responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : سيره استاد الفقهاء و المجتهدين ميرزا جواد تبريزى نویسنده : تبريزى، جعفر    جلد : 1  صفحه : 226

عنايت الهى‌

نجات به واسطه‌ى محبت به مرحوم ميرزا قدس سره‌

معروف بود كه ميرزا قدس سره قبل از اذان صبح از منزل خود به سمت حرم حركت مى‌كردند و در آن نيمه شب با پروردگار خود زمزمه مى‌كردند.

شخصى صاحب ماشين نيسان مى‌گويد: قبل از اذان صبح جهت بار زدن ميوه راهى يكى از روستاهاى قم بودم و در آن نيمه شب در خيابان «بلوار امين» نزديك «شهرك سالاريه»[1]، ديدم طلبه‌اى مسن در حال حركت است. مردد بودم كه اين طلبه را سوار كنم يا نه؟ در همين فكر بودم كه احساس عجيبى بر من مستولى شد. از اين رو بعد از اينكه از مرحوم ميرزا قدس سره عبور كردم، دنده عقب گرفتم و ايشان را سوار كردم. من به خاطر القائات غلط جامعه، از طلّاب دل خوشى نداشتم و اين امر موجب شد كه در سوار كردن اين شخصيت مردد باشم.

بعد از آنكه مرحوم ميرزا قدس سره سوار شد، احساس كردم اين شخص جليل‌القدر است، با كمال وقار سلام كردم، ايشان در كنار من نشست.

بعد از رسيدن به چهار راه شهداء ميرزا قدس سره از من خداحافظى كرد و پياده شد. من به سمت مقصد خود كه يكى از روستاهاى قم بود حركت كردم، در بين راه به دستشويى احتياج پيدا كردم. ماشين خود را بر روى‌


[1]. آن شب مرحوم ميرزا قدس سره در منزل فرزند خود در صفا شهر( قم) بيتوته كرده بودند ونيمه شب 5/ 2 ساعت قبل از نماز صبح با پاى پياده به طرف حرم مطهّر مشرّف شدند.

نام کتاب : سيره استاد الفقهاء و المجتهدين ميرزا جواد تبريزى نویسنده : تبريزى، جعفر    جلد : 1  صفحه : 226
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست