responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 1  صفحه : 459

ابن افلیلی


نویسنده (ها) :
محمد احمد موسوی آل طعمه
آخرین بروز رسانی :
یکشنبه 18 خرداد 1399
تاریخچه مقاله

اِبْنِ اِفليلی‌، ابوالقاسم‌ ابراهيم‌ بن‌ محمد زُهری‌ قرشی‌ (352-441 ق‌/ 963-1050 م‌)، اديب‌ و نحوی‌ اندلسی‌. وی‌ در قُرْطُبه‌ زاده‌ شد و از آنجا كه‌ نياكانش‌ از روستای‌ افليلاء در شام‌ آمده‌ بودند به‌ ابن‌ افليلی‌ شهرت‌ يافت‌ (ابن‌ بشكوال‌، 1/ 93). در جوانی‌ به‌ استادان‌ بزرگ‌ زمان‌ خود پيوست‌ و از آنان‌، و نيز از پدر خويش‌، لغت‌ و ادب‌ روايت‌ كرد (همانجا)، اما پيوند او به‌ ابوبكر زُبَيْدی‌ (د 380 ق‌/ 990 م‌) استوارتر و عميق‌تر بود؛ آنچنانكه‌ نوادر ابوعلی‌ قالی‌ را از قول‌ او روايت‌ كرد (حميدی‌، 142). عاقبت‌ او خود نيز به‌ كار تدريس‌ پرداخت‌ و با آنكه‌ دوستش‌ ابن‌ شُهَيْد، رفتار و كردار او را در مقام‌ استادی‌ بسياری‌ ناهنجار (ابن‌ بسام‌، 1(1)/ 207، 233) وصف‌ كرده‌ است‌، در آن‌ كار شهرت‌ فراوان‌ كسب‌ كرد، چندانكه‌ طلاب‌ علم‌ از هر سو به‌ محضر درسش‌ می‌شتافتند. وی‌ گويا در كار تدريس‌، بيشتر به‌ كتاب‌ الفاظ ابن‌ سِكِّيت‌ و الغريب‌ المصنّف‌ عنايت‌ داشت‌ (ابن‌ بشكوال‌، همانجا؛ قفطی‌، 1/ 184). از ميان‌ شاگردان‌ متعدد او، بی‌گمان‌ شَنْتَمری‌ (معروف‌ به‌ اعلم‌ نحوی‌) كه‌ در تدوين‌ شرح‌ ديوان‌ متنبی‌ با وی‌ همكاری‌ كرد (ياقوت‌، 20/ 60 -61) از همه‌ مشهورتر است‌.
در زمان‌ ابن‌ افليلی‌، شهر قُرطبه‌ آرام‌ نبود و خلفای‌ اموی‌ شهر، دچار حملات‌ علويان‌ حَمّودی‌ شده‌ بودند. علی‌ بن‌ حَمّود در 407 ق/ 1016 م‌ و قاسم‌ بن‌ حَمّود در 408 ق‌ بر شهر چيره‌ شدند. اما قاسم‌ در 412 ق/ 1021 م‌ از بيم‌ بربرها كه‌ بر قصر قُرطبه‌ تسلط يافته‌ بودند، گريخت‌. همان‌ سال‌ يحيی‌ بن‌ علی‌ قرطبه‌ را گرفت‌. درست‌ نمی‌دانيم‌ در زمان‌ فتنۀ بربرها نقش‌ ابن‌ افليلی‌ چه‌ بود. ابن‌ بسام‌ می‌نويسد كه‌ وی‌ به‌ فتنۀ بربرها پيوست‌ و سپس‌ به‌ حموديان‌ نزديك‌ شد و ارج‌ يافت‌ (1(1)/ 240-241؛ ياقوت‌، 2/ 7). اما سخن‌ ابن‌ بسام‌ اندكی‌ مبهم‌ است‌. از دنبالۀ گفتار او چنين‌ برمی‌آيد كه‌ چون‌ يحيی‌ بر قُرطبه‌ چيره‌ شد، ابن‌ افليلی‌ كوشيد به‌ دربار او بپيوندد. يحيی‌ نيز ابن‌ بُرد اصغر (ه‌ م‌) را به‌ دبيری‌ خلافت‌ گمارد و جعفر بن‌ محمد را كه‌ با ابن‌ افليلی‌ دوستی‌ داشت‌، در شمار نديمان‌ خود نهاد. جعفر كوشش‌ بسيار كرد كه‌ خليفه‌، ابن‌ افليلی‌ را كه‌ در آن‌ هنگام‌ شهرت‌ بسيار كسب‌ كرده‌ بود، در دربار به‌ كاری‌ گمارد (ابن‌ بسام‌، 1(2)/ 15). ابن‌ افليلی‌ خود نيز قصيده‌ای‌ در مدح‌ يحيی‌ سرود. اما اين‌ اقدامات‌ ظاهراً به‌ جايی‌ نرسيد، و علاوه‌ بر آن‌، يحيی‌ به‌ زودی‌ از قرطبه‌ رانده‌ شد و سال‌ بعد (413 ق‌/ 1022 م‌) عمويش‌ قاسم‌ نيز از چنگ‌ بربرها گريخت‌ و شهر دوباره‌ به‌ دست‌ امويان‌ افتاد. در زمان‌ المستكفی‌ بالله‌ ذيقعدۀ 414 ـ ربيع‌الاول‌ 416 ق/ ژانويۀ 1024 ـ مه‌ 1025 م) دوباره‌ به‌ نام‌ ابن‌ افليلی‌ برمی‌خوريم‌. مستكفی‌ او را به‌ دبيری‌ خلافت‌ قرطبه‌ گمارد. اما به‌ قول‌ ابن‌ بسام‌ (1(1)/ 241) چون‌ نوشته‌های‌ او به‌ اسلوب‌ كاتبان‌ خوش‌ بيان‌ نبود، از اين‌ رو، از سمت‌ دبيری‌ دربار كنار رفت‌ و چند سال‌ بعد، در زمان‌ هشام‌ سوم‌ (418-422 ق‌/ 1027-1031 م‌) او را به‌ فساد در دين‌ متهم‌ ساخته‌، دستگير كردند و در «المطبق‌» (زندان‌ زيرزمينی‌ قرطبه‌) افكندند (ابن‌ بسام‌، همانجا؛ ياقوت‌، 2/ 8؛ صفدی‌، 6/ 116). اينك‌ نمی‌دانيم‌ او چند سال‌ در زندان‌ به‌ سر برد و موضوع‌ اتهام‌ او دقيقاً چه‌ بود. قصيده‌ای‌ كه‌ موسی‌ بن‌ الطائف‌ در سرزنش‌ و هجای‌ او سروده‌ (ابن‌ بسام‌، ياقوت‌، همانجاها)، بر الحاد او دلالت‌ دارد. اما بعيد نيست‌ كه‌ گرايشهای‌ شيعی‌ او در عصر امويان‌ موجب‌ اين‌ اتهامات‌ شده‌ باشد.
ابن‌ افليلی‌ در نحو و لغت‌ استاد و به‌ قول‌ ابن‌ حيان‌ (ابن‌ بسام‌، 1(1)/ 240) يگانۀ زمان‌ خود بود، اما به‌ شعر و نقد آن‌ نيز می‌پرداخت‌ (حميدی‌، 142 و ديگران‌) و در اين‌ كار تندی‌ و خشونت‌ روا می‌داشت‌ (ابن‌ خلكان‌، 1/ 51؛ ابن‌ بشكوال‌، 1/ 93). همين‌ منابع‌ او را به‌ صداقت‌ گفتار، صراحت‌ لهجه‌، پاكدلی‌ و گاه‌ قدرت‌ حافظه‌ وصف‌ كرده‌اند. اما ابن‌ حيان‌ گفته‌ است‌ كه‌ وی‌ از علم‌ عروض‌ اطلاعی‌ نداشت‌ (ابن‌ بسام‌، همانجا؛ سيوطی‌، 1/ 426)، در كار ادب‌ خود رأی‌ بود و دربارۀ آنچه‌ خود می‌دانست‌، به‌ مجادله‌ برمی‌خاست‌ و بر رأی‌ خطای‌ خود پای‌ می‌فشرد، چنانكه‌ كسی‌ نمی‌توانست‌ او را از آن‌ رأی‌ منصرف‌ سازد (ابن‌ بسام‌، همانجا؛ ابن‌ سعيد، 1/ 72). شايد اين‌ انتقادها كه‌ همه‌ از ابن‌ حيان‌ سرچشمه‌ می‌گيرد، خالی‌ از غرض‌ نبوده‌ باشد، زيرا ابن‌ حيان‌، احتمالاً نسبت‌ به‌ ابن‌ افليلی‌، كه‌ مستكفی‌ رياست‌ ديوان‌ را به‌ او داده‌ بود، كينه‌ می‌ورزيد و به‌ عقيدۀ وی‌ خليفه‌، مردمان‌ فرومايه‌ را به‌ وزارت‌ و مناصب‌ مهم‌ برمی‌گزيد (دايه‌، 96).
يكی‌ از اسباب‌ شهرت‌ ابن‌ افليلی‌، دوستی‌ و در عين‌ حال‌ معارضۀ او با ابن‌ شهيد نويسنده‌ و شاعر معروف‌ اندلسی‌ است‌. ابن‌ شهيد، ضمن‌ انتقادهای‌ گوناگون‌، خاصه‌ از باب‌ آداب‌ معلمی‌ و هيأت‌ ظاهری‌، در رسالۀ توابع‌ و زوابع‌ او را يكی‌ از قهرمانان‌ خويش‌ قرار داده‌ و «تابعه‌»ای‌ (شبيهی‌ از جنيان‌) سخت‌ كريه‌المنظر به‌ نام‌ «أنف‌ الناقة» برای‌ او ساخته‌ است‌ (نک‌ : ابن‌ بسام‌، 1(1)/ 210 به‌ بعد، 234 به‌ بعد؛ بستانی‌، 28- 29؛ دايه‌، 99). با اينهمه‌، فضايل‌ ابن‌ افليلی‌ را نبايد ناديده‌ گرفت‌. شهرت‌ شرح‌ ديوان‌ متنبی‌، و نيز آيين‌ تدريس‌ او، انبوهی‌ شاگرد در محضر او گرد آورد كه‌ بعدها آثار او را در غرب‌ و شرق‌ عالم‌ اسلامی‌ بپراكندند. معروف‌ترين‌ اين‌ شاگردان‌ عبارتند از: ابوالخطاب‌، ابن‌ حزم‌، اعلم‌ شنتمری‌ و نيز طَبْنی‌.
تنها اثری‌ كه‌ از ابن‌ افليلی‌ به‌ جای‌ مانده‌، شرح‌ ديوان‌ متنبی‌ است‌ كه‌ پيوسته‌ مورد تمجيد نويسندگان‌ پس‌ از او بوده‌ است‌. عُكْبَری‌، اگر چه‌ از ذكر نام‌ ابن‌ افليلی‌ غالباً خودداری‌ كرده‌ (داية‌، 100) ولی‌ از كتاب‌ او فايدۀ بسيار برگرفته‌ و در مقدمۀ شرح‌ البيان‌ خود (قاهره‌، 1308 ق‌) به‌ آن‌ اشاره‌ كرده‌ است‌. ابن‌ حزم‌ نيز با آنكه‌ كتابی‌ در نقد و تكميل‌ آن‌ به‌ نام‌ التعقيب‌ علی‌ ابن‌ الافليلی‌ فی‌ شرحه‌ لديوان‌ المتنبی‌ داشته‌، كتاب‌ او را «بسيار نيكو» وصف‌ كرده‌ است‌ (دايه‌، همانجا؛ دربارۀ ارزش‌ و چگونگی‌ كتاب‌، نک‌ : بلاشر، 412؛ دايه‌، 104-116). از اين‌ كتاب‌ 5 نسخه‌ در كتابخانه‌های‌ جهان‌ موجود است‌ (دربارۀ اين‌ نسخه‌ها، نک‌ : GAL, S, I/ 142). ابن‌ خير (صص‌ 402-403) كه‌ سلسله‌ روات‌ ديوان‌ را برشمرده‌، ابن‌ افليلی‌ را در مركز آن‌ قرار داده‌ است‌. نكتۀ قابل‌ ذكر آنكه‌ ابن‌ خير همان‌ سلسله‌ روات‌ را با اختلافی‌ اندك‌ برای‌ ديوان‌ ابوتمام‌ نيز ذكر كرده‌ است‌، اما هيچ‌ جا به‌ كتابی‌ كه‌ توسط ابن‌ افليلی‌ در اين‌ باب‌ جمع‌ شده‌ باشد، اشاره‌ نرفته‌ است‌.
بسياری‌ از منابع‌ (ابن‌ بسام‌، 1(1)/ 241؛ ابن‌ سعيد، 1/ 72؛ سيوطی‌، 1/ 426) تأكيد دارند كه‌ وی‌ را كتابی‌ جز اين‌ شرح‌ نبوده‌ است‌. با اينهمه‌، ابن‌ بَشْكُوال‌ (1/ 93)، قفطی‌ (1/ 184) و ابن‌ خلكان‌ (1/ 51) اشاره‌ می‌كنند كه‌ او «مقدار قابل‌ توجهی‌ از اشعار مردم‌ شهر خويش‌ را داشته‌ است‌». اما از اين‌ عبارت‌، اطلاع‌ روشنی‌ حاصل‌ نمی‌شود.
ابن‌ افليلی‌ شعر نيز می‌سرود. ابن‌ سعيد (1/ 73) به‌ نقل‌ از حجاری‌ شعر او را «بارد» وصف‌ كرده‌ و مجموعاً 4 بيت‌ از اشعار او را آورده‌ است‌: دو بيت‌ را پسنديده‌ و دو بيت‌ ديگر را كه‌ در مدح‌ يحيی‌ بن‌ حمود است‌، به‌ مسخره‌ گرفته‌ است‌.
شاگرد او طَبْنی‌ كه‌ در سرزمينهای‌ شرقی‌ اسلام‌ اقوال‌ او را روايت‌ می‌كرده‌ است‌، به‌ روش‌ او در تصحيح‌ و قرائت‌ متون‌ اشاراتی‌ دارد (حميدی‌، 143؛ ياقوت‌، 2/ 5).
ابن‌ افليلی‌ روز شنبه‌ 13 ذيقعدۀ 441 ق‌/ 8 آوريل‌ 1050 م‌ در قُرطبه‌ درگذشت‌ و حكمران‌ شهر محمد بن‌ جهور بر او نماز گزارد. سپس‌ او را در صحن‌ مسجدی‌ ويرانه‌، نزديك‌ باب‌ عامر به‌ خاك‌ سپردند (ابن‌ بشكوال‌، 1/ 93؛ قفطی‌، 1/ 184؛ ابن‌ خلكان‌، 1/ 51؛ صفدی‌، 6/ 115).

مآخذ

ابن‌ بسام‌، علی‌، الذخيرة فی‌ محاسن‌ اهل‌ الجزيرة، قاهره‌، 1358 ق‌/ 1939 م‌؛
ابن‌ بشكوال‌، خلف‌ بن عبدالملک، الصلة، قاهره‌، 1966 م‌؛
ابن‌ خلكان‌، وفيات‌؛
ابن‌ خير، محمد، الفهرست‌، به‌ كوشش‌ فرانسيسكو كودرا و خليان‌ ريبرا تاراگو، بغداد، 1382 ق‌/ 1963 م‌؛
ابن‌ سعيد مغربی‌، علی‌ بن موسی، المُغرب‌ فی‌ حلی‌ المغرب‌، به‌ كوشش‌ شوقی‌ ضيف‌، قاهره‌، 1953 م‌؛
بستانی‌، بطرس‌، مقدمه‌ بر رسالة التوابع‌ و الزوابع‌ ابن‌ شهيد، بيروت‌، 1400 ق‌/ 1980 م‌؛
بلاشر، رژی‌، ابوالطيب‌ المتنبی‌، ترجمۀ ابراهيم‌ كيلانی‌، دمشق‌، 1985 م‌؛
حميدی‌، محمد بن فتوح، جذوة المقتبس‌، به‌ كوشش‌ محمد بن‌ تاويت‌ الطنجی‌، قاهره‌، 1372 ق‌/ 1952 م‌؛
داية، محمد رضوان‌، تاريخ‌ النقد الادبی‌ فی‌ الاندلس‌، بيروت‌، 1981 م‌؛
سيوطی‌، بغية الوعاة، به‌ كوشش‌ محمد ابوالفضل‌ ابراهيم‌، قاهره‌، 1384 ق‌/ 1964 م‌؛
صفدی‌، خليل‌ بن ایبک، الوافی‌ بالوفيات‌، به‌ كوشش‌ س‌ . ديدرينگ‌، بيروت‌، 1392 ق‌/ 1972 م‌؛
قفطی‌، علی‌ بن یوسف، انباه‌ الرواة، به‌ كوشش‌ محمد ابوالفضل‌ ابراهيم‌، قاهره‌، 1369 ق‌/ 1950 م‌؛
ياقوت‌، ادبا؛
نيز:

S. GAL,
محمد احمد موسوی‌ آل‌ طعمه‌

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 1  صفحه : 459
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست