مخالف شهوت و هوس و لذت زودگذر
خود مىدانند در همراهى از دين داران از دين حمايت مىكنند و در مجالس بىدينان
تحت تأثير آنان قرار مىگيرند و موضع مشخصى ندارند، و وقتى پول و يا مقامى به آنان
برسد قلب و عقل و قلم خود را عليه دين بكار مىاندازند[1].
4-
جمعى كه فكر مىكنند حكومت اسلامى به معناى حكومت ملاها مىباشد حسودى وادارشان
مىكند تا با آنها مخالفت كنند درحالى كه مىشود حكومت دينى توسط تحصيلكردههاى
مؤمن و متدين اداره شود نه توسط خصوص ملاها.
واقعيت
اينست كه در زمان حاضر وظايف سياسى، اقتصادى، نظامى، اجتماعى، تعليمى، ادارى،
قضايى و تقنينى و غيره بسيار پيچيده شده و هيچ صنفى به تنهايى قدرت حكومت را ندارد
لذا مسئولين دولتى بايد از متخصصين علوم تجربى و علوم انسانى و متخصصين علم فقه و
اصول فقه با هم همكراى كنند بهرحال در اين فصل دلايل مدعيان جدايى دين از سياست را
بطور فشرده ذكر مىكنيم:
1-
غالب كشورها از شهروندان چند دينى تشكيل شدهاند و
[1] - از اين افراد در صحنه فرهنگى و سياسى امروز كشور
خصوصا در شهر كابل عناصر فراوانى ديده ميشوند كه از همه هولناكتر قلمبدستانىاند
كه در مدارس دينى با پول دين درس خواندهاند و امروز براى شكم عليه دين قلمفرسايى
ميكنند.