responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : سيره استاد الفقهاء و المجتهدين ميرزا جواد تبريزى نویسنده : تبريزى، جعفر    جلد : 1  صفحه : 267

تلاش براى رفع حاجت برادر مؤمن‌

ميرزاى تبريزى قدس سره و كمك به فقرا

بعضى از نانوايان اطراف حرم مى‌گويند: گاهى شيخى باوقار و نورانى وارد نانوايى مى‌شد و مبلغى را به ما مى‌داد و مى‌فرمود: اگر كسى مراجعه كرد و از شما درخواست نان كرد، در حالى كه توانايى مالى نداشت، از او پول نگيريد، و از اين پولها حساب كنيد. مرحوم ميرزا قدس سره علاوه بر رسيدگى نيمه شب به فقراء اطراف حرم، خود در فكر آن بود كه به طريقى بتواند خدمتى به آنان نمايد و از هر راه ممكن خودشان شخصاً اقدام مى‌كردند و بارها اگر فردى را نيمه شب در داخل و خارج حرم مى‌ديدند كه در گوشه‌اى ايستاده و يا هراسان است، سؤال مى‌كردند چه شده، نيازى دارى؟! يكى از رانندگان خود تعريف مى‌كرد، من كارم اين بود كه خارج شهر قم مسافر مى‌بردم و شب‌ها بر مى‌گشتم يك شب مسافرت طول كشيد، دو ساعت به اذان صبح مانده بود كه به قم رسيدم. با خود گفتم: اگر بروم خانه، بچّه‌هايم بيدار مى‌شوند، پس بهتر است حرم بروم، نماز بخوانم و نانى تهيّه كنم و به خانه برگردم. وارد حرم شدم، لحظه‌اى در گوشه‌اى از صحن حرم نشستم تا خستگى را از تن خارج كنم. در اين هنگام مشاهده كردم شيخى نورانى از درب ساعت، وارد حرم شد و به سوى حوض حرم حركت كرد، يك لحظه متوجّه من شد و به طرف من برگشت و گفت:

جوان به چيزى احتياج دارى؟ درمانده كه نيستى، اگر چيزى احتياج‌

نام کتاب : سيره استاد الفقهاء و المجتهدين ميرزا جواد تبريزى نویسنده : تبريزى، جعفر    جلد : 1  صفحه : 267
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست