responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 1  صفحه : 625

ابوالعبر هاشمی


نویسنده (ها) :
مریم صادقی
آخرین بروز رسانی :
چهارشنبه 21 خرداد 1399
تاریخچه مقاله

اَبوالعَبَرِ هاشِمی، ابوالعباس احمد بن محمد بن عبدالله (175-250 ق / 791-864 م)، شاعر و دلقك عصر عباسی و ندیم متوكل. برخی منابع نام او را محمد بن احمد یاد كرده‌اند (ابوالفرج، 23 / 197؛ ابن‌ندیم، 169). نسب او به عباس بن عبدالمطلب می‌رسد و نسبت هاشمی وی از همین جاست (ابن معتز، 342؛ صولی، 323). كنیۀ واقعی او ابوالعباس بوده است، اما او لقب كنیه‌وار ابوالعبر (شوخ طبع و هرزه‌گو) را برای خود برگزید و به همان لقب شهرت یافت (همو، 327؛ قاموس، مادۀ عبر).
ابوالعبر از روزگار خلافت امین (193- 198 ق) به سرودن شعر پرداخت و ظاهراً تا دیر زمانی شعر جدّی و مدیحه می‌سرود، اما چون توان هماوردی با شاعران برجستۀ معاصرش ازجمله ابوتمام و بُحتری (ه‌ م م) را نداشت، نتوانست به دربار خلیفگان عباسی راه یابد و شهرتی به دست آورد (نک‌ : صولی، 323؛ ابوالفرج، همانجا). از همین رو آگاهی ما نسبت به این بخش از زندگی او بسیار اندك است. از اشعاری كه در این دوره سروده نیز جز حدود 40 بیت كه مضمون بیشتر آنها تعزّل است، در دست نیست (نک‌ : صولی، 324-333؛ ابن ندیم، همانجا؛ یاقوت، 17 / 126،‌ 127).
ابوالعبر 50 سال از عمر خود را در گمنامی و ناكامی به سر برد و ظاهراً همۀ تلاشهایش برای نفوذ به دربار خلفا و كسب شهرت و ثروت نافرجام ماند. ازاین‌رو از روزگار خلافت متوكل (232-247 ق) مدیحه‌سرایی به شیوۀ معمول را رها كرد و به بذله‌گویی و هرزه‌سرایی روی آورد. وی با زیركی دریافته بود كه بهترین راه برای كسب شهرت در میان مردم روزگار، زبان طنز و لودگی و تظاهر به دیوانگی و حماقت است (ابن معتز، همانجا؛ صولی، 325). بدین‌سال او توانست توجه خلیفه متوكل را به خود جلب كند و در زمرۀ ندیمان وی درآید. به گفتۀ صولی، ابوالعبر از این راه ثروتی به چنگ آورد كه تا آن زمان هیچ شاعر یا مدیحه‌سرایی به دست نیاورده بود (ص 323). داستانهای نكته‌آمیزی كه دربارۀ وی آورده‌اند، همه مربوط به این دوره از زندگی اوست. در این داستانها كه احتمالاً بخشی از آنها ساختگی است، شخصیت دوگانه و شگفت وی كه نمونۀ بارز شاعران اندك‌مایه و درباری است و نیز زندگی اشرافی درباریان به خوبی آشكار است.
او در دربار متوكل عباسی با گستاخی و سبك‌سری تمام برای سرگرم ساختن خلیفه و اطرافیان به هركاری تن می‌دهد، یك بار می‌بینیم كه خلیفه متوكل، از باب تفرج و تفریح، او را با منجنیق به درون بركۀ معروف خود پرتاب می‌كند و سپس همچون ماهی به صیدش می‌پردازد (صولی، 328، 329). بار دیگر می‌بینیم كه در جمع همگنان ظاهراً برای تمسخر و طعنه زدن به اصحاب حدیث، سخنان مضحك و بی‌معنایی املا می‌كند (ابن معتز، 343؛ صولی، 326-327). گویی وی از تمسخر و تحقیر هیچ كس حتی پدرش ابایی نداشت (نک‌ : همو، 327- 328؛ ابوالفرج، 23 / 200؛ خطیب، 5 / 40) و سخنان تند و نیش‌دار وی گاه حتی درباریان را نیز سخت می‌آزرد. ظاهراً به همین سبب وزیر محمد بن عبدالملك بن زیات یك بار كتابها و دارای وی را مصادره كرده بود (صولی، 333) و نیز هنگامی كه در روزگار خلافت مستعین (248-252 ق) از سامرا به بغداد رفت، حاكم بغداد اسحاق بن ابراهیم طاهری او را دستگیر كرده، به زندان افكند و پس از رهایی از زندان او را به سامرا بازگرداند (ابن معتز، 342؛ ابوالفرج، 23 / 201-202).
ابوالعبر نسبت به خاندان علی بن ابی طالب (ع) كینۀ بسیار داشت و از آنان به زشتی یاد می‌كرد و همین امر سبب مرگ او شد. در روزگار خلافت مستعین گروهی از شیعیان كوفه كه خون او را مباح می‌شمردند، او را به چنگ آورده، به قتل رساندند (صولی، 331؛ ابوالفرج، 23 / 204؛ ابن‌ ندیم، همانجا؛ یاقوت، 17 / 123).
برخی از منابع كهن اشعار وی را متوسط ارزیابی كرده‌اند (صولی، 323؛ ابوالفرج، 23 / 197). مایۀ شعر او را شوخی و مضحكه تشكیل می‌دهد و از این رو به زبان عامیانه نزدیك می‌گردد. شاید به همین جهت است كه سنّت گرایان عرب در آن به چشم اعجاب و تحسین نمی‌نگریستند (قس: هَدّاره، 204-205)، با اینهمه جحظه (منبع روایات ابن‌ندیم) سروده‌هایش را بسیار ستوده است (ابن ندیم،‌همانجا). علاوه بر این، زبیر بن بكّار و شاعر معاصر او ابن‌رومی و اخفش برخی اشعار ابوالعبر را روایت كرده‌اند (صولی، 329-330؛ ابوالفرج، 23 / 197- 198؛ یاقوت، 17 / 126).
وی با ابوالعنبس صیمری، ابن جُدَیر بصری و ابوعبدالله شعیری كه هم طبقۀ وی بوده‌اند، روابط و مبادلات شعری داشته است ( ابن جراح، 128؛ صولی، 325؛ مرزبانی، 184؛ ابن ندیم، 170؛ یاقوت، 17 / 124). مجموع اشعاری كه از وی باقی مانده است، از حدود 65 بیت تجاوز نمی‌كند كه در آثار ابن معتز (ص 343، 453-454)، ابن‌جراح (همانجا)،‌صولی (ص 324-326، 329- 333)، ابوالفرج اصفهانی (23 / 196، 198-204)، ابن ندیم (همانجا) و یاقوت (17 / 125-126) گرد آمده است.
آثار دیگر وی كه جز نامی از آنها به جای نمانده، اینهاست: 1. جامع الحماقات و حاوی الرقاعات؛ 2. الرسائل؛ 3. المنادمة و اختلاف (اخلاق) الخلفاء و الامراء ( الرؤساء) (ابن‌ندیم، همانجا؛ یاقوت، 17 / 124؛ صفدی، 2 / 43). افزون بر این، ابن ندیم (همانجا) از دو كتاب دربارۀ «نوادر و امالی» و «اخبار و اشعار» ابوالعبر نیز یاد كرده است.

مآخذ

ابن جراح، محمد بن داوود، الورقة، به كوشش عبدالوهاب عزام و عبدالستار احمد فراج، قاهره، 1953 م؛
ابن‌معتز، عبدالله، طبقات الشعراء، به كوشش عبدالستار احمد فراج، قاهره، 1375 ق / 1956 م؛
ابن ندیم، الفهرست؛
ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، به كوشش علی سباعی، قاهره، 1394 ق / 1974 م؛
خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، قاهره، 1349 ق؛
صفدی، خلیل بن ایبك‌، الوافی بالوفیات، به كوشش هلموت ریتر، بیروت، 1381 ق / 1961 م؛
صولی، محمد بن یحیی، كتاب الاوراق (قسم اشعار اولاد الخلفاء)، به كوشش ج. هیورث دن، لندن، 1936 م؛
قاموس؛
مرزبانی، محمد بن عمران، معجم الشعراء، به كوشش عبدالستار احمد فراج، قاهره، 1379 ق / 1960 م؛
هدّاره، محمد مصطفی، اتجاهات الشعر العربی فی القرن الثانی الهجری، بیروت، 1408 ق / 1988 م؛
یاقوت، ادبا.

مریم صادقی

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 1  صفحه : 625
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست