پس اين كه در عالم غيب عنايت خاصى نسبت
به اين برترين حادثه عالم بشرى وجود داشته باشد، طبيعى است. ليكن اين به معناى
پذيرش تفسير ناقصى كه از قضيه امام حسين (ع) وجود دارد و آن را حكمى خاص و مربوط
به شخصى خاص مىداند كه از حدود آن تجاوز نمىكند، نمىباشد و اين نظريه چنان كه
گفته شد، نظريهاى نادرست است.
نظريه دوم: تفسير سياسى
در مقابل نظريه غيبى نظريه دومى وجود دارد كه كاملًا در تقابل با آن
قرار مىگيرد. اين نظريه، قضيه امام حسين (ع) را قضيهاى بشرى و انگيزهها و عوامل
آن را، انگيزهها و عواملى بشرى و اجتماعى و واضح مىداند. بدين بيان كه انگيزه
امام (ع) از حركت خود، برپا نمودن حكومت الهى و اسلامى در زمين بوده است و هدف
ايشان از اين حركت مبارك برپا داشتن حق الله و باز ستاندن حقى بوده است كه ظالمان
و منحرفان از ايشان و از ديگر ائمه (عليهم السّلام) غصب نموده بودند.
بنابر اين ديدگاه، امام حسين (ع) براى رسيدن به اين نتيجه
برنامهريزى نمودهاند و به حسب منطق حاكم بر پديدههاى اجتماعى كه نزد اهل خبره
واضح و روشن است، برنامه حضرت، استيلاء بر حكومت بوده است و طرح آن حضرت و
اقداماتى كه به عنوان اقدامات مقدماتى صورت پذيرفته است،