیر را به
مابعد (مصراع بعد) وصل كرد و از آن معنای «نماز صراحی» به دست آورد
(نك : دادبه، همان، ۲۶-۴۱).
۴. به اعتبار اطلاق و نسبیت
الف ـ ایهام مطلق
ایهامی است كه قطع نظر از
ارتباط و تناسب واژه یا تعبیر ایهامآمیز با واژهها و
تعبیرهای دیگر سخن، به بار میآید، مثل ایهام
واژۀ «عهد» (حافظ، غزل ۷۰) و ایهام واژۀ
«انسان» (همو، غزل ۱۹۲) كه پیشتر مورد بحث قرار گرفت.
ب ـ ایهام نسبی
ایهامی است كه براساس
ارتباط و تناسب واژه یا تعبیر ایهامآمیز با واژهها و
تعبیرهای دیگری كه در سخن است، حاصل میشود. ایهام
نسبی، گوناگون است و گونههای مختلف آن در طول زمان ابداع شده است.
بنابراین، میتوان ایهامهای نسبی را به انواع مشهور
و غیرمشهور تقسیم كرد:
نخست
انواع مشهور، انواعی است كه شماری
از آنها ابداع وابتكار قدما، و شماری ابداع و ابتكار علمای بدیع
تا سدههای اخیر است:
۱. ایهام تناسب
مبتنی بر تناسب یكی
از معانی واژههای ایهامآمیز با دیگر معانی
است (ابوالبقا، ۱/ ۳۸۳؛ فقیر دهلوی،
۵۴-۵۵؛ گركانی،
۱۹۵-۱۹۶)، مثل تناسب «زال» (پدر رستم) با
«دستان» (لقب زال) در بیت حافظ (غزل ۸۸):
به مهلتی كه سپهرت دهد ز راه مرو
/ ترا كه گفت كه این زال، ترك دستان گفت
۲. ایهام تضاد
مبتنی بر تضاد یكی از
معانی واژههای ایهامآمیز با دیگر معانی است
(خطیب، ۱/ ۴۸۴؛ احمدنگری، ۱/
۲۴۷؛ گركانی، ۳۰۴)، مثل تضاد «تر» و
«خشك» در معنای ظاهری و اصلی آنها در این بیت
(حافظ، غزل ۱۱۲):
ز زهد خشك ملولم، كجاست بادۀ ناب /
كه بوی باده مدامم دماغ تر دارد
۳. ایهام عكس
كاربرد واژۀ ایهامآمیز
است در بیتی كه دارای صنعت عكس یا صنعت قلب است (تهانوی،
۲/ ۱۵۱۶؛ تقوی، ۲۸۸)، مثل
ایهام واژۀ «گور» (۱. گورخر، ۲. قبر) در بیت خیام (نك :
هدایت، صادق، ۸۶):
بهرام كه گور میگرفتی همه
عمر / دیدی كه چگونه گور بهرام گرفت؟!
۴. ایهام توكید
ذكر الفاظ مكرر ایهامآمیز
است در سخن كه به ظاهر تأكید به نظر میرسد، مثل لفظ «قرار» و «خمار»
در این بیت مسعود سعد (نك : تقوی، ۲۸۹):
ربود از دلم آن زلف بیقرار، قرار
/ نهاد در سرم آن چشم پر خمار، خمار
۵. ایهام استخدام (استخدام)
كه دو صورت دارد: صورت قدیم و
صورت جدید:
یك ـ صورت قدیم
چنان است كه لفظی دو معنایی
در سخن بیاورند و یكی از معانی آن را اراده كنند و آنگاه
ضمیری را به معنای دیگر آن بازگردانند (برقوقی،
۳۶۰؛ تفتازانی، مطول، ۴۲۶، شرح،
۱۹۲؛ مازندرانی، ۳۳۲؛ فقیر دهلوی،
۵۵)؛ مثال معروف و رایج آن در زبان فارسی، استخدام لفظ
«گلستان» است از سوی سعدی («گلستان»، ۳۳) در معنای
«گلزار» و بازگرداندن ضمیر «ش» متصل به «همایونش» به معنای دیگرگلستان،
یعنی كتاب گلستان:
امید هست كه روی ملال در
نكشد / از این سخن كه گلستان نه جای دلتنگی است
علیالخصوص كه دیباچۀ همایونش
/ به نام سعد ابوبكر سعد بن زنگی است
دو ـ صورت جدید
چنان است كه اولاً، یك فعل ایهامآمیز
در كلام با دو اسم همراه شود و دو معنی به بار آورد، مثل فعل «نواخت»
(۱. ساز زد، ۲. مرحمت و لطف كرد) در بیت سعدی («بوستان»،
۸۷):
شنیدم كه جشنی ملوكانه ساخت
/ چو چنگ اندر آن بزم خلقی نواخت
كه فعل «نواخت» یك بار با «چنگ»
تركیب میشود: «چنگ نواخت»، یعنی «ساز زد» و یك بار
با «خلقی»: «خلقی را نواخت»، یعنی مورد لطف قرار داد (همایی،
۲۷۶؛ شمیسا، ۱۰۳)؛ ثانیاً یك
اسم ایهامآمیز با دو فعل در كلام تركیب شود و دو معنی به
دست دهد، مثل «اللهاكبر» (۱. دروازۀ اللهاكبر شیراز، ۲.
اللهاكبر اذان) در غزلی از سعدی («غزلیات»، ۵۵):
بازآ كه در فراق تو چشم امیدوار /
چون گوش روزهدار بر اللهاكبر است
یعنی: چشم امیدوار
(عاشق) بر اللهاكبر (دروازۀ اللهاكبر) است، یعنی انتظار میكشد؛ گوش روزهدار بر
اللهاكبر (اذان) است تا روزه بگشاید (همایی، همانجا؛ شمیسا،
۱۰۴). صورت جدید استخدام را میتوان در شمار انواع
غیرمشهور نیز قرار داد.
دوم
انواع غیرمشهور، انواعی است
كه از سوی معاصران ابداع شده، و همانند انواع مشهور، شهرت نیافته، و
شناخته نشده است:
۱. ایهام ترجمه
از دریافتهای گركانی
(ص ۱۲۳)، و چنان است كه لفظ یا الفاظی در سخن آورند
كه در زبان دیگر (زبان عربی) ترجمۀ لفظ پیش
از آن باشد، ولی گوینده معنی دیگری از آن اراده
كند، مثل «شهر» در بیت حافظ (غزل ۶۹) كه در زبان عربی به
معنی «ماه (۳۰ روز)» است و گوینده آن را در معنی
«بَلَد (شهر)» به كار برده، و در بیت مورد بحث، ترجمۀ لفظ «ماه» است
كه در صدر قرار گرفته، و یكی از دو معنی آن، ماه در معنای
۳۰ روز است:
ماهم این هفته شد از شهر و به
چشمم سالی است / حال هجران تو چه دانی كه چه مشكل حالی است
۲. ایهام توالد ضدین
از دریافتهای تقوی
صاحب هنجار گفتار (ص ۲۸۹)، و چنان است كه كلام موهم این
امر شود كه ضد از ضد پدید میآید، چنانكه از كلام حافظ (غزل
۴۷۷) چنین انگاشته شود كه «انفاس حیات بخش عیسى»،
سبب «مرگ» میشود (حیات، ضدمرگ):
این قصۀ عجب شنو از
بخت واژگون / ما را بكشت یار به انفاس عیسوی
۳. ایهام تشابه
كه آن نیز از دریافتهای
تقوی (ص ۲۹۰)، و چنان است كه كلام، موهم مشابهت دوچیز
غیرمشابه شود،چنانكه در این بیت:
نه خود سریر سلیمان به باد
رفتی و بس / كه هر كجا كه سریری است، میرود بر باد
«بر باد رفتن سریر سلیمان»
با دو معنی (۱. باد آن را به حركت میآورد، ۲. نابود شد)
موهم این معناست كه دیگر سریرها نیز همانند سریر سلیمان
با باد به حركت میآیند.
۴. ایهام تداعی
(تبادر)
ایهامی است براساس تداعی
معانی و آن چنان است كه واژهای در كلام، واژه یا واژههای
هم شكل و هم صدای خود را تداعی كند و به ذهن متبادر سازد (شمیسا،
۱۰۶)، مثل تداعی و تبادر «خیش» به وسیلۀ «خویش»
در مصراع «یادم از كشتۀ خویش آمد و هنگام درو» (حافظ، غزل ۳۹۹).
بخش سوم ـ نامهای ایهام
ایهام را به نامهایی
دیگر نیز خواندهاند و میتوان آنها را به دو قسم مشهور و رایج،
و غیرمشهور و غیررایج تقسیم كرد:
الف ـ مشهور و رایج
بعد از عنوان ایهام مشهورترین
و رایجترین نام، توریه است كه در لغت به معنی پوشانیدن
حقیقت است و چون در این صنعت معنی پوشیده میشود،
آن را بدین نام خواندهاند. با توجه به عنوان توریه، از معنی قریب
به «مورّى به»، و از معنی بعید به «مورّى عنه» تعبیر میگردد.
برخی از علمای بلاغت، به ویژه در زبان عربی این نام
را بر ایهام ترجیح دادهاند (نك : ابن رشیق، ۱/
۳۱۱؛ اسامه، ۶۰؛ طیبی،
۲۹۹؛ سیوطی، ۳/ ۲۸۵؛ فقیر
دهلوی، ۵۳).
ابهام به نظر برخی از علمای
بلاغت نام دیگری است بر ایهام و به نظر اكثر علما صنعتی
است كه با ایهام متفاوت است، اما با آن ارتباط دارد:
الف ـ مترادف
بر طبق نظریۀ برخی از
علمای بلاغت، ابهام و ایهام مترادفند؛ چه، یكی از نامهای
ایهام، توجیه (ابوالبقا، همانجا) است و توجیه یا محتمل
الضدین نامی است بر ابهام (معزی، ۲۱۲؛ تقوی،
۲۳۷).
ب ـ مختلف
بر طبق نظریۀ اكثر علمای
بلاغت ابهام و ایهام دو صنعت مرتبط با یكدیگرند.
۱. ابهام در معنی خاص
نام دیگری است بر صنعت توجیه،
یا محتمل الضدین و آن چنان است كه كلام محتمل دو معنی متضاد
باشد (تفتازانی، مطول، ۴۴۳، شرح، ۲۰۳؛
معزی، تقوی، همانجاها)، مثل این بیت:
دید چون محراب ابروی بتان
عشوه ساز / جای آن دارد كه شیخ شهر بگز(ذ)ارد نماز
كه مصراع دوم محتمل دو معنی به جا
آوردن و ترك كردن نماز است (معزی، ۲۱۳).
۲. ابهام در معنی عام
اولاً، صفت اثر ادبی است و شعر به
عنوان كلام انشایی اگر مبهم نباشد، شعر نیست؛ ثانیاً، برخی
از صنایع در ایجاد ابهام، مؤثرند. از جملۀ این صنایع،
ایهام است و ابهام در معنی خاص، یعنی صنعت توجیه یا
محتمل الضدین (هدایت، رضاقلی، ۷۸- ۷۹).
بنابراین، رابطۀ ابهام و ایهام، رابطۀ عام و خاص است. بدین ترتیب كه هر ایهامی، ابهام
هست، اما تنها برخی از ابهامها ایهام به شمار میآیند.
گفتهاند در ابهام، مقصود شاعر روشن نیست و احتمال ارادۀ هر دو
معنی هست، اما در ایهام مراد شاعر معنی بعید است (نشاط،
۷۱).
بخش پنجم ـ ارزش هنری (زیبایی
شناختی)
ایهام با نگاهی برجستهترین
و مؤثرترین صنعت بدیعی است و میتوان ارزش هنری آن
را به ارزش هنری استعاره در علم بیان مانند كرد. به نظر حافظشناسان،
مهمترین خصیصۀ شعر حافظ ایهام است (مرتضوی، ۴۵۵) و از
آنجا كه شعر وی از منظر نقد زیبایی شناختی، هنریترین
شعر است، میتوان به ارزش ایهام به عنوان صنعتی مؤثر و هنر آفرین
پی برد. فراتر از آن، ایهام و گونههای آن را از عوامل بلاغت
قرآن كریم دانستهاند و خصیصۀ آیات متشابه شمردهاند
(تفتازانی، مطول، نیز، شرح، همانجاها)؛ چنانكه سیوطی در
الاتقان (همانجا) و بابرتی در شرح التخلیص (ص ۶۲۹)
نظریۀ زمخشری را مبنی بر اینكه ایهام، لطیفترین
و دقیقترین ابواب معانی است، نقل كرده، و بر آن تأكید
ورزیدهاند. كاشفی نیز در بدایع الافكار ایهام را
«ادقّ صنایع و الطف بدایع» میشمارد (ص ۱۰۹)
و ابن اثیر در المثل السائر اعلام میدارد كه ایهام از جملۀ
«مغالطات معنوی» است و آن، دلپذیرترین و شیرین ترین
مغالطۀ معنوی به شمار میآید (۳/ ۷۶) و بدینسان،
بر تأثیر ایهام و ارزش هنری و زیبایی شناختی
آن تأكید میكند.
مآخذ
ابن اثیر، نصرالله، المثل السائر،
به كوشش احمد حوفی و بدوی طبانه، قاهره، ۱۳۸۱
ق/ ۱۹۶۲ م؛ ابن رشیق، حسن، العمدة، به كوشش محمد محییالدین
عبدالحمید، بیروت، ۱۹۷۲ م؛ ابوالبقاء كفوی،
ایوب، الكلیات، به كوشش عدنان درویش و محمد مصری، دمشق،
۱۹۸۲ م؛ احمدنگری، عبدالنبی، جامع العلوم، به
كوشش قطبالدین محمود، حیدرآباد دكن، ۱۴۰۴ ق/
۱۹۸۴ م؛ اسامة بن منقذ، البدیع فی نقد الشعر،
به كوشش احمد احمد بدوی و حامد عبدالمجید، قاهره،
۱۳۸۰ ق/ ۱۹۶۰ م؛ بابرتی،
محمد، شرح التلخیص، به كوشش محمد مصطفى رمضان صوفیه، طرابلس،
۱۹۸۳ م؛ بدایعنگار لاهوتی، بدایع
الاشعار، مشهد، ۱۳۳۶ ش؛ برقوقی، عبدالرحمان، شرح
التلخیص خطیب قزوینی، بیروت، دارالكتاب العربی؛
تاج الحلاوی، علی، دقایق الشعر، به كوشش محمدكاظم امام، تهران،
۱۳۴۱ ش؛ تفتازانی، مسعود، شرح المختصر، قم،
انتشارات نجفی؛ همو، مطول، قم، مكتبة الداوری؛ تقوی، نصرالله،
هنجار گفتار، اصفهان، ۱۳۶۳ ش؛ تهانوی، محمد اعلى،
كشاف اصطلاحات الفنون، به كوشش مولوی محمد وجیه و دیگران،
كلكته، ۱۸۶۲م؛ جرجانی، علی، التعریفات،
بیروت، ۱۹۹۰م؛ حافظ، دیوان، به كوشش پرویز
ناتل خانلری، تهران، ۱۳۵۹ ش؛ خطیب قزوینی،
محمد، الایضاح، به كوشش محمد عبدالمنعم خفاجی، بیروت،
۱۴۰۵ ق/ ۱۹۸۵ م؛ دادبه، اصغر،
«توازی معنایی در ایهامهای حافظ»، حافظشناسی،
تهران، ۱۳۷۱ش، شم ۱۵؛ همو، «شمول معنایی
شعر حافظ و تأویلهای یكسونگرانه»، فصلنامۀ اصفهان،
۱۳۷۷ ش، شم بهمن و اسفند؛ همو، «مرگ صراحی، نماز
صراحی»، حافظشناسی، تهران، ۱۳۷۰ش، شم
۱۴؛ رامی تبریزی، حسن، حقایق الحدائق، به
كوشش محمدكاظم امام، تهران، ۱۳۴۱ش؛ رشید وطواط،
محمد، حدایق السحر، به كوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران،
۱۳۰۸ ش؛ سعدی، «بوستان»، «غزلیات»، «گلستان»،
كلیات، به كوشش محمدعلی فروغی، تهران، دنیای كتاب؛
سكاكی، یوسف، مفتاح العلوم، قاهره، ۱۳۵۶ق/
۱۹۳۷م؛ سیوطی، الاتقان، به كوشش محمد
ابوالفضل ابراهیم، قم، ۱۳۶۳ ش؛ شمس قیس رازی،
المعجم، به كوشش سیروس شمیسا، تهران، ۱۳۷۳ش؛
شمیسا، سیروس، نگاهی تازه به بدیع، تهران،
۱۳۶۸ش؛ طیبی، حسین، التبیان، به
كوشش هادی عطیه مطر هلالی، بیروت،
۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۷ م؛ عبدالواسع هانسوی،
رساله، لكهنو، مطبع مصطفایی؛ علی خان مدنی، انوار الربیع
فی انواع البدیع، به كوشش شاكر هادی شكر، نجف،
۱۳۸۹ق/ ۱۹۶۹ م؛ فقیر دهلوی،
میرشمسالدین، حدایق البلاغت، لكهنو،
۱۸۷۲ م؛ قرآن كریم؛ كاشفی، حسین، بدایع
الافكار فی صنایع الاشعار، به كوشش جلالالدین كزازی،
تهران، ۱۳۶۹ش؛ گركانی، محمدحسین، ابدع البدایع،
تهران، ۱۳۲۸ ش؛ لودی، شیرعلی، مرآةالخیال،
به كوشش ملك الكتاب شیرازی، بمبئی،
۱۳۲۴ ق؛ مازندرانی، محمدهادی، انوار البلاغه،
به كوشش محمدعلی غلامینژاد، تهران، ۱۳۷۶ ش؛
مرتضوی، منوچهر، مكتب حافظ، تبریز، ۱۳۷۰ ش؛
معزی، نجفقلی، درۀ نجفی، به كوشش حسین آهی، تهران،
۱۳۵۵ش؛ نشاط، محمود، زیب سخن، تهران،
۱۳۴۶ ش؛ هدایت، رضاقلی، مدارج البلاغه، شیراز،
۱۳۵۵ ش؛ هدایت، صادق، ترانههای خیام،
تهران، ۱۳۴۲ ش؛ همایی، جلالالدین،
فنون بلاغت و صناعات ادبی، تهران، ۱۳۶۱ ش.