نام کتاب : سيره استاد الفقهاء و المجتهدين ميرزا جواد تبريزى نویسنده : تبريزى، جعفر جلد : 1 صفحه : 208
تواضع و فروتنى
بىتكلّفى مرحوم ميرزا قدس سره
آقاى
محمد رضا دشتى مىگويد: يك روز، يكى از جوانان كويتى به نام سيد يحيى موسوى بعد از
آنكه دو روز در قم ساكن شدند از من سؤال كرد كه شما شخصى به نام ميرزا جواد تبريزى
قدس سره مىشناسيد.
آقاى
دشتى مىگويد: به واسطهى دوستى كه با آقازادهى ايشان داشتم فوراً گفتم: بله
(هنوز مرحوم ميرزا قدس سره جهت مرجعيّت آن چنان مشهور نشده بود) سؤال كردم كارتان
با ايشان چيست؟ من با آقازادهى ايشان دوست هستم و مىتوانم شما را به ايشان
برسانم.
سيّد
يحيى قصهى عجيبى را براى من نقل كردند. گفت: من با مجموعهى سؤالات شرعى از كويت
به قم آمدم و با توجّه به اقامت كوتاه من در ايران، بايد فوراً جواب آنها را گرفته
و بر مىگشتم، به بعضى از مراجع عظام مراجعه كردم، آنان كه مدّ نظرم بود گفتند:
فعلًا جهت جواب دادن سريع به اين استفتائات وقت نداريم و خلاصه ظهر آن روز مأيوس
برگشتم و بعد از ظهر تلاش مجدد را شروع كردم، لكن به نتيجهاى نرسيدم. شب خسته
بودم، به خواب رفتم و در عالم خواب صدايى شنيدم كه مىگفت: سيّد يحيى برو پيش
ميرزا جواد تبريزى و جوابها را بگير.
سيّد
يحيى مىگويد: خيلى اين خواب مرا به فكر فرو برد و اين صداى دلنشين ساعتها در گوشم
تكرار مىشد. (برو نزد ميرزا جواد
نام کتاب : سيره استاد الفقهاء و المجتهدين ميرزا جواد تبريزى نویسنده : تبريزى، جعفر جلد : 1 صفحه : 208