اول:
خود انسان يقين كند، مثلًا از اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد.
دوم: دو
نفر عالم عادل كه مىتوانند مجتهد و اعلم را تشخيص دهند مجتهد بودن يا اعلم بودن
كسى را تصديق كنند، به شرط آنكه دو نفر عالم عادل ديگر با گفته آنان مخالفت
ننمايند؛ و ظاهر آن است كه اجتهاد يا اعلميّت كسى به گفته يك نفر كه مورد وثوق
باشد نيز ثابت مىشود.
سوم:
عدّهاى از اهل علم كه مىتوانند مجتهد يا اعلم را تشخيص دهند و از گفته آنان
اطمينان پيدا مىشود، مجتهد بودن يا اعلم بودن كسى را تصديق كنند.
29-
بر مكلّف واجب است كه در زمان فَحص از مجتهد يا اعلم اعمال خود را مطابق احتياط
انجام دهد، و در اين مدّت عمل به أحوط فتاواى مجتهدين آن زمان كافى است.
30-
هرگاه دو مجتهد باشند كه يكى از آنان اعلم در عبادات و ديگرى اعلم در