responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 1  صفحه : 633

باربیه دو منار


نویسنده (ها) :
آذرتاش آذرنوش
آخرین بروز رسانی :
سه شنبه 20 خرداد 1399
تاریخچه مقاله

باربیه دومِنار، کازیمیر آدرین (1241-1326ق/ 1826-1908م)، از پرکارترین خاورشناسان نامدار سدۀ 19م. در بسیاری از مجلات و مجموعه‌های مربوط به مطالعات اسلامی، شرح‌حالی از او آمده است: در سال وفاتش، جندین مقاله دربارۀ او نگاشته شد و چندین سخنرانی به یادبودش ایراد گردید که همه در مجله‌های مربوط به خاورشناسی به چاپ رسید. نخستین سخنرانیها از آن بابلون، لوواسور و سنار است که در1908م در «مجلۀ آسیایی» چاپ شده است. در همان سال ادوارد براون گزارش نسبتاً جامعی دربارۀ او و بخشی از آثارش در «مجلۀ سلطنتی آسیایی» (ص 1241-1239) منتشر ساخت. همچنین در «گزارش جلسات فرهنگستان آثار مکتوب و ادب» (پاریس، 1908) مقاله‌ای با عنوان «گزارش دربارۀ زندگی و آثار باربیه» چاپ شد. سپس در دائرةالمعارفهای مربوط به خاور زمین (مثلاً ایرانیکا) و حتی دائرةالمعارفهای عمومی (مثلاً لاروس، ایتالیانا، و ...)، زندگی و آثار او را گزارش کرده‌اند. به زبانهای شرقی نیز مقاله‌های بسیاری دربارۀ او در دائرةالمعارفها نوشته شده که از مشهورترین آنهاست: موسوعة المستشرقین بدوی؛ المستشرقین عقیقی؛ الاعلام زرکلی؛ معجم المؤلفین کحاله؛ و به فارسی: لغت‌نامۀ دهخدا؛ فرهنگ خاورشناسان سحاب؛ دایرةالمعارف فارسی مصاحب؛ و به اردو: اردودائرة معارف اسلامیه؛ و به ترکی: «دائرةالمعارف ترک». به خصوص «دائرةالمعارف اسلام» که شامل مقاله‌ای منظم و پربار است.
خانوادۀ باربیه از قسطنطنیه راهی مارسی بود که وی در کشتی به دنیا آمد. این خانواده که از دیرباز در خاورزمین زیسته بود، با استفاده از بوری تحصیلی وزارت خارجۀ فرانسه به مدرسۀ «لوئی بزرگ» راه یافت و در بخش «تربیت مترجم» به تحصیل مشغول شد و زبانهای عربی، فارسی و ترکی را آموخت. در همین مدرسه بود که با مترجم نامدار شاهنامه، ژول مول آشنا شد و بهترین شاگرد او به شمار آمد. پس از اتمام تحصیل، نخستین مأموریت او در 1850م مترجمی کنسولگری فرانسه در بیت‌المقدس بود (قس: بروان، :12391852م). اما بیماری به او اجازه نداد که بیش از یک‌سال درآنجا بماند و ناچار به پاریس بازگشت و در همان سال درشمار همکاران «مجلۀ آسیایی» درآمد و نخستین مقالۀ خود را با عنوان «محمد بن حسن شیبانی، نویسند‌ه‌ای عرب از قرن 5 ق» انتشار داد و دومین مقاله‌ای که در این مجله چاپ کرد، ترجمۀ بخش مربوط به خراسان از کتاب یتیمۀ ثعالبی بود (1853-1854م).
در 1854م، به هیأتی که تحت سرپرستی کنت دو گوبینو به تهران می‌آمد، پیوست و در مدت یک‌سال و اندی اقامت در این شهر، به تقویت دانش‌فارسی خود پرداخت. نتیجۀ علاقۀ او به سرزمین ایران کهن، تدوین «فرهنگ جغرافیای تاریخی ... » است که در حدود 6سال بعد چاپ شد (ﻧﻜ : فهرست آثار). وی سرانجام از تهران به آستانۀ (استانبول)، و از آنجا به پاریس رفت و در مدرسۀ زبانهای شرقی، جانشین دوبو در درس زبان ترکی شد (1863م) و 45 سال در مقام استادی، و سرانجام ریاست آن مدرسه خدمت کرد. وی از زمان بازگشت به پاریس با استاد محبوبش ژول‌مول همکاری کرد و پس از مرگ او در1876م، آخرین جلد شاهنامه به تصحیح او را منتشر ساخت. شاید به همین سبب، به جانشینی وی در «کولژ دوفرانس» نیز انتخاب شد. وی درسهای خود را باسخنرانیهایی با عنوان «پژوهش دربارۀ شعر در ایران» آغاز کرد و مجموعۀ آن گفتارها در پایان همان سال چاپ شد.
در 1884م گویار که کرسی زبان عربی را در همان کولژ در اختیار داشت، درگذشت و باربیه از کرسی زبان فارسی به جای وی به بخش عربی انتقال یافت و کتابهایی چون اغانی و اشعاری چون معلقات را تدریس کرد (ﻧﻜ : ایرانیکا، III/ 760، براون، 1239-1241؛ بابلون، 339-340).
در 1892م، پس از درگذشت ارنست رُنان، او را به اتفاق آراء به ریاست «مؤسسۀ آُسیایی»، ودر نتیجه، مدیریت عالیۀ «مجلۀ آسیایی» برگزیدند (ایرانیکا، همانجا).
باربیه دومنار بیش از همه به مدرسۀ زبانهای شرقی عشق می‌ورزید و از 1868م تا زمان مرگ که عهده‌دار ریاست آنجا بود، پیوسته با خلوصی تمام، خدمت می‌کرد. چند هفته پیش از وفاتش در بستر مرگ، خبر انتخاب مجددد به ریاست «مدرسۀ زبانها» را به او دادند، و او از شادمانه بانگ زد که «در مدرسه خواهد مرد» و آنگاه به تصحیح نمونه‌های چاپی آخرین مقاله خود «دربارۀ نامها و لقبهای عربی» پرداخت (بابلون، 343؛ براون، 1241).
گسترۀ پژوهشهای باربیه دومنار، چنانکه از فهرست مقالات و کتابهای وی برمی‌آید، به رغم پراکندگی ظاهری، حوزۀ نسبتاً مشخصی دارد: محدودۀ فرهنگ اسلامی، به‌خصوص در زمینه‌هایی که با فرهنگ ایرانی در آمیخته، بیش از هر چیز نظر او را جلب کرده است. بهترین نمونۀ این گرایش آن است که وی، از میان 4جلد کتاب ثعالبی، تنها به ترجمۀ آثار عربی خراسان که زادگاه زبان و ادب دری نیز به‌شمار می‌آید، عنایت ورزیده است. آثاری
چون «فرهنگ جفرافیای تاریخی و ادبی ایران» (برگرفته از معجم‌البلدان یاقوت)، «زمخشری و عقاید او»، و حتى ترجمۀ مروج‌الذهب این را تأیید می‌کند. راست است که او از آغاز کار ونیز با ترجمۀ بوستان سعدی و رمانهای ایرانی و تدارک فرهنگ ترکی ـ فارسی ـ عربی و سپس چاپ آخرین جلد شاهنامه گرایش آشکاری به زبان فارسی نشان داده، اما باز، محور اصلی کار او همانا ترجمه از عذبی است. بررسی این ترجمه‌ها شیوۀ کار او را آشکار می‌سازد. وی عربی کهن را به راستی نیک آموخته بود و پیوسته در ترجمه، قاطعانه تعبیری را بر می‌گزید و از احتمالات، معانی ثانوی، ابهامات و خلاصه هر چه را به فضاهای خاص فرا زبانی مربوط می‌شد، فرو می‌نهاد. به همین سبب درترجمۀ آثاری چون مروج‌الذهب، عموماً باید به آنچه مترجم از مصطلحات یا تعابیر خاص عربی ـ اسلامی فهمیده است، بسنده کرد و کمتر توضیح و حاشیه‌ای می‌توان یافت که متن را برای خوانندۀ فرانسوی زبان، روشن‌تر و ملموس‌تر کند. بدیهی است میان آثار نخستین او و ترجمه‌های متأخرتر تفاوتی احساس می‌شود. مثلاً در «تابلوی ادبی خراسان و ماوراءالنهر» که در1853 و 1854م چاپ شده است و از نخستین کارهای او به شمار می‌آید، قرائتهای نادرست و ترجمه‌های دور از اصل می‌توان یافت؛ از جمله در شعری (ص 175)، کلمۀ قافیه را «ایوان» خوانده، و ترجمه کرده است. حال آنکه باید «ابدانِ» خواند تا معنی و حرکت قافیه درست درآید و یا در شعر دیگری (ص 191) «فیما» را «فما» (حرکت نفی) خوانده، و به همان صورت ترجمه کرده است. از اینگونه لغزشها که در این مقاله فراوان است، در مروج‌الذهب که دیرزمانی در ترجمه‌اش رنج کشیده، کمتر به چشم می‌خورد.

آثار

ترجمۀ بخشی از کتاب روضات الجنان... تألیف معین‌الدین محمد زمچی اسفزاری، که به صورت 3 مقالۀ مسلسل چاپ شده (JA, S.5, VOLS. XVI, XVII, XVIII)؛ ترجمۀ المسالک والممالک ابن‌خردادبه (پاریس، 1865م)؛ ترجمۀ بوستان سعدی (پاریس، 1870م)؛ ترجمۀ اطواق الذهب زمخشری (پاریس، 1876م)؛ «شعر در ایران» (پاریس، 1877م)؛ چاپ متن و ترجمۀ جلد 7 شاهنامه، پس از مرگ ژول مول (پاریس، 1878م)؛ فرهنگ ترکی ـ فارسی با عنوان الدررالعمانیة في اللغة العثمانیة (1881 و 1886م) . این کتاب که با رنج بسیار تدارک دیده شده، علاوه بر کلمات ترکی، بر انبوهی کلمات فارسی و عربی و نیز بسیاری ضرب‌المثل شامل است و افزون بر آن از جهت بازیابی واژگان جغرافیایی عصر عثمانی اعتبار فراوان دارد؛ ترجمۀ مروج‌الذهب مسعودی (پاریس، 1861-1877م). این کتاب توسط شارل پلا اصلاح و تجدید چاپ شده است (1962-1965م)؛ «فرهنگ جغرافیای تاریخی و ادبی ایران و نواحی آن» استخراج شده از معجم‌البلدان یاقوت (پاریس،1961م).
علاوه بر اینها، وی به یاری شارل شِفِر و دِفرِمِری دست به چاپ و ترجمۀ تاریخهای مربوط به جنگهای صلیبی زد و کارهای او در این مجموعه اینهاست: ترجمۀ گزیده‌هایی از عقد الجمان محمود عینی (پاریس، ج 2، 1877م)؛ ترجمۀ گزیده‌هایی از مرآةالزمانِ سبط بن جوزی (ج 3، 1884م)؛ ترجمۀ گزیده‌هایی از زیدة الحلب من تاریخ حلب ابن‌عدیم (ج 3، 1884م)؛ ترجمۀ کتاب الروضتین ابوشام (تاریخ حکرانی نورالدین و صلاح‌الدین ایوبی، ج 4، 1898م).
ظاهراٌ مجموعۀ کتابهای او بیش از آن است که نام برده شد، مثلاً بدوی (ص39) و دهخدا (لغت‌نامه ..)، ترجمۀ المنقذ من الضلال غزالی (پاریس، 1876م) و یا بدوی (همانجا) وصف مدینة قزوین (پاریس، 1861م)را به نام او ثبت کرده‌اند.
مقالات او به 160 بالغ می‌شود که با «گزارش دربارۀ محمد بن حسن شیبانی» (1852م) آغاز گردد و به «نامها و لقبهای عربی» (1907م) پایان می‌یابد. برخی از این مقالات آنچنان گسترده‌اند که می‌توان آنها را به صورت کتاب منتشر ساخت. مقالۀ «تابلوی ادبی خراسان ..» در دو شماره از «مجلۀ آسیایی» هرکدام 70 صفحه است.

مآخذ

بدوی، عبدالرحمان، موسوعة المسشرقین، بیروت، 1984م؛
لغت‌نامۀ دهخدا،؛
نیز:

Babelon, E.C.F., «Discours», JA, 1908, S. 2, vol.XII;
Barbier de Meynard, C. A., «Tableau litteraire du Khorassan et de la transoxane au IVe Siecle de I’Hégire», JA, 1853, S. 5, vol.I, no.2;
Browne, E.G., «Obituary Notices», JRAS, 1908;
Iranica.

آذرتاش آذرنوش

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 1  صفحه : 633
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست