نام کتاب : درآمدى بر عرفان اسلامى نویسنده : اراکی، محسن جلد : 1 صفحه : 91
مَلَك، مظهر
عقل است و از عشق بهرهاى ندارد. عشق با آفرينش آدم، بر جهان پرتو افكند و با گرمى
عشق، هستى به جنب و جوش آمد.
در
قلمرو عقل همه چيز يك نواخت و همسان است. آنچه هست و بايد باشد، هست و آنچه نيست
و نبايد باشد نيست؛ همين و بس. اما آن هستى كه با نيستى در آميخته و از نيستى سر
بر مىآورد و به سوى هستى بىنهايت پر مىگشايد، عشق است كه از عالم عقل فراتر و
بالاتر است. در عالم عشق پيدا و ناپيدا و ظاهر و باطن و مجرد و ماده درهم
مىآميزند و ذات اقدس حق تعالى در مراتب ظهور آسمانى خويش جلوه مىكند و هستى، جان
مىگيرد و به جنب و جوش مىافتد و شور نياز و طلب، وجودش را فرا مىگيرد.
عشق
در كالبد هستى جنبشى به وجود مىآورد كه از مرز عدم آغاز شده و تا بىنهايت ادامه
مىيابد. به تعبير حافظ، عشق است كه آتش به جان هستى زده و آرامش آن را بر هم زده
و بساط شور و وجد در سراسر گيتى گسترانيده است:
با
اين تأمل روشن مىگردد كه چرا ملايكه- كه مظهر عقلند- از فهم راز آفرينش آدم در
ماندند و خداى متعال با علم اسما، پرده از اين راز برداشت. البته بنابر روايات
فراوان، تفسير اسماء، همان ذوات مقدسه محمد و آل محمد