نام کتاب : رساله توضيح المسائل نویسنده : فياض، شيخ محمد اسحاق جلد : 1 صفحه : 790
(مسأله 3490) اگر كسى سلاحش را بر روى انسانى بكشد و او فرار كند و در حال اختيار
خود را درچاهى بيندازد يا از بالا پرت كند و بميرد، كسى كه سلاح كشيده ضامن نيست.
امّا اگر بدون اختيار خودرا انداخته باشد، مثل شخص كور يا بينايى كه چاه را
نمىداند يا كودك غير مميّز، در اين صورت بعيد نيست كه ضامن باشد و همين طور است
اگر كسى را به رفتن در تنگهاى ناچار كند، بعد بطور اتفاقى درّندهاى او را پاره
كند وامثال اينها.
(مسأله
3491) اگر كودك را بدون اذن ولىّ او بر چهارپايى سوار كند وكودك در معرض
سقوط بوده و بعد بيفتد و بميرد، ديه او را ضامن است و چنان چه دو كودك را بدون اذن
ولىّ سوار كند و آن دو تصادف كنند وتلف شوند، ضامن ديه كامل آنها خواهد بود اگر
سواركننده يك نفر باشد، ولى اگر سواركننده دو نفر باشند بر هر يكى از آنها نصف ديه
هر دو كودك خواهد بود، امّا اگر سواركننده سه نفر باشند، پس بر هر يك از آنها ثلث
(3/ 1) ديه هريك از دو كودك مىباشد و حكم چنين است اگر آن دو كودك را ولىّ آنها
سوار كند با اينكه مفسده در اين كار وجود دارد.
فروع تزاحم موجبات
(مسأله
3492) اگر يكى از دو نفر عهده دار (مباشر) قتل وديگرى سبب قتل باشد، كسى
كه عهده دارقتل بوده ضامن است، مثل اينكه يكى چاهى را در غير ملكش بكند وديگرى
نفر سوّم را به چاه بيندازد و او بميرد. بنابر اين، ضمان بر هُل دهنده است اگر
عالم بوده، امّا اگر جاهل بوده، نظر مشهور اين است كه ضمان بر حافر (چاه كَن)
مىباشد و در اين نظر اشكال است. چنان چه يكى از آن دو نفرشخصى را نگه دارد و
ديگرى او را بكشد، شخص ذبح كننده قاتل است، همان طورى كه اين مطلب قبلًا گذشت و
اگر يكى- مثلًا- سنگى را در كفه منجنيق بگذارد وديگرى آن را بطرف خود بكشد، آنگاه
به شخصى اصابت كند وموجب مرگ يا جراحت گردد، ضمان بر كسى است كه منجنيق را به طرف
خودكشيده است، نه بر كسى كه سنگ را در كفّه آن گذاشته است.
(مسأله
3493) اگر چاهى را در ملك خودش حفر كند و آن را بپوشاند وديگرى را دعوت
كند و او در آن چاه بيفتد، در اين صورت چنان چه چاه در معرض سقوط بوده مثل اينكه
چاه در
نام کتاب : رساله توضيح المسائل نویسنده : فياض، شيخ محمد اسحاق جلد : 1 صفحه : 790