نام کتاب : سيره استاد الفقهاء و المجتهدين ميرزا جواد تبريزى نویسنده : تبريزى، جعفر جلد : 1 صفحه : 232
بازارچهى گذرخان ديدم. مشاهده
كردم كه ايشان از دور مىآيند. قبل از اينكه بنده به ايشان برسم، ايشان ايستادند و
عبايشان را كه بر سر كشيده بودند، بر روى دوش انداختند؛ گويى منتظر من ايستاده
بودند. زمانى كه به هم رسيديم، شال گردن خود را باز كردند و دست در جيب نمودند،
سپس به من فرمودند: «كمى صبر كن!» مبلغى را از جييب خود درآوردند و به من دادند،
چشم هايم پر از اشك شد و در دل خود گفتم:
خدايا!
تو رزق و روزى مرا در بين الطلوعين در دست يك مرجع بزرگوار قرار دادهاى.
وقتى
پول را شمردم، ديدم به اندازهى سفرم است. آنگاه قدر و منزلت ميرزا قدس سره بيش
از قبل برايم معلوم گرديد. ايشان واقعاً از بزرگان و مقربين بود كه اين گونه با
اخلاص و با تمام وجود در خدمت دفاع از مبانى اهل بيت عليهم السلام بود و خودم
بارها شنيدم كه مرحوم ميرزا قدس سره در آن نيمه شب حلال مشكلات بسيارى از طلّاب و
فقراست. ايشان در نيمه شب بسيار دقت مىكرد كه اگر حاجتمندى است، او را يارى كند،
حتى به طلّابى كه در داخل حرم مشغول عبادت بودند، توجه داشت. اگر طلبهاى را
مىديد كه زياد نماز مىخواند يك طورى او را كمك مىكرد؛ زيرا متوجّه مىشد كه آن
طلبه در حال خواندن نماز استيجارى است.
مرحوم
ميرزا قدس سره نمونهاى بود غير قابل وصف، و عالمى با كمال و با اخلاص بود.
نام کتاب : سيره استاد الفقهاء و المجتهدين ميرزا جواد تبريزى نویسنده : تبريزى، جعفر جلد : 1 صفحه : 232