نام کتاب : اصول فقه نوين نویسنده : اراکی، محسن جلد : 1 صفحه : 215
قاعده اوّل: قاعده تبادر
چنانكه
گفتيم وضع لفظ براى معنا سه مرحله دارد كه مرحله نخست آن، مرحله اعتبار حكايت است
و مرحله دوم آن، تبدّل حكايت اعتبارى به حكايت حقيقى لفظ از معناست و مرحله سوم،
مهارت ذهن در حكايت لفظ از معناست.
در
آنجا كه جامعهاى وجود دارد ذهن اجتماعى اين سه مرحله وضع را طى مىكند. ابتدا با
اعتبار حكايت يا وضع آشنا مىشود و اعتبار حكايت را مىپذيرد و در نتيجه، اعتبار
حكايت از يك اعتبار فردى يا خاص به يك اعتبار اجتماعى و عمومى تبديل مىشود، و سپس
اين اعتبار عمومى در ذهن عمومى به حكايت حقيقى لفظ از معنا تبديل مىشود و سپس
تبديل به يك مهارت عمومى مىشود. هنگامى كه حكايت لفظ از معنا تبديل به يك مهارت
عمومى شد، لفظ به عنوان حاكى از معنا در جامعه به كار برده مىشود و به بخشى از
زبان تفاهم متعارف جامعه تبديل مىشود.
در
اينجاست كه به مجرّد سماع لفظ توسط يكى از افراد چنين جامعهاى- يعنى جامعهاى كه
اين وضع يا اعتبار حكايت لفظ از معنا را پذيرفته و در آن مهارت يافته- حكايت از
معنا صورت مىگيرد و حكايت از معنا اثر جدايىناپذير لفظ خواهد بود. بنابر اين
بهترين و دقيقترين علامت وجود رابطه وضعى بين لفظ و معنا يا به تعبيرى ديگر: حقيقى
بودن معنا براى لفظ ترتب اين اثر بر لفظ يعنى مهارت در حكايت لفظ از معناست. از
اين حكايت مهارتى يا ماهرانه به تبادر تعبير مىشود.
از
آنچه گفتيم معلوم شد اشكال دور در علاميت تبادر نسبت به معناى حقيقى بى اساس است؛
زيرا در اشكال دور چنين گفته مىشود كه علم به وضع متوقف بر تبادر معناست از لفظ،
و
نام کتاب : اصول فقه نوين نویسنده : اراکی، محسن جلد : 1 صفحه : 215