30- هرگاه باران در جايى جمع شود- اگرچه كمتر از
كُر باشد- چناچه موقعى كه باران مىبارد چيز متنجّسى را در آن بشويند و آب بو يا
رنگ يا مزه نجاست نگيرد آن چيز پاك مىشود.
نوع
چهارم- آب چاه:
31-
آب چاهى كه از زمين مىجوشد- اگرچه كمتر از كُر باشد- چنانچه نجاست به آن برسد، تا
وقتى كه بو يا رنگ يا مزه آن تغيير نكرده است پاك و پاك كننده مىباشد؛ ولى مستحب
است به مقدارى كه در پاورقى ذكر مىشود از آب آن چاه بكشند؛ امّا آب چاهى كه مادّه
نابعه نداشته باشد- مانند چاهى كه باران در آن جمع شده است- اگر به اندازه كُر
نباشد نجس مىشود، هرچند اسم چاه بر آن اطلاق شود.[1]
[1] - مستحب است در يازده مورد
تمام آب چاه يا قسمتى از آن به ترتيبى كه در ذيل بيان مىگردد كشيده شود:
اول: كشيدن تمام آب چاه براى: 1-
تغيير كردن بو يا طعم يا رنگ آب به واسطه نجاست، 2- مردار گاو نر، و مردار شتر، چه
نر باشد يا مادّه، 3- ريخته شدن خون حيض و نفاس و استحاضه، 4- ريخته شدن مَنى
انسان و هر حيوانى كه خون جهنده دارد، 5- ريخته شدن فقّاع و شراب، چه كم باشد يا
زياد؛ بلى، در خصوص يك قطره شراب سى دلو كفايت مىكند؛ اگرچه افضل كشيدن تمام آب
چاه است، 6- ريخته شدن عرق جنب از حرام و آب انگور جوشيدهاى كه دو سوم آن كم نشده
باشد، البته بنابر اينكه اين دو نجس باشند، 7- ريخته شدن عرق شتر نجاست خوار، 8-
ريخته شدن بول زن و خنثى، 9- افتادن خوك، اگر زنده از آب خارج شود، 10- براى سائر
نجاساتى كه نص بر آنها وارد نشده است.
مسألة: اگر به علت زياد بودن آب
ممكن نباشد تمام آب آن را بكشند يا مشقت داشته باشد، بايد چهار مرد- دو به دو- در
يك روز از طلوع صبح تا مغرب از چاه آب بكشند؛ البته تهيه اسباب و شروع عمل بايد
كمى قبل از طلوع صبح باشد، و همچنين فراغت بايد بعد از مغرب حاصل شود؛ و اگر به
علتى وقفه در عمل ايجاد شود- مثلًا سستى كنند يا فقط قسمتى از روز مشغول باشند-
مكفى نيست، و بايد روز ديگر به طريقى كه ذكر شد عمل كشيدن را اعاده نمايند.
دوم: كشيدن مقدار يك كُر براى
مردار اسب و قاطر و الاغ و گاو مادّه.
سوم: كشيدن هفتاد دلو براى مرده
انسان، اعمّ از اينكه كافر باشد يا مسلمان، زن باشد يا مرد يا طفل.
چهارم: كشيدن پنجاه دلو براى: 1-
خون حيوان طاهر العين- غير از خون حيض و نفاس و استحاضه- مثل خون گوسفند ذبح شده،
2- غائط انسان، در صورتى كه تر و از هم پاشيده باشد؛ هرچند اكتفاء به چهل دلو
اشكال ندارد؛ و نيز براى خون گوسفند ذبح شده مىتوان به سى يا چهل دلو اكتفاء
نمود.
پنجم: كشيدن چهل دلو براى: 1-
مردار شغال و خرگوش و گوسفند و خوك و سگ و گربه و مانند آن، 2- بول مرد و صبيّه،
اعمّ از اينكه مسلم باشند يا كافر.
ششم: كشيدن سى دلو براى آب بارانى
كه با بول و غائط و آب دهان سگ يا يكى از اينها مخلوط شده باشد.
هشتم: كشيدن هفت دلو براى: 1-
مردار پرندگان، از كبوتر تا شتر مرغ، 2- مردار موش، اگر از هم پاشيده شده يا نفخ
كرده باشد، 3- غسل كردن جنب يا مجرد داخل شدن او در آب چاه، 4- بول پسر بچه بعد از
آنكه غذاخور شود تا زمان بلوغ، 5- سگى كه زنده از چاه خارج شود.
نهم: كشيدن پنج دلو براى فضله مرغ
خانگى، و ظاهراً اين حكم در صورتى است كه نجاست خوار باشد.
دهم: كشيدن سه دلو براى: 1- مردار
موش، اگر نفخ نكرده و از هم پاشيده نشده باشد، 2- مردار مار و عقرب و وزغ، كه نوعى
از خزندگان است، و تقريباً به شكل مارمولك مىباشد، ولى از نظر جثّه چندين برابر
مارمولك است.
يازدهم: كشيدن يك دلو براى: 1-
افتادن پوست وزغ كه در حال حيات از او جدا مىشود، 2- بول بچه شيرخوارى كه دو سال را
تمام نكرده باشد، 3- مردار گنجشك و مانند آن.
مسائل:
1- كيفيت پر بودن دلو و حجم آن
بايد متعارف باشد، پس اگر به جاى دلو كوچك با دلو بزرگ آب بكشند كفايت مىكند؛ ولى
عكس آن اشكال دارد.
2- براى كشيدن آب چاه عدالت و
اسلام و قصد و نيّت و ذكوريّت معتبر نيست، بلكه به هر وسيلهاى باشد كفايت مىكند.
3- اگر سبب كشيدن آب چاه متعدّد
شود- اعم از اينكه نوع آنها يكى باشد، مانند افتادن دو موش در چاه، يا مختلف باشد،
مانند افتادن موش و گربه- حكم نيز متعدّد مىشود، مثلًا در فرض اخير چهل دلو براى
مردار گربه و سه دلو براى مردار موش- هرگاه از هم پاشيده نشده و نفخ نكرده باشد-
بايد كشيده شود.