اَبوریاشِ قِیْسی، احمد بن ابراهیم (د 339 ق / 950 م)، لغوی، شاعر و روای. سیوطی نام وی را اشتباهاً ابراهیم بن احمد ضبط كرده است (1 / 409). ابوریاش در بادیۀ یمامه متولد شد، آنگاه به بصره رفت و به تحصیل علم و ادب پرداخت (یاقوت، 2 / 124؛ قفطی، 1 / 25). به گفتۀ تنوخی وی نخست، سپاهی بود، لیكن پس از چندی، سپاهیگری را كنار گذاشت و به كسب علم و سرودن شعر و روایت آن پرداخت (یاقوت، 2 / 127) و چنان شد كه در نیمۀ اول سدۀ 4 ق در شمار ادیبان بصره درآمد. وسعت معلومات وی در اخبار و انساب و ایام عرب و نیز اشعار جاهلی مورد ستایش بسیار قرار گرفته است و فصاحت و توجه خاصش را به درستی جوانب نحوی سخن نیز ستودهاند (ثعالبی، 2 / 324؛ قفطی، 4 / 118). ابوریاش مردی بدوی، ژندهپوش و لاابالی بود و پیوسته جامهای چركین و وصلهدار بر تن میكرد (ثعالبی، همانجا؛ یاقوت، 2 / 125). به نظر میرسد كه كنیۀ ابوریاش نیز از باب تضاد به او داده شده است، چه ریاش به معنای جامهای فاخر یا شكل و هیأتی نیكو و آراسته است (نك : ابن منظور، ذیل ر ی ش). رفتار ناشایست وصفات نكوهیدۀ وی بهویژه در محافل بزرگان موجب شد كه برخی از شاعران همروزگارش از جمله ابن لنكك (ه م) و ابوعثمان خالدی او را موضوع و مایۀ اصلی هجویات خود قرار دهند. ثعالبی (2 / 324-326) و یاقوت (2 / 126-127) قطعات متعددی از هجویات ابن لنكك را دربارۀ او نقل كردهاند. با این حال به سبب دانش وی، بسیاری از دولتمردان آن روز از جمله ابومحمد مهلبی، وزیر معزالدوله و ابومحمد مافروخی، والی بصره و ابویوسف یزیدی، عزیزش میداشتند و پذیرای او در مجالس خود میشدند (تنوخی، 2 / 158؛ ثعالبی، همانجا؛ یاقوت، 2 / 125-126). ابوریاش از حافظهای قوی برخوردار بود و به قولی، 000‘5 ورق لغت و 000‘20 بیت شعر از حفظ داشت، لیكن چنانكه نقل كردهاند در ملاقاتها و مناظراتی كه در بصره با ابومحمد مافروخی ــ عامل بصره ــ داشت، چه بسیار كه مغلوب وی میشد و مافروخی در ذكر اشعار جاهلی بر او چیره میگشت (همو، 2 / 123- 124؛ صفدی، 6 / 205-206). ابوریاش اگرچه در شعردانی با مافروخی و در هجویهسرایی با این لنكك توان مقابله نداشت، بیگمان در زمینۀ لغت بر آنان غالب میآمد (نك : یاقوت، 8 / 245). ثمرۀ دوستی او با مافروخی آن بود كه وی سرانجام، امر دریافت عوارض و مالیات كشتیها را در آبادان به عهدۀ وی سپرد. این امر بار دیگر رقیب وی، ابن لنكك را بر آن داشت تا در هجائیهای، زبان به بدگویی او گشاید (همو، 2 / 128- 129؛ صفدی، 6 / 207؛ سیوطی، همانجا). وی نسبت به ابونواس سخت كینه داشت و معتقد بود كه آن دو شعر را به فساد كشیدهاند (یاقوت، 2 / 127؛ قفطی، 4 / 119؛ صفدی، همانجا). ابوریاش در بصره شاگردانی نیز داشته است. یكی از آنان تنوخی بود كه از جوانی نزد او به كسب علم پرداخته (یاقوت، همانجا) و دیگری ابوعبدالله حسین بن علی نمری (بصری) كه از دوستان وی بوده و از او روایت نیز كرده است (ثعالبی، 2 / 331؛ ابن انباری، 224-225). با اینهمه، در زمینۀ شعر، اگر هجاهایی كه ابن لنكك برای او سروده نبود، شاید اصلاً نامی از وی باقی نمیماند، زیرا بیشتر در شرح حال ابن لنكك است كه ذكر او هم به میان میآید، یا در شرح حالی كه یاقوت به او اختصاص داده، تنها یك تك بیتی در تغزل و یك 4 بیتی در عَتابِ ابومحمد مهلبی وزیر معزالدوله از او نقل كرده است. تنها كتابی كه از او به چاپ رسیده، شرح هاشمیات كمیت است كه نخستین بار به كوشش هورویتس همراه با ترجمۀ اشعار به زبان آلمانی در لیدن (1904 م) منتشر شده است. بار دیگر نیز این كتاب به كوشش داوودسلام و نوری حمودی قیسی در بیروت (1403 ق / 1983 م) چاپ شده است. اثر دیگری كه منسوب به اوست، حماسۀ ریاشیه نام دارد كه شرح نكتهآمیزی بر حماسۀ ابوتمام است و ابوالعلاء معری (ه م) به درخواست شخصی كه مصطنعالدوله خوانده میشده، بخشهایی از این كتاب را كه ابوریاش بدان نپرداخته بود، شرح كرده و الریاش المصطنعی نامیده است (یاقوت، 3 / 157). بغدادی قطعات متعددی از این شرح را در خزانة الادب (1 / 471، 3 / 61-62، جم ) آورده است. همو رسالهای به او نسبت داده و داستان كشته شدن مالك ابن نویره، به دست خالد بن ولید را از آن نقل كرده است (2 / 24-27).
مآخذ
ابن انباری، عبدالرحمن بن محمد، نزهة الالباء، به كوشش ابراهیم سامرایی، بغداد، 1959 م؛ ابن منظور، لسان؛ بغدادی، عبدالقادر بن عمر، خزانة الادب، قاهره، 1979 م؛ تنوخی، محسن بن علی، نشوار المحاضرة، به كوشش عبود شالچی، بیروت، 1391 ق / 1971 م؛ ثعالبی، عبدالملك بن محمد، یتیمة الدهر، به كوشش علی محمد عبداللطیف، قاهره، 1352 ق / 1934 م؛ سیوطی، بغیة الوعاة، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1384 ق / 1964 م؛ صفدی، خلیل بن ایبك، الوافی بالوفیات، به كوشش س. ددرینگ، بیروت، 1392 ق / 1972 م؛ قفطی، علی بن یوسف، انباه الرواة، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1369 ق / 1950 م؛ یاقوت، ادبا.