بُشْتی، ابوحامد احمد بن محمد خارْزَنْگی (د 348ق / 959م)، ادیب و لغتشناس عربینویس ایرانی. برخی منابع تاریخ درگذشت او را 408ق نوشتهاند (ابن اثیر، 1 / 409؛ I / 200 GAL,S, )كه نادرست مینماید. اصل وی از روستای خارزنگ از توابع بشت (در حوالی نیشابور) است (سمعانی، 5 / 7؛ یاقوت، 4 / 203 بب ؛ ابن اثیر، همانجا؛ صفدی، 8 / 7). از زندگی او به رغم شهرتی كه در زمان حیات كسب كرد، اطلاعات بسیار اندكی در دست است. وی پیشوای ادیبان خراسان در عصر خود بود و چون پس از 330ق / 942م به حج رفت، علمای زمان از جمله ابوعمر زاهد و مشایخ عراق به پیشوایی او در دانش اعتراف كردند؛ هنگامی هم كه به بغداد رفت، مردم آنجا از دانش فراوان او در زمینه لغت، شگفتی نمودند و وی در پاسخ گفت: من «میان دو عرب بشت و طوس» زیستهام. بشتی از محمد بن ابراهیم بوشنجی حدیث آموخته، و حاكم نیشابوری از او روایت كرده است (سمعانی، 5 / 7- 8؛ یاقوت، 4 / 204-206؛ ابن اثیر، همانجا). 3 كتاب تفسیر ابیات ادب الكاتب، التفصلة و التكملة را از او دانستهاند (ازهری، 1 / 32؛ سمعانی، 5 / 8؛ یاقوت، 4 / 208؛ قفطی، 1 / 107؛ سیوطی، 388). به گفتۀ ازهری قصدِ بشتی از تألیف التكملة، تكمیل كتاب العین خلیل بوده، و وی در آغاز این اثر از آثار كسانی چون اصمعی، ابوعبیده، ابوعبید، ابن سكیت، فراء، ابن اعرابی و اخفش به عنوان مآخذ آن یاد كرده است (1 / 32-33؛ قفطی، 1 / 108-109). بشتی خود آگاه بود كه برخی درصدد انتقاد از كتاب وی برخواهند آمد؛ چه، وی مطالبی را بدون استماع از عالمان، به آنان اسناد داده است. او در دفاع از خود مینویسد: روایت كردن و استناد جستن به كتب علما از اعتبار آن كس كه صحیح و فصیح را از سقیم و ركیك باز میشناسد، نمیكاهد. آنگاه برای اثبات نظر خود، از ابوتراب و قتیبی نام میبرد كه با وجود فاصلۀ زمانی، از عالمان قبل از خود روایت كردهاند (نك : ازهری، 1 / 33)؛ اما ازهری او را به ایجاد تحریف و اخلال در اصول و مفاهیم عربی متهم كرده، ادعای وی را در توانایی تشخیص صحیح از سقیم و ركیك از فصیح، باطل میداند. از دیدگاه او، دانش بشتی ــ چنانكه خود اذعان كرده است ــ از رهگذر كتابها حاصل شده، و پیداست كه چنین دانشی، در معرض تحریف و اشتباه قرار دارد. وی آنگاه، برخی تحریفها و تفسیرهای نادرست بشتی را از كلمات عربی شاهد میآورد و از دانشپژوهان میخواهد كه به آنچه وی در تألیفش آورده است، فریفته نشوند (1 / 32-40).