نام کتاب : بخیل نامه نویسنده : پوریزدی، رحمت جلد : 1 صفحه : 67
گریه
امام
سجاد(ع): «إِیَّاكَ وَمُصَاحَبَةَ الْبَخِیلِ فَإِنَّهُ یَخْذُلُكَ
فِی مَالِهِ أَحْوَجَ مَا تَكُونُ إِلَیْه؛ از
همنشینی با بخیل،
دوری کن؛ زیرا زمانی که بیشترین نیاز را به
او داری، از کمک مالی به تو دریغ میورزد».[1]
از دست بخیلی نانی به زمین افتاد. سگی
آن را برداشت و دوید بخیل هر چه کرد تا بلکه به او برسد. نرسید.لذا
گریه کنان برگشت. مردم از وی پرسیدند چرا گریه میکنی؟ بخیل در جواب گفت: « اِنَّما
أَشْكُوا بَثِّی وَحُزْنِی إِلَى اللَّه»[2]
یعنی هرگز قصه این غصه را
جز با خدای متعال نباید گفت که سگ را آفریده است.[3]
وز دل خود ساز چو آتـــش کباب خاک خور و نان
بخیلان مخور[4]