جايى كه ياقوت نام منبع خود را
ذكر كرده، صرف ارجاع به كتاب معجم البلدان كافى نيست؛ بلكه لازم است تا نام منبع
موردنظر نيز به نوعى در پژوهش انعكاس يابد تا در ارزيابى آن نقل، بهتر بتوان توفيق
داشت. اين قبيل موارد، در استفاده از كتابهايى مانند تاريخ طبرى- حتى با نقل سند
روايت نقل شده- و بحار الانوار نيز به شد صادق است؛ چرا كه هر روايتى در اين
كتابها، از مأخذى مستقل گرفته شده كه لازم است در همان ارتباط مورد ارزيابى قرار
گيرد.
بازسازى
متون مفقود
يكى
از مهمترين اهداف كار موارد پژوهشى، جمعآورى قطعات نقل شده از يك اثر و گردآورى
آنها در كنار يكديگر است؛ كارى كه مىتوان نام آن را بازسازى متون مفقوده ناميد.
در واقع، بسيارى از متون گذشته، گرفتار انواع و اقسام دشوارىها شده و از دست رفته
است، با اين حال، قطعاتى از آنها برجاى مانده كه بهم پيوستن آنها مىتواند ما را
در جريان محتواى آن كتاب قرار داده و نقش آن اثر را در باور ساختن آثار پسين نشان
دهد. به علاوه، در استفاده از آن اثر توسط محققان جديد، كار سادهتر شده و آنان
مىتوانند با ارجاع به همين بازسازى شدهها، بر اتقان كار خويش بيفزايند و بهطور
روشنترى مآخذ اصلى مطالب مورد استفاده خود را نشان دهند. به هر روى، در بازسازى
متون مفقود، مىتوان برگى ديگر بر غناى فرهنگ مكتوب افزود.
يكى
از نتايج بازسازى متون را مىتوان، شناخت بهتر مؤلفانى دانست كه آثارشان از ميان
رفته و پس از فراهم آمدن بخشهايى از اثر مفقودشان، مىتوان از آن طريق با افكار و
انديشههاى آنان به صورت منظم آشنا گرديد.