آخرین بروز رسانی : سه شنبه
5 آذر 1398 تاریخچه مقاله
حَسّانِ بْنِ ثابِت، ابوالولید
انصاری (د ح ۵۰ ق / ۶۷۰ م)، شاعر مُخَضرم
(جاهلی و اسلامی) و صحابی پیامبر (ص).
حسان از قبیلۀ بنی
مالک بن نجار خزرجی ازدی ظاهراً در نیمۀ دوم قرن
۶ م در یثرب به دنیا آمد (ابنسلام، ۸۷؛ عرفات،
۱ / ۱۱؛ فروخ، ۱ / ۳۲۵؛ بلاشر، 313).
ابوالفرج اصفهانی در شجرهنامهای طولانی، نسب او را به یَعْرُب
بن قَحْطان رسانده است (۴ / ۱۳۴). مادرش فُرَیعه،
دختر و به روایتی خواهر خالد بن خنیس انصاری (در برخی
منابع: خنس یا به تصحیف حبیش و قیس) از خزرجیان بود
که در نخستین سالهای ظهور اسلام، پیامبر (ص) را درک کرد و ایمان
آورد و حسان در برخی اشعار خود به نام وی اشاره کرده است (ابنقتیبه،
۱۷۰؛ ابوالفرج، همانجا؛ ابوعبید، ۱ /
۱۷۱؛ ابنحجر، ۲ / ۶۳، ۸ /
۷۳؛ بغدادی، ۱ / ۲۲۷).
برخی کنیۀ او را
ابوعبدالرحمان ابومضرب و ابوحُسام نیز گفتهاند، اما ابوالولید بیشتر
شهرت داشته است (ابوعبید، همانجا؛ ابنحجر، ۲ / ۶۳؛ بستانی،
۱۳۴).
حسان دو پسر به نامهای عبدالرحمان
و صالح، و دختری به نام لیلی و نوهای به نام سعید
(فرزند عبدالرحمان) داشته که همه شاعر و راوی اخبار و اشعار وی بودهاند.
پدر و جد حسان را نیز در زمرۀ شاعران جاهلی به شمار آوردهاند. ازهمینرو، منابع کهن از
خاندان حسان به عنوان اصیلترین و بزرگترین خاندان شاعرپرور یاد
کردهاند (نک : مبرد، ۱ / ۱۲۷؛ ابنقتیبه،
۱۷۲؛ نیز نک : مطلبی، ۳۰۳؛ حسان
... ، ۴). فرزندش، عبدالرحمان افزون بر اینکه از شاعران دورۀ اسلامی
شمرده شده، محدث نیز بوده است و منابع کهن ضمن استناد به برخی احادیث
منقول از وی، نام او را در زمرۀ تابعین و محدثان موثق آوردهاند
(نک : مبرد، همانجا؛ ابنحجر، ۵ / ۳۱؛ حسنین،
۱۲؛ بلاشر، 316).
منابع دربارۀ تاریخ
وفات حسان میان سالهای ۴۰، ۵۰ و
۵۴ ق اختلاف نظر دارند و بیشتر ــ برخلاف بلاشر (ص
۳۱۴) ــ سال ۵۴ ق را ترجیح دادهاند (ابنحبان،
۱۳؛ ابنحجر، ۲ / ۶۴؛ ذهبی، تاریخ ...
، ۲ / ۲۷۷، سیر ... ، ۲ /
۵۲۲). به گفتۀ ابنقتیبه، حسان در اواخر عمر نابینا شد و در روزگار خلافت
معاویه وفات یافت (ص ۱۷۰؛ نیز نک : ابوعبید،
همانجا؛ بغدادی، ۱ / ۲۲۸).
نویسندگان کهن حسان را از معمّرین
دانسته، و برآناند که وی ۱۲۰ سال عمر کرده و نیمی
از آن را در جاهلیت و نیم دیگر را در اسلام گذرانده است (نک :
ابنقتیبه، همانجا؛ ابوالفرج، ۴ / ۱۳۵؛ ابوعبید،
همانجا). حتى دربارۀ پدر و جدش نیز گفتهاند که هر کدام ۱۲۰ سال زندگی
کردهاند (نک : ابنحبان، نیز ذهبی، تاریخ، همانجاها؛ قس:
ابوالفرج، همانجا، که عمر پدرش را ۱۵۰ سال دانسته است).
ابوالفرج اصفهانی برای اثبات اینکه حسان ۶۰ سال از
عمرش را در جاهلیت سپری کرده، به روایتی از قول خود حسان
متوسل شده که در آن آمده است: حسان ۷ یا ۸ ساله بود که کاهنی
یهودی در یثرب از تولد پیامبر (ص) خبر داد و ابوالفرج چنین
استنباط میکند که با توجه به اینکه پیامبر (ص) در
۴۰ سالگی مبعوث شده و ۱۳ سال را در مکه گذرانده، پس
حسان در زمان هجرت پیامبر (ص) از مکه به مدینه، ۶۰ یا
۶۱ ساله بوده است (همانجا).
محمد بن اسحاق فاکهی نیز
روایتی دارد که بیانگر عمر طولانی حسان است. براساس این
روایت حسان ــ به گفتۀ خود ــ شاهد بازسازی کعبه و نصب حجر الاسود توسط عبدالمطلب و به یاری
پیامبر (ص) در حدود سال ۵۸۰ م بوده است (۵ /
۲۲۷- ۲۲۸؛ نیز نک : مجلسی،
۱۵ / ۳۳۸، که بازسازی کعبه را ۳۰
سال پیش از بعثت دانستهاند). اگر این روایت را درست بدانیم
و حسان را در آن زمان دستکم ۱۸ساله فرض کنیم (چون وی تقریباً
۸ سال از پیامبر بزرگتر بوده)، با توجه به وفات وی در حدود سال
۵۴ ق / ۶۷۴ م، باید حدود
۱۱۵ سال زیسته باشد. بنابراین همۀ روایات
و شواهد حاکی از آن است که حسان نزدیک به ۱۲۰ سال
عمر کرده است. اما بسیاری از محققان معاصر این گونه روایات
را در خور اعتماد ندانستهاند، زیرا منابع کهن افزون بر حسان، کسان دیگری
را نیز معمّرِ ۱۲۰ ساله به شمار آوردهاند. برخی
محققان وفات وی را حداکثر در حدود ۸۰ سالگی ذکر کردهاند؛
زیرا حسان اشعاری در مدح عمرو بن حارث غسانی که در حدود سال
۶۱۰ م به حکومت رسیده، دارد و با توجه به سال وفات حسان
(ح ۶۶۰ م) اگر وی در ۳۰ سالگی به
بارگاه غسانیان راهیافته باشد، حداکثر میتوان گفت وی
۸۰ سال زیسته است (مهنا، ۸- ۹؛ قس، عرفات، ۱
/ ۱۱، که وی را در سال هجرت پیامبر (ص) حدوداً
۵۰ ساله دانسته است). این محققان وفات حسان را در
۶۶۰ م (یعنی ۴۱ ق) ترجیح دادهاند
(نیز نک : همو، ۱ / ۱۲).
در هر حال، تردید نیست که
حسان بن ثابت از شاعران مخضرم است که بخشی از عمر خود را در دوران پیش
از اسلام و بخشی دیگر را در دورۀ اسلامی
گذرانده است. زندگی وی به خصوص در دورۀ جاهلی
همچون سرگذشت بیشتر شاعران این عصر با افسانهها و روایتهای
ساختگی در آمیخته است و اخبار، اشعار و اطلاعات مربوط به وی در
دورۀ اسلامی نیز به دلایل سیاسی و مذهبی
از گزند جعل و تحریف در امان نمانده است؛ زیرا وی شاعر پیامبر
(ص)، راوی احادیث آن حضرت و از مدافعان سرسخت مسلمانان در مقابل
مشرکان بوده و افزون بر آن در بسیاری از وقایع و حوادث سرنوشتساز
همچون غزوات پیامبر (ص)، قتل عثمان، جنگ جمل و اختلافات و جنگهای میان
معاویه و علی (ع) حضوری آشکار داشته است. ازاینرو،
گروهها و احزاب متعدد برای تحریف و جعل اخبار و اشعار وی در تأیید
اندیشههای خود و یا نفی رویکردهای مخالفان
انگیزۀ فراوان داشتهاند. هر چند راویانی همچون ابوعمرو شیبانی
و ابوزید انصاری ــ که اخبار و اشعار وی را در سدههای
بعد گردآوری کـردهانـد ــ کوشیـدهاند بـا زدودن روایـات
ساختـگی، اخبـار و اطلاعاتی درست از زندگی وی به دست
دهند، ظاهراً در این کار توفیق چندانی نیافته و همچنان
گوشههایی از زندگی و احوال شخصی و اشعار وی مبهم و
غبار آلود است.
زندگی حسان را به پیروی
از منابع کهن و با توجه به روایات موجود میتوان به دو دورۀ جاهلی
و اسلامی تقسیم کرد:
الف ـ دورۀ جاهلی
از برخی روایات چنین
برمیآید که خاندان حسان در دورۀ جاهلی
از مقام و منزلتی والا برخوردار بودهاند و در رفاه و آسایش میزیستهاند.
جد و پدر وی هر دو از اشراف و بزرگان مدینه به شمار میرفتهاند
و در حل و فصل اختلافات قبیلهای نقش بسزایی داشتهاند.
به روایت ابنسلام، دو قبیلۀ اوس و خزرج که سالها با یکدیگر
در جنگ بودند، برای حل اختلافات خود از خاندان حسان کمک میگرفتند.
چنانکه پس از جنگ «سُمَیحه» جدّ وی مُنذر بن حرام را حَکم قرار دادند
و او میان این دو قبیله آشتی برقرار ساخت. حسان بارها در
اشعار خود ضمن اشاره به این موضوع به اجداد خود بالیده و افتخارات
آنان را برشمرده است (ص ۸۷؛ ابوالفرج، ۳ /
۲۵-۲۶، ۳۹-۴۲؛ عرفات، ۱ /
۱۳). اختلافات میان اوس و خزرج پیش از ظهور اسلام در
اشعار حسان بن ثابت، مشهورترین شاعر خزرجیان و قَیس بن خَطیم
از بزرگترین شاعران اوس انعکاس یافته است. هر کدام از این
شاعران سعی داشتند تا ضمن برشمردن افتخارات قبیلۀ خود، زشتیها
و بدیهای (= مثالب و مَساوی) قبیلۀ دیگری
را در اشعار خود برشمارند و گاه برای رسوایی همدیگر از پا
نهادن به حریم خصوصی یکدیگر نیز ابایی
نداشتند؛ چنانکه حسان در اشعارش از لیلی، خواهر قیس به بدی
یاد میکرد و متقابلاً قیس در ابیاتی آبروی
عَمْره، همسر حسان را نشانه میرفت (بستانی،
۱۳۴-۱۳۵؛ هوار، 26).
حسان که نبوغ شاعرانهاش در دورۀ جاهلی
شکوفا شده بود، با شاعران معروف آن روزگار همچون اعشى، خَنساء و نابغۀ ذبیانی
مراوده و مشاعره داشت. حکایاتی دربارۀ روابط وی
با اعشى و حضور آن دو در میکدهها و مجالس میگساری در منابع
آمده است (نک : ابوالفرج، ۱۶۷- ۱۶۸؛ حسان،
۶). به گفتهای حسان هر سال در بازار عکاظ (ه م) که پیش از
آغاز مراسم حج تشکیل میشد، حضور مییافت و اشعارش را بر
شاعران عرضه میداشت و به روایتی در آنجا با اعشى و خنساء و دیگر
شاعران معروف جاهلی، اشعار خود را بر نابغه میخواند. به تأیید
منابع کهن، وی مدتی را در دربار غسانیان در شمال، و لخمیان
در شرق شبه جزیرۀ عربستان گذراند.
پیش از اسلام، امیران و
کارگزاران دو امارت غسانی (تابع روم) و لخمی (تابع ایرانی)،
بهترین خریداران مدایح شاعران بودند. ازاینرو، بسیاری
از شاعران جاهلی برای مدح و ستایش آنان و برخورداری از
جوایز و پاداشهای کلان به دربار آنان آمدوشد داشتند. بنا به برخی
روایات، حسان بن ثابت، در دربار غسانیان شام، به مدح آل جفنه، آخرین
ملوک غسانی پرداخت و از جوایز و هدایای آنان بسیار
بهرهمند شد (ابنسلام، ۸۸؛ ابنقتیبه، ۱۷۰،
۱۷۱؛ عرفات، همانجا).
حسان در دربار عمرو بن حارث غسانی
(حک ۵۸۷-۵۹۷ م) با نابغۀ ذبیانی
و عَلْقَمة بن عبده، معروف به علقمة الفَحْل که هر دو از مداحان غسانیان
بودند، رقابت داشت. به روایت ابوالفرج اصفهانی، عمرو بن حارث که حسان
را از خویشاوندان خود، و آبروی او را آبروی خود میدانست،
وی را از درافتادن با نابغه و علقمه برحذر داشت و از او خواست پیش از
آنکه آن دو با اشعار هجوآمیزشان آبروی وی را ببرند، به مدینه
بازگردد (۱۵ / ۱۵۷- ۱۵۸؛ نیز
نک : اسکندری، ۱۵۹). عمرو بن حارث افزون بر پاداشها و
جوایزی که به او میبخشید، مقرری سالانهای
برایش برقرار ساخته بود (نک : ابوالفرج، ۱۱ / ۲۷،
۱۵ / ۱۵۸؛ بستانی، ۱۳۶؛
قس: ابن عبدربه، ۲ / ۱۳). روایتی دیگر بیانگر
حضور حسان ابن ثابت، نابغه و علقمه در دربار جبلة بن ایهم، آخرین
پادشاه غسانی است (نک : ابوالفرج، ۱۵ / ۱۵۷
بب ؛ نیکلسن، 52)، اما برخی محققان احتمال اینکه نابغه و علقمه
حکومت جبلة بن ایهم را درک کرده باشند، بعید دانستهاند (نک : بستانی،
همانجا).
به روایتی حسان یک
سال نزد جبلة بن ایهم و سال بعد را نزد خانوادهاش میگذراند
(ابوالفرج، ۱۱ / ۳۹، ۱۵ /
۱۷۰). جبله وی را بسیار عزیز و گرامی میداشت؛
چندان که سالها بعد در روزگار خلافت عمر و به روایتی در دوران خلافت
معاویه ــ که حسان کهنسال و نابینا شده بود ــ هنوز او را از یاد
نبرده و از دربـار روم هدایـایی برایش میفرستاد
(نک : ابنقتیبه، همانجا؛ ابوالفرج، ۱۵ /
۱۶۸- ۱۶۹؛ بلاشر، 313). حسان نیز
متقابلاً الطاف غسانیان را هرگز فراموش نکرد و حتى در اواخر عمر خود حسرت
روزهایی را میخورد که در دربار غسانیان گذرانده بود (نک
: ابوالفرج، ۱۵ / ۱۶۹). محققان برخی از اشعار
حسان بن ثابت را که در آنها تصویری از دربار غسانیان و به خصوص
بارگاه جبلة بن ایهم به دست داده، از لحاظ تاریخی حائز اهمیت
دانستهاند (مثلاً نک : نیکلسن، 53-54). حسان به برکت پاداشها و جوایزی
که از امیران غسانی دریافت کرد، وضع زندگی خود را بهبود
بخشید و در مدینه برای خود زندگی اشرافی ترتیب
داد، چندان که افزون بر غلامان و کنیزان، گروهی از یهودیان
مدینه ندیم و خدمتکار او بودهاند (ابوالفرج، ۶ /
۳۷۵-۳۷۶؛ عرفات، ۱ / ۱۳).
همچنین حسان مدتی را در حیره،
تختگاه آل منذر و در دربار ابوقابوس نعمان بن منذر چهارم (ح ۶۰۰
م) گذراند. به روایتی پس از آنکه نابغۀ ذبیانی
دربار نعمان بن منذر را رها کرد و در شام به غسانیان پیوست، حسان روانۀ حیره
شد و مدتی را نزد نعمان سپری کرد و با مدایحی که به وی
تقدیم داشت، از منزلتی والا برخوردار گردید. اما چون نابغه به حیره
بازگشت، حسان دریافت که با وجود نابغه، وی در دربار نعمان جایگاهی
ندارد. ازاینرو، دربار حیره را رها کرد و به مدینه بازگشت
(ابوالفرج، ۱۱ / ۲۷- ۲۸، ۳۷-
۳۹).
اشعاری که وی در دورۀ جاهلی
سروده، افزون بر مدایحی که به قصد برخورداری از مواهب مادی
به غسانیان و لخمیان تقدیم داشته، بیشتر در مضامین
فخر و هجا ست: افتخار به قبیلۀ خود که در اشعار فراوانی به آنان بالیده است و هجو دشمنان قبیلهاش
به ویژه اوس که در قصاید بسیاری آنان را مورد نکوهش قرار
داده است. وی نسبت به قبیلۀ خزرج چندان تعصب داشت که به روایتی
چون همسرش عمره، دختر صامت بن خالد از قبیلۀ اوس، قوم خود
را بر قبیلۀ خزرج ترجیح داد، برآشفت و او را طلاق داد. حسان در ابیاتی
به این امر اشاره دارد (نک : همو، ۳ /
۱۴-۱۵؛ نیز نک : حسان، ۳). حسان در مقدمۀ تغزلیِ
بسیاری از قصاید خود برای زنی به نام شعثاء غزلسرایی
کرده است (نک : ص ۳) که به گفتهای همسر او دختر یکی از
کاهنان یهودی مدینه به نام عمرو بن ماسکه (در برخی منابع:
سلام بن مشکم) بوده است. حسان از وی دختری به نام ام فراس داشته که
بعدها به همسری عبدالرحمان بن ام حکم درآمده است (ابوالفرج، ۱۷
/ ۱۶۹-۱۷۱؛ ابنحجر، ۷ /
۷۲۷؛ عرفات، همانجا).
ب ـ دورۀ اسلامی
بنا به برخی روایات، حسان
بن ثابت در سال نخست هجری به همراه انصار، خدمت پیامبر (ص) رسید
و اسلام آورد (اسکندری، همانجا). پیامبر (ص) با آغوش باز از وی
استقبال کرد و از او خواست تا با اشعار خود به دفاع از اسلام و مقابله با مشرکان
برخیزد. از آن پس زندگی حسان وارد مرحلۀ جدیدی
شد و با حوادثی بزرگ که برای تاریخ اسلام اهمیتی بس
فراوان داشت، درآمیخت و نام وی به عنوان نخستین و بزرگترین
شاعر پیامبر (ص) بر سر زبانها افتاد. زمانی که وی به اسلام گروید،
نه در میان اصحاب پیامبر (ص) و نه در میان مشرکان قریش
شاعری به بزرگی و توانمندی وی وجود نداشت. در این
روزگار حسان شاعری پخته و کارکشته بود و به خوبی میدانست چگونه
از شعر به عنوان سلاحی بر ضد دشمنان اسلام استفاده کند (نک : ابنقتیبه،
۱۷۰-۱۷۱؛ اسکندری، همانجا).
وی چون از سوی رسول خدا
اجازه یافت تا زبان به هجو مشرکان بگشاید، بارانی سیل آسا
از اشعار هجوآمیز خود را که به گفتۀ رسولالله (ص) هر بیتش از
ضربۀ شمشیر مجاهدان در میدان جنگ سهمناکتر بود (نک : ابنرشیق،
۱ / ۳۱؛ ذهبی، سیر، ۲ /
۵۱۶)، بر آنان فرو بارید. مشرکان که توان پاسخگویی
به اشعار وی را نداشتند، ناچار به سکوت میشدند و چنان که از برخی
روایات برمیآید، گاه اشعار هجوآمیزش چندان تلخ و گزنده
بود که مشرکان به پیامبر (ص) متوسل میشدند تا حسان را از هجو آنان
باز دارد (نک : ابوالفرج، ۴ / ۱۶۱؛ ضیف،
۷۹؛ اسکندری، ۱۵۹؛ حسان، ۱۰).
وی در جنگها و غزوات با سرودن
اشعار حماسی روحیۀ دلاوری، جنگاوری و سلحشوری را در دل سپاهیان
اسلام تقویت میکرد، قهرمانیها، رشادتها و پیروزیهای
آنان را میستود و در مقابل به سرزنش و هجو دشمنان اسلام میپرداخت.
با پایان یافتن هر جنگ در رثای کشتهشدگان نوحهسرایی
میکرد و با سرودههای خود مایۀ دلگرمی
مسلمانان و دلداری بازماندگان میشد (نک : ابنکثیر، ۴ /
۲۵۸، ۲۵۹، ۲۸۳)؛ ازهمینرو،
پیامبر اکرم (ص) به قصاید او در هجو مشرکان گوش فرا میداد، در
سفرها و غزواتْ او را به خدمت خود میخواند و با الطاف فراوان وی را مینواخت
(نک : ابوالفرج، ۴ / ۱۹۴) و برای توفیق وی
در رویارویی با مشرکان و هجو آنان، یاری جبرئیل
و روحالقدس را به او مژده میداد: «اُهجُهُم و روحُ القدس مَعَک» (ابنحبان،
۱۳؛ ثعالبی، ثمار ... ، ۱ / ۶۵؛ ابنحجر،
۲ / ۶۳؛ بلاشر، ۳۱۳-۳۱۴).
به روایتی پیامبر (ص)
در مسجد مدینه برای حسان منبری قرار داده بود تا وی از
فراز آن اشعار خود در ستایش اسلام و مدح پیامبر (ص) و هجو مشرکان را
به گوش مردم برساند (ذهبی، همان، ۲ /
۵۱۳-۵۱۴؛ حسان، ۹؛ اسکندری،
همانجا).
پس از استقرار کامل پیامبر (ص) در
مدینه افزون بر حسان بن ثابت، دو شاعر دیگر یعنی کعب بن
مالک و عبدالله بن رواحه نیز به جمع مسلمانان پیوستند و با اشعار خود
به دفاع از پیامبر (ص) و اسلام برخاستند (بلاشر، 314 , 312). پیامبر
(ص) آنان را ارج مینهاد و به قصایدشان ــ که آنها را نه شعر، که حکمت
میخواند ــ گوش فرا میداد (ابوالفرج، ۴ /
۱۴۲-۱۴۳).
به روایتی عبدالله بن رواحه
بیایمانی و کفر مکیان را به باد تمسخر میگرفت و
حسان بن ثابت به روش شاعران جاهلی، غرور و افتخارات مشرکان را آماج ابیات
زهرآگین و سرزنشآمیز خود قرار میداد و در این راه از هیچ
دشنامی فروگذار نمیکرد (نک : ذهبی، همان، ۲ /
۵۲۵؛ ابوالفرج، ۴ / ۱۳۷-
۱۳۸). سرزنشها و دشنامهایی که وی در اشعارش
نثار مشرکان کرده، گاه چنان بیپرده و ناخوشایند است که نویسندگان
مسلمان از ذکر آنها شرم کردهاند. به گفتهای، وی به پیشنهاد پیامبر
(ص) مدتی به خدمت ابوبکر درآمد تا از طریق وی از انساب و اخبار
گذشتۀ مشرکان و ضعفها و معایب (= مثالب) آنان آگاه شود و آنها را در
اشعارش منعکس سازد (نک : همو، ۴ / ۱۳۸-
۱۳۹؛ عبدالجلیل، ۶۴-۶۵). نام
حسان بن ثابت، کعب بن مالک و عبدالله بن رواحه به عنوان شاعران مؤمن و صالح و
مصداق آیۀ «اِلَّا الَّذینَ آمَنوا وَ عَمِلوا الصّالِحاتِ ... » (شعراء /
۲۶ / ۲۲۷)، به تفاسیر قرآن کریم نیز
راه یافته است (نک : طبرسی، ۷ / ۳۶۰؛ طباطبایی،
۱۵ / ۳۳۸).
با بالا گرفتن مخالفتها و کشمکشها میان
مسلمانان و مشرکان، مبادلۀ اشعار هجوآمیز میان شاعران پیامبر (ص) و شاعرانی
از قبیل ابنزِبَعْرى و ضِرار بن خطّاب که به امید بهرهمندی از
پاداش مشرکان به صف مخالفان پیامبر (ص) پیوسته بودند، شدت بیشتری
گرفت (نک : ابنهشام، ۲ / ۹۶؛ بلاشر، 311-313؛
«دائرةالمعارف[۱] ... »، I / 275) و به خصوص در جنگهای بدر، احد و خندق به اوج
خود رسید (نک : واقدی، ۱ /
۱۱۹-۱۲۰، ۱۲۲،
۱۲۳-۱۲۴؛ ابنهشام، ۳ /
۲۰۳- ۲۱۸؛ ابوالفرج، ۴ /
۱۶۴-۱۶۵).
هنگامی که شاعری از یک
طرف در مدح و ستایش جنگاوران خود و هجو سپاه مقابل قصیدهای میسرود،
از آن سوی شاعری دیگر با سرودهای (معمولاً با همان وزن و
قافیه) او را پاسخ میگفت (مثلاً نک : ابنهشام، ۲ /
۹۶-۹۷، ۲۳۵-۲۳۷،
۲۳۸-۲۴۰). بیشترین معارضه و رویارویی
حسان با ابنزبعرى و کعب بن اشرف بود. این دو شاعر ــ که از معروفترین
شاعران مکه به شمار میآمدند و از حمایت مشرکان برخوردار بودند ــ از
آغاز دعوت پیامبر (ص) به سختی با آن حضرت به ستیزهجویی
برخاستند. کعب بن اشرف و سَلّام بن ابی الحَقیق از دیگر شاعران
مشرک سرانجام به دستور پیامبر (ص) در مدینه به قتل رسیدند و
حسان در ابیاتی به قتل آن دو اشاره دارد (نک : طبری، ۲ /
۵۷؛ ابوالفرج، ۲۲ /
۱۳۲-۱۳۳؛ عبدالجلیل، ۶۵؛
امین، ۸۱) و ابنزبعرى نیز که به تأیید
مفسران، آیات بسیاری علیه وی نازل شده بود (ابنهشام،
۲ / ۱۳-۱۴؛ قرطبی، ۶ /
۴۰۵-۴۰۶؛ ابنحجه، ۱۸۸)،
پس از فتح مکه (۸ ق / ۶۲۹ م) با تقدیم مدایحی
به پیامبر (ص) اظهار پشیمانی و طلب بخشش کرد و سرانجام مورد عفو
آن حضرت قرارگرفت (ابنسلام، ۹۲-۹۴؛ واقدی، ۲
/ ۸۴۷، ۸۴۸؛ نیز نک : ه د، ابنزبعرى).
حسان علاوه بر ابنزبعرى و کعب بن اشرف،
با ابوسفیان بن حارث، ضرار بن خطاب فِهْری و موهب بن رباح اشعری
معارضه و تبادل اشعار داشت که دامنۀ این اختلافات و معارضات تا سالها پس از وفات پیامبر (ص) نیز
ادامه یافت (نک : ابنسلام، ۹۵-۹۷؛ بلاذری،
۳۲-۳۳؛ ابوالفرج، ۴ /
۱۳۲-۱۳۳؛ مرزبانی، معجم ... ،
۴۳۵). حسان همچنین در هجو مُسافِع بن عِیاض از
بزرگان قبیلۀ تمیم بن مُرَّه شاعر و صحابی پیامبر (ص) اشعاری
دارد که ابیاتی از آن را مبرد نقل کرده است (۱ /
۲۰۷؛ نیز نک : ابوالفرج، ۷ / ۵۱،
۵۳؛ ابنحجر، ۶ / ۸۹).
از افتخاراتی که مورخان به حسان
نسبت دادهاند، نقش برجستۀ وی در اسلام آوردن برخی قبایل ازجمله مُضَر (در
۵ ق / ۶۲۶ م) و بنیتمیم (در ۹ ق /
۶۳۰ م) است. به روایت منابع، سرنوشت این دو قبیله
در پیوستن به اسلام یا جدایی از آن در گرو مناظرات و
مفاخرات شاعرانهای بود که میان حسان و شاعران آنان انجام میگرفت
و چون حسان در این مبارزات شعری، برتری خود را بر شاعران بنیتمیم
و مضر به اثبات رسانید، آن دو قبیله تسلیم شدند و اسلام آوردند
(نک : طبری، ۲ / ۱۹۰؛ ابوالفرج، ۴ /
۱۵۱-۱۵۲؛ ابنکثیر، ۵ /
۴۴؛ ابنسعد، ۱ / ۲۹۱؛ عبدالجلیل،
۶۶).
حسان تنها با زبان شعر از اسلام و
مسلمانان دفاع میکرد و چون از جنگیدن هراس داشت، در گیرودار
جنگها و غزوات، از حضور در میادین جنگ طفره میرفت و بیشتر
در کنار زنان و کودکان به سر میبرد. در منابع کهنْ داستانهایی
دربارۀ ترس و بزدلی وی نقل شده است (نک : ابنقتیبه،
۱۷۰؛ طبری، ۲ / ۹۶؛ ابوالفرج، ۴
/ ۱۶۵-۱۶۶؛ ابوعبید، ۱ /
۱۷۱). بااینحال، وی میکوشید این
ضعف را پنهان دارد و خود را پهلوانی دلاور نشان دهد، قیافهای
وحشتآور به خود میگرفت و به هیبت «شیری درمیآمد
که دهانش خونآلود است»؛ ازهمینرو، در ستایش از دلاوری و شجاعت
خود و برشمردن افتخارات رزمی خود فراوان داد سخن داده است. به روایتی،
گاه اشعار اغراقآمیزش در وصف دلاوری و شجاعت خود، پیامبر (ص)
را به خنده وا میداشت (ابوالفرج، ۴ /
۱۶۶-۱۶۷؛ عبدالجلیل، ۶۴؛
حسان، ۵).
پس از غزۀ بنی
مُصْطَلَق، پیامبر (ص) گروهی از اصحاب خود را که بر عایشه و
صفوان بن معطل، شاعر و صحابی پیامبر (ص) در ماجرایِ اِفک افترا
بستند، تازیانه زد و حسان بن ثابت نیز از آن جمله بود (یعقوبی،
۲ / ۵۳؛ طبری، ۲ / ۱۱۴). ظاهراً
از آن پس اختلافات میان حسان و صفوان و مبادلۀ اشعار هجوآمیز
میان آن دو آغاز شد. به روایتی چون حسان یکبار به هجو
صفوان بن معطل زبان گشود، صفوان بر آشفت و با ضربۀ شمشیر
او را زخمی کرد. حسان شکایت نزد پیامبر (ص) برد و آن حضرت برای
دلجویی از وی یکی از کنیزان خود به نام شیرین
خواهر ماریۀ قبطیه را به او بخشید. منابع کهن شیرین را مادر
عبدالرحمان، فرزند بزرگ حسان دانستهاند (همو، ۲ / ۱۱۵،
۱۴۱؛ ذهبی، سیر، ۲ /
۱۶۱-۱۶۳، ۵۴۹؛ ابنحجر،
۵ / ۳۱؛ یاقوت، ۱ / ۷۸۴). حسان
با اینکه در ماجری افک عایشه را مورد اتهام قرار داده بود، با
سرودن ابیاتی در مدح وی دل او را به دست آورد و مورد بخشش وی
قرار گرفت. ظاهراً عایشه از آن پس حسان را مورد عنایت خود قرار داد و
در موارد بسیاری به دفاع از وی برخاست؛ در منابع کهن داستانهایی
دراینباره نقل شده است (نک : فاکهی، ۱ /
۳۰۶؛ ابونعیم، ۴ / ۳۰۹؛
ابوالفرج، ۴ / ۱۶۲-۱۶۳؛ ذهبی، همان،
۲ / ۵۱۵). حسان نیز متقابلاً در حمایت و طرفداری
از عایشه از هیچ کوششی دریغ نکرد و در اختلافات میان
وی با علی (ع) و به خصوص در ماجرای جنگ جمل از هواداران سرسخت
عایشه بود (نک : همان، ۲ / ۱۶۲،
۵۱۵).
از زندگی حسان پس از رحلت پیامبر
(ص) تا ماجرای قتل عثمان بهجز چند روایت کوتاه و اشعاری که در
رثای ابوبکر و عمر سروده (نک : ضیف، ۸۳)، آگاهی
چندانی در دست نیست. پس از قتل عثمان، برخلاف بیشتر انصار که به
طاعت علی (ع) گردن نهادند، حسان بن ثابت از بیعت با آن حضرت سر باز زد
و با سرودن اشعاری دراینباره به جرگۀ هواداران خونخواهی
عثمان و مخالفان علی (ع) پیوست (طبری، ۲ /
۶۹۴، ۶۹۸؛ ابنبکر، ۱ /
۲۰۴، ۲۰۵؛ فروخ، ۱ /
۳۲۵؛ عرفات، 205 , 204). به روایتی پس از بیعت
مسلمانان با علی (ع) حسان به همراه گروهی ازجمله کعب بن مالک و نعمان
بن بشیر نزد علی (ع) رفت و دربارۀ قتل عثمان بر
او اعتراض کرد. علی (ع) او را از خود راند و حسان در ۳۶ ق /
۶۵۶ م مدینه را به قصد دربار شام ترک کرد و به معاویه
پیوست و از جوایز و پاداشهای بیدریغ وی بهرهمند
شد (طبری، ۳ / ۶۸؛ ابوالفرج، ۱۶ /
۲۳۳-۲۳۴؛ ابنحجر، ۵ /
۶۱۱). از آن پس حسان از طعن و سرزنش علی(ع) دست برنداشت؛
چنانکه به روایتی چون علی (ع) قیس بن سعد خزرجی را
از حکومت مصر عزل کرد، حسان در مدینه نزد وی رفت و با اشاره به دست
داشتن وی در ماجرای قتل عثمان به سرزنش وی و طعن علی (ع)
پرداخت. قیس برآشفت و با تهدید او را از خود راند (طبری،
۳ / ۶۷؛ ابناثیر، ۳ / ۲۲۵؛
عرفات، ۱ / ۱۲).
حسان افزون بر معاویه از پاداشهای
کارگزاران وی نیز بهرهمند میشد. به روایتی مغیرة
بن شعبه (د ۵۰ ق / ۶۷۰ م) کارگزار معاویه در
کوفه یک بار ۰۰۰‘۵ درهم برای حسان که در این
روزگار نابینا و زمینگیر شده بود، به مدینه فرستاد و با
اینکه حسان از وی آزردهخاطر بود و در ابیاتی او را مورد
هجوم قرار داده بود، با اکراه آن را پذیرفت (ابوالفرج، ۴ /
۱۵۴، ۱۶ / ۸۶، ۱۰۰).
اشعار
منابع کهن، حسان را در طبقۀ دوم
شاعران جاهلی قرار داده و او را بزرگترین شاعر مدینه و از
اصحاب «مُذهّبات» دانستهاند (ابنسلام، ۸۷؛ ابوالفرج، ۴ /
۱۳۶-۱۳۷؛ ابوعبید، ۱ /
۱۷۱-۱۷۲). این منابع اشعار جاهلی
حسان را بیشتر پسندیدهاند. ابنقتیبه وی را از بزرگترین
شاعران جاهلی دانسته و بر آن است که در دورۀ اسلامی
اشعار وی به ضعف و سستی گراییده است (ص
۱۷۰؛ نیز نک : ثعالبی، خاص ... ،
۱۰۲؛ ابوعبید، ۱ / ۱۷۲). اصمعی
نیز که از نخستین ناقدان شعر به شمار میرود، بر آن است که حسان
بن ثابت با اینکه در دورۀ جاهلی و اسلامی اشعارش از لحاظ استحکام و استواری در
اوج بود، چون در برخی قصایدش به ویژه آنچه در رثای پیامبر
(ص) و حمزه و جعفر سرود، از شیوۀ جاهلیان همچون امرؤالقیس
و زهیر و نابغه دور شد و به تعبیر وی در راه خیر گام نهاد
(دخل فی باب الخیر)، اشعارش به نرمی گرایید و دچار
ضعف و سستی شد (نک : مرزبانی، الموشح، ۵۹؛ سید
مرتضى، ۲۶۹؛ فروخ، ۱ / ۳۲۶؛ عباس،
۵۰-۵۳). برخی از محققان معاصر نیز به پیروی
از قدما اشعار حسان را در دورۀ جاهلی استوارتر از دورۀ اسلامی دانستهاند و یکی
از علل آن را کهنسالی و بدیههسرایی وی برشمردهاند
(اسکندری، ۱۵۹).
اما باید توجه داشت که ناقدان و
راویان سدۀ ۳ ق / ۹ م برای اشعار کهن ارزش و اهمیت بیشتر
قائل بودهاند و بهطورکلی شاعران جاهلی را بر شاعران دورۀ اسلامی
برتری میبخشیدهاند. آنان تحت تأثیر افسانههای
جاهلی، قدرت جادویی و سحرآمیز شاعران بزرگ (= فحول) را
ناشی از ارتباط آنان با موجودات نامرئی و فرازمینی
دانسته، و گمان میکردهاند که هر شاعر، شیطان یا جنّی
در تسخیر خود دارد که الهامبخش شعر او ست. حسان بن ثابت خود در ابیاتی
که از اشعار دورۀ جاهلی او ست، اشاره دارد که از جنیان «بنی شَیصبان»
الهام میگیرد و آنان اشعار را بر زبان وی جاری میسازند
(جاحظ، ۶ / ۲۲۵- ۲۲۹؛ ثعالبی،
ثمار، ۱ / ۷۰). بنابراین به نظر میرسد داوری
اصمعی و دیگر نقادان که اشعار دورۀ اسلامی
و به خصوص مرثیههای وی را ضعیفتر از سرودههای
جاهلی او میشمارند، برخاسته از همین دیدگاه است.
در سرودههای دورۀ اسلامی
حسان همچون اشعار دیگر شاعران صدر اسلام تقریباً ابداع و ابتکاری
به چشم نمیخورد و اشعار وی از لحاظ سبک و ساختار تفاوت چندانی
با اشعار جاهلی ندارد. وی بیشتر اشعار خود را به تقلید از
جاهلیان و الگوی کلیشهای، نخست با وصف معشوق یا
شراب (= نسیب)، آغاز میکند و پس از اظهار شکوا و گلایه از فراق
یار سفرکرده به موضوع اصلی قصیده یعنی مدح، فخر یا
هجا میپردازد (نک : ص ۱-۲، ۱۱، ۱۴،
جم ؛ «تاریخ [۲]... »، 369). با اینکه شرابخواری و میگساری
در اسلام حرام شمرده شده، وصف باده و شراب علاوه بر اشعار جاهلی وی،
در سرودههای دورۀ اسلامی او نیز به چشم میخورد و شماری از قصایدش
همچون قصیدۀ فتح مکه دارای مقدمهای در وصف خمر است (نک : حسان،
۳-۴؛ ابنهشام، ۴ / ۶۳-۶۵).
توجه به زن و ستایش از معشوق در
اشعار جاهلی او فراوان است، اما در دورۀ اسلامی
چون وی مجاز نبوده به وصف کششهای جسمانی معشوق و شرح ماجراهای
عاشقانۀ گناهآلود بپردازد، قصایدی که در این دوره سروده یا
به کلی فاقد مقدمۀ تغزلی است (مثلاً نک : ص ۷۸- ۷۹) و یا
ابیات تغزلی آنها در مقایسه با قصاید جاهلی وی
بسیار کوتاه و مختصر است و معمولاً از ۳ یا ۴ بیت
تجاوز نمیکند که آن هم چیزی جز وصف ویرانههای
منزلگه معشوق (اطلال) نیست (نک : ص ۱۱،
۱۴-۱۵)؛ گویی شاعر بر آن است تا هرچه زودتر
از این بخش تحمیلی و سنتی قصیده بگریزد و به
موضوع اصلی بپردازد. جالب آنکه حسان در مرثیههایی که برای
پیامبر (ص) سروده، گاه با نوعی ابتکار و خلاقیت به جای
وصف اطلال به وصف منبر و محراب و آثار بازمانده از آن حضرت پرداخته است (نک : ص
۸۹-۹۰؛ ابنکثیر، ۵ / ۲۸۰؛
فروخ، ۱ / ۳۳۰). اگر انتساب این قصاید به حسان
بن ثابت درست باشد، میتوان وی را مبدع شیوهای نوین
در تغزل و ستایش از معشوق دانست.
مضامینی از قبیل دعوت
به اسلام و جهاد در راه خدا، مبارزه با دشمنان دین و مدح پیامبر (ص) و
یاران آن حضرت و ستایش جنگاوران و قهرمانان و وصف جنگها و ابزار و
آلات جنگی و نیز کلماتی از قبیل قرآن، نبی، نبوت،
رسولالله، وحی، امینالله، الرحمان، کفر، مؤمنین، مشرکین،
قیامت، نافله، القرآن، مسجد، و همچنین تضمین اجزاء برخی آیات
و یا اقتباس صور و معانی قرآنی در اشعار حسان به کار رفته است
(نک : حسان، ۶، ۸، ۱۳، ۱۵، ۷۸،
۷۹، ۸۸، ۹۵؛ نیز بکار،
۲۶۳-۲۶۷) که میتوان آنها را نخستین
نشانههای تأثیر اسلام در شعر عربی دانست. شاید به همین
سبب برخی محققان وی را بنیانگذار شعر دینی و سیاسی
دانستهاند. حسان واقعۀ غدیر خم را که گویی در آن حضور داشته، به شعر در
آورده، و در آن با اشاره به سخنان پیامبر (ص)، مقام و منزلت علی (ع)
را بسیار ستوده است. ازاینرو، منابع شیعی وی را
نخستین غدیریه سرا در ادبیـات عرب به شمار آوردهاند (نک
: امینی، ۲ / ۳۴؛ طباطبایی، ۵ /
۱۹۳-۱۹۴؛ دایرةالمعارف ... ، ۶ /
۲۷۹). وی اشعار دیگری نیز در مدح علی
(ع) داشته است (نک : طباطبایی، ۶ /
۲۳-۲۴) که در دیوان وی نیامده است.
حسان بن ثابت در اشعارش به گوشههایی
از وقایع و جنگهای صدر اسلام به خصوص غزوات پیامبر (ص)، از جمله
جنگ بدر، خندق، احد و فتح مکه پرداخته است که از لحاظ تاریخی حائز اهمیت
فراوان است (نک : ابوالفرج، ۴ /
۱۷۰-۱۷۱؛ ابنکثیر، ۳ /
۲۷۹).
از آنجا که حسان بن ثابت در طول عمر
دراز خود شاهد بسیاری از وقایع تاریخی و حوادث مهم
سیاسی بوده و آنها را در اشعار خود منعکس ساخته، پس از وفات پیامبر
(ص) و در پی بروز اختلافات جدی میان مسلمانان، سرودههای
وی نقش مهمی در معادلات سیاسی آن روزگار داشته است و همۀ
گروهها و فرقهها از اشعار وی به عنوان ابزاری در تأیید
مواضع خود و ردّ اندیشههای مخالفان بهره جستهاند. ازهمینرو،
ابنسلام بر آن است که سرودههای هیچ شاعری به اندازۀ اشعار
حسان مورد جعل و تحریف قرار نگرفته است. به گفتۀ وی پس
از ماجرای قتل عثمان، قریشیها اشعار بسیاری برساخته
به او نسبت دادهاند که برخی راویان شعر حسان ازجمله نوهاش سعید
بن عبدالرحمان آنها را جعلی خواندهاند (ص ۸۷، ۹۷؛
نیز نک : حسنین، ۲۳؛ برای بحث مفصل در این
باره، نک : عرفات، 376 ff.).
گویا در کار نقد شعر، برای
نظر حسان اعتباری قائل بودهاند، زیرا بنا به روایتی، چون
زِبْرَقان بن بدر به سبب ابیاتی که حُطَیئه در هجوش سروده بود،
شکایت نزد عمر بن خطاب برد، خلیفه از حسان خواست تا دربارۀ آن
قطعه شعر داوری کند (ابنسلام، ۵۰-۵۱).
موسیقیدانان در زمان حیات
حسان و نیز در دورههای بعد برای برخی اشعار وی
آهنگ ساخته و خنیاگرانی همچون معبد، طویس، موسی بن خارجه
و عزة المیلاء آنها را به آواز میخواندهاند (نک : ابوالفرج،
۳ / ۲۹-۳۰، ۴ / ۱۵۲،
۱۷ / ۱۶۸). در روایتی آمده است که یک
بار پیامبر (ص) حسان را در جمع دوستانش دید که مجلس بزمی ترتیب
داده و کنیز وی شیرین (در منابع عربی: سیرین)
اشعار او را به آواز میخواند و پیامبر (ص) بیآنکه متعرض آنان
شود، با لبخند از کنارشان گذشت (همو، ۱۲ / ۶۷). در اغانی
چند روایت دیگر نیز نقل شده است که نشان میدهد حسان در
دوران کهنسالی و روزگاری که نابینا شده بود، در مجالس آوازهخوانان
حضور مییافت و چون اشعارش را به آواز میخواندند، منقلب میشد
و میگریست (همو، ۱۷ /
۱۶۴-۱۶۷). حسان از میان آوازهخوانان
نسبت به عزة المیلاء (د ح ۱۱۵ ق / ۷۳۳
م) ارادتی خاص داشت و او را بر دیگران ترجیح میداد و چون
وی اشعارش را به آواز میخواند، به شدت متأثر میشد (همو،
۴ / ۱۴۰، ۱۷ /
۱۶۴-۱۶۷).
راویان معروفی از هر دو
مکتب کوفه و بصره همچون ابوعمروشیبانی، ابوزید انصاری،
ابناعرابی، ابنحبیب، سکّری و علی بن مغیرة بن
اثرم اشعار وی را روایت کردهاند و احمد بن محمد عدوی از راویان
سدۀ ۳ ق / ۹ م روایات آنان را گرد آورده و پس از تهذیب
آنها، دیوان حسان را تدوین کرده است. همچنین سکری (د
۳۴۱ ق / ۹۵۲ م) و محمد بن عباس بن فرات (د
۳۸۴ ق / ۹۹۴ م) هر کدام به طور جداگانه دیوانی
از اشعار و قصاید حسان گرد آوردهاند (حسنین،
۱۹-۲۲).
زبیر بن بکار (د
۳۴۸ ق / ۹۵۹ م) کتابی در دو جلد دربارۀ اخبار
حسان و فرزندش عبدالرحمان داشته است (نک : ابنندیم،
۱۲۴؛ حسنین، ۱۲-۱۳) که در سدههای
بعد مورد استفادۀ نویسندگانی همچون ابوالفرج اصفهانی، ابنحجر عسقلانی
و دیگر شرح حالنویسان قرار گرفته است.
حسان راوی احادیث پیامبر
(ص) نیز بوده است و افزون بر فرزندش عبدالرحمان، گروهی همچون براء بن
عازب، سعید بن مسیب، عروة بن زبیر و ابوسلمة بن عبدالرحمان از وی
حدیث شنیده و از راویان او بودهاند (ذهبی، سیر،
۲ / ۵۱۳، تاریخ، ۲ / ۲۷۷؛
ابنحجر، ۲ / ۶۳). این محدثان که اخبار و احادیث
نبوی را گردآوری میکردهاند، علاوه بر نقل احادیثی
که وی از قول پیامبر (ص) روایت کرده، گاه به ذکر اخبار و اشعار
حسان نیز پرداختهاند (نک : ابنقانع، ۱ / ۱۹۹؛
حسنین، ۱۳).
یکی از راویان شعر
حسان، ابناسحاق است که منابع کهن بر وی بسیار خرده گرفتهاند (نک :
ابنسلام، ۲۸؛ ابوالفرج، ۴ / ۱۵۸). وی
ابیات فراوانی از حسان را به مناسبتهای گوناگون در آثار خود
آورده است و از آنجا که ابناسحاق به جعل اشعار شهرت داشته، ابنهشام در السیرة
النبویة سعی کرده است به یاری برخی راویان
معروف و موثق همچون ابوزید انصاری، آنها را تهذیب و تنقیح
کند (نک : ضیف، ۷۹-۸۰؛ حسنین،
۱۱-۱۲). دیوان حسان بارها از جمله در قاهره
(۱۹۷۱ م) به کوشش ولید عرفات و نیز در همان
شهر (۱۹۷۴ م) به کوشش سید حنفی حسنین
منتشر شده است.
مآخذ
ابناثیر، الکامل؛ ابنبکر، محمد،
التمهید و البیان فی مقتل الشهید عثمان، به کوشش محمد یوسف
زاید، دوحه، ۱۴۰۵ ق؛ ابنحبان، محمد، مشاهیر
علماء الامصار، بیروت، ۱۹۵۹ م؛ ابنحجر عسقلانی،
احمد، الاصابة، به کوشش علیمحمد بجاوی، بیروت،
۱۴۱۲ ق / ۱۹۹۲ م؛ ابنحجۀ حموی،
ابوبکر، ثمرات الاوراق، به کوشش مفید قمیحه، بیروت،
۱۴۰۳ ق / ۱۹۸۳ م؛ابنرشیق،
حسن، العمدة، به کوشش محمد محییالدین عبدالحمید، بیروت،
۱۴۰۱ ق / ۱۹۸۱ م؛ ابنسعد، محمد،
الطبقات الکبرى، بیروت، دارصادر؛ ابنسلّام جمحی، محمد، طبقات
الشعراء، به کوشش ج. هیل، بیروت، ۱۴۰۹ ق /
۱۹۸۸ م؛ ابنعبدربه، احمد، العقد الفرید، به کوشش
علی شیری، بیروت، ۱۴۰۹ ق /
۱۹۸۹ م؛ ابنقانع، عبدالباقی، معجم الصحابة، به
کوشش صلاح بن سالم مصراتی، مدینه، ۱۴۱۸ ق؛
ابنقتیبه، عبدالله، الشعر و الشعراء، لیدن،
۱۹۰۲ م؛ ابنکثیر، البدایة؛ ابنندیم،
الفهرست؛ ابنهشام، عبدالملک، السیرة النبویة، به کوشش عمر عبدالسلام
تدمری، بیروت، ۱۴۱۶ ق /
۱۹۹۶ م؛ ابوعبید بکری، عبدالله، سمط اللآلی،
به کوشش عبدالعزیز میمنی، قاهره، ۱۳۵۴
ق / ۱۹۳۶ م؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی،
قاهره، ۱۹۶۳ م؛ ابونعیم اصفهانی، احمد، حلیة
الاولیاء، بیروت، ۱۴۰۵ ق؛ اسکندری،
احمد و مصطفى عنانی، الوسیط فی الادب العربی و تاریخه،
قاهره، ۱۳۴۷ ق / ۱۹۲۸ م؛ امین،
محمد ابواحمد، «صراع القیم الجاهلیة فی شعر حسان بن ثابت»، دعوة
الحق، رباط، ۱۳۸۹ ق / ۱۹۶۹ م، س
۱۲، شم ۶؛ امینی، عبدالحسین، الغدیر،
بیروت، ۱۳۹۷ ق / ۱۹۷۷ م؛
بستانی، فؤاد افرام، حسان بن ثابت، بیروت،
۱۹۵۲ م؛ بغدادی، عبدالقادر،، خزانة الادب، به کوشش
عبدالسلام محمد هارون، قاهره، مکتبة الخانجی؛ بکار، یوسف حسین،
«اثر القرآن فی شعر حسان بن ثابت»، نشریۀ دانشکدۀ
الٰهیات و معارف اسلامی دانشگاه مشهد، مشهد،
۱۳۵۱ ش، شم ۴؛ بلاذری، احمد، فتوح البلدان،
به کوشش رضوان محمد رضوان، بیروت، ۱۴۱۲ ق /
۱۹۹۱ م؛ ثعالبی، عبدالملک، ثمار القلوب، به کوشش
محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۹۶۵ م؛ همو، خاص
الخاص، بیروت، ۱۹۶۶ م؛ جاحظ، عمرو، الحیوان،
به کوشش عبدالسلام محمد هارون، بیروت، ۱۳۸۸ ق /
۱۹۶۹ م؛ حسان بن ثـابت، دیوان، به کوشش عبدالرحمان
برقوقی، قـاهره، ۱۳۴۷ ق /
۱۹۲۹ م؛ حسان بن ثابت، حیاته ـ شعره، دمشق، دارکرم؛
حسنین، سید حنفی، دیوان حسان بن ثابت، قاهره، دارالمعارف؛
دایرةالمعارف تشیع، به کوشش احمد صدر حاج سید جوادی و دیگران،
تهران، ۱۳۷۶ ش؛ ذهبی، محمد، تاریخ الاسلام،
قاهره، ۱۳۶۸ ق؛ همو، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب
ارنؤوط و محمد نعیم عرقسوسی، بیروت،
۱۴۱۳ ق؛ سید مرتضى، علی، امالی، به
کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، ۱۳۷۳ ق /
۱۹۵۴ م؛ ضیف، شوقی، العصر الاسلامی،
قاهره، ۱۹۷۶ م؛ طباطبایی، محمدحسین،
المیزان، قم، ۱۴۱۲ ق؛ طبرسی، فضل، مجمع البیان،
بیروت، ۱۴۱۵ ق / ۱۹۹۵ م؛
طبری، تاریخ، بیروت، ۱۴۰۷ ق؛ عباس،
احسان، تاریخ النقد الادبی عندالعرب، بیروت،
۱۳۹۱ ق / ۱۹۷۱ م؛ عبدالجلیل،
ج. م.، تاریخ ادبیات عرب، ترجمۀ آذرتاش آذرنوش، تهران،
۱۳۷۳ ش؛ عرفات، ولید، مقدمه بر دیوان حسان بن
ثابت، بیروت، ۱۹۷۴ م؛ فاکهی، محمد، اخبار
مکة، به کوشش عبدالملک عبدالله دهیش، بیروت،
۱۴۱۴ ق؛ فروخ، عمر، تاریخ الادب العربی، بیروت،
۱۹۸۴ م؛ قرآن کریم؛ قرطبی، محمد، الجامع
لاحکام القرآن، به کوشش ابواسحاق ابراهیم اطفیش، بیروت،
۱۴۰۵ ق / ۱۹۸۵ م؛ مبرد، محمد،
الکامل، به کوشش تغارید بیضون و نعیم زرزور، بیروت،
۱۴۰۹ ق / ۱۹۸۹ م؛ مجلسی،
محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، ۱۴۰۳ ق /
۱۹۸۳ م؛ مرزبانی، محمد، معجم الشعراء، به کوشش
عبدالستار احمد فراج، بیروت، ۱۳۷۹ ق /
۱۹۶۰ م؛ همو، الموشح، به کوشش محبالدین خطیب،
قاهره، ۱۳۸۵ ق؛ مطلبی، عبدالجبار، «حسان بن ثابت فی
معاییر النقد»، المورد، بغداد، ۱۴۰۱ ق /
۱۹۸۰ م، ج ۹، شم ۴؛ مهنا، عبدأ. علی،
مقدمه بر دیوان حسان بن ثابت، بیروت، ۱۴۱۴ ق
/ ۱۹۹۴ م؛ واقدی، محمد، المغازی، به کوشش
مارسدن جونز، بیروت، عالم الکتب؛ یاقوت، بلدان؛ یعقوبی،
تاریخ، بیروت، دارصادر؛ نیز:
Arafat. W., «The Historical Background
to the Elegies on ʿUthmān B. ʿAffān Attributed to Ḥassān B. Thābit», Bulletin of the School of Oriental and African Studies, London,
1970, vol.XXXIII; Blachère, R., Histoire de la littérature arabe, Paris, 1964;
The Cambridge History of Arabic Literature (Arabic Literature to the End of the
Umayyad Period), Cambridge, 1983; Encyclopedia of Arabic Literature, eds. J. S.
Meisami and P. Starkey, New York, 1998; Huart, Cl., Littérature arabe, Paris,
1923; Nicholson, R. A., A Literary History of the Arabs, Cambridge, 1953.