responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 1  صفحه : 307

ازهری


نویسنده (ها) :
مهران ارزنده
آخرین بروز رسانی :
دوشنبه 19 خرداد 1399
تاریخچه مقاله

اَزْهَری، ابومنصور محمدبن احمدبن طلحه (282-370ق/ 895-980م)، لغت‌شناس، ادیب، فقیه و مفسر شافعی مذهب، مؤلف تهذیب اللغة. وی در هرات زاده شد و نزد مشاهیر علم و ادب آن شهر دانش آموخت (یاقوت، ادبا، 17/ 164؛ ابن خلکان، 4/ 334؛ ذهبی، 16/ 316؛ صفدی، 2/ 45).
آگاهی مهمی که از زندگانی وی داریم، اسیر شدن او به دست قرمطیان در سفر حج است. در 312ق گروهی از قرمطیان در ریگزار هبیر واقع در عربستان بر کاروانی از حجاج که از مکه باز می‌گشت، تاختند. بسیاری از کاروانیان را کشتند، یا اسیر کردند و جمعی از آنان نیز بر اثر تشنگی و گرسنگی از میان رفتند (یاقوت، بلدان، 4/ 951؛ ابن اثیر، الکامل، 8/ 147). ازهری نیز که در میان کاروانیان بود، اسیر شد و چندی در میان گروههایی از مهاجمان که از طوایف هوازن و تمیم و اسد بودند، به سر برد. خود وی در مقدمۀ تهذیب به این ماجرا اشاره کرده، و گفته است که پس از حمله و تقسیم غنایم، به دست گروهی از عربهای بادیه‌نشین افتاده که ذوق و قریحۀ بدوی داشته‌اند و به ندرت در کلامشان لحن با خطای فاحشی راه می‌یافته است (1/ 7). وی دیرزمانی در میان ایشان زیسته، و با ایشان سفر کرده، و از گفت‌وگوها و محاوره‌های آنان بهره برده، و بعدها بیشتر شنیده‌ها و یافته‌های خود را در کتاب خویش ثبت کرده است (همانجا؛ یاقوت، ادبا، 17/ 166-167؛ ابن خلکان، 4/ 334-336؛ نیز نک‌ : دخویه، 84-86).
به درستی نمی‌دانیم که او کی و چگونه از اسارت رهایی یافته است. آنچه منابع در این‌باره آورده‌اند، تنها شامل اشاره‌هایی مبهم است به اینکه چگونه وی در جست‌وجوی لغت به سرزمینهای عرب سفر کرده، یا چگونه به بغداد درآمده است، ولی در نقل این روایات، هیچ‌گاه ترتیب تاریخی مراعات نشده است، چنانکه نمی‌دانیم شرح اسارت او را که پیش از این یاد شد، کجا باید قرار داد (نک‌ : یاقوت، همان، 17/ 165-166؛ ابن خلکان، 4/ 334؛ ذهبی، 16/ 316؛ صفدی، 2/ 45-46). در هر حال، وی ظاهراً اندکی پیش یا پس از اسارت به بغداد سفر کرده است، زیرا در روایات آمده است که وی در بغداد نزد مشاهیری چون ابن سراج (د 316ق) و نفطویه (د 323ق) دانش آموخته (یاقوت، همان، 17/ 165؛ ابن خلکان، ذهبی، همانجاها؛ صفدی، 2/ 45؛ نیز نک‌ : هارون، 7-8)، و تاریخ وفات اینان به تاریخ آن ماجرا نزدیک است. او در بغداد با ابن درید نیز دیدار کرد، ولی رفتار ابن درید و شاید هم عامل دیگری که پس از این خواهیم گفت، مایۀ ناخشنودی و سپس انتقاد شدید ازهری از او شد. غالب منابع اشاره کرده‌اند که وی ابن درید را در حال مستی دیده است (یاقوت، ذهبی، همانجاها؛ قس: ابن خلکان، صفدی، همانجاها؛ یافعی، 2/ 396؛ سبکی، 3/ 64). ازهری خود گوید: «روزی به خانۀ او درآمدم و او را چنان مست دیدم که سخن به درستی نمی‌توانست گفت. در جمهرۀ او نگریستم، ولی چیزی که حاکی از دانش عمیق باشد، در آن نیافتم. [برعکس] کلمات بسیاری نیز در لابه‌لای آن دیدم که منشأ آنها را نمی‌شناختم. پس من در کتاب خویش آنها را در مواضع خود نهادم تا هرکس که در این کتاب می‌نگرد [به آسانی] در جست‌وجوی آنها برآید و اگر آنها را در آثار یکی از پیشوایان یافت، به آنها اعتماد کند و اگر نیافت، در آنها تردید کند» (1/ 31). چنین پیداست که ازهری خواسته است با اشاره به شرابخواری ابن درید، کار علمی او را بی‌ارزش جلوه دهد، چنانکه از قول استاد خود نفطویه نیز روایات ابن درید را کم‌مایه و ناموفق خوانده است (همانجا). ولی باید در نظر داشت که اصولاً روش ازهری در بررسی آثار برخی از لغت‌شناسان بزرگ پیش از خود، چنانکه خواهیم گفت، با طعن و انتقاد شدید همراه بوده است و از این دیدگاه شاید لحن تحقیرآمیز او نسبت به ابن درید چندان عجیب نباشد.
اقامت ازهری در بغداد ظاهراً به درازا نکشیده، و او چندی بعد به هرات بازگشته، و به تدوین لغت‌نامۀ خود پرداخته است (هارون، 9). نام برخی از مشایخ بزرگ او را در هرات در مقدمۀ تهذیب می‌توان یافت. از آن میان به ویژه از ابوالفضل منذری، ابومحمد مزنی و ابوبکر ایادی می‌توان یاد کرد که وی بارها در مقدمه از ایشان روایت کرده (1/ 8-9، جم‌ ؛ ابن انباری، 221؛ یاقوت، همان، 17/ 165؛ هارون، 9-10)، و حتى در روایتی آمده است که وی تهذیب را از قول منذری املا کرده است (یاقوت، همان، 18/ 99؛ نیز نک‌ : GAL, I/ 135;
GAL, S, I/ 197;
EI2
). در میان شاگردان او نیز نام بزرگانی چون ابوعبید هروی، شار ابونصر فرمانروای غرشستان و ابواسامه جنادةبن محمد ازدی دیده می‌شود (ابوعبید، 1/ 14، 15، جم‌ ؛ ابن انباری، 222؛ یاقوت، همان، 4/ 260، 7/ 209؛ ابن اثیر، الکامل، 9/ 148؛ نیز نک‌ : سبکی، همانجا؛ قس: سیوطی، بغیة...، 1/ 19، که به اشتباه ابوعبید را استاد ازهری دانسته؛ کرنکو، 270، که میان ابوعبید هروی و ابوعبید قاسم بن سلام خلط کرده است؛ نیز نصار، 1/ 5-6).
ازهری ظاهراً تا پایان عمر در هرات زیسته، و در همان شهر درگذشته است (یاقوت، ادبا، 17/ 164؛ ابن اثیر، اللباب، 1/ 48؛ ابن خلکان، 4/ 335؛ ابوالفدا، 1/ 121-122؛ ذهبی، 16/ 317).
با آنکه همۀ منابع کهن ازهری را شافعی مذهب خوانده‌اند، برخی از محققان معاصر پاره‌ای از عبارات او در تهذیب از جمله دشنامی را که وی به عبیدالله بن زیاد داده است (1/ 68)، دال بر تشیع یا گرایش او به شیعیان دانسته‌اند (درویش، 26، 27).
ازهری در فقه و تفسیر تبحر داشت، ولی آنچه مایۀ اصلی شهرت اوست، گردآوری و تدوین یکی از مهم‌ترین قاموسهای زبان عربی، یعنی تهذیب اللغة است. وی در این کار، برجسته‌ترین پیرو شیوۀ خلیل بن احمد به شمار می‌آید. حدود یک سده پس از او، ابن سیده در غرب جهان اسلام این مقام را کسب کرد. در سدۀ 2ق، خلیل برای نخستین‌بار لغت‌نامۀ بزرگی به نام العین تألیف کرد که پیچیدگی و ظهور ناگهانی آن همواره مایۀ شگفتی بوده است. ساختار غریب و بغرنج این کتاب بر چند اصل مهم استوار است: نخست ترتیب حروف در آن است که نه برحسب ترتیب ابجد و الفبایی، بلکه احتمالاً تحت تأثیر آواشناسی زبان سنسکریت، بر مبنای مخارج حروف، سامان یافته است، یعنی از درونی‌ترین واجها در دستگاه گویایی انسان (واجهای حلقی) آغاز می‌شود و به بیرونی‌ترین آنها (واجهای لبی) ختم می‌گردد؛ در ترتیب کلمات فقط حروف اصلی یعنی ریشۀ آنها ملحوظ شده است؛ در هر باب از کتاب که به یک حرف اختصاص یافته است، کلمات به ترتیب به گروههای 2 حرفی، 3 حرفی، 4 حرفی و 5 حرفی تقسیم شده‌اند و ترتیب آنها بر اساس اشتقاق کبیر است (دربارۀ روش خلیل، افزون بر مقدمۀ مهم خود او بر العین، 1/ 47-60؛ نک‌ : نصار، 1/ 194-197؛ درویش، 17-18؛ کرنکو، 257-260؛ بروینلیش، 71-74؛ هیوود، 28-40؛ به خصوص، نک‌ : ه‌ د، خلیل بن احمد). همین غرابت و پیچیدگی روش خلیل که یافتن لغات را در کتاب او سخت دشوار ساخته است، سبب شد که این شیوه، به رغم تأثیر عمیق آن بر لغت‌شناسان عرب، دو سه قرن بیشتر دوام نیاورد. ولی همین مدت، چند لغت‌نامۀ مهم به روش او تدوین شد که تهذیب ازهری یکی از مشهورترین آنهاست. پیش از او، ابن درید در جمهره کوشیده بود، با تبدیل نظام آوایی العین به الفبای رایج عربی، از دشواری روش خلیل بکاهد (نک‌ : ابن درید، 1/ 40). ولی جمهرۀ او که به این ترتیب فراهم آمده است، چون بر همان اصول خلیل، یعنی طبقه‌بندی کلمات بر حسب شمار حروف اصلی آنها و اشتقاق کبیر، استوار بود، نتوانست تغییری اساسی در روش خلیل پدید آورد (نک‌ : ه‌ د، ابن درید؛ نیر نصار، 2/ 405-407؛ درویش، 20-25؛ کرنکو، 261-266؛ هیوود، 44-53). ازهری همین تغییر مختصر در حروف را هم نپذیرفت و روش خلیل را تمام و کمال در تهذیب به کار بست (نصار، 1/ 308؛ درویش، 28؛ یعقوب، 58؛ هیوود، 54).
تهذیب که در اواخر عمر ازهری تألیف شده (نک‌ : ازهری، 1/ 7؛ هارون، 23)، با آنکه از لحاظ ساختار و شیوۀ تدوین همانند العین است، از لحاظ کثرت مواد و تعدد روایات و شواهد لغوی و شعری و نیز استشهاد به آیات قرآن و احادیث نبوی بر آن برتری دارد (نصار، 1/ 308، 324-326؛ درویش، همانجا؛ یعقوب، 58-59). افزون بر این، توجه خاصی به شهرها و نامهای جغرافیایی در آن دیده می‌شود که در زمان خود تازگی داشته است (هارون، 24؛ یعقوب، 59). از این‌رو، تهذیب را در واقع روایت گسترده‌تر و مفصل‌تری از العین شمرده‌اند (هیوود، 54, 56). ولی این تفصیل که بر انبوهی قول و روایت استوار است و ذکر همۀ آنها اغلب به تکرار مطالب در شرح ماده‌ای واحد می‌انجامد (نصار، 1/ 324-325؛ یعقوب، همانجا)، ظاهراً از دایرۀ منابع مشهوری که مؤلف در مقدمه از آنها یاد کرده است، فراتر نمی‌رود. به همین سبب برخی از معاصران بر وی خرده گرفته‌اند که برخلاف ادعای خود (نک‌ : ازهری، 1/ 6)، در تألیف تهذیب، از گنجینۀ لغوی بدویانی که وی دیرزمانی با آنان مصاحبت داشته، جز اندکی بهره نگرفته است، چه در این کتاب مواردی که در آنها مستقیماً به قول بدویان استناد شده باشد، فراوان نیست (درویش، 29؛ قس: نصار، 1/ 326-328).
ازهری مانند دیگر قاموس‌نویسان بزرگ، مقدمه‌ای بر کتاب خویش نوشته که حاوی بحثی تاریخی دربارۀ زبان عرب و تکوین علم لغت و منابع مهم لغوی است و از این‌رو بررسی اجمالی آن، هم برای شناخت منابع و شیوۀ نقد و بررسی ازهری و هم برای آشنایی با آراء لغوی و زبان شناختی او، ضروری است. وی پس از بیان اهمیت علم لغت در شناخت قرآن و سنت نبوی و اشاره به احساس نیاز عربها به شناخت زبان و لغت خویش پس از رحلت پیامبر(ص)، از وسعت این زبان و کثرت واژه‌های آن، به نقل از شافعی، سخن می‌گوید و انگیزه‌های خود را در تألیف کتاب که مهم‌ترین آنها پالایش زبان عرب از تحریفها و آل.دگیها ست ــ نام کتاب نیز از همین‌جا مایه گرفته است ــ شرح می‌دهد. آنگاه به دلبستگی همیشگی خود به لغت و مطالعات لغوی اشاره می‌کند و از گرفتاری خویش به دست قرمطیان سخن می‌گوید (1/ 3-7). پس از این مقدمات، به ذکر منابع خود می‌پردازد و فهرستی شامل چند طبقه از مؤلفانی که به زعم او درخور اعتمادند، به دست می‌دهد و از احوال و آثار لغوی آنان یک به یک یاد می‌کند (1/ 8-28). نام بسیاری از مشاهیر ادب و لغت عرب تا اوایل سدۀ 4ق در این فهرست دیده می‌شود. آنگاه نوبت به مؤلفانی می‌رسد که، به کفتۀ او، کتابهای خود را از مطالب درست و نادرست انباشته‌اند و از این‌رو درخور اعتماد نیستند. وی نام چند تن از آنان را ذکر می‌کند و به سختی بر ایشان و آثارشان می‌تازد (1/ 28-40). در میان این مؤلفان، لیث بن مظفر، جاحظ، ابن قتیبه و ابن درید از همه مشهورترند.
دربارۀ ابن درید پیش‌تر سخن گفته شد، ولی نظر ازهری دربارۀ لیث ابن مظفر، شاگرد خلیل، نیز از آنجا که جنبه‌ای از شیوۀ نقد و بررسی ازهری را نشان می‌دهد، درخور توجه است. او لیث را متهم می‌سازد که کل کتاب العین را به دروغ به خلیل نسبت داده است تا با بهره‌برداری از نام خلیل بتواند برای آن خریداری بیابد (1/ 28؛ درویش، 48-50؛ البته سخنان ازهری در این‌باره از ابهام تهی نیست، نک‌ : دنبالۀ مقاله). سپس از مطالعه و تحقیق مداوم خود در این کتاب و از کوششهایش برای تشخیص صحت و سقم مطالب آن سخن می‌گوید (1/ 29). اینکه لیث چه سهمی در تألیف کتاب العین داشته، خود موضوعی است مستقل و البته مهم (در این‌باره، نک‌ : نصار، 1/ 254-271؛ درویش، 47-72؛ بروینلیش، 85-95)، ولی آنچه در سخنان ازهری و لحن او توجه برخی از محققان را جلب کرده، گرایش وی به تخطئۀ آثار لغوی بزرگ پیش از خود از خلال بحثهای انتقادی دربارۀ آنهاست.
درواقع همۀ لغت‌شناسانی که پیش از ازهری دست به تألیف قاموسهایی از نوع العین زده‌اند، گرفتار طعن و تحقیر او شده‌اند، هرچند این امر مانع از آن نشده است که وی بارها به گفته‌های آنان استناد کند و به نقل روایات ایشان بپردازد. ابن درید، بُشتی خارْزَنجی مؤلف التکملة و ابوازهر بخاری مؤلف الحصائل، بهترین نمونۀ این گروه از لغت‌شناسانند (نک‌ : ازهری، 1/ 31-41؛ درویش، 26، 29، 56؛ قس: سیوطی، المزهر، 1/ 93-94، که در دفاع از ابن درید به خوبی نشان می‌دهد که حملات ازهری و استادش نفطویه صرفاً انگیزۀ علمی نداشته است). البته شمار این لغت‌شناسان در مقایسه با شمار لغت‌شناسانی که نامشان در فهرست منابع موثق ازهری جای گرفته، بسیار اندک است، ولی نکتۀ مهم این است که این لغت‌شناسانِ «ناموثق» همگی یا شاگرد مستقیم خلیل هستند، یا پیرو و مقلد او. گویی ازهری که خود از خلیل پیروی می‌کند، در میان اصحاب مکتب او کسی را برتر از خویشتن نمی‌شناخته است و به این سبب بر قاموس‌نویسان پیرو او که چه‌بسا خود به دیدۀ رقیبان بالقوه در آنان می‌نگریسته است، بسی سخت‌تر می‌تازد تا بر لغت‌شناسان دیگر. حتى خود خلیل را در فهرست منابع مورد اعتماد خود آورده، و کتاب العین را نیز، چنانکه گفتیم، مبنای تهذیب خود قرار داده است، نه حق او را چنانکه باید ادا کرده است و نه حق کتابش را (نک‌ : 1/ 10، 17، 19، 29؛ درویش، 49؛ مخزومی، 20)، با اینهمه، شهرت و اهمیت خلیل و کتاب او به گونه‌ای بوده است که ظاهراً ازهری این‌بار ناگزیر حملۀ خود را متوجه لیث کرده، و چنانکه پیداست، برای نشان دادن برتری کتاب خود بر میراث سلف نامدار خویش، وسیله‌ای بهتر از خدشه‌دار کردن چهرۀ لیث نیافته است (در این‌باره، نک‌ : درویش، 56-60؛ مخزومی، 19-24؛ نیز نصار، 1/ 310). بی‌سبب نیست که برخی از محققان، برتری‌جویی علمی ازهری را انگیزۀ اصلی انتقادهای او در مقدمۀ تهذیب دانسته‌اند (درویش، 56؛ هیوود، 56).
در بخش آخر مقدمۀ ازهری که به شرح ساختار کتاب و شیوۀ تنظیم کلمات در آن اختصاص یافته است (1/ 41-54)، تمام گفته‌های خلیل در مقدمۀ العین کلمه به کلمه نقل گردیده است (قس: خلیل، 1/ 47-60). و این البته در نظر ازهری با آنچه وی پیشتر دربارۀ جعلیات لیث در کتاب العین گفته است، منافاتی ندارد، چون وی معتقد است که بنیاد و مقدمۀ کتاب بی‌گمان از آنِ خلیل است و خودسریهای لیث دیگر دامن مقدمه را نگرفته است (ازهری، 1/ 41).
تهذیب اللغة، گذشته از اهمیتی که در تاریخ قاموس‌نویسی دارد، یکی از مهم‌ترین منابع لغوی قاموس‌نویسان سده‌های بعد نیز شمرده می‌شود. مثلاً ابن منظور (ه‌ م)، مؤلف لغت‌نامۀ عظیم لسان العرب، با آنکه در تنظیم قاموس خود از شیوۀ دیگری که به نظام قافیه معروف است، پیروی کرده، تهذیب را در رأس منابع پنجگانۀ خود قرار داده است و با آنکه شیوۀ تنظیم تهذیب را دشوار و برای خواننده عذاب‌آور دانسته، این قاموس را زیباترین کتاب لغت و یکی از مهم‌ترین منابع لغت‌شناسی در زبان عرب شمرده است (مقدمۀ لسان؛ نیز درویش، 28).

آثار

آثار ازهری تنها به لغت‌شناسی محدود نیست و از تفسیر و قرائات تا شرح مجموعه‌های شعر را نیز در بر می گیرد. با اینهمه، جز تهذیب و دو کتاب دیگر، بقیۀ تألیفات او ظاهراً از میان رفته است. آثار شناخته شدۀ او اینهاست:
1. تهذیب اللغة، متن کامل آن در 15 جلد به کوشش گروهی از محققان در قاهره (1964-1967م) به چاپ رسیده، و فهارس آن هم به کوشش محمد عبدالسلام هارون در قاهره (1976م) منتشر شده است (دربارۀ این چاپ و نسخه‌ها و گزیده‌های تهذیب، نک‌ : GAS, VIII/ 202-204)؛ مقدمۀ تاریخی ان را پیش‌تر سترشتئن در مجلۀ «جهان شرق» (1920م) به چاپ رسانیده بود. 2. الزاهر فی غریب الفاظ الشافعی، که به نامهای تفسیر الفاظ المزنی و شرح مختصر المزنی هم معروف است. اثری نیز که با عنوان غریب الفقه یا غریب الالفاظ التی استعملها الفقهاء به وی نسبت داده‌اند، ظاهراً همین کتاب است (نک‌ : هارون، 13-14؛ GAS, VIII/ 204-205, 275;
GAL, I/ 135
). این کتاب که به ترتیب ابواب فقه تنظیم شده، در شرح اصطلاحات دشوار فقهی است که شافعی به کار برده، و مزنی در مختصر خود نقل کرده است. این اثر را محمد جبر الفی در کویت (1979م) به چاپ رسانیده است. 3. معانی القراءات، این کتاب که نسخه‌ای از آن در کتابخانۀ رشید افندی استانبول موجود است، اخیراً در دمشق در دست چاپ بوده است (همان، VIII/ 204).

آثار یافت نشده

1. الادوات (یاقوت، ادبا، 17/ 165؛ صفدی، 2/ 46). 2. تفسیر اسماءالله یا تفسیر الاسماء الحسنى (یاقوت، همانجا؛ ذهبی، 16/ 316-317؛ صفدی، همانجا). 3. تفسیر اصلاح المنطق (یاقوت، همانجا؛ ذهبی، 16/ 317). این کتاب ظاهراً نخستین شرح بر اصلاح المنطق ابن سکیت بوده است (نک‌ : حاجی‌خلیفه، 1/ 108؛ هارون، 14). 4. تفسیر السبع الطوال (یاقوت، صفدی، همانجاها)، در شرح معلقات سبع (هارون، همانجا). 5. تفسیر شعرابی تمام (یاقوت، ذهبی، نیز هارون، همانجاها). 6. تفسیر شواهد غریب الحدیث (یاقوت، همانجا). این کتاب احتمالاً شرحی بوده است بر شواهد غریب الحدیث ابوعبید قاسم بن سلام (هارون، 15). 7. التقریب فی التفسیر (یاقوت، همانجا؛ ابن خلکان، 4/ 335؛ صفدی، همانجا؛ نیز نک‌ : هارون، 14). 8. الحیض (حاجی‌خلیفه، 2/ 1414؛ بغدادی، 2/ 49). 9. الرد علی اللیث (یاقوت، صفدی، همانجاها). این کتاب ظاهراً ردیه‌ای بوده است بر آراء فقیه لیث بن سعدبن عبدالرحمان فهمی (GAS, VIII/ 205). 10. علل الراءات (یاقوت، همانجا؛ ذهبی، 16/ 316). 11. کتابی دربارۀ روح و آنچه در قرآن و سنت دربارۀ آن آمده است (یاقوت، ذهبی، صفدی، همانجاها) 12. معانی شواهد غریب الحدیث (یاقوت، همانجا)، که به نظر هارون همان اثر شمارۀ 6 است (همانجا؛ قس: GAS, VIII/ 204). 13. معرفة الصبح (یاقوت، همانجا). 14. ناسخ القرآن و منسوخه (بغدادی، همانجا).

مآخذ

ابن اثیر، الکامل؛
همو، اللباب، بغداد، مکتبة المثنى؛
ابن انباری، عبدالرحمان، نزهة الالباء، به کوشش ابراهیم سامرایی، بغداد، 1959م؛
ابن خلکان، وفیات؛
ابن درید، محمد، جمهرة اللغة، به کوشش رمزی منیر بعلبکی، بیروت، 1987م؛
ابن منظور، لسان؛
ابوعبید هروی، احمد، کتاب الغریبین، به کوشش محمود محمد طناحی، قاهره، 1390ق؛
ابوالفدا، المختصر فی اخبار االبشر، بیروت، دارالمعرفه؛
ازهری، محمد، تهذیب اللغة، به کوشش عبدالسلام محمد هارون و دیگران، قاهره، 1964-1967م؛
بغدادی، هدیه؛
حاجی‌خلیفه، کشف؛
خلیل بن احمد، العین، به کوشش مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، بیروت، 1408ق/ 1988م؛
درویش، عبدااله، المعاجم العربیة، قاهره، 1956م؛
ذهبی، محمد، سیر اعلام النبلاء، به کوشش اکرم بوشی، بیروت، 1404م؛
سبکی، عبدالوهاب، طبقات الشافعیة الکبرى، به کوشش محمود محمد طناحی و عبدالفتاح محمد حلو، قاهره، مطبعة عیسی بابی حلبی؛
سیوطی، بغیة الوعاة، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1384ق/ 1964م؛
همو، المزهر، بیروت، 1406ق/ 1986م؛
صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، به کوشش س. ددرینگ، استانبول، 1949م؛
مخزومی، مهدی و ابراهیم سامرایی، مقدمه بر العین (نک‌ : هم‌ ، خلیل بن احمد)؛
نصار، حسین، المعجم العربی، قاهره، 1375ق/ 1956م؛
هارون، عبدالسلام محمد، مقدمه بر تهذیب اللغة (نک‌ : هم‌ ، ازهری)؛
یافعی، عبدالله، مرآة الجنان، حیدرآباد دکن، 1338ق؛
یاقوت، ادبا؛
همو، بلدان؛
یعقوب، امیل، المعاجم اللغویة العربیة، بیروت، 1981م؛
نیز:

Bräunlich, E., «Al-Halīl und das Kitā b al-ʿAin», Islamic, New York, 1926, vol. II;
De Goeje, M. J., Mémoires sur les Carmathes du Bahraïn et les Fatimides, Osnabrück, 1978;
EI2;
GAL;
GAL, S;
GAS;
Haywood, J. A., Arabic Lexicography, Leiden, 1965;
Krenkow, F., «The Beginnings of Arabic Lexicography...», Centenary Supplement of the JRAS, 1924.

مهران ارزنده

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 1  صفحه : 307
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست