و مطهِّر خَبث است، و بنابر اقوى استعمال آن براى
رفع حَدث نيز جائز مىباشد؛ هرچند با بودن آب ديگر أحوط اجتناب از آن است.
دوم-
غساله آب قليلى كه براى رفع خبث به كار رفته:
78-
آب قليلى كه روى چيز متنجّس ريخته مىشود و از آن جدا مىگردد نجس مىشود، و در
چيز متنجّس به بول كه بايد دو مرتبه شسته شود هر دو غساله نجس مىباشند؛ ولى آب
استنجاء- يعنى آبى كه با آن مخرج بول و غائط را مىشويند- با پنج شرط پاك مىباشد:
اول: بو
يا رنگ يا مزه نجاست نگرفته باشد.
دوم:
نجاستى از خارج به آن نرسيده باشد.
سوم:
نجاست ديگرى با بول يا غائط بيرون نيامده باشد؛ امّا خونى كه جزء بول يا غائط حساب
مىشود- يعنى در آنها مستهلك شده است- اشكال ندارد.
چهارم:
ذرّههاى غائط در آن پيدا نباشد.
پنجم:
بيشتر از مقدار معمول نجاست به اطراف مخرج نرسيده باشد.
79-
در طهارت آب استنجاء شرط نيست كه ريختن آب سبقت بر دست داشته باشد، يعنى لازم نيست
ريختن آب بر مخرج را مقدم بر تماس دست با مخرج نمايد؛ هرچند أحوط است.
80-
اگر كسى به قصد استنجاء دست به نجاست برساند و بعد اعراض كند، و سپس با همان دست
نجس شده استنجاء نمايد، قصد او منشأ اثر نيست، بلكه ميزان صدق عرفى مىباشد، يعنى
اگر عرفاً بگويند آب استنجاء است حكم آن را دارد.
81-
در طهارت آب استنجاء از بول كه دو مرتبه شستن معتبر است، فرقى بين غساله اول و
غساله دوم نمىباشد.
82-
هرگاه غائط از غير مخرج طبيعى بيرون آيد، در صورتى كه همان مخرج معتاد شود، حكم
مخرج طبيعى را دارد؛ ولى اگر آن مخرج معتاد نشود، بايد هنگام شستن از غساله آن
اجتناب كرد.